ABOUT THE SPEAKER
Eve Ensler - Playwright, activist
Eve Ensler created the ground-breaking "Vagina Monologues," whose success propelled her to found V-Day -- a movement to end violence against women and girls everywhere.

Why you should listen

Inspired by intimate conversations with friends, Eve Ensler wrote The Vagina Monologues. The play recounts tender, funny, gripping and horrifying stories she gathered from hundreds of women about their bodies, their sexual experiences, and yes, their vaginas. Since its first staging in 1996, it has been translated into more than 45 languages, performed in more than 120 countries and re-created as an HBO film.

The Vagina Monologues' success allowed Ensler to create V-Day, a global activist movement to end violence against women and girls, which has so far raised $85 million to prevent violence and protect abused women. In February 2011, Ensler received the Isabelle Stephenson Tony Award for her philanthropic work. Ensler has also drawn praise for The Good Body, a play that cuts to women's obsession with their appearance, and her film What I Want My Words to Do to You, which portrays a writing group she leads at a correctional facility for women. Today, she continues to find new projects and push the envelope. Her latest play, I Am an Emotional Creature: The Secret Life of Girls Around the World, hit the New York Times bestseller list and just wrapped a workshop production in Johannesburg -- nest stop is Paris and then Berkeley in June 2012.

More profile about the speaker
Eve Ensler | Speaker | TED.com
TED2004

Eve Ensler: Happiness in body and soul

ایو انسلر: شادی در جسم و جان

Filmed:
1,319,042 views

ایو انسلر، خالق نمایشنامه تک‌گویی واژن، بیان می‌کند که چگونه بحث در مورد یائسگی با دوستانش منجر به صحبت کردن در مورد تمام انواع اعمال جنسی بر روی صحنه شد و همچنین منجر به راه انداختن یک کمپین جهانی برای پایان دادن به خشونت نسبت به زنان و پیدا کردن شادی‌اش شد .
- Playwright, activist
Eve Ensler created the ground-breaking "Vagina Monologues," whose success propelled her to found V-Day -- a movement to end violence against women and girls everywhere. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:25
I betشرط you're worriedنگران.
0
1000
2000
شرط می‌بندم که نگرانید.
00:27
(Laughterخنده)
1
3000
2000
(خنده تماشاگران)
00:29
I was worriedنگران. That's why I beganآغاز شد this pieceقطعه.
2
5000
4000
من هم نگران بودم . به همین دلیل این نمایشنامه را شروع کردم.
00:33
I was worriedنگران about vaginasواژن. I was worriedنگران what we think about vaginasواژن,
3
9000
6000
من در مورد واژن‌ها نگران بودم. نگران بودم که در مورد آن چه فکر می‌کنیم،
00:39
and even more worriedنگران that we don't think about them.
4
15000
4000
و حتی از آن بیشتر نگران این بودم که ما در مورد آن فکر نمی کنیم.
00:43
I was worriedنگران about my ownخودت vaginaواژن.
5
19000
2000
در مورد واژن خودم نگران بودم.
00:45
It neededمورد نیاز است a contextزمینه, a cultureفرهنگ, a communityجامعه of other vaginasواژن.
6
21000
5000
در حقیقت این به یک زمینه، به یک فرهنگ و یک اجتماع از واژن‌های دیگر نیاز داشت.
00:50
There is so much darknessتاریکی and secrecyمحرمانه surroundingاطراف them.
7
26000
4000
تیرگی و نهفتگی زیادی آنها را احاطه کرده است.
00:54
Like the Bermudaبرمودا Triangleمثلث, nobodyهيچ كس ever reportsگزارش ها back from there.
8
30000
5000
مانند مثلث برمودا است، هیچ کس تا حالا از آن زنده برنگشته.
00:59
(Laughterخنده)
9
35000
1000
(خنده تماشاگران)
01:00
In the first placeمحل, it's not so easyآسان to even find your vaginaواژن.
10
36000
4000
در وهله‌ی اول، حتی پیدا کردن واژن خودتان هم خیلی آسان نیست.
01:04
Womenزنان go daysروزها, weeksهفته ها, monthsماه ها, withoutبدون looking at it.
11
40000
3000
زنان روزها، هفته‌ها و سالها را می گذارنند بدون اینکه نگاهی به آن بیاندازند.
01:07
I interviewedمصاحبه شد a high-poweredقدرتمند businesswomanکسب و کار;
12
43000
2000
من با خانم بازرگان قدرتمندی مصاحبه کردم،
01:09
she told me she didn't have time.
13
45000
3000
او گفت که وقت این کار را ندارد.
01:12
"Looking at your vaginaواژن," she said, "is a fullپر شده day'sروزها work."
14
48000
3000
او گفت: «نگاه کردن به واژن یک روز کامل زمان می‌برد.»
01:15
(Laughterخنده)
15
51000
1000
(خنده تماشاگران)
01:16
"You've got to get down there on your back, in frontجلوی of a mirrorآینه,
16
52000
3000
«باید جلو آینه‌ی قدی د به پشت بخوابی،
01:19
full-lengthتمام طول preferredارجح. You've got to get in the perfectکامل positionموقعیت,
17
55000
3000
و در وضعیت عالی با نور مناسبی قرار بگیری،
01:22
with the perfectکامل lightسبک, whichکه then becomesتبدیل می شود shadowedسایه by the angleزاویه you're at.
18
58000
4000
که در این صورت با زاویه‌ای که در آن هستی سایه‌ات روی آن می‌افتد.
01:26
You're twistingپیچش your headسر up, archingآرامش your back, it's exhaustingخسته کننده."
19
62000
3000
باید سرت را بلند کنی، و کمرت را قوس بدی، خسته کننده است.»
01:29
She was busyمشغول; she didn't have time.
20
65000
3000
او بسیار سرش شلوغ بود؛ و وقت نداشت.
01:32
So I decidedقرار بر این شد to talk to womenزنان about theirخودشان vaginasواژن.
21
68000
3000
خُب من تصمیم گرفتم که با زنان درباره واژن ‌شان صحبت کنم.
01:35
They beganآغاز شد as casualگاه به گاه vaginaواژن interviewsمصاحبه ها,
22
71000
3000
این مصاحبه ها بطور اتفاقی و غیر جدی شروع شد،
01:38
and they turnedتبدیل شد into vaginaواژن monologuesتک واژگان.
23
74000
3000
و تبدیل به تک‌گویی واژن‌ها شد.
01:41
I talkedصحبت کرد with over 200 womenزنان. I talkedصحبت کرد to olderمسن تر womenزنان,
24
77000
4000
من با بیشتر از ۲۰۰ زن صحبت کردم. با زنان سالخورده،
01:45
youngerجوانتر womenزنان, marriedمتاهل womenزنان, lesbiansلزبین ها, singleتنها womenزنان;
25
81000
3000
زنان جوان، متاهل، همجنس‌گرا، و مجرد همگی صحبت کردم؛
01:48
I talkedصحبت کرد to corporateشرکت های بزرگ professionalsحرفه ای ها, collegeکالج professorsاساتید, actorsبازیگران, sexارتباط جنسی workersکارگران;
26
84000
5000
من با متخصصین حرفه‌ای، اساتید دانشگاه‌ها، هنرپیشگان و کارگران جنسی صحبت کردم؛
01:53
I talkedصحبت کرد to African-Americanآفریقایی آمریکایی womenزنان, Asian-Americanآسیایی-آمریکایی womenزنان,
27
89000
4000
با زنان آمریکایی آفریقایی تبار، آسیایی تبار،
01:57
Native-Americanبومی آمریکا womenزنان, Caucasianقفقازی womenزنان, Jewishیهودی womenزنان.
28
93000
4000
بومی آمریکایی، کاستاریکایی، یهودی صحبت کردم.
02:01
OK, at first womenزنان were a little shyخجالتی, a little reluctantبی میل to talk.
29
97000
5000
خب، در ابتدا زنان کمی خجالت می‌کشیدند، و بی میل بودند که در این باره صحبت کنند.
02:06
Onceیک بار they got going, you couldn'tنمی توانستم stop them.
30
102000
3000
اما وقتی شروع می‌کردند، نمی‌توانستید نگه‌شان دارید.
02:09
Womenزنان love to talk about theirخودشان vaginasواژن -- they do.
31
105000
4000
زنان عاشق این هستند که در مورد واژن‌شان صحبت کنند - واقعا این طور است.
02:13
Mainlyبه طور عمده because no one'sیک نفر ever askedپرسید: them before.
32
109000
3000
شاید بیشتر به خاطر اینکه قبلا هرگز کسی ازآنها نخواسته بود.
02:16
(Laughterخنده)
33
112000
1000
(خنده تماشاگران)
02:17
Let's just startشروع کن with the wordکلمه "vaginaواژن" -- vaginaواژن, vaginaواژن.
34
113000
5000
خُب، بگذارید با واژه‌ی «واژن» شروع کنیم - واژن، واژن.
02:22
It soundsبرای تلفن های موبایل like an infectionعفونت at bestبهترین. Maybe a medicalپزشکی instrumentابزار.
35
118000
5000
در بهترین حالت به نظر می رسد که نوعی عفونت و شاید ابزار پزشکی است.
02:27
"Hurryعجله کن, nurseپرستار, bringآوردن the vaginaواژن."
36
123000
2000
«پرستار عجله کن، واژن را بیاور.»
02:29
(Laughterخنده)
37
125000
1000
(خنده تماشاگران)
02:30
Vaginaواژن, vaginaواژن, vaginaواژن. It doesn't matterموضوع how manyبسیاری timesبار
38
126000
3000
واژن، واژن واژن. مهم نیست چندبار
02:33
you say the wordکلمه, it never soundsبرای تلفن های موبایل like a wordکلمه you want to say.
39
129000
3000
این کلمه را بگویید. این هرگز مثل حرفی که دلتان می‌خواهید بزنید، نیست.
02:36
It's a completelyبه صورت کامل ridiculousمسخره, totallyکاملا un-sexyغیر سکسی wordکلمه.
40
132000
5000
این کاملا مضحک است. واژه‌ای کاملا غیرسکسی.
02:41
If you use it duringدر حین sexارتباط جنسی, tryingتلاش کن to be politicallyاز نظر سیاسی correctدرست,
41
137000
3000
اگر این را در طول سکس بکار ببرید، و تلاش کنید که خیلی مودبانه صحبت کنید، و بگویید
02:44
"Darlingعزیز, would you strokeسکته مغزی my vaginaواژن," you killکشتن the actعمل کن right there.
42
140000
6000
«عزیزم، ممکنه که دست روی واژن من بکشی،» همان لحظه تمامی احساس سکس را در فرد می‌کشید.
02:50
(Laughterخنده)
43
146000
1000
(خنده تماشاگران)
02:51
I'm worriedنگران what we call them and don't call them.
44
147000
4000
من نگران آن هستم که ما آن را چه خطاب می‌کنیم و چه خطاب نمی‌کنیم.
02:55
In Great Neckگردن, Newجدید Yorkیورک, they call it a "pussy-catگربه گربه."
45
151000
3000
در گرِیت‌نکِ نیویورک آن را «گربه ملوس» می نامند.
02:58
A womanزن told me there, her motherمادر used to tell her,
46
154000
2000
زنی به من گفت که مادرم عادت داشت به من بگوید،
03:00
"Don't wearپوشیدن pantiesشورت, dearعزیزم, underneathدر زیر your pajamasلباس خواب.
47
156000
2000
«زیر پیژامه‌ات شورت نبوش.
03:02
You need to airهوا out your pussy-catگربه گربه."
48
158000
2000
گربه‌ی ملوست احتیاج داره هوا بخوره.»
03:04
(Laughterخنده)
49
160000
4000
(خنده تماشاگران)
03:08
In Westchesterوستچستر they call it a "pookyخنده دار," in Newجدید Jerseyجرسی a "twattwat."
50
164000
5000
در وست‌چستر به آن «پوکی» و در نیوجرسی به آن «توت» می‌گویند.
03:13
There's powder-boxجعبه پودر, derriereدربی, a pookyخنده دار, a poochyخجالتی, a poopyچربی سوزی,
51
169000
5000
به آن بسته‌ی پودر، دِرریر، پوکی، پوشی، پوپی
03:18
a poopalooپاپالو, a pooninanaپوونینانا, a padepachetchkipadepachetchki, a powpow, and a peachهلو.
52
174000
4000
پوپالو، پونینیا، پدپاچتچکی، پو و پیج هم می‌گن.
03:22
(Laughterخنده)
53
178000
2000
(خنده تماشاگران)
03:24
There's toadieخوابیده, deeدیه deeدیه, nishiنیشی, dignityکرامت, coochiecoochie snorchersnorcher, cooterکووتر,
54
180000
5000
همچنین تادی، دی دی، نیشی، دیگنیتی، کوچی اسنورچر، کوتر،
03:29
labiخوب, gladisگلادیس siegelmansiegelman, vaوای, wee-weewee-wee, whore-spotفاحشه, nappyپوشک dugoutدوغ,
55
185000
9000
لابی، گلادیز سیگنما، وا، وی-وی، هُر اسپات، نَپی دات،
03:38
mungoمونگو, ghoulieگولي, powder-boxجعبه پودر, a "mimiمامی" in Miamiمیامی,
56
194000
6000
مانگو، گولی، پادرباکس، می می در میامی،
03:44
a "splitشکاف knishآشنایی" in Philadelphiaفیلادلفیا, and a "schmendeاسمرد" in the Bronxبرونکس.
57
200000
6000
اسپلیت‌نیش در فلادیلفیا، و اشمند در برناکس خوانده می‌شود.
03:50
(Laughterخنده)
58
206000
1000
(خنده تماشاگران)
03:51
I am worriedنگران about vaginasواژن.
59
207000
2000
من درباره واژن‌ها نگرانم.
03:53
This is how the "Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها" beginsشروع می شود.
60
209000
3000
اینگونه بود که «تک‌گویی واژن‌ها» شروع شد.
03:56
But it really didn't beginشروع there; it beganآغاز شد with a conversationگفتگو with a womanزن.
61
212000
6000
اما واقعا از آنجا شروع نشد: با گفتگو با زنی شروع شد.
04:02
We were havingداشتن a conversationگفتگو about menopauseیائسگی,
62
218000
3000
ما گفتگویی راجع به یائسگی داشتیم،
04:05
and we got ontoبه سوی the subjectموضوع of her vaginaواژن --
63
221000
2000
و به موضوع واژن او رسیدیم -
04:07
whichکه you'llشما خواهید بود do if you're talkingصحبت کردن about menopauseیائسگی.
64
223000
2000
که اگردرباره یائسگی صحبت کنید به آن می‌رسید.
04:09
And she said things that really shockedبهت زده me about her vaginaواژن --
65
225000
3000
او چیزهایی درباره واژنش گفت که واقعا مرا شوکه کرد -
04:12
that it was dried-upخشک شده and finishedتمام شده and deadمرده -- and I was kindنوع of shockedبهت زده.
66
228000
4000
این که خشک شده، تمام شده و مرده - و من شوکه شده بودم.
04:16
And so I said to a friendدوست casuallyبه طور تصادفی, "Well, what do you think about your vaginaواژن?"
67
232000
3000
و بطور اتفاقی با دوستم صحبت کردم و پرسیدم: «خُب، تو در مورد واژنت چی فکر می‌کنی؟»
04:19
And that womanزن said something more amazingحیرت آور,
68
235000
3000
و این زن چیز شگفت‌آورتری گفت،
04:22
and then the nextبعد womanزن said something more amazingحیرت آور,
69
238000
2000
و زن بعد چیز عجیب‌تری گفت،
04:24
and before I knewمی دانست it, everyهرکدام womanزن was tellingگفتن me
70
240000
2000
و قبل از اینکه من بدانم، هریک از زنان به من می گفتند
04:26
I had to talk to somebodyکسی about theirخودشان vaginaواژن because they had an amazingحیرت آور storyداستان,
71
242000
3000
که من باید با افراد دیگری درباره واژن شان صحبت کنم، زیرا آنها داستانهای جالب‌تری دارند،
04:29
and I was suckedمکیده down the vaginaواژن trailدنباله.
72
245000
3000
و من به به دنبال رد پای واژن به درون آن کشیده شدم.
04:32
(Laughterخنده)
73
248000
2000
(خنده تماشاگران)
04:34
And I really haven'tنه gottenدریافت کردم off it. I think if you had told me
74
250000
3000
و واقعا هنوز این را کنار نگذاشتم. گمان می‌کنم اگر زمانی که من جوان‌تر بودم به من می‌گفتید
04:37
when I was youngerجوانتر that I was going to growرشد up, and be in shoeکفش storesمغازه ها,
75
253000
3000
که تو بزرگ خواهی شد و و در یک مغازه کفش فروشی قدم می‌زنی،
04:40
and people were going to screamفریاد زدن out, "There she is, the Vaginaواژن Ladyبانوی!"
76
256000
3000
و مردم تو را می‌بینند و فریاد می زنند که «خودش است، بانوی واژن!»
04:43
I don't know that that would have been my life ambitionهدف - آرزو.
77
259000
3000
نمی‌دانم که این جاه طلبی زندگی من بوده .
04:46
(Laughterخنده)
78
262000
1000
(خنده تماشاگران)
04:47
But I want to talk a little bitبیت about happinessشادی and the relationshipارتباط
79
263000
3000
اما می‌خواهم کمی درباره شادی و رابطه‌اش
04:50
to this wholeکل vaginaواژن journeyسفر because
80
266000
2000
با این سفر واژنی صحبت کنم، زیرا
04:52
it has been an extraordinaryخارق العاده journeyسفر that beganآغاز شد eightهشت yearsسالها agoپیش.
81
268000
3000
این سفر خارق‌العاده ای بوده که هشت سال پیش شروع شده.
04:55
I think before I did the "Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها"
82
271000
3000
فکر می‌کنم که قبل از اینکه «تک‌گویی واژن‌ها» را شروع کنم
04:58
I didn't really believe in happinessشادی.
83
274000
3000
من واقعا شادی را باور نداشتم.
05:01
I thought that only idiotsاحمق ها were happyخوشحال, to be honestصادقانه.
84
277000
3000
صادقانه بگویم، فکر می‌کردم فقط احمق‌ها شادند.
05:04
I rememberیاد آوردن when I startedآغاز شده practicingتمرین Buddhismبودیسم 14 yearsسالها agoپیش,
85
280000
4000
به خاطر دارم ۱۴ سال پیش وقتی عبادات بودایی را شروع کردم،
05:08
and I was told that the endپایان of this practiceتمرین was to be happyخوشحال,
86
284000
3000
به من گفته شد که در پایان این عبادات و تمرینات من شاد خواهم شد،
05:11
I said, "How could you be happyخوشحال and liveزنده in this worldجهان of sufferingرنج کشیدن
87
287000
3000
گفتم، «چگونه می‌توان در این دنیای پررنج و درد زندگی کرد و شاد بود؟»
05:14
and liveزنده in this worldجهان of painدرد?" I mistookاشتباه گرفتی happinessشادی for a lot of other things,
88
290000
6000
من شادی را با خیلی چیزهای دیگر اشتباه گرفته بودم،
05:20
like numbnessبی حسی or decadenceافتادن or selfishnessخودخواهی.
89
296000
4000
چیزهایی مانند رخوت، انحطاط و یا خودخواهی.
05:24
And what happenedاتفاق افتاد throughاز طریق the courseدوره of the "Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها"
90
300000
2000
و چیزی در این دوره‌ی «تک‌گویی واژن‌ها» و سفری که به دنبال آن آمد، اتفاق افتاد،
05:26
and this journeyسفر is I think I have come to understandفهمیدن
91
302000
3000
این است که فکر می‌کنم توانستم
05:29
a little bitبیت more about happinessشادی.
92
305000
2000
که شادی را کمی بیشتر بفهمم.
05:31
There'reوجود دارد threeسه qualitiesکیفیت ها I want to talk about.
93
307000
3000
در اینجا سه کیفیت هست که می‌خواهم در مورد آنها صحبت کنم.
05:34
One is seeingدیدن what's right in frontجلوی of you, and talkingصحبت کردن about it,
94
310000
5000
یکی اینکه چیزی درست در جلوی شما قرار دارد را ببینید، ودرباره‌ی آن صحبت کنید،
05:39
and statingاظهار داشت it. I think what I learnedیاد گرفتم from talkingصحبت کردن about the vaginaواژن,
95
315000
4000
و آن را بیان کنید. فکر می‌کنم چیزی که ازسخنرانی درباره واژن،
05:43
and speakingصحبت كردن about the vaginaواژن, is it was the mostاکثر obviousآشکار thing --
96
319000
3000
وصحبت کردن درباره‌ی آن یاد گرفتم این است که این بدیهی‌ترین موضوع است -
05:46
it was right in the centerمرکز of my bodyبدن and the centerمرکز of the worldجهان --
97
322000
3000
دقیقا در مرکز بدن من و در مرکز جهان هستی است -
05:49
and yetهنوز it was the one thing nobodyهيچ كس talkedصحبت کرد about.
98
325000
3000
و با این حال این چیزی‌ست که هیجکس در موردش حرفی نمی‌زند.
05:52
The secondدومین thing is that what talkingصحبت کردن about the vaginaواژن did
99
328000
4000
دومین چیزی که با صحبت کردن درباره‌ی واژن صورت گرفت
05:56
is it openedافتتاح شد this doorدرب whichکه allowedمجاز me to see
100
332000
3000
این است که درهایی را برای من باز کرد که به من اجازه داد تا ببینیم
05:59
that there was a way to serveخدمت the worldجهان to make it better.
101
335000
3000
که راهی برای اینکه دنیا را بهتر کنیم وجود دارد.
06:02
And that's where the deepestعمیق ترین happinessشادی has actuallyدر واقع come from.
102
338000
4000
اینجا جایی‌ست که در واقع عمیق‌ترین شادی‌ها از آنجا می‌آید.
06:06
And the thirdسوم principleاصل of happinessشادی, whichکه I've realizedمتوجه شدم recentlyبه تازگی.
103
342000
4000
و سومین اصل شادی که من به تازگی آن را متوجه شده‌ام.
06:10
Eightهشت yearsسالها agoپیش, this momentumتکانه and this energyانرژی, this "V-waveموج V" startedآغاز شده --
104
346000
4000
هشت سال پیش، این نیروی فزاینده و این انرژی، این «موج وی» شروع شد -
06:14
and I can only describeتوصیف کردن it as a "V-waveموج V" because, to be honestصادقانه,
105
350000
3000
و من فقط می‌توانم این را «موج- وی» توصیف کنم، صادقانه بگویم،
06:17
I really don't understandفهمیدن it completelyبه صورت کامل; I feel at the serviceسرویس of it.
106
353000
4000
زیرا من واقعا آن را کاملا درک نکردم. احساس می کنم در خدمتش هستم.
06:21
But this waveموج startedآغاز شده, and if I questionسوال the waveموج,
107
357000
3000
اما این موج شروع شد، اگر تردیدی در این موج کنم،
06:24
or try to stop the waveموج or look back at the waveموج,
108
360000
3000
و یا سعی در متوقف کردن این موج کنم و یا به آن پشت کنم،
06:27
I oftenغالبا have the experienceتجربه of whiplashشلاق زدن
109
363000
3000
اغلب تجربه‌‌ی شلاق خوردن به من دست می‌دهد
06:30
or the potentialپتانسیل of my neckگردن breakingشکستن. But if I go with the waveموج,
110
366000
4000
و یا احتمال شکستن گردنم را وچود دارد. اما اگر با این موج حرکت کنم،
06:34
and I trustاعتماد the waveموج and I moveحرکت with the waveموج, I go to the nextبعد placeمحل,
111
370000
3000
و به آن اعتماد کنم، و با آن حرکت کنم، من به مرحله بعدی می روم،
06:37
and it happensاتفاق می افتد logicallyمنطقی and organicallyارگانیک and truthfullyصادقانه.
112
373000
3000
و این بطور منطقی ، طبیعی و صادقانه اتفاق می‌افتد.
06:40
And I startedآغاز شده this pieceقطعه, particularlyبه خصوص with storiesداستان ها and narrativesروایت ها,
113
376000
6000
و من این نمایشنامه را شروع کردم، و به خصوص به صورت داستان و روایت،
06:46
and I was talkingصحبت کردن to one womanزن and that led to anotherیکی دیگر womanزن
114
382000
3000
و من با زنی صحبت می‌کردم و این منجر به این شد که با زن دیگری صحبت کنم
06:49
and that led to anotherیکی دیگر womanزن, and then I wroteنوشت those storiesداستان ها down
115
385000
4000
و همانطور بعد از او با زن دیگری، و سپس من این داستان‌ها را نوشتم
06:53
and I put them out in frontجلوی of other people.
116
389000
2000
و آن را جلوی دیگران گذاشتم.
06:55
And everyهرکدام singleتنها time I did the showنشان بده at the beginningشروع,
117
391000
2000
و هر بار، از ابتدای نمایش آن،
06:57
womenزنان would literallyعینا lineخط up after the showنشان بده
118
393000
3000
زنانی بعد از اجرای برنامه صف می‌کشیدند
07:00
because they wanted to tell me theirخودشان storiesداستان ها.
119
396000
3000
زیرا می‌خواستند که داستان خودشان را برای من بگویند.
07:03
And at first I thought, "Oh great, I'll hearشنیدن about wonderfulفوق العاده orgasmsارگاسم,
120
399000
2000
در ابتدا فکر کردم، «آه عالیه، من درباره‌ی ارگاسم‌های خارق‌العاده،
07:05
and great sexارتباط جنسی livesزندگی می کند, and how womenزنان love theirخودشان vaginasواژن."
121
401000
4000
و زندگی جنسی عالی، و اینکه زنان چگونه عاشق واژن شان هستند خواهم شنید.»
07:09
But in factواقعیت, that's not what womenزنان linedپوشش داده شده up to tell me.
122
405000
3000
اما در حقیقت، این چیزی نبود که زنان صف کشیده بودند که به من بگویند.
07:12
What womenزنان linedپوشش داده شده up to tell me was how they were rapedتجاوز جنسی,
123
408000
3000
چیزی که زنان برای آن صف کشیده بودند که به من بگویند این بود که چگونه مورد تجاوز قرار گرفتند،
07:15
and how they were batteredضرب و شتم, and how they were beatenمورد ضرب و شتم,
124
411000
3000
چگونه صدمه دیده بودند، چگونه کتک خورده بودند،
07:18
and how they were gang-rapedبانگ مورد تجاوز قرار گرفته است in parkingپارکینگ lots,
125
414000
2000
چگونه توسط دسته‌ی خلاف‌کارها در پارکینگ ها مورد تجاوز گروهی قرار گرفته بودند،
07:20
and how they were incestedانسداد by theirخودشان unclesعموها.
126
416000
2000
چگونه توسط عموی‌شان مورد تجاوز قرار گرفته بودند.
07:22
And I wanted to stop doing the "Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها"
127
418000
3000
خواستم که نوشتن «تک‌گویی واژن‌ها» را قطع کنم
07:25
because it feltنمد too dauntingدلهره آور. I feltنمد like a warجنگ photographerعکاس
128
421000
3000
زیرا احساسی بسیار دلهره‌آور ایجاد کرد. احساس کردم مثل عکاس جنگی‌ای می‌مانم
07:28
who takes picturesتصاویر of terribleوحشتناک eventsمناسبت ها, but doesn't interveneدخالت on theirخودشان behalfاز طرف.
129
424000
4000
که از حوادث وحشتناک عکس می‌گیرد، اما دخالتی در آن ندارد.
07:32
And so in 1997, I said, "Let's get womenزنان togetherبا یکدیگر.
130
428000
4000
و بنابراین، در سال ۱۹۹۷، گفتم: «بگذار زنان را کنار هم جمع کنیم.
07:36
What could we do with this informationاطلاعات that all these womenزنان are beingبودن violatedنقض شد?"
131
432000
5000
با این اطلاعات که این زنان همگی مورد تجاوز و خشنونت قرار گرفته‌اند چه می‌توان کرد؟»
07:41
And it turnedتبدیل شد out, after thinkingفكر كردن and investigatingتحقیق,
132
437000
4000
و بعد از فکر کردن و تحقیق، معلوم شد،
07:45
that I discoveredکشف شده -- and the UNسازمان ملل متحد has actuallyدر واقع said this recentlyبه تازگی --
133
441000
3000
فهمیدم، و سازمان ملل هم در اصل به تازگی اذعان کرده است -
07:48
that one out of everyهرکدام threeسه womenزنان on this planetسیاره
134
444000
3000
که از هر سه زن بر روی زمین یکی از آنها
07:51
will be beatenمورد ضرب و شتم or rapedتجاوز جنسی in her lifetimeطول عمر.
135
447000
3000
در طول زندگیش یا کتک خورده و یا به او تجاوز شده.
07:54
That's essentiallyاساسا a genderجنسیت; that's essentiallyاساسا a resourceمنابع of the planetسیاره, whichکه is womenزنان.
136
450000
5000
این اساسا یکی از دو جنس است، این در اصل یکی از منابع کره‌ی زمین است، که زن‌ها هستند.
07:59
So in 1997 we got all these incredibleباور نکردنی womenزنان togetherبا یکدیگر and we said,
137
455000
3000
بنابراین در سال ۱۹۹۷ ما تمامی این زنان فوق‌العاده را گرد هم آوردیم و گفتیم،
08:02
"How can we use the playبازی, this energyانرژی, to stop violenceخشونت againstدر برابر womenزنان?"
138
458000
5000
«چگونه ما می‌توانیم نمایشی را اجرا کنیم و انرژی‌ای را بکار بریم تا خشونت علیه زنان را متوقف کنیم.»
08:07
And we put on one eventرویداد in Newجدید Yorkیورک Cityشهر, in the theaterتئاتر,
139
463000
2000
ما یک برنامه تئاتر در شهر نیویورک گذاشتیم،
08:09
and all these great actorsبازیگران cameآمد -- from Susanسوزان Sarandonساراندون,
140
465000
3000
و همه بازیگران بزرگ از سوزان ساراندون
08:12
to Glennگلن Closeنزدیک, to Whoopiحواس پرت Goldbergگلدبرگ -- and we did one performanceکارایی
141
468000
3000
تا گلن کلوز، ووپی گلدبرگ آمدند و ما این برنامه را
08:15
on one eveningشب, and that catalyzedکاتالیز شده this waveموج, this energyانرژی.
142
471000
6000
در یک شب برگزار کردیم تا این موج و انرژی را تسریع کنیم.
08:21
And withinدر داخل fiveپنج yearsسالها, this extraordinaryخارق العاده thing beganآغاز شد to happenبه وقوع پیوستن.
143
477000
4000
و درطول پنج سال، چیز فوق العاده ای شروع به اتفاق افتادن کرد.
08:25
One womanزن tookگرفت that energyانرژی and she said, "I want to bringآوردن this waveموج,
144
481000
4000
زنی این انرژی را گرفت و گفت، «می‌خواهم این موج را
08:29
this energyانرژی, to collegeکالج campusesدانشگاه ها," and so she tookگرفت the playبازی
145
485000
4000
و این انرژی را به دانشگاه‌ها ببرم»، و بنابراین او این نمایشنامه را برداشت
08:33
and she said, "Let's use the playبازی and have performancesاجرای برنامه ها of the playبازی
146
489000
3000
و گفت، «بگذارید از این نمایشنامه استفاده کنیم و سالی یکبار آن را اجرا کنیم،
08:36
onceیک بار a yearسال, where we can raiseبالا بردن moneyپول to stop violenceخشونت againstدر برابر womenزنان
147
492000
3000
در مکان‌هایی که بتوانیم برای متوقف کردن خشونت علیه زنان
08:39
in localمحلی communitiesجوامع all around the worldجهان."
148
495000
3000
در جوامع محلی در سراسر جهان پول جمع آوری کنیم.»
08:42
And in one yearسال, it wentرفتی to 50 collegesکالج ها, and then it expandedمنبسط.
149
498000
3000
در طول یکسال، به ۵۰ دانشگاه رفت و سپس این گسترش یافت.
08:45
And over the courseدوره of the last sixشش yearsسالها, it's spreadانتشار دادن
150
501000
3000
و در طول شش سال گذشته، این در سراسر جهان
08:48
and it's spreadانتشار دادن and it's spreadانتشار دادن and it's spreadانتشار دادن around the worldجهان.
151
504000
3000
بیشتر و بیشتر و بیشتر پراکنده شد.
08:51
What I have learnedیاد گرفتم is two things. One: that the epidemicبیماری همه گیر
152
507000
6000
آنچه که آموختم دو چیز است . اول: اینکه فراگیریِ
08:57
of violenceخشونت towardsبه سمت womenزنان is shockingتکان دهنده; it's globalجهانی است;
153
513000
4000
خشونت نسبت به زنان تکان دهنده و جهانی‌ست؛
09:01
it is so profoundعمیق and it is so devastatingویرانگر,
154
517000
2000
بسیار عمیق و بسیار ویرانگر است،
09:03
and it is so in everyهرکدام little pocketجیب of everyهرکدام little craterدهانه,
155
519000
3000
این در هر گوشه از هر حفره کوچکی
09:06
of everyهرکدام little societyجامعه, that we don't even recognizeتشخیص it
156
522000
2000
از هر جامعه کوچک، وجود دارد که ما حتی نمی‌توانیم آن را تشخیص دهیم
09:08
because it's becomeتبدیل شدن به ordinaryعادی. This journeyسفر has takenگرفته شده me to Afghanistanافغانستان,
157
524000
6000
زیرا این تبدیل به کاری عادی شده است. این سفر مرا به افغانسان کشاند،
09:14
where I had the extraordinaryخارق العاده honorافتخار and privilegeامتیاز to go into
158
530000
5000
جایی که من بسیار مفتخرم که به
09:19
partsقطعات of Afghanistanافغانستان underزیر the Talibanطالبان -- I was dressedلباس پوشیده in a burqaبرکا --
159
535000
3000
بخش تحت سلطه‌ی طالبان در افغانستان رفتم- من برقع پوشیده بودم--
09:22
and I wentرفتی in with an extraordinaryخارق العاده groupگروه calledبه نام the
160
538000
3000
همراه با گروه فوق‌العاده ای به نام
09:25
Revolutionaryانقلابی Associationاتحادیه of the Womenزنان of Afghanistanافغانستان,
161
541000
3000
جمعیت انقلابی زنان افغانستان به آنجا رفتم،
09:28
and I saw firsthandدست اول how womenزنان had been strippedخرد شده
162
544000
3000
در وهله‌ی اول دیدم که چگونه زنان از هر حق انسانی
09:31
of everyهرکدام singleتنها right that was possibleامکان پذیر است to stripنوار womenزنان of --
163
547000
4000
که ممکن بود، محروم شده بودند -
09:35
from beingبودن educatedتحصیل کرده, to beingبودن employedبه کار گرفته شده, to beingبودن
164
551000
4000
از حق آموزش تا کار کردن و یا
09:39
actuallyدر واقع allowedمجاز to eatخوردن iceیخ creamکرم رنگ.
165
555000
2000
حتی اجازه داشتن برای خوردن یک بستنی محروم بودند.
09:41
For those of you who don't know it, it was illegalغیر مجاز to eatخوردن iceیخ creamکرم رنگ underزیر the Talibanطالبان.
166
557000
3000
برای برخی از شما که این را نمی‌دانید، خوردن بستنی در حکومت طالبان غیرقانونی بود.
09:44
And I actuallyدر واقع saw and metملاقات کرد womenزنان who had been floggedشلاق زدن
167
560000
4000
درواقع من زنانی را دیدم و ملاقات کردم که به خاطر
09:48
by beingبودن caughtگرفتار eatingغذا خوردن vanillaوانیل iceیخ creamکرم رنگ.
168
564000
3000
خوردن بستنی وانیلی شلاق خورده بودند.
09:51
And I was takenگرفته شده to the secretراز iceیخ cream-eatingکرم خوردن placeمحل in a little townشهر,
169
567000
4000
من به محل اختفایی برای خوردن بستنی در شهر کوچکی برده شدم،
09:55
where we wentرفتی to a back roomاتاق, and womenزنان were seatedنشسته
170
571000
3000
ما به پستوی کوچکی رفتیم، زنان در آنجا نشسته بودند
09:58
and a curtainپرده was pulledکشیده around us, and they were servedخدمت کرده است vanillaوانیل iceیخ creamکرم رنگ.
171
574000
4000
و پرده‌ای در اطراف کشیده شده بود، و در آنجا به زنان بستنی داده می‌شد.
10:02
And womenزنان liftedبالا بردن theirخودشان burqasکرک ها and ateخوردم this iceیخ creamکرم رنگ,
172
578000
3000
در آنجا زنان برقع‌شان را بر می‌داشتند و بستنی می‌خوردند،
10:05
and I don't think I ever understoodفهمید pleasureلذت untilتا زمان that momentلحظه,
173
581000
3000
و فکر می‌کنم که من هرگز معنی لذت را تا آن لحظه حس نکرده بودم،
10:08
and how womenزنان have foundپیدا شد a way to keep theirخودشان pleasureلذت aliveزنده است.
174
584000
4000
واینکه چگونه زنان شیوه‌ای برای زنده نگه داشتن لذت شان از زندگی را پیدا کرده‌اند .
10:12
It has takenگرفته شده me, this journeyسفر, to Islamabadاسلام آباد, where I have
175
588000
3000
این سفر مرا به اسلام آباد برد، جایی که من
10:15
witnessedشاهد and metملاقات کرد womenزنان with theirخودشان facesچهره ها meltedذوب شده off.
176
591000
3000
شاهد صورت ذوب شده زنان (در اثر اسید پاشی) بودم و آنها را دیدم.
10:18
It has takenگرفته شده me to Juarezجوارز, Mexicoمکزیک, where I was a weekهفته agoپیش,
177
594000
4000
این سفر مرا به هوارز مکزیک، جایی که من یک هفته پیش در آنجا بودم، برد،
10:22
where I have literallyعینا been there in parkingپارکینگ lots
178
598000
3000
در پارکینگی که من بودم
10:25
where bonesاستخوان ها of womenزنان have washedشسته up and been dumpedتخلیه شده
179
601000
3000
استخوانهای زنان شسته و در
10:28
nextبعد to Coca-Colaکوکاکولا bottlesبطری.
180
604000
3000
کنار شیشه های کوکا کولا دور ریخته می‌شد.
10:31
It has takenگرفته شده me to universitiesدانشگاه ها
181
607000
2000
این سفر مرا به دانشگاه‌های
10:33
all over this countryکشور where girlsدختران are date-rapedتاریخ تحقیر and druggedمواد مخدر.
182
609000
3000
سراسر کشور کشید که در آنجا به دختران مواد مخدر داده می‌شد تا مورد تجاوز قرار گیرند.
10:36
I have seenمشاهده گردید terribleوحشتناک, terribleوحشتناک, terribleوحشتناک violenceخشونت.
183
612000
4000
من خشونت های بسیار بسیار وحشتناکی را دیدم.
10:40
But I have alsoهمچنین recognizedشناسایی شده, in the courseدوره of seeingدیدن that violenceخشونت,
184
616000
4000
اما درجریان دیدن این خشونت‌ها متوجه شدم
10:44
that beingبودن in the faceصورت of things and seeingدیدن actuallyدر واقع
185
620000
3000
که روبرو شدن با این موارد و دیدن واقعی
10:47
what's in frontجلوی of us is the antidoteپادزهر to depressionافسردگی and to a feelingاحساس
186
623000
6000
آنچه که در مقابل ماست، پادزهری در مقابل افسردگی و احساس
10:53
that one is worthlessبی ارزش and has no valueارزش.
187
629000
2000
اینکه فرد بی ارزش و بی اهمیت است می‌باشد.
10:55
Because before the "Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها,"
188
631000
2000
می‌توانم بگویم که قبل از «تک‌گویی واژن‌ها»
10:57
I will say that 80 percentدرصد of my consciousnessآگاهی was closedبسته شد off
189
633000
3000
۸۰ درصد از ذهن من در حوزه‌ی
11:00
to what was really going on in this realityواقعیت.
190
636000
3000
واقعیت‌هایی که اتفاق می‌افتاد احاطه شده بود.
11:03
And that closing-offبسته شدن closedبسته شد off my vitalityسرزندگی and my life energyانرژی.
191
639000
5000
واین احاطه بودن سرزندگی و انرژی زندگی مرا نیز گرفته بود.
11:08
What has alsoهمچنین happenedاتفاق افتاد is in the courseدوره of these travelsسفر می کند --
192
644000
2000
چیز دیگری که در طی این سفرها اتفاق افتاد -
11:10
and it's been an extraordinaryخارق العاده thing -- is that everyهرکدام singleتنها placeمحل
193
646000
4000
و چیزی شگفت‌انگیزی بود-- این است که به هر جایی
11:14
that I have goneرفته to in the worldجهان, I have metملاقات کرد a newجدید speciesگونه ها.
194
650000
3000
در این دنیا رفتم یک گونه‌ی جدید دیدم .
11:17
And I really love hearingشنیدن about all these speciesگونه ها at the bottomپایین of the seaدریا.
195
653000
4000
و من واقعا عاشق شنیدن درباره همه این گونه‌ها در عمق وجود آنها هستم.
11:21
And I was thinkingفكر كردن about how beingبودن with these
196
657000
2000
فکر می‌کردم که چگونه با
11:23
extraordinaryخارق العاده people on this particularخاص panelپانل
197
659000
3000
این مردم فوق‌العاده در این قاب به خصوص
11:26
that it's beneathدر زیر, beyondفراتر, and betweenبین,
198
662000
3000
که در پایین، بالا و بین آنهاست باشم،
11:29
and the vaginaواژن kindنوع of fitsمتناسب است into all those categoriesدسته بندی ها.
199
665000
3000
و به نوعی واژن با تمامی این مقوله‌ها سازگار است.
11:32
(Laughterخنده)
200
668000
1000
(خنده تماشاگران)
11:33
But one of the things I've seenمشاهده گردید is this speciesگونه ها --
201
669000
3000
اما یکی از این چیزهایی که دیدم این گونه است -
11:36
and it is a speciesگونه ها, and it is a newجدید paradigmالگو,
202
672000
3000
این یک گونه یک الگوی جدید است،
11:39
and it doesn't get reportedگزارش داد in the pressمطبوعات or in the mediaرسانه ها
203
675000
2000
و این در اخبار و رسانه‌ها گزارش نشده
11:41
because I don't think good newsاخبار ever is newsاخبار,
204
677000
4000
زیرا فکر نمی کنم خبر خوبی هرگز در اخبار باشد،
11:45
and I don't think people who are transformingتبدیل شدن the planetسیاره
205
681000
2000
و فکر نمی‌کنم مردمی که کره زمین را تغییر می‌دهند
11:47
are what getsمی شود the ratingsرتبه بندی on TVتلویزیون showsنشان می دهد.
206
683000
3000
چیزی از شوهای پر طرفدار تلویزیونی بگیرند.
11:50
But everyهرکدام singleتنها countryکشور I have been to -- and in the last sixشش yearsسالها
207
686000
3000
اما در هر کشوری که بودم- در طی شش سال گذشته
11:53
I've been to about 45 countriesکشورها, and manyبسیاری tinyکوچک little villagesروستاها and citiesشهرها and townsشهرها --
208
689000
5000
من در ۴۵ کشور مختلف بودم، و روستاهای کوچک و شهرها و شهرک های زیادی را دیدم -
11:58
I have seenمشاهده گردید something what I've come to call "vaginaواژن warriorsجنگجویان."
209
694000
4000
من کسانی را دیدم که به آنها «جنگچویان واژن» می‌گویم.
12:02
A "vaginaواژن warriorجنگجو" is a womanزن, or a vagina-friendlyمهبل دوستانه man,
210
698000
4000
یک «جنگجوی واژن» زن یا مردی است که با واژن رفتاری دوستانه دارد،
12:06
who has witnessedشاهد incredibleباور نکردنی violenceخشونت or sufferedرنج it,
211
702000
4000
کسی که شاهد خشونت‌ها و درد و رنج باورنکردنی بوده،
12:10
and ratherنسبتا than gettingگرفتن an AK-AK-47 or a weaponسلاح of massجرم destructionتخریب
212
706000
4000
و به جای اینکه تفنگ AK-47 را و یا اسلحه کشتار جمعی
12:14
or a macheteمکه, they holdنگه دارید the violenceخشونت in theirخودشان bodiesبدن;
213
710000
5000
و یا مسلسل را بردارد، خشونت را در بدنش نگه می‌دارد؛
12:19
they grieveگریه کن it; they experienceتجربه it; and then they go out and devoteاختصاص
214
715000
5000
این جمگجویان از این خشونت آزرده و غمگین هستند، و این را تجربه کردند و سپس آنها برخاستند
12:24
theirخودشان livesزندگی می کند to makingساخت sure it doesn't happenبه وقوع پیوستن to anybodyهر شخصی elseچیز دیگری.
215
720000
4000
و زندگی خود را وقف کردند تا مطمئن شوند این برای کسان دیگر اتفاق نمی‌افتد.
12:28
I have metملاقات کرد these womenزنان everywhereدر همه جا on the planetسیاره.
216
724000
3000
من این زنان را همه جای این سیاره دیده‌ام.
12:31
And I want to tell a fewتعداد کمی storiesداستان ها because I believe that
217
727000
2000
می‌خواهم چند مورد از داستانها را بگویم زیرا معتقدم که
12:33
storiesداستان ها are the way that we transmitفرستادن informationاطلاعات,
218
729000
3000
این داستانها راهی هستند که ما اطلاعات را توسط آنها انتقال می‌دهیم،
12:36
where it goesمی رود into our bodiesبدن. And I think that one of the things
219
732000
3000
و این اطلاعات وارد بدن ما می‌شود. و فکر می‌کنم یکی از چیزهای
12:39
about beingبودن at TEDTED that's been very interestingجالب هست
220
735000
3000
خیلی جالب درباره‌ی حضور در TED این است که
12:42
is that I liveزنده in my bodyبدن a lot, and I don't liveزنده in my headسر very much anymoreدیگر.
221
738000
4000
من با بدنم خیلی زندگی می‌کنم، من دیگر با سرم ( اندیشه‌ام) زندگی نمی‌کنم.
12:46
And this is a very headyسرحال است placeمحل.
222
742000
2000
سر محل خیلی عجول و بی‌پروایی است.
12:48
And it's been really interestingجالب هست to be in my headسر
223
744000
3000
و خیلی جالب بوده که در طی
12:51
for the last two daysروزها; I've been very disorientedبی نظیر --
224
747000
2000
دو روز گذشته من با سرم زندگی کردم؛ و من بسیار گیج بودم -
12:53
(Laughterخنده)
225
749000
1000
(خنده تماشاگران)
12:54
because I think the worldجهان, the V-worldدنیای V, is very much in your bodyبدن.
226
750000
4000
زیرا فکر می‌کنم، این جهان، جهان واژن، در درون بدن شماست.
12:58
It's a bodyبدن worldجهان, and the speciesگونه ها really existsوجود دارد in the bodyبدن,
227
754000
4000
و این دنیای بدنی است، و این گونه‌ها واقعا در درون بدن وجود دارند،
13:02
and I think there's a realواقعی significanceاهمیت in us
228
758000
2000
و فکر می‌کنم که یک چیز معنی داری در اینکه
13:04
attachingپیوستن our bodiesبدن to our headsسر -- that that separationجدایی
229
760000
3000
بدن ما به سر ما متصل است وجود دارد - و این تفکیک بین سر و بدن
13:07
has createdایجاد شده a divideتقسیم کنید that is oftenغالبا separatingجدا کردن purposeهدف from intentقصد.
230
763000
6000
یک جدایی را ایجاد کرده که این جدایی اغلب هدف را از نیت تفکیک می‌کند.
13:13
And the connectionارتباط betweenبین bodyبدن and headسر oftenغالبا bringsبه ارمغان می آورد those things into unionاتحادیه.
231
769000
6000
و اتصال بین بدن و سر اغلب این دور را با هم پیوند می‌دهد.
13:19
I want to talk about threeسه particularخاص people
232
775000
2000
می‌خواهم در مورد سه فرد بخصوص که دیده‌ام
13:21
that I've metملاقات کرد, vaginaواژن warriorsجنگجویان, who really transformedتبدیل شده است my understandingدرك كردن
233
777000
4000
صحبت کنم ، مبارزان واژن، کسانی که واقعا درک مرا از
13:25
of this wholeکل principleاصل and speciesگونه ها,
234
781000
2000
این اصل کلی و این گونه‌ها تغییر دادند،
13:27
and one is a womanزن namedتحت عنوان Marshaمارشا Lopezلوپز.
235
783000
3000
و یکی از آنها زنی به نام مُرشا لوپز است.
13:30
Marshaمارشا Lopezلوپز was a womanزن I metملاقات کرد in Guatemalaگواتمالا.
236
786000
3000
مُرشا لوپز زنی بود که من در گواتمالا دیدم.
13:33
She was 14 yearsسالها oldقدیمی, and she was in a marriageازدواج
237
789000
3000
او ۱۴ ساله بود که ازدواج کرد
13:36
and her husbandشوهر was beatingكتك زدن her on a regularمنظم basisپایه,
238
792000
3000
و شوهرش بطور مرتب او را می‌زد،
13:39
and she couldn'tنمی توانستم get out because she was addictedمعتاد to the relationshipارتباط
239
795000
4000
و او نمی‌توانست از آن وضعیت خارج شود چونکه او به این ارتباط عادت کرده بود
13:43
and she had no moneyپول. Her sisterخواهر was youngerجوانتر than her
240
799000
3000
و پولی هم نداشت. خواهرش از او کوچکتر بود و
13:46
and she appliedکاربردی -- we had a "stop rapeتجاوز به عنف" contestمسابقه a fewتعداد کمی yearsسالها agoپیش in Newجدید Yorkیورک --
241
802000
5000
او( برای خواهرش) ثبت نام کرد - ما چند سال پیش مسابقه‌ی «تجاوز را متوقف کنید» را در نیویورک بزگزار کردیم -
13:51
and she appliedکاربردی, hopingامید that she would becomeتبدیل شدن به a finalistفینالیست
242
807000
3000
او ثبت نام کرد، با این امید که بتواند فینالیست شود
13:54
and she could bringآوردن her sisterخواهر.
243
810000
2000
و از این طریق بتواند خواهرش را بیاورد.
13:56
She did becomeتبدیل شدن به a finalistفینالیست; she broughtآورده شده Marshaمارشا to Newجدید Yorkیورک.
244
812000
4000
او فینالیست شد؛ و مُرشا را به نیویورک آورد.
14:00
And at that time we did this extraordinaryخارق العاده V-DayV روز
245
816000
2000
و در آن زمان ما برنامه‌ی باورنکردنی وی-دِی - جنبش جهانی برای پایان دادن به خشونت علیه زنان و دختران- را داشتیم
14:02
at Madisonمدیسون Squareمربع Gardenباغ where we soldفروخته شد out the entireکل testosterone-filledتستوسترون پر شده domeگنبد,
246
818000
5000
در مدیسون اسکور گاردن جایی که ما تمامی صندلی های سالن که معمولا به مردان تعلق دارد را فروختیم،
14:07
18,000 people standingایستاده up to say
247
823000
2000
۱۸٫۰۰۰ نفر برپاخواستند تا به
14:09
"yes" to vaginasواژن, whichکه was really a prettyبسیار incredibleباور نکردنی transformationدگرگونی.
248
825000
4000
واژن «بله» بگویند، که این کار واقعا یک تغییر باورنکردنی بود.
14:13
And she cameآمد, and she witnessedشاهد this, and she decidedقرار بر این شد
249
829000
3000
او آمد و شاهد این برنامه بود، او تصمیم گرفت
14:16
that she would go back and leaveترک کردن her husbandشوهر,
250
832000
2000
که برگردد و از شوهرش جدا شود،
14:18
and that she would bringآوردن V-DayV روز to Guatemalaگواتمالا.
251
834000
2000
و وی-دِی را به گواتمالا ببرد.
14:20
She was 21 yearsسالها oldقدیمی. I wentرفتی to Guatemalaگواتمالا and she had soldفروخته شد out
252
836000
4000
او ۲۱ ساله بود. من به گواتمالا رفتم و او تمامی
14:24
the Nationalملی Theaterتئاتر of Guatemalaگواتمالا.
253
840000
3000
صندلی های تالار ملی گواتمالا را (برای وی-دِی) فروخته بود.
14:27
And I watchedتماشا کردم her walkراه رفتن up on stageمرحله in her redقرمز shortکوتاه dressلباس, and highبالا heelsپاشنه,
254
843000
5000
من او را با لباس قرمز کوتاه و کفش پاشنه بلند که بر روی صحنه آمد تماشا کردم،
14:32
and she stoodایستاد there and she said, "My nameنام is Marshaمارشا.
255
848000
2000
آنجا ایستاد و گفت، «اسم من مُرشا است.
14:34
I was beatenمورد ضرب و شتم by my husbandشوهر for fiveپنج yearsسالها.
256
850000
4000
و من از شوهرم به مدت پنج سال کتک خوردم.
14:38
He almostتقریبا murderedکشته شد me. I left and you can too."
257
854000
3000
او تقریبا مرا کشت. من او را ترک کردم و شما هم می‌توانید این کار را بکنید.»
14:41
And the entireکل 2,000 people wentرفتی absolutelyکاملا crazyدیوانه.
258
857000
4000
و تمامی ۲٫۰۰۰ نفر حاضر واقعا دیوانه شده بودند.
14:45
There's a womanزن namedتحت عنوان Estherاستر Chavezچاوز
259
861000
2000
زن دیگری هست به نام استر چاوز
14:47
who I metملاقات کرد in Juarezجوارز, Mexicoمکزیک. And Estherاستر Chavezچاوز
260
863000
3000
که در هوارز مکزیک ملاقات کردم. استر چاوز
14:50
was a brilliantدرخشان accountantحسابدار in Mexicoمکزیک Cityشهر; she was 72 yearsسالها oldقدیمی;
261
866000
3000
حسابدار بسیار موفقی در شهر مکزیکو بود؛ و ۷۲ سال داشت؛
14:53
and she was planningبرنامه ریزی to retireبازنشسته.
262
869000
2000
و قصد داشت که بازنشسته شود.
14:55
She wentرفتی to Juarezجوارز to take careاهميت دادن of an ailingبیمار auntعمه, and over the courseدوره of it,
263
871000
5000
او به هوارز رفت تا از عمه بیمارش مراقبت کند، و طی این دوره
15:00
she beganآغاز شد to discoverكشف كردن what was happeningاتفاق می افتد to the murderedکشته شد
264
876000
2000
شروع کرد به کشف اینکه برای زنان مقتول
15:02
and disappearedناپدید شد womenزنان of Juarezجوارز.
265
878000
3000
و ناپدید شده‌ی هوارز چه اتفاقی می‌افتد.
15:05
She gaveداد up her life; she movedنقل مکان کرد to Juarezجوارز;
266
881000
3000
او زندگی‌ش را رها کرد و به هوارز رفت؛
15:08
she startedآغاز شده to writeنوشتن the storiesداستان ها whichکه documentedثبت شده the disappearedناپدید شد womenزنان.
267
884000
4000
او شروع به مستند کردن داستانهای زنان مفقود شده کرد.
15:12
300 womenزنان have disappearedناپدید شد
268
888000
2000
۳۰۰ زن در شهر مرزی
15:14
in a borderمرز townشهر because they're brownرنگ قهوه ای and poorفقیر.
269
890000
2000
مفقود شده بودند زیرا آنها رنگین‌پوست و فقیر بودند.
15:16
There has been no responseواکنش to the disappearanceناپدید شدن,
270
892000
2000
هیچ واکنشی نسبت به ناپدید شدگان وجود نداشت،
15:18
and not one personفرد has been heldبرگزار شد accountableپاسخگو.
271
894000
2000
و هیچ کسی پاسخگو نبود.
15:20
She beganآغاز شد to documentاسناد it; she openedافتتاح شد a centerمرکز calledبه نام Casaکاسا Amigaآمیگا;
272
896000
5000
او شروع به مستند کردن این موارد کرد؛ مرکزی به نام کاسا آمگا باز کرد؛
15:25
and in sixشش yearsسالها, she has literallyعینا broughtآورده شده this
273
901000
2000
وبعد از شش سال، آن مستندات را
15:27
to the consciousnessآگاهی of the worldجهان.
274
903000
2000
برای آگاه کردن جهان ارايه کرد.
15:29
We were there a weekهفته agoپیش, when there were 7,000 people on the streetخیابان,
275
905000
3000
ما یک هفته پیش آنجا بودیم، هنگامی که ۷٫۰۰۰ نفر در خیابان بودند،
15:32
and it was trulyبراستی a miracleمعجزه. And as we walkedراه می رفت throughاز طریق the streetsخیابان ها,
276
908000
4000
حقیقتا این یک معجزه بود،
15:36
the people of Juarezجوارز, who normallyبه طور معمول don't even come into the streetsخیابان ها
277
912000
3000
مردم هوارز معمولا به خیابانها نمی‌آیند
15:39
because the streetsخیابان ها are so dangerousخطرناک است, literallyعینا stoodایستاد there and weptگریه کرد
278
915000
3000
زیرا خیابانها بسیار خطرناکند، دقیقا آنجا ایستادند و به خاطر
15:42
to see that other people from the worldجهان had showedنشان داد up
279
918000
3000
دیدن مردمی که از سوی دیگر جهان برای این
15:45
for that particularخاص communityجامعه.
280
921000
3000
جامعه به خصوص آمده بودند گریه کردند.
15:48
There's anotherیکی دیگر womanزن namedتحت عنوان Agnesآگنس. And Agnesآگنس, for me,
281
924000
4000
زن دیگری هست به نام آگنس. اگنس برای من
15:52
epitomizesتجسم می کند what a vaginaواژن warriorجنگجو is.
282
928000
2000
تجسم یک مبارز واژن است.
15:54
I metملاقات کرد her threeسه yearsسالها agoپیش in Kenyaکنیا. And Agnesآگنس was mutilatedزخمی شده as a little girlدختر,
283
930000
6000
من او را سه سال پیش در کنیا دیدم. وقتی دختر بچه‌ای بیش نبود مثله شده بود،
16:00
she was circumcisedختنه شده againstدر برابر her will
284
936000
2000
علیرغم میلش هنگامی که
16:02
when she was 10 yearsسالها oldقدیمی, and she really madeساخته شده a decisionتصمیم گیری
285
938000
4000
۱۰ ساله بود ختنه شده بود، او واقعا یک تصمیم گرفته بود،
16:06
that she didn't want this practiceتمرین to continueادامه دهید anymoreدیگر in her communityجامعه.
286
942000
4000
او دیگر نمی‌خواست که در جامعه‌اش این رسم به جا آورده شود.
16:10
So when she got olderمسن تر she createdایجاد شده this incredibleباور نکردنی thing:
287
946000
3000
بنابر این هنگامی که بزرگتر شد چیزی فوق‌العاده را ساخت:
16:13
it's an anatomicalآناتومیک sculptureمجسمه سازی of a woman'sزن bodyبدن; it's halfنیم a woman'sزن bodyبدن.
288
949000
5000
یک مجسمه ازساختمان بدن زن ساخت؛ این نیمی از بدن یک زن است.
16:18
And she walkedراه می رفت throughاز طریق the Riftبریدگی Valleyدره, and she had
289
954000
3000
و تمامی مناطق ریفت وَلِی را پیاده رفت،
16:21
vaginaواژن and vaginaواژن replacementجایگزینی partsقطعات where she would teachتدریس کنید
290
957000
3000
او واژن و بخش های جایگزینی برای واژن را داشت که بوسیله آن می‌توانست
16:24
girlsدختران and parentsپدر و مادر and boysپسران and girlsدختران what a healthyسالم vaginaواژن looksبه نظر می رسد like,
291
960000
4000
به دختران، پسران و پدر و مادرانشان اینکه یک واژن سالم چه شکلی است را آموزش دهد،
16:28
and what a mutilatedزخمی شده vaginaواژن looksبه نظر می رسد like. And in the courseدوره of her travelمسافرت رفتن
292
964000
4000
و اینکه یک واژن بریده شده چه شکلی است. در دوره سفر‌هایش
16:32
she walkedراه می رفت literallyعینا for eightهشت yearsسالها throughاز طریق the Riftبریدگی Valleyدره,
293
968000
3000
او برای مدت هشت سال در سراسر منطقه ریفت ولی راه رفت،
16:35
throughاز طریق dustگرد و خاک, throughاز طریق sleepingخوابیدن on the groundزمینی -- because the Masaisماسایی are nomadsعشایر,
294
971000
4000
در میان گردو غبار، خوابیدن بر روی زمین-- چونکه ماسای‌ها عشایرند،
16:39
and she would literallyعینا have to find them, and they would moveحرکت,
295
975000
4000
و او دقیقا می‌بایست آنها را پیدا کند، چونکه آنها می‌توانستند که جا‌به جا شوند،
16:43
and she would find them again. She savedذخیره 1,500 girlsدختران from beingبودن cutبرش.
296
979000
5000
و او می‌بایستی آنها را دوباره پیدا کند. او ۱٫۵۰۰ دختر را از ختنه شدن نجات داد.
16:48
And in that time she createdایجاد شده an alternativeجایگزین ritualمراسم whichکه involvedگرفتار
297
984000
3000
و در آن زمان او آئینی برای جشن بلوغ دختران
16:51
girlsدختران comingآینده of ageسن withoutبدون the cutبرش.
298
987000
3000
جایگزین کرد که در آن دختران ختنه نشوند.
16:54
When we metملاقات کرد her threeسه yearsسالها agoپیش,
299
990000
2000
هنگامی که سه سال پیش او را دیدیم،
16:56
we said, "What could V-DayV روز do for you?"
300
992000
2000
گفتیم، «روز واژن -وی دِی- چه کاری می‌تواند برای تو بکند؟»
16:58
And she said, "Well, if you got me a Jeepجیپ, I could get around a lot fasterسریعتر."
301
994000
3000
و او گفت، «خُب اگر به من یک جیپ بدهید، من میتوانم خیلی سریع تر به اطراف بروم.»
17:01
(Laughterخنده)
302
997000
1000
(خنده تماشاگران)
17:02
So we boughtخریداری شد her a Jeepجیپ. And in the yearسال that she had the Jeepجیپ,
303
998000
3000
خُب ما یک جیپ برای او خریدیم. و در سالی که او جیپ داشت،
17:05
she savedذخیره 4,500 girlsدختران from beingبودن cutبرش. So then we said to her,
304
1001000
4000
۴٫۵۰۰ دختر را از ختنه شدن نجات داد. سپس ما به او گفتیم،
17:09
"Agnesآگنس, well, what elseچیز دیگری could we do for you?" And she said,
305
1005000
2000
«اگنس، خُب، چه کار دیگری ما می‌توانیم برای تو انجام دهیم؟» و او گفت،
17:11
"Well, Eveحوا, you know, if you gaveداد me some moneyپول,
306
1007000
2000
«ایو میدانی، اگر به من مقداری پول بدهی،
17:13
I could openباز کن a houseخانه and girlsدختران could runاجرا کن away and they could be savedذخیره."
307
1009000
4000
من می‌توانم خانه‌ای بنا کنم که دخترانی که فرار می‌کنند در آن ایمن باشند.»
17:17
And I want to tell this little storyداستان about my ownخودت beginningsآغازین
308
1013000
3000
می‌خواهم داستانی را درباره‌ی دروران کودکی خودم بگویم
17:20
because it's very interrelatedهمبستگی to happinessشادی and Agnesآگنس.
309
1016000
4000
زیرا خیلی با شادی و انگس مرتبط است.
17:24
When I was a little girlدختر -- and I grewرشد کرد up
310
1020000
3000
هنگامی که من دختر بچه‌ای بودم-- در اجتماع
17:27
in a wealthyثروتمند communityجامعه; it was an upper-middleبالا متوسط classکلاس whiteسفید communityجامعه,
311
1023000
4000
ثروتمندی بزرگ شدم، اجتماعی سفید پوست و متوسط به بالا،
17:31
and it had all the trappingsترسیم
312
1027000
2000
از همه ظواهراین طور به نظر می‌رسید
17:33
and the looksبه نظر می رسد of a perfectlyکاملا niceخوب, wonderfulفوق العاده, great life.
313
1029000
5000
که زندگی کاملا زیبا، فوق العاده و عالی‌ست .
17:38
And everyoneهر کس was supposedقرار است to be happyخوشحال in that communityجامعه
314
1034000
3000
و هر کسی در این اجتماع باید خوشحال باشد
17:41
and, in factواقعیت, my life was hellجهنم. I livedزندگی می کرد with an alcoholicالکلی fatherپدر
315
1037000
3000
و در حقیقت، زندگی من مثل جهنم بود، من با پدری الکلی زندگی می‌کردم
17:44
who beatضرب و شتم me and molestedمتهم به me, and it was all insideداخل that.
316
1040000
3000
که مرا کتک می‌زد و مورد تعرض قرار می‌داد، و همه این در نهان بود.
17:47
And always as a childکودک I had this fantasyفانتزی that somebodyکسی would come and rescueنجات me.
317
1043000
5000
و همواره به عنوان یک بچه من تخیل اینکه کسی بیاید و مرا نجات دهد را داشتم.
17:52
And I actuallyدر واقع madeساخته شده up a little characterشخصیت whoseکه nameنام was Mrآقای. Alligatorتمساح,
318
1048000
3000
و در واقع من شخصیتی را به نام اقای الگاتور( آقای تمساح) در ذهنم ساخته بودم،
17:55
and I would call him up when things got really badبد,
319
1051000
3000
و هنگامی که همه چیز خیلی بد بود او را صدا می‌کردم،
17:58
and I would say it was time to come and pickانتخاب کنید me up.
320
1054000
2000
می‌گفتم الان زمان آمدن و بردن من است.
18:00
And I would go and packبسته a little bagکیسه and I would wait for Mrآقای. Alligatorتمساح to come.
321
1056000
4000
من می روم و چمدان کوچکم را می بندم و منتظر آقای تمساح می‌مانم.
18:04
Now, Mrآقای. Alligatorتمساح never did come,
322
1060000
2000
خُب آقای تمساح هرگز نیامد،
18:06
but the ideaاندیشه of Mrآقای. Alligatorتمساح comingآینده actuallyدر واقع savedذخیره my sanityعقلانیت
323
1062000
5000
اما ایده‌ی آقای تمساح سلامت عقل مرا حفظ کرد
18:11
and madeساخته شده it OK for me to keep going because I believedمعتقد,
324
1067000
2000
و برای من این را قابل پذیرش کرد که به زندگی ادامه دهم زیرا
18:13
in the distanceفاصله, there would be someoneکسی comingآینده to rescueنجات me.
325
1069000
4000
من به سرنوشت باور دارم، آن دور دورها، کسی هست که خواهد آمد و مرا نجات خواهد داد.
18:17
Cutبرش to 40-some-oddکمی عجیب و غریب yearsسالها laterبعد, we go to Kenyaکنیا,
326
1073000
4000
کوتاه کنم در ۴۰ سال عجیب غریب بعد، ما به کنیا رفتیم،
18:21
and we're walkingپیاده روی, we arriveرسیدن at the openingافتتاح of this houseخانه --
327
1077000
4000
و ما راه می رفتیم و برای افتتاح خانه‌ی امن به آنجا رسیدیم --
18:25
and Agnesآگنس hadn'tتا به حال نیست let me come to the houseخانه for daysروزها
328
1081000
2000
آگنس به من اجازه نداد که برای چند روزی وارد خانه شوم
18:27
because they were preparingآماده كردن this wholeکل ritualمراسم.
329
1083000
2000
زیرا داشتند مراسم را آماده می‌کردند.
18:29
And I want to tell you a great storyداستان. When Agnesآگنس first startedآغاز شده
330
1085000
3000
می‌خواهم داستان خیلی جالبی را برایتان تعریف کنم. هنگامی که در ابتدا اگنس شروع
18:32
fightingدعوا کردن to stop femaleزن genitalژنیتال mutilationخشونت in her communityجامعه,
331
1088000
4000
به مبارزه برای جلوگیری از ختنه کردن دختران در جامعه خودش کرد،
18:36
she had becomeتبدیل شدن به an outcastبی رحمانه, and she was exiledتبعید شده and she was slanderedتوهین کرد,
332
1092000
3000
از جامعه خودش رانده و تبعید شده و به او افترا زده شد،
18:39
and the wholeکل communityجامعه turnedتبدیل شد againstدر برابر her.
333
1095000
2000
و همه جامعه‌اش در مقابل او قرار گرفته بودند.
18:41
But, beingبودن a vaginaواژن warriorجنگجو, she keptنگه داشته شد going,
334
1097000
3000
اما، او به یک مبارز واژن تبدیل شد و ادامه داد،
18:44
and she keptنگه داشته شد committingمرتکب شدن herselfخودش to transformingتبدیل شدن consciousnessآگاهی.
335
1100000
3000
او خود را متعهد به انجام کاری برای انتقال آگاهی کرده بود.
18:47
And in the Masaiماسایی communityجامعه, goatsبز ها and cowsگاوها are the mostاکثر valuedارزش possessionمالکیت.
336
1103000
5000
و در اجتماعات ماسای ، بز و گاو پر ارزش‌ترین دارایی هستند.
18:52
They're like the Mercedes-Benzمرسدس بنز of the Riftبریدگی Valleyدره.
337
1108000
4000
آنها مثل مرسدس بنز در ریفت ولی هستند.
18:56
And she said, two daysروزها before the houseخانه openedافتتاح شد, two differentناهمسان people
338
1112000
4000
او گفت دو روز قبل از اینکه خانه امن افتتاح شود، دو نفر آمدند
19:00
arrivedوارد شد to give her a goatبز eachهر یک, and she said to me,
339
1116000
3000
تا هریک به او یک بز بدهند، و گفت،
19:03
"I knewمی دانست then that femaleزن genitalژنیتال mutilationخشونت would endپایان one day in Africaآفریقا."
340
1119000
5000
«من می‌دانستم که ختنه کردن زنان روزی در آفریقا پایان می‌پذیرد.»
19:08
Anywayبه هر حال, we arrivedوارد شد, and when we arrivedوارد شد,
341
1124000
3000
به هر صورت، ما به آنجا رسیدیم، و وقتی ما رسیدیم،
19:11
there were hundredsصدها of girlsدختران dressedلباس پوشیده in redقرمز, homemadeخانگی dressesلباس --
342
1127000
4000
در آنجا صدها دختر لباسهای دست دوز خانگی قرمز رنگ به تن داشتند -
19:15
whichکه is the colorرنگ of the Masaiماسایی and the colorرنگ of V-DayV روز --
343
1131000
3000
قرمز رنگ ماسای و رنگ وی-دِی است -
19:18
and they greetedاستقبال us, and they had madeساخته شده up these songsآهنگ ها
344
1134000
3000
و از ما استقبال کردند، و آهنگی ساخته بودند
19:21
that they were singingآواز خواندن about the endپایان of sufferingرنج کشیدن,
345
1137000
2000
که درباره پایان رنج و درد و ختنه کردن بود و
19:23
and the endپایان of mutilationخشونت, and they walkedراه می رفت us down the pathمسیر.
346
1139000
3000
آن را می خواندند، آنها در جاده به طرف ما آمدند.
19:26
And it was a gorgeousزرق و برق دار day in the Africanآفریقایی sunآفتاب,
347
1142000
2000
این روز بسیار زیبایی در آفریقا بود
19:28
and the dustگرد و خاک was flyingپرواز and the girlsدختران were dancingرقصیدن,
348
1144000
3000
و گردو غبار در هوا در حال پرواز بود و دختران می رقصیدند.
19:31
and there was this houseخانه, and it said, "V-DayV روز Safeبی خطر Houseخانه for the Girlsدختران."
349
1147000
5000
و در آنجا نوشته بود «خانه‌ی امن وی-دِی برای دختران.»
19:36
And it hitاصابت me in that momentلحظه that it had takenگرفته شده 47 yearsسالها,
350
1152000
5000
و در این لحظه این مرا به ۴۷ سال قبل برد،
19:41
but that Mrآقای. Alligatorتمساح had finallyسرانجام shownنشان داده شده up.
351
1157000
3000
اما آقای تمساح بالاخره آمد.
19:44
And he'dاو می خواهد showنشان بده up obviouslyبدیهی است in a formفرم that it tookگرفت me a long time to understandفهمیدن,
352
1160000
5000
او به وضوح آمد، به شکلی که زمان درازی برای من طول کشید تا آن را درک کنم،
19:49
whichکه is that when we give
353
1165000
3000
که هنگامی که ما به جهان هستی
19:52
in the worldجهان what we want the mostاکثر, we healالتیام the brokenشکسته شده partبخشی insideداخل eachهر یک of us.
354
1168000
6000
آنچه را که بیشتر از همه می‌خواهیم بدهیم، بخشهای شکسته درون‌مان را التیام می‌بخشیم
19:58
And I feel, in the last eightهشت yearsسالها,
355
1174000
3000
و احساس می‌کنم در هشت سال گذشته،
20:01
that this journeyسفر, this miraculousمعجزه آسا vaginaواژن journeyسفر,
356
1177000
3000
این سفر، این سفر معجزه وار واژن،
20:04
has taughtتدریس کرد me this really simpleساده thing, whichکه is that happinessشادی existsوجود دارد in actionعمل;
357
1180000
7000
به من این موضوع خیلی ساده را آموخته، که شادی‌ در کنش و عمل وجود دارد؛
20:11
it existsوجود دارد in tellingگفتن the truthحقیقت and sayingگفت: what your truthحقیقت is;
358
1187000
4000
این در گفتن حقیقت و گفتن اینکه حقیقت چیست وجود دارد؛
20:15
and it existsوجود دارد in givingدادن away what you want the mostاکثر.
359
1191000
4000
و این در چیزی که بیشتر از همه می‌خواهی وجود دارد.
20:19
And I feel that knowledgeدانش and that journeyسفر
360
1195000
4000
احساس می‌کنم که این آگاهی و این سفر
20:23
has been an extraordinaryخارق العاده privilegeامتیاز,
361
1199000
2000
برای من امتیازات بسیاری به همراه داشته است.
20:25
and I feel really blessedمبارک to have been here todayامروز to communicateبرقراری ارتباط that to you.
362
1201000
4000
و احساس می‌کنم من واقعا بسیار خوشبخت هستم که امروز در جمع شما هستم.
20:29
Thank you very much.
363
1205000
2000
بسیار سپاسگزارم.
20:31
(Applauseتشویق و تمجید)
364
1207000
3000
(تشویق تماشاگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Mana Ahmady

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Eve Ensler - Playwright, activist
Eve Ensler created the ground-breaking "Vagina Monologues," whose success propelled her to found V-Day -- a movement to end violence against women and girls everywhere.

Why you should listen

Inspired by intimate conversations with friends, Eve Ensler wrote The Vagina Monologues. The play recounts tender, funny, gripping and horrifying stories she gathered from hundreds of women about their bodies, their sexual experiences, and yes, their vaginas. Since its first staging in 1996, it has been translated into more than 45 languages, performed in more than 120 countries and re-created as an HBO film.

The Vagina Monologues' success allowed Ensler to create V-Day, a global activist movement to end violence against women and girls, which has so far raised $85 million to prevent violence and protect abused women. In February 2011, Ensler received the Isabelle Stephenson Tony Award for her philanthropic work. Ensler has also drawn praise for The Good Body, a play that cuts to women's obsession with their appearance, and her film What I Want My Words to Do to You, which portrays a writing group she leads at a correctional facility for women. Today, she continues to find new projects and push the envelope. Her latest play, I Am an Emotional Creature: The Secret Life of Girls Around the World, hit the New York Times bestseller list and just wrapped a workshop production in Johannesburg -- nest stop is Paris and then Berkeley in June 2012.

More profile about the speaker
Eve Ensler | Speaker | TED.com