ABOUT THE SPEAKER
Lemn Sissay - Poet and playwright
An award-winning playwright and popular broadcaster in the UK, as well as the author of five poetry books, Lemn Sissay has a way with words.

Why you should listen

Lemn Sissay wears many hats as a writer and performer.

The author of five poetry collections, Sissay's poems dot the London landscape and are etched into major landmarks, from the site of the 2012 Summer Olympics to The Royal Festival Hall. In 2006, Desmond Tutu unveiled his sculpture poem "Gilt of Cain," located near Fenchurch Street Station. Currently an associate artist at Southbank Centre and patron of the Letterbox Club, Sissay was named the official poet of the London 2012 Olympics. His poetry art has also been displayed at The Royal Academy.

Sissay is perhaps best known for his work for the BBC, which shines a spotlight on his upbringing as a foster child in the UK. In 1995, he shared his story in the BBC documentary Internal Flight and his BBC radio documentary Child of the State was nominated for a 2010 Sony Award. His play Something Dark charts his quest to find his family. After a long search, he located his birth mom in Gambia and has since come to know the rest of his family.

More profile about the speaker
Lemn Sissay | Speaker | TED.com
TEDxHousesOfParliament

Lemn Sissay: A child of the state

لِمن سیسسای: کودکی تحت سرپرستی دولت

Filmed:
905,635 views

ادبیات مدت طولانی مجذوب کودکان تحت سرپرستی، فرزند‌خوانده و یتیم بوده است، از موسی گرفته تا سیندرلا و الیور تویست تا هری پاتر. پس چرا بسیاری از کودکان بی سرپرست احساس می‌کنند که مجبورند که گذشته‌شان را پنهان کنند؟ لمن سیسای شاعر و نمایشنامه‌نویس، داستان تاثیرگذار زندگی خود را می‌گوید.
- Poet and playwright
An award-winning playwright and popular broadcaster in the UK, as well as the author of five poetry books, Lemn Sissay has a way with words. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
Havingداشتن spentصرف شده 18 yearsسالها as a childکودک of the stateحالت
0
864
4245
با گذراندن ۱۸ سال به‌عنوان یک بچه تحت سرپرستی دولت
00:21
in children'sکودکان homesخانه ها and fosterفاستر careاهميت دادن,
1
5109
2306
در پرورشگاه‌ها و نوانخانه‌ها،
00:23
you could say that I'm an expertکارشناس on the subjectموضوع,
2
7415
3048
می‌تونید بگید که من در این موضوع کارشناس‌ هستم،
00:26
and in beingبودن an expertکارشناس, I want to let you know that
3
10463
3558
و با وجود متخصص بودن، می خوام بدانید
00:29
beingبودن an expertکارشناس does in no way make you right
4
14021
5607
خُبرگی به هیچ ترتیبی شما را در پرتو حقانیت قرار نمی‌ده.
00:35
in lightسبک of the truthحقیقت.
5
19628
3000
خُبرگی به هیچ ترتیبی شما را در پرتو حقانیت قرار نمی‌ده.
00:38
If you're in careاهميت دادن, legallyقانونی the governmentدولت is your
6
22628
4188
اگر پرورشگاهی باشی، قانونا دولت پدرومادر شماست، قیم و سرپرستتان‌ست.
00:42
parentوالدین, locoloco parentisparentis.
7
26816
3727
اگر پرورشگاهی باشی، قانونا دولت پدرومادر شماست، قیم و سرپرستتان‌ست.
00:46
Margaretمارگارت Thatcherتاچر was my motherمادر. (Laughterخنده)
8
30543
3949
مارگارت تاچر مادرم بود. (خنده تماشاگران)
00:50
Let's not talk about breastfeedingشیر دادن. (Laughterخنده)
9
34492
3649
اجازه بدید راجع به شیردادن حرفی نزنیم. (خنده تماشاگران)
00:54
Harryهری Potterپاتر was a fosterفاستر childکودک.
10
38141
3138
هری پاتر یه فرزند خوانده بود.
00:57
Pipپیپ from "Great Expectationsانتظارات" was adoptedتصویب شد;
11
41279
5040
پیپ از «آرزوهای بزرگ» به فرزندی پذیرفته شده بود؛
01:02
Supermanسوپرمن was a fosterفاستر childکودک;
12
46319
3082
سوپرمن یه فرزند خوانده بود؛
01:05
Cinderellaسیندرلا was a fosterفاستر childکودک;
13
49401
3528
سیندرلا یه فرزند خوانده بود؛
01:08
Lisbethلیسبت Salanderسلندر, the girlدختر with the dragonاژدها tattooخال کوبی,
14
52929
3608
لیزبت سالاندر، دختری با خالکوبی اژدها،
01:12
was fosteredپرورش داده شد and institutionalizedنهادینه شده;
15
56537
2922
فرزند خوانده بود و در تیمارستان هم بستری شده بود؛
01:15
Batmanبتمن was orphanedیتیم;
16
59459
4375
بتمن یتیم بود؛
01:19
Lyraلیرا BelacquaBelacqua from Philipفیلیپس Pullman'sپالمن "Northernشمال Lightsچراغ"
17
63834
3698
لایرا بلاکوا از کتاب «سپیده‌ی شمالی» نوشته‌ی فیلیپ پولمن فرزند خوانده بود؛
01:23
was fosteredپرورش داده شد;
18
67532
1689
لایرا بلاکوا از کتاب «سپیده‌ی شمالی» نوشته‌ی فیلیپ پولمن فرزند خوانده بود؛
01:25
Janeجین Eyreآره, adoptedتصویب شد;
19
69221
2735
جین ایر، فرزنده خوانده بود؛
01:27
Roaldروالد Dahl'sدله Jamesجیمز from "Jamesجیمز and the Giantغول Peachهلو;"
20
71956
4583
جیمز در کتاب «جیمز و هلوی غول پیکر» اثر رول دال؛
01:32
Matildaماتیلدا; Mosesموسی -- Mosesموسی! (Laughterخنده)
21
76539
5512
متیلدا؛ از کتاب موسی -- خودِ موسی! (خنده تماشاگران)
01:37
Mosesموسی! (Laughterخنده) --
22
82051
2447
موسی! (خنده تماشاگران) --
01:40
the boysپسران in Michaelمایکل Morpurgo'sمورپورگو "Friendدوست or Foeدشمن;"
23
84498
4496
پسرهای کتاب «دوست یا دشمن» اثر مایکل مورپارگو؛
01:44
Alemالم in Benjaminبنجامین Zephaniah'sZephaniah's "Refugeeپناهنده Boyپسر;"
24
88994
3816
آلِم در کتاب «پسر آواره» اثر بنجامین زفانیه؛
01:48
Lukeلوقا Skywalkerاسکای واکر --
25
92810
2584
لوک اسکای‌واکر --
01:51
Lukeلوقا Skywalkerاسکای واکر! (Laughterخنده) --
26
95394
2871
لوک اسکای‌واکر! -- (خنده تماشاگران)
01:54
Oliverالیور Twistپیچ;
27
98265
2287
الیور تویست؛
01:56
Cassiaکاسیا in "The Concubineقرارداد of Shanghaiشانگهای" by Hongهنگ Yingیینگ;
28
100552
4211
کاسیا در کتاب «معشوقه‌ای از شانگهای» اثر هنگ یینگ؛
02:00
Celieسلی in Aliceآلیس Walker'sواکر "The Colorرنگ Purpleرنگ بنفش."
29
104763
3357
سِلی در کتاب «رنگ بنفش» آلیس واکر.
02:04
All of these great fictionalتخیلی charactersشخصیت ها, all of them
30
108120
4612
همه‌ی این شخصیت‌های بزرگ افسانه‌ای، همه‌ی آنها
02:08
who were hurtصدمه by theirخودشان conditionوضعیت,
31
112732
3997
که از شرایط‌شان آزار دیدند،
02:12
all of them who spawnedایجاد شده است thousandsهزاران نفر of other booksکتاب ها
32
116729
4648
همه‌ی آنهایی که عامل ایجاد هزاران کتاب و فیلم دیگر شدند، همه‌ی آنها
02:17
and other filmsفیلم های, all of them
33
121377
2455
همه‌ی آنهایی که عامل ایجاد هزاران کتاب و فیلم دیگر شدند، همه‌ی آنها
02:19
were fosteredپرورش داده شد, adoptedتصویب شد or orphanedیتیم.
34
123832
4153
پرورشگاهی، فرزندخوانده و یا یتیم بودند.
02:23
It seemsبه نظر می رسد that writersنویسندگان know that the childکودک
35
127985
5564
به نظر میاد که نویسندگان می‌دانند که کودک خارج از خانواده،
02:29
outsideخارج از of familyخانواده reflectsبازتاب می دهد on what familyخانواده trulyبراستی is
36
133549
7149
بیشتر از نمایش خود خانواده، بازتاب‌دهنده‌ی اینه که خانواده در حقیقت چیست.
02:36
more than what it promotesترویج می کند itselfخودش to be.
37
140698
3590
بیشتر از نمایش خود خانواده، بازتاب‌دهنده‌ی اینه که خانواده در حقیقت چیست.
02:40
That is, they alsoهمچنین use extraordinaryخارق العاده skillsمهارت ها
38
144288
4967
دقیق‌تر بگم، آنها مهارت‌های فوق العاده ای را هم
02:45
to dealمعامله with extraordinaryخارق العاده situationsموقعیت ها on a dailyروزانه basisپایه.
39
149255
4829
برای مقابله با موقعیت‌های فوق‌العاده در زندگی روزانه بکار می‌گیرند.
02:49
How have we not madeساخته شده the connectionارتباط?
40
154084
3522
چطور ما این پیوند را برقرار نکردیم؟
02:53
And why have we not madeساخته شده the connectionارتباط, betweenبین
41
157606
4038
چرا ما هیچ پیوندی بین
02:57
— How has that happenedاتفاق افتاد? —
42
161644
2200
-- چطور همچین چیزی اتفاق افتاد؟ -
02:59
betweenبین these incredibleباور نکردنی charactersشخصیت ها of popularمحبوب cultureفرهنگ
43
163844
3568
میان این شخصیت‌های باورنکردنی فرهنگ عامه
03:03
and religionsادیان, and the fosteredپرورش داده شد, adoptedتصویب شد or orphanedیتیم childکودک
44
167412
5088
و مذاهب، و کودک پرورشگاهی، فرزند‌خوانده یا کودک یتیم در قلبمان برقرار نکردیم؟
03:08
in our midstدر میان? It's not our pityتاسف that they need.
45
172500
4632
آنها نیازی به احساس ترحم ما ندارند.
03:13
It's our respectتوجه.
46
177132
2601
آنها احترام ِ ما را می‌خوان.
03:15
I know famousمشهور musiciansنوازندگان,
47
179733
2617
من موسیقی‌دانان مشهوری را می‌شناسم،
03:18
I know actorsبازیگران and filmفیلم starsستاره ها and millionairesمیلیونرهای and novelistsرماننویسها
48
182350
5072
من هنرپیشگان و ستارگان مشهور و میلونرها و داستان‌سرایانی را می‌شناسم
03:23
and topبالا lawyersوکلا and televisionتلویزیون executivesمدیران
49
187422
3501
و وکلای درجه اول و تهیه‌کنندگان تلوزیونی را
03:26
and magazineمجله editorsسردبیران and nationalملی journalistsروزنامه نگاران
50
190923
2450
و سردبیران مجلات و روزنامه‌نگاران ملی را
03:29
and dustbinmenگرداننده and hairdressersآرایشگران, all who were
51
193373
2841
و رفتگران و آرایشگرانی را می‌شناسم که همه آنها
03:32
lookedنگاه کرد after childrenفرزندان, fosteredپرورش داده شد, adoptedتصویب شد or orphanedیتیم,
52
196214
3536
کودکان پرورشگاهی، فرزندخوانده یا یتیم‌ بودند،
03:35
and manyبسیاری of them growرشد into theirخودشان adultبالغ livesزندگی می کند
53
199750
2672
و خیلی از آنها بعد از اینکه به بزرگ‌سالی می‌رسند
03:38
in fearترس of speakingصحبت كردن of theirخودشان backgroundزمینه, as if it mayممکن است
54
202422
4271
وحشت دارند که درباره‌ی پیشینه‌شان حرف بزنند، انگار این ممکنه
03:42
somehowبه نحوی weakenضعیف شدن theirخودشان standingایستاده in the foregroundپیش زمینه,
55
206693
4307
به نحوی وِجهه‌ی آنها را تضعیف کند،
03:46
as if it were somehowبه نحوی Kryptoniteکریپتون, as if it were a time bombبمب
56
211000
4042
انگار این یه‌جورایی پاشنه‌ی آشیلِ آنهاست، انگار این یک بمب ساعتی‌ست
03:50
strappedبسته بندی شده on the insideداخل. Childrenفرزندان in careاهميت دادن,
57
215042
4047
که در درون‌ِ آنها تعبیه شده. کودکان تحت سرپرستی،
03:54
who'veچه کسی had a life in careاهميت دادن, deserveسزاوار the right
58
219089
3134
که یک زندگیِ تحت سرپرستی داشته‌اند، سزاوارِ این حق هستند
03:58
to ownخودت and liveزنده the memoryحافظه of theirخودشان ownخودت childhoodدوران کودکی.
59
222223
5850
که صاحب خاطرات دوران کودکی خودشان باشند و آن را زندگی کنند.
04:03
It is that simpleساده.
60
228073
2279
به همین سادگی.
04:06
My ownخودت motherمادر — and I should say this here —
61
230352
4006
مادر خود من --و من باید این را اینجا بگم --
04:10
she sameیکسان to this countryکشور in the lateدیر است '60s,
62
234358
3854
او در اواخر دهه شصت به این کشور آمد،
04:14
and she was, you know, she foundپیدا شد herselfخودش pregnantباردار,
63
238212
3765
و او، می‌دانید، او فهمید که حامله است،
04:17
as womenزنان did in the lateدیر است '60s. You know what I mean?
64
241977
2095
درست مثل خیلی از زن‌ها در اواخر دهه‌ی ۶۰. می‌دونید که یعنی چی؟
04:19
They foundپیدا شد themselvesخودشان pregnantباردار.
65
244072
1949
آنها یهو می‌فهمیدند که باردار هستند.
04:21
And she sortمرتب سازی of, she had no ideaاندیشه of the contextزمینه
66
246021
4674
و او یه‌جورایی، هیچ ایده‌ای نداشت که قراره با چه شرایطی روبرو بشه.
04:26
in whichکه she'dاو می خواهد landedفرود آمد.
67
250695
4120
و او یه‌جورایی، هیچ ایده‌ای نداشت که قراره با چه شرایطی روبرو بشه.
04:30
In the 1960s -- I should give you some contextزمینه -- in the 1960s,
68
254815
3848
در دهه شصت -- باید سابقه‌‌ی آن دوران را براتون بگم -- در دهه شصت،
04:34
if you were pregnantباردار and you were singleتنها,
69
258663
3351
اگر باردار بودی و مجرد هم بودی،
04:37
you were seenمشاهده گردید as a threatتهدید to the communityجامعه.
70
262014
2901
تهدیدی برای جامعه‌ات به شمار می‌آمدی.
04:40
You were separatedجدا از هم from your familyخانواده by the stateحالت.
71
264915
5859
توسط دولت از خانواده‌ات جدا می‌شدی.
04:46
You were separatedجدا از هم from your familyخانواده and placedقرار داده شده into
72
270774
2702
تو از خانواده‌ات جدا می‌شدی و در خانه‌های سرپرستی‌ مادر و کودک جای داده می‌شدی.
04:49
motherمادر and babyعزیزم homesخانه ها.
73
273476
2122
تو از خانواده‌ات جدا می‌شدی و در خانه‌های سرپرستی‌ مادر و کودک جای داده می‌شدی.
04:51
You were appointedمنصوب a socialاجتماعی workerکارگر.
74
275598
3141
برات یک مددکار اجتماعی تعیین می‌کردند.
04:54
The adoptiveگیرنده parentsپدر و مادر were linedپوشش داده شده up.
75
278739
2390
پدرخوانده‌ها و مادرخوانده‌ها صف می‌کشیدند.
04:57
It was the primaryاولیه purposeهدف of the socialاجتماعی workerکارگر, the aimهدف,
76
281129
4085
و این مقصود اولیه مددکار اجتماعی بود، این‌ مقصود که،
05:01
to get the womanزن at her mostاکثر vulnerableآسیب پذیر time
77
285214
3341
زنی را در آسیب‌پذیرترین شرایط در سرتاسر زندگی‌اش وادار کنی، که برگه‌ی سرپرستی را امضا کنه.
05:04
in her entireکل life, to signامضا کردن the adoptionپذیرش papersاوراق.
78
288555
5353
زنی را در آسیب‌پذیرترین شرایط در سرتاسر زندگی‌اش وادار کنی، که برگه‌ی سرپرستی را امضا کنه.
05:09
So the adoptionپذیرش papersاوراق were signedامضاء شده.
79
293908
1885
پس برگه‌های سرپرستی امضا شدند.
05:11
The motherمادر and baby'sعزیزم homesخانه ها were oftenغالبا runاجرا کن by nunsراهبه ها.
80
295793
3570
اغلب خانه‌های سرپرستی مادر و کودک توسط راهبه‌ها اداره می‌شد.
05:15
The adoptionپذیرش papersاوراق were signedامضاء شده,
81
299363
3176
برگه‌های فرزند‌خواندگی امضا می‌شدند.
05:18
the childکودک was givenداده شده to the adoptiveگیرنده parentsپدر و مادر, and the motherمادر
82
302539
3696
کودک به پدر و مادر تازه‌اش داده می‌شد، و مادر
05:22
shippedحمل می شود back to her communityجامعه
83
306235
2424
به محله‌ی خودش برگردانده می‌شد
05:24
to say that she'dاو می خواهد been on a little breakزنگ تفريح.
84
308659
2991
تا گفته بشه که او در یک استراحت کوتاه بوده.
05:27
A little breakزنگ تفريح.
85
311650
2686
یک استراحت کوتاه.
05:30
A little breakزنگ تفريح.
86
314336
1678
یک استراحت کوتاه.
05:31
The first secretراز of shameشرم آور for a womanزن
87
316014
3565
اولین راز برای شرمندگی یک زن
05:35
for beingبودن a womanزن, "a little breakزنگ تفريح."
88
319579
5079
به خاطر زن بودنش: «یک استراحت کوتاه».
05:40
The adoptionپذیرش processروند tookگرفت, like, a matterموضوع of monthsماه ها,
89
324658
3091
روند فرزند‌ خواندگی، تقریبا، یک فرآیند چند ماهه بود.
05:43
so it was a closedبسته شد shopفروشگاه, you know, sealedمهر و موم شده dealمعامله,
90
327749
3880
یعنی این یک سیستم بسته بود، می‌دونید، معامله‌ی مهروموم شده،
05:47
an industriousکارگر, utilitarianسودآور solutionراه حل:
91
331629
6505
یک راه حل زبردستانه و سودمند:
05:54
the governmentدولت, the farmerمزرعه دار,
92
338134
3358
دولت، همان کشاورز است،
05:57
the adoptingاتخاذ parentsپدر و مادر, the consumerمصرف كننده,
93
341492
3847
پدرخوانده و مادرخوانده همان مصرف کننده،
06:01
the motherمادر, the earthزمین, and the childکودک, the cropمحصول.
94
345339
4802
مادر، زمین است و کودک محصول.
06:06
It's kindنوع of easyآسان to patronizeحامی the pastگذشته,
95
350141
4654
این خیلی ساده‌ست که گذشته را بی‌اهمیت فرض کنیم
06:10
to foregoفراموش شده our responsibilitiesمسئولیت ها in the presentحاضر.
96
354795
4904
تا از مسئولیت‌های کنونی خود چشم‌پوشی کنیم.
06:15
What happenedاتفاق افتاد then is a directمستقیم reflectionانعکاس
97
359699
3852
چیزی که پس از آن اتفاق افتاد بازتابی‌ست مستقیم
06:19
of what is happeningاتفاق می افتد now. Everybodyهمه believedمعتقد themselvesخودشان
98
363551
5244
از آنچه الان درحال وقوع است. همه باور داشتند
06:24
to be doing the right thing by God and by the stateحالت
99
368795
4537
که دارند کار درست را از نظر خدا و دولت
06:29
for the bigبزرگ societyجامعه, fast-trackingردیابی سریع adoptionپذیرش.
100
373332
6887
برای فرزند خواندگی فراگیر اجتماعی با یک راه میانبر انجام می‌دن.
06:36
So anywayبه هر حال, she comesمی آید here, 1967, she's pregnantباردار,
101
380219
5193
خب به هر حال، او در سال ۱۹۶۷ به اینجا میاد، او باردارست،
06:41
and she comesمی آید from Ethiopiaاتیوپی that was celebratingجشن گرفتن
102
385412
5078
و او اهل اتیوپی‌ست که در آن زمان پنجاهمین سالگردش را تحت امپراتوری هایلی سلاسی جشن می‌گرفت،
06:46
its ownخودت jubileeجشن سال نو at the time
103
390490
2698
و او اهل اتیوپی‌ست که در آن زمان پنجاهمین سالگردش را تحت امپراتوری هایلی سلاسی جشن می‌گرفت،
06:49
underزیر the Emperorامپراتور Haileهائیل Selassieسلاسی,
104
393188
2770
و او اهل اتیوپی‌ست که در آن زمان پنجاهمین سالگردش را تحت امپراتوری هایلی سلاسی جشن می‌گرفت،
06:51
and she landsزمین ها monthsماه ها before the Enochانوچ Powellپائول speechسخنرانی - گفتار,
105
395958
5126
او ماه‌ها قبل از سخنرانی انوک پاول به اینجا وارد شد.
06:56
the "Riversرودخانه ها of Bloodخون" speechسخنرانی - گفتار.
106
401084
2120
سخنرانی «رود خون». (سخنرانی تاریخی علیه مهاجرین درمجلس انگاستان)
06:59
She landsزمین ها monthsماه ها before the Beatlesبیتلز releaseرهایی "The Whiteسفید Albumآلبوم,"
107
403204
4622
او ماه‌ها قبل از انتشار «آلبوم سفید» گروه بیتل به اینجا آمد.
07:03
monthsماه ها before Martinمارتین Lutherلوتر Kingپادشاه was killedکشته شده.
108
407826
2684
ما‌ه‌ها قبل از اینکه مارتین لوتر کینگ کشته شود.
07:06
It was a summerتابستان of love if you were whiteسفید.
109
410510
2451
اگر تو سفید پوست بودی، تابستان عاشقانه‌ای بود.
07:08
If you were blackسیاه, it was a summerتابستان of hateنفرت.
110
412961
3692
و اگر سیاه‌پوست بودی، تابستان نفرت و دشمنی بود.
07:12
So she goesمی رود from Oxfordآکسفورد, she's sentارسال شد to the northشمال of Englandانگلستان
111
416653
5650
بنابراین او از اکسفورد می‌ره، او به شمال انگلستان فرستاده می‌شه
07:18
to a motherمادر and babyعزیزم home, and appointedمنصوب a socialاجتماعی workerکارگر.
112
422303
4360
به خانه‌ی سرپرستی مادر و کودک، و براش یک مددکار اجتماعی تعیین می‌شه.
07:22
It's her planطرح. You know, I have to say this in the Housesخانه ها --
113
426663
4240
برنامه‌اش اینه. می‌دونید، من باید بگم که در این خانه‌های سرپرستی --
07:26
It's her planطرح to have me fosteredپرورش داده شد for a shortکوتاه periodدوره زمانی of time
114
430903
4271
برنامه‌ی او اینه که سرپرستی مرا برای زمان کوتاهی به خانواده‌ای بسپارد
07:31
while she studiesمطالعات. But the socialاجتماعی workerکارگر,
115
435174
3575
و دراین مدت خودش درس بخواند. اما مددکار اجتماعی،
07:34
he had a differentناهمسان agendaدستور جلسه.
116
438749
2994
دستور کار دیگری داشت.
07:37
He foundپیدا شد the fosterفاستر parentsپدر و مادر, and he said to them,
117
441743
4207
او والدین سرپرست را پیدا کرد، و به آنها گفت،
07:41
"Treatدرمان شود this as an adoptionپذیرش. He's yoursشما foreverبرای همیشه.
118
445950
3832
«به این به چشم فرزندخواندگی نگاه کنید. او برای همیشه مال شماست.
07:45
His nameنام is Normanنورمن." (Laughterخنده)
119
449782
3447
اسم او نُرمن است.» (خنده)
07:49
Normanنورمن! (Laughterخنده)
120
453229
2337
نُرمن! (خنده)
07:51
Normanنورمن!
121
455566
2712
نُرمن!
07:54
So they tookگرفت me. I was a messageپیام, they said.
122
458278
6226
خُب آنها مرا گرفتند. گفتند، که من پیامی از طرف خدا بودم.
08:00
I was a signامضا کردن from God, they said.
123
464504
2459
گفتند، من نشانه‌ای از خدا بودم.
08:02
I was Normanنورمن Markعلامت Greenwoodگرینوود.
124
466963
3744
من نُرمن مارک گرین وود بودم.
08:06
Now, for the nextبعد 11 yearsسالها, all I know is that this womanزن,
125
470707
3419
خب، همه‌ی آنچه من می‌دانم اینه که در ۱۱ سال بعد این زن،
08:10
this birthتولد womanزن, should have her eyesچشم ها scratchedخراشیده شده out
126
474126
2588
زنی که به دنیام آورده بود، باید چشمهاش را از حدقه بیرون می‌آوردند
08:12
for not signingامضاء the adoptionپذیرش papersاوراق. She was an evilبد womanزن
127
476714
3002
چون برگه فرزندخواندگی را امضاء نکرده بود. او یک زن خبیث بود
08:15
too selfishخود خواه to signامضا کردن, so I spentصرف شده those 11 yearsسالها
128
479716
3077
خودخواه‌تر از این بود که امضا کند، خُب، من آن ۱۱ سال را
08:18
kneelingزانو زدن and prayingدعا كردن.
129
482793
2756
به زانو زدن و دعا کردن گذراندم.
08:21
I triedتلاش کرد prayingدعا كردن. I swearسوگند I triedتلاش کرد prayingدعا كردن.
130
485549
3121
من تلاش کردم دعا کنم. قسم میخورم که تلاش کردم که دعا کنم.
08:24
"God, can I have a bikeدوچرخه for Christmasکریسمس?"
131
488670
3808
«خدایا، می‌تونم یه دوچرخه برای کریسمس داشته باشم؟»
08:28
But I would always answerپاسخ myselfخودم, "Yes, of courseدوره you can."
132
492478
4348
اما من همواره به خودم جواب می‌دادم: «بله، البته که می‌تونی.»
08:32
(Laughterخنده)
133
496826
1614
(خنده تماشاگران)
08:34
And then I was supposedقرار است to determineتعیین کنید whetherچه that
134
498440
2737
و بعد من باید تشخیص می‌دادم که این صدای خدا بود و یا شیطان.
08:37
was the voiceصدای of God or it was the voiceصدای of the Devilشیطان.
135
501177
3532
و بعد من باید تشخیص می‌دادم که این صدای خدا بود و یا شیطان.
08:40
And it turnsچرخش out I've got the Devilشیطان insideداخل of me.
136
504709
7359
و معلوم شد که در درون من شیطان است.
08:47
Who knewمی دانست? (Laughterخنده)
137
512068
2408
کی می‌دونه؟ (خنده تماشاگران)
08:50
So anywayبه هر حال, two yearsسالها sortمرتب سازی of passedگذشت,
138
514476
2896
به هر صورت، دوسال به شکلی گذشت.
08:53
and they had a childکودک of theirخودشان ownخودت,
139
517372
1778
و آنها خودشان دارای یک فرزند شدند،
08:55
and then anotherیکی دیگر two yearsسالها passedگذشت, and they had anotherیکی دیگر childکودک of theirخودشان ownخودت,
140
519150
2464
و سپس دو سال دیگه گذشت، و آنها صاحب یک بچه‌ی دیگه شدند،
08:57
and then anotherیکی دیگر time passedگذشت
141
521614
2291
و سپس زمان بیشتری سپری شد
08:59
and they had anotherیکی دیگر childکودک that they calledبه نام an accidentتصادف,
142
523905
2577
و آنها یه صاحب یه بچه دیگه شدند که اتفاقی نامیدندش،
09:02
whichکه I thought was an unusualغیر معمول nameنام. (Laughterخنده)
143
526482
3408
که فکر کنم یک اسم غیرعادی بود. (خنده تماشاگران)
09:05
And I was on the cuspcusp of, sortمرتب سازی of, adolescenceبلوغ,
144
529890
3729
من در آستانه نوجوانی بودم،
09:09
so I was startingراه افتادن to take biscuitsبیسکوییت from the tinقلع withoutبدون askingدرخواست.
145
533619
4405
خُب من شروع کردم به برداشتن بیسکویت از جعبه بدون اینکه بپرسم.
09:13
I was startingراه افتادن to stayاقامت کردن out a little bitبیت lateدیر است, etcو غیره., etcو غیره.
146
538024
3777
من شروع کردم به کمی تا دیر وقت بیرون موندن، و غیره و غیره.
09:17
Now, in theirخودشان religiosityدینداری, in theirخودشان naiveteساده لوحانه,
147
541801
3403
حالا با خشکه‌مقدسی‌شان، با ساده‌لوحی‌شان،
09:21
my momمامان and dadپدر, whichکه I believedمعتقد them to be foreverبرای همیشه,
148
545204
2437
پدر و مادر من، که من باور داشتم برای همیشه پدر و مادر من باشند،
09:23
as they said they were, my momمامان and dadپدر
149
547641
3268
همانطور که گفته بودند که خواهند بود، پدر و مادر من
09:26
conceivedتصور می شود that I had the Devilشیطان insideداخل of me.
150
550909
6809
متقاعد شدند که من در درونم یک شیطان دارم،
09:33
And what -- I should say this here, because this is how
151
557718
2058
و چه - این را باید در اینجا بگم، چون این روشی‌ست که
09:35
they engineeredمهندسی شده my leavingترک.
152
559776
1959
آنها برنامه‌ی از خانه رفتنِ من را طرح‌ریزی کردند.
09:37
They satنشسته me at a tableجدول, my fosterفاستر momمامان, and she said to me,
153
561735
3389
آنها من را پشت میز در کنار مادرخوانده‌ام نشاندند، و او به من گفت،
09:41
"You don't love us, do you?" At 11 yearsسالها oldقدیمی.
154
565124
2068
« تو ما را دوست نداری، نه؟» به بچه یازده ساله.
09:43
They'veآنها دارند had threeسه other childrenفرزندان. I'm the fourthچهارم. The thirdسوم was an accidentتصادف.
155
567192
3509
آنها سه تا بچه دیگر داشتند. و من چهارمی بودم. سومی اتفاقی بود.
09:46
And I said, "Yeah, of courseدوره I do." Because you do.
156
570701
4045
و من گفتم: «بله، البته که دوست‌تان دارم.» چونکه شما مرا دوست دارید.
09:50
My fosterفاستر motherمادر askedپرسید: me to go away to think about love
157
574746
2151
مادر خوانده‌ام از من خواست که برم و درباره دوست داشتن فکر کنم
09:52
and what it is and to readخواندن the Scripturesکتاب مقدس and to come back tomorrowفردا
158
576897
2844
و اینکه دوست داشتن چیست و کتاب مقدس را بخوانم و فردا صبح برگردم
09:55
and give my mostاکثر honestصادقانه and truthfulراستش answerپاسخ.
159
579741
2943
و صادقانه‌ترین و راست‌ترین پاسخم را بدم.
09:58
So this was an opportunityفرصت. If they were askingدرخواست me
160
582684
2840
خُب این یک فرصت بود. اگر آنها از من سوال می‌کردند
10:01
whetherچه I lovedدوست داشتنی them or not, then I mustn'tنباید love them,
161
585524
2336
که آیا من عاشق آنها هستم یا نه، پس نمی‌بایستی آنها را دوست داشته باشم،
10:03
whichکه led me to the miracleمعجزه of thought that I thought they wanted me to get to.
162
587860
2865
که مرا به معجزه‌ای در ذهنم هدایت کرد که من خیال می‌کردم آنها می‌خوان من به آن برسم.
10:06
"I will askپرسیدن God for forgivenessبخشش and His lightسبک will shineدرخشش
163
590725
2671
«من از خدا طلب بخشایش خواهم کرد و نور او از درون من به آنها تابیده می‌شه. چقدر فوق العاده». این یک فرصت بود.
10:09
throughاز طریق me to them. How fantasticخارق العاده." This was an opportunityفرصت.
164
593396
3768
«من از خدا طلب بخشایش خواهم کرد و نور او از درون من به آنها تابیده می‌شه. چقدر فوق العاده». این یک فرصت بود.
10:13
The theologyالهیات was perfectکامل, the timingزمان سنجی unquestionableبدون تردید,
165
597164
2785
حکمتش بی‌نقص بود، وقت شناسی انکار ناپذیر بود،
10:15
and the answerپاسخ as honestصادقانه as a sinnerگناهکار could get.
166
599949
2903
و این پاسخ صادقانه‌ترین پاسخی بود که یک گناهکار می‌تونست بهش برسه.
10:18
"I mustn'tنباید love you," I said to them. "But I will askپرسیدن God for forgivenessبخشش."
167
602852
4688
بهشان گفتم «من نمی‌بایستی دوستتان داشته باشم، اما از خداوند طلب آمرزش می‌کنم.»
10:23
"Because you don't love us, Normanنورمن,
168
607540
2552
«از آنجایی که ما را دوست نداری نُرمن، به روشنی راهت را انتخاب کرده‌ای».
10:25
clearlyبه وضوح you've chosenانتخاب شده your pathمسیر."
169
610092
2344
«از آنجایی که ما را دوست نداری نُرمن، به روشنی راهت را انتخاب کرده‌ای».
10:28
Twenty-fourبیست و چهار hoursساعت ها laterبعد, my socialاجتماعی workerکارگر,
170
612436
2798
۲۴ ساعت بعد، مدد کار اجتماعی من،
10:31
this strangeعجیب man who used to visitبازدید کنید me everyهرکدام coupleزن و شوهر of monthsماه ها,
171
615234
3049
این مرد غریبه‌ که هر چند ماه یکبار مرا ملاقات می‌کرد،
10:34
he's waitingدر انتظار for me in the carماشین as I say goodbyeخداحافظ to my parentsپدر و مادر.
172
618283
3212
وقتی داشتم با والدینم خدافظی می‌کردم در خودرو منتطر من بود.
10:37
I didn't say goodbyeخداحافظ to anybodyهر شخصی, not my motherمادر, my fatherپدر,
173
621495
2576
من با کسی خداحاقظی نکردم، نه با مادرم، نه با پدرم،
10:39
my sistersخواهران, my brothersبرادران, my auntsخاله, my unclesعموها,
174
624071
1828
نه خواهرام، نه برادرام، نه عمه‌ها و عموهام،
10:41
my cousinsعموزاده ها, my grandparentsپدربزرگ و مادربزرگ, nobodyهيچ كس.
175
625899
3629
نه عموزاده‌هام و پدربزرگ و مادربزرگم، هیچ کسی.
10:45
On the way to the children'sکودکان home, I startedآغاز شده to askپرسیدن myselfخودم,
176
629528
3547
در مسیر پرورشگاه، من شروع کردم به سوال از خودم،
10:48
"What's happenedاتفاق افتاد to me?"
177
633075
2975
«چه اتفاقی برای من افتاد؟»
10:51
It's not that I'd had the rugفرش pulledکشیده from beneathدر زیر me
178
636050
3153
فقط این نبود که زیر پای من خالی شده بود، زمین زیر پای من خالی شده بود.
10:55
as much as the entireکل floorکف had been takenگرفته شده away.
179
639203
4815
فقط این نبود که زیر پای من خالی شده بود، زمین زیر پای من خالی شده بود.
10:59
When I got to the —
180
644018
3800
وقتی رسیدم به -
11:03
For the nextبعد fourچهار, fiveپنج yearsسالها,
181
647818
4383
برای چهار تا پنج سال بعد،
11:08
I was heldبرگزار شد in fourچهار differentناهمسان children'sکودکان homesخانه ها.
182
652201
4853
من به چهار پرورشگاه متفاوت فرستاده شدم.
11:12
On the thirdسوم children'sکودکان home, at 15,
183
657054
3277
در سومین پرورشگاه، در پانزده سالگی،
11:16
I startedآغاز شده to rebelشورشی, and what I did was,
184
660331
3167
من شروع به سرکشی کردم، و کاری که من کردم این بود که،
11:19
I got threeسه tinsقلع of paintرنگ, Airfixایرفیکس paintرنگ that you use for modelsمدل ها,
185
663498
4329
سه قوطی رنگ گیر آوردم، رنگ ایرفیکس که برای مدل‌های هواپیما استفاده می‌شه،
11:23
and I was -- it was a bigبزرگ children'sکودکان home, bigبزرگ Victorianویکتوریا children'sکودکان home --
186
667827
3831
و من -- پرورشگاه بزرگی بود، پرورشگاهی بزرگ از دوران ویکتوریا --
11:27
and I was in a little turretبرجک at the topبالا of it,
187
671658
1840
و من در یک برج کوچک در بالای آن بودم،
11:29
and I pouredریخته them, redقرمز, yellowرنگ زرد and greenسبز,
188
673498
3303
و رنگهای قرمز، زرد و سبز را، رنگهای آفریقا را، ریختم روی کاشی‌ها.
11:32
the colorsرنگ ها of Africaآفریقا, down the tilesکاشی.
189
676801
5041
و رنگهای قرمز، زرد و سبز را، رنگهای آفریقا را، ریختم روی کاشی‌ها.
11:37
You couldn'tنمی توانستم see it from the streetخیابان, because the home
190
681842
2504
شما نمی‌تونستید از توی خیابان ببینیدش، چون پرورشگاه
11:40
was surroundedاحاطه شده by beechراش treesدرختان.
191
684346
2452
درختان راش احاطه شده بود.
11:42
For doing this, I was incarceratedزندانی for a yearسال
192
686798
4956
برای این کار، به مدت یک سال در مرکز ارزیابی زندانی شدم که در واقع
11:47
in an assessmentارزیابی centerمرکز whichکه was actuallyدر واقع
193
691754
2985
برای این کار، به مدت یک سال در مرکز ارزیابی زندانی شدم که در واقع
11:50
a remandبازداشت centerمرکز. It was a virtualمجازی prisonزندان
194
694739
4720
یک بازداشتگاه بود. یک زندان مجازی برای جوانان بود.
11:55
for youngجوان people.
195
699459
3898
یک بازداشتگاه بود. یک زندان مجازی برای جوانان بود.
11:59
By the way, yearsسالها laterبعد, my socialاجتماعی workerکارگر said
196
703357
2053
به هر صورت، سال‌ها بعد، مددکار اجتماعی من گفت
12:01
that I should never have been put in there.
197
705410
1459
که من هرگز نمی‌بایستی به این زندان فرستاده‌ می‌شدم.
12:02
I wasn'tنبود chargedمتهم for anything. I hadn'tتا به حال نیست doneانجام شده anything wrongاشتباه.
198
706869
2655
من به هیچ چیز متهم نشدم. من هیچ کار اشتباهی نکرده بودم.
12:05
But because I had no familyخانواده to inquireپرسیدن about me,
199
709524
4726
اما چون که من خانواده ای نداشتم که از درباره‌ی من پرس‌وجو کند،
12:10
they could do anything to me.
200
714250
4751
آنها می‌تونستن هر کاری با من بکنند.
12:14
I'm 17 yearsسالها oldقدیمی, and
201
719001
3354
من ۱۷ ساله بودم، و
12:18
they had a paddedپاشیده شده cellسلول.
202
722355
3641
آنها یک سلول داشتند كه‌ ديوارش لايه‌ى نرمى‌ داشت تا زندانى‌ به‌ خودش صدمه‌ نزند.
12:21
They would marchمارس me down corridorsراهروها in last-sizeآخرین اندازه orderسفارش.
203
725996
5960
آنها به من دستور می‌دادند در راهرو‌های کوچک رژه برم.
12:27
They -- I was put in a dormitoryخوابگاه
204
731956
2265
آنها - من را با یکی از هواداران نازی‌ها در یک خوابگاه جای دادند.
12:30
with a confirmedتایید شده Naziنازی ها sympathizerهوادار.
205
734221
3920
آنها - من را با یکی از هواداران نازی‌ها در یک خوابگاه جای دادند.
12:34
All of the staffکارکنان were ex-policeپلیس سابق -- interestingجالب هست --
206
738141
3322
همه کارکنان آنجا پلیس‌های سابق بودند -- جالبه --
12:37
and ex-probationسابقه تحصیلی officersافسران.
207
741463
2014
و افسرهای سابق ناظر بر آزادی مشروط مجرمان.
12:39
The man who ranفرار کرد it was an ex-armyارتش سابق officerافسر.
208
743477
4063
مردی که آنجا را اداره می‌کرد یه افسر سابق ارتش بود.
12:43
Everyهرکدام time I had a visitبازدید کنید by a personفرد who I did not know
209
747540
3160
هر بار من شخصی به ملاقات می‌آمد که او را نمی شناختم
12:46
who would feedخوراک me grapesانگور, onceیک بار everyهرکدام threeسه monthsماه ها,
210
750700
3734
و به من انگور می‌داد، هر سه ماه یک‌ بار،
12:50
I was strip-searchedنوار جستجو.
211
754434
2211
من را برهنه می‌کردند و تفتیش بدنی می‌شدم.
12:52
That home was fullپر شده of youngجوان boysپسران who were on remandبازداشت
212
756645
3253
آن ندامتگاه پُر از پسران مجرم بود که برای کارهایی مانند قتل بازداشت شده بودند.
12:55
for things like murderآدم کشی.
213
759898
5268
آن ندامتگاه پُر از پسران مجرم بود که برای کارهایی مانند قتل بازداشت شده بودند.
13:01
And this was the preparationآماده سازی that I was beingبودن givenداده شده
214
765166
4032
و این آماده‌سازی بود که به خوردِ من می‌دادند
13:05
after 17 yearsسالها as a childکودک of the stateحالت.
215
769198
6051
بعد از ۱۷ سال که یک کودکِ تحت سرپرستی دولت بودم.
13:11
I have to tell this storyداستان.
216
775249
2583
من می‌بایستی این داستان را بگم.
13:13
I have to tell it, because there was no one
217
777832
2270
من باید این را بگم، زیرا یه نفر هم نبود
13:16
to put two and two togetherبا یکدیگر.
218
780102
2953
که بتونه حساب دو دو تا چهار تا کنه.
13:18
I slowlyبه آرامی becameتبدیل شد awareمطلع that I knewمی دانست nobodyهيچ كس
219
783055
3027
به آرامی ملتفت شدم که کسی را نمی‌شناسم
13:21
that knewمی دانست me for longerطولانی تر than a yearسال.
220
786082
3494
که مرا بیش از یک سال بشناسد.
13:25
See, that's what familyخانواده does.
221
789576
2849
می‌بینید. این چیزیه که خانواده انجام می‌ده.
13:28
It givesمی دهد you referenceمرجع pointsنکته ها.
222
792425
2391
خانواده به شما نقاط عطف مرجع می‌ده.
13:30
I'm not definingتعریف کردن a good familyخانواده from a badبد familyخانواده.
223
794816
2488
من از یک خانواده خوب در مقابل خانواده بد حرف نمی‌زنم.
13:33
I'm just sayingگفت: that you know when your birthdayروز تولد is
224
797304
1816
من فقط می‌گم که شما می‌دونید که روز تولد شما چه زمانی‌ست
13:35
by virtueتقوا of the factواقعیت that somebodyکسی tellsمی گوید you when your birthdayروز تولد is,
225
799120
2656
به خاطر این حقیقت که یه نفر به شما می‌گه که تولد شما کِی‌ست.
13:37
a motherمادر, a fatherپدر, a sisterخواهر, a brotherبرادر, an auntعمه, an uncleدایی,
226
801776
1947
یک مادر، یک پدر، یک خواهر، یک برادر، یک عمه یا عمو​​،
13:39
a cousinعمو زاده, a grandparentپدربزرگ و مادربزرگ. It mattersمسائل to someoneکسی,
227
803723
2010
یک عموزاده یا پدربزرگ و مادربزرگ. این برای یه نفر مهم‌ست.
13:41
and thereforeاز این رو it mattersمسائل to you. Understandفهمیدن,
228
805733
2287
و به همین دلیل برای تو هم مهم می‌شه. درک کنید،
13:43
I was 14 yearsسالها oldقدیمی, tuckedبسته شدن away in myselfخودم, into myselfخودم,
229
808020
4229
من چهارده ساله بودم، در خودم فرو رفته بودم، در درون خودم،
13:48
and I wasn'tنبود touchedلمس کرد eitherیا, physicallyاز لحاظ جسمی touchedلمس کرد.
230
812249
4782
من حتی لمس نشده بودم، لمس جسمی.
13:52
I'm reportingگزارش نویسی back. I'm reportingگزارش نویسی back simplyبه سادگی to say that
231
817031
8127
دارم از گذشته می‌گم. من از گذشته حکایت می‌کنم که به سادگی به شما بگم که
14:01
when I left the children'sکودکان home I had two things
232
825158
3215
هنگامی که من پرورشگاه را ترک کردم دو چیز داشتم
14:04
that I wanted to do. One was to find my familyخانواده,
233
828373
3797
که می‌خواستم انجام بدم. یکی پیدا کردن خانواده ام بود،
14:08
and the other was to writeنوشتن poetryشعر.
234
832170
1530
و دیگری سرودن شعر بود.
14:09
In creativityخلاقیت I saw lightسبک.
235
833700
2549
من در خلاقیت نوری دیدم.
14:12
In the imaginationخیال پردازی I saw the endlessبی پایان possibilityامکان پذیری of life,
236
836249
5162
در تخیل من امکان‌های پایان ناپذیر زندگی را دیدم،
14:17
the endlessبی پایان truthحقیقت, the permanentدائمی creationایجاد of realityواقعیت,
237
841411
5901
حقایق بی‌پایان، خلق دائمی اصالت،
14:23
the placeمحل where angerخشم was an expressionاصطلاح
238
847312
6463
مکانی که خشم بیانی برای جستجوی عشق بود، جایی که بدکرداری
14:29
in the searchجستجو کردن for love, a placeمحل where dysfunctionاختلال عملکرد
239
853775
3748
مکانی که خشم بیانی برای جستجوی عشق بود، جایی که بدکرداری
14:33
is a trueدرست است reactionواکنش to untruthبی اعتنایی.
240
857523
4718
یک واکنش راستین به ناراستی بود.
14:38
I've just got to say it to you all: I foundپیدا شد all of my familyخانواده
241
862241
3547
من تنها باید این را به شما بگم: من تمامی اعضای خانواده‌ام را در بزرگسالی پیدا کردم.
14:41
in my adultبالغ life. I spentصرف شده all of my adultبالغ life findingیافته them,
242
865788
3363
من بیشتر زمان بزرگسالی‌ام را برای یافتن آنها صرف کردم،
14:45
and I've now got a fullyبه طور کامل dysfunctionalناکارآمد familyخانواده just like everybodyهمه elseچیز دیگری.
243
869151
4015
و حالا من یه خانواده به‌هم ریخته دارم، مثل هر کس دیگری.
14:49
But I'm reportingگزارش نویسی back to you to say quiteکاملا simplyبه سادگی
244
873166
3740
اما دارم گذشته‌ها را براتون روایت می‌کنم تا خیلی ساده بگم
14:52
that you can defineتعريف كردن how strongقوی a democracyدموکراسی is
245
876906
5512
که قدرتمند بودن یک دموکراسی را می‌تونید با رفتار دولتش با کودک تعیین کنید.
14:58
by how its governmentدولت treatsرفتار می کند its childکودک.
246
882418
5233
که قدرتمند بودن یک دموکراسی را می‌تونید با رفتار دولتش با کودک تعیین کنید.
15:03
I don't mean childrenفرزندان. I mean the childکودک of the stateحالت.
247
887651
2056
منطورم کودکان نیست. منظورم کودک تحت سرپرستی دولت است.
15:05
Thanksبا تشکر very much. It's been an honorافتخار. (Applauseتشویق و تمجید)
248
889707
4967
بسیار سپاسگزارم. این افتخار بزرگی بود. (تشویق تماشاگران)
15:10
(Applauseتشویق و تمجید)
249
894674
2452
(تشویق تماشاگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Mana Ahmady

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Lemn Sissay - Poet and playwright
An award-winning playwright and popular broadcaster in the UK, as well as the author of five poetry books, Lemn Sissay has a way with words.

Why you should listen

Lemn Sissay wears many hats as a writer and performer.

The author of five poetry collections, Sissay's poems dot the London landscape and are etched into major landmarks, from the site of the 2012 Summer Olympics to The Royal Festival Hall. In 2006, Desmond Tutu unveiled his sculpture poem "Gilt of Cain," located near Fenchurch Street Station. Currently an associate artist at Southbank Centre and patron of the Letterbox Club, Sissay was named the official poet of the London 2012 Olympics. His poetry art has also been displayed at The Royal Academy.

Sissay is perhaps best known for his work for the BBC, which shines a spotlight on his upbringing as a foster child in the UK. In 1995, he shared his story in the BBC documentary Internal Flight and his BBC radio documentary Child of the State was nominated for a 2010 Sony Award. His play Something Dark charts his quest to find his family. After a long search, he located his birth mom in Gambia and has since come to know the rest of his family.

More profile about the speaker
Lemn Sissay | Speaker | TED.com