TED2016
Monica Byrne: A sci-fi vision of love from a 318-year-old hologram
مونیکا بایرن: چشم اندازی علمی تخیلی از عشق از نگاه یک هولوگرام ۳۱۸ ساله
Filmed:
Readability: 3.2
982,097 views
مونیکا بایرن نویسنده داستانهای علمی تخیلی، جهانی سرشار از شخصیت‌هایی که با کلیشه‌های نژادی ، اجتماعی و جنسیتی ما ضدیت دارند را به تصویر می‌کشد. در این اجرا ، بایرن در نقش یک هولوگرام به اسم پیلار ظاهر می‌شود که داستانی از عشق و شکست از آینده ای دور، زمانی که بشر از زمین مهاجرت کرده و در کل دنیا ساکن شده را مخابره می‌کند. او می‌گوید: "قرار دادن تصور خودت از آینده در برابر چیزی که واقعا اتفاق می‌افتد، همیشه جالب است."
Monica Byrne - Author and playwright
Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne thinks that there's an infinite number of stories to tell, and she intends to tell as many as she can. Full bio
Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne thinks that there's an infinite number of stories to tell, and she intends to tell as many as she can. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:17
Do I look real to you?
0
5634
1270
آیا به نظرتون واقعی میام؟
00:20
Hope so.
1
8133
1208
امیدوارم اینطور باشه.
مطمئن نیستم که دارید
اینو می‌بینید یا نه،
اینو می‌بینید یا نه،
00:21
I have no idea if you're seeing this,
2
9797
1803
00:23
but I'm just going to look ahead
and trust that you're there.
and trust that you're there.
3
11624
3419
اما من فقیط میخوام به جلو یک نگاهی
بندازم و مطمئن باشم شما اونجایید.
بندازم و مطمئن باشم شما اونجایید.
00:27
I've drawn a semicircle
in the sand in front of me
in the sand in front of me
4
15802
2764
من یک نیم دایره در شن هایی که
مقابل من قرار دارند کشیدم
مقابل من قرار دارند کشیدم
00:30
so I don't walk past it
and look like I'm floating in midair.
and look like I'm floating in midair.
5
18590
3355
من ازش رد نمیشم و اینطور
به نظر میاد که توی هوا شناورم.
به نظر میاد که توی هوا شناورم.
00:38
Right now I'm standing
6
26433
1628
حالا من در هوای آزاد
00:41
in the open air,
7
29132
1151
ایستادم،
00:42
on a beach under a palm tree,
8
30307
1865
در ساحل و زیر یک درخت خرما،
00:45
in the exact spot
where your stage used to be.
where your stage used to be.
9
33949
2666
دقیقا در همان نقطه ای که زمانی شما بودید.
00:50
I have 12 minutes with you.
10
38160
1574
من ۱۲ دقیقه با شما دارم.
00:52
I set a limit.
11
40581
1462
یک محدودیت می‌گذارم.
همسر من، نوید،زمانی میگفت که
(ضدیت کلیشه جنسیتی: معرفی نوید با جنسیت زن)
(ضدیت کلیشه جنسیتی: معرفی نوید با جنسیت زن)
00:54
My wife Navid once said
12
42850
1155
00:56
that infinite possibility
is a creator's worst enemy.
is a creator's worst enemy.
13
44029
4001
بی نهایت امکان پذیری بدتری
دشمن یک سازنده است.
دشمن یک سازنده است.
01:00
For example, this dress: I'd asked
her to design something
her to design something
14
48633
2877
برای مثال، این لباس، من ازش خواستم
که برام چیزی رو طراحی کنه
که برام چیزی رو طراحی کنه
01:03
that a priest might have worn
in 23rd-century Cairo.
in 23rd-century Cairo.
15
51534
3353
که ممکنه یک کشیش در
قرن ۲۳ در قاهره بپوشه.
قرن ۲۳ در قاهره بپوشه.
01:06
But we only had three days to make it,
16
54911
3032
اما ما تنها ۳ روز برای
ساختنش زمان داشتیم،
ساختنش زمان داشتیم،
01:09
and the only fabric we had
17
57967
1704
و تنها پارچه ای که داشتیم
01:11
was an old duvet cover
that another resident left behind.
that another resident left behind.
18
59695
2721
یک ملحفه قدیمی بود که یکی
دیگر از ساکنان، جا گذاشته بود.
دیگر از ساکنان، جا گذاشته بود.
01:14
But she did it, and it's perfect.
19
62440
3475
اما اون انجامش داد، و این عالیه.
01:19
And she looked at it and said,
20
67010
1667
و اون بهش نگاه کرد و گفت،
01:21
"Proof of concept --
creation needs constraint."
creation needs constraint."
21
69664
2670
این اثباتی بر این مدعاست --
آفرینش به محدودیت نیاز داره."
آفرینش به محدودیت نیاز داره."
01:27
So with these 12 minutes,
22
75727
2441
پس با این ۱۲ دقیقه،
01:31
I'm going to tell you
about my greatest discovery.
about my greatest discovery.
23
79072
2771
قصد دارم درمورد بزرگترین
کشف خودم بگم.
کشف خودم بگم.
01:36
For my whole life, my obsession
has been eternal life,
has been eternal life,
24
84812
3444
برای همه عمرم، فکر و
ذکرم زندگی همیشگی بوده،
ذکرم زندگی همیشگی بوده،
01:41
as I know it is so many of yours.
25
89256
2135
و میدونم که این فکر توی سر
خیلی از شماها هم هست.
خیلی از شماها هم هست.
01:45
You may be happy to know
that your research will pay off.
that your research will pay off.
26
93848
2939
شاید خوشحال بشید اگر بدونید
پژوهشهاتون جواب خواهد داد.
پژوهشهاتون جواب خواهد داد.
01:50
I am 318 years old.
27
98160
2238
من ۳۱۸ سال دارم.
01:53
The average human lifespan
is now 432 years,
is now 432 years,
28
101486
3771
متوسط طول عمر انسان، الان ۴۳۲ سال هست.
01:57
and my work has been to extend
the human lifespan indefinitely.
the human lifespan indefinitely.
29
105281
3280
و کار من این بوده که طول عمر
انسان رو بی نهایت کنم.
انسان رو بی نهایت کنم.
02:01
And I've never questioned that someday,
30
109363
2487
و من هیچگاه از خودم نپرسیدم که
02:03
we'll reach a point
where we'll be content.
where we'll be content.
31
111874
2942
ما زمانی به نقطه ای خواهیم
رسید که قانع باشیم.
رسید که قانع باشیم.
اما مدام برعکس اون اتفاق میفته:
02:08
But the opposite keeps happening:
32
116959
1606
02:10
the longer we live,
the longer we want to live,
the longer we want to live,
33
118589
2474
هر چی بیشتر زندگی می‌کنیم، دوست
داریم که هنوزم بیشتر زندگی کنیم
داریم که هنوزم بیشتر زندگی کنیم
02:13
the less we want to die.
34
121087
1628
و کمتر میخوایم که بمیریم.
چه کسی میتونه مارو سرزنش کنه؟
02:15
Who can blame us?
35
123974
1336
02:18
The universe is so big.
36
126183
3258
دنیا خیلی بزرگه.
همیشه چیزای بیشتری برای دیدن هست.
02:22
There won't ever not be more to see.
37
130548
1906
همین دیروز،
02:24
Just yesterday,
38
132478
1151
داشتم راجع به این میخوندم که چطور میشه
یک قایق رو در اروپا به آب انداخت
یک قایق رو در اروپا به آب انداخت
02:25
I was reading about how you can
take out a boat on Europa
take out a boat on Europa
39
133653
2760
02:28
and sail from island to island
all over the planet,
all over the planet,
40
136437
2414
و جزیره به جزیره دور دنیا رو گشت.
02:30
and some of the islands have villages
that you can stay and visit
that you can stay and visit
41
138875
3233
و بعضی از جزیره ها، روستاهایی دارند
که میتونی توشون بمونی و ازشون دیدن کنی
که میتونی توشون بمونی و ازشون دیدن کنی
02:34
and sleep under the shadow of Jupiter.
42
142132
2789
و زیر سایه سیاره مشتری بخوابی،
02:36
And then there's this other island
where there's just one songwriter
where there's just one songwriter
43
144945
4047
و جزیره دیگه ای وجود داره که
توش فقط یک آهنگساز هست
توش فقط یک آهنگساز هست
02:41
who sits and plays mandolin for the ocean.
44
149016
2477
که میشینه و برای اقیانوس ماندولین مینوازه.
02:43
And then there are others
where there's no one
where there's no one
45
151517
2340
و جزیره هایی وجود دارند
که هیچکسی توشون نیست
که هیچکسی توشون نیست
02:46
and there never has been,
46
154456
1406
و هیچوقت هم نبوده،
02:47
and so you go just for the pleasure
of touching your foot to sand
of touching your foot to sand
47
155886
3825
و بنابراین میتونی بری و لذت ببری
از لمس پاهات با ماسه هایی
از لمس پاهات با ماسه هایی
02:51
that no foot has ever touched before.
48
159735
2182
که هیچ کس تاحالا اونارو لمس نکرده
02:55
You could spend 400 years doing just that.
49
163309
2561
تو میتونی ۴۰۰ سال رو
فقط مشغول این کار باشی.
فقط مشغول این کار باشی.
همین الان، ماه داره از شمال شرق بالا میاد.
03:03
Right now the Moon is rising
in the Northeast.
in the Northeast.
50
171627
2417
من با چشم غیرمسلح میتونم
شهرهای روی اونو ببینم.
شهرهای روی اونو ببینم.
03:07
I can see the cities on it
with my naked eye.
with my naked eye.
51
175013
2151
03:09
They're connected like nerve clusters:
52
177188
2112
اونها مانند خوشه‌های
عصبی به هم متصل هستند؛
عصبی به هم متصل هستند؛
03:12
Mariapolis on the South Pole,
and Ramachandran on the Equator.
and Ramachandran on the Equator.
53
180332
5493
ماریاپولیس در قطب جنوب و
راماچاندران در خط استوا.
راماچاندران در خط استوا.
03:18
And New Tehran in the Sea of Tranquility.
54
186956
3006
و تهران جدید در دریای آرام.
03:24
That's where Navid and I met.
55
192334
2114
اونجا، جاییه که من و نوید
با هم دیدار کردیم.
با هم دیدار کردیم.
03:26
We were both artists downtown.
56
194472
1985
ما هر دو هنرمندایی بودیم در مرکز شهر
روزی که همو دیدیم، ما داشتیم توی
میدون آزادی از کنار هم رد میشدیم،
میدون آزادی از کنار هم رد میشدیم،
03:30
The day we met, we were passing
each other in Azadi Square,
each other in Azadi Square,
57
198138
2856
03:33
and we bumped shoulders.
58
201018
1462
که شونه هامون به هم خورد.
03:34
And I turned to apologize
59
202504
1751
و من برگشتم که معذرت خواهی کنم
03:36
and she, without saying hello
or introducing herself or anything,
or introducing herself or anything,
60
204279
4299
و اون، بدون گفتن سلام و یا حتی
معرفی خودش یا هر چیزی،
معرفی خودش یا هر چیزی،
03:40
said, "Well, why do you think
we didn't just pass through each other?"
we didn't just pass through each other?"
61
208602
3538
گفت، "خب، چرا فکر نمیکنی
که ما از هم رد شدیم؟"
که ما از هم رد شدیم؟"
03:46
And first of all, I thought,
"Who the hell are you?"
"Who the hell are you?"
62
214101
4238
و قبل از هر چیز، با خودم فکر کردم،
"تو دیگه از کجا پیدات شد؟"
"تو دیگه از کجا پیدات شد؟"
03:50
But second, the question annoyed me,
63
218363
2022
ولی بعد، سوال منو آزار داد،
03:52
because the answer is so simple.
64
220409
1792
چون جوابش خیلی سادست.
03:54
I said, "We didn't pass through each other
65
222898
2410
من گفتم، "ما از هم رد نشدیم،
03:57
because elementary particles have mass
66
225332
2244
چون ذرات بنیادی، جرم دارند
03:59
and because the space
between elementary particles
between elementary particles
67
227600
2373
و به خاطر اینکه فاصله بین ذرات بنیادی
04:01
is filled with the binding energy
that also has the properties of mass,
that also has the properties of mass,
68
229997
3372
توسط انرژی پیوند پر شدند که اونها
هم خصوصیات جرم رو دارند،
هم خصوصیات جرم رو دارند،
04:05
and we've known that for 800 years."
69
233393
2180
و ما اینو ۸۰۰ ساله که میدونیم."
04:09
She must have been in one of those moods
70
237919
1956
اون احتمالا توی یکی از
اون حس و حالایی بود
اون حس و حالایی بود
04:11
where she likes to mess with strangers.
71
239899
1888
که دلش میخواد با غریبه ها درگیر بشه.
04:13
Or maybe she was just flirting with me,
72
241811
1889
یا شایدم فقط می‌خواست مخ منو بزنه،
04:15
because she looked at me and said,
"I thought you'd say that.
"I thought you'd say that.
73
243724
3371
چون به من نگاه کرد و
گفت، "میدونستم اینو میگی.
گفت، "میدونستم اینو میگی.
04:20
Think deeper."
74
248636
1151
عمیق تر فکر کن".
04:21
And then she took off her belt,
75
249811
1523
و بعد، کمربندشو درآورد،
04:23
this belt that I'm wearing now,
76
251358
3503
این کمربندی که من الان پوشیدم،
04:28
and she said,
77
256408
1175
و گفت:
04:32
"Our universe is built
so that particles have mass.
so that particles have mass.
78
260607
3765
"دنیای ما ساخته شده که
ذرات جرم داشته باشند.
ذرات جرم داشته باشند.
04:38
Without that basic constraint,
79
266769
1501
بدون اون محدودیت اساسی،
04:40
we'd have just passed right through
each other at the speed of light
each other at the speed of light
80
268294
3483
ما با سرعت نور از بین هم رد میشدیم
04:43
and never even known."
81
271801
1470
و هیچوقتم نمی‌فهمیدیم."
04:48
And that's how our romance began.
82
276239
2136
و اینطوری رابطه عاشقانه ما شروع شد.
04:58
Navid and I
83
286128
1460
من و نوید
05:01
never ran out of things to talk about.
84
289239
2492
هیچوقت موضوع کم نمی آوردیم
که دربارش صحبت کنیم.
که دربارش صحبت کنیم.
05:05
Never.
85
293310
1166
هیچوقت!
05:07
It was incredible.
86
295100
1152
باورنکردنی بود.
05:08
It was like we were both heroes
climbing up into a mountain range together
climbing up into a mountain range together
87
296276
4534
مثل این بود که ما هر دو قهرمان هایی بودیم
که با هم از یک محدوده کوهستانی بالا می‌رفتیم
که با هم از یک محدوده کوهستانی بالا می‌رفتیم
05:12
and we kept arriving at new vistas,
88
300834
2455
و مرتبا به چشم اندازهای جدیدی می‌رسیدیم،
05:15
and these new, perfect
constellations of words
constellations of words
89
303313
2996
و این صورفلکی جدید و فوق العاده از کلمات
05:18
would come out of us to describe them.
90
306333
1857
از ما بیرون می اومد تا
اونها رو توصیف کنیم.
اونها رو توصیف کنیم.
05:20
And we'd forget them
as soon as we made them,
as soon as we made them,
91
308214
2124
و ما به محض اینکه اونها رو
می‌ساختیم، فراموشش می‌کردیم،
می‌ساختیم، فراموشش می‌کردیم،
05:22
and throw them over our shoulder
and go on to the next thing, on and up.
and go on to the next thing, on and up.
92
310362
3421
و اونها رو بر روی دوشمون می‌انداختیم ومی‌رفتیم
سراغ چیز بعدی و همینطور بالا می‌رفتیم.
سراغ چیز بعدی و همینطور بالا می‌رفتیم.
05:25
Or one time, Navid said that our talk
was like we were always making bread,
was like we were always making bread,
93
313807
3914
یا یک بار یادمه، نوید گفت که گفتگوی ما مثل این
می‌مونه که داریم همیشه نان درست می‌کنیم،
می‌مونه که داریم همیشه نان درست می‌کنیم،
05:29
and that we were always
adding in a little more flour
adding in a little more flour
94
317745
3519
و ما همیشه یک مقداری آرد
به اون اضافه می‌کنیم
به اون اضافه می‌کنیم
05:33
and a little more water,
95
321288
1449
و یک مقدار هم آب،
05:34
and folding it in and turning it over
96
322761
1953
و اون رو تا می‌کنیم و باز از اول
05:36
and never getting around to baking it.
97
324738
3674
و هیچوقت نمی‌رسیم که اون رو بپزیم.
05:44
If my obsession was eternal life,
Navid's obsession was touch.
Navid's obsession was touch.
98
332589
3429
اگر همه فکر و ذکر من زندگی جاودانه بود،
فکر و ذکر نوید لمس کردن بود.
فکر و ذکر نوید لمس کردن بود.
05:50
She had a genius for it.
99
338772
2016
استعداد خاصی براش داشت.
05:53
All of her work revolved around it.
100
341502
1937
همه کارهاش حول همین مسئله می‌چرخید.
05:57
My body was like a canvas for her,
101
345383
2206
بدن من براش مثل یک بوم نقاشی می‌موند،
05:59
and she would draw her fingertip
down over my face so slowly
down over my face so slowly
102
347613
4621
و اون انگشتاش رو به آرومی
روی صورت من میکشید
روی صورت من میکشید
06:04
that I couldn't feel it moving.
103
352258
1983
و من میتونستم حرکتش رو احساس کنم
06:06
And she was obsessed with the exact moment
104
354265
2673
و اون عاشق اون لحظه بود
06:08
when I would stop being able to tell
the difference between her body and mine.
the difference between her body and mine.
105
356962
3878
که من قادر نبودم فرق بین
بدن اون و خودم رو بگم
بدن اون و خودم رو بگم
06:15
Or she would just lie across me
and dig her shoulder into mine
and dig her shoulder into mine
106
363721
2995
یا وقتی که، بر روی من دراز میکشید
و شونه هامون روی هم بود
و شونه هامون روی هم بود
06:18
and say, "Pilar, why does
this feel so good?"
this feel so good?"
107
366740
2891
و میگفت، "پیلار، چرا اینقدر خوبه؟"
06:23
I'd say, "I don't know!"
108
371009
1583
و من می‌گفتم، "نمی‌دونم!"
06:27
And she always had a facetious answer
for her facetious question,
for her facetious question,
109
375640
3986
و اون همیشه یه جواب به شوخی
داشت، برای سوال شوخ خودش،
داشت، برای سوال شوخ خودش،
06:33
but the answer I remember today is,
110
381033
2564
اما جوابی که امروز یادم میاد اینه،
06:37
"It feels good
111
385399
1151
"حس خوبی داره
06:38
because the universe chose
its constraints,
its constraints,
112
386574
2780
چون جهان محدودیت هاش رو انتخاب کرده،
06:41
and we are its art."
113
389378
1285
و ما اثر هنری اون هستیم"
06:53
It's always funny what you think
the future is going to be like
the future is going to be like
114
401677
3025
قرار دادن تصور خودت از آینده در برابر
06:56
versus what it turns out to be.
115
404726
1570
چیزی که واقعا اتفاق میفته، همیشه جالبه.
در زمان شما، دانشمندان فکر می‌کردند
که انسان ها میتونند خودشون رو فریز کنند
که انسان ها میتونند خودشون رو فریز کنند
07:00
In your time, scientists thought
humans could freeze themselves
humans could freeze themselves
116
408169
3104
07:03
and wake up in the future.
117
411297
1332
و در آینده از خواب بیدار بشن.
07:05
And they did -- but then they died.
118
413761
2710
و اونها این کارو کردند --
ولی بعدش از دنیا رفتند.
ولی بعدش از دنیا رفتند.
07:11
In your time, scientists thought
humans could replace organs
humans could replace organs
119
419083
3760
در زمان شما، دانشمندا فکر می‌کردند که انسان ها
میتونند اعضای بدنشون رو جایگزین کنند،
میتونند اعضای بدنشون رو جایگزین کنند،
07:14
and extend life for hundreds of years.
120
422867
2253
و با این کار عمرشون رو
صدها سال افزایش بدن،
صدها سال افزایش بدن،
07:18
And they did,
121
426311
1346
این کارو کردند،
07:19
but eventually, they died anyway.
122
427681
2002
ولی در نهایت، اونها باز هم مردند.
07:23
In your time, Earth
is the only place people live.
is the only place people live.
123
431381
3390
در زمان شما، زمین تنها جایی
هست که مردم درش زندگی می‌کنند.
هست که مردم درش زندگی می‌کنند.
07:29
In my time, Earth is the place
people come to die.
people come to die.
124
437826
3385
در زمان من، زمین جایییه
که مردم میان که بمیرن
که مردم میان که بمیرن
07:37
So when Navid started to show the signs,
125
445539
3520
پس وقتی نشانه هاش در نوید ظاهر شد،
07:41
our friends assumed I would do
what everyone does,
what everyone does,
126
449083
2432
دوستان من فکر کردند من همون کاری رو
خواهم کرد که هر کس دیگه ای انجام میده،
خواهم کرد که هر کس دیگه ای انجام میده،
07:43
which is say goodbye
and send her to Earth,
and send her to Earth,
127
451539
2135
که خداحافظی و فرستادن اون به زمین باشه،
07:46
so that none of us
would have to look at her
would have to look at her
128
454517
3215
تا هیچکدوم مجبور نباشیم به دیگری نگاه کنه،
07:49
or be around her
or think about her and her ...
or think about her and her ...
129
457756
3736
یا دور و بر اون یکی باشه
یا به دیگری فکر کنه...
یا به دیگری فکر کنه...
07:54
failure to keep living.
130
462225
1633
شکست در زنده ماندن.
08:00
More than anything,
131
468811
1184
بیش از هر چیز،
08:02
they didn't want to be around
her actual physical body.
her actual physical body.
132
470019
2777
اونها نمیخواستند که دور و بر جسم اون باشند
08:04
They kept referring to it as "declining,"
133
472820
3004
اونها بهش می‌گفتند "رو به زوال"،
08:08
even though she herself
was fascinated by it,
was fascinated by it,
134
476536
2265
گرچه خودش، دوستش داشت،
08:10
the changes it was going through,
135
478825
2123
تغییراتی که داشت اتفاق می افتاد،
08:12
following the rules of its nature
day by day, independent of her will.
day by day, independent of her will.
136
480972
3873
با قوانین ذاتی اون، روز به روز
و مستقل از خواست اون.
و مستقل از خواست اون.
08:20
I did send Navid to Earth.
137
488481
1570
من نوید رو به زمین فرستادم.
08:23
But I came with her.
138
491948
1407
اما خودم هم باهاش اومدم
08:26
I remember a friend of ours,
just before we left, said,
just before we left, said,
139
494600
2909
یکی از دوستامون رو به یاد میارم،
که درست قبل از رفتن گفت:
که درست قبل از رفتن گفت:
08:30
"I just think it's arrogant,
140
498192
1547
"من فکر می‌کنم این کار
خیلی گستاخانه است،
خیلی گستاخانه است،
08:33
like the rules don't apply to you,
like you think your love is that special."
like you think your love is that special."
141
501080
3873
چرا که فکر میکنی قوانین برای تو نیستند،
یا فکر میکنی که عشق تو خیلی خاصه".
یا فکر میکنی که عشق تو خیلی خاصه".
08:39
But I did.
142
507497
1223
اما من این کارو کردم.
08:44
So, even here on Earth,
143
512468
1390
حتی اینجا روی زمین،
08:45
I kept working on how to extend life.
144
513882
2697
من به کارم بر روی افزایش
طول عمر ادامه دادم.
طول عمر ادامه دادم.
08:49
It didn't occur to me
145
517198
1151
برای من اتفاق نیفتاد
08:50
that there could be any other response.
146
518373
2043
که واکنش دیگه ای بتونه وجود داشته باشه.
08:52
I kept going back to that thing
that Navid said to me
that Navid said to me
147
520440
2539
من برگشتم به چیزی که نوید به من گفته بود
08:55
that day in Azadi Square,
148
523003
1739
در اون روز، در میدان آزادی
08:56
that without that basic constraint --
149
524766
1941
که بدون اون محدودیت اصلی--
08:59
a universe that granted mass to matter --
150
527486
2276
دنیایی که جرم را به ماده تبدیل کرده--
09:01
we would not exist.
151
529786
1397
ما وجود نخواهیم داشت.
09:05
That's one rule.
152
533481
1171
این یک قانونه.
09:06
Another rule is that all mass
is subject to entropy.
is subject to entropy.
153
534676
3888
قانون دیگه اینه که تمامی
جرم ها منوط به آنتروپی هستند.
جرم ها منوط به آنتروپی هستند.
09:11
And there is no way to be
in this universe without mass.
in this universe without mass.
154
539929
2771
و هیچ راهی وجود نداره که
بدون جرم در این جهان باشیم.
بدون جرم در این جهان باشیم.
09:14
I know. I tried everything.
155
542724
1682
میدونم. من همه چیز رو امتحان کردم.
09:16
I tried creating a photon box
where the Higgs field was altered.
where the Higgs field was altered.
156
544430
4139
تلاش کردم تا یک جعبه فوتون بسازم که
در اون میدان هیگز تغییر می‌کرد.
در اون میدان هیگز تغییر می‌کرد.
09:21
I tried recording all
subatomic movements in my body
subatomic movements in my body
157
549043
4132
تلاش کردم تا تمام حرکات
زیراتمی در بدنم را ضبط کنم
زیراتمی در بدنم را ضبط کنم
09:25
and replaying them on closed loop.
158
553199
1787
و اونها رو در یک دور بسته بازپخش کنم،
09:27
Nothing worked.
159
555010
1181
هیچکدوم جواب ندادند.
09:33
But my final innovation
was to create a coil dimension
was to create a coil dimension
160
561184
5760
اما نوآوری آخر من ساخت یک بعد سیم پیچ بود
09:38
with the boundaries of a body
in which time moved infinitely slower,
in which time moved infinitely slower,
161
566968
4331
با مرزهای یک بدن که در آن زمان
بی نهایت آهسته تر حرکت می‌کرد،
بی نهایت آهسته تر حرکت می‌کرد،
09:44
but whose projection would appear
to move in normal time.
to move in normal time.
162
572635
3083
اما تصویر اون در زمان عادی حرکت می‌کرد.
09:49
That body would then appear
in our universe as a hologram --
in our universe as a hologram --
163
577400
3659
آن جسم در دنیای ما به شکل
یک هولوگرام ظاهر می‌شود--
یک هولوگرام ظاهر می‌شود--
09:55
here but not here.
164
583215
1389
اینجاست ولی اینجا نیست.
وقتی متوجه شدم که انجامش دادم،
10:01
When I realized I'd done it,
165
589166
1355
10:03
I ran to her room,
166
591987
1856
به سمت اتاق اون دویدم،
10:05
so happy to tell her I'd done it,
167
593867
2194
با خوشحالی زیاد، تا بهش
بگم که انجامش دادم،
بگم که انجامش دادم،
10:08
moving through space
almost normally to all eyes,
almost normally to all eyes,
168
596838
2858
حرکت در فضا که تقریبا به
چشم هرکس عادی می اومد،
چشم هرکس عادی می اومد،
10:12
even to my own,
169
600366
1338
حتی به چشم خودم،
10:15
and went to lie down next to her,
170
603950
1635
و رفتم تا کنار اون دراز بکشم،
10:19
and forgot, and fell right through her.
171
607262
2332
فراموش کردم، و افتادم روی اون.
10:28
I'd found a way to eternal life,
172
616303
2185
من راهی برای زندگی ابدی پیدا کردم،
10:32
at the expense of the one thing
Navid loved most,
Navid loved most,
173
620448
2310
با هزینه یک چیزی که نوید
بیش از هرچیزی دوست داشت،
بیش از هرچیزی دوست داشت،
10:34
which was to touch and be touched.
174
622782
3346
که لمس کردن و لمس شدن بود.
10:41
And she threw me out.
175
629939
1347
اون منو انداخت بیرون.
10:48
I still got to watch, though.
176
636420
1992
ولی من هنوز داشتم نگاش می‌کردم.
10:51
Humans live 400 years now,
177
639748
1732
امروز انسان ها ۴۰۰ سال عمر می‌کنند،
10:53
and we still die.
178
641504
1378
و ما باز هم می میریم.
10:54
And when death comes,
179
642906
2208
و وقتی زمان مرگ فرا میرسه،
10:58
the dying still pick at their bedsheets,
180
646342
3255
فرد در حال مرگ هنوز هم ملحفه
رو روی خودش میکشه،
رو روی خودش میکشه،
11:04
and their arms break out
in blue and violet blooms on the insides,
in blue and violet blooms on the insides,
181
652319
3811
و بازوهاش از داخل به
رنگ بنفش و آبی در میان،
رنگ بنفش و آبی در میان،
11:08
and their breaths get further
and further apart,
and further apart,
182
656154
3514
و نفس اونها کمتر و کمتر میشه،
11:11
like they're falling asleep.
183
659692
2649
انگار که دارن به خواب میرن.
11:21
I've always thought that
184
669780
1254
همیشه فکر می‌کردم که
11:23
what gives a life meaning is adventure.
185
671796
2094
ماجراجویی هست که به زندگی معنی میده.
11:27
And death is just a problem
186
675476
2393
و مرگ تنها یک مسئله است
11:29
we haven't discovered the solution to yet.
187
677893
2468
که هنوز راه حلش رو کشف نکردیم.
اما شاید یک زندگی تنها به این خاطر معنی
پیدا میکنه که یک روز به پایان میرسه.
پیدا میکنه که یک روز به پایان میرسه.
11:36
But maybe a life has meaning
only because it ends.
only because it ends.
188
684594
2703
11:40
Maybe that's the paradox:
189
688221
1323
شاید این تعارض هست:
11:41
constraints don't constrain,
they allow perfect freedom.
they allow perfect freedom.
190
689568
3851
محدودیت ها، محدود نمی کنند،
اونها آزادی کامل رو به ما میدن.
اونها آزادی کامل رو به ما میدن.
11:51
(Sighs)
191
699175
1260
آه...
11:57
There was a thunderstorm
here this morning.
here this morning.
192
705963
2024
امروز صبح یک رعد و برق زد.
12:00
There is another forecast for tonight,
193
708011
1833
برای امشب هم یکی دیگه پیش بینی شده،
12:01
but for now the sky is clear.
194
709868
1769
اما الان آسمان صافه.
12:04
I can't feel the wind here,
195
712937
1353
من نمی‌تونم اینجا، باد رو حس کنم،
12:06
but I just asked one of the caretakers
who passed by what it felt like,
who passed by what it felt like,
196
714314
3364
اما از یکی از مراقب ها
که رد میشد پرسیدم که چجوریه،
که رد میشد پرسیدم که چجوریه،
12:09
and she said it felt warm,
like melted butter.
like melted butter.
197
717702
3143
و اون گفت که مثل کره آب شده، گرم بوده.
12:15
An answer worthy of my wife.
198
723464
1711
جوابی شایسته همسر من.
12:22
I have to find my way back to the flesh.
199
730861
2365
من باید راهی برای برگشتن به جسم پیدا کنم.
12:28
Until then, I take up no space
but the space you give me.
but the space you give me.
200
736980
4215
و تا اون زمان، من هیچ فضایی رو اشغال
نمی‌کنم جز فضایی که شما به من میدید.
نمی‌کنم جز فضایی که شما به من میدید.
ABOUT THE SPEAKER
Monica Byrne - Author and playwrightNovelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne thinks that there's an infinite number of stories to tell, and she intends to tell as many as she can.
Why you should listen
Novelist, writer, culture critic and playwright Monica Byrne deftly avoids the traps of conventional fiction by inventing mold-breaking characters who express themselves in surprising ways. Her first novel, The Girl in the Road, has garnered acclaim both inside and outside the spheres of science fiction.
In addition to her work on her new novel The Actual Star, Byrne is a resident playwright at Little Green Pig Theatrical Concern in Durham, NC. Her story "Blue Nowruz" was commissioned for TED2015 by Neil Gaiman. She holds degrees in biochemistry from MIT and Wellesley.
Monica Byrne | Speaker | TED.com