ABOUT THE SPEAKER
John Wooden - Coach
John Wooden, affectionately known as Coach, led UCLA to record wins that are still unmatched in the world of basketball. Throughout his long life, he shared the values and life lessons he passed to his players, emphasizing success that’s about much more than winning.

Why you should listen

Born in 1910, Coach John Wooden was the first person to be inducted into the Basketball Hall of Fame both as a player and coach, while ESPN ranks him as the greatest coach of all time, across all sports. In his 40 years at UCLA, he mentored legends such as Bill Walton and Kareem Abdul-Jabbar. He has created a model, the Pyramid of Success, and authored several books to impart his insight on achievement to others.

Coach wanted his players to be victors in life and not just on the court, so he treated them as an extended family and emphasized that winning was more than scoring. Indeed, most of his inspiring theories were born from conversations with his father, as a boy on their farm in Indiana. One that sums up his ideology quite well is his often-quoted definition of success: "Success is peace of mind which is a direct result of self-satisfaction in knowing you made the effort to become the best that you are capable of becoming."

More profile about the speaker
John Wooden | Speaker | TED.com
TED2001

John Wooden: The difference between winning and succeeding

جان وودن تفاوت بین برنده بودن و موفق بودن را بیان میکند

Filmed:
6,582,226 views

با سادگی عمیقی، جان وودن٬ مربی٬ تعریف دوباره ای ازموفقیت می‌کند و اصرار دارد که ما بهترین راه خودمان را دنبال کنیم. در این بحث الهام بخش او نصایحی را که به بازیکنش در دانشگاه کالیفرنیا- لس انجلس میداد را به اشتراک می‌گذازد، و اشعاری را نقل کرده واز حکمت پدرش یاد می‌کند.
- Coach
John Wooden, affectionately known as Coach, led UCLA to record wins that are still unmatched in the world of basketball. Throughout his long life, he shared the values and life lessons he passed to his players, emphasizing success that’s about much more than winning. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I coinedمشتاق my ownخودت definitionتعریف of successموفقیت
0
0
3000
من تعریف خودم رو از موفقیت دارم
00:15
in 1934, when I was teachingدرس دادن at a highبالا schoolمدرسه in Southجنوب Bendخم شدن, Indianaایندیانا,
1
3000
4000
در ۱۹۳۴، زمانی که در دبیرستانی در ساوت بند ایندانا درس می‌دادم
00:19
beingبودن a little bitبیت disappointedناامید, and delusionedتوهم perhapsشاید, by
2
7000
5000
کمی ناامید و شاید افسرده شده بودم به خاطر دیدن
00:24
the way parentsپدر و مادر of the youngstersجوانان in my Englishانگلیسی classesکلاس ها
3
12000
4000
شیوه ای که والدین جوانان کلاس انگلیسی من داشتند
00:28
expectedانتظار می رود theirخودشان youngstersجوانان to
4
16000
3000
و از آن جوانان توقع داشتند که
00:31
get an A or a B. They thought a C was all right for the neighbors'همسایه ها' childrenفرزندان,
5
19000
3000
نمره A یا B بگیرند. فکر میکردند نمره C قابل قبوله اما برای بچه همسایه،
00:34
because the neighborsهمسایه ها childrenفرزندان are all averageمیانگین.
6
22000
3000
چون بچه های همسایه ها همه سطح متوسطند.
00:37
But they weren'tنبودند satisfiedراضی when theirخودشان ownخودت --
7
25000
2000
اما این راضی نبودنشون از چیزی که داشتن
00:39
would make the teacherمعلم feel that they had failedناموفق, or the youngsterجوان had failedناموفق.
8
27000
4000
باعث میشد معلم احساس کنه که شکست خورده، یا جوان فکر کنه که خراب کرده.
00:43
And that's not right. The good Lordخداوند in his infiniteبي نهايت wisdomحکمت
9
31000
2000
و این درست نیست. خدای خوب، با خرد بی پایانش
00:45
didn't createايجاد كردن us all equalبرابر as farدور as intelligenceهوش is concernedنگران,
10
33000
3000
وقتی حرف از هوش میشه، همه ما رو مساوی خلق نکرده
00:48
any more than we're equalبرابر for sizeاندازه, appearanceظاهر.
11
36000
4000
به همونطور که اندازه و قیافه هامون مثل هم نیست.
00:52
Not everybodyهمه could earnبدست آوردن an A or a B, and I didn't like that way of judgingقضاوت it.
12
40000
3000
همه نمیتوستن نمره A یا B بدست بیارن، و من روش قضاوت در این مورد رو دوست نداشتم.
00:55
And I did know how the alumniفارغ التحصیلان of variousمختلف schoolsمدارس
13
43000
4000
و من می‌دونستم که چطوری فارغ التحصیلان مدارس مختلف
00:59
back in the 30s judgedقضاوت شده coachesمربیان and athleticورزشی teamsتیم ها.
14
47000
4000
در دهه ۳۰، در مورد مربی ها و تیم های ورزشی چه فکر می‌کردن.
01:03
If you wonبرنده شد them all, you were consideredدر نظر گرفته شده to be reasonablyمنطقی successfulموفق شدن --
15
51000
5000
در اون زمان اگه همه رو می‌بردید، نسبتاً موفق تلقی می‌شدید--
01:08
not completelyبه صورت کامل. Because I foundپیدا شد out --
16
56000
3000
نه کاملاً موفق. من فهمیدم دلیلش اینه که --
01:11
we had a numberعدد of yearsسالها at UCLAUCLA where we didn't loseاز دست دادن a gameبازی.
17
59000
3000
چند سالی بود که ما در دانشگاه کالیفرنیا بازی ای رو نباخته بودیم.
01:14
But it seemedبه نظر می رسید that we didn't winپیروزی eachهر یک individualفردی gameبازی by the marginلبه
18
62000
4000
اما بر اساس صحبت های حاشیه به نظر میرسید ما تک تک بازی ها رو هم نبرده بودیم
01:18
that some of our alumniفارغ التحصیلان had predictedپیش بینی شده and
19
66000
2000
و بعضی ار فارق التحصیلانمون پیش بینی کرده بودند و
01:20
quiteکاملا frequentlyمکررا I --
20
68000
2000
من تقریباً همیشه --
01:22
(Laughterخنده)
21
70000
2000
(خنده)
01:24
-- quiteکاملا frequentlyمکررا I really feltنمد that they had backedحمایت کرد up theirخودشان predictionsپیش بینی ها
22
72000
3000
-- من تقریباً همیشه قویاً احساسم این بود که اونا از پیش بینی هاشون پشتیباتی می‌کنند
01:27
in a more materialisticمادی بودن mannerشیوه.
23
75000
4000
منتها بیشتر به روشهای اخلاقی مادی! (رشوه)
01:31
But that was trueدرست است back in the 30s, so I understoodفهمید that.
24
79000
3000
اما این قضیه در دهه ۳۰ درست بود و منم متوجه اش بودم.
01:34
But I didn't like it. And I didn't agreeموافق with it.
25
82000
2000
ولی من دوستش نداشتم. و باهاش موافق هم نبودم.
01:36
And I wanted to come up with something that I hopedامیدوار بودم could make me a better teacherمعلم,
26
84000
3000
و من می‌خواستم به چیزی دست پیدا کنم که من رو به معلم بهتری تبدیل کنه
01:39
and give the youngstersجوانان underزیر my supervisionنظارت --
27
87000
2000
و به جوانان زیر نظر من
01:41
whetherچه it be in athleticsورزشکاری or in the Englishانگلیسی classroomکلاس درس --
28
89000
3000
چه در ورزش و چه در کلاس زبان انگلیسی --
01:44
something to whichکه to aspireآرزو می کنم,
29
92000
2000
چیزی بده که آرزوش رو داشتند
01:46
other than just a higherبالاتر markعلامت
30
94000
3000
نه تنها فقط یک نمره ی بالاتر
01:49
in the classroomکلاس درس, or more pointsنکته ها in some athleticورزشی contestمسابقه.
31
97000
3000
در کلاس درس، یا امتیازهای بیشتر در یک مسابقه ورزشی.
01:52
I thought about that for quiteکاملا a spellهجی کردن,
32
100000
3000
من خیلی دقیق در این مورد فکر کردم،
01:55
and I wanted to come up with my ownخودت definitionتعریف. I thought that mightممکن help.
33
103000
3000
و میخواستم تعریف خودم رو داشته باشم. فکر کردم شاید این کمک کنه.
01:58
And I knewمی دانست how Mrآقای. Websterوبستر definedتعریف شده است it:
34
106000
3000
و می‌دونم که آقای وبستر (موفقیت رو) اینطور تعریف کرده:
02:01
as the accumulationتجمع of materialمواد possessionsاموال
35
109000
2000
جمع کردن دارایی های مادی
02:03
or the attainmentحصول of a positionموقعیت of powerقدرت or prestigeاعتبار, or something of that sortمرتب سازی --
36
111000
4000
یا اکتساب موقعیتی قدرتمند یا معتبر، یا چیزی از این قبیل --
02:07
worthyشایسته accomplishmentsدستاوردهای perhapsشاید,
37
115000
2000
شاید دست آوردی ارزشمند،
02:09
but in my opinionنظر not necessarilyلزوما indicativeنشان دهنده of successموفقیت.
38
117000
4000
اما از نظر من اینها نشاندهنده موفقیت نیست.
02:13
So I wanted to come up with something of my ownخودت.
39
121000
2000
پس تصمیم گرفتم که چیزی از خودم بسازم.
02:15
And I recalledفراخوانده شد -- I was raisedبالا بردن on a smallکوچک farmمزرعه in Southernجنوب Indianaایندیانا
40
123000
4000
و یادم آمد -- که من در مزرعه ای کوچک درجنوب ایندیانا بزرگ شده ام
02:19
and Dadبابا triedتلاش کرد to teachتدریس کنید me and my brothersبرادران
41
127000
2000
و پدرم سعی داشت به من و برادرانم یاد بده
02:21
that you should never try to be better than someoneکسی elseچیز دیگری.
42
129000
3000
که شما هیچوقت نباید تلاش کنید از کس دیگری بهتر باشید.
02:24
I'm sure at the time he did that, I didn't -- it didn't --
43
132000
4000
مطمئنم که در آن زمان برادرم کار این رو کرد، من نکردم -- نکرد --
02:28
well, somewhereجایی, I guessحدس بزن in the hiddenپنهان recessesرکود of mindذهن,
44
136000
3000
خوب، یک جایی، شاید مخفی در پس ذهنم،
02:31
it poppedظاهر شد out yearsسالها laterبعد.
45
139000
2000
سالها بعد جرقه زد.
02:33
Never try to be better than someoneکسی elseچیز دیگری,
46
141000
2000
هیچوقت سعی نکن از کس دیگه ای بهتر باشی،
02:35
always learnیاد گرفتن from othersدیگران. Never ceaseبس
47
143000
3000
همیشه از بقیه یاد بگیر. هیچوقت دست برندار
02:38
tryingتلاش کن to be the bestبهترین you can be -- that's underزیر your controlکنترل.
48
146000
2000
از تلاش برای اینکه بهترین کسی باشی که میتونی -- این تحت کنترل توئه.
02:40
If you get too engrossedجذاب and involvedگرفتار and concernedنگران
49
148000
3000
اگر زیادی مجذوب و درگیر و دلواپس بشی
02:43
in regardتوجه to the things over whichکه you have no controlکنترل,
50
151000
2000
در مورد چیزهایی که نمی‌تونی کنترلشون کنی،
02:45
it will adverselyناخوشایند affectتاثیر می گذارد the things over whichکه you have controlکنترل.
51
153000
4000
این تأثیر منفی روی چیزهایی که می‌تونی کنترلشون کنی می‌گذاره.
02:49
Then I ranفرار کرد acrossدر سراسر this simpleساده verseآیه that said,
52
157000
3000
بعد از این من به یک آیه کوتاه و ساده برخوردم که میگه:
02:52
"At God'sخدایا footstoolپای ثابت to confessاعتراف کنید, a poorفقیر soulروح kneltکوهنوردی, and bowedتعظیم کرد his headسر.
53
160000
3000
«در مقابل تخت خداوند برای اعتراف، جانی حقیر زانو زد، و سر خود را خم کرد.
02:55
'I failedناموفق!' He criedگریه کرد.
54
163000
2000
من شکست خوردم! و زاری کرد.
02:57
The Masterاستاد said, 'Thou"تو didstانجام داد thyتو bestبهترین, that is successموفقیت.'"
55
165000
5000
خداوند گفت، تو بهترین کاری که می‌توانستی کردی، این موفقیت است»
03:02
From those things, and one other perhapsشاید,
56
170000
2000
از این مطالب و شاید چند تای دیگه،
03:04
I coinedمشتاق my ownخودت definitionتعریف of successموفقیت,
57
172000
2000
من تعریف خودم رو از موفقیت ارائه کردم
03:06
whichکه is: peaceصلح of mindذهن attainedدست یافتنی only throughاز طریق
58
174000
3000
که اینه: آرامش ذهنی تنها از طریق رضایت از خود، با دانستن اینکه تو تلاشت را کردی
03:09
self-satisfactionخود رضایت in knowingدانستن you madeساخته شده the effortتلاش to do the bestبهترین
59
177000
3000
که بهترین کاری را که در توانت بود را انجام بدهی بدست می‌آید.
03:12
of whichکه you're capableقادر به.
60
180000
2000
که بهترین کاری را که در توانت بود را انجام بدهی بدست می‌آید.
03:14
I believe that's trueدرست است. If you make the effortتلاش
61
182000
2000
من ایمان دارم این درسته. اگر تلاش کنید
03:16
to do the bestبهترین of whichکه you're capableقادر به, to try and improveبهتر کردن the situationوضعیت
62
184000
3000
که بهترین کاری رو انجام دهید که در توان شماست، و سعی کنید که مشکلی را بهبود ببخشید
03:19
that existsوجود دارد for you, I think that's successموفقیت.
63
187000
3000
که برای شما بوجود آمده، من فکر می‌کنم این موفقیته.
03:22
And I don't think othersدیگران can judgeقاضی that. I think it's like characterشخصیت and reputationشهرت.
64
190000
3000
و فکر نمی‌کنم دیگران بتوانند این رو قضاوت کنند. فکر میکنم شبیه «شخصیت» و «آوازه» یک فرد است.
03:25
Your reputationشهرت is what you are perceivedدرک شده to be;
65
193000
3000
آوازه شما آن چیزی است که شما کسب کرده اید:
03:28
your characterشخصیت is what you really are.
66
196000
2000
شخصیت شما چیزی است که شما واقعاً هستید.
03:30
And I think that characterشخصیت is much more
67
198000
3000
و من فکر میکنم شخصیت خیلی
03:33
importantمهم than what you are perceivedدرک شده to be.
68
201000
2000
مهمتر از چیزهایی ایست که شما کسب کرده اید.
03:35
You'dمی خواهی hopeامید they'dآنها می خواهند bothهر دو be good,
69
203000
2000
میتونید امیدوار باشید که هر دوی اینها خوب باشن،
03:37
but they won'tنخواهد بود necessarilyلزوما be the sameیکسان.
70
205000
3000
اما اینها لزوماً مثل هم نخواهند بود.
03:40
Well, that was my ideaاندیشه that I was going to try to get acrossدر سراسر to the youngstersجوانان.
71
208000
4000
خوب، این ایده ای بود که من سعی داشتم بین جوانان اشائه بدم.
03:44
I ranفرار کرد acrossدر سراسر other things. I love to teachتدریس کنید,
72
212000
2000
من چیزهای دیگری رو هم امتحان کرده ام. من عاشق درس دادن هستم،
03:46
and it was mentionedذکر شده by the previousقبلی speakerبلندگو
73
214000
5000
و این توسط سخنران قبلی ذکر شد
03:51
that I enjoyلذت بردن poetryشعر, and I dabbleپریدن in it a bitبیت, and love it.
74
219000
2000
که من از شعر هم لذت میبرم، و دستی هم در آن دارم و عاشق آن هستم.
03:53
There are some things that helpedکمک کرد me, I think,
75
221000
3000
فکر کنم، چیزهایی هست که منو کمک کرده
03:56
be better than I would have been. I know I'm not what I oughtباید to be,
76
224000
3000
که بهتر از اون باشم که قبلاً بوده ام. من می‌دونم نه کسی هستم که بایست باشم،
03:59
not what I should be. But I think I'm better than I would have been
77
227000
3000
نه کسی که بهتره باشم. اما فکر می‌کنم بهتر از زمانی هستم که
04:02
if I hadn'tتا به حال نیست runاجرا کن acrossدر سراسر certainمسلم - قطعی things.
78
230000
2000
با این چیزها درگیر نشده بودم.
04:04
One was just a little verseآیه that said,
79
232000
3000
یکی از اونها یک شعر کوچک است که می‌گوید،
04:07
"No writtenنوشته شده است wordکلمه, no spokenصحبت کرد pleaدرخواست
80
235000
5000
«هیچ کلام نانوشته، هیچ گفتار ناگفته
04:12
can teachتدریس کنید our youthجوانان what they should be.
81
240000
3000
نمی‌تواند به جوانتان یاد دهد که او چه باید باشد.
04:15
Norنه all the booksکتاب ها on all the shelvesقفسه --
82
243000
2000
نه تمام کتاب ها در قفسه ها --
04:17
it's what the teachersمعلمان are themselvesخودشان."
83
245000
2000
فقط خود معلم ها.»
04:19
That madeساخته شده an impressionاحساس؛ عقیده؛ گمان on me
84
247000
2000
این به من انگیزه و احساس داد
04:21
in the 1930s.
85
249000
3000
در دهه ۱۹۳۰.
04:24
And I triedتلاش کرد to use that more or lessکمتر in my teachingدرس دادن,
86
252000
3000
و من سعی کردم کم و بیش اون رو در درس دادنم بکار ببرم،
04:27
whetherچه it be in sportsورزش ها, or whetherچه it be in the Englishانگلیسی classroomکلاس درس.
87
255000
7000
چه در ورزش باشه یا در کلاس درس انگلیسی.
04:34
I love poetryشعر and always had an interestعلاقه in that somehowبه نحوی.
88
262000
4000
من عاشق شعر هستم و همیشه به نحوی علاقه ای به اون داشته ام.
04:38
Maybe it's because Dadبابا used to readخواندن to us at night.
89
266000
4000
شاید به این خاطر که پدرم شب ها برای ما شعر می‌خوند.
04:42
Coalزغال سنگ oilنفت lampچراغ -- we didn't have electricityالکتریسیته
90
270000
2000
چراغ نفتی -- ما برق نداشتیم
04:44
in our farmمزرعه home.
91
272000
3000
در خانه مزرعه ای ما.
04:47
And Dadبابا would readخواندن poetryشعر to us. So I always likedدوست داشت it.
92
275000
2000
و پدر برای ما شعر می‌خواند. بنابراین من همیشه دوستش داشته ام.
04:49
And about the sameیکسان time I ranفرار کرد acrossدر سراسر this one verseآیه,
93
277000
3000
و در همان زمان که من به این شعر برخوردم،
04:52
I ranفرار کرد acrossدر سراسر anotherیکی دیگر one. Someoneکسی askedپرسید:
94
280000
2000
به شعر دیگه ای هم برخورده بودم. یک نفر
04:54
a ladyخانم teacherمعلم why she taughtتدریس کرد.
95
282000
3000
از خانم معلمی پرسیده بود که چرا درس می‌دهد.
04:57
And she -- after some time, she said she wanted to think about that.
96
285000
3000
اون -- بعد از مدتی، گفت می‌خواد راجع بهش فکر کنه.
05:00
Then she cameآمد up and said,
97
288000
2000
بعد که جواب رو فهمیده بود گفت:
05:02
"They askپرسیدن me why I teachتدریس کنید
98
290000
2000
«از من می پرسند چرا درس می‌دهی
05:04
and I replyپاسخ, 'Where'جایی که could I find suchچنین splendidپر زرق و برق دار companyشرکت?'
99
292000
4000
و من جواب می‌دهم، از کجا می‌توانم سازمانی به این باشکوهی پیدا کنم؟
05:08
There sitsنشسته a statesmanدولتمرد, strongقوی, unbiasedبی طرفانه, wiseعاقل;
100
296000
3000
که در آن یک سیاست مدار، قوی، بی غرض، خردمند؛
05:11
anotherیکی دیگر Danielدانیل Websterوبستر, silver-tonguedنقره ای زبان.
101
299000
2000
یک دانیل وبستر دیگر، شکر کلام.
05:13
A doctorدکتر sitsنشسته besideدر كنار him,
102
301000
2000
یک دکتر در کنار او،
05:15
whoseکه quickسریع steadyثابت handدست mayممکن است mendبهبودی یافتن a boneاستخوان,
103
303000
2000
که دست پرتوان و سریعش استخوانی را شفا دهد،
05:17
or stemساقه the life-blood'sخون حیوانات flowجریان.
104
305000
3000
یا جلوی ریزش خون حیات آوری را بگیرد.
05:20
And there a builderسازنده. Upwardبطرف بالا riseبالا آمدن the archقوس of a churchکلیسا he buildsمی سازد,
105
308000
3000
و در آن یک سازنده باشد. طاق بلند یک کلیسا را بسازد،
05:23
whereinکه در آن that ministerوزیر mayممکن است speakصحبت the wordکلمه of God
106
311000
2000
که در آن یک کشیش کلام خدا را بازگو کند
05:25
and leadسرب a stumblingتکان خوردن soulروح to touchدست زدن به the Christمسیح.
107
313000
3000
و ارواح لغزان را راهنمایی کند تا به مسیح دست یابند.
05:28
And all about a gatheringجمع آوری of teachersمعلمان,
108
316000
2000
و هدف همه (این سازمان) گرد آوردن معلمان،
05:30
farmersکشاورزان, merchantsبازرگانان, laborersکارگران:
109
318000
2000
مزرعه داران، تاجران، کارگران:
05:32
those who work and voteرای and buildساختن and planطرح and prayدعا کن into a great tomorrowفردا.
110
320000
4000
آنهایی که کار می‌کنند و رای می‌دهند و می‌سازند و می‌کارند و عبادت می‌کنند برای فرادایی بهتر، باشد.
05:36
And I mayممکن است say, I mayممکن است not see the churchکلیسا,
111
324000
4000
و من می‌توانم بگویم، من شاید آن کلیسا را نبینم،
05:40
or hearشنیدن the wordکلمه or eatخوردن the foodغذا theirخودشان handsدست ها mayممکن است growرشد.
112
328000
2000
یا کلامی نشنوم یا غذایی را که آن دست ها پرورش داده اند نخورم.
05:42
But yetهنوز again I mayممکن است. And laterبعد I mayممکن است say,
113
330000
3000
اما ممکن است. و ممکن است بعدها بگویم،
05:45
I knewمی دانست him onceیک بار, and he was weakضعیف, or strongقوی,
114
333000
2000
من زمانی او را می‌شناختم، و او ضعیف بود، یا قوی،
05:47
or boldجسورانه or proudمغرور or gayهمجنسگرا.
115
335000
2000
یا بی باک، یا مغرور، یا شوخ.
05:49
I knewمی دانست him onceیک بار, but then he was a boyپسر.
116
337000
2000
زمانی من او را می‌شناختم، زمانی که او پسر بچه ای بود.
05:51
They askپرسیدن me why I teachتدریس کنید and I replyپاسخ,
117
339000
2000
از من می‌پرسند چرا درس می‌دهم و من می‌گویم،
05:53
'Where could I find suchچنین splendidپر زرق و برق دار companyشرکت?'"
118
341000
3000
از کجا می‌توانم سازمانی به این باشکوهی پیدا کنم؟»
05:56
And I believe the teachingدرس دادن professionحرفه --
119
344000
2000
و من به حرفه ی معلمی اعتقاد دارم --
05:58
it's trueدرست است, you have so manyبسیاری youngstersجوانان.
120
346000
2000
درسته، شما تعداد خیلی زیادی جوان دارید.
06:00
And I've got to think of my youngstersجوانان at UCLAUCLA --
121
348000
2000
و من باید جوانان خودم رو در دانشگاه کالیفرنیا به یاد بیارم --
06:02
30-some-مقداری attorneysوکلا, 11 dentistsدندانپزشکان and doctorsپزشکان,
122
350000
5000
سی و چند وکیل،‌ یازده دندانپزشک و دکتر،
06:07
manyبسیاری, manyبسیاری teachersمعلمان and other professionsحرفه ها.
123
355000
4000
تعداد زیادی معلّم و سایر حرفه ها.
06:11
And that givesمی دهد you a great dealمعامله of pleasureلذت,
124
359000
3000
و این به انسان لذّت زیادی می‌دهد،
06:14
to see them go on.
125
362000
3000
که ببیند آنها مسیر خود را می‌روند.
06:17
I always triedتلاش کرد to make the youngstersجوانان feel
126
365000
2000
من همیشه سعی کرده ام کاری کنم که جوانان احساس کنن
06:19
that they're there to get an educationتحصیلات, numberعدد one.
127
367000
2000
که اونجا هستند که آموزش ببینند، اولویت یک.
06:21
Basketballبسکتبال was secondدومین, because it was payingپرداخت theirخودشان way,
128
369000
2000
دوم بسکتبال، چون مخارجشان را تأمین می‌کرد،
06:23
and they do need a little time for socialاجتماعی activitiesفعالیت ها,
129
371000
3000
و زمان کمی هم برای فعالیت های اجتماعی لازم داشتند،
06:26
but you let socialاجتماعی activitiesفعالیت ها take a little precedenceاولویت over the other two
130
374000
3000
اما اگر فعالیت های اجتماعی تان کمی بر دوتای دیگه تقدم پیدا کنه،
06:29
and you're not going to have any very long.
131
377000
3000
دیگر برای مدت طولانی ای خبری از آن فعالیتهای اجتماعی نخواهد بود.
06:32
So that was the ideasایده ها that I triedتلاش کرد to get acrossدر سراسر
132
380000
5000
پس این ایده ای بود که سعی داشتم
06:37
to the youngstersجوانان underزیر my supervisionنظارت.
133
385000
2000
بین جوانان زیر نظر خودم جا بیندازم.
06:39
I had threeسه rulesقوانین, prettyبسیار much, that I stuckگیر with practicallyعملا all the time.
134
387000
4000
من تقریباً، سه تا قانون داشتم، که عملاً به هرسه پایبند بودم.
06:43
I'd learnedیاد گرفتم these priorقبل از to comingآینده to UCLAUCLA,
135
391000
2000
من اینها را قبل از اینکه به دانشگاه کالیفرنیا بیام یاد گرفته بودم،
06:45
and I decidedقرار بر این شد they were very importantمهم.
136
393000
2000
و تصمیم گرفتم که اونها برام خیلی مهم باشن.
06:47
One was -- never be lateدیر است. Never be lateدیر است.
137
395000
5000
یکی این بود -- هرگز دیر نکن. هرگز دیر نکن.
06:52
Laterبعد on I said certainمسلم - قطعی things --
138
400000
3000
بعدها چیزهای دیگه ای هم گفتم --
06:55
I had -- playersبازیکنان, if we're leavingترک for somewhereجایی, had to be neatشسته و رفته and cleanپاک کن.
139
403000
5000
من بازی کنان رو الزام کرده بودم که اگه داریم به جایی میریم، اونا باید تمیز و مرتب باشن.
07:00
There was a time when I madeساخته شده them wearپوشیدن jacketsکت and shirtsپیراهن and tiesروابط.
140
408000
6000
یک وقتی اونا رو مجبور کردم کت و پیرهن مردانه بپوشند و کراوات بزنند.
07:06
Then I saw our chancellorصدراعظم comingآینده to schoolمدرسه
141
414000
2000
بعد مدیر دانشگاه رو در حالی دیدم
07:08
in denimsdenims and turtlenecksیقه دار, and I thought,
142
416000
4000
که با شلوار کتانی و پیرهن یقه اسکی به مدرسه آمد و با خودم فکر کردم،
07:12
not right for me to keep this other.
143
420000
2000
درست نیست که من به این اضافه ی قانونم پایبند باشم.
07:14
So I let them -- just they had to be neatشسته و رفته and cleanپاک کن.
144
422000
3000
پس به اونا اجازه دادم -- اونا فقط کافی بود تمیز و مرتب می‌بودن.
07:17
I had one of my greatestبزرگترین playersبازیکنان that you probablyشاید heardشنیدم of,
145
425000
4000
زمانی که یکی از بهترین بازیکنانم رو که احتمالاً شما می‌شناسیدش داشتم،
07:21
Billبیل Waltonوالتون. He cameآمد to catchگرفتن the busاتوبوس;
146
429000
2000
بیل والتون. اون آمد که سوار اتوبوس بشه
07:23
we were leavingترک for somewhereجایی to playبازی.
147
431000
2000
داشتیم برای بازی به جایی می‌رفتیم.
07:25
And he wasn'tنبود cleanپاک کن and neatشسته و رفته, so I wouldn'tنمی خواهم let him go.
148
433000
4000
ولی اون مرتب و تمیز نبود، من هم اجازه ندادم که بیاد.
07:29
He couldn'tنمی توانستم get on the busاتوبوس. He had to go home and get cleanedپاک شده up
149
437000
3000
نتونست سوار اتوبوس بشه. مجبور شد به خونه بره و خودش رو تروتمیز کنه
07:32
to get to the airportفرودگاه.
150
440000
2000
تا به فرودگاه بیاید.
07:34
So I was a sticklerstickler for that. I believedمعتقد in that.
151
442000
3000
پس من در این مورد سخت گیر بودم. به این باور داشتم.
07:37
I believe in time -- very importantمهم.
152
445000
2000
من به زمان اعتقاد دارم -- خیلی مهمه.
07:39
I believe you should be on time. But I feltنمد at practiceتمرین, for exampleمثال,
153
447000
3000
من باور دارم که شما باید سر موقع باشید. اما چیزهایی هم در عمل احساس کردم، مثلاً
07:42
we startشروع کن on time, we closeبستن on time.
154
450000
2000
سر وقت شروع کنیم،‌ سر وقت تمام کنیم.
07:44
The youngstersجوانان didn't have to feel that we were going to keep them over.
155
452000
4000
جوانان نباید احساس کنند که ما می‌خواهیم اونا رو اضافه نگه داریم.
07:48
When I speakصحبت at coachingمربیگری clinicsکلینیک ها, I oftenغالبا tell
156
456000
2000
وقتی من در کلنیک های مربی گری صحبت می‌کنم، اغلب میگم
07:50
youngجوان coachesمربیان -- and at coachingمربیگری clinicsکلینیک ها, more or lessکمتر,
157
458000
3000
مربی های جوان -- و در کلنیکهای مربی گری کم و بیش،
07:53
they'llآنها خواهند شد be the youngerجوانتر coachesمربیان gettingگرفتن in the professionحرفه.
158
461000
3000
مربی های جوان تری هم هستند که دارند به این حرفه وارد میشن.
07:56
Mostاکثر of them are youngجوان, you know, and probablyشاید newlyبه تازگی marriedمتاهل.
159
464000
3000
بیشترشون جوان هستند. می‌دونید، و احتمالاً تازه ازدواج کرده اند.
07:59
And I tell them, "Don't runاجرا کن practicesشیوه ها lateدیر است.
160
467000
3000
و من بهشون میگم، «تمرین ها رو تا دیروقت ادامه ندید.
08:02
Because you'llشما خواهید بود go home in a badبد moodحالت.
161
470000
3000
چون با خلق و خوی بد به خونه می‌رسید.
08:05
And that's not good, for a youngجوان marriedمتاهل man to go home in a badبد moodحالت.
162
473000
3000
و این برای یک زوج جوان خوب نیست که با خلق و خوی بد به خونه برند.
08:08
When you get olderمسن تر, it doesn't make any differenceتفاوت." But --
163
476000
2000
وقتی سنت بالاتر میره،‌ فرقی نمی‌کنه.» اما --
08:10
(Laughterخنده)
164
478000
5000
(خنده)
08:15
So I did believe on time. I believe startingراه افتادن on time,
165
483000
2000
پس من به زمان باور داشتم. من به شروع به موقع اعتقاد داشتم،
08:17
and I believe closingبسته شدن on time.
166
485000
2000
و به پایان به موقع اعتقاد داشتم.
08:19
And anotherیکی دیگر one I had was, not one wordکلمه of profanityفساد.
167
487000
3000
یکی از چیزهای دیگه این بود، یک کلمه بی حرمتی نباشه.
08:22
One wordکلمه of profanityفساد, and you are out of here for the day.
168
490000
5000
یک کلمه بی احترامی کن، و برای تمام روز میری بیرون.
08:27
If I see it in a gameبازی, you're going to come out and sitنشستن on the benchنیمکت.
169
495000
3000
اگه من اینو در بازی ای ببینم، می آی بیرون و روی نیمکت میشینی.
08:30
And the thirdسوم one was, never criticizeانتقاد کنید a teammateهم تیمی.
170
498000
3000
و سومی این بود که، هیچوقت یک هم تیمی رو تحقیر نکن.
08:33
I didn't want that. I used to tell them I was paidپرداخت شده to do that.
171
501000
3000
من اینو نمی‌خواستم. همیشه بهشون می‌گفتم من برای این کار پول می‌گیرم.
08:36
That's my jobکار. I'm paidپرداخت شده to do it. Pitifullyمتاسفانه poorفقیر, but I am paidپرداخت شده to do it.
172
504000
4000
این کار منه. من براش پول می‌گیرم. هرچند به شدّت ناچیز، اما من براش پول می‌گیرم.
08:40
Not like the coachesمربیان todayامروز, for graciousمهربان sakesباشه, no.
173
508000
3000
نه مثل مربی های این روزها، محض رضای خدا. نه.
08:43
It's a little differentناهمسان than it was in my day.
174
511000
3000
در زمان من یک خورده فرق میکرد.
08:46
Those were threeسه things that I stuckگیر with prettyبسیار closelyنزدیک است all the time.
175
514000
4000
اینها سه چیز بودند که من تقریباً همیشه بهشون پایبند بودم.
08:50
And those actuallyدر واقع cameآمد from my dadپدر.
176
518000
3000
و در حقیقت اونها رو از پدرم دارم.
08:53
That's what he triedتلاش کرد to teachتدریس کنید me and my brothersبرادران at one time.
177
521000
5000
این چیزی بود که در اون زمان سعی می‌کرد به من و برادرام یاد بده.
08:58
I cameآمد up with a pyramidهرم eventuallyدر نهایت,
178
526000
3000
در نهایت من به یک هرم رسیدم،
09:01
that I don't have the time to go on that.
179
529000
2000
که وقتش رو ندارم براتون راجع بهش صحبت کنم.
09:03
But that helpedکمک کرد me, I think, becomeتبدیل شدن به a better teacherمعلم.
180
531000
4000
اما فکر کنم کمکم کرد که معلم بهتری بشم.
09:07
It's something like this:
181
535000
2000
چیزی شبیه به اینه:
09:09
And I had blocksبلوک ها in the pyramidهرم,
182
537000
2000
و من در این هرم خشت هایی گذاشتم،
09:11
and the cornerstonesسنگهای قیمتی beingبودن industriousnessکار سختی and enthusiasmاشتیاق,
183
539000
4000
که در پایه ی هرم تلاش و اشتیاقه،
09:15
workingکار کردن hardسخت and enjoyingلذت بردن از what you're doing,
184
543000
2000
سخت کار کردن و لذت بردن از کاری که می‌کنی،
09:17
comingآینده up to the apexآپکس
185
545000
2000
همینطور بالا می آیم تا به نوک هرم می‌رسیم.
09:19
accordingبا توجه to my definitionتعریف of successموفقیت.
186
547000
3000
طبق تعریف من از موفقیت.
09:22
And right at the topبالا -- faithایمان and patienceصبر.
187
550000
2000
و درست در این بالا -- ایمان و صبر.
09:24
And I say to you, in whateverهر چه you're doing,
188
552000
2000
و من به شما گفته باشم، در هر کاری که می‌کنید،
09:26
you mustباید be patientصبور. You have to have patienceصبر to --
189
554000
3000
باید صبور باشید. شما باید صبر داشته باشید تا --
09:29
we want things to happenبه وقوع پیوستن. We talk about our youthجوانان beingبودن impatientبی صبر a lot.
190
557000
6000
ما می‌خوایم امور انجام بشه. ما در مورد جوانان و بی صبریشون خیلی حرف می‌زنیم.
09:35
And they are. They want to changeتغییر دادن everything.
191
563000
2000
و اونها (بی صبر) هستند. می‌خوان همه چیز رو تغییر بدن.
09:37
They think all changeتغییر دادن is progressپیش رفتن.
192
565000
2000
فکر میکنن تمام تغییرات مفیده.
09:39
And we get a little olderمسن تر -- we sortمرتب سازی of let things go.
193
567000
2000
و ما تا کمی پیر میشیم -- یه جورایی همه چیز رو رها می‌کنیم.
09:41
And we forgetفراموش کردن there is no progressپیش رفتن withoutبدون changeتغییر دادن.
194
569000
2000
و فراموش می‌کنیم که بدون تغییر خبری از بهبود نیست.
09:43
So you mustباید have patienceصبر.
195
571000
2000
پس شما باید صبر داشته باشید.
09:45
And I believe that we mustباید have faithایمان.
196
573000
2000
و من معتقدم ما باید ایمان داشته باشیم.
09:47
I believe that we mustباید believe,
197
575000
2000
معتقدم باید اعتقاد داشته باشیم،
09:49
trulyبراستی believe. Not just give it wordکلمه serviceسرویس;
198
577000
3000
اعتقاد واقعی. نه فقط اینکه حرفش رو بزنیم:
09:52
believe that things will work out as they should,
199
580000
3000
باور به اینکه پدیده ها اونطور اتفاق می افتند که بهتره بیفتند،
09:55
providingفراهم آوردن we do what we should.
200
583000
2000
و برای ما کارهایی رو که بهتره انجام بدیم، میسازن.
09:57
I think our tendencyگرایش is to hopeامید that things will turnدور زدن out the way we want them to
201
585000
4000
من فکر می‌کنم ما تمایل داریم امیدوار باشیم که پدیده ها جوری که ما میخوایم از آب در بیان
10:01
much of the time. But we don't do the things that are necessaryلازم است
202
589000
5000
در بیشتر مواقع. اما کارهایی رو که لازمه انجام نمیدیم
10:06
to make those things becomeتبدیل شدن به realityواقعیت.
203
594000
4000
که اون پدیده ها رو به واقعیت تبدیل کنیم.
10:10
I workedکار کرد on this for some 14 yearsسالها,
204
598000
2000
من ۱۴ سال روی این کار کردم،
10:12
and I think it helpedکمک کرد me becomeتبدیل شدن به a better teacherمعلم.
205
600000
3000
و فکر می‌کنم به من کمک کرد که معلم بهتری بشم.
10:15
But it all revolvedچرخید around that originalاصلی definitionتعریف of successموفقیت.
206
603000
4000
اما همه اینها حول اون تعریف اصلی موفقیت میگرده.
10:19
You know a numberعدد of yearsسالها agoپیش, there was a Majorعمده
207
607000
3000
میدونین، سالها پیش، یه داور
10:22
Leagueلیگ Baseballبیسبال umpireداور by the nameنام of Georgeجورج Moriartyموریتی.
208
610000
3000
بزرگ لیگهای بیسبال بود به نام جرج موریارتی.
10:25
He spelledاملای Moriartyموریتی with only one 'i''من'.
209
613000
3000
اون موریاتی رو فقط با یک "i" می‌نوشت.
10:28
I'd never seenمشاهده گردید that before, but he did.
210
616000
2000
من اصلاً قبلاً اینطوری ندیده بودم، اما اون اینطوری می‌نوشت.
10:30
Bigبزرگ leagueلیگ baseballبیسبال playersبازیکنان --
211
618000
2000
بازیکنان لیگهای برتر بیسبال --
10:32
they're very perceptiveدرخشان about those things,
212
620000
2000
اونا خیلی به این جور چیزها حساسن،
10:34
and they noticedمتوجه شدم he had only one 'i''من' in his nameنام.
213
622000
3000
و متوجه شدن که اون فقط یک "i" در اسمش داره.
10:37
You'dمی خواهی be surprisedغافلگیر شدن how manyبسیاری alsoهمچنین told him
214
625000
3000
باورتون نمیشه چند نفر بهش گفتن
10:40
that that was one more than he had in his headسر
215
628000
3000
که از اون چیزی فکر می‌کنی، یه دونه بیشتره
10:43
at variousمختلف timesبار.
216
631000
1000
همیشه.
10:44
(Laughterخنده)
217
632000
2000
(خنده)
10:46
But he wroteنوشت something that I think he did
218
634000
2000
اما اون یه چیزی نوشت که من فکر می‌کنم در زمانی این کار رو کرد
10:48
while I triedتلاش کرد to do in this pyramidهرم. He calledبه نام it "The Roadجاده Aheadدر پیش,
219
636000
2000
که من داشتم سعی میکردم این هرم رو بسازم. اون بهش گفت «راه پیشِ رو
10:50
or the Roadجاده Behindپشت."
220
638000
2000
یا راه پشت سر»
10:52
"Sometimesگاهی I think the Fatesسرنوشت mustباید
221
640000
2000
«بعضی وقت ها من فکر میکنم که تقدیر باید
10:54
grinگرمی as we denounceمحکوم کردن them and insistاصرار کن
222
642000
2000
به ما بخندد وقتی که ما آن را مقصر می‌دانیم و اصرار داریم
10:56
the only reasonدلیل we can't winپیروزی, is the Fatesسرنوشت themselvesخودشان that missاز دست دادن.
223
644000
4000
تنها دلیلی که نمی‌توانیم برنده باشیم، این است که خود سرنوشت خطا کرده است.
11:00
Yetهنوز there livesزندگی می کند on the ancientباستانی claimادعا:
224
648000
2000
در حالیکه کسانی هستند که با این باور زنده اند:
11:02
we winپیروزی or loseاز دست دادن withinدر داخل ourselvesخودمان. The shiningدرخشان trophiesغنائم on our shelvesقفسه
225
650000
3000
ما در بین خودمان می‌بریم و می‌بازیم. جایزه ها درخشان در فقسه های ما
11:05
can never winپیروزی tomorrow'sفردا gameبازی.
226
653000
2000
هرگز نمی‌توانند بازی فردا را ببرند.
11:07
You and I know deeperعمیق تر down, there's always a chanceشانس to winپیروزی the crownتاج پادشاهی.
227
655000
3000
من و شما در ته دلمان می‌دانیم، همیشه می‌شود که تاج از آن ما باشد.
11:10
But when we failشکست to give our bestبهترین,
228
658000
2000
اما وقتی که نمی‌توانیم بهترین کار را انجام دهیم،
11:12
we simplyبه سادگی haven'tنه metملاقات کرد the testتست, of givingدادن all
229
660000
2000
به زبان ساده بهای امتحان را نپرداخته ایم، که همه چیز را ببخشیم
11:14
and savingصرفه جویی در noneهیچ کدام untilتا زمان the gameبازی is really wonبرنده شد;
230
662000
2000
و چیزی نگه نداریم تا زمانی که واقعاً بازی را برده باشیم؛
11:16
of showingنشان دادن what is meantبه معنای by gritگره;
231
664000
2000
با نشان دادن اینکه چقدر برایمان ارزش دارد، با سرسختی؛
11:18
of playingبازی کردن throughاز طریق when othersدیگران quitترک;
232
666000
3000
با ادامه بازی وقتی که دیگران دست کشیده اند؛
11:21
of playingبازی کردن throughاز طریق, not lettingاجازه دادن up.
233
669000
2000
با ادامه بازی، و راحت طلبی نکردن.
11:23
It's bearingیاتاقان down that winsبرنده می شود the cupفنجان. Of dreamingرویا پردازی there's a goalهدف aheadدر پیش;
234
671000
2000
این جلو زدن است که جام را می‌برد. که رویای هدفی پیش رو داشته باشیم،
11:25
of hopingامید when our dreamsرویاها are deadمرده;
235
673000
2000
که امیدوار باشیم وقتی که رویا هایمان مرده اند؛
11:27
of prayingدعا كردن when our hopesامیدوارم have fledفرار کرد.
236
675000
2000
با دعا کردن وقتی امیدهایمان از بین رفته اند.
11:29
Yetهنوز losingاز دست دادن, not afraidترسیدن to fallسقوط,
237
677000
3000
اگر باختیم، از آن نمی ترسیم،
11:32
if bravelyدلیرانه we have givenداده شده all. For who can askپرسیدن more of a man
238
680000
3000
اگر شجاعانه همه تلاشمان را کرده باشیم. برای کسی که از این مرد تر می‌خواهد،
11:35
than givingدادن all withinدر داخل his spanطول.
239
683000
2000
مردی که در زمانی که داشته همه تلاشش را کرده است.
11:37
Givingدادن all, it seemsبه نظر می رسد to me, is not so farدور from victoryپیروزی.
240
685000
5000
(باید بگویم) به نظر من، تمام تلاش را صرف کردن، آنچنان از خود پیروزی دور نیست.
11:42
And so the fatesسرنوشت are seldomبه ندرت wrongاشتباه, no matterموضوع how they twistپیچ and windباد.
241
690000
3000
پس بنابراین سرنوشت گاهی اشتباه میکند، مهم نیست چگونه می‌پیچد و می‌وزد.
11:45
It's you and I who make our fatesسرنوشت --
242
693000
3000
این تو و من هستیم که سرنوشت خود را می‌سازیم --
11:48
we openباز کن up or closeبستن the gatesدروازه ها on the roadجاده aheadدر پیش or the roadجاده behindپشت."
243
696000
4000
این ما هستیم که دروازه های رو به جلو یا پشت سر را، می‌بندیم یا باز می‌کنیم.»
11:52
Remindsبه یاد می آورد me of anotherیکی دیگر setتنظیم of threesسه نفره that my dadپدر triedتلاش کرد to get acrossدر سراسر to us.
244
700000
3000
این منو به یاد یک جمله سه تایی می‌ندازه که پدرم سعی می‌کرد به ما یاد بده.
11:55
Don't whineناله کردن. Don't complainشكايت كردن. Don't make excusesعذر خواهی.
245
703000
3000
ناله نکن. شکایت نکن. بهانه نیار.
11:58
Just get out there, and whateverهر چه you're doing,
246
706000
2000
برو توی میدون و سراغ هر کاری که داری می‌کنی.
12:00
do it to the bestبهترین of your abilityتوانایی.
247
708000
2000
با بهترین توانت انجامش بده.
12:02
And no one can do more than that.
248
710000
3000
و بدون که هیچکس بهتر از اون نمیتونه.
12:05
I triedتلاش کرد to get acrossدر سراسر, too, that --
249
713000
3000
من هم سعی کردم این رو اشائه بدم که --
12:08
my opponentsمخالفان don't tell you -- you never heardشنیدم me mentionاشاره winningبرنده شدن.
250
716000
3000
انتقادهای من بهت نمیگه -- هیچوقت نمی شنوی من به بردن اشاره کنم.
12:11
Never mentionاشاره winningبرنده شدن. My ideaاندیشه is
251
719000
2000
هیچوقت به برنده شدن اشاره نکنید. ایده من اینه
12:13
that you can loseاز دست دادن when you outscoreپیشی جستن somebodyکسی in a gameبازی.
252
721000
5000
که ممکنه شما زمانی که امتیازتون از کسی بیشتره بازنده باشید.
12:18
And you can winپیروزی when you're outscoredoutscored.
253
726000
2000
و ممکنه در حالیکه امتیازتون کمتره برنده باشید.
12:20
I've feltنمد that way on certainمسلم - قطعی occasionsموارد,
254
728000
2000
من اینو در مواقعی حس کرده ام،
12:22
at variousمختلف timesبار.
255
730000
2000
به کرّات.
12:24
And I just wanted them to be ableتوانایی to
256
732000
3000
و فقط می‌خواستم اونا بتونن
12:27
holdنگه دارید theirخودشان headسر up after a gameبازی.
257
735000
2000
سرشون رو بعد از بازی بالا نگه دارن.
12:29
I used to say that when a gameبازی is over,
258
737000
3000
همیشه بهشون می‌گفتم وقتی بازی تموم شد
12:32
and you see somebodyکسی that didn't know the outcomeنتیجه,
259
740000
2000
و شما کسی رو دیدید که نتیجه رو نمی‌دونست،
12:34
I hopeامید they couldn'tنمی توانستم tell by your actionsاقدامات
260
742000
3000
امیدوارم اون آدم نتونه از کارهای شما نتیجه رو بفهمه
12:37
whetherچه you outscoredoutscored an opponentحریف or the opponentحریف outscoredoutscored you.
261
745000
6000
چه شما حریف رو مقلوب کرده باشین چه حریف شما رو
12:43
That's what really mattersمسائل: if you make effortتلاش
262
751000
2000
این چیزیه که واقعاً ارزش داره: که آیا شما تلاش کردید
12:45
to do the bestبهترین you can regularlyبه طور منظم,
263
753000
3000
که بهترین کاری رو که می‌تونستید انجام بدید،
12:48
the resultsنتایج will be about what they should be.
264
756000
3000
نتایج، چیزهایی خواهد بود که بهتره باشه.
12:51
Not necessaryلازم است to what you would want them to be,
265
759000
2000
لزوماً چیزهایی نیستند که شما میخواین باشند.
12:53
but they will be about what they should,
266
761000
2000
چیزی میشن که بهتره باشن.
12:55
and only you will know whetherچه you can do that.
267
763000
2000
و فقط شما هستید که می‌دونین که آیا از عهده اش بر میاین یا نه.
12:57
And that's what I wanted from them more than anything elseچیز دیگری.
268
765000
3000
و این موضوعی بود که من بیشتر از هر چیز دیگه ای ازشون می‌خواستم.
13:00
And as time wentرفتی by, and I learnedیاد گرفتم more about other things,
269
768000
3000
و به مرور زمان، من راجع به موارد دیگه هم بیشتر یاد گرفتم،
13:03
I think it workedکار کرد a little better,
270
771000
3000
فکر کنم کمی وضع بهتر شد
13:06
as farدور as the resultsنتایج. But I wanted the scoreنمره of a gameبازی to be
271
774000
3000
اگه بخواهیم راجع به نتایج صحبت کنیم. اما من می‌خواستم امتیاز بازی
13:09
the byproductمحصول جانبی of these other things,
272
777000
3000
اضافه ای باشه بر این موارد،
13:12
and not the endپایان itselfخودش.
273
780000
2000
و نه خود هدف.
13:14
I believe it was --
274
782000
4000
فکر میکنم --
13:18
one great philosopherفیلسوف said -- no, no,
275
786000
3000
یک فیلسوف بزرگ بود که میگه -- نه، نه،
13:21
Cervantesسروانتس. Cervantesسروانتس said,
276
789000
2000
سروانتس. سروانتس میگه،
13:23
"The journeyسفر is better than the endپایان."
277
791000
5000
«خود مسیر بهتر از پایان است»
13:28
And I like that. I think that is --
278
796000
2000
و من این رو دوست دارم. من فکر میکنم که اینه --
13:30
it's gettingگرفتن there. Sometimesگاهی when you get there, there's almostتقریبا a letdownرها کردن.
279
798000
4000
یک «رسیدن» داریم. که بعضی وقتها زمانیکه میرسی، تقریباً سرخوردگی وجود داره.
13:34
But there's gettingگرفتن there that's the funسرگرم کننده.
280
802000
2000
اما یک «به آنجا رفتن» داریم که این جالبه.
13:36
I likedدوست داشت our -- as a basketballبسکتبال coachمربی at UCLAUCLA I likedدوست داشت our practicesشیوه ها to be the journeyسفر,
281
804000
5000
من دوست داشتم -- به عنوان یک مربی بسکتبال در دانشگاه کالیفرنیا من دوست داشتم تمارینمون اون سفر باشه،
13:41
and the gameبازی would be the endپایان. The endپایان resultنتيجه.
282
809000
3000
و بازی پایان. نتیجه ی آخر.
13:44
I'd like to go up and sitنشستن in the standsمی ایستد and watch the playersبازیکنان playبازی,
283
812000
3000
من دوست داشتم برم بالا و روی صندلیها بشینم و بازیکنان رو ببینم که دارن بازی میکنن،
13:47
and see whetherچه I'd doneانجام شده a decentنجیب jobکار
284
815000
3000
و ببینم که آیا در طول هفته کار شایسته ای انجام داده ام؟
13:50
duringدر حین the weekهفته.
285
818000
2000
و ببینم که آیا در طول هفته کار شایسته ای انجام داده ام؟
13:52
There again, it's gettingگرفتن the playersبازیکنان to get that self-satisfactionخود رضایت,
286
820000
3000
و دوباره، مهم هدایت بازیکنانه که به اون رضایت از خود برسند،
13:55
in knowingدانستن that they'dآنها می خواهند madeساخته شده the effortتلاش to do
287
823000
3000
با دانستن اینکه اونها تلاشی کرده اند
13:58
the bestبهترین of whichکه they are capableقادر به.
288
826000
6000
که بهترین توانایی شون بوده.
14:04
Sometimesگاهی I'm askedپرسید: who was
289
832000
3000
گاهی از من می پرسن که
14:07
the bestبهترین playerبازیکن I had, or the bestبهترین teamsتیم ها.
290
835000
2000
بهترین بازیکنی که داشته ام چه کسی بوده، یا بهترین تیم.
14:09
I can never answerپاسخ that,
291
837000
3000
من هیچوقت نمیتونم به این جواب بدم،
14:12
as farدور as the individualsاشخاص حقیقی are concernedنگران.
292
840000
3000
تا اونجایی که منظور، اشخاص هستند.
14:15
I was askedپرسید: one time about that,
293
843000
3000
یک دفعه از من در این مورد سؤال شد،
14:18
and they said, "Supposeفرض کنید that you in some way could
294
846000
5000
و گفتند، «فرض کن که بتونی یه جوری
14:23
make the perfectکامل playerبازیکن. What would you want?"
295
851000
2000
بازیکن کاملی رو بسازی. چی میخوای؟»
14:25
And I said, "Well, I'd want one that knewمی دانست why he was at UCLAUCLA:
296
853000
3000
و من گفتم، «خوب، من یکیو میخوام که بدونه چرا تو دانشگاه کالیفرنیا هست:
14:28
to get an educationتحصیلات, he was a good studentدانشجو,
297
856000
3000
برای تحصیل، شاگرد خوبی باشه،
14:31
really knewمی دانست why he was there in the first placeمحل.
298
859000
2000
واقعاً بدونه که چرا اصلاً اینجاست.
14:33
But I'd want one that could playبازی, too.
299
861000
2000
اما کسی رو میخوام که بتونه بازی هم بکنه.
14:35
I'd want one to realizeتحقق بخشیدن that
300
863000
3000
کسی رو میخوام که اینو بفهمه
14:38
defenseدفاع usuallyمعمولا winsبرنده می شود championshipsمسابقات قهرمانی, and would work hardسخت on defenseدفاع.
301
866000
3000
دفاع، معمولاً قهرمانی ها رو میبره، و سخت روی دفاع کار کنه.
14:41
But I'd want one that would playبازی offenseتوهین too.
302
869000
3000
اما از طرفی کسی رو میخوام که بتونه حمله هم بکنه.
14:44
I'd want him to be unselfishخودخواهانه,
303
872000
2000
میخوام خودخواه نباشه،
14:46
and look for the passعبور first and not shootشلیک all the time.
304
874000
3000
و اوّل دنبال موقعیت پاس بگرده و همیشه خودش شوت نکنه.
14:49
And I'd want one that could passعبور and would passعبور.
305
877000
3000
و کسی رو میخوام که بتونه پاس بده، این کار رو انجام بده.
14:52
(Laughterخنده)
306
880000
1000
(خنده)
14:53
I've had some that could and wouldn'tنمی خواهم,
307
881000
2000
من یه عده رو داشتم که می‌تونستن [پاس بدن] ولی نمی‌دادن،
14:55
and I've had some that would and couldn'tنمی توانستم.
308
883000
2000
و یه عده دیگه رو داشتم که پاس می‌دادن ولی نمیتونستن.
14:57
(Laughterخنده)
309
885000
4000
(خنده)
15:01
I wanted them to be ableتوانایی to shootشلیک from the outsideخارج از.
310
889000
3000
میخوام بتونن از خارج محوّطه شوت کنن.
15:04
I wanted them to be good insideداخل too.
311
892000
2000
میخوام داخل هم که هستن خوب باشن.
15:06
(Laughterخنده)
312
894000
3000
(خنده)
15:09
I'd want them to be ableتوانایی to reboundعقب نشینی well at bothهر دو endsبه پایان می رسد, too.
313
897000
4000
میخوام بتونن در هرکدوم از ابتدا یا انتها که هستن زود برگردن به موقعیتشون.
15:13
And why not just take someoneکسی like Keithکیت Wilkesویلکس and let it go at that.
314
901000
4000
و چرا یه نفر مثل کیت ویلکیز رو انتخاب نکنیم و کار رو به اون ندیم؟
15:17
He had the qualificationsصلاحیت های. Not the only one,
315
905000
2000
اون این صلاحیت ها رو داشت. نه که تنها کس باشه،
15:19
but he was one that I used in that
316
907000
3000
اما اون یکی از کسانی بود که من در
15:22
particularخاص categoryدسته بندی, because I think he
317
910000
3000
دسته خاصی قرار داده بودمش، چون فکر می‌کردم
15:25
madeساخته شده the effortتلاش to becomeتبدیل شدن به the bestبهترین [unclearغیر واضح].
318
913000
3000
تلاشش رو میکنه که بهترین باشه.
15:28
I mentionاشاره in my bookکتاب, "They Call Me Coachمربی."
319
916000
3000
من به کتابم اشاره کردم، «به من می‌گویند مربّی»
15:31
Two playersبازیکنان that gaveداد me great satisfactionرضایت;
320
919000
2000
دو بازیکنی که رضایت زیادی به من داده اند؛
15:33
that cameآمد as closeبستن as I think anyoneهر کسی I ever had to reachنائل شدن theirخودشان fullپر شده potentialپتانسیل:
321
921000
3000
که فکر میکنم بیشتر از هر کس دیگری به تمام پتانسیل شون نزدیک شده بودند:
15:36
one was Conradکنراد Burkeبرک. And one was Dougداگ McIntoshمکینتاش.
322
924000
3000
یکیکانرود بارک و دیگری داگ مکینتاش بود.
15:39
When I saw them as freshmenتازه واردان,
323
927000
2000
وقتی من اونا رو به عنوان ورودی های جدید دیدم،
15:41
on our freshmenتازه واردان teamتیم --
324
929000
2000
در تیم ورودی های جدیدمون --
15:43
we didn't have -- freshmenتازه واردان couldn'tنمی توانستم playبازی varsityواریته when I taughtتدریس کرد.
325
931000
3000
ما نداشتیم -- ورودی ها نمیتونستن در تیم اول دانشگاه بازی کنن.
15:46
And I thought, "Oh graciousمهربان, if these two playersبازیکنان, eitherیا one of them" --
326
934000
3000
و من فکر کردم، «وای خدای من، اگه هر کدوم از این دو بازیکن» --
15:49
they were differentناهمسان yearsسالها, but I thought about eachهر یک one at the time he was there --
327
937000
3000
اونا در سالهای مختلف بودن، اما من درباره هر کدوم در آن زمان فکر می‌کردم --
15:52
"Oh, if he ever makesباعث می شود the varsityواریته,
328
940000
3000
«وای، اگه این به تیم اول دانشگاه راه پیدا کنه،
15:55
our varsityواریته mustباید be prettyبسیار miserableبدبخت, if he's good enoughکافی to make it."
329
943000
3000
تیم اوّلمون حتماً خیلی افتضاحه که این تونسته بهش وارد بشه.»
15:58
And you know one of them
330
946000
3000
و شما یکیشون رو می‌شناسین که
16:01
was a startingراه افتادن playerبازیکن for a seasonفصل and a halfنیم.
331
949000
3000
برای یک فصل و نیم یک بازیکن ستاره بود.
16:04
The other was -- his nextبعد yearسال, he playedبازی کرد
332
952000
3000
اون یکی -- سال بعدش،
16:07
32 minutesدقایق in a nationalملی championshipقهرمانی gameبازی,
333
955000
3000
۳۲ دقیقه در بازی ملّیِ قهرمانی بازی کرد،
16:10
did a tremendousفوق العاده jobکار for us. And the nextبعد yearسال, he was a startingراه افتادن playerبازیکن
334
958000
4000
کار عظیمی برای ما انجام داد. و سال بعدش، یک بازیکن ستاره
16:14
on the nationalملی championshipقهرمانی teamتیم.
335
962000
2000
در بازی ملّیِ قهرمانی بود.
16:16
And here I thought he'dاو می خواهد never playبازی a minuteدقیقه, when he was --
336
964000
2000
و این من بودم که فکر می‌کردم اون هیچوقت نمیتونه یک دقیقه هم بازی کنه، در حالیکه کرد --
16:18
so those are the things that give you great joyشادی,
337
966000
4000
پس اینها اون چیزهایی هستن که لذت زیادی بهت میدن
16:22
and great satisfactionرضایت to see one.
338
970000
3000
و اگه یکیشون رو ببینی رضایت بزرگی بهت دست میده.
16:25
Neitherنه نه one of those youngstersجوانان could shootشلیک very well.
339
973000
3000
هیچکدوم از اون جوان ها نمی‌توستن درست شوت کنن.
16:28
But they had outstandingبرجسته shootingتیراندازی کردن percentagesدرصد,
340
976000
2000
اما درصد شوت بالایی داشتن،
16:30
because they didn't forceزور it.
341
978000
2000
چون راحت بودند.
16:32
And neitherنه one could jumpپرش very well,
342
980000
3000
و هیچکدوم نمی‌تونستن خوب بپرند،
16:35
but they got -- keptنگه داشته شد good positionموقعیت,
343
983000
2000
اما بدست آوردن -- جای خوبی رو دارن،
16:37
and so they did well reboundingبازخوانی. They rememberedبه یاد داشته باشید that
344
985000
3000
و همینطور به موقع سر جاشون برگشتند. اونا به خاطر داشتن که
16:40
everyهرکدام shotشات that is takenگرفته شده, they assumedفرض would be missedاز دست رفته.
345
988000
2000
هر توپی که جلوش بسته باشه، ضربه سوخته به حساب میاد.
16:42
I've had too manyبسیاری that standایستادن around and wait to see if it's missedاز دست رفته,
346
990000
2000
من خیلی ها رو داشتم که ایستادن که ببینن آیا (ضربه) سوخت یا نه،
16:44
then they go and it's too lateدیر است.
347
992000
2000
بعدش تازه حرکت کردن که دیگه دیر شده بود.
16:46
Somebodyکسی elseچیز دیگری is in there aheadدر پیش of them.
348
994000
4000
یه نفر دیگه جلوی اونا بود.
16:50
And they weren'tنبودند very quickسریع, but they playedبازی کرد good positionموقعیت,
349
998000
2000
و اونا خیلی سریع نبودن، اما جاهای خوبی بازی کردن،
16:52
keptنگه داشته شد in good balanceتعادل.
350
1000000
2000
و تعادل رو حفظ کردند.
16:54
And so they playedبازی کرد prettyبسیار good defenseدفاع for us.
351
1002000
2000
و بنابراین دفاع خیلی خوبی برای ما بودند.
16:56
So they had qualitiesکیفیت ها that -- they cameآمد closeبستن to --
352
1004000
3000
پس اول خصوصیاتی داشتن که -- نزدیک شدن به --
16:59
as closeبستن to reachingرسیدن به possiblyاحتمالا theirخودشان fullپر شده potentialپتانسیل
353
1007000
4000
نزدیکترین مقداری که میشه به پتانسیل کاملشون نزدیک شد
17:03
as any playersبازیکنان I ever had.
354
1011000
2000
در مقایسه با تمام بازیکن هایی که تا حالا داشته ام.
17:05
So I considerدر نظر گرفتن them to be as successfulموفق شدن as
355
1013000
2000
بنابراین من اونا رو موفق قلمداد میکنم به اندازه
17:07
Lewisلوئیس Alcindorآلکیندر or Billبیل Waltonوالتون,
356
1015000
5000
لویز الکیندور یا بیل والتن،
17:12
or manyبسیاری of the othersدیگران that we had, There was some outstandingبرجسته -- some outstandingبرجسته playersبازیکنان.
357
1020000
6000
یا خیلی های دیگه که داشتیم، بازیکن های خیلی برجسته -- خیلی برجسته ای داشتیم.
17:18
Have I rambledرامبد enoughکافی?
358
1026000
3000
به اندازه کافی حرف مفت زدم؟
17:21
I was told that when he makesباعث می شود his appearanceظاهر, I was supposedقرار است to shutبسته شدن up.
359
1029000
4000
به من گفته اند که وقتی اون آقا رو میبینی، باید خفه شی.
17:25
(Laughterخنده)
360
1033000
1000
(خنده)
17:26
(Applauseتشویق و تمجید)
361
1034000
4000
(تشویق)
Translated by Reza Ghiabi
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
John Wooden - Coach
John Wooden, affectionately known as Coach, led UCLA to record wins that are still unmatched in the world of basketball. Throughout his long life, he shared the values and life lessons he passed to his players, emphasizing success that’s about much more than winning.

Why you should listen

Born in 1910, Coach John Wooden was the first person to be inducted into the Basketball Hall of Fame both as a player and coach, while ESPN ranks him as the greatest coach of all time, across all sports. In his 40 years at UCLA, he mentored legends such as Bill Walton and Kareem Abdul-Jabbar. He has created a model, the Pyramid of Success, and authored several books to impart his insight on achievement to others.

Coach wanted his players to be victors in life and not just on the court, so he treated them as an extended family and emphasized that winning was more than scoring. Indeed, most of his inspiring theories were born from conversations with his father, as a boy on their farm in Indiana. One that sums up his ideology quite well is his often-quoted definition of success: "Success is peace of mind which is a direct result of self-satisfaction in knowing you made the effort to become the best that you are capable of becoming."

More profile about the speaker
John Wooden | Speaker | TED.com