TEDxWomen 2012
Janine di Giovanni: What I saw in the war
جانین دی جیوانجی: آنچه که در جنگ دیده ام
Filmed:
Readability: 3.2
1,077,040 views
خبرنگار جنگی، جانین دی جیوانجی در خطرناک ترین مکان های جنگی دنیا بوده است، و داستان هایی از بوسنی وسیرالئون و یا سوریه را نقل می کند.
او داستانهایی از زندگی آدم ها را می گوید که در آن درگیری بسیاری وجود دارد -- تغییر تکان دهنده شهر هنگامی که یکی از خیابان های آشنای آن به میدان جنگ تبدیل شده و بمباران می‌شود را بررسی می‌کند.
Double-click the English transcript below to play the video.
00:16
This is how war starts.
0
703
2812
جنگ اینطوری شروع می‌شود
00:19
One day you're living your ordinary life,
1
3515
3266
یک روزی که شما زندگی معمول خود را دارید،
00:22
you're planning to go to a party,
2
6781
2516
و تصمیم دارید که آن روز را به مهمانی بروید
00:25
you're taking your children to school,
3
9297
2384
یا بچه ها را به مدرسه ببرید
00:27
you're making a dentist appointment.
4
11681
2713
یا با داندانپزشک قرار دارید.
00:30
The next thing, the telephones go out,
5
14394
3626
به ناگاه، تلفن قطع می‌شود،
00:33
the TVs go out, there's armed men on the street,
6
18020
3937
برنامه‌های تلوزیون قطع می‌شود، و مردان مسلح در خیابان می‌آیند
00:37
there's roadblocks.
7
21957
2316
و خیابان ها بند می‌آید
00:40
Your life as you know it goes into suspended animation.
8
24273
4477
و زندگیی را که شما می‌شناختید، مانند یک انیمشن، معلق می‌شود.
00:44
It stops.
9
28750
2205
و متوقف می شود.
00:46
I'm going to steal a story from a friend of mine,
10
30955
2558
قصد دارم داستانی را از یکی از دوستانم برای شما نقل کنم،
00:49
a Bosnian friend, about what happened to her,
11
33513
2978
درباره آنچه که برای دوستی اهل بوسنی اتفاق افتاد،
00:52
because I think it will illustrate for you exactly what it feels like.
12
36491
4377
زیرا معتقدم که این داقعا برای شما روشن می‌کند که جنگ چه حسی دارد.
00:56
She was walking to work one day in April, 1992,
13
40868
4094
در سال ۱۹۹۲، و در ماه آوریل، او یک روز در حال رفتن به محل کارش بوده
01:00
in a miniskirt and high heels. She worked in a bank.
14
44962
3148
با دامنی کوتاه و کفش های پاشنه بلند. او در یک بانک کار می‌کرده.
01:04
She was a young mother. She was someone who liked to party.
15
48110
3524
مادری جوان که دوست دارد به مهمانی برود
01:07
Great person.
16
51634
1834
زنی خوب.
01:09
And suddenly she sees a tank
17
53468
3307
و به ناگاه او یک تانک را دید
01:12
ambling down the main road of Sarajevo
18
56775
3206
که به آرامی به سمت خیابان اصلی سارایوو حرکت می کرد
01:15
knocking everything out of its path.
19
59981
3552
و هر چیزی که بر سر راهش بوده را در هم می کوبیده است
01:19
She thinks she's dreaming, but she's not.
20
63533
4031
تصور می‌کند که این خواب می‌بیند، اما این خواب نبود.
01:23
And she runs as any of us would have done
21
67564
2745
او شروع کرد به دویدن، همانطوری که هر کدام از ما ممکن است بدویم
01:26
and takes cover, and she hides behind a trash bin,
22
70309
4017
و تلاش کرد که مخفی شود، او پشت یک سطل زباله مخفی شد
01:30
in her high heels and her miniskirt.
23
74326
2599
در حالی که کفش های پاشه بلند پوشیده بود و دامنی کوتاه به تن داشت.
01:32
And as she's hiding there, she's feeling ridiculous,
24
76925
4219
همانطورکه مخفی شده بود، فکر می کرد که این مسخره است
01:37
but she's seeing this tank go by with soldiers
25
81144
2696
اما او این تانک ها و سربازان را می دید
01:39
and people all over the place and chaos
26
83840
2360
و مردمی که همه مات و مبهوت بودند
01:42
and she thinks, "I feel like Alice in Wonderland
27
86200
4627
"احساس کردم که مثل آلیس در سرزمین عجایب هستم
01:46
going down the rabbit hole,
28
90827
2335
که پائین می‌رود تا وارد سوراخ خرگوش بشود
01:49
down, down, down into chaos,
29
93162
3068
شلوغی و آشفتگی بیشتر و بیشتر و بیشتر می‌شود،
01:52
and my life will never be the same again."
30
96230
5401
زندگی من دیگر هرگز مانند قبل نخواهد بود"
01:57
A few weeks later, my friend was in a crowd of people
31
101631
3787
چند هفته بعد، این دوست من در میان مردم بود
02:01
pushing with her infant son in her arms
32
105418
4950
کودکش را در آغوش می فشرد
02:06
to give him to a stranger on a bus,
33
110368
2536
و تلاش داشت آنرا به مرد غریبه ای در اتوبوس بدهد،
02:08
which was one of the last buses leaving Sarajevo
34
112904
3024
آن اتوبوس، یکی از آخرین اتوبوس هایی بود که سارایوو را ترک می کرد و
02:11
to take children out so they could be safe.
35
115928
3165
کودکان را به جایی دیگری می برد، جایی که ممکن بود کودکان در امان بمانند
02:14
And she remembers struggling with her mother to the front,
36
119093
4110
او به یاد می آورد که با مادرش، در جلوی جمعیت تلاش می کرد
02:19
crowds and crowds of people, "Take my child! Take my child!"
37
123203
3426
جمعیتی که همه می گفتند کودک مرا بگیرید، کودک مرا بگیرید
02:22
and passing her son to someone through a window.
38
126629
6053
و او موفق شده بود فرزندانش را طریق پنجره به یک نفر بدهد.
02:28
And she didn't see him for years.
39
132682
2868
و او آن کودک را برای سالها ندید
02:31
The siege went on for three and a half years,
40
135550
3719
آن محاصره برای سه سال و نیم ادامه یافت،
02:35
and it was a siege without water,
41
139269
2289
و این محاصره ای بود که در آن آب را نیز قطع کرده بودند،
02:37
without power, without electricity, without heat, without food,
42
141558
5289
بدون برق و بدون گرما، بدون غذا
02:42
in the middle of Europe, in the middle of the 20th century.
43
146847
5355
در قلب اروپا و در قرن بیستم میلادی
02:48
I had the honor of being one of those reporters
44
152202
3802
من مفتخرم که یکی از آن خبرنگارانی بوده ام که
02:51
that lived through that siege,
45
156004
2419
در میان آن محاصره شدگان زندگی کرده‌ام،
02:54
and I say I have the honor and the privilege of being there
46
158423
3038
و این را بگویم که من بسیار مفتخرم که در آنجا حضور داشته ام
02:57
because it's taught me everything,
47
161461
2190
چرا که بودن در محاصر به من همه چیز را آموخت،
02:59
not just about being a reporter, but about being a human being.
48
163651
4129
نه تنها اینکه چگونه یک خبرنگار باشم، بلکه به من آموخت که چگونه یک انسان باشم.
03:03
I learned about compassion.
49
167780
2355
من حس همدردی و شفقت را آموختم.
03:06
I learned about ordinary people who could be heroes.
50
170135
3811
من درباره مردم عادی که می‌توانند قهرمان باشند، آموختم
03:09
I learned about sharing. I learned about camaraderie.
51
173946
4371
من درباره به اشتراک گذاشتن آموختم، درباره حس رفاقت و همراهی آموختم
03:14
Most of all, I learned about love.
52
178317
2911
از همه مهمتر، درباره عشق آموختم
03:17
Even in the midst of terrible destruction and death and chaos,
53
181228
5279
آموختم که حتی در میانه انهدام و تباهی و هرج و مرج
03:22
I learned how ordinary people could help their neighbors,
54
186507
3136
مردم عادی چگونه می توانند به همسایگان خود کمک کنند،
03:25
share food, raise their children,
55
189643
2644
غذا را تقسیم کنند، کودکان را بزرگ کنند
03:28
drag someone who's being sniped at from the middle of the road
56
192287
3252
و یا کسی که در میانه خیابان هدف قرار گرفته را بیرون بکشند
03:31
even though you yourself were endangering your life,
57
195539
2857
حتی اگر جان خودتان در خطر باشد،
03:34
helping people get into taxis who were injured
58
198396
3251
به دیگرانی که زخمی شده اند، کمک کنید
03:37
to try to take them to hospitals.
59
201647
2621
و تلاش کنند که آنها را به بیمارستان برسانید.
03:40
I learned so much about myself.
60
204268
3219
و درباره خودم بسیار آموختم.
03:43
Martha Gellhorn, who's one of my heroes, once said,
61
207487
3025
مارتا گیهورن، یکی از قهرمانان من یکبار گفته است،
03:46
"You can only love one war. The rest is responsibility."
62
210512
5198
"تو تنها می توانی از یک جنگ خوشت بیایید، بقیه آن مسولیت است. "
03:51
I went on to cover many, many, many wars after that,
63
215710
3536
من برای پوشش خبری به تعداد زیادی جنگ رفته ام،
03:55
so many that I lost count,
64
219246
2629
آنقدر که شمارش آنها از دستم خارج شده،
03:57
but there was nothing like Sarajevo.
65
221875
3083
ولی هیچکدام آنها مانند سارایوو نبوده است
04:00
Last April, I went back to a very strange --
66
224958
3955
ماه آوریل گذشته، باز به سارایوو رفتم--
04:04
what I called a deranged high school reunion.
67
228913
3774
چیزی که من آنرا بازگشت دیوانه واری به خاطرات گذشته می‌نامم.
04:08
What it was, was the 20th anniversary of the siege,
68
232687
4343
آوریل گذشته، بیستمین سالگرد محاصره سارایوو بود
04:12
the beginning of the siege of Sarajevo,
69
237030
2472
بیستمین سالگرد آغاز محاصره سارایوو
04:15
and I don't like the word "anniversary," because it sounds like a party,
70
239502
4440
و من کلمه سالگرد را دوست ندارم، چه آنکه معنای این کلمه، بیشتر به جشن شباهت دارد
04:19
and this was not a party.
71
243942
1403
و این جشن نبود.
04:21
It was a very somber gathering of the reporters
72
245345
3988
این بازگشتی محزون از خبرنگارانی بود که در طی جنگ
04:25
that worked there during the war, humanitarian aid workers,
73
249333
3391
گزارش تهیه می کردند، افرادی که در بخش کمک های انسان دوستانه کار می کرده اند،
04:28
and of course the brave and courageous people of Sarajevo themselves.
74
252724
4469
و صد البته که مردم شجاع سارایوو نیز حضور داشتند.
04:33
And the thing that struck me the most,
75
257193
2419
و چیزی که فکر مرا بیش از همه به خود مشغول کرد،
04:35
that broke my heart,
76
259612
1741
که قلب مرا شکست
04:37
was walking down the main street of Sarajevo,
77
261353
2170
این بود که در خیابان اصلی سارایوو
04:39
where my friend Aida saw the tank coming 20 years ago,
78
263523
4075
همان خیابانی که دوست من (ایدا)، بیست سال پیش حرکت تانک را دیده بود
04:43
and in that road were more than 12,000 red chairs,
79
267598
6697
در آن خیابان بیش از دوازده هزار صندلی قرمز بود،
04:50
empty,
80
274295
1626
صندلی های خالی،
04:51
and every single one of them symbolized
81
275921
2269
و هر صندلی خالی، سمبلی بود از
04:54
a person who had died during the siege,
82
278190
3717
از یک انسان که در زمان محاصره کشته شده بود،
04:57
just in Sarajevo, not in all of Bosnia,
83
281907
4287
دوازده هزار نفر تنها در سارایو، نه در کل بوسنی
05:02
and it stretched from one end of the city
84
286194
2587
و این از یک طرف سارایو به طرف
05:04
to a large part of it,
85
288781
2274
دیگر آن کشیده شده بود،
05:06
and the saddest for me were the tiny little chairs
86
291055
3503
و ناراحت کننده ترین چیز برای من، صندلی های کوچکی بود که
05:10
for the children.
87
294558
2856
به عنوان سمبل برای کودکان وجود داشت.
05:13
I now cover Syria,
88
297414
3127
من اکنون اخبار سوریه را پوشش می دهم،
05:16
and I started reporting it because I believed that
89
300541
3190
و من شروع به گزارش این جنگ کردم، چرا که معتقدم که
05:19
it needs to be done.
90
303731
2256
این کار باید انجام شود
05:21
I believe a story there has to be told.
91
305987
3005
من بر این باورم که داستانی وجود دارد، داستانی که باید گفته شود
05:24
I see, again, a template of the war in Bosnia.
92
308992
3970
و من باز می بینم، الگویی که از جنگ بوسنی قالب برداری شده است
05:28
And when I first arrived in Damascus,
93
312962
2229
هنگامی که به دمشق رسیدم،
05:31
I saw this strange moment where people
94
315191
2402
در لحظه عجیبی را دیدم که، که به نظر می رسید
05:33
didn't seem to believe that war was going to descend,
95
317593
3560
مردم وقوع جنگ چندان باور ندارند،
05:37
and it was exactly the same in Bosnia
96
321153
1935
و این دقیقا به مثل بوسنی بود
05:38
and nearly every other country I've seen where war comes.
97
323088
2814
مانند بوسنی و هر کشور دیگری که در آن جنگ جریان داشته و من آن را دیده ام
05:41
People don't want to believe it's coming,
98
325902
2543
مردم نمی خواهند باور کنند که جنگ آغاز شده است
05:44
so they don't leave, they don't leave before they can.
99
328445
3467
لذا مردم حاضر به ترک نمی شوند، یعنی در زمانی که می توانند، حاضر نیستند آنجا را ترک کنند
05:47
They don't get their money out.
100
331912
1670
آنها پول خود را خارج نمی کنند.
05:49
They stay because you want to stay in your home.
101
333582
3895
آنها آنجا را ترک نمی کنند، چرا که کسی دوست ندارد خانه اش را ترک کند
05:53
And then war and chaos descend.
102
337477
4039
و آنگاه جنگ و هرج و مرج بر آنها نازل می شود
05:57
Rwanda is a place that haunts me a lot.
103
341516
3803
رواندا جایی است که مرا به خود مشغول کرد
06:01
In 1994, I briefly left Sarajevo to go report the genocide in Rwanda.
104
345319
6154
در سال ۱۹۹۴، من سارایو را ترک کردم و برای گزارش نسل کشی در راوندا به آنجا رفتم
06:07
Between April and August, 1994,
105
351473
4849
بین آپریل و ماه آگوست ۱۹۹۴
06:12
one million people were slaughtered.
106
356322
4201
یک میلیون انسان سلاخی شدند
06:16
Now if those 12,000 chairs freaked me out
107
360523
5227
و اگر دوازده هزار صندلی خالی مرا به وحشت می اندازد
06:21
with the sheer number,
108
365750
2072
این عدد بزرگ
06:23
I want you just for a second to think of a million people.
109
367822
3631
من از شما می خواهم که برای لحظه ای، به یک میلیون انسان فکر کنید
06:27
And to give you some example, I remember
110
371453
2537
و برای اینکه به شما یک نمونه داده باشم
06:29
standing and looking down a road as far as I could see,
111
373990
5081
به یاد دارم که اگر می ایستادم و به تمام خیابان هایی که می توانستم نگاه می کردم
06:34
at least a mile, and there were bodies piled twice my height
112
379071
6089
خیابانهایی به طول دو کیلومتر، باز هم اجساد ، به اندازه دو برابر قد من، بر روی هم
06:41
of the dead.
113
385160
1724
انباشته شده بود
06:42
And that was just a small percentage of the dead.
114
386884
3335
و این تنها بخش کوچکی از اجساد بود.
06:46
And there were mothers holding their children
115
390219
1969
و آنجا مادرهایی بود که کودکان خود را در آغوش کشیده بودند
06:48
who had been caught in their last death throes.
116
392188
3341
و در لحظه آخر به دام افتاده بودند
06:51
So we learn a lot from war,
117
395529
3330
پس ما از جنگ چیزهای بسیار می آموزیم،
06:54
and I mention Rwanda
118
398859
2352
و من از رواندا یاد کردم
06:57
because it is one place, like South Africa,
119
401211
4118
چرا که آن یک مکانی است مانند آفریقای جنوبی
07:01
where nearly 20 years on, there is healing.
120
405329
3982
و اکنون با گذشت بیست سال، شرایط بهبود یافته است.
07:05
Fifty-six percent of the parliamentarians are women,
121
409311
3468
و شصت و پنج درصد از اعضای مجلس آن کشور، اکنون زنان هستند و
07:08
which is fantastic,
122
412779
2452
که این بسیار عالیه،
07:11
and there's also within the national constitution now,
123
415231
4026
و همینطور در قانون اساسی کشور
07:15
you're actually not allowed to say Hutu or Tutsi.
124
419257
3173
کسی این اجازه را ندارد که از کلمه هوتو یا توتسی برای دیگران استفاده کند.
07:18
You're not allowed to identify anyone by ethnicity,
125
422430
3869
شما مجاز نیستند از کسی به عنوان نژادش یاد کنید
07:22
which is, of course, what started the slaughter in the first place.
126
426299
4546
و این دقیقا همان چیزی بود که این سلاختی میلیونی را آغاز کرد.
07:26
And an aid worker friend of mine told me the most beautiful story,
127
430845
3107
و یکی از کمک رسانان داستانی زیبا را برای من نقل کرده ،
07:29
or I find it beautiful.
128
433952
1483
یا حداقل من آن داستان را زیبا یافته ام.
07:31
There was a group of children, mixed Hutus and Tutsis,
129
435435
4917
گروهی از کودکان که مخلوطی از هوتو و یا توتسی بوده اند
07:36
and a group of women who were adopting them,
130
440352
2714
و گروهی از زنان که قصد داشته اند آن کودکان را به فرزندی قبول کنند،
07:38
and they lined up and one was just given to the next.
131
443066
3934
و آنها به خط شده بودند و به ترتیب هر یک کودکی را برای فرزندی تحویل می گرفتند.
07:42
There was no kind of compensation for, you're a Tutsi,
132
447000
3166
در حقیقت، هیچ غرامتی دیگر وجود ندارد که تو توتسی بوده ای
07:46
you're a Hutu, you might have killed my mother,
133
450166
2915
یا اینکه تو هوتو بوده ای و یا مثلا مادر مرا کشته ای
07:48
you might have killed my father.
134
453081
1846
یا شاید پدر مرا کشته باشی.
07:50
They were just brought together in this kind of reconciliation,
135
454927
5306
آنها تنها برای آشتی با یکدیگر قدم پیش گذاشته اند،
07:56
and I find this remarkable.
136
460233
3584
و من این را بسیار مهم یافته ام.
07:59
So when people ask me how I continue to cover war,
137
463817
2842
لذا وقتی آدم ها از من می پرسند که تو چگونه از جنگ گزارش تهیه می کنی و
08:02
and why I continue to do it,
138
466659
2212
و چگونه این کار را ادامه می دهی
08:04
this is why.
139
468871
1469
پاسخ من تنها همین دلیلی است که گفتم (داستان راوندا).
08:06
When I go back to Syria, next week in fact,
140
470340
3391
و وقتی هفته آینه باز به سوریه باز می گردم
08:09
what I see is incredibly heroic people,
141
473731
3961
چیزی که من می بینم، مردمی است که واقعا شجاع هستند،
08:13
some of them fighting for democracy,
142
477692
2273
و تعدای از آنها برای دمکراسی می جنگند،
08:15
for things we take for granted every single day.
143
479965
4017
و برای چیزهایی که ما همه روزه از وجودشان نفع می بریم.
08:19
And that's pretty much why I do it.
144
483982
3238
و این دلیلی است که چرا من این کار را ادامه داده ام.
08:23
In 2004, I had a little baby boy,
145
487220
4468
در سال ۲۰۰۴ من بچه دار شدم
08:27
and I call him my miracle child,
146
491688
3195
و من آن بچه را (کودک شگفت انگیز نامیده ام
08:30
because after seeing so much death
147
494883
3046
چرا که بعد از دیدن این همه مرگ و کشتن
08:33
and destruction and chaos and darkness in my life,
148
497929
4177
و دیدن این همه هرج و مرج و نابودی و تیره روزی در زندگیم
08:38
this ray of hope was born.
149
502106
3859
این نور امیدی بود که متولد شد
08:41
And I called him Luca, which means "The bringer of light,"
150
505965
4197
و من نام آنرا لوکا گذاشتم، که به معنای آورنده نور است
08:46
because he does bring light to my life.
151
510162
4923
چرا که او به زندگی من نور تابانده است
08:50
But I'm talking about him because when he was four months old,
152
515085
3451
و من درباره او صحبت می کنم، چون زمانی که او تنها چهارماهه بود
08:54
my foreign editor forced me to go back to Baghdad
153
518536
4672
دبیر سرویس خبری خارجی، مرا مجبور کرد که به بغداد بازگردم
08:59
where I had been reporting all throughout the Saddam regime
154
523208
3332
جایی که من تمام ماجرای سرنگونی رژیم صدام حسین را خبررسانی کردم
09:02
and during the fall of Baghdad and afterwards,
155
526540
2879
و در زمان سقوط بغداد و بعد از آن
09:05
and I remember getting on the plane in tears,
156
529419
3094
و به یاد دارم که چگونه در حالی که اشک می ریختم سوار بر هواپیما شدم
09:08
crying to be separated from my son,
157
532513
2986
و می گریستم، چرا که از فرزندم جدا شده بودم
09:11
and while I was there,
158
535499
2233
و در زمانی که آنجا بودم
09:13
a quite famous Iraqi politician who was a friend of mine
159
537732
2735
یک فرد معروف عراقی که دوست من است
09:16
said to me, "What are you doing here?
160
540467
2474
به من گفت: تو اینجا چه می کنی؟
09:18
Why aren't you home with Luca?"
161
542941
1841
چرا با فرزندت لوکا، در خانه خودت نیستی؟
09:20
And I said, "Well, I have to see." It was 2004
162
544782
3785
و من پاسخ دادم: من باید این چیزها را ببینم. و این مذاکره در سال ۲۰۰۴ اتفاق داد، همان سالی که
09:24
which was the beginning of the incredibly bloody time in Iraq,
163
548567
4387
خونریزی های وحشتتاک در عراق آغاز شد،
09:28
"I have to see, I have to see what is happening here.
164
552954
3240
پاسخ دادم: من باید ببینم، من باید ببینم چه چیزی در اینجا اتفاق می افتد
09:32
I have to report it."
165
556194
865
من باید درباره اش خبر رسانی کنم
09:32
And he said, "Go home,
166
557059
3564
و او گفت: "به خانه ات برو
09:36
because if you miss his first tooth,
167
560623
3286
چرا که اگر رشد اولین دندان کودکت را نبینی
09:39
if you miss his first step, you'll never forgive yourself.
168
563909
2998
اگر اولین قدمی که او بر می دارد را نبینی،هرگز خودت را در آینده نخواهی بخشی
09:42
But there will always be another war."
169
566907
3863
ولی همیشه یک جنگ دیگر برای گزارش کردن وجود دارد."
09:46
And there, sadly, will always be wars.
170
570770
4341
و بله، متاسفانه همیشه یک جنگ دیگر وجود دارد.
09:51
And I am deluding myself if I think, as a journalist,
171
575111
3854
و من همیشه خودم را گول می زنم، اگر به عنوان یک خبرنگار یا
09:54
as a reporter, as a writer,
172
578965
1766
یک روزنامه نگار یا نویسنده،
09:56
what I do can stop them. I can't.
173
580731
4838
با کارم و گزارش جنگ، می توانم آنرا متوقف کنم.
10:01
I'm not Kofi Annan. He can't stop a war.
174
585569
2547
من کوفی انان نیستم و نمی توانم جنگ را متوقف کنم
10:04
He tried to negotiate Syria and couldn't do it.
175
588116
2977
او تلاش کرد در سوریه مذاکره کند، اما موفق نشد
10:06
I'm not a U.N. conflict resolution person.
176
591093
3996
من صادر کننده قطع نامه در سازمان ملل نیستم.
10:10
I'm not even a humanitarian aid doctor,
177
595089
2283
و من حتی یک پزشک داوطلب و کمک رسان نیستم،
10:13
and I can't tell you the times of how helpless I've felt
178
597372
2826
و نمی توانم به شما بگویم که چگونه گاهی احساس می کنم فاقد توانایی کمک کردن هستم
10:16
to have people dying in front of me, and I couldn't save them.
179
600198
3271
و نمی توانم به مردمی که در جلوی چشمم می میرند کمک کنم و من قادر به نجات آنها نیستم.
10:19
All I am is a witness.
180
603469
3835
من تنها یک شاهد هستم.
10:23
My role is to bring a voice to people who are voiceless.
181
607304
5054
کار من این است که صدای مردمی باشم که صدای آنها در حنجره خفه شده است.
10:28
A colleague of mine described it as to shine a light
182
612358
3233
و یکی از همکارانم، کار مرا به این تشبیه کرد که نوری را به
10:31
in the darkest corners of the world.
183
615591
2762
تاریک ترین قسمت دنیا بتابانیم.
10:34
And that's what I try to do.
184
618353
2647
و من همیشه تلاش کرده ام که چنین کنم.
10:36
I'm not always successful,
185
621000
3036
و البته همیشه نیز موفق نبوده ام،
10:39
and sometimes it's incredibly frustrating,
186
624036
2541
و گاهی آنقدر ناراحت کننده است،
10:42
because you feel like you're writing into a void,
187
626577
2206
چرا که برخی از اوقات، تصور می کنی که روی آب مینویسی،
10:44
or you feel like no one cares.
188
628783
2329
و احساس می کنی کسی اهمیت نمی دهد.
10:47
Who cares about Syria? Who cares about Bosnia?
189
631112
2249
چه کسی به سوریه و یا بوسنی اهمیت می دهد؟
10:49
Who cares about the Congo,
190
633361
2013
چه کسی به کنگو فکر می کند و اهمیت می دهد؟
10:51
the Ivory Coast, Liberia, Sierra Leone,
191
635374
2274
به سواحل ایوری و یا لیبریا و یا سیرالوون،
10:53
all of these strings of places that
192
637648
2115
تمام این مکان هایی که من
10:55
I will remember for the rest of my life?
193
639763
3973
برای تمام طول عمرم، به یاد خواهم داشت؟
10:59
But my métier is to bear witness
194
643736
3253
اما توانایی من تنها این است که شاهد باشم
11:02
and that is the crux, the heart of the matter,
195
646989
3182
و این اصل ماجرا و وظیفه من است،
11:06
for us reporters who do this.
196
650171
2541
برای ما خبرنگاران که کارمان خبررسانی است.
11:08
And all I can really do is hope,
197
652712
3591
و به تنها چیزی که می توانم تکیه کنم، امید است،
11:12
not to policymakers or politicians,
198
656303
2608
نه سیاستگذاران و سیاستمداران،
11:14
because as much as I'd like to have faith
199
658911
2397
چون هر چقدر که مایلم ایمان داشته باشم
11:17
that they read my words and do something,
200
661308
2465
که آنها حرف مرا می شنوند و می خوانند،
11:19
I don't delude myself.
201
663773
3160
اما به همان اندازه نیز خودم را گول نمی زنم.
11:22
But what I do hope is that if you remember anything I said
202
666933
4217
اما چیزی که الان به آن امید دارم این است که شما حرف های مرا به یاد داشته باشید
11:27
or any of my stories tomorrow morning over breakfast,
203
671150
3553
یا یکی از این داستان های مرا فردا هنگام خوردن صبحانه به یاد بیاورید،
11:30
if you can remember the story of Sarajevo,
204
674703
2682
اگر بتوانید آن داستان سارایوو را به خاطر بسپارید،
11:33
or the story of Rwanda,
205
677385
3491
یا داستان رواندا را،
11:36
then I've done my job.
206
680876
2573
من کارم را درست انجام داده ام.
11:39
Thank you very much.
207
683449
2038
بسیار سپاسگذارم.
11:41
(Applause)
208
685487
7230
(تشویق حضار)
ABOUT THE SPEAKER
Janine di Giovanni - ReporterJanine di Giovanni reports from war zones around the world.
Why you should listen
Janine di Giovanni is a contributing editor to Vanity Fair. She writes for the British, American, and French press, and has reported from Afghanistan, Iraq, Israel, Algeria, Gaza, the West Bank, Zimbabwe, Rwanda, Pakistan, East Timor, Ivory Coast, Bosnia, Kosovo, Liberia, Somalia, Nigeria and Sierra Leone. has won four major journalistic awards, including the National Magazine Award.
She is the author of Madness Visible and The Quick and the Dead, The Place at the End of the World, and Ghosts by Daylight which recently won Spears Best Memoir of the Year. She wrote the introduction to the international best seller Zlata’s Diary: a Child’s Life in Sarajevo. Two documentaries have been made about her life and work (Bearing Witness and No Man’s Land). In 2010, she was the President of the Jury of the Prix Bayeux-Calvados for War. She is now focused on Syria, Egypt, Libya and Yemen and so far has been inside Syria three times. Janine lives in Paris.
Janine di Giovanni | Speaker | TED.com