ABOUT THE SPEAKER
Kailash Satyarthi - Children’s rights activist
2014 Nobel Peace Prize winner Kailash Satyarthi is a tireless activist fighting to protect the rights of voiceless children everywhere.

Why you should listen
Nobel Laureate Kailash Satyarthi has been leading the global fight against child slavery for over three decades.  As the founder of a grassroots nonprofit, Bachpan Bachao Andolan, or Save Childhood Movement, he has rescued more than 80,000 Indian children to date from various forms of exploitation from child labor to child trafficking.

Kailash’s work has involved organizing almost weekly raid, rescue and recovery missions on workplaces that employ and enslave children. Since 2001, Satyarthi’s has risked his own life to rescue these children and has convinced families in more than 300 Indian villages to avoid sending their children to work, and instead putting them in school.
 
Satyarthi’s has also managed to grab and retain the world’s attention on the problem. He organized the Global March Against Child Labor in the 1990s to raise awareness and free millions of children shackled in various forms of modern slavery. His activism was also instrumental in the adoption of Convention No. 182 by the International Labour Organization, a statue that's become a guideline for many governments on child labor.
 
In 2014, he and Malala Yousafzai were awarded the Nobel Peace Prize for “their struggle against the suppression of children and young people and for the right of all children to education.”

More profile about the speaker
Kailash Satyarthi | Speaker | TED.com
TED2015

Kailash Satyarthi: How to make peace? Get angry

کایلاش ساتیارتای: چگونه صلح ایجاد کنیم؟ خشمناک شویم

Filmed:
1,378,130 views

چگونه یک مرد جوان متولد شده در طبقه بالای جامعه هند موفق به آزادی ۸۳٫۰۰۰ کودک از بردگی شد؟ برنده جایزه صلح نوبل کایلاش ساتیارتای، پند شگفت‌آوری را برای تغییر جهان به مکانی بهتر پیشنهاد می‌کند: برای بی‌عدالتی خشمناک بشوید. در این بحث قدرتمند، او نشان میدهد که چگونه از راه یک عمر خشم برای تمامی زندگیش راه صلح را پیمود.
- Children’s rights activist
2014 Nobel Peace Prize winner Kailash Satyarthi is a tireless activist fighting to protect the rights of voiceless children everywhere. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
Todayامروز, I am going to talk about angerخشم.
0
1111
5340
امروز می خواهم در مورد خشم صحبت کنم.
00:21
When I was 11,
1
9128
2002
هنگامی که یازده ساله بودم،
00:23
seeingدیدن some of my friendsدوستان
leavingترک the schoolمدرسه
2
11130
3332
دیدن اینکه برخی از دوستانم مدرسه را ترک می کنند
00:26
because theirخودشان parentsپدر و مادر
could not affordاستطاعت داشتن textbooksکتاب های درسی
3
14462
4222
زیرا پدر و مادر آنها قادر به تهیه کتاب مدرسه نبودند
00:30
madeساخته شده me angryخشمگین.
4
18684
2502
مرا خشمگین می‌کرد.
00:35
When I was 27,
5
23316
2752
هنگامی که ۲۷ ساله بودم،
00:38
hearingشنیدن the plightبدبختی
of a desperateمستاصل slaveبرده fatherپدر
6
26068
5212
شنیدن وضعیت اسفبار یک پدر برده
00:43
whoseکه daughterفرزند دختر was
about to be soldفروخته شد to a brothelروسپی خانه
7
31280
5012
که دخترش را به یک فاحشه‌خانه می فروخت
00:48
madeساخته شده me angryخشمگین.
8
36302
2381
مرا خشمگین می‌کرد.
00:52
At the ageسن of 50,
9
40423
2340
در سن پنجاه سالگی،
00:54
lyingدروغ گویی on the streetخیابان,
in a poolاستخر of bloodخون,
10
42763
4823
غلتیدن در استخری از خون در خیابان،
00:59
alongدر امتداد with my ownخودت sonفرزند پسر,
11
47586
2946
همراه با پسر خودم،
01:02
madeساخته شده me angryخشمگین.
12
50532
2467
مرا خشمگین می کرد.
01:07
Dearعزیزم friendsدوستان, for centuriesقرن ها
we were taughtتدریس کرد angerخشم is badبد.
13
55299
5185
دوستان عزیز، برای قرن‌ها
به ما آموخته شده که خشم بد است.
01:13
Our parentsپدر و مادر, teachersمعلمان, priestsکشیشان --
14
61274
2212
پدر و مادرهای ما، آموزگاران ما، روحانیون ما---
01:15
everyoneهر کس taughtتدریس کرد us how to controlکنترل
and suppressسرکوب کردن our angerخشم.
15
63486
5885
همه به ما می‌آموختند که خشم خودت را سرکوب و کنترل کن.
01:24
But I askپرسیدن why?
16
72241
1905
ولی من می‌پرسم چرا؟
01:27
Why can't we convertتبدیل our angerخشم
for the largerبزرگتر good of societyجامعه?
17
75596
4917
چرا نمی‌توانیم خشم خود را به چیز
خوبی برای جامعه تبدیل کنیم.
01:32
Why can't we use our angerخشم
18
80513
1596
چرا نمی‌توانیم از خشم خود
01:34
to challengeچالش and changeتغییر دادن
the evilsشرارت of the worldجهان?
19
82109
3506
برای چالش و دگرگونی
زشتی‌های جهان استفاده کنیم؟
01:41
That I triedتلاش کرد to do.
20
89705
2471
این کاری بود که من سعی در انجام آن کردم.
01:46
Friendsدوستان,
21
94036
1811
دوستان،
01:49
mostاکثر of the brightestروشن ترین ideasایده ها
cameآمد to my mindذهن out of angerخشم.
22
97367
6003
بیشتر ایده های درخشانی
که به ذهن من رسید از خشم بود.
01:55
Like when I was 35 and satنشسته
in a locked-upقفل شده است, tinyکوچک prisonزندان.
23
103814
9700
مانند زمانی که در ۳۵ سالگی
در زندان کوچکی نشسته بودم.
02:06
The wholeکل night, I was angryخشمگین.
24
114564
2503
تمام شب، خشمگین بودم.
02:09
But it has givenداده شده birthتولد to a newجدید ideaاندیشه.
25
117957
3060
اما این عامل تولد ایده نویی در من شد.
02:13
But I will come to that laterبعد on.
26
121017
3159
که بعدا به آن خواهم پرداخت.
02:16
Let me beginشروع with the storyداستان
of how I got a nameنام for myselfخودم.
27
124176
6865
اما بگذارید با داستان انتخاب نام خودم شروع کنم.
02:25
I had been a bigبزرگ admirerتحسین کننده
of Mahatmaمهاتما Gandhiگاندی sinceاز آنجا که my childhoodدوران کودکی.
28
133481
4141
من از کودکی همواره مهاتما گاندی را تحسین می‌کردم.
02:31
Gandhiگاندی foughtمبارزه کرد and leadسرب
India'sهندوستان freedomآزادی movementجنبش.
29
139032
5289
گاندی مبارزه کرد و جنبش آزادی هند را رهبری کرد.
02:37
But more importantlyمهم است,
30
145261
2038
اما بیشتر از آن،
02:39
he taughtتدریس کرد us how to treatدرمان شود
the mostاکثر vulnerableآسیب پذیر sectionsبخش ها,
31
147299
6735
او به ما آموخت که چگونه با آسیب پذیر ترین
قشر جامعه برخورد کنیم،
02:46
the mostاکثر deprivedمحروم شد people,
with dignityکرامت and respectتوجه.
32
154034
4271
چگونه با احترام و بزرگواری
با محرومترین مردم برخورد کنیم.
02:51
And so, when Indiaهندوستان was celebratingجشن گرفتن
33
159595
4967
پس، هنگامی که هند در سال ۱۹۶۹
02:56
Mahatmaمهاتما Gandhi'sگاندی
birthتولد centenaryصد سالگی in 1969 --
34
164562
3267
تولد گاندی را جشن می‌گرفت--
02:59
at that time I was 15 --
35
167829
2288
در آن زمان پانزده ساله بودم--
03:02
an ideaاندیشه cameآمد to my mindذهن.
36
170117
2357
یک ایده به ذهنم رسید.
03:05
Why can't we celebrateجشن گرفتن it differentlyمتفاوت است?
37
173774
3470
چرا ما این را به شکل دیگری جشن نگیریم؟
03:09
I knewمی دانست, as perhapsشاید
manyبسیاری of you mightممکن know,
38
177244
5428
من می‌دانستم، و شاید برخی از شما نیز بدانید،
03:14
that in Indiaهندوستان, a largeبزرگ numberعدد of people
are bornبدنیا آمدن in the lowestپایین ترین segmentبخش of casteکست.
39
182672
7993
که در هند، قشر بزرگی از مردم
در پائین ترین کاست (طبقه اجتماعی) بدنیا می‌ایند.
03:24
And they are treatedتحت درمان as untouchablesغیر قابل دسترسی.
40
192185
3139
و با آنها به عنوان افرادی نجس که نباید
به آنها دست زد برخورد می‌شود.
03:27
These are the people --
41
195324
1332
برای این افراد--
03:28
forgetفراموش کردن about allowingاجازه می دهد them
to go to the templesمعابد,
42
196656
4410
فراموش کنید که بتوانند به معابد بروند،
03:33
they cannotنمی توان even go into the housesخانه ها
and shopsمغازه ها of high-casteکاسه بالا people.
43
201066
7184
آنها حتی نمی‌توانند به خانه ها و فروشگاه های
مردم در طبقات بالای اجتماعی بروند.
03:40
So I was very impressedتحت تاثیر قرار with
the leadersرهبران of my townشهر
44
208250
5314
من بسیار تحت تاثیر رهبران شهر خودم قرارگفته بودم
03:45
who were speakingصحبت كردن very highlyبه شدت againstدر برابر
the casteکست systemسیستم and untouchabilityعدم دسترسی
45
213564
4538
که به شدت علیه سیستم طبقاتی و کاست صحبت می‌کردند
03:50
and talkingصحبت کردن of Gandhianگاندیان idealsایده آل ها.
46
218102
2172
و در مورد ایده های گاندی سخنرانی می کردند.
03:53
So inspiredالهام گرفته by that, I thought,
let us setتنظیم an exampleمثال
47
221774
3170
خُب این الهام بخش من شد، فکر کردم،
بگذارید که ما با دعوت کردن این رهبران
03:56
by invitingدعوت کردن these people to eatخوردن foodغذا
cookedپخته شده and servedخدمت کرده است
48
224944
6445
برای خوردن غذا پخته شده
04:03
by the untouchableغیرقابل تحمل communityجامعه.
49
231389
3230
به افراد نجس جامعه سر مشقی برای دیگران باشیم.
04:06
I wentرفتی to some low-casteکاسه کم,
so-calledباصطلاح untouchableغیرقابل تحمل, people,
50
234619
4932
من رفتم به سراغ برخی از مردم که به آنها نجس می‌گویند
04:13
triedتلاش کرد to convinceمتقاعد کردن them,
but it was unthinkableغیر قابل تصور است for them.
51
241421
4386
و سعی کردم آنها را متقاعد کنم ( که به مهمانی بیایند)
ولی این برای آنها قابل درک نبود.
04:17
They told me, "No, no. It's not possibleامکان پذیر است.
It never happenedاتفاق افتاد."
52
245807
3953
من به آنها گفتم،"نه، نه. این ممکن نیست
و این اتفاق هرگز نخواهد افتاد"
04:23
I said, "Look at these leadersرهبران,
53
251070
1714
گفتم،"به این رهبران نگاه کنید،
04:24
they are so great,
they are againstدر برابر untouchabilityعدم دسترسی.
54
252784
2437
آنها بسیار بزرگوارند،
آنها علیه نجسی هستند.
04:27
They will come. If nobodyهيچ كس comesمی آید,
we can setتنظیم an exampleمثال."
55
255221
2690
آنها خواهند آمد. اگر همه بیاید،
ما می توانیم سرمشقی برای دیگران باشیم."
04:32
These people thought that I was too naiveآدم ساده.
56
260891
5860
آنها فکر کردم که من بسیار خام و کم تجربه هستم.
04:40
Finallyسرانجام, they were convincedمتقاعد.
57
268161
2490
عاقبت، آنها متقاعد شدند.
04:42
My friendsدوستان and I tookگرفت our bicyclesدوچرخه
and invitedدعوت کرد politicalسیاسی leadersرهبران.
58
270651
5701
من و دوستانم دوچرخه‌مان را برداشتیم و رفتیم
رهبران سیاسی شهر را دعوت کردیم.
04:49
And I was so thrilledهیجان زده, ratherنسبتا, empoweredتوانمند
59
277982
3144
من بسیار هیجان زده بودم و تا
حدودی احساس قدرت می کردم
04:53
to see that eachهر یک one of them
agreedتوافق کرد to come.
60
281126
4596
که می دیدم تمامی آنها موافقت کردند که بیایند.
04:59
I thought, "Great ideaاندیشه.
We can setتنظیم an exampleمثال.
61
287192
2891
فکر کردم،"ایده بسیار خوبیست.
ما می توانیم سرمشقی باشیم.
05:02
We can bringآوردن about changeتغییر دادن in the societyجامعه."
62
290083
3628
"می توانیم تغییر و دگرگونی را به جامعه بیاوریم."
05:07
The day has come.
63
295451
1553
روز موعود رسید.
05:09
All these untouchablesغیر قابل دسترسی,
threeسه womenزنان and two menمردان,
64
297724
5743
همه افراد نجس،
سه زن و دو مرد
05:15
they agreedتوافق کرد to come.
65
303467
3349
که موافقت کرده بودند بیایند.
05:19
I could recallبه خاطر آوردن that they had used
the bestبهترین of theirخودشان clothesلباس ها.
66
307436
5639
می توانیم بگویم که بهترین لباس‌هایشان را پوشیده بودند.
05:26
They broughtآورده شده newجدید utensilsظروف.
67
314475
2265
ظروفی را هدیه آورده بودند.
05:30
They had takenگرفته شده bathsحمام
hundredsصدها of timesبار
68
318000
2339
آنها صدها بار حمام کرده بودند
05:32
because it was unthinkableغیر قابل تصور است
for them to do.
69
320339
2961
زیرا برای آنها غیر قابل تصوربود.
05:35
It was the momentلحظه of changeتغییر دادن.
70
323300
2644
این لحظه تغییر و دگرگونی بود.
05:39
They gatheredجمع شد. Foodغذا was cookedپخته شده.
71
327254
2448
آنها دور غذا جمع شده بودند، عذا پخته شده بود.
05:42
It was 7 o'clockساعت.
72
330402
2598
و ساعت ۷ بود.
05:45
By 8 o'clockساعت, we keptنگه داشته شد on waitingدر انتظار,
73
333000
2876
تا ساعت ۸ ما منتطر ماندیم.
05:47
because it's not very uncommonغیر معمول
that the leadersرهبران becomeتبدیل شدن به lateدیر است,
74
335876
4981
زیرا این خیلی غیر معمول نیست که رهبران
05:52
for an hourساعت or so.
75
340857
1682
و برای یک ساعت و یا بیشتر دیر بیایند.
05:55
So after 8 o'clockساعت, we tookگرفت our bicyclesدوچرخه
and wentرفتی to these leaders'رهبران homesخانه ها,
76
343239
6683
خب بعد از ساعت ۸، ما دوچرخه هایمان را برداشتیم
و به خانه های رهبران رفتیم
06:01
just to remindیادآوری کن them.
77
349922
2356
تا برایشان یادآوری کنیم.
06:06
One of the leader'sرهبر wivesهمسران told me,
78
354248
4697
همسر یکی از رهبران به من گفت،
06:10
"Sorry, he is havingداشتن some headacheسردرد,
perhapsشاید he cannotنمی توان come."
79
358945
5015
"متاسفم او سر درد دارد و شاید نتواند بیاید."
06:15
I wentرفتی to anotherیکی دیگر leaderرهبر
80
363960
2077
رفتم خانه رهبر دیگری
06:18
and his wifeهمسر told me,
"Okay, you go, he will definitelyقطعا joinپیوستن."
81
366037
4060
و همسر او گفت،"برو، او قطعا خواهد آمد."
06:23
So I thought that the dinnerشام
will take placeمحل,
82
371357
4112
خب من فکر کردم که مراسم شام برگزاری خواهد شد
06:27
thoughگرچه not at that largeبزرگ a scaleمقیاس.
83
375469
4483
هر چند که در مقیاس بزرگی نبود.
06:33
I wentرفتی back to the venueمحل, whichکه was
a newlyبه تازگی builtساخته شده Mahatmaمهاتما Gandhiگاندی Parkپارک.
84
381352
5967
من برگشتم به محل برگزاری که به تازگی
در پارک مهاتما گاندی ساخته شده بود.
06:40
It was 10 o'clockساعت.
85
388559
1494
ساعت ده شب بود.
06:43
Noneهیچ یک of the leadersرهبران showedنشان داد up.
86
391483
3339
هیچ یک از رهبران نیامدند.
06:48
That madeساخته شده me angryخشمگین.
87
396132
2703
این مرا خشمگین کرد.
06:52
I was standingایستاده, leaningتکیه دادن againstدر برابر
Mahatmaمهاتما Gandhi'sگاندی statueمجسمه.
88
400275
6404
من تکیه بر مجسمه مهاتما گندی کرده بودم.
07:01
I was emotionallyعاطفی drainedتخلیه شده,
ratherنسبتا exhaustedخسته.
89
409839
4471
بیشتر از لحاط عاطفی خالی شده بودم تا اینکه خسته شده باشم.
07:08
Then I satنشسته down where
the foodغذا was lyingدروغ گویی.
90
416890
5485
سپس نشستم جایی که غذا را گذاشته بودند.
07:17
I keptنگه داشته شد my emotionsاحساسات on holdنگه دارید.
91
425695
2090
احساساتم را کنترل کردم.
07:19
But then, when I tookگرفت the first biteگاز گرفتن,
92
427785
4494
اما هنگامی که اولین لقمه غذا را برداشتم
07:24
I brokeشکست down in tearsاشک ها.
93
432279
2931
اشک هایم سرازیر شدند.
07:27
And suddenlyناگهان I feltنمد a handدست on my shoulderشانه.
94
435210
4939
ناگهان دستی را بر شانه ام احساس کردم.
07:32
And it was the healingشفا دادن, motherlyمادرانه touchدست زدن به
of an untouchableغیرقابل تحمل womanزن.
95
440149
5898
این دست‌های ارامبخش مادرانه یکی از زنان نجس بود.
07:38
And she told me,
"Kailashکایلاش, why are you cryingگریان?
96
446047
4231
او به من گفت،"کایلاش، چرا گریه می کنی؟
07:43
You have doneانجام شده your bitبیت.
97
451598
2413
تو سهم خودت را انجام دادی.
07:46
You have eatenخورده شده the foodغذا
cookedپخته شده by untouchablesغیر قابل دسترسی,
98
454011
3125
تو غذای پخته شده با افراد نجس خوردی،
07:49
whichکه has never happenedاتفاق افتاد in our memoryحافظه."
99
457136
2991
که هرگز در زندگی ما اتفاق نیفتاده بود."
07:53
She said, "You wonبرنده شد todayامروز."
100
461207
4582
گفت،"امروز برده شدی"
07:57
And my friendsدوستان, she was right.
101
465789
4970
دوستان من، او درست می‌گفت.
08:04
I cameآمد back home, a little after midnightنیمه شب,
102
472059
3730
من به خانه برگشتم، کمی بعد از نیمه شب.
08:07
shockedبهت زده to see that severalچند
high-casteکاسه بالا elderlyمسن people
103
475789
4574
دیدن تعدادی از افراد طبقه بالا مسن
08:12
were sittingنشسته in my courtyardحیاط.
104
480363
2154
که در حیاط پشتی نشسته بودند مرا شوکه کرد.
08:14
I saw my motherمادر and
elderlyمسن womenزنان were cryingگریان
105
482517
3096
مادرم و آنها را دیدم که گریه می‌کردند
08:17
and they were pleadingخواسته
to these elderlyمسن people
106
485613
4458
مادرم از افراد مسن شفاعت می‌خواست
08:22
because they had threatenedتهدید شده
to outcasteبی نظمی my wholeکل familyخانواده.
107
490071
2934
زیرا که آنها تهدید کرده بودند که همه اعضای
خانواده را از طبقه خودمان طرد کنند.
08:26
And you know, outcastingاخراج the familyخانواده
is the biggestبزرگترین socialاجتماعی punishmentمجازات
108
494345
5132
می‌دانید، طرد کردن یک خانواده از طبقه‌شان
یکی از بزرگترین مجازات اجتماعی است
08:31
one can think of.
109
499477
2554
که کسی بتواند فکر کند.
08:35
Somehowبه نحوی they agreedتوافق کرد to punishتنبیه کردن only me,
and the punishmentمجازات was purificationتصفیه.
110
503981
4840
به شکلی آنها موافقت کردند که تنها مرا تنبه کنند،
و مجازات تطهیر من بود.
08:40
That meansبه معنای I had to go 600 milesمایل
away from my hometownزادگاه
111
508821
4515
این بدین معنا بود که من می‌بایستی ۱٫۰۰۰ کیبومتر از شهرم دور می‌شدم
08:45
to the Riverرودخانه Gangesگنگ to take a holyمقدس dipسیب زمینی.
112
513336
3931
تا در رود گنگ غسل کنم.
08:49
And after that, I should organizeسازمان دادن a feastجشن
for priestsکشیشان, 101 priestsکشیشان,
113
517267
4424
پس از آن، باید پاهای ۱۰۱ روحانی را
08:53
washشستشو theirخودشان feetپا and drinkنوشیدن that waterاب.
114
521691
3548
می شستم و به انها آب می دادم.
08:58
It was totalجمع nonsenseمزخرف,
115
526529
2999
این همه بی معنا بودند،
09:01
and I refusedرد to acceptقبول کردن that punishmentمجازات.
116
529528
2889
من مجازات را نپذیرفتم
09:05
How did they punishتنبیه کردن me?
117
533267
2130
چگونه آنها مرا تنبیه می‌کنند؟
09:07
I was barredممنوع from enteringورود into my ownخودت
kitchenآشپزخانه and my ownخودت diningناهار خوری roomاتاق,
118
535397
5797
من از رفتن به آشپزخانه و اتاق غذاخوری خودم ممنوع شدم،
09:13
my utensilsظروف were separatedجدا از هم.
119
541194
3052
ظروف غذای من جدا شد.
09:16
But the night when I was angryخشمگین,
they wanted to outcasteبی نظمی me.
120
544246
5054
اما آن شب هنگامی که من خشمگین شدم
آنها تصمیم به طرد من گرفتند.
09:22
But I decidedقرار بر این شد to outcasteبی نظمی
the entireکل casteکست systemسیستم.
121
550600
4033
من هم تصمیم گرفتم که
کلا از سیستم طبقاتی خارج شوم.
09:27
(Applauseتشویق و تمجید)
122
555503
4725
(تشویق تماشاگران)
09:32
And that was possibleامکان پذیر است because
the beginningشروع would have been
123
560988
5015
و این امکان پذیر بود به شرط اینکه
09:38
to changeتغییر دادن the familyخانواده nameنام, or surnameنام خانوادگی,
124
566003
2116
نام خانوادگی تو از ابتدا تعییر کند، فامیلی،
09:40
because in Indiaهندوستان, mostاکثر of the
familyخانواده namesنام ها are casteکست namesنام ها.
125
568119
3665
چونکه در هند، بیشتر نام‌های خانوادگی، نامهای طبقاتی هستند.
09:43
So I decidedقرار بر این شد to dropرها کردن my nameنام.
126
571784
2522
خُب من تصمیم گرفتم نام خانوادگیم را عوض کنم.
09:46
And then, laterبعد on, I gaveداد
a newجدید nameنام to myselfخودم: Satyarthiساتیارتشی,
127
574306
6504
و سپس، من نام خانوادگی ساتیاراتی را انتخاب کردم،
09:52
that meansبه معنای, "seekerپناهنده of truthحقیقت."
128
580810
2966
به معنای "در جستجوی حقیقت."
09:57
(Applauseتشویق و تمجید)
129
585216
4032
(تشویق تماشاگران)
10:01
And that was the beginningشروع
of my transformativeدگرگونی angerخشم.
130
589248
3337
این آغاز دگرگونی خشم من بود،
10:06
Friendsدوستان, maybe one of you can tell me,
131
594095
2609
دوستان، شاید یکی از شما به من بگوید،
10:08
what was I doing before becomingتبدیل شدن به
a children'sکودکان rightsحقوق activistفعال?
132
596704
4826
قبل از اینکه فعال اجتماعی برای
حقوق کودکان شوی چکار می‌کردی؟
10:14
Does anybodyهر شخصی know?
133
602410
1378
ایا کسی می‌داند؟
10:16
No.
134
604898
1271
خیر.
10:18
I was an engineerمهندس, an electricalالکتریکی engineerمهندس.
135
606169
6389
مهندس بودم، مهندس برق.
10:24
And then I learnedیاد گرفتم how the energyانرژی
136
612558
5104
سپس یاد گرفتم که چگونه انرژی
10:29
of burningسوزش fireآتش, coalزغال سنگ,
137
617662
4484
آتش سوزان، زغال سنگ،
10:34
the nuclearاتمی blastانفجار insideداخل the chambersاتاق ها,
138
622146
4104
انفجار هسته‌ای در مخزن،
10:38
ragingمهاجم riverرودخانه currentsجريان,
139
626250
3192
جریان اب در رودخانه،
10:41
fierceشدید windsباد,
140
629442
3624
و جریان شدید باد،
10:45
could be convertedتبدیل شده است into the lightسبک
and livesزندگی می کند of millionsمیلیون ها نفر.
141
633066
5017
می‌تواند تبدیل به نور و زندگی برای میلیون ها نفر شود.
10:50
I alsoهمچنین learnedیاد گرفتم how the mostاکثر
uncontrollableغیر قابل کنترل formفرم of energyانرژی
142
638963
4532
من همچنین یاد گرفتم که چگونه انرژی غیرقابل کنترل
10:55
could be harnessedمهار for good
and makingساخت societyجامعه better.
143
643495
4475
می‌تواند مهار شده و برای جامعه خوب شود
و جامعه بهتری را بسازد.
11:04
So I'll come back to the storyداستان of
when I was caughtگرفتار in the prisonزندان:
144
652925
6767
خب برمی‌گردم به زمانی که در زندان بودم:
11:11
I was very happyخوشحال freeingآزادی
a dozenدوازده childrenفرزندان from slaveryبردگی,
145
659692
4227
من برای آزادی یک تعدادی کودک که از برده‌گی
آزاد شده بودند
11:15
handingتحویل them over to theirخودشان parentsپدر و مادر.
146
663919
2971
و به دامان پدر‌ها و مادر‌هایشان برگشته بودند خیلی خوشحال بودم.
11:18
I cannotنمی توان explainتوضیح my joyشادی
when I freeرایگان a childکودک.
147
666890
3188
نمی‌توانم احساسم را زمانی که یک کودک آزاد می‌شود را توصیف کنم.
11:23
I was so happyخوشحال.
148
671238
1190
بسیار خوشحال بودم.
11:25
But when I was waitingدر انتظار for my trainقطار
to come back to my hometownزادگاه, Delhiدهلی,
149
673458
5563
زمانی که من منتظر قطار برای برگشت به شهرم، دهلی بودم
11:31
I saw that dozensده ها of childrenفرزندان
were arrivingرسیدن;
150
679021
3243
ده‌ها کودک را دیدم که وارد می‌شدند؛
11:34
they were beingبودن traffickedقاچاق by someoneکسی.
151
682264
3298
آنها توسط یک نفر قاچاق می‌شدند.
11:37
I stoppedمتوقف شد them, those people.
152
685562
2853
من آن افراد را نگه‌ داشتم.
11:40
I complainedشکایت کرد to the policeپلیس.
153
688415
2102
و به پلیس شکایت کردم.
11:42
So the policemenپلیس, insteadبجای of helpingکمک me,
154
690517
4554
افسر پلیس به جای کمک به من،
11:47
they threwپرتاب کرد me in this smallکوچک,
tinyکوچک shellپوسته, like an animalحیوانات.
155
695071
5702
من را مانند یک حیوان به سلول کوچکی انداختند.
11:53
And that was the night of angerخشم
156
701573
1548
و آن شب، شب خشم بود
11:55
when one of the brightestروشن ترین
and biggestبزرگترین ideasایده ها was bornبدنیا آمدن.
157
703121
3851
هنگامی یکی از درخشان‌ترین و
بزرگترین ایده ها در ذهنم متولد شد.
11:59
I thought that if I keep on freeingآزادی 10
childrenفرزندان, and 50 more will joinپیوستن,
158
707632
5468
فکر کردم که اگرمن به آزادی ده کودک ادامه دهم، سپس ۵۰ نفر دیگر
12:05
that's not doneانجام شده.
159
713100
1460
باز هم تمام نمی‌شود.
12:06
And I believedمعتقد in the powerقدرت of consumersمصرف کنندگان,
160
714560
2808
من به قدرت مصرف کنندگان اعتقاد دارم،
12:09
and let me tell you that this
was the first time
161
717368
3484
اجازه دهید به شما بگویم که این اولین باری بود
12:12
when a campaignکمپین was launchedراه اندازی شد by me
or anywhereهر جا in the worldجهان,
162
720852
5116
که کمپینی توسط من درجهان راه می افتاد،
12:17
to educateآموزش and sensitizeحساسیت کردن the consumersمصرف کنندگان
163
725968
4073
تا به مصرف‌کنند گان آموزش داده شود و احساسات آنها
12:22
to createايجاد كردن a demandتقاضا
for child-labor-freeکودک بدون کار rugsفرش.
164
730041
4460
برای تقاضا برای آزادی کودکان را کار برانگیزد.
12:27
In Europeاروپا and Americaآمریکا,
we have been successfulموفق شدن.
165
735691
3392
در اروپا و آمریکا،
موفق بودیم.
12:31
And it has resultedنتیجه گرفت
in a fallسقوط in childکودک laborنیروی کار
166
739083
4685
و در کشورهای آسیای جنوبی کودکان کار
12:35
in Southجنوب Asianآسیایی countriesکشورها by 80 percentدرصد.
167
743768
3256
تا ۸۰ درصد کاهش یافته‌اند.
12:39
(Applauseتشویق و تمجید)
168
747024
3382
( تشویق تمشاگران)
12:44
Not only that, but this first-everاولین بار
consumer'sمصرف کننده powerقدرت, or consumer'sمصرف کننده campaignکمپین
169
752736
6661
علاوه بر این اولین بار بود که قدرت مصرف کنندگان،
یا کمپین مصرف کننده
12:51
has grownرشد کرد in other countriesکشورها
and other industriesصنایع,
170
759397
4108
در کشورهای دیگر و صنایع دیگر
12:55
maybe chocolateشکلات, maybe apparelپوشاک,
maybe shoesکفش -- it has goneرفته beyondفراتر.
171
763505
5426
شاید شکلات، شاید برای سیب
یا کفش یا چیزهای دیگر راه اندازی شده بود.
13:03
My angerخشم at the ageسن of 11,
172
771271
1552
خشم من در سن یازده سالگی،
13:04
when I realizedمتوجه شدم how importantمهم
educationتحصیلات is for everyهرکدام childکودک,
173
772823
5353
هنگامی که فهمیدم آموزش چقدر برای هر کودکی مهم هست،
13:10
I got an ideaاندیشه to collectجمع کن used booksکتاب ها
and help the poorestفقیرترین childrenفرزندان.
174
778176
7645
این ایده را به من داد تا کتابهای دست دوم را جمع کنم
تا به فقیرترین کودکان کمک کنم.
13:17
I createdایجاد شده a bookکتاب bankبانک at the ageسن of 11.
175
785821
3449
من یک بانک کتاب در سن یازده سالکی ایجاد کردم.
13:22
But I did not stop.
176
790570
1243
ولی متوقف نشدم.
13:23
Laterبعد on, I cofoundedcofounded
177
791813
2233
و بعد، من بزرگترین
13:26
the world'sجهان singleتنها largestبزرگترین civilمدنی societyجامعه
campaignکمپین for educationتحصیلات
178
794046
4534
کمپین منفرد جامعه مدنی را برای آموزش و پرورش راه‌ انداختم
13:30
that is the Globalجهانی Campaignکمپین for Educationتحصیلات.
179
798580
2991
که کمپین جهانی برای آموزش هست.
13:34
That has helpedکمک کرد in changingتغییر دادن
the wholeکل thinkingفكر كردن towardsبه سمت educationتحصیلات
180
802221
4645
که به تغییر کلی تفکر نسبت به آموزش و پرورش
13:38
from the charityخیریه modeحالت
to the humanانسان rightsحقوق modeحالت,
181
806866
2391
از سبک خیریه به
سبک حقوق انسانی کمک کرده است،
13:41
and that has concretelyبه طور مشخص helpedکمک کرد
the reductionکاهش of out-of-schoolخارج از مدرسه childrenفرزندان
182
809257
4769
و بطور مشخص به کاهش ترک مدرسه کودکان
13:46
by halfنیم in the last 15 yearsسالها.
183
814026
3588
به نیمی در ۱۵ سال گذشته کرده است.
13:49
(Applauseتشویق و تمجید)
184
817614
4079
( تشویق تماشاگران)
13:55
My angerخشم at the ageسن of 27,
185
823753
3114
خشم من در سن ۲۷ سالگی،
13:58
to freeرایگان that girlدختر who was about
to be soldفروخته شد to a brothelروسپی خانه,
186
826867
5368
برای آزادی دختری که به فاحشه‌خانه فروخته شد،
14:04
has givenداده شده me an ideaاندیشه
187
832235
4783
به من این ایده را داد
14:09
to go for a newجدید strategyاستراتژی
of raidحمله and rescueنجات,
188
837018
4253
تا استراتژی جدیدی برای یورش و کاهش
14:13
freeingآزادی childrenفرزندان from slaveryبردگی.
189
841271
2917
برای آزادی کودکان از برده‌گی اتخاذ کنم.
14:16
And I am so luckyخوش شانس and proudمغرور to say
that it is not one or 10 or 20,
190
844758
5856
و من خیلی خوش شانس و مفتخر هستم که بگویم
که این ۱۰ یا ۲۰ کودک نیست،
14:22
but my colleaguesهمکاران and I have been ableتوانایی
to physicallyاز لحاظ جسمی liberateآزادی 83,000 childکودک slavesبردگان
191
850614
6343
بلکه من و همکارانم توانستیم بطور فیزیکی
۸۳٫۰۰۰ کودک را از بردگی ازاد کنیم
14:28
and handدست them over
back to theirخودشان familiesخانواده ها and mothersمادران.
192
856962
3131
و آنها را به خانواده‌ها و مادرنشان برگردانیم
14:32
(Applauseتشویق و تمجید)
193
860093
3359
( تشویق تماشاگران)
14:37
I knewمی دانست that we neededمورد نیاز است globalجهانی است policiesسیاست های.
194
865692
2287
ما می‌دانستیم به سیاست‌های جهانی نیاز داریم.
14:39
We organizedسازمان یافته است the worldwideدر سراسر جهان marchesراهپیمایی
againstدر برابر childکودک laborنیروی کار
195
867979
3032
ما راه‌پیمایی را در سراسر جهان
علیه کودکان کار سازماندهی کردیم
14:43
and that has alsoهمچنین resultedنتیجه گرفت in
a newجدید internationalبین المللی conventionقرارداد
196
871011
6062
و این همچنین باعث ایجاد یک کنوانسیون جهانی جدیدی
14:49
to protectمحافظت the childrenفرزندان
who are in the worstبدترین formsتشکیل می دهد.
197
877073
4099
برای محافظت کودکان از بدترین شکل آن شد.
14:54
And the concreteبتن resultنتيجه was that
the numberعدد of childکودک laborersکارگران globallyدر سطح جهانی
198
882262
4089
و نتیجه قطعی آن کاهش تعداد کودکان کار در جهان
14:58
has goneرفته down by one thirdسوم
in the last 15 yearsسالها.
199
886351
5540
به یک سوم در سی پانزده سال گذشته است.
15:03
(Applauseتشویق و تمجید)
200
891891
4420
( تشویق تماشاگران)
15:08
So, in eachهر یک caseمورد,
201
896311
3410
خُب هریک از این موارد،
15:11
it beganآغاز شد from angerخشم,
202
899721
3789
با خشم شروع شد،
15:15
turnedتبدیل شد into an ideaاندیشه,
203
903510
2649
و تبدیل یه ایده‌ای
15:18
and actionعمل.
204
906159
3406
و عمل شد.
15:21
So angerخشم, what nextبعد?
205
909565
2876
خُب خشم، بعد چی؟
15:24
Ideaاندیشه, and --
206
912441
2479
ایده، و ---
15:26
Audienceحضار: Actionعمل
207
914920
1358
حاضرین: عمل
15:28
Kailashکایلاش Satyarthiساتیارتشی: Angerخشم, ideaاندیشه, actionعمل.
Whichکدام I triedتلاش کرد to do.
208
916278
4557
کایلاش ساتیارتی: خشم، ایده، عمل.
کاری که من سعی کردم انجام دهم.
15:34
Angerخشم is a powerقدرت, angerخشم is an energyانرژی,
209
922254
2497
خشم یک قدرت هست، خشم انرژی هست،
15:36
and the lawقانون of natureطبیعت is that energyانرژی
210
924751
2801
و قانون طبیعت است که انرژی هرگز
15:39
can never be createdایجاد شده and never
be vanishedاز بین رفت, can never be destroyedنابود.
211
927552
5243
ایجاد نمیشود، ناپدید نمی‌شود، از بین نمی‌رود.
15:44
So why can't the energyانرژی of angerخشم
be translatedترجمه شده and harnessedمهار
212
932795
6890
پس چرا نمی‌توان انرزی خشم را
تغییر داده و مهار کرد
15:51
to createايجاد كردن a better and beautifulخوشگل worldجهان,
a more just and equitableعادلانه worldجهان?
213
939685
4536
تا یک دنیای بهتر و زیباتر افرید،
دادگری و برابری بیشتر در جهان آفرید؟
15:56
Angerخشم is withinدر داخل eachهر یک one of you,
214
944861
2480
خشم در درون هریک از شما هست،
15:59
and I will shareاشتراک گذاری a secretراز
for a fewتعداد کمی secondsثانیه:
215
947341
5900
و یک راز را با شما برای چند لحظه در مین می‌گذارم:
16:05
that if we are confinedمحدود است in
the narrowباریک shellsپوسته ها of egosegos,
216
953241
7554
که اگر ما در پوسته‌های باریکی از غرور محدود شویم،
16:12
and the circlesحلقه ها of selfishnessخودخواهی,
217
960795
4430
و در حلقه‌های خودخواهی قرار گیریم،
16:17
then the angerخشم will turnدور زدن out to be
hatredنفرت, violenceخشونت, revengeانتقام گرفتن, destructionتخریب.
218
965225
7484
سپس خشم به تنفر، خشونت، انتقام و تخریب تبدیل می‌شود.
16:25
But if we are ableتوانایی to breakزنگ تفريح the circlesحلقه ها,
219
973539
3056
اما اگر ما بتوانیم این حلقه‌ها را بشکنیم،
16:28
then the sameیکسان angerخشم could turnدور زدن
into a great powerقدرت.
220
976595
5886
سپس همان خشم می‌تواند تبدیل به قدرت بزرگی شود.
16:34
We can breakزنگ تفريح the circlesحلقه ها
by usingاستفاده كردن our inherentذاتی compassionمحبت
221
982481
4347
ما می‌توانیم حلقه‌ها را با استفاده از
شفقت و همدلی ذاتی‌مان بشکنیم
16:38
and connectاتصال with the worldجهان throughاز طریق
compassionمحبت to make this worldجهان better.
222
986828
3850
و با جهان از طریق همدلی ارتباط برقار کنیم
تا دنیای بهتری بسازیم.
16:42
That sameیکسان angerخشم could be
transformedتبدیل شده است into it.
223
990678
3673
همان خشم می تواند تبدیل به این شود.
16:46
So dearعزیزم friendsدوستان, sistersخواهران and brothersبرادران,
again, as a Nobelنوبل Laureateبرنده جایزه,
224
994351
4585
پس دوستان عزیز، خواهران و برادران،
دوباره به عنوان برنده جایزه نوبل،
16:51
I am urgingخواستن you to becomeتبدیل شدن به angryخشمگین.
225
999956
2755
به شما اصرار می کنم که خشمگین شوید.
16:55
I am urgingخواستن you to becomeتبدیل شدن به angryخشمگین.
226
1003841
3142
من به شما اصرار می‌کنم که خشمگین شوید.
17:00
And the angriestخشمگین amongدر میان us
227
1008003
4296
و خشمناک‌ترین در میان ما
17:04
is the one who can transformتبدیل his angerخشم
into ideaاندیشه and actionعمل.
228
1012299
7211
کسی‌ است که می‌تواند عصبانیتش را تبدیل به عمل کند.
17:12
Thank you so much.
229
1020440
1835
بسیار سپاسگزارم
17:14
(Applauseتشویق و تمجید)
230
1022275
3970
( تشویق تماشاگران)
17:27
Chrisکریس Andersonاندرسون: For manyبسیاری yearsسالها,
you've been an inspirationالهام بخش to othersدیگران.
231
1035115
3809
کریس اندرسون: برای سالها، تو الهام بخش دیگران بودی.
17:30
Who or what inspiresالهام بخش است you and why?
232
1038924
3185
چه کسی یا چه چیزی برای تو الهام بخش بود و چرا؟
17:34
KSKS: Good questionسوال.
233
1042629
1712
کایلاش ساتیارتا: پرسش خوبی است.
17:36
Chrisکریس, let me tell you,
and that is the truthحقیقت,
234
1044341
3994
کریس، اجازه بده به تو بگویم،
این درست است،
17:40
eachهر یک time when I freeرایگان a childکودک,
235
1048335
4514
هر بار که یک کودک را آزاد می کنم،
17:44
the childکودک who has lostکم شده all his hopeامید
that he will ever come back to his motherمادر,
236
1052849
4179
کودکی که همه امیدش را از دست داده بود
که هرگز دوباره به دامن مادرش برنخواهد گشت.
17:49
the first smileلبخند of freedomآزادی,
237
1057028
4307
اولین لبخند آزادی،
17:53
and the motherمادر who has lostکم شده all hopeامید
238
1061335
2555
و مادری که تمامی امیدش را از دست داده بود
17:55
that the sonفرزند پسر or daughterفرزند دختر
can ever come back and sitنشستن in her lapدامن,
239
1063890
6611
که پسر یا دخترش بتواند برگردد و در دامان او بنشیند،
18:02
they becomeتبدیل شدن به so emotionalعاطفی
240
1070501
2155
و آنها احساساتی می شوند
18:04
and the first tearاشک of joyشادی
rollsرول down on her cheekگونه,
241
1072656
5153
و اولین قطره اشک شادی که از گونه های آن می چکده،
18:09
I see the glimpseنظر اجمالی of God in it --
this is my biggestبزرگترین inspirationالهام بخش.
242
1077809
3345
خداوند را در آن می‌بینم--
این بزرگترین الهام بخش من است.
18:13
And I am so luckyخوش شانس that not onceیک بار,
as I said before, but thousandsهزاران نفر of timesبار,
243
1081154
4878
و من بسیار خوش شانس بودم که نه یکبار،
همانطور که قبلا گفتم، هزاران بار،
18:18
I have been ableتوانایی to witnessشاهد my God
in the facesچهره ها of those childrenفرزندان
244
1086032
3596
قادر بودم که شاهد دیدار با خداوند در صورت این کودکان باشم.
18:21
and they are my biggestبزرگترین inspirationsالهام بخش.
245
1089628
2012
و آنها بزرگترین الهام بخش من هستند.
18:23
Thank you.
246
1091640
2012
سپاسگزارم.
18:25
(Applauseتشویق و تمجید)
247
1093652
2013
( تشویق تماشگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Kailash Satyarthi - Children’s rights activist
2014 Nobel Peace Prize winner Kailash Satyarthi is a tireless activist fighting to protect the rights of voiceless children everywhere.

Why you should listen
Nobel Laureate Kailash Satyarthi has been leading the global fight against child slavery for over three decades.  As the founder of a grassroots nonprofit, Bachpan Bachao Andolan, or Save Childhood Movement, he has rescued more than 80,000 Indian children to date from various forms of exploitation from child labor to child trafficking.

Kailash’s work has involved organizing almost weekly raid, rescue and recovery missions on workplaces that employ and enslave children. Since 2001, Satyarthi’s has risked his own life to rescue these children and has convinced families in more than 300 Indian villages to avoid sending their children to work, and instead putting them in school.
 
Satyarthi’s has also managed to grab and retain the world’s attention on the problem. He organized the Global March Against Child Labor in the 1990s to raise awareness and free millions of children shackled in various forms of modern slavery. His activism was also instrumental in the adoption of Convention No. 182 by the International Labour Organization, a statue that's become a guideline for many governments on child labor.
 
In 2014, he and Malala Yousafzai were awarded the Nobel Peace Prize for “their struggle against the suppression of children and young people and for the right of all children to education.”

More profile about the speaker
Kailash Satyarthi | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee