TED2014
Shaka Senghor: Why your worst deeds don’t define you
شاکا سنگور: چرا بدترین گناهان معرف شما نیستند
Filmed:
Readability: 3.6
1,611,403 views
در سال ۱۹۹۱، شاکا سنگور مردی را به ضرب گلوله به قتل رساند. او بر طبق گفته خودش "یک فروشنده مواد عصبی مزاج بود با یک هفت تیر نیمه اتوماتیک در دست". وی به عنوان متهم ردیف دوم زندانی شد که به خوبی می تواند پایان هر داستانی باشد. ولی پایان داستان او نبود. در عوض، شروع سفری طولانی برای رهایی بود، سفری پر از درس هایی از فروتنی و هشیاری برای همه ما.
Shaka Senghor - Author
Using literature as a lifeline, Shaka Senghor escaped a cycle of prison and desperation. Now his story kindles hope in those who have little. Full bio
Using literature as a lifeline, Shaka Senghor escaped a cycle of prison and desperation. Now his story kindles hope in those who have little. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:12
Twenty-three years ago,
0
790
2605
بیست و سه سال پیش،
00:15
at the age of 19,
1
3395
2755
در سن ۱۹ سالگی،
00:18
I shot and killed a man.
2
6150
3301
من به یکی شلیک کردم و کشتمش.
00:21
I was a young drug dealer
3
9451
2143
من فروشنده جوان مواد مخدر بودم
00:23
with a quick temper
4
11594
2369
با یه اعصاب خراب و
00:25
and a semi-automatic pistol.
5
13963
4055
و یه هفت تیر نیمه اتوماتیک همراه داشتم.
00:30
But that wasn't the end of my story.
6
18018
2771
ولی اون پایان داستانم نبود.
00:32
In fact, it was beginning,
7
20789
4141
در واقع، شروعش بود.
00:36
and the 23 years since
8
24930
2175
و ۲۳ سال از اون موقع
00:39
is a story of acknowledgment,
9
27105
3722
هنوز هم داستان اعتراف،
00:42
apology and atonement.
10
30827
3483
طلب مغفرت و تاوان است.
00:46
But it didn't happen in the way
11
34310
1423
ولی اون طوری که شما ممکنه
00:47
that you might imagine or think.
12
35733
3294
تصور کنید یا فکرشو بکنید، اتفاق نیافتاد.
00:51
These things occurred in my life
13
39027
1458
اینا در زندگی من طوری
00:52
in a way that was surprising,
14
40485
2143
اتفاق افتادن که غافلگیر کننده بود.
00:54
especially to me.
15
42628
1635
مخصوصاً برای من.
00:56
See, like many of you,
16
44263
3141
ببینین، مثل خیلی از شماها،
00:59
growing up, I was an honor roll student,
17
47404
2574
من به عنوان یه دانش آموز خوب، رشد کردم،
01:01
a scholarship student,
18
49978
1343
یه دانش آموز بورسیه
01:03
with dreams of becoming a doctor.
19
51321
2604
با آرزوی دکتر شدن.
01:05
But things went dramatically wrong
20
53925
2631
ولی همه چیز به طرز وحشتناکی غلط از آب دراومد
01:08
when my parents separated
21
56556
2174
وقتی پدر و مادرم از هم جدا شدن
01:10
and eventually divorced.
22
58730
3837
و نهایتا طلاق گرفتند.
01:14
The actual events are pretty straightforward.
23
62567
2850
همه اتفاقات خیلی سر راست بودند.
01:17
At the age of 17,
24
65417
2448
در ۱۷ سالگی،
01:19
I got shot three times
25
67865
1645
سه بار به من شلیک شد
01:21
standing on the corner of my block in Detroit.
26
69510
4625
وقتی که در گوشه ساختمانم در دیترویت ایستاده بودم
01:26
My friend rushed me to the hospital.
27
74135
2695
دوستم منو به بیمارستان رسوند
01:28
Doctors pulled the bullets out,
28
76830
3224
دکترا گلوله ها رو در آوردن،
01:32
patched me up,
29
80054
1791
من رو سر پا کردند،
01:33
and sent me back to the same
neighborhood where I got shot.
neighborhood where I got shot.
30
81845
4371
و دوباره فرستادندم به همون جایی که تیر خورده بودم
01:38
Throughout this ordeal,
31
86216
2755
تو این امتحان سخت،
01:40
no one hugged me,
32
88971
2060
هیچ کس منو بغل نکرد،
01:43
no one counseled me,
33
91031
2370
هیچ کس به من مشورت نداد،
01:45
no one told me I would be okay.
34
93401
2940
هیچ کس نگفت که همه چی رو به راه میشه
01:48
No one told me that I would live in fear,
35
96341
2924
هیچ کس نگفت که شاید با ترس زندگی کنم
01:51
that I would become paranoid,
36
99265
2613
که شاید پارانویا (بدبینی بیمارگونه) بگیرم
01:53
or that I would react hyper-violently
37
101878
2993
یا در برابر تیر خوردن، با
01:56
to being shot.
38
104871
2378
خشونت زیاد واکنش نشان بدم.
01:59
No one told me that one day,
39
107249
2821
هیچ کس به من نگفت که یه روز،
02:02
I would become the person behind the trigger.
40
110070
4057
من اونی خواهم بود که دستش روی ماشه است
02:06
Fourteen months later,
41
114127
2674
چهارده ماه بعد،
02:08
at 2 a.m.,
42
116801
2610
در ساعت 2 صبح،
02:11
I fired the shots
43
119411
1636
من شلیک کردم
02:13
that caused a man's death.
44
121047
3853
که باعث مرگ مردی شد.
02:16
When I entered prison,
45
124900
1910
وقتی وارد زندان شدم،
02:18
I was bitter, I was angry, I was hurt.
46
126810
5507
من تلخ، عصبانی و آسیب دیده بودم.
02:24
I didn't want to take responsibility.
47
132317
2970
نمی خواستم مسئولیت کارم رو قبول کنم
02:27
I blamed everybody from my parents
48
135287
2052
همه رو مقصر می دونستم از پدر و مادرم گرفته
02:29
to the system.
49
137339
2973
تا سیستم.
02:32
I rationalized my decision to shoot
50
140312
2212
من تصمیم به شلیک کردن رو توجیه می کردم
02:34
because in the hood where I come from,
51
142524
2439
چون در اون منطقه ای که من ازش اومده بودم،
02:36
it's better to be the shooter
52
144963
1626
بهتره که شلیک کننده باشی
02:38
than the person getting shot.
53
146589
3312
تا اونی که بهش شلیک میشه.
02:41
As I sat in my cold cell,
54
149901
3322
و من در سلول سردم می نشستم،
02:45
I felt helpless,
55
153223
1647
احساس بیچارگی می کردم،
02:46
unloved and abandoned.
56
154870
3387
طرد شده و وامانده
02:50
I felt like nobody cared,
57
158257
3878
احساس می کردم که هیچ کس براش مهم نیست
02:54
and I reacted
58
162135
2019
و پاسخ من
02:56
with hostility to my confinement.
59
164154
3011
به زندانی شدنم با خصومت بود
02:59
And I found myself getting
60
167165
1138
و فهمیدم که دارم
03:00
deeper and deeper into trouble.
61
168303
2315
بیشتر و بیشتر تو دردسر می افتم
03:02
I ran black market stores,
62
170618
2780
اونجا بازار سیاه راه انداختم
03:05
I loan sharked,
63
173398
2719
قرض با بهره بالا می دادم،
03:08
and I sold drugs that were illegally smuggled
64
176117
2066
و موادی که غیرقانونی به داخل زندان قاچاق
03:10
into the prison.
65
178183
1861
شده بود رو می فروختم
03:12
I had in fact become
66
180044
1570
من در واقع همونی شده بودم
03:13
what the warden of the Michigan Reformatory called
67
181614
2681
که نگهبان مرکز بازپروری میشیگان می گفت
03:16
"the worst of the worst."
68
184295
2837
بدترینِ بدترین ها
03:19
And because of my activity,
69
187132
2325
و به خاطر کارهام
03:21
I landed in solitary confinement
70
189457
2692
به سلول انفرادی فرستاده شدم
03:24
for seven and a half years
71
192149
2429
برای هفت سال و نیم
03:26
out of my incarceration.
72
194578
3212
در کل دوره زندانی بودنم.
03:29
Now as I see it, solitary confinement
73
197790
1669
حالا که نگاه می کنم، سلول انفرادی
03:31
is one of the most inhumane and barbaric places
74
199459
1940
یکی از غیر انسانی ترین و وحشیانه ترین جاهاست
03:33
you can find yourself,
75
201399
2899
که می تونی توش باشی
03:36
but find myself I did.
76
204298
2891
ولی من خودم رو پیدا کردم.
03:39
One day, I was pacing my cell,
77
207189
3511
یک روز در سلولم راه می رفتم،
03:42
when an officer came and delivered mail.
78
210700
4517
وقتی افسر نگهبان اومد و بهم نامه هام رو داد.
03:47
I looked at a couple of letters
79
215217
1737
من چندتایی نامه رو نگاه کردم
03:48
before I looked at the letter
80
216954
1914
قبل از این که به نامه ای که
03:50
that had my son's squiggly handwriting on it.
81
218868
3062
دست خط ابتدایی پسرم رویش بود برسم
03:53
And anytime I would get a letter from my son,
82
221930
1437
و هر وقتی که یک نامه از پسرم رو دریافت می کردم
03:55
it was like a ray of light
83
223367
1905
برام مثل یک شعاع نور بود
03:57
in the darkest place you can imagine.
84
225272
2757
در تاریک ترین جایی که میتونین تصور کنین
04:00
And on this particular day, I opened this letter,
85
228029
3815
و در اون روز به خصوص، من نامه را باز کردم
04:03
and in capital letters, he wrote,
86
231844
3106
و با حروف بزرگ، نوشته بود:
04:06
"My mama told me why you was in prison:
87
234950
3255
"مامان بهم گفت که چرا تو زندان هستی:
04:10
murder."
88
238205
2694
قتل."
04:12
He said, "Dad, don't kill.
89
240899
1919
بهم گفته بود: "بابا، آدما رو نکش!
04:14
Jesus watches what you do. Pray to Him."
90
242818
5447
عیسی مسیح می بینه که چی کار می کنی، به درگاهش دعا کن."
04:20
Now, I wasn't religious at that time,
91
248265
1835
حالا، من که اون موقع مذهبی نبودم،
04:22
nor am I religious now,
92
250100
1707
الان هم نیستم،
04:23
but it was something so profound
93
251807
2484
ولی یه چیز عمیقی در
04:26
about my son's words.
94
254291
2762
کلمات پسرم بود.
04:29
They made me examine things about my life
95
257063
1622
باعث شدن دنبال چیزهایی در زندگیم بگردم
04:30
that I hadn't considered.
96
258685
1936
که هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم.
04:32
It was the first time in my life
97
260621
1936
اولین بار بود در زندگیم
04:34
that I had actually thought about the fact
98
262557
1972
که در واقع به این واقعیت فکر کردم که
04:36
that my son would see me as a murderer.
99
264529
3666
پسرم من رو در جایگاه یه قاتل می بینه.
04:40
I sat back on my bunk
100
268195
2054
روی تختم نشستم
04:42
and I reflected on something I had read
101
270249
2019
و به چیزی فکر کردم که قبلاً در
04:44
in [Plato],
102
272268
2597
افلاطون خونده بودم،
04:46
where Socrates stated in "Apology"
103
274865
1975
جاییکه سقراط در خطابه دفاعیه خود "Apology" میگه
04:48
that the unexamined life isn't worth living.
104
276840
4271
زندگی آزموده نشده، ارزش زندگی نداره.
04:53
At that point is when the transformation began.
105
281111
5832
و در اون نقطه، تحول شروع شد.
04:58
But it didn't come easy.
106
286943
2920
ولی به همین سادگی ها هم نبود.
05:03
One of the things I realized,
107
291920
1844
یکی از چیزایی که فهمیدم
05:05
which was part of the transformation,
108
293764
2157
که بخشی از تحول هم محسوب میشه،
05:07
was that there were four key things.
109
295921
3742
این بود که چهار چیز کلیدی هست
05:11
The first thing was,
110
299663
2307
اولین چیز:
05:13
I had great mentors.
111
301970
2313
من معلم های بزرگی داشتم
05:16
Now, I know some of you all are probably thinking,
112
304283
1876
می دونم که حالا شاید تعدادی از شماها فکر کنید
05:18
how did you find a great mentor in prison?
113
306159
3169
چطور تو زندان معلم بزرگ گیر آوردی؟
05:21
But in my case,
114
309328
2865
ولی در مورد من،
05:24
some of my mentors
115
312193
1230
تعدادی از معلم هایم
05:25
who are serving life sentences
116
313423
1877
که حبس ابد رو می گذروند
05:27
were some of the best people
to ever come into my life,
to ever come into my life,
117
315300
2709
تعدادی از بهترین آدمایی بودن که وارد زندگیم شدند،
05:30
because they forced me to look at my life honestly,
118
318009
3264
چون مجبورم کردن که به زندگیم صادقانه نگاه کنم،
05:33
and they forced me to challenge myself
119
321273
1825
و مجبورم کردند که خودم رو به چالش بکشم
05:35
about my decision making.
120
323098
2515
درباره تصمیم گیریهام.
05:37
The second thing was literature.
121
325613
4254
دومین چیز ادبیات بود.
05:41
Prior to going to prison,
122
329867
1743
قبل از رفتن به زندان
05:43
I didn't know that there were so many brilliant
123
331610
1997
نمی دونستم که این همه شاعر، نویسنده و
05:45
black poets, authors and philosophers,
124
333607
3281
فیلسوف سیاه پوست با استعداد وجود داره،
05:48
and then I had the great fortune
125
336888
3019
و شانس بزرگی داشتم که
05:51
of encountering Malcolm X's autobiography,
126
339907
4167
اتوبیوگرافی مالکوم ایکس را مطالعه کردم،
05:56
and it shattered every
stereotype I had about myself.
stereotype I had about myself.
127
344074
4547
و اونجا هر کلیشه ای که من راجع به خودم داشتم، شکسته شد.
06:00
The third thing was family.
128
348621
2441
سومین چیز خانواده بود.
06:03
For 19 years, my father stood by my side
129
351062
4676
برای ۱۹ سال، پدرم کنارم ایستاد
06:07
with an unshakable faith,
130
355738
2429
با ایمان نفوذناپذیر
06:10
because he believed that I had what it took
131
358167
1664
چون باور داشت که من اون چیزی رو که
06:11
to turn my life around.
132
359831
2294
باعث میشه زندگیم برگرده رو دارم
06:14
I also met an amazing woman
133
362125
2893
به علاوه من با زن فوق العاده ای آشنا شدم
06:17
who is now the mother of
my two-year-old son Sekou,
my two-year-old son Sekou,
134
365018
3434
که الان مادر پسر دو ساله ام سکو است
06:20
and she taught me how to love myself
135
368452
2228
و اون بهم یاد داد که چطور خودم رو دوست داشته باشم
06:22
in a healthy way.
136
370680
4278
به شیوه ای سالم.
06:26
The final thing was writing.
137
374958
2696
آخرین چیز نوشتن بود.
06:29
When I got that letter from my son,
138
377654
1414
وقتی نامه ی پسرم رو دریافت کردم،
06:31
I began to write a journal
139
379068
2210
شروع کردم به نوشتن خاطرات روزانه
06:33
about things I had experienced in my childhood
140
381278
2801
درباره چزهایی که در بچگی و در زندان
06:36
and in prison,
141
384079
2793
تجربه کرده بودم.
06:38
and what it did is it opened up my mind to the idea
142
386872
3266
و اون ذهن من را به ایده
06:42
of atonement.
143
390138
2968
تاوان باز کرد.
06:45
Earlier in my incarceration, I had received
144
393106
2082
پیشتر، در دوره حبس، من یک نامه
06:47
a letter from one of the relatives of my victim,
145
395188
3807
از یکی از بستگان قربانی ام دریافت کرده بودم،
06:50
and in that letter,
146
398995
2845
و در اون نامه
06:53
she told me she forgave me,
147
401840
1845
اون بهم گفته بود که من رو بخشیده،
06:55
because she realized I was a young child
148
403685
1949
چون اونفهمیده بود که من نوجونی بودم
06:57
who had been abused
149
405634
1337
که مورد سوء استفاده قرار گرفته بودم
06:58
and had been through some hardships
150
406971
1792
و دوران سختی رو گذرونده بودم
07:00
and just made a series of poor decisions.
151
408763
2738
و یک سری تصمیم غلط گرفته بودم.
07:03
It was the first time in my life
152
411501
2471
برای اولین بار در زندگیم بود
07:05
that I ever felt open to forgiving myself.
153
413972
7729
که فکر کردم می تونم خودم را ببخشم.
07:13
One of the things that happened
154
421701
1244
یکی از چیزهایی که بعد از اون
07:14
after that experience is that
155
422945
2323
تجربه اتفاق افتاد، این بود که
07:17
I thought about the other men who were incarcerated
156
425268
1888
به بقیه آدمایی که در حبس همراه من
07:19
alongside of me,
157
427156
1812
بودن، فکر کردم،
07:20
and how much I wanted to share this with them.
158
428968
2922
و این که چقدر میخواهم اینا رو با اونا تقسیم کنم.
07:23
And so I started talking to them about
159
431890
1754
و شروع کردم به حرف زدن با اونا
07:25
some of their experiences,
160
433644
1927
درباره تجربیاتشون
07:27
and I was devastated to realize
161
435571
1482
و داغون شدم تا بفهمم که
07:29
that most of them came from
the same abusive environments,
the same abusive environments,
162
437053
3378
اکثر اونا از همان محیط سوء استفاده گر اومدند،
07:32
And most of them wanted help
and they wanted to turn it around,
and they wanted to turn it around,
163
440431
3539
و اکثر اونا کمک می خوان و می خوان به زندگی برگردند،
07:35
but unfortunately the system
164
443970
1740
ولی متاسفانه سیستم
07:37
that currently holds 2.5 million people in prison
165
445710
3218
که در حال حاضر ۲/۵ میلیون نفر را در زندان نگه میداره
07:40
is designed to warehouse
166
448928
2200
طوری طراحی شده که یه انبار باشه
07:43
as opposed to rehabilitate or transform.
167
451128
4292
برخلاف این که باید اصلاح کننده یا متحول کننده باشه.
07:47
So I made it up in my mind
168
455420
1891
بنابراین تصمیم گرفتم که
07:49
that if I was ever released from prison
169
457311
1754
اگر روزی از زندان آزاد شدم
07:51
that I would do everything in my power
170
459065
2457
هر کاری از دستم برمیاد بکنم
07:53
to help change that.
171
461522
3701
تا این روند رو تغییر بدم.
07:57
In 2010, I walked out of prison
172
465223
2766
در سال ۲۰۱۰، از زندان آزاد شدم
07:59
for the first time after two decades.
173
467989
3078
برای اولین بار بعد از دو دهه.
08:03
Now imagine, if you will,
174
471067
1588
حالا در نظر بگیرید، اگه می تونید
08:04
Fred Flintstone walking into an episode
175
472655
2582
فرد فلینستون رو که وارد یه اپیزود از
08:07
of "The Jetsons."
176
475237
2383
"جتسون ها" میشه.
08:09
That was pretty much what my life was like.
177
477620
2935
خیلی شبیه وضع اون موقع زندگی من بود.
08:12
For the first time, I was exposed to the Internet,
178
480555
3315
برای اولین بار، با اینترنت مواجه شدم،
08:15
social media,
179
483870
1736
رسانه های اجتماعی،
08:17
cars that talk like KITT from "Knight Rider."
180
485606
4137
ماشین هایی که شبیه KITT در سریال شوالیه سوار حرف می زدند.
08:21
But the thing that fascinated me the most
181
489743
1784
ولی چیزی که خیلی من رو مجذوب خودش کرد
08:23
was phone technology.
182
491527
1783
فناوری تلفن بود.
08:25
See, when I went to prison,
183
493310
1272
می دونید، وقتی که من به زندان افتادم،
08:26
our car phones were this big
184
494582
1775
تلفن های همراه بزرگ بودند
08:28
and required two people to carry them.
185
496357
2601
و باید دو تا آدم حملشون می کردند.
08:30
So imagine what it was like when I first grabbed
186
498958
2088
حالا در نظر بگیرید که چطوری بودم وقتی
08:33
my little Blackberry
187
501046
2126
بلک بری کوچیکم را در دست گرفتم
08:35
and I started learning how to text.
188
503172
1951
و شروع کردم به یادگیری پیامک فرستادن.
08:37
But the thing is, the people around me,
189
505123
1667
ولی مسئله اینه که آدمای دور و برم
08:38
they didn't realize that I had no idea
190
506790
1596
نمی فهمیدن که من هیچ ایده ای
08:40
what all these abbreviated texts meant,
191
508386
2694
راجع به اون همه متن خلاصه شده ندارم،
08:43
like LOL, OMG, LMAO,
192
511080
5030
مثل LOL، OMG یا .LMAO
08:48
until one day I was having a conversation
193
516110
1742
تا روزی که با یکی از دوستانم
08:49
with one of my friends via text,
194
517852
2256
از طریق پیامک صحبت می کردم
08:52
and I asked him to do something,
and he responded back, "K."
and he responded back, "K."
195
520108
4031
و ازش خواستم که کاری رو انجام بده و اون جواب داد: K
08:56
And I was like, "What is K?"
196
524139
3179
من این طوری بودم: "K دیگه چیه؟"
08:59
And he was like, "K is okay."
197
527318
1962
و اون این طوری بود "K اوکی است!"
09:01
So in my head, I was like,
198
529280
999
و من تو کله ام این طوری بودم:
09:02
"Well what the hell is wrong with K?"
199
530279
3018
"خب، K دیگه چه مرگش شده؟"
09:05
And so I text him a question mark.
200
533297
2513
و برایش یک علامت سئوال فرستادم
09:07
And he said, "K = okay."
201
535810
3671
و اون گفت: K یعنی اوکی!
09:11
And so I tap back, "FU." (Laughter)
202
539481
4689
و من برایش فرستادم: FU (خنده حضار)
09:16
And then he texts back, and he asks me
203
544170
1756
و اون برایم پاسخ فرستاد و پرسید
09:17
why was I cussing him out.
204
545926
1674
که چرا بهش فحش میدهم.
09:19
And I said, "LOL FU,"
205
547600
2660
و من گفتم: LOL FU!
09:22
as in, I finally understand.
206
550260
1699
و بالاخره آخرش فهمیدم.
09:23
(Laughter)
207
551959
2037
(خنده حضار)
09:25
And so fast forward three years,
208
553996
3265
و سه سال مثل برق و باد گذشت،
09:29
I'm doing relatively good.
209
557261
1874
من نسبتاً خوب عمل کردم
09:31
I have a fellowship at MIT Media Lab,
210
559135
2678
دوره تکمیلی تخصصی در آزمایشگاه رسانه ای MIT رو می گذرونم،
09:33
I work for an amazing company called BMe,
211
561813
3217
دارم برای یه شرکت باحال به اسم BMe کار می کنم،
09:37
I teach at the University of Michigan,
212
565030
2330
در دانشگاه میشیگان درس میدم،
09:39
but it's been a struggle
213
567360
1977
که یه کشمکش واقعی بوده
09:41
because I realize that there are more
214
569337
1463
چون که فهمیدم که زنان و مردان
09:42
men and women coming home
215
570800
1635
زیادی که زندان بیرون میان
09:44
who are not going to be
afforded those opportunities.
afforded those opportunities.
216
572435
3161
همچین موقعیت هایی براشون پیش نمیاد.
09:47
I've been blessed to work with some amazing
217
575596
1805
من خیلی خوش شانسم که با زنان و مردان
09:49
men and women,
218
577401
2684
شگفت انگیز فوق العاده ای کار می کنم
09:52
helping others reenter society,
219
580085
1762
که به بقیه کمک می کنند دوباره به جامعه برگردند.
09:53
and one of them is my friend named Calvin Evans.
220
581847
4213
و یکی از اونا دوستم هست کالوین اوانز
09:58
He served 24 years for a crime he didn't commit.
221
586060
2955
که 24 سال به خاطر جرمی که مرتکب نشده زندانی بوده
10:01
He's 45 years old. He's currently enrolled in college.
222
589015
3768
الان ۴۵ سالشه و در حال حاضر میره کالج.
10:04
And one of the things that we talked about
223
592783
1724
و یکی از چیزهایی که ما راجع بهش صحبت کردیم
10:06
is the three things that I found important
224
594507
1712
اون سه تا چیزی هست که من در
10:08
in my personal transformation,
225
596219
1620
تحول شخصی ام مهم می دونم،
10:09
the first being acknowledgment.
226
597839
1939
اولین نکته اعتراف است.
10:11
I had to acknowledge that I had hurt others.
227
599778
2426
من باید اعتراف کنم که به دیگران آسیب رسوندم
10:14
I also had to acknowledge that I had been hurt.
228
602204
2796
و همچنین خودم هم آسیب دیده ام.
10:17
The second thing was apologizing.
229
605000
2421
دومین نکته طلب عفو است.
10:19
I had to apologize to the people I had hurt.
230
607421
2150
باید از آدمایی که بهشون آسیب رسوندم پوزش بخواهم
10:21
Even though I had no expectations
of them accepting it,
of them accepting it,
231
609571
2072
گرچه انتظار نداشته باشم که پوزش من را قبول کنند.
10:23
it was important to do because it was the right thing.
232
611643
2752
مهمه این کار انجام بشه، چون کار درست اینه.
10:26
But I also had to apologize to myself.
233
614395
2959
ولی باید از خودم هم پوزش بخواهم
10:29
The third thing was atoning.
234
617354
2817
سومین نکته تاوان دادن است.
10:32
For me, atoning meant
235
620171
1683
برای من،تاوان به معنای
10:33
going back into my community
236
621854
1593
برگشت به جامعه
10:35
and working with at-risk youth
237
623447
1543
و کار کردن با جوانان در خطر
10:36
who were on the same path,
238
624990
1800
که همان مسیر را طی می کنند،هست،
10:38
but also becoming at one with myself.
239
626790
3740
ولی اونی باشم که با خودم هستم.
10:42
Through my experience of being locked up,
240
630530
1764
در تجربه ی زندانی شدنم
10:44
one of the things I discovered is this:
241
632294
2181
یکی از چیزهایی که کشف کردم این بود:
10:46
the majority of men and women
242
634475
1216
اکثر زنان و مردانی که
10:47
who are incarcerated are redeemable,
243
635691
3421
زندانی می شوند، را می شود آزاد کرد.
10:51
and the fact is,
244
639112
1260
و واقعیت اینه که
10:52
90 percent of the men and
women who are incarcerated
women who are incarcerated
245
640372
2351
۹۰ درصد زنان و مردان زندانی
10:54
will at some point return to the community,
246
642723
2688
به نحوی به جامعه بر می گردند
10:57
and we have a role in determining what kind
247
645411
1915
و نقش ما تعیین می کنه که چه جور
10:59
of men and women return to our community.
248
647326
3619
زنان و مردانی به جامعه مون برگرده
11:02
My wish today
249
650945
2611
آرزوی امروز من
11:05
is that we will embrace
250
653556
3653
اینه که ماراهکاری دلسوزانه تر رو
11:09
a more empathetic approach
251
657209
2149
در آغوش بکشیم.
11:11
toward how we deal with mass incarceration,
252
659358
3220
در قبال این که چگونه با زندانی کردن دسته جمعی برخورد کنیم.
11:14
that we will do away with
253
662578
1144
که ما با زندانی کردن و دور انداختن کلید ذهنی
11:15
the lock-them-up-and-throw-away-the-key mentality,
254
663722
2315
از این کار اجتناب می کنیم،
11:18
because it's proven it doesn't work.
255
666037
3923
چون ثابت شده که این روش کار نمیکنه.
11:21
My journey is a unique journey,
256
669960
2453
سفر من سفر منحصر بفردی است،
11:24
but it doesn't have to be that way.
257
672413
2665
ولی نباید این طوری باشه.
11:27
Anybody can have a transformation
258
675078
2406
هر کسی می تونه متحول بشه
11:29
if we create the space for that to happen.
259
677484
2840
اگه ما برای این اتفاق فضا فراهم کنیم.
11:32
So what I'm asking today
260
680324
1762
بنابراین اونچه که من امروز می خوام
11:34
is that you envision
261
682086
1707
اینه که شما شاهد دنیایی
11:35
a world where men and women
262
683793
2340
باشید که زنان و مردانش
11:38
aren't held hostage to their pasts,
263
686133
3696
اسیر گذشته هاشون نیستند
11:41
where misdeeds and mistakes
264
689829
1433
که گناهان و اشتباهات
11:43
don't define you for the rest of your life.
265
691262
2768
شما رو برای بقیه زندگی تون تعریف نمیکنه.
11:46
I think collectively, we can create that reality,
266
694030
3191
من در کل فکر می کنم که ما می تونیم اون واقعیت رو ایجاد کنیم
11:49
and I hope you do too.
267
697221
1703
و امیدوارم شما هم بتونید.
11:50
Thank you.
268
698924
1766
متشکرم.
11:52
(Applause)
269
700690
3083
(تشویق حضار)
ABOUT THE SPEAKER
Shaka Senghor - AuthorUsing literature as a lifeline, Shaka Senghor escaped a cycle of prison and desperation. Now his story kindles hope in those who have little.
Why you should listen
At the age of 19, Shaka Senghor went to prison fuming with anger and despair. Senghor was a drug dealer in Detroit, and one night, he shot and killed a man who showed up on his doorstep. While serving his sentence for second-degree murder, Senghor discovered redemption and responsibility through literature -- starting with The Autobiography of Malcolm X -- and through his own writing.
Upon his release at the age of 38, Senghor reached out to young men following his same troubled path, and published Live in Peace as part of an outreach program bringing hope to kids in Detroit and across the Midwest. His activism attracted the attention of the MIT Media Lab, and as a Director’s Fellow, Senghor has collaborated on imagining creative solutions for the problems plaguing distressed communities. His memoir, Writing My Wrongs, was published in 2013.
Shaka Senghor | Speaker | TED.com