ABOUT THE SPEAKER
Robert Thurman - Buddhist scholar
The first American to be ordained a Tibetan Monk by the Dalai Lama, Robert A.F. Thurman is a scholar, author and tireless proponent of peace.

Why you should listen

Tenzin Robert Thurman became a Tibetan monk at age 24. He's a professor of Indo-Tibetan Buddhist studies at Columbia University, and co-founder of Tibet House US, a nonprofit dedicated to the preservation and promotion of Tibetan civilization.

Thurman's focus is on the balance between inner insight and cultural harmony. In interpreting the teachings of Buddha, he argues that happiness can be reliable and satisfying in an enduring way without depriving others.

He has translated many Buddhist Sutras, or teachings, and written many books, recently taking on the topic of Anger for the recent Oxford series on the seven deadly sins. He maintains a podcast on Buddhist topics. And yes, he is Uma's dad.

More profile about the speaker
Robert Thurman | Speaker | TED.com
Chautauqua Institution

Robert Thurman: Expanding your circle of compassion

رابِرت تِرمِن: توسعه دادنِ حلقه مهرباني.

Filmed:
348,764 views

سخت است که همیشه شفقت را نشان دهیم - حتی به اشخاصی که آنها را دوست میداریم. ولی رابِرت تِرمِن درخواست میکند که ما شفقت را برای دشمنانمان نیز توسعه دهیم. او یک تمرینِ تمرکزِ هفت مرحله ای را، برای توسعه دادن شفقت از محفَلِ دروني خویش، تجویز میکند.
- Buddhist scholar
The first American to be ordained a Tibetan Monk by the Dalai Lama, Robert A.F. Thurman is a scholar, author and tireless proponent of peace. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I want to openباز کن by quotingنقل قول Einstein'sانیشتین wonderfulفوق العاده statementبیانیه,
0
0
4000
من میخواهم با بیانِ فوق العادة اَنیشتَين، سخنانم را آغاز کنم،
00:16
just so people will feel at easeسهولت that the great scientistدانشمند of the 20thth centuryقرن
1
4000
5000
تا همه، احساسِ آسودگی کنند که، دانشمندِ عظیمِ قرنِ بیستم
00:21
alsoهمچنین agreesموافق است with us, and alsoهمچنین callsتماس می گیرد us to this actionعمل.
2
9000
4000
نیز با ما هم عقیده است و ما را به همچنین عَملی تشویق میکند.
00:25
He said, "A humanانسان beingبودن is a partبخشی of the wholeکل, calledبه نام by us, the 'universeجهان,' --
3
13000
5000
او گفت: "انسان، عُضوی از کُلیتی است که ما آنرا جهان مینامیم،
00:30
a partبخشی limitedمحدود in time and spaceفضا.
4
18000
3000
عُضوی منحصر به مکان و زمان.
00:33
He experiencesتجربیات himselfخودت, his thoughtsاندیشه ها and feelingsاحساسات,
5
21000
3000
او، خودش را، افکارش را، و احساساتش را،
00:36
as something separatedجدا از هم from the restباقی مانده,
6
24000
3000
مستقل از سایر چیزها تجربه میکند،
00:39
a kindنوع of opticalنوری delusionتوهم of his consciousnessآگاهی.
7
27000
4000
آن استقلال مانند یک نوع اغفالِ بصري از آگاهی اوست.
00:43
This delusionتوهم is a kindنوع of prisonزندان for us,
8
31000
3000
این پندارِ بیهوده، مانند یک مَحبسی
00:46
restrictingمحدود کردن us to our personalشخصی desiresخواسته ها and to affectionمحبت for a fewتعداد کمی personsافراد nearestنزدیکترین to us.
9
34000
6000
که ما را محدودِ آرزوهای شخصی و محدود به محبت نشان دادن به افرادِ معدودی در زندگیمان، میکند.
00:52
Our taskوظیفه mustباید be to freeرایگان ourselvesخودمان from this prisonزندان by wideningگسترده شدن our circleدایره of compassionمحبت,
10
40000
6000
وظیفة ما میبایست، آزاد کردن خویش از این محبس بوسیلة گسترش حلقه مهربانی باشد،
00:58
to embraceپذیرفتن all livingزندگي كردن creaturesموجودات and the wholeکل of natureطبیعت in its beautyزیبایی."
11
46000
4000
تا تمامي مخلوقاتِ زنده و کُلِ طبیعت را در زیباییشان در آغوش بگیریم."
01:02
This insightبینش، بصیرت، درون بینی of Einstein'sانیشتین is uncannilyبی ادبانه closeبستن to that of Buddhistبودایی psychologyروانشناسی,
12
50000
5000
این بینشِ اَنیشتن به طرز عجیبی به روانشناسي بودایی نزدیک است،
01:07
whereinکه در آن compassionمحبت -- "karunaکارونا," it is calledبه نام --
13
55000
4000
در جایی که، شفقت، (کَرونا نامیده میشود)
01:11
is definedتعریف شده است as, "the sensitivityحساسیت to another'sدیگران sufferingرنج کشیدن
14
59000
3000
به معنای، " حساسیت به رنج و دردِ دیگری...
01:14
and the correspondingمتناظر will to freeرایگان the other from that sufferingرنج کشیدن."
15
62000
5000
و اِرادة متقابل آن از برای آزاد کردن او از رنجیدگی " میباشد.
01:19
It pairsجفت closelyنزدیک است with love, whichکه is the will for the other to be happyخوشحال,
16
67000
4000
این کاملا،با عشق یکسان است. که اراده ایست برای خوشحال بودنِ دیگری.
01:23
whichکه requiresنیاز دارد, of courseدوره, that one feelsاحساس می کند some happinessشادی oneselfخودت
17
71000
4000
که، یقیناً،شخص باید خود احساسِ خوشحالی داشته باشد
01:27
and wishesخواسته ها to shareاشتراک گذاری it.
18
75000
3000
و بعد بخواهد آنرا با بقیه قسمت کند.
01:30
This is perfectکامل in that it clearlyبه وضوح opposesمخالفت می کند self-centerednessخودمحوری
19
78000
3000
این عالیست زیرا که بینِ خودخواهی وخود محوری
01:33
and selfishnessخودخواهی to compassionمحبت, the concernنگرانی for othersدیگران,
20
81000
4000
و شفقت و توجه و اهمیت به دیگران، تفاوت میگذارد،
01:37
and, furtherبیشتر, it indicatesنشان می دهد that those caughtگرفتار in the cycleچرخه of self-concernخود نگرانی
21
85000
5000
بعلاوة اینکه، نشان میدهد که آنانی که در چرخه حب نَفسِ خویش گیر کرده اند،
01:42
sufferرنج بردن helplesslyبی تردید, while the compassionateدلسوز are more freeرایگان
22
90000
4000
ناتوانانه رنج میبرند، در صورتیکه آدمهاي مشفق، بیشتر آزادند
01:46
and, implicitlyبه طور ضمنی, more happyخوشحال.
23
94000
2000
و بطورِ ضمنی، خوشحالترند.
01:48
The Dalaiدالای Lamaلاما oftenغالبا statesایالت ها that compassionمحبت is his bestبهترین friendدوست.
24
96000
5000
دالی لاما، کراراً توضیح میدهد که، شفقت بهترین دوست اوست.
01:53
It helpsکمک می کند him when he is overwhelmedغرق شدن with griefغم و اندوه and despairناامیدی.
25
101000
3000
او را در زمانهایی که غم و نومیدی غوطه ور کرده اند، یاری میکند.
01:56
Compassionرحم و شفقت - دلسوزی helpsکمک می کند him turnدور زدن away from the feelingاحساس of his sufferingرنج کشیدن
26
104000
4000
شفقت او را کمک میکند تا از احساساتِ رنجدهنده خود دور شود
02:00
as the mostاکثر absoluteمطلق, mostاکثر terribleوحشتناک sufferingرنج کشیدن anyoneهر کسی has ever had
27
108000
5000
که بنظرش، وحشتناکترین و بی حد ومرز ترین رنجهایی هستند که کسی میتواند تجریه کند
02:05
and broadensگسترش می یابد his awarenessاطلاع of the sufferingsرنج ها of othersدیگران,
28
113000
3000
و در عوض، آگاهي او را در مورد رنجبردگي دیگران وسعت میدهد
02:08
even of the perpetratorsمجرمان of his miseryبدبختی and the wholeکل massجرم of beingsموجودات.
29
116000
5000
حتی مسببان بدبختی او و تودة مردم.
02:13
In factواقعیت, sufferingرنج کشیدن is so hugeبزرگ and enormousعظیم,
30
121000
3000
در اصل، رنج بردن آنقدر کلان و عظیم است که
02:16
his ownخودت becomesتبدیل می شود lessکمتر and lessکمتر monumentalبسیار بزرگ و مهم.
31
124000
3000
رنجهای شخصي خود او بتدریج کم اهمیت تر بنظر می آید.
02:19
And he beginsشروع می شود to moveحرکت beyondفراتر his self-concernخود نگرانی into the broaderگسترده تر concernنگرانی for othersدیگران.
32
127000
6000
و از علاقه بنفسِ خویشتن بسوي اهمیت دادن بدیگران حرکت میکند.
02:25
And this immediatelyبلافاصله cheersبه سلامتی him up,
33
133000
2000
و این، فوراً او را خوشحال میکند،
02:27
as his courageشجاعت is stimulatedتحریک شده to riseبالا آمدن to the occasionمناسبت.
34
135000
4000
هنگامیکه دلیري او در فرصتهای مناسب تحریک میشود.
02:31
Thusبدین ترتیب, he usesاستفاده می کند his ownخودت sufferingرنج کشیدن
35
139000
2000
بدين‌ گونه‌، رنجهای خود را بعنوانِ
02:33
as a doorwayدروازه to wideningگسترده شدن his circleدایره of compassionمحبت.
36
141000
4000
راهرویی بسوي توسعه دادنِ حلقه مهربانی، استفاده میکند.
02:37
He is a very good colleagueهمکار of Einstein'sانیشتین, we mustباید say.
37
145000
4000
باید اقرار کنیم که او همکارِ بسیار عالي اَنیشتَن است.
02:41
Now, I want to tell a storyداستان,
38
149000
2000
حال، میخواهم که یک داستان بگویم،
02:43
whichکه is a very famousمشهور storyداستان in the Indianهندی and Buddhistبودایی traditionسنت,
39
151000
3000
که درسُنتهای هندی و بودایی، بسیار معروف است،
02:46
of the great Saintسنت Asangaاسانگا
40
154000
2000
در موردِ "آسانگاي مقدس"
02:48
who was a contemporaryامروزی of Augustineآگوستین in the Westغرب
41
156000
3000
که همزمان با آگِسیتینِ شرقی، زنده بود
02:51
and was sortمرتب سازی of like the Buddhistبودایی Augustineآگوستین.
42
159000
2000
و بطوری میشه گفت که آگستینِ بودایی بود.
02:53
And Asangaاسانگا livedزندگی می کرد 800 yearsسالها after the Buddha'sبودا time.
43
161000
4000
آسانگا، ۸۰۰ سال بعد از دوران بودا زندگی میکرد.
02:57
And he was discontentedناراحت with the stateحالت of people'sمردم practiceتمرین
44
165000
3000
او از کیفیتِ اعمالِ بودایي مردمِ
03:00
of the Buddhistبودایی religionمذهب in Indiaهندوستان at that time.
45
168000
2000
آنزمانِ هند، ناراضی بود.
03:02
And so he said, "I'm sickبیمار of all this. Nobody'sهیچ کس نیست really livingزندگي كردن the doctrineدکترین.
46
170000
4000
و میگفت که: "من از همگی خسته شده ام. کسی نیست که حقیقتاً اصول را فرا گیرد.
03:06
They're talkingصحبت کردن about love and compassionمحبت and wisdomحکمت and enlightenmentروشنگری,
47
174000
3000
آنها در مورد عشق، شفقت، معرفت و روشن فکری صحبت میکنند،
03:09
but they are actingبازیگری selfishخود خواه and patheticتأسفبار - رقت انگیز.
48
177000
3000
اما خودخواهانه و رقت انگیزانه عمل میکنند.
03:12
So, Buddha'sبودا teachingدرس دادن has lostکم شده its momentumتکانه.
49
180000
3000
پس تعالیمِ بودا، نیروی خود را از دست داده است.
03:15
I know the nextبعد Buddhaبودا will come a fewتعداد کمی thousandهزار yearsسالها from now,
50
183000
3000
میدانم که بوداي بعدی چند هزار سالِ بعد از همینجا قیام خواهد کرد،
03:18
but existsوجود دارد currentlyدر حال حاضر in a certainمسلم - قطعی heavenبهشت" -- that's Maitreyaمیتریه --
51
186000
4000
ولی در حالِ حاظر، در بهشتِ معینی که (مایْ تِرِیا) است، اقامت دارد.
03:22
"so, I'm going to go on a retreatعقب نشینی and I'm going to meditateمراقب باشید
52
190000
3000
پس من به گوشه نشینی خواهم رفت، و مشقولِ تمرکز و دعا
03:25
and prayدعا کن untilتا زمان the Buddhaبودا Maitreyaمیتریه revealsنشان می دهد himselfخودت to me,
53
193000
4000
خواهم شد تا بودا مایْ تِرِیا، خودش را به من فاش نماید،
03:29
and givesمی دهد me a teachingدرس دادن or something
54
197000
2000
و تعلیمی یا چیزی بمن بدهد
03:31
to reviveاحیای the practiceتمرین of compassionمحبت in the worldجهان todayامروز."
55
199000
4000
تا تمرینات شفقت را در دنیاي امروزی دوباره زنده کند."
03:35
So he wentرفتی on this retreatعقب نشینی. And he meditatedمدیتیشن for threeسه yearsسالها
56
203000
3000
پس رفت بسوی گوشه نشینی. و براي سه سال تمرکز کرد.
03:38
and he did not see the futureآینده Buddhaبودا Maitreyaمیتریه.
57
206000
2000
و بودا مایْ تِرِیاي آینده را ندید.
03:40
And he left in disgustنفرت.
58
208000
3000
و با احساسِ تنفر از آنجا رفت.
03:43
And as he was leavingترک, he saw a man --
59
211000
3000
همینطور که داشت میرفت، مردی را دید --
03:46
a funnyخنده دار little man sittingنشسته sortمرتب سازی of partبخشی way down the mountainکوه.
60
214000
3000
یک مرد کوچکِ خنده داری را -- در پایینِ کوه نشسته بود.
03:49
And he had a lumpتوده of ironاهن.
61
217000
3000
او یک کلوخه آهن داشت.
03:52
And he was rubbingمالش it with a clothپارچه.
62
220000
2000
و داشت آن آهن را با یک پارچه میمالید.
03:54
And he becameتبدیل شد interestedعلاقه مند in that.
63
222000
2000
آسانگا، با مشاهدة این، علاقه مند شد.
03:56
He said, "Well what are you doing?"
64
224000
2000
گفت: "خوب، چکار داری میکنی؟"
03:58
And the man said, "I'm makingساخت a needleسوزن."
65
226000
5000
آن مرد پاسخ داد: "دارم یک سوزن میسازم."
04:03
And he said, "That's ridiculousمسخره. You can't make a needleسوزن
66
231000
2000
آسانگا گفت: "چه مسخره آمیز! تو نمیتوانی با
04:05
by rubbingمالش a lumpتوده of ironاهن with a clothپارچه."
67
233000
2000
مالیدنِ یک آهن بتوسطِ پارچه، سوزن بسازی."
04:07
And the man said, "Really?" And he showedنشان داد him a dishظرف fullپر شده of needlesسوزن.
68
235000
3000
مرد پاسخ داد: "واقعاً؟" و به او یک ظرف پُر از سوزن نشان داد.
04:10
So he said, "Okay, I get the pointنقطه."
69
238000
2000
آسانگا گفت: "باشد، متوجة این نکته شدم."
04:12
He wentرفتی back to his caveغار. He meditatedمدیتیشن again.
70
240000
3000
برگشت بسوي غارش و به مراقبه ادامه داد.
04:15
Anotherیکی دیگر threeسه yearsسالها, no visionچشم انداز. He leavesبرگها again.
71
243000
3000
سه سال دیگر گذشت و هنوز هیچ خبری از الهامی نبود. دوباره آنجا را ترک کرد.
04:18
This time, he comesمی آید down.
72
246000
2000
ایندفعه، بسوي پایین میامد.
04:20
And as he's leavingترک, he seesمی بیند a birdپرنده makingساخت a nestلانه on a cliffصخره ledgeلبه.
73
248000
4000
همانطور که داشت آنجا را ترک میکرد، میبیند که یک پرنده دارد درلبة صخره یک لانه میسازد.
04:24
And where it's landingفرود آمدن to bringآوردن the twigsشاخه ها to the cliffصخره,
74
252000
4000
جایی که او فرود میامد تا سرشاخه ها را به صخره بیاورد،
04:28
its feathersپر brushesبرس the rockسنگ -- and it had cutبرش the rockسنگ
75
256000
4000
پَروبالش با سنگ تماس حاصل میکرد و آن سنگ را
04:32
sixشش to eightهشت inchesاینچ in. There was a cleftشکاف in the rockسنگ
76
260000
3000
پانزده تا بیست سانتیمتر تراش داده بود، شکافی در سنگ بوجود آمده بود
04:35
by the brushingمسواک زدن of the feathersپر of generationsنسل ها of the birdsپرنده ها.
77
263000
3000
بتوسطِ تماسِ پَروبالِ نسلها پرنده ها.
04:38
So he said, "All right. I get the pointنقطه." He wentرفتی back.
78
266000
2000
سپس گفت: "باشد. این نکته را نیز متوجه شدم." دوباره برگشت.
04:40
Anotherیکی دیگر threeسه yearsسالها.
79
268000
2000
سه سال دیگر گذشت.
04:42
Again, no visionچشم انداز of Maitreyaمیتریه after nineنه yearsسالها.
80
270000
2000
دوباره، هیچ الهامی از مایْ تِرِیا نگرفت بعد از نُه سال.
04:44
And he again leavesبرگها, and this time: waterاب drippingچکیدن,
81
272000
3000
دوباره عازم شد، اینبار، آب چکه چکه میچکید
04:47
makingساخت a giantغول bowlکاسه in the rockسنگ where it dripsقطره قطره in a streamجریان.
82
275000
4000
و کاسة بزرگی را در سنگی که، آن آب مانند رود در آن چکه میکرد، بوجود آورد.
04:51
And so, again, he goesمی رود back. And after 12 yearsسالها there is still no visionچشم انداز.
83
279000
4000
و دوباره بر میگردد. بعد از ۱۲ سال، هنوز هیچ خبری از الهامی نیست.
04:55
And he's freakedدمدمی مزاجی out. And he won'tنخواهد بود even look left or right
84
283000
2000
وسواسی میشود. دیگر چپ و راستش را نگاه نمیکند
04:57
to see any encouragingتشویق visionچشم انداز.
85
285000
2000
تا الهامِ مشوقی را ببیند.
04:59
And he comesمی آید to the townشهر. He's a brokenشکسته شده personفرد.
86
287000
3000
شکسته و خسته میرسد به شهر.
05:02
And there, in the townشهر, he's approachedنزدیک شدم by a dogسگ
87
290000
3000
در شهر، سگی بسوی او میاید
05:05
who comesمی آید like this -- one of these terribleوحشتناک dogsسگ ها you can see in some poorفقیر countriesکشورها,
88
293000
5000
بصورت سگهای وحشتناکی که در بعضی از کشورهای فقیر میبینید،
05:10
even in Americaآمریکا, I think, in some areasمناطق --
89
298000
2000
حتی در آمریکا، در بعضی از ناحیه ها --
05:12
and he's looking just terribleوحشتناک.
90
300000
2000
سگی وحشتناک.
05:14
And he becomesتبدیل می شود interestedعلاقه مند in this dogسگ because it's so patheticتأسفبار - رقت انگیز,
91
302000
3000
او، به این سگ علاقه مند میشود، چون بسیار رقت انگیز است،
05:17
and it's tryingتلاش کن to attractجذب his attentionتوجه. And he sitsنشسته down looking at the dogسگ.
92
305000
3000
و سعی میکند که توجه او را بدست بیاورد. میشیند و به این سگ مینگرد.
05:20
And the dog'sسگ ها wholeکل hindquartersچرک عقبی are a completeتکمیل openباز کن soreدرد دارد.
93
308000
5000
میبیند که نیم شقة این سگ، کاملاً پُر از زخمهای باز است.
05:25
Some of it is like gangrenousانفجار,
94
313000
2000
و بعضی از آنها مانند قانقاریا هستند.
05:27
and there are maggotsقارچ ها in the fleshگوشت. And it's terribleوحشتناک.
95
315000
3000
گوشتِ بدنش پُر از کِرمِ حشره است. چه وحشتناک.
05:30
He thinksفکر می کند, "What can I do to fixثابت up this dogسگ?
96
318000
3000
از خود میپرسد: "چکار میتوانم بکنم تا این سگ را کمک کنم؟
05:33
Well, at leastکمترین I can cleanپاک کن this woundزخم and washشستشو it."
97
321000
3000
خوب، اقلاً میتوانم زخمهایش را پاک کنم و بشویم."
05:36
So, he takes it to some waterاب. He's about to cleanپاک کن,
98
324000
2000
سگ را بسوی آبی میبرد و همینکه شروع میکند به شستنش او،
05:38
but then his awarenessاطلاع focusesتمرکز on the maggotsقارچ ها.
99
326000
4000
توجه اش میرود بسوي کِرمها.
05:42
And he seesمی بیند the maggotsقارچ ها, and the maggotsقارچ ها are kindنوع of looking a little cuteجذاب.
100
330000
3000
بنظرش، کِرمها، بامزه میایند.
05:45
And they're maggotingمهگوت happilyبا خوشحالی in the dog'sسگ ها hindquartersچرک عقبی there.
101
333000
3000
آنها، در درونِ نیم شقة این سگ، با شادی مشغول بکار خویشند.
05:48
"Well, if I cleanپاک کن the dogسگ, I'll killکشتن the maggotsقارچ ها. So how can that be?
102
336000
4000
ادامه میدهد: "خوب، اگر من این سگ را پاک کنم، کِرمها خواهند مُرد. پس چه میشود؟
05:52
That's it. I'm a uselessبلا استفاده personفرد and there's no Buddhaبودا, no Maitreyaمیتریه,
103
340000
3000
آها، من یک شخصِ بی خاصیتی هستم و بودایی یا مایْ تِرِیایی وجود ندارد...
05:55
and everything is all hopelessنومید.
104
343000
2000
و همه چیز کاملاً نا امید کننده است.
05:57
And now I'm going to killکشتن the maggotsقارچ ها?"
105
345000
3000
و حال تمام کِرمها را دارم میکُشم؟"
06:00
So, he had a brilliantدرخشان ideaاندیشه.
106
348000
2000
بنابراین، یک اندیشة درخشانی بسرش زد.
06:02
And he tookگرفت a shardشاد of something, and cutبرش a pieceقطعه of fleshگوشت from his thighران,
107
350000
5000
یک خُرده ريزی را از جایی گرفت، و قسمتی از گوشتِ رانِ خود را بُرید،
06:07
and he placedقرار داده شده it on groundزمینی.
108
355000
2000
و روي زمین قرار داد.
06:09
He was not really thinkingفكر كردن too carefullyبا دقت about the ASPCAASPCA.
109
357000
4000
او به فکرِ پیشگیری از ظلم به حیوانات نبود.
06:13
He was just immediatelyبلافاصله caughtگرفتار with the situationوضعیت.
110
361000
2000
او بیدرنگ گرفتارِ این موقعیت و لحظه شده بود.
06:15
So he thought, "I will take the maggotsقارچ ها and put them on this pieceقطعه of fleshگوشت,
111
363000
3000
پس بخودش گفت: "من این کِرمها را خواهم گرفت و بر روي این تکه گوشت خواهم گذاشت،
06:18
then cleanپاک کن the dog'sسگ ها woundsزخم ها, and then
112
366000
3000
آنگاه، زخمهاي این سگ را پاک خواهم کرد،
06:21
I'll figureشکل out what to do with the maggotsقارچ ها."
113
369000
3000
تا بعد ببینم که با این کِرمها چکار میتوانم بکنم."
06:24
So he startsشروع می شود to do that. He can't grabگرفتن the maggotsقارچ ها.
114
372000
2000
پس شروع میکند به این کار. میبیند که کِرمها را نمیتواند با دستانش بگیرد.
06:26
Apparentlyظاهرا they wriggleپاره شدن around. They're kindنوع of hardسخت to grabگرفتن, these maggotsقارچ ها.
115
374000
4000
مشخصاً، کِرمها از اینور به آنور می جُنبند و گرفتنشان سخت است.
06:30
So he saysمی گوید, "Well, I'll put my tongueزبان on the dog'sسگ ها fleshگوشت.
116
378000
4000
بخود میگوید: "خوب، زبونم را روی گوشتِ این سگ خواهم گذاشت...
06:34
And then the maggotsقارچ ها will jumpپرش on my warmerگرمتر tongueزبان" --
117
382000
2000
تا این کِرمها بسوي زبانِ گَرمِ من بِپَرَند.
06:36
the dogسگ is kindنوع of used up --
118
384000
2000
چون، این سگ دیگر بی خاصیت شده است.
06:38
"and then I'll spitتف انداختن them one by one down on the thing."
119
386000
3000
بعد، دانه به دانه، آنها را روی این تکه گوشت، تُف خواهم کرد."
06:41
So he goesمی رود down, and he's stickingچسبیده his tongueزبان out like this.
120
389000
3000
پس صورتش را بسوی کِرمها میبرد و زبانش را اینطوری بیرون میاورد.
06:44
And he had to closeبستن his eyesچشم ها, it's so disgustingچندش آور, and the smellبو and everything.
121
392000
5000
چشمهایش را میبندد، چون بو و کلاً تمامي این تجربه خیلی منزجر کننده است.
06:49
And then, suddenlyناگهان, there's a pfftpfft, a noiseسر و صدا like that.
122
397000
2000
ناگهان، یک صداي پِفت به گوشش میرسد.
06:51
He jumpsجهش back and there, of courseدوره, is the futureآینده Buddhaبودا Maitreyaمیتریه
123
399000
4000
از جا میپرد و آنجا، البته، بودا مایْ تِرِیاي آینده ظهور کرده است،
06:55
in a beautifulخوشگل visionچشم انداز -- rainbowرنگين كمان lightsچراغ ها, goldenطلایی, jeweledنگین دار, a plasmaپلاسما bodyبدن,
124
403000
7000
مانندِ یک الهامِ زیبایی: رنگهاي رنگین کمان، طلائی، جواهری، بدنِ پلاسمایی،
07:02
an exquisiteنفیس mysticعارف visionچشم انداز -- that he seesمی بیند.
125
410000
2000
همانند یک وحي دلپسندِ متصوف، او را مشاهده میکند.
07:04
And he saysمی گوید, "Oh." He bowsلگد زدن.
126
412000
2000
میگوید: "ای وای" و تعظیم میکند.
07:06
But, beingبودن humanانسان, he's immediatelyبلافاصله thinkingفكر كردن of his nextبعد complaintشکایت.
127
414000
4000
ولی، چون انسان است، بلافاصله بفکرِ شکایتِ بعدیش میافتد.
07:10
So as he comesمی آید up from his first bowتعظیم he saysمی گوید,
128
418000
2000
همینکه از اوّلین تعظیمش به بالا میاید، میگوید:
07:12
"My Lordخداوند, I'm so happyخوشحال to see you, but where have you been for 12 yearsسالها?
129
420000
4000
"ای مولای من، من از دیدن شما بسیار خوشحالم، ولی در این ۱۲ سالِ اخیر، کجا بودید؟
07:16
What is this?"
130
424000
2000
آخه، این چه وضع است؟"
07:18
And Maitreyaمیتریه saysمی گوید, "I was with you. Who do you think was makingساخت needlesسوزن
131
426000
3000
مایْ تِرِیا پاسخ میدهد: "من با تو بوده ام. پس فکر میکنی که چه کسی بود که داشت آن سوزنها،
07:21
and makingساخت nestsلانه and drippingچکیدن on rocksسنگ ها for you, misterمامان denseمتراکم?"
132
429000
4000
لانه ها و چکه های روی آب را برایت میساخت،‌ آقای احمق؟"
07:25
(Laughterخنده)
133
433000
2000
( صدای خنده )
07:27
"Looking for the Buddhaبودا in personفرد," he said.
134
435000
3000
گفت: "بدنبالِ شخص بودا بودم."
07:30
And he said, "You didn't have, untilتا زمان this momentلحظه, realواقعی compassionمحبت.
135
438000
6000
پاسخ داد: "تو تا به این لحظه، دارای شفقتِ واقعی نبودی.
07:36
And, untilتا زمان you have realواقعی compassionمحبت, you cannotنمی توان recognizeتشخیص love."
136
444000
3000
و تا شفقتِ واقعی را نداشته باشی، نمیتوانی عشق را تشخیص دهی."
07:39
"Maitreyaمیتریه" meansبه معنای love, "the lovingبا محبت one," in Sanskritسانسکریت.
137
447000
4000
در زبانِ سانسکریت، مایْ تِرِیا یعنی عشق، آن معشوق.
07:43
And so he lookedنگاه کرد very dubiousمشکوک, Asangaاسانگا did.
138
451000
2000
پس آسانگا مشکوک شد.
07:45
And he said, "If you don't believe me, just take me with you."
139
453000
3000
گفت: "اگر باورم نداری، پس مرا با خودت ببر."
07:48
And so he tookگرفت the Maitreyaمیتریه -- it shrunkکاهش یافته است into a globeجهان, a ballتوپ --
140
456000
5000
و او مایْ تِرِیا را گرفت -- مایْ تِرِیا کوچک شد و تبدیل به یک گوی شد --
07:53
tookگرفت him on his shoulderشانه.
141
461000
2000
و او را در روی شانه اش گذاشت و با خود برد.
07:55
And he ranفرار کرد into townشهر in the marketplaceبازار, and he said, "Rejoiceشادی کردن! Rejoiceشادی کردن!
142
463000
4000
دوان دوان وارد بازارِ شهر شد و شروع کرد به داد زدن: "شادی کنید. شادی کنید.
07:59
The futureآینده Buddhaبودا has come aheadدر پیش of all predictionsپیش بینی ها. Here he is."
143
467000
4000
بوداي آینده بیشِ تمامي پیشگوییها ظهور کرده است. همینجاست."
08:03
And then prettyبسیار soonبه زودی they startedآغاز شده throwingپرتاب کردن rocksسنگ ها and stonesسنگ ها at him --
144
471000
3000
بزودی همه شروع کردند بسوی او سنگ پرت کردن --
08:06
it wasn'tنبود ChautauquaChautauqua, it was some other townشهر --
145
474000
3000
در شهرِ چاتاگوآ نبود. در شهرِ دیگری بود --
08:09
because they saw a dementedدمدمی looking, scrawnyترسناک looking yogiیوگی man,
146
477000
4000
چون مردم دیدند که یک مردِ جوکي مجنون، لاغر واستخواني‌
08:13
like some kindنوع of hippieهیپی, with a bleedingخون ریزی legپا and a rottenفاسد شده dogسگ on his shoulderشانه,
147
481000
5000
مانندِ یک هِپی، با پاي خونین و سگِ فاسد روي شانه اش،
08:18
shoutingداد زدن that the futureآینده Buddhaبودا had come.
148
486000
2000
داد میزند که بوداي آینده آمده است.
08:20
So, naturallyبه طور طبیعی, they chasedتعقیب شد him out of townشهر.
149
488000
2000
پس، طبیعتاً، او را از شهر بیرون کردند.
08:22
But on the edgeلبه - تیزی of townشهر, one elderlyمسن ladyخانم, a charwomanعشاق in the charnelچارلل groundزمینی,
150
490000
5000
ولی در کنارِ شهر، یک پیرزنِ زغالی در گورستان،
08:27
saw a jeweledنگین دار footپا on a jeweledنگین دار lotusلوتوس on his shoulderشانه and then the dogسگ,
151
495000
4000
اول یک پاي جواهری بر روي نیلوفرِ آبي جواهري که بر شانة آسانگا بود را دید، بعد یک سگ،
08:31
but she saw the jewelجواهر footپا of the Maitreyaمیتریه, and she offeredارایه شده a flowerگل.
152
499000
4000
ولی او پاي جواهري مایْ تِرِیا را دید، و یک گُل تقدیم کرد.
08:35
So that encouragedتشویق شد him, and he wentرفتی with Maitreyaمیتریه.
153
503000
3000
این، آسانگا را تشویق کرد، و بدنبالِ مایْ تِرِیا ادامه به رفتن داد.
08:38
Maitreyaمیتریه then tookگرفت him to a certainمسلم - قطعی heavenبهشت,
154
506000
2000
مایْ تِرِیا، او را به یک بهشتِ معینی برد،
08:40
whichکه is the typicalمعمول way a Buddhistبودایی mythاسطوره unfoldsآشکار می شود.
155
508000
3000
افسانه های بودایی بطورِ نوعی، فاش میشوند.
08:43
And Maitreyaمیتریه then keptنگه داشته شد him in heavenبهشت for fiveپنج yearsسالها,
156
511000
2000
مایْ تِرِیا او را براي پنج سال در بهشت نگه داشت،
08:45
dictatingدیکته کردن to him fiveپنج complicatedبغرنج tomesتوام
157
513000
4000
به او، پنج دفترِ پیچده از
08:49
of the methodologyروش شناسی of how you cultivateکشت کن compassionمحبت.
158
517000
3000
روشِ ترویج کردنِ شفقت، دیکته کرد.
08:52
And then I thought I would shareاشتراک گذاری with you what that methodروش is, or one of them.
159
520000
3000
و من تصمیم گرفتم که یکی از آن روشها را با شما تهسیم کنم.
08:55
A famousمشهور one, it's calledبه نام the "Sevenfoldهفت برابر Causalعلت Methodروش of Developingدر حال توسعه Compassionرحم و شفقت - دلسوزی."
160
523000
5000
خیلی معروف است. بنامِ (مِتُدِ هفت لاي سببي توسعه دادنِ شفقت)
09:00
And it beginsشروع می شود first by one meditatingمدیتیشن and visualizingتجسم کردن that all beingsموجودات are with one --
161
528000
7000
که اوّل، شخص تمرکز وتصور میکند که تمام موجودات یکی اند،
09:07
even animalsحیوانات too, but everyoneهر کس is in humanانسان formفرم.
162
535000
4000
حتی حیوانات، ولی همه به فُرمِ انسان هستند.
09:11
The animalsحیوانات are in one of theirخودشان humanانسان livesزندگی می کند. The humansانسان are humanانسان.
163
539000
3000
حیوانات در یکی از زندگي انسانیشان هستند. انسانها انسانند.
09:14
And then, amongدر میان them, you think of your friendsدوستان and lovedدوست داشتنی onesآنهایی که, the circleدایره at the tableجدول.
164
542000
5000
و سپس، در میانِ آنها، شما بیادِ دوستها، عزیزان و افرادِ دورِورِ میزتان میافتید.
09:19
And you think of your enemiesدشمنان, and you think of the neutralخنثی onesآنهایی که.
165
547000
3000
و یادِ دشمنانتان را میکنید، و یادِ اشخاصِ عامي زندگیتان.
09:22
And then you try to say, "Well, the lovedدوست داشتنی onesآنهایی که I love.
166
550000
4000
بعد سعی میکنی که بخود بقلبانید که: "خوب، عزیزانم را دوست دارم.
09:26
But, you know, after all, they're niceخوب to me.
167
554000
2000
چون بمن محبت میکنند.
09:28
I had fightsمبارزه می کند with them. Sometimesگاهی they were unfriendlyغیر دوستانه.
168
556000
2000
با آنها گاهی دعوا کرده ام. بعضی وقتها آنها با من غیرِ دوستانه رفتار کردند.
09:30
I got madدیوانه. Brothersبرادران can fightمبارزه کردن. Parentsوالدین and childrenفرزندان can fightمبارزه کردن.
169
558000
3000
ازشان ناراحت شدم. برادرها میتوانند با هم دعوا کنند. مادر پدرها و فرزندان با هم دعوا میکنند.
09:33
So, in a way, I like them so much because they're niceخوب to me.
170
561000
4000
پس، بطریقی، آنها را دوست دارم چون به من محبت میکنند.
09:37
While the neutralخنثی onesآنهایی که I don't know. They could all be just fine.
171
565000
4000
اشخاصِ عامي زندگیم را خوب نمیشناسم. آنها بد نیستند.
09:41
And then the enemiesدشمنان I don't like because they're mean to me.
172
569000
4000
سپس، دشمنانم را دوست ندارم، چوی بمن بدجنسی میکنند.
09:45
But they are niceخوب to somebodyکسی. I could be them."
173
573000
3000
ولی میتوانند به بعضیها محبت کنند. می میتوانم یکی از آنها باشم."
09:48
And then the Buddhistsبودایی ها, of courseدوره, think that, because we'veما هستیم all had infiniteبي نهايت previousقبلی livesزندگی می کند,
174
576000
4000
وبعد، بوداییها، البته، چون زندگیهای پیشینِ بی نهایتی داشتند...
09:52
we'veما هستیم all been eachهر یک other'sدیگران relativesبستگان, actuallyدر واقع.
175
580000
4000
به این طریق فکر میکنند که، ما همگی بطوری فامیل و آشناي همدیگر بوده ایم،
09:56
Thereforeاز این رو all of you, in the Buddhistبودایی viewچشم انداز,
176
584000
2000
و همه، از اینرو، از دیدگاهِ بودایی،
09:58
in some previousقبلی life, althoughبا اينكه you don't rememberیاد آوردن it and neitherنه do I,
177
586000
4000
در یکی از زندگهاي پیشین خود، گرچه من و شما یادمان نمیاید،
10:02
have been my motherمادر -- for whichکه I do apologizeعذر خواهی کردن for the troubleمشکل I causedباعث you.
178
590000
5000
مادر من بوده اید، و از برای تمام دردِ سرها از شما عذر خواهی میکنم.
10:07
And alsoهمچنین, actuallyدر واقع, I've been your motherمادر.
179
595000
3000
و همچنین، من مادر شما بوده ام.
10:10
I've been femaleزن, and I've been everyهرکدام singleتنها one of yours'شما motherمادر in a previousقبلی life,
180
598000
3000
من یک زن بوده ام، و من تمامي شما بوده ام، مادرتان در زندگي پیشین،
10:13
the way the Buddhistsبودایی ها reflectمنعکس کننده.
181
601000
2000
به این وجه، بوداییها میاندیشند.
10:15
So, my motherمادر in this life is really great. But all of you in a way
182
603000
3000
مادر من در این زندگی خیلی عالیست. ولی تمامي شما به وجهی
10:18
are partبخشی of the eternalابدی motherمادر.
183
606000
3000
عُضوی از آن مادرِ ازلی هستید.
10:21
You gaveداد me that expressionاصطلاح; "the eternalابدی mamaمامان," you said. That's wonderfulفوق العاده.
184
609000
4000
تو این عبارتِ مادر ازلی را بمن دادی. خیلی عالیست.
10:25
So, that's the way the Buddhistsبودایی ها do it.
185
613000
2000
پس، این اعمال و رفتار بوداییهاست.
10:27
A theistخدا پرست Christianمسیحی can think that all beingsموجودات, even my enemiesدشمنان, are God'sخدایا childrenفرزندان.
186
615000
5000
و مسیحی هاي خدا پرست میتوانند اینطوری فکر کنند که، تمام انسانها، حتی دشمنانمان، فرزندانِ خدایند.
10:32
So, in that senseاحساس, we're relatedمربوط.
187
620000
2000
پس به این صورت، ما همه بهم وابسته ایم.
10:34
So, they first createايجاد كردن this foundationپایه of equalityبرابری.
188
622000
3000
پس، اوّل، این پایة برابری بوجود میاد.
10:37
So, we sortمرتب سازی of reduceكاهش دادن a little of the clingingچسبیده to the onesآنهایی که we love --
189
625000
4000
و ما این وفاداری و پیوستن به آنانی را که دوست داریم را کمی کاهش میدهیم ــ
10:41
just in the meditationمراقبه -- and we openباز کن our mindذهن to those we don't know.
190
629000
4000
فقط در تمرکز -- و ذهنمان را بسوی کسانی که نمیشناسیم باز میکنیم.
10:45
And we definitelyقطعا reduceكاهش دادن the hostilityخصومت and the "I don't want to be compassionateدلسوز to them"
191
633000
4000
و عیناً، خصومتمان را و عقیدة "من نمیخواهم به آنها محبت کنم" را کاهش میدهیم.
10:49
to the onesآنهایی که we think of as the badبد guys, the onesآنهایی که we hateنفرت and we don't like.
192
637000
5000
همینطور بسوی آنهایی که فکر میکنیم آدمهای بدی هستند، به آنهایی که تنفر داریم.
10:54
And we don't hateنفرت anyoneهر کسی, thereforeاز این رو. So we equalizeبرابر کردن. That's very importantمهم.
193
642000
3000
بنابراین، به کسی تنفر نخواهیم داشت. برابری را بوجود میاوریم. این بسیار مهم است.
10:57
And then the nextبعد thing we do is what is calledبه نام "motherمادر recognitionبه رسمیت شناختن."
194
645000
4000
و مرحلة عملي بعدی ما، (مادر شناسایی) نام دارد.
11:01
And that is, we think of everyهرکدام beingبودن as familiarآشنا, as familyخانواده.
195
649000
5000
که همگی را به عنوانِ فامیل و کس میشماریم.
11:06
We expandبسط دادن. We take the feelingاحساس about rememberingبه یاد آوردن a mamaمامان,
196
654000
5000
ما توسعه دریافت میکنیم. احساسِ یادآوری مادر را گرفته،
11:11
and we defuseخنثی کردن that to all beingsموجودات in this meditationمراقبه.
197
659000
4000
و آن را در این تمرکز به تمامي انسانها ربط میدهیم.
11:15
And we see the motherمادر in everyهرکدام beingبودن.
198
663000
2000
آن مادر را در همه میبینیم.
11:17
We see that look that the motherمادر has on her faceصورت,
199
665000
3000
آن نگاهی را که مادر بر چهره اش دارد را میبینیم،
11:20
looking at this childکودک that is a miracleمعجزه
200
668000
2000
آن نگاهی که به فرزندش دارد، که خود یک معجزه ای است
11:22
that she has producedتولید شده from her ownخودت bodyبدن, beingبودن a mammalپستاندار,
201
670000
3000
که از بدن خود، که پستاندار است، تولید کرده است،
11:25
where she has trueدرست است compassionمحبت, trulyبراستی is the other, and identifiesشناسایی می کند completelyبه صورت کامل.
202
673000
4000
جایی است که او شفقت حقیقی را در بر دارد، بسوی دیگری، و هویت او را کاملاً تشخیص میدهد.
11:29
Oftenغالبا the life of that other will be more importantمهم to her than her ownخودت life.
203
677000
4000
غالباً، زندگي دیگری مهمتر از زندگي خودش است.
11:33
And that's why it's the mostاکثر powerfulقدرتمند formفرم of altruismبی نظیری.
204
681000
3000
از اینروست که این قویترین فورمِ نوع دوستی است.
11:36
The motherمادر is the modelمدل of all altruismبی نظیری for humanانسان beingsموجودات,
205
684000
4000
مادر، نمونة کاملِ نوع دوستی براي بشریت است،
11:40
in spiritualروحانی traditionsرسم و رسوم.
206
688000
3000
در سُنتهای روحانی.
11:43
And so, we reflectمنعکس کننده untilتا زمان we can sortمرتب سازی of see that motherlyمادرانه expressionاصطلاح in all beingsموجودات.
207
691000
6000
پس ما میاندیشیم، تا زمانی که، آن سیماي مادری را در تمام انسانها ببینیم.
11:49
People laughخنده at me because, you know, I used to say that
208
697000
3000
مردم بمن میخندند، چون میگفتم که
11:52
I used to meditateمراقب باشید on mamaمامان Cheneyچنی as my momمامان,
209
700000
4000
در تمرکزاتم، روی "مادر چِینی" بعنوانِ مادرم تمرکز میکردم،
11:56
when, of courseدوره, I was annoyedآزاردهنده with him about all of his evilبد doingsاعمال in Iraqعراق.
210
704000
5000
موقعی که، بطورِ واضح، کارهای شیطانیش در عراق، مرا آذار میداد.
12:01
I used to meditateمراقب باشید on Georgeجورج Bushبوته. He's quiteکاملا a cuteجذاب momمامان in a femaleزن formفرم.
211
709000
3000
روی "جُرج بوش" تمرکز میکردم. بنظرم در فورم ماده، واقعاً یک مادر با مزه ایست.
12:04
He has his little earsگوش ها and he smilesلبخند می زند and he rocksسنگ ها you in his armsبازوها.
212
712000
3000
گوشهای کوچکی دارد و میخندد و ترا در آغوشش تکان میدهد.
12:07
And you think of him as nursingپرستاری you.
213
715000
3000
و او را بعنوان پرستارت در نظر میگیری.
12:10
And then Saddamصدام Hussein'sحسین seriousجدی mustacheسبیل is a problemمسئله,
214
718000
3000
و بعد، سِبیلِ جدي صدام حسین، خود یک مسئلة مشکلی است.
12:13
but you think of him as a momمامان.
215
721000
3000
ولی او را بعنوانِ یک مادر تصور میکنی.
12:16
And this is the way you do it. You take any beingبودن who looksبه نظر می رسد weirdعجیب و غریب to you,
216
724000
2000
و به این طریق، اینکار را انجام میدهی. هر شخصی که بنظر تو خارق العاده است را میگیری،
12:18
and you see how they could be familiarآشنا to you.
217
726000
4000
و سعی میکنی که ببینی چطوری او میتواند آشناي تو باشد.
12:22
And you do that for a while, untilتا زمان you really feel that.
218
730000
4000
اینکار را آنقدر انجام میدهی تا اینکه واقعاً حِسَش کنی.
12:26
You can feel the familiarityآشنایی of all beingsموجودات.
219
734000
2000
تو میتوانی خودمانی بودنِ تمامي موجودات را حس کنی.
12:28
Nobodyهيچ كس seemsبه نظر می رسد alienبیگانه. They're not "other."
220
736000
2000
هیچکس بنظر بیگانه نخواهد ماند. آنها "دیگری" نیستند.
12:30
You reduceكاهش دادن the feelingاحساس of othernessدیگران about beingsموجودات.
221
738000
3000
تو آن احساسِ "دیگر بودنِ" موجودات را در خود کاهش میدهی.
12:33
Then you moveحرکت from there to rememberingبه یاد آوردن the kindnessمهربانی of mothersمادران in generalعمومی,
222
741000
5000
و از آن، بسوي یاد آوري محبتهاي مادری جهت پیدا خواهی کرد،
12:38
if you can rememberیاد آوردن the kindnessمهربانی of your ownخودت motherمادر,
223
746000
2000
اگر بتوانی مهرباني مادر خود را بیاد آوری،
12:40
if you can rememberیاد آوردن the kindnessمهربانی of your spouseهمسر,
224
748000
2000
اگر بتوانی مهرباني هَمسَر خود را بیاد آوری،
12:42
or, if you are a motherمادر yourselfخودت, how you were with your childrenفرزندان.
225
750000
3000
یا اینکه، اگر خود یک مادر هستی، چگونگي مهرباني خودت بسوی فرزندت را بیاد آوری.
12:45
And you beginشروع to get very sentimentalاحساساتی; you cultivateکشت کن sentimentalityاحساساتی بودن intenselyشدیدا.
226
753000
5000
و شروع میکنی به احساساتی شدن. پیروی از عواطف و احساسات شدید را ترویج میکنی.
12:50
You will even weepاشک ریختن, perhapsشاید, with gratitudeحق شناسی and kindnessمهربانی.
227
758000
3000
حتی گریه خواهی کرد، گویا، با سپاسگزاری و مهربانی.
12:53
And then you connectاتصال that with your feelingاحساس that everyoneهر کس has that motherlyمادرانه possibilityامکان پذیری.
228
761000
4000
و آن را با احساساتت وصل میکنی که: همه آن قابلیتِ مادرانه را دارند.
12:57
Everyهرکدام beingبودن, even the mostاکثر mean looking onesآنهایی که, can be motherlyمادرانه.
229
765000
5000
تمامي موجودات، حتی وحشتناکترینشان، میتوانند مادرانه باشند.
13:02
And then, thirdسوم, you stepگام from there to what is calledبه نام "a feelingاحساس of gratitudeحق شناسی."
230
770000
4000
و بعد، در مرحلة سوّم، از اینجا، بسوی احساساتِ سپاسگزاری قدم بر میداری.
13:06
You want to repayبازپرداخت that kindnessمهربانی that all beingsموجودات have shownنشان داده شده to you.
231
774000
4000
میخواهی تمامي مهربانیهایی را که همگی بتو نشان داده اند را تلافی کنی.
13:10
And then the fourthچهارم stepگام, you go to what is calledبه نام "lovelyدوست داشتني love."
232
778000
4000
و در مرحلة چهارم، تو وارد "عشقِ دلپذیر" میشوی.
13:14
In eachهر یک one of these you can take some weeksهفته ها, or monthsماه ها, or daysروزها
233
782000
2000
در این تمرکز، برای هر یک از این مرحله ها، شما میتوانید هفته ها، ماه ها، یا حتی روزها،
13:16
dependingبستگی دارد on how you do it, or you can do them in a runاجرا کن, this meditationمراقبه.
234
784000
4000
وقت صرف کنید، بستگی به شما دارد، حتی میتوانید همه را، یکی بیکی، پشتِ سَرِ هم انجام دهید.
13:20
And then you think of how lovelyدوست داشتني beingsموجودات are when they are happyخوشحال,
235
788000
5000
بعد به این فکر میافتی که ببینی چقدر موجودات دلپذیرند وقتی که خوشحال،
13:25
when they are satisfiedراضی.
236
793000
2000
و راضی هستند.
13:27
And everyهرکدام beingبودن looksبه نظر می رسد beautifulخوشگل when they are internallyدر داخل feelingاحساس a happinessشادی.
237
795000
4000
و هر یک از موجودات چقدر زیبا هستند وقتی که از درون احساسِ خوشحالی میکنند.
13:31
Theirآنها faceصورت doesn't look like this. When they're angryخشمگین, they look uglyزشت, everyهرکدام beingبودن,
238
799000
4000
صورتشان به این گونه نیست.در موقعی که عصبانی شده، زشت می شود، هر موجودی،
13:35
but when they're happyخوشحال they look beautifulخوشگل.
239
803000
2000
در زمانی که خوشحال هستند، بسیار زیبا بنظر خواهد آمد.
13:37
And so you see beingsموجودات in theirخودشان potentialپتانسیل happinessشادی.
240
805000
3000
شما، موجودات را در قابلیتِ خوشحالي خودشان، خواهید دید.
13:40
And you feel a love towardبه سمت them and you want them to be happyخوشحال, even the enemyدشمن.
241
808000
3000
و احساسِ محبت بسویشان خواهید داشت. خواستارِ خوشحالیشان خواهید بود، حتی براي دشمنانتان.
13:43
We think Jesusعیسی is beingبودن unrealisticغیر واقعی است
242
811000
2000
و این خواست کاملاُ منطقی است --
13:45
when he saysمی گوید, "Love thineخودت enemyدشمن."
243
813000
4000
ما تصور میکنیم که حضرتِ عیسی مسیح غیرِ منطقی است وقتی که میفرماید دشمنانتان را دوست بدارید.
13:49
He does say that, and we think he's beingبودن unrealisticغیر واقعی است
244
817000
3000
او این را میفرماید و ما فکر میکنیم که او غیرِ منطقی و
13:52
and sortمرتب سازی of spiritualروحانی and highfalutinبالا فالوتین. "Niceخوب for him to say it, but I can't do that."
245
820000
3000
کمی روحانی و اغراق آمیزاست. بخود میگوییم: "خوشبحالش که اینرا میفرماید، من که قادر این کار نیستم."
13:55
But, actuallyدر واقع, that's practicalکاربردی.
246
823000
2000
ولی در اصل، این بسیار عَملی است.
13:57
If you love your enemyدشمن that meansبه معنای you want your enemyدشمن to be happyخوشحال.
247
825000
3000
اگر شما دشمنت را دوست بداری، بدان معناست که تو میخواهی دشمنت خوشحال باشد.
14:00
If your enemyدشمن was really happyخوشحال, why would they botherزحمت to be your enemyدشمن?
248
828000
4000
اگر دشمن تو واقعاً خوشحال باشد، چرا دیگرسر بسر تو بگذارد؟
14:04
How boringحوصله سر بر to runاجرا کن around chasingتعقیب you.
249
832000
2000
تعقیب کردن تو چقدر برایش، خسته کننده و بی خاصیت خواهد بود.
14:06
They would be relaxingآرامش بخش somewhereجایی havingداشتن a good time.
250
834000
3000
به جاي آن، وقتش را صرف استراحت و خوشگذرانی سپری خواهد کرد.
14:09
So it makesباعث می شود senseاحساس to want your enemyدشمن to be happyخوشحال,
251
837000
2000
پس، خوشحالی خواستن برای دشمنت کاملاُ مفهوم خواهد داشت،
14:11
because they'llآنها خواهند شد stop beingبودن your enemyدشمن because that's too much troubleمشکل.
252
839000
3000
زیرا، دیگر دشمنت نخواهد بود، چون دشمنی برایش دشوار و پر زحمت خواهد بود.
14:14
But anywayبه هر حال, that's the "lovelyدوست داشتني love. "
253
842000
2000
خوب، خلاصاً، این "عشقِ دلپذیر" است.
14:16
And then finallyسرانجام, the fifthپنجم stepگام is compassionمحبت, "universalجهانی است compassionمحبت."
254
844000
4000
و سپس، در نهایت، مرحلة پنجم،"مهربانی، شفقتِ جهانی" است.
14:20
And that is where you then look at the realityواقعیت of all the beingsموجودات you can think of.
255
848000
6000
اینجاست که به حقیقتِ تمامي موجودات نگاه میکنی.
14:26
And you look at them, and you see how they are.
256
854000
2000
آنها را نگاه میکنی و چگونگي آنها را در نظر میگیری.
14:28
And you realizeتحقق بخشیدن how unhappyناراضی they are actuallyدر واقع, mostlyاغلب, mostاکثر of the time.
257
856000
4000
و پی میبری که چقدر اکثرِ آنها ناخوش و ناراضی هستند.
14:32
You see that furrowedسوراخ شده browسوزش in people.
258
860000
2000
ابروهاي شیار دارِ مردم را میبینی.
14:34
And then you realizeتحقق بخشیدن they don't even have compassionمحبت on themselvesخودشان.
259
862000
3000
و به این پی میبری که آنها حتی بسوي خودشان مهربانی ندارند.
14:37
They're drivenرانده by this dutyوظیفه and this obligationتعهد.
260
865000
2000
این تکلیف و وظیفه است که آنها را حرکت می دهد.
14:39
"I have to get that. I need more. I'm not worthyشایسته. And I should do something."
261
867000
4000
"من باید آنرا داشته باشم. من بیشتر میخواهم. من بی ارزشم. من باید کاری بکنم."
14:43
And they're rushingعجله دارد around all stressedتاکید کرد out.
262
871000
2000
و بطورِ عجله، از اینسو به آنسو در گیجی روانند.
14:45
And they think of it as somehowبه نحوی machoمگا, hardسخت disciplineانضباط on themselvesخودشان.
263
873000
4000
و تصور میکنند که، این نظم و انضباط، به وجهی، مردانه و ماچو است.
14:49
But actuallyدر واقع they are cruelظالمانه to themselvesخودشان.
264
877000
3000
ولی در اصل، بخود ظلم میکنند.
14:52
And, of courseدوره, they are cruelظالمانه and ruthlessبی رحم towardبه سمت othersدیگران.
265
880000
2000
و، البته، بسوی دیگران نیز ظلم میکنند.
14:54
And they, then, never get any positiveمثبت feedbackبازخورد.
266
882000
2000
و آنها، هیچوقت پیشنهادات و انتقاداتِ مثبت دریافت نمیکنند.
14:56
And the more they succeedموفق باش and the more powerقدرت they have,
267
884000
2000
و هر چقدر بیشتر پیشرفت کنند و قدرت بدست آورند،
14:58
the more unhappyناراضی they are.
268
886000
2000
همانطور، بیشتر ناراضی خواهند بود.
15:00
And this is where you feel realواقعی compassionمحبت for them.
269
888000
3000
و اینجاست که براي آنها احساسِ شفقت میکنی.
15:03
And you then feel you mustباید actعمل کن.
270
891000
3000
و احساسِ وظیفة عمل میکنی.
15:06
And the choiceانتخابی of the actionعمل, of courseدوره,
271
894000
2000
و آن انگیزش است --
15:08
hopefullyخوشبختانه will be more practicalکاربردی
272
896000
4000
و انتخابِ عَملِ تو، امیدواراً، عَملیتر از
15:12
than poorفقیر Asangaاسانگا, who was fixingتثبیت the maggotsقارچ ها on the dogسگ
273
900000
4000
آسانگاي بیچاره خواهد بود که سعی داشت کِرمهاي آن سگ را کمک کند،
15:16
because he had that motivationانگیزه, and whoeverهر کس was in frontجلوی of him,
274
904000
3000
چون او، آن انگیزش را داشت، و هر کس که با او برخورد میکرد،
15:19
he wanted to help.
275
907000
2000
میخواست که کمک کند.
15:21
But, of courseدوره, that is impracticalغیر عملی است. He should have foundedتأسیس شد the ASPCAASPCA in the townشهر
276
909000
4000
البته، کار او غیرِ عملی بود. او میبایست انجمن، "پیشگیری از ظلم به حیوانات" را در آن شهر بنیان میکرد،
15:25
and gottenدریافت کردم some scientificعلمی help for dogsسگ ها and maggotsقارچ ها.
277
913000
3000
و کمک عِلمی برای کمک کردن به آن سگ و آن کِمرها میگرفت.
15:28
And I'm sure he did that laterبعد. (Laughterخنده) But that just indicatesنشان می دهد the stateحالت of mindذهن, you know.
278
916000
6000
مطمئنم که بعد این کار را کرد. این آن حالتِ ذهني او را نشان میدهد.
15:34
And so the nextبعد stepگام -- the sixthششم stepگام beyondفراتر "universalجهانی است compassionمحبت" --
279
922000
4000
سپس، مرحلة ششم، "قدم به ماوراء شفقتِ جهانی" --
15:38
is this thing where you're linkedمرتبط with the needsنیاز دارد of othersدیگران in a trueدرست است way,
280
926000
4000
حالتی است که شما با نیازهای دیگران، بطریقِ واقعی، پیوند خواهید داشت،
15:42
and you have compassionمحبت for yourselfخودت alsoهمچنین,
281
930000
3000
و همزمان، بسوی خود نیز شفقت خواهید داشت،
15:45
and it isn't sentimentalاحساساتی only. You mightممکن be in fearترس of something.
282
933000
3000
و نخواهید داشت -- صرفاً حالت احساساتی نیست. شما شاید از چیزی بیم داشته باشید.
15:48
Some badبد guy is makingساخت himselfخودت more and more unhappyناراضی
283
936000
3000
بعضی از اشخاصِ بَد، خود را بیشتر و بیشتر ناراضی میکنند
15:51
beingبودن more and more mean to other people
284
939000
2000
بوسیلة بدجنسی به دیگران
15:53
and gettingگرفتن punishedمجازات in the futureآینده for it in variousمختلف waysراه ها.
285
941000
3000
و در آینده بطور مختلف مجازات میشوند.
15:56
And in Buddhismبودیسم, they catchگرفتن it in the futureآینده life.
286
944000
3000
در بوداگرایی، آن را در زندگي بعدی، دستگیر خواهند کرد.
15:59
Of courseدوره in theisticتئیستی religionمذهب they're punishedمجازات by God or whateverهر چه.
287
947000
3000
البته در ادیان خدا پرستی، انها از جهت خدا مجازات میشوند.
16:02
And materialismماتریالیسم, they think they get out of it just by not existingموجود است,
288
950000
2000
و مادیون، تصور میکنند که با مردن،‌ میتوانند از دست اعمالشان فرار کنند،
16:04
by dyingدر حال مرگ, but they don't.
289
952000
3000
ولی اینطور نیست.
16:07
And so they get rebornتولد دوباره as whateverهر چه, you know.
290
955000
3000
پس آنها به نوعی، تولد تازه خواهند یافت.
16:10
Never mindذهن. I won'tنخواهد بود get into that.
291
958000
2000
ازش بگذریم. وارد این مسائل نخواهم شد.
16:12
But the nextبعد stepگام is calledبه نام "universalجهانی است responsibilityمسئوليت."
292
960000
3000
مرحلة بعدی، "مسئولیتِ جهانی" نام دارد.
16:15
And that is very importantمهم -- the Charterمنشور of Compassionرحم و شفقت - دلسوزی
293
963000
3000
و این خیلی مهم است -- منشور شفقت
16:18
mustباید leadسرب us to developتوسعه throughاز طریق trueدرست است compassionمحبت,
294
966000
3000
باید بوسیلة پرورش شفقت، ما را هدایت کند،
16:21
what is calledبه نام "universalجهانی است responsibilityمسئوليت."
295
969000
2000
که آن، مسئولیتِ جهانیست.
16:23
In the great teachingدرس دادن of his Holinessسعادت the Dalaiدالای Lamaلاما
296
971000
4000
بدین معنی که، تعالیمِ عالي مقدسِ دالی لاما،
16:27
that he always teachesتدریس می کند everywhereدر همه جا, he saysمی گوید
297
975000
2000
که در همه جا تعلیم میدهد، میگوید که
16:29
that that is the commonمشترک religionمذهب of humanityبشریت: kindnessمهربانی.
298
977000
3000
مهربانی، آیینِ عوامانة بشریت است،
16:32
But "kindnessمهربانی" meansبه معنای "universalجهانی است responsibilityمسئوليت."
299
980000
2000
و مهربانی یعنی مسئولیتِ جهانی.
16:34
And that meansبه معنای whateverهر چه happensاتفاق می افتد to other beingsموجودات is happeningاتفاق می افتد to us:
300
982000
4000
بدین معنی که، هر اتفاقی که بسر دیگران میافتد، همزمان بسر خودمان دارد میافتد،
16:38
we are responsibleمسئول for that, and we should take it
301
986000
4000
و ما مسئولِ آن هستیم، و ما باید آنرا گرفته،
16:42
and do whateverهر چه we can at whateverهر چه little levelسطح
302
990000
2000
و بهر طریقی که قادر هستیم
16:44
and smallکوچک levelسطح that we can do it.
303
992000
2000
کاری انجام دهیم.
16:46
We absolutelyکاملا mustباید do that. There is no way not to do it.
304
994000
4000
ما باید کاملاُ این کار را انجام دهیم. هیچ بهانه ای برای نکردنش وجود ندارد.
16:50
And then, finallyسرانجام, that leadsمنجر می شود to a newجدید orientationگرایش in life
305
998000
4000
و سپس، در نهایت، آن ما را بسوی یک جهت گیري تازه ای راهنمایی میکند،
16:54
where we liveزنده equallyبه همان اندازه for ourselvesخودمان and for othersدیگران
306
1002000
4000
که ما با برابری برای خود و دیگران زندگی خواهیم کرد
16:58
and we are
307
1006000
4000
و آن خوشبختی را را برای خودمان درک خواهیم کرد --
17:02
joyfulشاد and happyخوشحال.
308
1010000
2000
و ما شاد و خوشحال خواهیم بود.
17:04
One thing we mustn'tنباید think is that compassionمحبت makesباعث می شود you miserableبدبخت.
309
1012000
3000
ما هیچوقت نباید فکر کنیم که شفقت ما را بدبخت خواهد کرد.
17:07
Compassionرحم و شفقت - دلسوزی makesباعث می شود you happyخوشحال.
310
1015000
2000
شفقت شما را خوشحال خواهد کرد.
17:09
The first personفرد who is happyخوشحال when you get great compassionمحبت is yourselfخودت,
311
1017000
4000
اولین شخصی که خوشحال میشود، در زمانِ دریافتِ شفقت، خود شما خواهد بود،
17:13
even if you haven'tنه doneانجام شده anything yetهنوز for anybodyهر شخصی elseچیز دیگری.
312
1021000
2000
حتی اگر هنوز کاری براي دیگری نکرده ای.
17:15
Althoughبا اينكه, the changeتغییر دادن in your mindذهن alreadyقبلا does something for other beingsموجودات:
313
1023000
5000
اگر چه، تغییر افکار شما در حال حاضر، خود کارِ بسیاری است براي دیگران.
17:20
they can senseاحساس this newجدید qualityکیفیت in yourselfخودت,
314
1028000
3000
آنها، این کیفیتِ تازه را در شما حس میکنند،
17:23
and it helpsکمک می کند them alreadyقبلا, and givesمی دهد them an exampleمثال.
315
1031000
2000
و به آنها قوت میدهد، و به آنها یک نمونه نشان میدهد.
17:25
And that uncompassionateبی خوابی clockساعت has just showedنشان داد me that it's all over.
316
1033000
4000
و آن ساعتِ بی شفقت دارد به من نشان میدهد که زمان ما به پایان رسیده است.
17:29
So, practiceتمرین compassionمحبت, readخواندن the charterمنشور, disseminateانتشار it
317
1037000
5000
پس، شفقت را تمرین کنید، منشور را بخوانید، منتشرش کنید،
17:34
and developتوسعه it withinدر داخل yourselfخودت.
318
1042000
2000
و در خود پرورشش دهید.
17:36
Don't just think, "Well, I'm compassionateدلسوز," or "I'm not compassionateدلسوز,"
319
1044000
3000
صرفاً بخودت نگو که مشفق هستی یا نیستی،
17:39
and sortمرتب سازی of think you're stuckگیر there.
320
1047000
2000
و فکر کنی که در آن گیر کرده ای.
17:41
You can developتوسعه this. You can diminishکاهش the non-compassionغیر شفقت,
321
1049000
3000
شما میتوانید آنرا پرورش دهید. میتوانید آن عَدمِ شفقت،
17:44
the crueltyظلم, the callousnessخستگی, the neglectبی توجهی of othersدیگران,
322
1052000
4000
آن ستمگری، آن بی عاطفه گی، و آن غفلت به دیگران را کاهش دهید.
17:48
and take universalجهانی است responsibilityمسئوليت for them.
323
1056000
2000
احساسِ مسئولیت جهانی بسوي آنها داشته باشید،
17:50
And then, not only will God smileلبخند and the eternalابدی mamaمامان will smileلبخند,
324
1058000
5000
سپس، نه تنها خداوند و مادر ازلی ، به شما لبخند خواهند زد،
17:55
but Karenکارن Armstrongآرمسترانگ will smileلبخند.
325
1063000
2000
بلکه، کارن آمسترانگ نیز بشما لبخند خواهد زد.
17:57
Thank you very much. (Applauseتشویق و تمجید)
326
1065000
2000
بسیار متشکرم.
Translated by Pouria Montazeri
Reviewed by Ghasem Vahedi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Robert Thurman - Buddhist scholar
The first American to be ordained a Tibetan Monk by the Dalai Lama, Robert A.F. Thurman is a scholar, author and tireless proponent of peace.

Why you should listen

Tenzin Robert Thurman became a Tibetan monk at age 24. He's a professor of Indo-Tibetan Buddhist studies at Columbia University, and co-founder of Tibet House US, a nonprofit dedicated to the preservation and promotion of Tibetan civilization.

Thurman's focus is on the balance between inner insight and cultural harmony. In interpreting the teachings of Buddha, he argues that happiness can be reliable and satisfying in an enduring way without depriving others.

He has translated many Buddhist Sutras, or teachings, and written many books, recently taking on the topic of Anger for the recent Oxford series on the seven deadly sins. He maintains a podcast on Buddhist topics. And yes, he is Uma's dad.

More profile about the speaker
Robert Thurman | Speaker | TED.com