Dame Stephanie Shirley: Why do ambitious women have flat heads?
بانو استفانی شرلی: چرا زندگی زنان بلند پرواز مانند افراد معمولی نیست؟
In 1962, Dame Stephanie "Steve" Shirley founded Freelance Programmers, a software firm with innovative work practices -- and (mainly) women employees. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
به عنوان یک کودک پناهنده بود،
software company back in the 1960s,
در دهه ی ۱۹۶۰ پایه گذاری کرد،
of an autistic child?
now given away serious money?
که تا امروز مبالغ زیادی صدقه داده است؟
داستانم را با شما در میان بگذارم.
که در وین سوار قطاری شدم،
I got onto a train in Vienna,
nearly 10,000 Jewish children
که حدود ده هزار کودک یهودی را
of my nine-year-old sister
دستهای خواهر نه ساله ام را فشار می دادم،
what was going on.
در حال روی دادن بود نداشتم.
why am I going there?"
و چرا من به آنجا می روم؟
I was helped by generous strangers.
غریبه های بخشنده ای به من کمک کردند.
to be later reunited
که بعدها توانستم
with them again.
عمیقا با آنها ارتباط برقرار نکردم.
since that miserable day
که از آن روز تلخ میگذرد
امکان پذیر می نمود، انجام داده ام.
دوست داشتم،
who has lost their human rights can feel.
که حقوق انسانی شان پایمال شده، می فهمند.
که ارزش نجات دادن داشته باشد.
that was worth saving.
به اوایل دهه ی ۱۹۶۰ ببرم.
من خانه ی نرم افزارم را
of the first such startups in Britain.
اقتصادی نوپای آن زمان بود را راه انداختم.
a company for women,
شرکتی برای خانم ها،
because software, at that time,
چراکه در آن زمان،
همراه با سخت افزار ارائه می شد.
certainly not from a woman.
of the universities with decent degrees,
از دانشگاه ها فارغ التحصیل می شدند،
در برابر پیشرفت ما وجود داشت.
who'd left the industry on marriage,
یا به دلیل ازدواج
رها کرده بودند، استخدام کردم
home-working organization.
در خانه سازمان دهی کردم.
going back into the workforce
و منعطف کار کردن بودیم:
new, flexible work methods:
and eventually, co-ownership
و در نهایت مشارکت در مالکیت
into the hands of the staff
به کارکنان واگذار کردم
or the only woman that.
یا تنها زن در آن زمینه بودم.
on the stock exchange,
که در زمینه ی بورس کار کنم،
without my husband's permission.
بدون اجازه ی شوهرم یک حساب بانکی باز کنم.
the battles for the right to work
برای حق کار کردن بسیار جنگیدند
from people at work or in society
سر کار و یا در اجتماع نداشت
family responsibilities.
the conventions of the time,
به چالش کشیدن عرف جامعه در آن زمان کردم،
from "Stephanie" to "Steve"
before anyone realized
کارم را پیش ببرم.
and that's precisely what it was,
که نام بسیار دقیقی برای این شغل است،
on the dining room table,
روی میز ناهارخوری،
of 100 dollars in today's terms,
در حدود صد دلار امروزی بود
by borrowing against the house.
و وام گرفتن روی خانه تامین شده بود.
the market was commercial --
و بازار تجاری،
which I found rather boring.
که به نظر من تکراری می آمدند.
operational research work,
با پژوهش های عملیاتی سازش کنم،
مرا جذب می کردند
that interested me
that was valued by the clients:
که مورد پسند مشتریان بود:
برنامه ریزی برای قطارهای باربری،
lots and lots of stock control.
کنترل سهام، کنترل سهام به مقدار خیلی زیاد،
part-time nature of the staff
one of the very first to do so.
که در آن زمینه هم پیشگام بودیم.
that the programming
هواپیمای ماوراء صوت کنکورد
of Supersonic Concord
of women working in their own homes.
در خانه هایشان کار می کنند انجام شده است؟
"trust the staff" approach
یک رویکرد ساده ی " اعتماد به کارکنان"
"Do you have access to a telephone?"
" آیا به تلفن دسترسی دارید؟"
software standards
گسترش دادن استاندارد های نرم افزاری
maddeningly hard-to-control activity,
یک فعالیت بسیار غیرقابل کنترل بوده است،
them over the years,
دستمزد می گرفتیم،
مورد استفاده قرار گرفتند.
یاد آوری میکنم: تنها زنان،
و فرا جنسیتی هم می شد،
to develop flowcharts
برای تنظیم نمودارهایی
usually machine code,
معمولا کُد های ماشینی،
by mail to a data center
به مرکز داده ها فرستاده می شد
paper tape or card
in order to verify it.
تا مورد بازبینی قرار گیرد.
near a computer.
که حتی به دوران کامپیوتر ها نزدیک شویم.
اینگونه بود.
came in in Britain
our pro-female policies.
غیرقانونی تلقی می کرد.
unintended consequences,
مردها را هم به خود راه دهد.
شرکت زنانه ی خودم را پایه نهادم،
it only works because it's small."
فقط به خاطر کوچک بودنش کار می کند."
قابل ملاحظ ای رسید، تایید کردند که: "بله،
they accepted, "Yes, it is sizable now,
اما هیچ منفعت راهبردی ندارد."
valued at over three billion dollars,
به ارزش بیش از سه میلیارد دلار رسید،
into millionaires,
میلیونر کرده بودم،
by the shape of our heads:
با شکل سرشان شناسایی کنی:
دست تشویق ریاست گونه ی دیگران بر سرشان بوده.
patted patronizingly.
away from the kitchen sink.
برای دور ماندن از سینک آشپزخانه.
two secrets of success:
با شما در میان بگذارم:
and people that you like;
و کسانی که می پسندید،
very, very carefully.
بسیار بسیار با دقت انتخاب کنید.
"My husband's an angel,"
"You're lucky," she said,
we'd all be millionaires.
of family trauma and indeed, crisis.
آسیب روحی خانوادگی و بحران پدید آمد.
a beautiful, contented baby.
کودکی زیبا و قانع.
unmanageable toddler.
وغیرقابل کنترل شد.
and he never spoke again.
و از آن پس هرگز حرف نزد.
house of the first charity that I set up
از اولین موسسه نیکوکاری بود که من
در زمینه ی اوتیسم به راه انداختم.
a groundbreaking Prior's Court school
یک مدرسه ی مقدم و پیشگامانه
again, all for autism.
in services, I tried to help.
در خدمات دیدم، برای کمک تلاش کردم.
and making new things happen.
و از ممکن ساختن کارهای جدید.
یورش فکری را برای اوتیسم به راه انداخته ام.
think tank for autism.
to the industry from which it stems,
به صنعتی بر گردد که از آن نشات گرفته است،
the Oxford Internet Institute
را راه اندازی کرده ام.
focuses not on the technology,
and ethical issues of the Internet.
حقوقی و اخلاقی اینترنت تمرکز می کند.
هفده سال پیش فوت کرد.
without his need of me.
بدون نیاز او به خودم زندگی کنم.
تنها کاریست که انجام می دهم.
would quickly come and find me.
فورا می آیند و پیدایم می کنند.
for an enterprise,
یک موضوع است،
self-belief and determination,
باور شخصی و اراده ی قوی دارد،
که معطوف به میل و هدفی قویست.
that borders on the obsessive.
that I'm a workaholic.
do it properly and in humility.
و با تواضع انجام می دهیم اعتقاد دارم
when I'd rather be doing something else.
کارهای دیگری بکنم، انجام می دهم.
never going to be like today,
بسیار آدم سختی هستم.
ABOUT THE SPEAKER
Dame Stephanie Shirley - Entrepreneur and philanthropistIn 1962, Dame Stephanie "Steve" Shirley founded Freelance Programmers, a software firm with innovative work practices -- and (mainly) women employees.
Why you should listen
In the austerity of post-World War II England, jobs were few, and opportunities for women to earn a wage were even fewer. So, on her dining room table, Stephanie Shirley founded the kind of company she'd like to work for -- one that posed challenging, rewarding tasks, built around flexible work rules that made it possible to have a real life. Her software company, Freelance Programmers made her one of the richest women in England (and one of the few to have earned her own money). Initially employing only women -- Shirley often bid for contracts as "Steve" to compete in the male-dominated industry -- the company was eventually valued at $3 billion, while 70 of the staff became millionaires when it floated on the stock market.
But money wasn't Shirley's object. "A lot of people go into business to make money," she told the Guardian. "I really didn't; I went in with a mission for women. Conversely, I was determined never, ever to be poor again." Freelance Programmers became the FI Group became Xansa; it was acquired by Steria in 2007.
Shirley retired in 1993, but she hasn't stopped pushing for progress in the fields she loves. For instance, she works tirelessly to push forward research into autism spectrum disorders, as well as to study and improve the IT industry and the role of the internet in society. She told the Guardian, "I do get committed, and I don't just give my money; I try to give of myself."
Dame Stephanie Shirley | Speaker | TED.com