ABOUT THE SPEAKER
Chris Downey - Architect
Chris Downey is an architect who lost his sight and gained a new way of seeing the world.

Why you should listen

Chris Downey is an architect, planner, and consultant. Working with design teams and clients, he draws on his unique perspective as a seasoned architect without sight, helping to realize environments that offer not only greater physical accessibility, but also a dimension of delight in architecture experienced through other senses.

Downey enjoyed 20 years of distinguished practice on award-winning custom residences and cultural institutions before losing his sight. One of the few practicing blind architects in the world, Downey has been featured in many media stories and speaks regularly about issues relative to visual impairments and architectural design.

More profile about the speaker
Chris Downey | Speaker | TED.com
TEDCity2.0

Chris Downey: Design with the blind in mind

کریس داونی: طراحی با در نظر گرفتن نابینایان

Filmed:
1,081,680 views

شهری که برای نابینایان طراحی شده چه شکلی خواهد داشت؟ کریس داونی معماریست که در سال ۲۰۰۸ ناگهان نابینا شد، وی از زندگیش در شهر مورد علاقه اش سان فرانسیسکو قبل و بعد از نابیناییش مقایسه ای انجام می دهد- و نشان می دهد که به چه صورت طرح های خلاقانه ای که زندگی اش را بهبود بخشیدند حالا می توانند زندگی همه را بهتر کنند، چه نابینایان و چه بینایان را.
- Architect
Chris Downey is an architect who lost his sight and gained a new way of seeing the world. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
So, steppingقدم زدن down out of the busاتوبوس,
0
3170
2981
می گفتم، بعد از این که از اتوبوس پیاده شدم
00:18
I headedهدایت back to the cornerگوشه
1
6151
1745
رفتم به طرف نبش خیابون
00:19
to headسر westغرب enen routeمسیر to a brailleالفباء نابینایان trainingآموزش sessionجلسه.
2
7896
3388
تا از مسیر غرب به کلاس آموزش بریل برم.
00:23
It was the winterزمستان of 2009,
3
11284
2110
زمستون ۲۰۰۹ بود.
00:25
and I had been blindنابینا for about a yearسال.
4
13394
2421
یک سالی می شد که بیناییم رو از دست داده بودم.
00:27
Things were going prettyبسیار well.
5
15815
2133
همه چیز خوب پیش می رفت.
00:29
Safelyبدون خطر reachingرسیدن به the other sideسمت,
6
17948
1907
بعد از اینکه به سلامت به طرف دیگه رسیدم،
00:31
I turnedتبدیل شد to the left,
7
19855
1461
پیچیدم دست چپ.
00:33
pushedتحت فشار قرار داد the auto-buttonخودکار دکمه for
the audibleقابل شنیدن است pedestrianعابر پیاده signalسیگنال,
8
21316
2604
دکمه سیگنال صوتی عابر پیاده رو فشار دادم
00:35
and waitedمنتظر my turnدور زدن.
9
23920
1924
و منتظر شدم نوبتم برسه.
00:37
As it wentرفتی off, I tookگرفت off
10
25844
2089
بعد از اینکه صداش قطع شد، از جام بلند شدم
00:39
and safelyبدون خطر got to the other sideسمت.
11
27933
1673
و خیلی آروم سمت دیگه ی خیابون رفتم.
00:41
Steppingقدم زدن ontoبه سوی the sidewalkپیاده رو,
12
29606
2096
به پیاده روی طرف دیگه که رسیدم،
00:43
I then heardشنیدم the soundصدا of a steelفولاد chairصندلی
13
31702
2694
اون وقت صدای یه صندلی فلزی به گوشم خورد
00:46
slideاسلاید acrossدر سراسر the concreteبتن sidewalkپیاده رو in frontجلوی of me.
14
34396
4156
که در عرض پیاده روی بتنی جلوی من لغزید.
00:50
I know there's a cafeکافه on the cornerگوشه,
15
38552
1917
می دونستم که سر نبش یه کافه هست.
00:52
and they have chairsصندلی ها out in frontجلوی,
16
40469
1646
و این که جلوش صندلی میذارن.
00:54
so I just adjustedتنظیم شده to the left
17
42115
1396
بنابراین منم به چپ تغییر مسیر دادم
00:55
to get closerنزدیک تر to the streetخیابان.
18
43511
1844
تا به خیابون نزدیک تر بشم.
00:57
As I did, so slidاسلاید the chairصندلی.
19
45355
3640
همین که این کارو کردم، صندلی هم به سمت چپ رفت.
01:00
I just figuredشکل گرفته I'd madeساخته شده a mistakeاشتباه,
20
48995
2081
به نظرم رسید اشتباه کردم.
01:03
and wentرفتی back to the right,
21
51076
1838
دوباره به سمت راست رفتم.
01:04
and so slidاسلاید the chairصندلی in perfectکامل synchronicityهماهنگی.
22
52914
3495
دقیقاً هم زمان صندلی هم رفت همون سمت.
01:08
Now I was gettingگرفتن a little anxiousمشتاق.
23
56409
2365
حالا دیگه داشتم کمی عصبی میشدم.
01:10
I wentرفتی back to the left,
24
58774
1613
دوباره رفتم به طرف چپ.
01:12
and so slidاسلاید the chairصندلی,
25
60387
1289
صندلی هم رفت چپ.
01:13
blockingمسدود کردن my pathمسیر of travelمسافرت رفتن.
26
61676
2608
در حالی که راهمو سد می کرد.
01:16
Now, I was officiallyرسما freakingfreaking out.
27
64284
3002
الاآن دیگه رسما داشتم از کوره در می رفتم.
01:19
So I yelledفریاد زد,
28
67286
1585
پس داد زدم،
01:20
"Who the hell'sجهنم out there? What's going on?"
29
68871
3261
"لعنتی کی هستی اونجا؟ چه خبره؟"
01:24
Just then, over my shoutفریاد,
30
72132
2252
درست همون موقع داد زدنم صدایی اومد
01:26
I heardشنیدم something elseچیز دیگری, a familiarآشنا rattleخرگوش.
31
74384
2685
صدای دیگه ای رو شنیدم، صدای آشنای تلق تلق.
01:29
It soundedصدای familiarآشنا,
32
77069
1846
به نظر آشنا می اومد،
01:30
and I quicklyبه سرعت consideredدر نظر گرفته شده anotherیکی دیگر possibilityامکان پذیری,
33
78915
1863
به سرعت احتمال دیگه ای به نظرم اومد،
01:32
and I reachedرسیده است out with my left handدست,
34
80778
1931
و دست چپم رو کورمال کورمال حرکت دادم،
01:34
as my fingersانگشتان brushedمسواک زدن againstدر برابر something fuzzyدرهم,
35
82709
3404
تا اینکه انگشتام یه چیز کرک دار رو لمس کرد،
01:38
and I cameآمد acrossدر سراسر an earگوش,
36
86113
2551
و رسیدم به یه گوش.
01:40
the earگوش of a dogسگ, perhapsشاید a goldenطلایی retrieverریترو.
37
88664
4262
گوش یه سگ بود، شاید یه سگ شکاری.
01:44
Its leashچنگال had been tiedگره خورده است to the chairصندلی
38
92926
1989
تسمه اش رو به صندلی بسته بودن.
01:46
as her masterاستاد wentرفتی in for coffeeقهوه,
39
94915
1737
حتماً صاحبش رفته بود داخل برای قهوه،
01:48
and she was just persistentمداوم in her effortsتلاش ها
40
96652
1792
اونم همین طور دست از سماجت بر نمی داشت
01:50
to greetسلام me, perhapsشاید get a scratchخراش behindپشت the earگوش.
41
98444
3338
تا به من سلام کنه، شایدم می خواست پشت گوشهاشو ناز کنم.
01:53
Who knowsمی داند, maybe she was volunteeringداوطلب شدن for serviceسرویس.
42
101782
2612
کی می دونه، شاید داشت برای کمک برای تشخیص جهتم اعلام آمادگی می کرد.
01:56
(Laughterخنده)
43
104394
2379
(خنده)
01:58
But that little storyداستان is really about
44
106773
2409
اما این داستان کوتاه در واقع درباره ی
02:01
the fearsترس and misconceptionsتصورات غلط that come alongدر امتداد
45
109182
3199
ترس ها و تصورات غلطیه که
02:04
with the ideaاندیشه of movingدر حال حرکت throughاز طریق the cityشهر
46
112381
2903
با تصور تردد توی شهر
02:07
withoutبدون sightمنظره,
47
115284
1323
بدون چشم به ذهن خطور می کنه،
02:08
seeminglyظاهرا obliviousبی توجه to the environmentمحیط
48
116607
2961
به ظاهر بی توجه به محیط اطراف
02:11
and the people around you.
49
119568
2900
و مردم اطرافتون
02:14
So let me stepگام back and setتنظیم the stageمرحله a little bitبیت.
50
122468
3901
پس اجازه بدین برگردیم عقب تر و کمی محیط رو توصیف کنیم.
02:18
On Stسنت. Patrick'sپاتریک Day of 2008,
51
126369
2559
در روز سنت پاتریک سال ۲۰۰۹،
02:20
I reportedگزارش داد to the hospitalبیمارستان for surgeryعمل جراحي
52
128928
2587
برای عمل جراحی به بیمارستان رفتم.
02:23
to removeبرداشتن a brainمغز tumorتومور.
53
131515
2194
تا یه تومور مغزی رو از سرم خارج کنن.
02:25
The surgeryعمل جراحي was successfulموفق شدن.
54
133709
2087
عمل موفقیت آمیز بود.
02:27
Two daysروزها laterبعد, my sightمنظره startedآغاز شده to failشکست.
55
135796
3169
دو روز بعد اختلال بیناییم کم کم شروع شد.
02:30
On the thirdسوم day, it was goneرفته.
56
138965
3522
روز سوم، کاملاً نابینا شدم.
02:34
Immediatelyبلافاصله, I was struckرخ داد by an incredibleباور نکردنی senseاحساس
57
142487
2097
بلافاصله، یک حس باورنکردنی به سراغم اومد
02:36
of fearترس, of confusionگیجی, of vulnerabilityآسیب پذیری,
58
144584
3889
حس ترس، پریشانی، آسیب پذیری.
02:40
like anybodyهر شخصی would.
59
148473
2449
مثل هر کس دیگه که این حس رو پیدا می کنه.
02:42
But as I had time to stop and think,
60
150922
2492
اما چون وقت داشتم بشینم و با خودم فکر کنم،
02:45
I actuallyدر واقع startedآغاز شده to realizeتحقق بخشیدن
61
153414
1751
کم کم متوجه شدم
02:47
I had a lot to be gratefulسپاسگزار for.
62
155165
2924
چیزهای زیادی دارم که بابتشون شاکر باشم.
02:50
In particularخاص, I thought about my dadپدر,
63
158089
2996
خصوصاً به پدرم فکر می کردم،
02:53
who had passedگذشت away from complicationsعوارض جانبی
64
161085
2197
که از عوارض جراحی مغزی
02:55
from brainمغز surgeryعمل جراحي.
65
163282
2103
فوت کرده بود.
02:57
He was 36. I was sevenهفت at the time.
66
165385
5091
اون وقت ۳۶ سالش بود. من هفت سالم بود.
03:02
So althoughبا اينكه I had everyهرکدام reasonدلیل
67
170476
2693
اگرچه دلایل زیادی داشتم
03:05
to be fearfulترسناک of what was aheadدر پیش,
68
173169
2232
تا از اون چیزی که پیش روم بود بترسم،
03:07
and had no clueسرنخ quiteکاملا what was going to happenبه وقوع پیوستن,
69
175401
2634
و دقیقاً ازاین که قراره چه اتفاقی بیفته هیچ اطلاعی نداشتم،
03:10
I was aliveزنده است.
70
178035
1758
اما هنوز زنده بودم.
03:11
My sonفرزند پسر still had his dadپدر.
71
179793
2712
پسرم هنوز پدر داشت.
03:14
And besidesعلاوه بر این, it's not like I was the first personفرد
72
182505
1887
علاوه بر اون، اولین نفری نبودم
03:16
ever to loseاز دست دادن theirخودشان sightمنظره.
73
184392
1613
که تا اون وقت بیناییش رو از دست می داد.
03:18
I knewمی دانست there had to be all sortsانواع of systemsسیستم های
74
186005
2149
می دونستم باید سیستم ها و تکنیک ها،
03:20
and techniquesتکنیک and trainingآموزش to have
75
188154
2317
و آموزش های مختلفی وجود داشته باشه
03:22
to liveزنده a fullپر شده and meaningfulمعنی دار, activeفعال life
76
190471
2562
تا زندگی کامل و با معنایی داشته باشم، زندگی فعال
03:25
withoutبدون sightمنظره.
77
193033
1602
بدون بینایی.
03:26
So by the time I was dischargedتخلیه شده from the hospitalبیمارستان
78
194635
2147
بنابراین تا روزی که از بیمارستان مرخص شدم
03:28
a fewتعداد کمی daysروزها laterبعد, I left with a missionماموریت,
79
196782
2704
چند روز بعد، اونجا رو با یک مأموریت ترک کردم.
03:31
a missionماموریت to get out and get the bestبهترین trainingآموزش
80
199486
2130
این مأموریت که از اون جا خارج بشم و بهترین آموزش هارو ببینم
03:33
as quicklyبه سرعت as I could and get on to rebuildingبازسازی my life.
81
201616
5164
تا بتونم با سرعت هرچه بیشتر به بازسازی زندگی خودم بپردازم.
03:38
Withinدر داخل sixشش monthsماه ها, I had returnedبازگشت to work.
82
206780
4048
در عرض شش ماه، دیگه سر کارم برگشته بودم.
03:42
My trainingآموزش had startedآغاز شده.
83
210828
1602
آموزشم شروع شده بود.
03:44
I even startedآغاز شده ridingسواری a tandemپشت سر هم bikeدوچرخه
84
212430
1660
حتی شروع کردم به دوچرخه سواری دونفره
03:46
with my oldقدیمی cyclingدوچرخه سواري buddiesدوستانی,
85
214090
1625
با دوستهای قدیمی دوچرخه سوارم
03:47
and was commutingرفت و آمد to work on my ownخودت,
86
215715
2697
خودم تردد روزانه رو انجام می دادم،
03:50
walkingپیاده روی throughاز طریق townشهر and takingگرفتن the busاتوبوس.
87
218412
2475
پیاده روی توی شهر و سوار شدن به اتوبوس.
03:52
It was a lot of hardسخت work.
88
220887
2763
کار سخت و وقتگیری بود.
03:55
But what I didn't anticipateپیش بینی کنید
89
223650
2267
اما اون چیزی که در حین اون تحول سریع
03:57
throughاز طریق that rapidسریع transitionگذار
90
225917
2972
پیش بینیشو نکرده بودم
04:00
was the incredibleباور نکردنی experienceتجربه of the juxtapositionهمبستگی
91
228889
3748
تجربه ی فوق العاده ی رویارویی
04:04
of my sightedچشم انداز experienceتجربه
up againstدر برابر my unsightedنا امید کننده experienceتجربه
92
232637
3940
تجربه های بینایی من با تجربه های نابیناییم
04:08
of the sameیکسان placesمکان ها and the sameیکسان people
93
236577
2673
از همون مکان ها و همون آدما
04:11
withinدر داخل suchچنین a shortکوتاه periodدوره زمانی of time.
94
239250
3503
توی چنین مدت کوتاهی بود.
04:14
From that cameآمد a lot of insightsبینش,
95
242753
1896
از اون رویارویی دیدگاه های زیادی به دست آوردم،
04:16
or outsightsخارج از منزل, as I calledبه نام them,
96
244649
1497
یا اون چه که من اسمشو می ذارم برون بینی،
04:18
things that I learnedیاد گرفتم sinceاز آنجا که losingاز دست دادن my sightمنظره.
97
246146
3389
چیزایی که از ابتدای از دست دادن بیناییم یاد گرفتم.
04:21
These outsightsخارج از منزل rangedمحدوده from the trivaltrival
98
249535
2967
این برون بینی طیف وسیعی رو از پیش پا افتاده
04:24
to the profoundعمیق,
99
252502
1665
تا عمیق،
04:26
from the mundaneعرفانی to the humorousطنز آمیز.
100
254167
2568
از دنیوی تا مضحک در بر میگرفت.
04:28
As an architectمعمار, that starkقشنگ juxtapositionهمبستگی
101
256735
3017
به عنوان یه مهندس معمار، اون رویارویی ناخوشایند
04:31
of my sightedچشم انداز and unsightedنا امید کننده experienceتجربه
102
259752
2514
مربوط به تجربه بینایی و نابیناییم
04:34
of the sameیکسان placesمکان ها and the sameیکسان citiesشهرها
103
262266
2285
مربوط به همون مکان ها و همون شهر ها
04:36
withinدر داخل suchچنین a shortکوتاه periodدوره زمانی of time
104
264551
2013
طی چنین مدت کوتاهی
04:38
has givenداده شده me all sortsانواع of wonderfulفوق العاده outsightsخارج از منزل
105
266564
2206
از خود شهر
04:40
of the cityشهر itselfخودش.
106
268770
3174
به من همه جور بصیرت فوق العاده داده.
04:43
Paramountپارامونت amongstدر میان those
107
271944
1874
بهترینشون
04:45
was the realizationتحقق that, actuallyدر واقع,
108
273818
1994
درک این نکته بود که، در واقع
04:47
citiesشهرها are fantasticخارق العاده placesمکان ها for the blindنابینا.
109
275812
3940
شهرها برای نابینایان مکان های جالبی هستند.
04:51
And then I was alsoهمچنین surprisedغافلگیر شدن
110
279752
2321
و همین طور از تمایل شهر به مهربانی و مراقبت
04:54
by the city'sشهرستان propensityگرایش for kindnessمهربانی and careاهميت دادن
111
282073
3368
شگفت زده بودم
04:57
as opposedمخالف to indifferenceبی تفاوتی or worseبدتر.
112
285441
3480
در حالی که آن ها هیچ تفاوتی برای من قائل نمی شدند.
05:00
And then I startedآغاز شده to realizeتحقق بخشیدن that
113
288921
1763
وکم کم متوجه شدم که
05:02
it seemedبه نظر می رسید like the blindنابینا seemedبه نظر می رسید to have
114
290684
1989
به نظر میاد نابینایان
05:04
a positiveمثبت influenceنفوذ on the cityشهر itselfخودش.
115
292673
4069
روی خود شهر تأثیر مثبت دارند.
05:08
That was a little curiousکنجکاو to me.
116
296742
3254
این به نظرم کمی عجیب میومد.
05:11
Let me stepگام back and take a look
117
299996
2560
اجازه بدین عقب تر بریم و نگاهی بندازیم به این نکته که
05:14
at why the cityشهر is so good for the blindنابینا.
118
302556
5362
چرا شهر اینقدر برای نابینایان مفیده.
05:19
Inherentذاتی with the trainingآموزش for recoveryبهبود from sightمنظره lossاز دست دادن
119
307918
3622
آنچه که در آموزش برای بهبود از فقدان بینایی نهفته
05:23
is learningیادگیری to relyتکیه on all your non-visualغیر بصری sensesاحساسات,
120
311540
3871
یادگیری این نکته است که به همه حواس غیر بصری خودتون متکی باشین،
05:27
things that you would otherwiseدر غیر این صورت maybe ignoreچشم پوشی.
121
315411
3226
چیزهایی که در غیر این صورت ممکنه نادیده بگیرین.
05:30
It's like a wholeکل newجدید worldجهان of sensoryحسی informationاطلاعات
122
318637
2545
انگار که دنیای جدیدی از اطلاعات احساسی
05:33
opensباز می شود up to you.
123
321182
1449
به روی شما باز میشه.
05:34
I was really struckرخ داد by the symphonyسمفونی
124
322631
1528
همنوایی همه صداهای دقیق دوروبرم در شهر
05:36
of subtleنامحسوس soundsبرای تلفن های موبایل all around me in the cityشهر
125
324159
2976
واقعا منو شگفت زده کرد
05:39
that you can hearشنیدن and work with
126
327135
1292
صداهایی که می شنوید و به کار می گیرید
05:40
to understandفهمیدن where you are,
127
328427
1882
تا بفهمید کجا هستید،
05:42
how you need to moveحرکت, and where you need to go.
128
330309
2805
چطور نیاز دارید حرکت کنید، و نیاز دارید کجا برید،
05:45
Similarlyبه طور مشابه, just throughاز طریق the gripگرفتن of the caneنیشکر,
129
333114
2724
به همین صورت، تنها از طریق ادراکی که عصا به شما میده،
05:47
you can feel contrastingکنتراست texturesبافت in the floorکف belowدر زیر,
130
335838
3914
می تونید بافت های مختلف زمین زیر پاتون رو حس کنید،
05:51
and over time you buildساختن a patternالگو of where you are
131
339752
2434
و به مرور الگویی می سازید برای این که بفهمید کجایید
05:54
and where you're headedهدایت.
132
342186
1542
و به کدوم طرف میرید.
05:55
Similarlyبه طور مشابه, just the sunآفتاب warmingگرمایش one sideسمت of your faceصورت
133
343728
2892
همین طور همین که خورشید به یک طرف صورت شما می تابه
05:58
or the windباد at your neckگردن
134
346620
2829
یا بادی که به گردنتون می خوره
06:01
givesمی دهد you cluesسرنخ about your alignmentهم ترازی
135
349449
2200
درمورد موقعیتتون
06:03
and your progressionپیشرفت throughاز طریق a blockمسدود کردن
136
351649
1693
و این که چقدر در یک بلوک جلو رفتید
06:05
and your movementجنبش throughاز طریق time and spaceفضا.
137
353342
3505
و حرکتتون در زمان و مکان شما رو راهنمایی می کنه.
06:08
But alsoهمچنین, the senseاحساس of smellبو.
138
356847
2433
همینطور، حس بویایی
06:11
Some districtsولسوالی ها and citiesشهرها have theirخودشان ownخودت smellبو,
139
359280
2701
بعضی از نواحی و شهرها بوی خاص خودشون رو دارن
06:13
as do placesمکان ها and things around you,
140
361981
3041
همون طور که مکان ها و چیز های اطراف شما این طور هستن،
06:17
and if you're luckyخوش شانس, you can even followدنبال کردن your noseبینی
141
365022
1792
و اگر شانس بیارین، می تونید راست دماغتون رو بگیرید
06:18
to that newجدید bakeryنانوایی that you've been looking for.
142
366814
3429
و برسید به اون نانوایی جدیدی که دنبالش می گشتین.
06:22
All this really surprisedغافلگیر شدن me,
143
370243
1709
همه ی این چیز ها واقعاً منو شگفت زده کردن،
06:23
because I startedآغاز شده to realizeتحقق بخشیدن that
144
371952
3005
چون به این نکته رسیدم که
06:26
my unsightedنا امید کننده experiencedبا تجربه
145
374957
2553
تجربه ی نابینایی من
06:29
was so farدور more multi-sensoryچند حسی
146
377510
2435
خیلی بیشتر از تجربه بینایی بود که تا اون موقع داشتم
06:31
than my sightedچشم انداز experienceتجربه ever was.
147
379945
3025
حس های بیشتری رو به من داد.
06:34
What struckرخ داد me alsoهمچنین was how much the cityشهر
148
382970
2740
چیز دیگه ای ازش جا خوردم این بود که شهر چقدر
06:37
was changingتغییر دادن around me.
149
385710
1632
در اطراف من در حال تغییر بود.
06:39
When you're sightedچشم انداز,
150
387342
1737
وقتی که بینا هستید،
06:41
everybodyهمه kindنوع of sticksچوب to themselvesخودشان,
151
389079
2189
همه انگار یه جورایی به فکر خودشونن،
06:43
you mindذهن your ownخودت businessکسب و کار.
152
391268
1813
سرتون به کار خودتونه.
06:45
Loseاز دست دادن your sightمنظره, thoughگرچه,
153
393081
1267
اما اگر نابینا بشین،
06:46
and it's a wholeکل other storyداستان.
154
394348
2799
داستان کاملاً فرق می کنه.
06:49
And I don't know who'sچه کسی است watchingتماشا کردن who,
155
397147
1479
من نمی دونم کی داره کی رو تماشا می کنه
06:50
but I have a suspicionسوء ظن that
a lot of people are watchingتماشا کردن me.
156
398626
3549
اما من مشکوکم که کلی آدم دارن منو تماشا می کنن.
06:54
And I'm not paranoidپارانوئید, but everywhereدر همه جا I go,
157
402175
2148
و آدم بدبینی هم نیستم، اما هر جا میرم،
06:56
I'm gettingگرفتن all sortsانواع of adviceمشاوره:
158
404323
3029
همه جور توصیه می شنوم:
06:59
Go here, moveحرکت there, watch out for this.
159
407352
2320
از اینجا برو، از اونجا حرکت کن، اینو بپا.
07:01
A lot of the informationاطلاعات is good.
160
409672
2077
بیشتر این اطلاعات بدرد بخوره.
07:03
Some of it's helpfulمفید است. A lot of it's kindنوع of reversedمعکوس.
161
411749
2486
بعضی هاش مفیده. خیلی هاش برعکسه!
07:06
You've got to figureشکل out what they actuallyدر واقع meantبه معنای.
162
414235
3569
مجبورین فکر کنین ببینین واقعاً معنیشون چیه.
07:09
Some of it's kindنوع of wrongاشتباه and not helpfulمفید است.
163
417804
3553
بعضی هاشون غلطن و به درد نخور.
07:13
But it's all good in the grandبزرگ schemeطرح of things.
164
421357
3011
اما در کل که در نظر بگیرین خوبه.
07:16
But one time I was in Oaklandاوکلند
165
424368
1536
اما یه دفعه توی"اُوکلَند" بودم
07:17
walkingپیاده روی alongدر امتداد Broadwayبرادوی, and cameآمد to a cornerگوشه.
166
425904
2887
و داشتم در طول "برادوِی" قدم میزدم، و به نبش خیابونی رسیدم.
07:20
I was waitingدر انتظار for an audibleقابل شنیدن است pedestrianعابر پیاده signalسیگنال,
167
428791
2807
گوش به زنگ سیگنال صوتی عابرین بودم،
07:23
and as it wentرفتی off, I was just about
to stepگام out into the streetخیابان,
168
431598
2486
و همین که قطع شد، تازه می خواستم پامو توی خیابون بذارم،
07:26
when all of a suddenناگهانی, my right handدست
169
434084
2032
که یهو، یه نفر
07:28
was just grippedگرفتار by this guy,
170
436116
1680
محکم دست راستمو چنگ زد،
07:29
and he yankedyanked my armبازو
and pulledکشیده me out into the crosswalkخط عابر پیاده
171
437796
2412
و بازومو کشید و منو کشید طرف خط عابر پیاده
07:32
and was draggingکشیدن me out acrossدر سراسر the streetخیابان,
172
440208
1674
و همین طور که باهام چینی حرف می زد،
07:33
speakingصحبت كردن to me in Mandarinماندارین.
173
441882
2252
منو در عرض خیابون با خودش می کشید.
07:36
(Laughterخنده)
174
444134
1408
(خنده)
07:37
It's like, there was no escapeدر رفتن
from this man'sانسان deathمرگ gripگرفتن,
175
445542
4139
انگار که نمیشد از دست این مرد در رفت،
07:41
but he got me safelyبدون خطر there.
176
449681
1723
اما بالأخره منو سالم اون جا رسوند.
07:43
What could I do?
177
451404
2350
چه می شد کرد؟
07:45
But believe me, there are more politeبا ادب waysراه ها
178
453754
1796
اما باور کنید، برای پیشنهاد کمک کردن
07:47
to offerپیشنهاد assistanceمعاونت.
179
455550
2173
راه های مؤدبانه تری وجود دارن.
07:49
We don't know you're there,
180
457723
1522
ما از کجا بدونیم شما اون جایید،
07:51
so it's kindنوع of niceخوب to say "Helloسلام" first.
181
459245
1980
پس به نظرم بهتره اول سلام کنید.
07:53
"Would you like some help?"
182
461225
2136
و بپرسید "می تونم کمکتون کنم؟"
07:55
But while in Oaklandاوکلند, I've really been struckرخ داد by
183
463361
3051
اما زمانی که اوکلند بودم، واقعاً از این که
07:58
how much the cityشهر of Oaklandاوکلند changedتغییر کرد
184
466412
2618
از وقتی که بیناییم رو از دست دادم،
08:01
as I lostکم شده my sightمنظره.
185
469030
2502
چقدر شهر اوکلند فرق کرده جا خوردم.
08:03
I likedدوست داشت it sightedچشم انداز. It was fine.
186
471532
2167
منظره ش رو دوست داشتم. عالی بود.
08:05
It's a perfectlyکاملا great cityشهر.
187
473699
2576
اوکلند واقعاً شهر بزرگیه.
08:08
But onceیک بار I lostکم شده my sightمنظره
188
476275
1269
اما وقتی که نابینا شدم
08:09
and was walkingپیاده روی alongدر امتداد Broadwayبرادوی,
189
477544
2315
و همین طور که در طول برادوِی قدم می زدم،
08:11
I was blessedمبارک everyهرکدام blockمسدود کردن of the way.
190
479859
3211
قدم به قدم برام دعا می کردن.
08:15
"Blessبرکت you, man."
191
483070
1554
"خدا عمرتون بده، آقا."
08:16
"Go for it, brotherبرادر."
192
484624
2263
"تو می تونی، داداش."
08:18
"God blessبرکت دهد you."
193
486887
1750
"خدا عمرت بده."
08:20
I didn't get that sightedچشم انداز.
194
488637
1860
وقتی چشم داشتم از این حرف ها نمی شنیدم.
08:22
(Laughterخنده)
195
490497
1336
(خنده)
08:23
And even withoutبدون sightمنظره,
I don't get that in Sanسان Franciscoفرانسیسکو.
196
491833
6325
در سانفرانسیسکو الآن هم نمی شنوم.
08:30
And I know it bothersهراس some of my blindنابینا friendsدوستان,
197
498158
2992
می دونم که این مشکلات بعضی از دوستان نابینام رو آزار میده
08:33
it's not just me.
198
501150
1593
فقط من تنها نیستم.
08:34
Oftenغالبا it's thought that
199
502743
2049
اغلب تصور میشه که
08:36
that's an emotionهیجانی that comesمی آید up out of pityتاسف.
200
504792
3144
این احساسی هست که از ترحم ناشی میشه.
08:39
I tendگرایش داشتن to think that it comesمی آید
out of our sharedبه اشتراک گذاشته شده humanityبشریت,
201
507936
3113
من مایلم تصور کنم که از حس انسانیت ناشی میشه،
08:43
out of our togethernessبا هم بودن, and I think it's prettyبسیار coolسرد.
202
511049
3110
از با هم بودن، و فکر کنم عالیه.
08:46
In factواقعیت, if I'm feelingاحساس down,
203
514159
1860
راستش، هر وقت حال خوبی ندارم،
08:48
I just go to Broadwayبرادوی in downtownمرکز شهر Oaklandاوکلند,
204
516019
1908
کافیه برم به برادوِی در مرکز اوکلند،
08:49
I go for a walkراه رفتن, and I feel better like that,
205
517927
2659
پیاده روی کنم، و حالم بهتر میشه،
08:52
in no time at all.
206
520586
3271
تو یه چشم به هم زدن.
08:55
But alsoهمچنین that it illustratesنشان می دهد how
207
523857
2035
همین طور نشون میده که چطور
08:57
disabilityمعلولیت and blindnessکوری
208
525892
1782
معلولیت و نابینایی
08:59
sortمرتب سازی of cutsکاهش acrossدر سراسر ethnicقومی, socialاجتماعی,
209
527674
2720
از مرزهای قومی، اجتماعی،
09:02
racialنژاد, economicاقتصادی linesخطوط.
210
530394
2726
نژادی و اقتصادی عبور می کنه.
09:05
Disabilityمعلولیت is an equal-opportunityفرصت برابر providerارائه دهنده.
211
533120
3835
معلولیت فرصت مساوی فراهم می کنه.
09:08
Everybody'sهمه است welcomeخوش آمدی.
212
536955
2443
همه می تونن بیان.
09:11
In factواقعیت, I've heardشنیدم it said in the disabilityمعلولیت communityجامعه
213
539398
2561
در حقیقت، شنیدم که توی جمع معلولین میگن
09:13
that there are really only two typesانواع of people:
214
541959
2502
که در واقعیت فقط دو نوع آدم وجود داره:
09:16
There are those with disabilitiesمعلولیت,
215
544461
1759
یه عده اون هایی هستن که دارای معلولیت هستن،
09:18
and there are those that haven'tنه
quiteکاملا foundپیدا شد theirsخودشان yetهنوز.
216
546220
4662
و یه عده هنوز کاملاً متوجه معلولیت خودشون نشدن.
09:22
It's a differentناهمسان way of thinkingفكر كردن about it,
217
550882
2121
یه جور دیگه هم میشه درباره ش فکر کرد،
09:25
but I think it's kindنوع of beautifulخوشگل,
218
553003
2249
اما تصورم اینه که این جورش زیباست،
09:27
because it is certainlyقطعا farدور more inclusiveشامل
219
555252
2176
چون مطمئناً این دیدگاه
09:29
than the us-versus-themما در برابر آنها
220
557428
2105
از تصور تقابل ما با اون ها
09:31
or the abled-versus-the-disabledتوانمند در مقابل معلول,
221
559533
2568
یا افراد سالم در مقابل افراد معلول، خیلی منحصر کننده تره،
09:34
and it's a lot more honestصادقانه and respectfulاحترام
222
562101
2778
و خیلی تعبیر صادقانه تر و محترمانه تری
09:36
of the fragilityتردی of life.
223
564879
3304
از شکنندگی زندگیه.
09:40
So my finalنهایی takeawayبردن for you is
224
568183
1925
پس آخرین حرف من برای شما اینه که
09:42
that not only is the cityشهر good for the blindنابینا,
225
570108
4068
نه تنها شهر برای نابینایان مفیده،
09:46
but the cityشهر needsنیاز دارد us.
226
574176
3179
بلکه شهر به ما نیاز داره.
09:49
And I'm so sure of that that
227
577355
2038
و من در این باره مطمئنم،
09:51
I want to proposeپیشنهاد میکنم to you todayامروز
228
579393
1596
امروز به شما پیشنهاد می کنم که
09:52
that the blindنابینا be takenگرفته شده as
the prototypicalنمونه اولیه cityشهر dwellersساکنان
229
580989
3440
وقتی که دارید شهرهای جدید و خارق العاده را تصور می کنید،
09:56
when imaginingتصور کردن newجدید and wonderfulفوق العاده citiesشهرها,
230
584429
3285
نابینایان هم به عنوان ساکنان شهر در نظر گرفته بشن،
09:59
and not the people that are thought about
231
587714
1861
نه به عنوان افرادی که بعد از این که قالب کلی شهر ریخته شد،
10:01
after the moldقالب has alreadyقبلا been castقالب.
232
589575
2233
تازه به اونا فکر میشه.
10:03
It's too lateدیر است then.
233
591808
3053
اون موقع دیگه خیلی دیره.
10:06
So if you designطرح a cityشهر with the blindنابینا in mindذهن,
234
594861
3184
پس اگر شهری رو با در نظر گرفتن افراد نابینا طراحی کردید،
10:10
you'llشما خواهید بود have a richثروتمند, walkableقابل اجتناب است networkشبکه of sidewalksپیاده روها
235
598045
4585
شبکه ای از پیاده روهای مناسب
10:14
with a denseمتراکم arrayآرایه of optionsگزینه ها and choicesگزینه های
236
602630
2114
با طیف گسترده ای از گزینه ها و انتخاب ها خواهید داشت
10:16
all availableدر دسترس است at the streetخیابان levelسطح.
237
604744
3432
که همه در سطح خیابان در دسترس هستن.
10:20
If you designطرح a cityشهر with the blindنابینا in mindذهن,
238
608176
2322
اگر شهری رو با در نظر گرفتن افراد نابینا طراحی کردید،
10:22
sidewalksپیاده روها will be predictableقابل پیش بینی and will be generousسخاوتمندانه.
239
610498
3120
پیاده روها قابل پیشبینی و زیاد خواهند بود.
10:25
The spaceفضا betweenبین buildingsساختمان ها will be well-balancedمتعادل کننده
240
613618
2353
فاصله ی بین ساختمان ها
10:27
betweenبین people and carsماشین ها.
241
615971
3439
بین مردم و ماشین ها به خوبی تنظیم شده.
10:31
In factواقعیت, carsماشین ها, who needsنیاز دارد them?
242
619410
4057
حرف ماشین شد، ماشین به چه درد می خوره؟
10:35
If you're blindنابینا, you don't driveراندن. (Laughterخنده)
243
623467
3085
اگر نابینا باشین، ماشین می خواین چکار. (خنده)
10:38
They don't like it when you driveراندن. (Laughterخنده)
244
626552
3363
بقیه دوست ندارن شما رانندگی کنین..(خنده)
10:41
If you designطرح a cityشهر with the blindنابینا in mindذهن,
245
629915
2710
اگر شهری رو با در نظر گرفتن افراد نابینا طراحی کنید،
10:44
you designطرح a cityشهر with a robustقدرتمند,
246
632625
2643
و همین طور با سیستم حمل و نقل عمومی قوی،
10:47
accessibleدر دسترس, well-connectedبه خوبی متصل است massجرم transitترانزیت systemسیستم
247
635268
3692
قابل دسترس، و با ارتباط خوب
10:50
that connectsمتصل می شود all partsقطعات of the cityشهر
248
638960
1602
که همه ی بخش های شهر رو به هم وصل کنه
10:52
and the regionمنطقه all around.
249
640562
3019
و همه ی مناطق اطراف رو.
10:55
If you designطرح a cityشهر with the blindنابینا in mindذهن,
250
643581
2066
اگر شهری رو با در نظر گرفتن افراد نابینا طراحی کردید،
10:57
there'llوجود خواهد داشت be jobsشغل ها, lots of jobsشغل ها.
251
645647
2819
شغل ها جدیدی ایجاد میشه، کلی شغل.
11:00
Blindنابینا people want to work too.
252
648466
1330
افراد نابینا هم به کار نیاز دارن.
11:01
They want to earnبدست آوردن a livingزندگي كردن.
253
649796
2439
می خوان زندگی خودشون رو بگذرونن.
11:04
So, in designingطراحی a cityشهر for the blindنابینا,
254
652235
2756
پس، در طراحی شهر برای نابینایان،
11:06
I hopeامید you startشروع کن to realizeتحقق بخشیدن
255
654991
2069
امیدوارم به این نکته برسین
11:09
that it actuallyدر واقع would be a more inclusiveشامل,
256
657060
2878
که در واقع شهر برای همه فراگیرتر،
11:11
a more equitableعادلانه, a more just cityشهر for all.
257
659938
3606
منصفانه تر و عادلانه تر میشه.
11:15
And basedمستقر on my priorقبل از sightedچشم انداز experienceتجربه,
258
663544
2220
و بر اساس تجارب بینایی پیشینم،
11:17
it soundsبرای تلفن های موبایل like a prettyبسیار coolسرد cityشهر,
259
665764
1978
به نظرم شهری بسیار عالی در میاد،
11:19
whetherچه you're blindنابینا, whetherچه you have a disabilityمعلولیت,
260
667742
3347
فرقی نمیکنه نابینا باشین، معلولیت داشته باشین،
11:23
or you haven'tنه quiteکاملا foundپیدا شد yoursشما yetهنوز.
261
671089
2484
یا هنوز متوجه معلولیت خودتون نباشین.
11:25
So thank you.
262
673573
2612
متشکرم.
11:28
(Applauseتشویق و تمجید)
263
676185
4000
(تشویق)
Translated by M.Reza Asasi
Reviewed by Amirpouya Ghaemiyan

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Chris Downey - Architect
Chris Downey is an architect who lost his sight and gained a new way of seeing the world.

Why you should listen

Chris Downey is an architect, planner, and consultant. Working with design teams and clients, he draws on his unique perspective as a seasoned architect without sight, helping to realize environments that offer not only greater physical accessibility, but also a dimension of delight in architecture experienced through other senses.

Downey enjoyed 20 years of distinguished practice on award-winning custom residences and cultural institutions before losing his sight. One of the few practicing blind architects in the world, Downey has been featured in many media stories and speaks regularly about issues relative to visual impairments and architectural design.

More profile about the speaker
Chris Downey | Speaker | TED.com