ABOUT THE SPEAKER
Jeffrey Brown - Pastor
A key player in the "Boston miracle" that lowered the rate of youth crime and gang violence, Rev. Jeffrey Brown is a Baptist minister.

Why you should listen
Rev. Jeffrey Brown is the president of RECAP (Rebuilding Every Community Around Peace), a national organization that helps cities build partnerships between the faith-based community, government and law enforcement agencies to reduce gang violence. He is one of the co-founders of the Boston Ten Point Coalition, a faith-based group that was an integral part of the “Boston miracle,” a process through which the city experienced a 79% decline in violent crime in the '90s, and spawned countless urban collaborative efforts in subsequent years that followed the Boston Ceasefire model. He served as its Executive Director from 2005 to 2013.

Rev. Brown consults to municipalities and police departments nationwide on issues around youth violence and community mobilization. His current project is to convene a second national conference of faith leaders and law enforcement, and facilitate a national conversation on the importance of faith institutions in public safety.
More profile about the speaker
Jeffrey Brown | Speaker | TED.com
TED2015

Jeffrey Brown: How we cut youth violence in Boston by 79 percent

پدر جفری براون: چگونه خشونت جوانان را تا ۷۹ درصد در بوستون کاهش دادیم؟

Filmed:
1,146,238 views

کشیش جوان سردرگم، پدر جِفری برون، که معمار "معجزه بوستون" است درحالی شروع به کار کرد که که می دید محله ی زندگيش در بوستون اطرافش در حال فرو پاشى بود و موادمخدر و خشونت گانگسترها کنترل جوانهای خیابان را به دست گرفته بود.اولین مرحله ی بازیابی: گوش کردن به حرفهای آنها، صرفاً موعظه نکردن آنها، و کمک به آنها در کاهش خشونت در محله ی خودشان بود. این یک گفتگو درباره ی شنیدن برای ایجاد تغییر است.
- Pastor
A key player in the "Boston miracle" that lowered the rate of youth crime and gang violence, Rev. Jeffrey Brown is a Baptist minister. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I've learnedیاد گرفتم some of
my mostاکثر importantمهم life lessonsدرس ها
0
599
4781
من بخشی از مهمترین درس های زندگی ام را
00:17
from drugدارو dealersنمایندگی مجاز و فروش
1
5380
2499
از معامله کننده‎های مواد مخدر
00:19
and gangباند membersاعضا
2
7879
2371
و اعضای تبهکاران
00:22
and prostitutesزنان خیابانی,
3
10250
2253
و روسپی‎ها یاد گرفتم.
00:24
and I've had some of my mostاکثر
profoundعمیق theologicalالهیات conversationsگفتگو
4
12503
5627
و همچنین عمیق‎ترین گفتگوهای دینی خود را
00:30
not in the hallowedمقدس hallsسالن ها of a seminaryمعارف
5
18130
3574
نه در سالنهای مقدس
00:33
but on a streetخیابان cornerگوشه
6
21704
2416
بلکه در گوشه و کنار خیابان
00:36
on a Fridayجمعه night, at 1 a.m.
7
24120
2931
در یک جمعه شب در ساعت ۱ صبح داشتم.
00:39
That's a little unusualغیر معمول, sinceاز آنجا که I am
a Baptistباپتیست ministerوزیر, seminary-trainedتربیت بدنی,
8
27701
6171
و این کمی غیر عادیست چرا که من، کشیک
باپتیستِ آموزش دیده مدرسه علوم دینی‎ام
00:45
and pastoredگیاهخواری a churchکلیسا for over 20 yearsسالها,
9
33872
4354
و برای بیش از ۲۰ سال کشیش کلیسا بودم،
00:50
but it's trueدرست است.
10
38226
1248
اما حقیقت دارد.
00:52
It cameآمد as a partبخشی of my participationمشارکت
11
40594
2670
این برداشت، از مشارکت من در یک
00:55
in a publicعمومی safetyایمنی
crimeجرم reductionکاهش strategyاستراتژی
12
43264
4226
استراتژی کاهش جنایت امنیت عمومی شروع شد که
00:59
that saw a 79 percentدرصد reductionکاهش
in violentخشن crimeجرم
13
47490
3757
نتیجه ی آن ۷۹٪ کاهش در جرائم خشونت آمیز
01:03
over an eight-yearهشت سال periodدوره زمانی in a majorعمده cityشهر.
14
51247
3278
در طول دوره هشت ساله در شهری بزرگ بود.
01:07
But I didn't startشروع کن out wantingمیخواهم to be
15
55385
1857
ولی من نمی‎خواستم جزئی
01:09
a partبخشی of somebody'sکسی هست
crimeجرم reductionکاهش strategyاستراتژی.
16
57242
3343
از برنامه کاهش ارتکاب جنایتِ کسی باشم.
01:13
I was 25, had my first churchکلیسا.
17
61335
2885
من ۲۵ ساله بودم و
اولین کلیسای خود را داشتم
01:16
If you would have askedپرسید: me
what my ambitionهدف - آرزو was,
18
64220
2380
اگر شما از من می‎پرسیدید
که هدفم چه بود،
01:18
I would have told you
I wanted to be a megachurchmegachurch pastorکشیش.
19
66600
4317
می‎گفتم می‎خواهم کشیش کلیسای اعظم شوم.
01:22
I wanted a 15-, 20,000-memberعضو churchکلیسا.
20
70918
3947
یک کلیسای ۱۵ تا ۲۰ هزارعضوی می‌خواستم.
01:26
I wanted my ownخودت televisionتلویزیون ministryوزارتخانه.
21
74865
2810
شبکه تلویزیونی شخصی خودم را می‌خواستم.
01:29
I wanted my ownخودت clothingتن پوش lineخط.
22
77675
2716
خط تولید لباس شخصی خود را می‌خواستم.
01:32
(Laughterخنده)
23
80391
1356
(خنده جمعی)
01:33
I wanted to be your long distanceفاصله carrierحامل.
24
81747
2141
می‌خواستم تلفنچی راه دور شما باشم.
01:35
You know, the wholeکل nineنه yardsمتری.
25
83888
1844
می‎دانید، هر چیز قابل دسترسی
را می‌خواستم.
01:37
(Laughterخنده)
26
85732
2693
(خنده جمعی)
01:40
After about a yearسال of pastoringگیلاس خوردن,
27
88425
3053
بعد از تقریبا ۱ سال واعظی،
01:43
my membershipعضویت wentرفتی up about 20 membersاعضا.
28
91478
3622
تعداد عضوهایم به ۲۰ نفر رسید.
01:47
So megachurchdommegachurchdom was way down the roadجاده.
29
95100
3630
پس، مدیریت کلیسای اعظم دور از تصور بود.
01:50
But seriouslyبه طور جدی, if you'dمی خواهی have said,
"What is your ambitionهدف - آرزو?"
30
98730
2824
ولی جداً، اگر گفته بودید
" هدف تو چیست؟ "
01:53
I would have said just to be
a good pastorکشیش,
31
101554
2021
در جواب می‌گفتم،
فقط یک کشیش خوب بودن،
01:55
to be ableتوانایی to be with people
throughاز طریق all the passagesپاساژ ها of life,
32
103575
4365
توانایی بودن با مردم در
تمام گذرگاههای زندگی،
01:59
to preachموعظه messagesپیام ها that would have
an everydayهر روز meaningبه معنی for folksمردمی,
33
107940
4273
اشاعه‌ پندهای عامیانه‌ی روزانه،
02:04
and in the African-Americanآفریقایی آمریکایی traditionسنت,
34
112213
2902
و در سنت آفریقایی - آمریکایی،
02:07
to be ableتوانایی to representنمایندگی
the communityجامعه that I serveخدمت.
35
115115
4150
توانایی نمایندگی جامعه‌ای که
در آن خدمت می‌کردم.
02:11
But there was something elseچیز دیگری
that was happeningاتفاق می افتد in my cityشهر
36
119265
5068
ولی چیز دیگری در شهر من در حال رخ دادن بود
02:16
and in the entireکل metroمترو areaمنطقه,
37
124333
2031
و درتمام محدوده مترو،
02:18
and in mostاکثر metroمترو areasمناطق
in the Unitedیونایتد Statesایالت ها,
38
126364
3761
و در اکثر محدوده‌های مترو در آمریکا،
02:22
and that was the homicideقتل rateنرخ
startedآغاز شده to riseبالا آمدن precipitouslyسریع.
39
130125
5409
و آن، افزایش قابل توجه نرخ آدم کشی بود.
02:27
And there were youngجوان people
who were killingکشتن eachهر یک other
40
135534
2567
و جوانها همدیگر را می‌کشتند
02:30
for reasonsدلایل that I thought
were very trivialبدیهی,
41
138101
2647
آن هم برای دلیل‌هایی که
به نظرم بی‌ارزش بود،
02:32
like bumpingتندباد into someoneکسی
in a highبالا schoolمدرسه hallwayراهرو,
42
140748
4894
مثلا تنه زدن به یکدیگر در
راهروهای دبیرستان،
02:37
and then after schoolمدرسه,
shootingتیراندازی کردن the personفرد.
43
145652
3269
و بعد ازمدرسه، شلیک به آن شخص،
02:40
Someoneکسی with the wrongاشتباه colorرنگ shirtپیراهن on,
44
148921
3506
شخصی با رنگ اشتباه لباسش
02:44
on the wrongاشتباه streetخیابان cornerگوشه
at the wrongاشتباه time.
45
152427
4203
در گوشه ی نامناسبی از
خیابان و زمان نامناسب.
02:48
And something neededمورد نیاز است
to be doneانجام شده about that.
46
156630
2948
و باید در آن باره اقدامی صورت می‌گرفت.
02:52
It got to the pointنقطه where it startedآغاز شده
to changeتغییر دادن the characterشخصیت of the cityشهر.
47
160548
4324
شرایط به نقطه‎ای رسید که
شروع به تغيير ماهيت شهر کرد.
02:56
You could go to any housingمسکن projectپروژه,
48
164872
2228
می‎توانستید به هر محله مسکونی بروید،
02:59
for exampleمثال, like the one that was
down the streetخیابان from my churchکلیسا,
49
167100
3159
مثل آن محله که انتهای
خیابان کلیسای من بود،
03:02
and you would walkراه رفتن in,
and it would be like a ghostشبح townشهر,
50
170259
2902
پا به آنجا می‎گذاشتید و
آنجا مثل شهر ارواح بود،
03:05
because the parentsپدر و مادر wouldn'tنمی خواهم allowاجازه دادن
theirخودشان kidsبچه ها to come out and playبازی,
51
173161
3622
چون والدین به بچه‎ها اجازه
بیرون آمدن و بازی نمی‎دادند.
03:08
even in the summertimeتابستان,
because of the violenceخشونت.
52
176783
3064
حتی در تابستان، بخاطر خشونت.
03:11
You would listen in the neighborhoodsمحله ها
on any givenداده شده night,
53
179847
2752
هر شب در محله‎ها شنونده‎ صدایی بودید
03:14
and to the untrainedبی نظیر earگوش,
it soundedصدای like fireworksآتش بازی,
54
182599
3228
که برای گوش ناآشنا مثل صدای آتش بازی بود،
03:17
but it was gunfireتیراندازی.
55
185827
1380
ولی آن، صدای شلیک تفنگ بود.
03:19
You'dمی خواهی hearشنیدن it almostتقریبا everyهرکدام night,
when you were cookingپخت و پز dinnerشام,
56
187207
3833
تقریبا هرشب صدا ی شلیک را
موقع پختن غذا می‎شنیدید
03:23
tellingگفتن your childکودک a bedtimeوقت خواب storyداستان,
or just watchingتماشا کردن TVتلویزیون.
57
191040
4022
یا موقع قصه گفتن قبل خواب بچه
یا حتی موقع دیدن تلویزیون.
03:28
And you can go to any emergencyاضطراری
roomاتاق at any hospitalبیمارستان,
58
196200
4794
می توانستید به اورژانس
درهربیمارستان بروید،
03:32
and you would see lyingدروغ گویی on gurneysgurneys
59
200994
3129
و ببینید که روی تختهای بیمارستان
03:36
youngجوان blackسیاه and Latinoلاتین menمردان
shotشات and dyingدر حال مرگ.
60
204123
3964
مردان جوان سیاه ولاتین،
تیرخورده و در حال مردن هستند.
03:40
And I was doing funeralsتشییع جنازه,
61
208697
1835
و من در حال انجام مراسم ختم بودم،
03:42
but not of the veneratedاحترام matriarchsمتقاضیان
and patriarchsوطن پرستان who'dچه کسی می خواهد livedزندگی می کرد a long life
62
210532
4458
ولی نه برای کسانی که عمر طولانی داشتند
03:46
and there's a lot to say.
63
214990
2902
و چیزهای زیادی برای گفتن
درباره شان وجود داشت.
03:49
I was doing funeralsتشییع جنازه of 18-year-oldsسالمندان,
64
217892
2856
بلکه مراسم ختم ۱۸ ساله‎ها،
03:52
17-year-oldsسالمندان,
65
220748
1962
۱۷ساله‎ها
03:54
and 16-year-oldsسالمندان,
66
222710
1904
و ۱۶ ساله‎ها را انجام میدادم،
03:56
and I was standingایستاده in a churchکلیسا
or at a funeralمراسم خاکسپاری home
67
224614
4667
و من درکلیسا یا تدفین‎خانه ایستاده بودم
04:01
strugglingمبارزه می کنند to say something
68
229281
2124
و برای گفتن چیزی تقلا می‎کردم
04:03
that would make some meaningfulمعنی دار impactتأثیر.
69
231405
3047
که تاثیر معناداری ایجاد کند.
04:07
And so while my colleaguesهمکاران were buildingساختمان
these cathedralsکلیساها great and tallبلند قد
70
235300
5990
درحالیکه همکارانم مشغول ساخت
کلیساهای بلند و بزرگ بودند
04:13
and buyingخریداری کردن propertyویژگی outsideخارج از of the cityشهر
71
241290
3338
و در بیرون شهر املاک میخریدند
04:16
and movingدر حال حرکت theirخودشان congregationsجماعت out
72
244628
2570
و اجتماعات خود را به بیرون انتقال می‎دادند
04:19
so that they could createايجاد كردن
or recreateبازسازی کردن theirخودشان citiesشهرها of God,
73
247198
5139
به طوریکه می‎توانستند شهر خدا(بهشت) را
بسازند یا بازسازی کنند،
04:24
the socialاجتماعی structuresسازه های in the innerدرونی citiesشهرها
74
252337
3157
ساختارهای اجتماعی شهرهای داخلی
04:27
were saggingتضعیف underزیر the weightوزن
of all of this violenceخشونت.
75
255494
3337
زیر سنگینی تمام این خشونت ها خم می‎شد.
04:31
And so I stayedماند, because somebodyکسی
neededمورد نیاز است to do something,
76
259411
2887
و من ماندم، چون لازم بود
کسی کاری انجام دهد
04:34
and so I had lookedنگاه کرد at what I had
and movedنقل مکان کرد on that.
77
262298
3552
پس من آنچه داشتم را بررسی کرده و
بر اساس آن ادامه دادم.
04:37
I startedآغاز شده to preachموعظه decryingتقلب کردن
the violenceخشونت in the communityجامعه.
78
265850
4342
من شروع به نکوهش خشونت در جامعه کردم.
04:42
And I startedآغاز شده to look
at the programmingبرنامه نويسي in my churchکلیسا,
79
270192
2554
و شروع به بررسی
برنامه ریزی کلیسایم کردم
04:44
and I startedآغاز شده to buildساختن programsبرنامه ها
that would catchگرفتن the at-riskدر خطر youthجوانان,
80
272746
3901
و شروع به برنامه ریزی برای
جلب جوانان در خطر کردم،
04:48
those who were on the fenceحصار
to the violenceخشونت.
81
276647
2929
آنهایی که بر پرچین خشونت بودند.
04:52
I even triedتلاش کرد to be innovativeخلاقانه
in my preachingموعظه.
82
280106
2160
حتی تلاش کردم در موعظه‎هایم خلاق باشم.
04:54
You all have heardشنیدم of rapرپ musicموسیقی, right?
83
282266
2229
همگی شما درباره موسیقی رپ شنیدید، درسته؟
04:56
Rapرپ musicموسیقی?
84
284495
1230
موسیقی رپ؟
04:57
I even triedتلاش کرد to rapرپ sermonخطبه one time.
85
285725
2578
حتی یکبار سعی کردم موعظه را با رپ بگویم.
05:00
It didn't work, but at leastکمترین I triedتلاش کرد it.
86
288303
3735
جواب نداد ولی حداقل تلاشم را کردم.
05:04
I'll never forgetفراموش کردن the youngجوان personفرد
who cameآمد to me after that sermonخطبه.
87
292038
4206
هیچوقت جوانی که بعد ازآن موعظه
پیشم آمد را فراموش نمی‎کنم.
05:08
He waitedمنتظر untilتا زمان everybodyهمه was goneرفته,
88
296244
1880
صبر کرد تا همه رفتند،
05:10
and he said, "RevRev, rapرپ sermonخطبه, huh?"
And I was like, "Yeah, what do you think?"
89
298124
3832
گفت: "موعظه رپ، درسته؟"
گفتم:"بله، نظرت چیست؟"
05:13
And he said, "Don't do that again, RevRev."
90
301956
3041
و گفت: "دیگه این کاررا نکن پدر"
05:16
(Laughterخنده)
91
304997
2335
(خنده ی جمعی)
05:20
But I preachedموعظه شده and I builtساخته شده these programsبرنامه ها,
92
308132
2333
اما من موعظه کردم و این برنامه ها را ساختم
05:22
and I thought maybe if
my colleaguesهمکاران did the sameیکسان
93
310465
2438
و فکر کردم شاید اگر
همکارانم همین کاررا می‎کردند
05:24
that it would make a differenceتفاوت.
94
312903
2206
تغییری ایجاد میکرد
05:27
But the violenceخشونت just
careenedمراقبت out of controlکنترل,
95
315109
3991
اما خشونت فقط از کنترل خارج می شد،
05:31
and people who were not involvedگرفتار in
the violenceخشونت were gettingگرفتن shotشات and killedکشته شده:
96
319100
4733
وبه افرادی که درگیر خشونت نبودند،
شلیک می شد و آنها کشته می شدند
05:35
somebodyکسی going to buyخرید a packبسته
of cigarettesسیگار at a convenienceراحتی storeفروشگاه,
97
323833
5829
شخصی برای خرید یک بسته سیگار
به یک سوپر مارکت می رفت،
05:41
or someoneکسی who was sittingنشسته
at a busاتوبوس stop just waitingدر انتظار for a busاتوبوس,
98
329662
3999
یا شخصی که در انتظار آمدن اتوبوس
در ایستگاه نشسته بود،
05:45
or kidsبچه ها who were playingبازی کردن in the parkپارک,
99
333661
2159
یا بچه‎هایی که در پارک بازی می‎کردند،
05:47
obliviousبی توجه to the violenceخشونت
on the other sideسمت of the parkپارک,
100
335820
3297
بی اعتنا به خشونت در طرف دیگر پارک
05:51
but it comingآینده and visitingبازدید them.
101
339117
2694
ولی خشونت سراغشان می‎آمد.
05:53
Things were out of controlکنترل,
102
341811
2554
حوادث از کنترل خارج بود
05:56
and I didn't know what to do,
103
344365
2438
و من نمی‎دانستم چه کار کنم،
05:58
and then something happenedاتفاق افتاد
that changedتغییر کرد everything for me.
104
346803
3987
سپس اتفاقی افتاد که همه چیز را
برای من تغییر داد
06:03
It was a kidبچه by the nameنام of Jesseجسی McKieمك كي,
105
351795
2925
و آن، کودکی به اسم "جِسی مَک کی" بود
06:06
walkingپیاده روی home with his friendدوست
RigobertoRigoberto Carrionکارونی
106
354720
2926
با دوستش "ریگوبِرتو کَریون"
قدم زنان به خانه می‎رفت،
06:09
to the housingمسکن projectپروژه
down the streetخیابان from my churchکلیسا.
107
357646
3704
به منطقه مسکونی پایین خیابان کلیسایم.
06:13
They metملاقات کرد up with a groupگروه of youthجوانان
who were from a gangباند in DorchesterDorchester,
108
361350
4399
آنها با جوانانی از باندی در "دورچِستر"
برخورد کردند،
06:17
and they were killedکشته شده.
109
365749
2371
و کشته شدند.
06:20
But as Jesseجسی was runningدر حال اجرا
from the sceneصحنه mortallyمرگبار woundedمجروح,
110
368120
2760
اما درحالیکه جِسی از صحنه فرار می‎کرد،
شدیدا" زخمی شد
06:22
he was runningدر حال اجرا in the directionجهت
of my churchکلیسا,
111
370880
2369
او به سمت کلیسای من می‎دوید
06:25
and he diedفوت کرد some 100, 150 yardsمتری away.
112
373249
2788
و حدود ۹۱ تا ۱۳۷ متر دورتر، مُرد.
06:28
If he would have gottenدریافت کردم to the churchکلیسا,
it wouldn'tنمی خواهم have madeساخته شده a differenceتفاوت,
113
376657
3539
اگر به کلیسا می‎رسید، تفاوتی نمی‎کرد
06:32
because the lightsچراغ ها were out;
nobodyهيچ كس was home.
114
380196
2421
چون چراغها خاموش بود، کسی خانه نبود.
06:35
And I tookگرفت that as a signامضا کردن.
115
383077
2424
و من آن را به عنوان یک نشانه تلقی کردم.
06:38
When they caughtگرفتار some of the youthجوانان
that had doneانجام شده this deedسند - سند قانونی,
116
386230
3005
زمانی که تعدادی از جوانانی که
این کار را کرده بودند دستگیر شدند،
06:41
to my surpriseتعجب, they were around my ageسن,
117
389235
3668
در کمال تعجبم، آنها هم سن و سال من بودند
06:44
but the gulfخلیج فارس that was betweenبین us was vastعظیم.
118
392903
3622
اما فاصله بین ما بسیار زیاد بود.
06:48
It was like we were in two
completelyبه صورت کامل differentناهمسان worldsجهان ها.
119
396525
4203
به نظر می‎رسید ما از
دو دنیای کاملاً متفاوت هستیم.
06:52
And so as I contemplatedدر نظر گرفته شده all of this
120
400728
3002
و همانطور که به تمام اینها
عمیقاً فکر می‎کردم،
06:55
and lookedنگاه کرد at what was happeningاتفاق می افتد,
121
403730
2408
و آن چه که اتفاق افتاده بود
را بررسی کردم،
06:58
I suddenlyناگهان realizedمتوجه شدم that there was
a paradoxپارادوکس that was emergingدر حال ظهور insideداخل of me,
122
406138
6282
ناگهانی به حقیقت تضاد ایجاد شده
در درونم پی بردم.
07:04
and the paradoxپارادوکس was this:
in all of those sermonsموعظه ها
123
412420
2416
و تناقض این بود: در تمام آن خطابه‎ها
07:06
that I preachedموعظه شده decryingتقلب کردن the violenceخشونت,
124
414836
1983
که من خشونت را نکوهش می‎کردم،
07:08
I was alsoهمچنین talkingصحبت کردن about
buildingساختمان communityجامعه,
125
416819
4342
و همچنین در مورد
ساخت جامعه حرف می‎زدم،
07:13
but I suddenlyناگهان realizedمتوجه شدم
126
421161
2182
اما ناگهان متوجه شدم
07:15
that there was a certainمسلم - قطعی
segmentبخش of the populationجمعیت
127
423343
3089
که یک بخش مشخص از جمعیت
07:18
that I was not includingشامل
in my definitionتعریف of communityجامعه.
128
426432
3509
را جزئی از تعریف جامعه حساب نمی‎کردم.
07:22
And so the paradoxپارادوکس was this:
129
430621
1399
و لذا تناقض این بود:
07:24
If I really wanted the communityجامعه
that I was preachingموعظه for,
130
432020
3699
اگر من واقعاً جامعه ای را می‎خواستم
که تبلیغِش را می‎کردم،
07:27
I neededمورد نیاز است to reachنائل شدن out
131
435719
2020
باید ارتباط برقرار می‎کردم
07:29
and embraceپذیرفتن this groupگروه
that I had cutبرش out of my definitionتعریف.
132
437739
4313
و این گروه را که در تعریفم
نادیده گرفته بودم، در آغوش می‎گرفتم.
07:34
Whichکدام meantبه معنای not about buildingساختمان programsبرنامه ها
133
442912
2617
که به معنی برنامه سازی
07:37
to catchگرفتن those who were
on the fencesنرده ها of violenceخشونت,
134
445529
3599
برای جلب کسانی نبود که روی
پرچین خشونت بودند،
07:41
but to reachنائل شدن out and to embraceپذیرفتن those
who were committingمرتکب شدن the actsعمل می کند of violenceخشونت,
135
449128
5032
بلکه برای برقراری ارتباط و در آغوش کشیدن
آنهایی بود که اعمال خشونت بارانجام می‎دادند،
07:46
the gangباند bangersحواس پرتی, the drugدارو dealersنمایندگی مجاز و فروش.
136
454160
2746
افراد باندهای خیابانی، فروشندگان مواد مخدر.
07:48
As soonبه زودی as I cameآمد to that realizationتحقق,
a quickسریع questionسوال cameآمد to my mindذهن.
137
456906
4588
به محض اینکه به این درک رسیدم،
یک سوالِ سریع به ذهنم رسید.
07:53
Why me?
138
461494
1524
چرا من؟
07:55
I mean, isn't this a lawقانون
enforcementاجرای issueموضوع?
139
463358
2045
منظورم این است که، این
یک موضوعِ اجرای قانون نیست؟
07:57
This is why we have the policeپلیس, right?
140
465403
1890
به همین دلیل است که پلیس داریم، نه؟
08:00
As soonبه زودی as the questionسوال, "Why me?" cameآمد,
the answerپاسخ cameآمد just as quicklyبه سرعت:
141
468233
4736
به محض رسیدن این سوال به ذهنم،
جواب به سرعت آمد:
08:04
Why me? Because I'm the one who
can't sleepبخواب at night thinkingفكر كردن about it.
142
472969
4947
چرا من؟ چون کسی هستم که
به خاطرِ فکر درباره آن، نمی‎توانم بخوابم.
08:10
Because I'm the one looking around sayingگفت:
somebodyکسی needsنیاز دارد to do something about this,
143
478666
4187
چون کسی هستم که دنبال شخصی
می‎گردم که بگوید باید یک کاری انجام شود،
08:14
and I'm startingراه افتادن to realizeتحقق بخشیدن
that that someoneکسی is me.
144
482853
3514
و داشتم به این حقیقت می‎رسیدم
که آن شخص، من هستم.
08:18
I mean, isn't that how
movementsحرکات startشروع کن anywayبه هر حال?
145
486367
2325
منظورم این است که، این همان روشی نیست
که جنبش‎‏ها شروع می‎شوند؟
08:20
They don't startشروع کن with a grandبزرگ conventionقرارداد
and people comingآینده togetherبا یکدیگر
146
488692
4234
آنها با یک همایش بزرگ شروع نمی‎کنند
و مردم دورِ هم جمع می‎شوند
08:24
and then walkingپیاده روی in lockstepقفل
with a statementبیانیه.
147
492926
3214
و بعد با یک بیانیه، آهسته قدم می‎زنند.
08:28
But it startsشروع می شود with just a fewتعداد کمی,
or maybe just one.
148
496749
4800
اما این با تعداد کمی شروع می‎شود،
یا شاید فقط یک نفر
08:33
It startedآغاز شده with me that way,
149
501924
2151
و آن با من شروع شد،
08:36
and so I decidedقرار بر این شد to figureشکل out
the cultureفرهنگ of violenceخشونت
150
504075
4355
و لذا تصمیم گرفتم فرهنگ خشونت را کشف کنم
08:40
in whichکه these youngجوان people
who were committingمرتکب شدن them existedوجود داشت,
151
508430
2871
که درآن، این جوانان مجرم وجود داشتند
08:43
and I startedآغاز شده to volunteerداوطلب
at the highبالا schoolمدرسه.
152
511301
2174
و من شروع کردم به داوطلب شدن در دبیرستان.
08:45
After about two weeksهفته ها
of volunteeringداوطلب شدن at the highبالا schoolمدرسه,
153
513475
2695
پس از حدود دو هفته داوطلب شدن در دبیرستان،
08:48
I realizedمتوجه شدم that the youthجوانان
that I was tryingتلاش کن to reachنائل شدن,
154
516170
2485
متوجه شدم، جوانانی که سعی می‎کردم
به آنها برسم،
08:50
they weren'tنبودند going to highبالا schoolمدرسه.
155
518655
2447
به مدرسه نمی‎رفتند.
08:53
I startedآغاز شده to walkراه رفتن in the communityجامعه,
156
521102
2699
شروع کردم به گشتن در جامعه،
08:55
and it didn't take a rocketموشک scientistدانشمند
to realizeتحقق بخشیدن that they weren'tنبودند out
157
523801
3388
و فهمیدن این که آنها در طول روز
08:59
duringدر حین the day.
158
527189
2647
بیرون نبودند، سخت نبود.
09:01
So I startedآغاز شده to walkراه رفتن the streetsخیابان ها
at night, lateدیر است at night,
159
529836
4635
بنابراین شروع کردم به پرسه زدن
درخیابانها در شب، آخرِشب
09:06
going into the parksپارک ها where they were,
160
534471
2639
به پارکهایی که آنها بودند می‎رفتم،
09:09
buildingساختمان the relationshipارتباط
that was necessaryلازم است.
161
537110
3128
رابطه‎ی لازم را برقرار می‎کردم.
09:12
A tragedyتراژدی happenedاتفاق افتاد in Bostonبوستون
that broughtآورده شده a numberعدد of clergyروحانیت togetherبا یکدیگر,
162
540238
4972
یک تراژدی در بوستون رخ داد،
که تعدادی از روحانیون را گردِ هم آورد،
09:17
and there was a smallکوچک cadreکارگردان of us
who cameآمد to the realizationتحقق
163
545210
3994
و یک کادر کوچک از ما وجود داشت
که به این حقیقت رسیده بودیم
09:21
that we had to come out
of the fourچهار wallsدیوارها of our sanctuaryجایگاه مقدس
164
549204
2985
که باید از چهاردیواری محرابمان
بیرون بیاییم
09:24
and meetملاقات the youthجوانان where they were,
165
552189
1679
و جوانها را در جایی که بودند
ملاقات کنیم،
09:25
and not try to figureشکل out
how to bringآوردن them in.
166
553868
3457
و تلاش نکنیم بفهمیم چطور
آنها را به داخل بیاوریم،
09:29
And so we decidedقرار بر این شد to walkراه رفتن togetherبا یکدیگر,
167
557735
2704
و بنابراین تصمیم گرفتیم با هم راه برویم،
09:32
and we would get togetherبا یکدیگر
168
560439
1981
و دور هم در یکی از
09:34
in one of the mostاکثر dangerousخطرناک است
neighborhoodsمحله ها in the cityشهر
169
562420
2732
خطرناکترین محلات شهر جمع شویم
09:37
on a Fridayجمعه night and on a Saturdayشنبه night
170
565152
2415
در یک جمعه شب و شنبه شب
09:39
at 10 p.m.,
171
567567
1962
در ساعت ده،
09:41
and we would walkراه رفتن
untilتا زمان 2 or 3 in the morningصبح.
172
569529
2861
و تا ساعت ۲ یا ۳ نیمه شب راه برویم.
09:44
I imagineتصور کن we were quiteکاملا the anomalyناهنجاری
when we first startedآغاز شده walkingپیاده روی.
173
572390
3222
تصور می‎کنم در ابتدای پرسه زدن
کاملاً غیر عادی بودیم
09:47
I mean, we weren'tنبودند drugدارو dealersنمایندگی مجاز و فروش.
174
575612
2322
منظورم این است که ما مواد فروش نبودیم.
09:49
We weren'tنبودند drugدارو customersمشتریان.
175
577934
1875
ما مشتری مواد مخدر نبودیم.
09:51
We weren'tنبودند the policeپلیس. Some of us
would have collarsیقه ها on.
176
579809
2757
پلیس نبودیم. تعدادی از ما،
یقه لباسمان را بالا داده بودیم
09:54
It was probablyشاید a really oddفرد thing.
177
582566
2577
این احتمالاً یک چیز عجیب بود.
09:57
But they startedآغاز شده speakingصحبت كردن
to us after a while,
178
585143
3204
ولی بعد از مدتی آنها شروع کردند
به حرف زدن با ما،
10:00
and what we foundپیدا شد out is that
179
588347
1927
و چیزی که فهمیدیم این بود که
10:02
while we were walkingپیاده روی,
they were watchingتماشا کردن us,
180
590274
3689
همانطور که راه می‎رفتیم،
نگاه‎مان می‎کردند
10:05
and they wanted to make sure
of a coupleزن و شوهر of things:
181
593963
2537
و می‎خواستند از دو چیز مطمئن شوند:
10:08
that numberعدد one, we were going
to be consistentاستوار in our behaviorرفتار,
182
596500
5171
اول این که، ما به حرکت مداوممان
ادامه می‎دهیم؛
10:13
that we would keep comingآینده out there;
183
601671
1713
این که باز آنجا می‎آمدیم؛
10:15
and then secondlyدوم اینکه,
they had wanted to make sure
184
603384
2191
و دوم این که، آنها می‎خواستند مطمئن شوند
10:17
that we weren'tنبودند out there to exploitبهره برداری them.
185
605575
2555
که ما برای استثمار آنها آنجا نبودیم.
10:20
Because there was always
somebodyکسی who would say,
186
608130
2280
چون همیشه یک نفر آنجا بود که می‎گفت:
10:22
"We're going to take back the streetsخیابان ها,"
187
610410
1864
"ما می‎خواهیم خیابانها را پس بگیریم"
10:24
but they would always seemبه نظر می رسد to have
a televisionتلویزیون cameraدوربین with them,
188
612274
3124
اما به نظر می‎رسید که آنها همیشه
یک دوربین تلویزیون همراه خودشان داشتند،
10:27
or a reporterخبرنگار,
189
615398
1833
یا یک گزارشگر،
10:29
and they would enhanceافزایش دادن
theirخودشان ownخودت reputationشهرت
190
617231
2508
و آنها شهرت خود را افزایش می دادند
10:31
to the detrimentزیان of those on the streetsخیابان ها.
191
619739
2507
به ضرر کسانی که در خیابانها بودند
10:34
So when they saw that we had noneهیچ کدام of that,
192
622246
2555
بنابراین وقتی دیدند که
هیچ کدام از آن دو مورد را نداریم،
10:36
they decidedقرار بر این شد to talk to us.
193
624801
2309
تصمیم گرفتند با ما حرف بزنند.
10:39
And then we did
an amazingحیرت آور thing for preachersواعظان.
194
627400
3855
و بعد ما یک کار سرگرم کننده
برای موعظه شونده‎ها انجام دادیم.
10:43
We decidedقرار بر این شد to listen and not preachموعظه.
195
631255
4097
تصمیم گرفتیم گوش کنیم نه موعظه.
10:47
Come on, give it up for me.
196
635352
1871
یالا، من را تشویق کنید.
10:49
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
197
637223
3459
(خنده) (تشویق)
10:52
All right, come on, you're cuttingبرش دادن
into my time now, okay? (Laughterخنده)
198
640682
4110
خوب، بیاید، شما الان دارید
زمانم را کم می‎کنید. (خنده)
10:56
But it was amazingحیرت آور.
199
644792
1820
اما این سرگرم کننده بود.
10:58
We said to them, "We don't know
our ownخودت communitiesجوامع after 9 p.m. at night,
200
646612
6307
به آنها گفتیم:"ما جوامع خودمان
را بعد از ۹ شب نمی‎شناسیم،
11:04
betweenبین 9 p.m. and 5 a.m.,
201
652919
2840
بین ساعت ۹ شب تا ۵ بامداد،
11:07
but you do.
202
655759
1050
اما شما می‎شناسید.
11:09
You are the subjectموضوع matterموضوع expertsکارشناسان,
if you will, of that periodدوره زمانی of time.
203
657389
5162
اگر شما بخواهید، می‎توانید کارشناس خبره
در این بازه زمانی باشید،
11:14
So talk to us. Teachآموزش us.
204
662551
2836
پس با ما حرف بزنید. به ما یاد بدید.
11:17
Help us to see what we're not seeingدیدن.
205
665387
2090
به ما کمک کنید چیزی
که نمی‎بینیم را ببینیم.
11:19
Help us to understandفهمیدن
what we're not understandingدرك كردن."
206
667477
3785
کمک کنید چیزی را بفهمیم که نمی‎دانیم"
11:23
And they were all too happyخوشحال to do that,
207
671262
2415
و آنها همگی از انجام آن کار خوشحال بودند،
11:25
and we got an ideaاندیشه of what life
on the streetsخیابان ها was all about,
208
673677
4759
و ما راجع به اینکه زندگی در خیابانها
چگونه بود، ایده گرفتیم،
11:30
very differentناهمسان than what you see
on the 11 o'clockساعت newsاخبار,
209
678436
3808
خیلی متفاوت از آن چیزیست که
در اخبار ساعت ۱۱ شب می‎بینید،
11:34
very differentناهمسان than what is portrayedبه تصویر کشیده
in popularمحبوب mediaرسانه ها and even socialاجتماعی mediaرسانه ها.
210
682244
6236
خیلی متفاوت ازآنچه در رسانه های عمومی
و یا حتی اجتماعی به تصویر کشیده می‎شود.
11:40
And as we were talkingصحبت کردن with them,
211
688480
2216
و همانطور که با آنها حرف می‎زدیم،
11:42
a numberعدد of mythsاسطوره ها were dispelledاز بین بردن
about them with us.
212
690696
4203
تعدای از داستانهای مربوط به آنها،
برایمان برطرف شد.
11:46
And one of the biggestبزرگترین mythsاسطوره ها was
that these kidsبچه ها were coldسرماخوردگی and heartlessبی عاطفه
213
694899
6677
و یکی از بزرگترین داستانها این بود که
این بچه ها سرد و بی قلب هستند
11:53
and uncharacteristicallyغیرقابل توصیف است boldجسورانه
in theirخودشان violenceخشونت.
214
701576
3864
و به صورت نا مشخصی
در خشونتشان برجسته بود.
11:57
What we foundپیدا شد out was the exactدقیق oppositeمخالف.
215
705440
3297
چیزی که فهمیدیم دقیقاً برعکس بود.
12:00
Mostاکثر of the youngجوان people
who were out there on the streetsخیابان ها
216
708737
2740
اکثر جوانها یی که در خیابانها بودند،
12:03
are just tryingتلاش کن to make it on the streetsخیابان ها.
217
711477
3065
فقط سعی می‎کردند درخیابانها
سردی و خشونت ایجاد کنند.
12:06
And we alsoهمچنین foundپیدا شد out
218
714542
1950
و هم چنین فهمیدیم که
12:08
that some of the mostاکثر
intelligentباهوش - هوشمند and creativeخلاقانه
219
716492
3560
تعدادی از باهوشترین و خلاق‎ترین
12:12
and magnificentباشکوه and wiseعاقل
220
720052
6927
و عالی‎ترین و عاقل‎ترین
12:18
people that we'veما هستیم ever metملاقات کرد
221
726979
2493
مردمی که تا به حال دیده بودم
12:21
were on the streetخیابان,
engagedنامزد شده in a struggleتقلا.
222
729472
4185
در خیابانها بودند، در دعوا درگیر می‎شدند.
12:26
And I know some of them call it survivalبقاء,
but I call them overcomersپیروان,
223
734247
4143
و می‎دانم که تعدادی از آنها به این، بقاء
می‎گفتند ولی من آنها راغلبه کننده می‎نامم.
12:30
because when you're in
the conditionsشرایط that they're in,
224
738390
3040
چون وقتی شما در موقعیتی باشید که
آنها در آن هستند،
12:33
to be ableتوانایی to liveزنده everyهرکدام day
is an accomplishmentدستاورد of overcomingفائق آمدن.
225
741430
5179
این که توانایی داشته باشید هر روز
زندگی کنید، نوعی غلبه کردن است.
12:39
And as a resultنتيجه of that, we said to them,
226
747669
2154
و به عنوان یک نتیجه، به آنها گفتیم:
12:41
"How do you see this churchکلیسا,
how do you see this institutionموسسه
227
749823
3448
"شما این کلیسا را چطور می‎بینید؟
شما این نهاد را چطور می‎بینید
12:45
helpingکمک this situationوضعیت?"
228
753271
3041
در کمک به این وضعیت؟
12:48
And we developedتوسعه یافته a planطرح
in conversationگفتگو with these youthsجوانان.
229
756312
3808
و ما یک برنامه در گفتگو با
این جوانها آماده کردیم.
12:52
We stoppedمتوقف شد looking at them
as the problemمسئله to be solvedحل شد,
230
760610
4154
ما دیگر به آنها به چشم مشکلی که
باید حل شود نگاه نمی‎کردیم،
12:56
and we startedآغاز شده looking at them
as partnersهمکاران, as assetsدارایی های,
231
764764
5178
به آنها به چشم شریک، به چشم دارایی،
13:01
as co-laborersهمکاران in the struggleتقلا
to reduceكاهش دادن violenceخشونت in the communityجامعه.
232
769942
5712
به چشم همکار در تقلا برای
کاهش خشونت در اجتماع نگاه می‎کردیم.
13:07
Imagineتصور کن developingدر حال توسعه a planطرح,
233
775654
2182
نحوه شکل‎گیری یک برنامه را تصور کنید،
13:09
you have one ministerوزیر at one tableجدول
and a heroinهروئین dealerفروشنده at the other tableجدول,
234
777836
5109
شما یک وزیردر یک سوی میز و
یک فروشنده هروئین آن‎سوی دیگرمیز دارید،
13:14
comingآینده up with a way in whichکه the churchکلیسا
can help the entireکل communityجامعه.
235
782945
5472
یک راه ابداع کنید که کلیسا
بتواند به تمام جامعه کمک کند.
13:21
The Bostonبوستون Miracleمعجزه was about
bringingبه ارمغان آوردن people togetherبا یکدیگر.
236
789510
4278
معجزه بوستون درباره
دور هم جمع کردن مردم بود.
13:25
We had other partnersهمکاران.
237
793788
1857
ما شرکای دیگری داشتیم
13:27
We had lawقانون enforcementاجرای partnersهمکاران.
238
795645
1603
ما شرکای اجرای قانون داشتیم.
13:29
We had policeپلیس officersافسران.
239
797248
2912
ما افسران پلیس را داشتیم.
13:32
It wasn'tنبود the entireکل forceزور,
240
800160
2150
این تمام نیرو نبود،
13:34
because there were still some who still
had that lock-'em-upقفل کردن 'em-up mentalityذهنیت,
241
802310
4690
چون هنوز کسانی بودند
که ذهنیت پرخاشگرداشتند.
13:39
but there were other copsپلیس
242
807000
2136
ولی پلیسهایی بودند
13:41
who saw the honorافتخار in partneringهمکاری
with the communityجامعه,
243
809136
5085
که همکاری با جامعه را افتخار می‎دانستند،
13:46
who saw the responsibilityمسئوليت from themselvesخودشان
244
814221
3186
پلیسهایی که مسولیت خودشان می‎دانستند که
13:49
to be ableتوانایی to work as partnersهمکاران
with communityجامعه leadersرهبران and faithایمان leadersرهبران
245
817407
6553
بتوانند به عنوان شریک با
رهبران جامعه و رهبران مذهبی کار کنند،
13:55
in orderسفارش to reduceكاهش دادن violenceخشونت
in the communityجامعه.
246
823960
2530
به منظور کاهش خشونت در جامعه.
13:58
Sameیکسان with probationامتحان officersافسران,
247
826490
2451
همانطور با افسران آزادی مشروط،
14:00
sameیکسان with judgesقضات,
248
828941
1881
همانطور با قاضی‎ها،
14:02
sameیکسان with folksمردمی who were
up that lawقانون enforcementاجرای chainزنجیر,
249
830822
3738
همچنین با مردمی که
زنجیره اجرای قانون شدند،
14:06
because they realizedمتوجه شدم, like we did,
250
834560
2183
چون آنها مثل ما به این واقعیت پی بردند،
14:08
that we'llخوب never arrestدستگیری ourselvesخودمان
out of this situationوضعیت,
251
836743
3692
که ما هرگز خودمان را خارج از
این شرایط دستگیر نخواهیم کرد،
14:12
that there will not be
enoughکافی prosecutionsپیگرد قانونی madeساخته شده,
252
840435
5879
که به اندازه کافی شکایتی
صورت نخواهد گرفت
14:18
and you cannotنمی توان fillپر کن these jailsزندان ها up enoughکافی
253
846314
5448
و شما نمی‎توانید به اندازه کافی
زندانها را پر کنید
14:23
in orderسفارش to alleviateتسکین the problemمسئله.
254
851762
3185
به منظور کاهش مشکل،
14:27
I helpedکمک کرد to startشروع کن an organizationسازمان
255
855897
3740
من کمک به تشکیل یک سازمان کردم،
14:31
20 yearsسالها agoپیش, a faith-basedایمان مبتنی بر organizationسازمان,
to dealمعامله with this issueموضوع.
256
859637
4806
۲۰ سال پیش، سازمانی مبتنی بر ایمان
برای کنار آمدن با این موضوع.
14:36
I left it about fourچهار yearsسالها agoپیش
257
864443
3297
من حدود ۴ سال پیش آنجا را ترک کردم
14:39
and startedآغاز شده workingکار کردن in citiesشهرها
acrossدر سراسر the Unitedیونایتد Statesایالت ها,
258
867740
3100
و کار در شهرهای سرتاسر ایالات متحده
را شروع کردم،
14:42
19 in totalجمع,
259
870840
1939
در جمع ۱۹ تا،
14:44
and what I foundپیدا شد out
was that in those citiesشهرها,
260
872779
2820
و آن چیزی که فهمیدم
این بود که در آن شهرها،
14:47
there was always this componentجزء
of communityجامعه leadersرهبران
261
875599
4830
همیشه این مجموعه از رهبران جامعه بودند
14:52
who put theirخودشان headsسر down
and theirخودشان noseبینی to the grindstoneسنگ شکن,
262
880429
4295
که سرشان را پایین می‎گرفتند و
به کار طاقت فرسایشان ادامه می‎دادند،
14:56
who checkedچک شده theirخودشان egosegos at the doorدرب
263
884724
2966
که غرور خودشان را کنار می‎گذاشتند
14:59
and saw the wholeکل as greaterبزرگتر
than the sumمجموع of its partsقطعات,
264
887690
3257
ومصلحت گروهی را به فردی ترجیح دادند،
15:02
and cameآمد togetherبا یکدیگر and foundپیدا شد waysراه ها
to work with youthجوانان out on the streetsخیابان ها,
265
890947
5619
و گرد هم آمدند و راههایی برای کار با
جوانها در خیابان ها پیدا کردند،
15:08
that the solutionراه حل is not more copsپلیس,
266
896566
4783
که راه‎حل ، پلیس بیشتر نیست،
15:13
but the solutionراه حل is miningمعدنکاری the assetsدارایی های
that are there in the communityجامعه,
267
901349
5294
بلکه راه‎حل، کشف داراییهایی هست
که در جامعه وجود دارد،
15:18
to have a strongقوی communityجامعه componentجزء
268
906643
3738
برای داشتن جزء اجتماعی قوی
15:22
in the collaborationهمکاری
around violenceخشونت reductionکاهش.
269
910381
4992
در همکاری برای کاهش خشونت
15:27
Now, there is a movementجنبش
in the Unitedیونایتد Statesایالت ها
270
915373
4332
حالا، جنبشی در ایالات متحده آمریکا هست
15:31
of youngجوان people who I am very proudمغرور of
who are dealingمعامله with the structuralساختاری issuesمسائل
271
919705
6594
از جوان‎هایی که به آنها افتخار می‎کنم که
به مواجهه با موضوعات ساختاری می‎روند
15:38
that need to changeتغییر دادن if we're going
to be a better societyجامعه.
272
926299
4457
که باید تغییر کند تا
جامعه‎ی بهتری داشته باشیم.
15:42
But there is this politicalسیاسی ployطنز
to try to pitگودال policeپلیس brutalityوحشیگری
273
930756
4899
اما این شگرد سیاسی به منظور تلاش برای
برانگیختن خشونت پلیس،
15:47
and policeپلیس misconductسوء رفتار
againstدر برابر black-on-blackسیاه و سفید سیاه violenceخشونت.
274
935655
5038
و فریبکاری پلیس درمقابل
خشونت سیاه علیه سیاه‎هان وجود دارد.
15:52
But it's a fictionداستان.
275
940693
1904
اما این یک داستان است.
15:54
It's all connectedمتصل.
276
942597
2020
اینها همگی به هم متصلند.
15:56
When you think about decadesچند دهه
of failedناموفق housingمسکن policiesسیاست های
277
944617
4714
زمانی که درباره دهه‎ها سیاستهای
مسکن سازی شکست خورده
16:01
and poorفقیر educationalآموزشی structuresسازه های,
278
949331
3877
و ساختارهای آموزشی ضعیف فکر می‎کنید،
16:05
when you think about
persistentمداوم unemploymentبیکاری
279
953208
3274
زمانی که به بیکاری مداوم
16:08
and underemploymentزیرمجموعه in a communityجامعه,
280
956482
2878
و بیکاری در یک جامعه فکر می‎کنید،
16:11
when you think about poorفقیر healthcareمراقبت های بهداشتی,
281
959360
2764
زمانی که به مراقبتهای بهداشتی ضعیف
فکر می‎کنید،
16:14
and then you throwپرت كردن drugsمواد مخدر into the mixمخلوط کردن
282
962124
3176
و مواد مخدر را به این مغلمه اضافه می‎کنید
16:17
and duffelدوافل bagsکیسه fullپر شده of gunsاسلحه,
283
965300
2048
و کیفهای پشمی را پر از اسلحه می‎کنید،
16:19
little wonderتعجب that you would see
this cultureفرهنگ of violenceخشونت emergeظهور.
284
967348
5434
کمی عجیب است که ببینید
این فرهنگ خشونت پدیدار می‎شود.
16:24
And then the responseواکنش that comesمی آید
from the stateحالت is more copsپلیس
285
972782
4358
و بعد پاسخی که از ایالت می‎آید، پلیس بیشتر
16:29
and more suppressionسرکوب of hotداغ spotsنقاط.
286
977140
3156
و سرکوب بیشترمناطق پرخطر است.
16:32
It's all connectedمتصل,
287
980296
2266
اینها همه به هم متصلند.
16:34
and one of the wonderfulفوق العاده things
that we'veما هستیم been ableتوانایی to do
288
982562
3778
و یکی از شگفت‎انگیزترین کارهایی که
قادربودیم انجام دهیم
16:38
is to be ableتوانایی to showنشان بده the valueارزش
of partneringهمکاری togetherبا یکدیگر --
289
986340
5133
این بود که بتوانیم ارزش همکاری با یکدیگر
16:43
communityجامعه, lawقانون enforcementاجرای,
privateخصوصی sectorبخش, the cityشهر --
290
991473
5566
اجتماع، اجرای قانون، بخش خصوصی،
شهر را به منظور
16:49
in orderسفارش to reduceكاهش دادن violenceخشونت.
291
997039
1388
کاهش خشونت نشان دهیم.
16:50
You have to valueارزش
that communityجامعه componentجزء.
292
998427
3637
شما باید به آن بخش از جامعه ارزش بدهید.
16:54
I believe that we can endپایان
the eraدوران of violenceخشونت in our citiesشهرها.
293
1002534
6106
من معتقدم که می‎توانیم
دوره خشونت در شهرهایمان را پایان بدهیم.
17:01
I believe that it is possibleامکان پذیر است
and that people are doing it even now.
294
1009154
5334
من معتقدم که این امکان دارد وآن مردم
حتی الان دارند این کار را می‎کنند.
17:07
But I need your help.
295
1015144
1353
اما من به کمکتان نیاز دارم.
17:09
It can't just come from folksمردمی
who are burningسوزش themselvesخودشان out
296
1017537
4649
این مساله نمی‎تواند فقط از مردمی شروع شود
که خودشان را در جامعه
17:14
in the communityجامعه.
297
1022186
1558
از پا درآوردند.
17:15
They need supportحمایت کردن. They need help.
298
1023744
2998
آنها به حمایت نیاز دارند،
به کمک احتیاج دارند.
17:18
Go back to your cityشهر.
299
1026742
1938
به شهرهایتان برگردید
17:20
Find those people.
300
1028680
1579
آن افراد را پیدا کنید.
17:22
"You need some help? I'll help you out."
301
1030259
2717
" کمک لازم دارید؟ به شما کمک می‎کنم."
17:24
Find those people. They're there.
302
1032976
3204
آن افراد را پیدا کنید.آنها آنجا هستند.
17:28
Bringآوردن them togetherبا یکدیگر with lawقانون enforcementاجرای,
the privateخصوصی sectorبخش, and the cityشهر,
303
1036180
5357
آنها را با اجرای قانون کنار هم بیارید،
هر دو بخش خصوصی و شهرداری را،
17:33
with the one aimهدف of reducingكم كردن violenceخشونت,
304
1041537
2863
با هدف کاهش خشونت،
17:36
but make sure that
that communityجامعه componentجزء is strongقوی.
305
1044400
3946
اما مطمئن باشید
که بخش اجتماعی نیرومند است.
17:40
Because the oldقدیمی adageادای احترام
that comesمی آید from Burundiبوروندی is right:
306
1048346
3321
چون ضرب المثل قدیمی
که مال بروندی هست به درستی می‎گوید:
17:43
that you do for me,
withoutبدون me, you do to me.
307
1051667
7743
آن کاری که بدون همکاری با من
انجام دادی، کاریست که به سَرَم آوردی
17:51
God blessبرکت دهد you. Thank you.
308
1059410
2125
خدا به شما برکت بدهد، ممنون.
17:53
(Applauseتشویق و تمجید)
309
1061535
4000
(تشویق)
Translated by Shiva Omidzadeh
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Jeffrey Brown - Pastor
A key player in the "Boston miracle" that lowered the rate of youth crime and gang violence, Rev. Jeffrey Brown is a Baptist minister.

Why you should listen
Rev. Jeffrey Brown is the president of RECAP (Rebuilding Every Community Around Peace), a national organization that helps cities build partnerships between the faith-based community, government and law enforcement agencies to reduce gang violence. He is one of the co-founders of the Boston Ten Point Coalition, a faith-based group that was an integral part of the “Boston miracle,” a process through which the city experienced a 79% decline in violent crime in the '90s, and spawned countless urban collaborative efforts in subsequent years that followed the Boston Ceasefire model. He served as its Executive Director from 2005 to 2013.

Rev. Brown consults to municipalities and police departments nationwide on issues around youth violence and community mobilization. His current project is to convene a second national conference of faith leaders and law enforcement, and facilitate a national conversation on the importance of faith institutions in public safety.
More profile about the speaker
Jeffrey Brown | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee