ABOUT THE SPEAKER
Elizabeth Gilbert - Writer
The author of 'Eat, Pray, Love,' Elizabeth Gilbert has thought long and hard about some big topics. Her fascinations: genius, creativity and how we get in our own way when it comes to both.

Why you should listen

Elizabeth Gilbert faced down a premidlife crisis by doing what we all secretly dream of -- running off for a year. Her travels through Italy, India and Indonesia resulted in the megabestselling and deeply beloved memoir Eat, Pray, Love, about her process of finding herself by leaving home.

She's a longtime magazine writer -- covering music and politics for Spin and GQ -- as well as a novelist and short-story writer. Her books include the story collection Pilgrims, the novel Stern Men (about lobster fishermen in Maine) and a biography of the woodsman Eustace Conway, called The Last American Man. Her work has been the basis for two movies so far (Coyote Ugly, based on her own tale of working at the famously raunchy bar in New York City), and Eat, Pray, Love, with the part of Gilbert played by Julia Roberts. Not bad for a year off.

In 2010, Elizabeth published Committed, a memoir exploring her ambivalent feelings about the institution of marriage. And her 2013 novel, The Signature of All Things, is "a sprawling tale of 19th century botanical exploration."

Gilbert also owns and runs the import shop Two Buttons in Frenchtown, New Jersey.

More profile about the speaker
Elizabeth Gilbert | Speaker | TED.com
TED2009

Elizabeth Gilbert: Your elusive creative genius

الیزابت گیلبرت از پرورش خلاقیت می گوید

Filmed:
19,049,771 views

الیزابت گیلبرت از انتظارات ناممکنی که ما از هنرمندان و نوابغ داریم می گوید و پیشنهاد می کند که که منشاء هنر هنرمند و نبوغ نابغه را خودش ندانیم بلکه آنها را متصل به منبعی خارج از خود بدانیم. این سخنرانی جذاب، شخصی و خیلی تاثیر گذار است.
- Writer
The author of 'Eat, Pray, Love,' Elizabeth Gilbert has thought long and hard about some big topics. Her fascinations: genius, creativity and how we get in our own way when it comes to both. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
I am a writerنویسنده.
0
985
1567
من یک نویسنده هستم.
00:15
Writingنوشتن booksکتاب ها is my professionحرفه but it's more than that, of courseدوره.
1
2552
3760
کتاب نوشتن شغل من است اما البته فقط همین نیست.
00:19
It is alsoهمچنین my great lifelongطول عمر love and fascinationشیفتگی.
2
6312
3924
بلکه کتاب نوشتن عشق و اشتیاق مادام العمر من بوده است.
00:23
And I don't expectانتظار that that's ever going to changeتغییر دادن.
3
10236
2915
فکر هم نمی کنم این مساله هیچ وقت عوض بشود.
00:25
But, that said, something kindنوع of peculiarعجیب و غریب has happenedاتفاق افتاد recentlyبه تازگی
4
13151
5035
حالا این را داشته باشید. اخیراْ یک اتفاق عجیبی در زندگی شخصی و
00:30
in my life and in my careerحرفه,
5
18186
2249
همچنین در زندگی شغلی من رخ داده است.
00:33
whichکه has causedباعث me to have to recalibrateمجددا کالیبراسیون کنید my wholeکل relationshipارتباط with this work.
6
20435
4767
به طوری که مجبور شده ام دو مرتبه رابطه ی خودم را با این کار بازنگری و تنظیم کنم.
00:38
And the peculiarعجیب و غریب thing is that I recentlyبه تازگی wroteنوشت this bookکتاب,
7
25202
3634
آن اتفاق عجیب کتابی است که اخیراً نوشته ام.
00:41
this memoirخاطرات calledبه نام "Eatخوردن, Prayنماز خواندن, Love"
8
28836
1968
این کتاب که خاطرات سفر من است اسمش «بخور عبادت کن عشق بورز» هست.
00:43
whichکه, decidedlyقطعا unlikeبر خلاف any of my previousقبلی booksکتاب ها,
9
30804
4565
این کتاب برخلاف کتابهای قبلی من،
00:48
wentرفتی out in the worldجهان for some reasonدلیل, and becameتبدیل شد this bigبزرگ,
10
35369
3068
به دلیلی در دنیا پخش شد و تبدیل به یک موضوع خیلی احساسی شد و
00:51
mega-sensationمگا حساسیت, internationalبین المللی bestsellerپرفروش thing.
11
38437
3366
به پرفروش ترین کتاب در سطح بین المللی تبدیل شد.
00:54
The resultنتيجه of whichکه is that everywhereدر همه جا I go now,
12
41803
3066
نتیجه این شد که الان هر جا که میروم
00:57
people treatدرمان شود me like I'm doomedمحکوم به.
13
44869
2600
مردم با من طوری برخورد می کنند انگار که من نفرین شده هستم.
01:00
Seriouslyبه طور جدی -- doomedمحکوم به, doomedمحکوم به!
14
47469
2882
جدی می گویم. نفرین شده، نفرین شده!
01:03
Like, they come up to me now, all worriedنگران, and they say,
15
50351
2184
مردم به پیش من می آیند و می گویند که، نگران نیستی؟
01:05
"Aren'tنه you afraidترسیدن you're never going to be ableتوانایی to topبالا that?
16
52535
4705
نگران نیستی که دیگر هیچ وقت نمی توانی کاری بهتر از این کتاب انجام بدهی؟
01:10
Aren'tنه you afraidترسیدن you're going to keep writingنوشتن for your wholeکل life
17
57240
3246
نگران نیستی که تا آخر عمرت به نویسندگی ادامه بدی
01:13
and you're never again going to createايجاد كردن a bookکتاب
18
60486
2017
و دیگر هیچ وقت نتوانی کتابی بنویسی که
01:15
that anybodyهر شخصی in the worldجهان caresمراقب باش about at all,
19
62503
2716
کسی در دنیا به آن توجه بکند.
01:18
ever again?"
20
65219
2500
حتی کمی توجه - هیچ وقت - هرگز
01:20
So that's reassuringاطمینان بخش است, you know.
21
67719
2349
خوب این خیلی خیال آدم را راحت می کند می دانید که
01:22
But it would be worseبدتر, exceptبجز for that I happenبه وقوع پیوستن to rememberیاد آوردن
22
70068
2799
البته می توانست بدتر از این هم بشود. البته من یادم می آید بیش از بیست سال پیش
01:25
that over 20 yearsسالها agoپیش, when I first startedآغاز شده tellingگفتن people -- when I was a teenagerنوجوان --
23
72867
3708
که من یک دختر ده چهارده ساله بودم و شروع کردم
01:29
that I wanted to be a writerنویسنده,
24
76575
1710
به مردم بگویم که من می خواهم نویسنده بشوم،
01:31
I was metملاقات کرد with this sameیکسان kindنوع of, sortمرتب سازی of fear-basedمبتنی بر ترس reactionواکنش.
25
78285
2971
با همین نوع واکنش مبتنی بر ترس مردم مواجه می شدم.
01:34
And people would say, "Aren'tنه you afraidترسیدن you're never going to have any successموفقیت?
26
81256
3679
مردم می گفتند نمی ترسی هیچ وقت موفق نشوی؟
01:37
Aren'tنه you afraidترسیدن the humiliationحقارت of rejectionطرد شدن will killکشتن you?
27
84935
3102
نگران نیستی مورد توجه واقع نشوی و سرخورده بشوی و این تو را بکشد؟
01:40
Aren'tنه you afraidترسیدن that you're going to work your wholeکل life at this craftمهارت
28
88037
2815
نمی ترسی که همه عمرت را صرف این هنر بکنی
01:43
and nothing'sهیچ چیز ever going to come of it
29
90852
1417
و چیزی حاصل نشود
01:45
and you're going to dieمرگ on a scrapقراضه heapپشته of brokenشکسته شده dreamsرویاها
30
92269
2697
و آخرش همه این رویاهای تحقق نیافته را
01:47
with your mouthدهان filledپر شده with bitterتلخ ashخاکستر of failureشکست?"
31
94966
3485
با خودت به گور ببری و دهانت پر از خاکستر تلخ شکست باشد؟
01:51
(Laughterخنده)
32
98451
2053
(خنده)
01:53
Like that, you know.
33
100504
1852
از همین حرفها دیگه!
01:55
The answerپاسخ -- the shortکوتاه answerپاسخ to all those questionsسوالات is, "Yes."
34
102356
5161
جواب کوتاه به این سوالها این است که بله!
02:00
Yes, I'm afraidترسیدن of all those things.
35
107517
2300
بله من از همه این چیزها نگران هستم.
02:02
And I always have been.
36
109817
1265
من همیشه از اینها می ترسیده ام.
02:03
And I'm afraidترسیدن of manyبسیاری, manyبسیاری more things besidesعلاوه بر این
37
111082
2133
من از خیلی چیزهای دیگر هم می ترسم
02:06
that people can't even guessحدس بزن at,
38
113215
2102
که مردم اصلا فکرش را هم نمی کنند.
02:08
like seaweedجلبک دریایی and other things that are scaryترسناک.
39
115317
3981
مثلا جلبک های دریایی و چیزهای دیگری که ترسناک هستند.
02:12
But, when it comesمی آید to writingنوشتن,
40
119298
2251
اما در مورد نویسندگی
02:14
the thing that I've been sortمرتب سازی of thinkingفكر كردن about latelyاخیرا, and wonderingتعجب کردم about latelyاخیرا, is why?
41
121549
4001
چیزی که من اخیراً خیلی به آن فکر می کنم این است که چرا
02:18
You know, is it rationalگویا?
42
125550
1851
می دانید. آیا این به نظر شما منطقی است که،
02:20
Is it logicalمنطقی that anybodyهر شخصی should be expectedانتظار می رود
43
127401
2847
این منطقی است که از کسی انتظار داشته باشیم نگران این باشد که به شغلی بپردازد که فکر می کند
02:23
to be afraidترسیدن of the work that they feel they were put on this Earthزمین to do.
44
130248
4652
برای انجام آن روی زمین قرار داده شده است.
02:27
And what is it specificallyبه طور مشخص about creativeخلاقانه venturesسرمایه گذاری
45
134900
4400
و اینکه چه چیزی اختصاصا در این مشاغل خلاق هست
02:32
that seemsبه نظر می رسد to make us really nervousعصبی about eachهر یک other'sدیگران mentalذهنی healthسلامتی
46
139300
3472
که باعث می شود ما نگران سلامت روانی یکدیگر بشویم؟
02:35
in a way that other careersشغل kindنوع of don't do, you know?
47
142772
3027
به نحوی که دیگر مشاغل چنین نگرانی هایی ندارند.
02:38
Like my dadپدر, for exampleمثال, was a chemicalشیمیایی engineerمهندس
48
145799
4023
مثلا پدر من مهندس شیمی است
02:42
and I don't recallبه خاطر آوردن onceیک بار in his 40 yearsسالها of chemicalشیمیایی engineeringمهندسی
49
149822
3377
و من یادم نمی آید که در این چهل سالی که به این شغل اشتغال دارد
02:45
anybodyهر شخصی askingدرخواست him if he was afraidترسیدن to be a chemicalشیمیایی engineerمهندس, you know?
50
153199
3682
حتی یک مرتبه کسی از او سوال کرده باشد که آیا از اینکه مهندس شیمی است، نگران نیست؟
02:49
It didn't -- that chemical-engineeringمهندسی شیمی blockمسدود کردن, Johnجان, how'sچگونه است it going?
51
156881
5811
کسی نمی پرسید که : اوضاع و احوال مهندسی شیمی چطوره ، جان؟
02:55
It just didn't come up like that, you know?
52
162692
2164
خوب چنین سوالی برای کسی پیش نمی آید.
02:57
But to be fairنمایشگاه, chemicalشیمیایی engineersمهندسین as a groupگروه
53
164856
3834
خوب البته منصف باشیم. گروه مهندس های شیمی
03:01
haven'tنه really earnedبه دست آورده a reputationشهرت over the centuriesقرن ها
54
168690
2426
در طی قرنها برای خودشون به عنوان
03:03
for beingبودن alcoholicالکلی manic-depressivesافسردگی مانیک.
55
171116
2818
الکلی های مبتلا به اختلال خلق افسرده - سرخوش اسم در نکرده اند.
03:06
(Laughterخنده)
56
173934
1448
(خنده)
03:08
We writersنویسندگان, we kindنوع of do have that reputationشهرت,
57
175382
2834
ولی خوب ما نویسنده ها می دانید، ما همچنین اسم و رسمی به هم زده ایم.
03:11
and not just writersنویسندگان, but creativeخلاقانه people acrossدر سراسر all genresژانرها,
58
178216
3983
البته فقط ما نویسنده ها هم نیستیم به نظر می رسد که همه افرادی که در شاخه های مختلف
03:14
it seemsبه نظر می رسد, have this reputationشهرت for beingبودن enormouslyفوق العاده mentallyذهنی unstableناپایدار.
59
182199
4701
حرفه های خلاق کار می کنند به شدت به لحاظ روانی بی ثبات هستند.
03:19
And all you have to do is look at the very grimترسناک deathمرگ countشمردن
60
186900
3816
کافی است شما به تعداد مرگ و میر نگاهی بیاندازید
03:23
in the 20thth centuryقرن aloneتنها, of really magnificentباشکوه creativeخلاقانه mindsذهنها
61
190716
3583
تنها در قرن بیست و یکم تعداد زیادی از ذهن های جوان و بی همتایی هستند
03:27
who diedفوت کرد youngجوان and oftenغالبا at theirخودشان ownخودت handsدست ها, you know?
62
194299
3126
که در جوانی درگذشته اند و بسیاری از آنها به دست خودشان از دنیا رفته اند.
03:30
And even the onesآنهایی که who didn't literallyعینا commitمرتکب شدن suicideخودکشی کردن
63
197425
3266
به نظر می رسد که حتی آنهایی که دقیقا خودکشی نکرده اند
03:33
seemبه نظر می رسد to be really undoneانجام نشده by theirخودشان giftsهدیه, you know.
64
200691
3376
به نوعی توسط استعدادهایشان پایمال شده اند.
03:36
Normanنورمن Mailerمیلر, just before he diedفوت کرد, last interviewمصاحبه, he said
65
204067
2899
می دانید مثلا نورمن میلر قبل از مرگش در آخرین مصاحبه ای که داشته است،
03:39
"Everyهرکدام one of my booksکتاب ها has killedکشته شده me a little more."
66
206966
4101
گفته هر یک از کتابهای من اندکی من را کشته است.
03:43
An extraordinaryخارق العاده statementبیانیه to make about your life'sزندگی work.
67
211067
3599
این خیلی جمله عجیبی است که کسی در مورد حاصل عمرش بگوید.
03:47
But we don't even blinkچشمک زدن when we hearشنیدن somebodyکسی say this
68
214666
2960
ولی ما حتی از شنیدن این حرف پلک هم نمی زنیم
03:50
because we'veما هستیم heardشنیدم that kindنوع of stuffچیز for so long
69
217626
2606
چون در طی سالیان حرفهایی از این دست را زیاد شنیده ایم
03:53
and somehowبه نحوی we'veما هستیم completelyبه صورت کامل internalizedداخلی and acceptedپذیرفته شده collectivelyمجموعا
70
220232
4001
و به نوعی به طور دست جمعی بی تفاوت شده ایم و پذیرفته ایم که
03:57
this notionایده that creativityخلاقیت and sufferingرنج کشیدن are somehowبه نحوی inherentlyذاتا linkedمرتبط
71
224233
4667
به نوعی خلاقیت و مصیبت کشیدن به طوری ذاتی با هم عجین هستند.
04:01
and that artistryهنری, in the endپایان, will always ultimatelyدر نهایت leadسرب to anguishغم و اندوه.
72
228900
5066
و هنر همیشه به رنج و درد ختم می شود.
04:06
And the questionسوال that I want to askپرسیدن everybodyهمه here todayامروز
73
233966
2216
سوالی که من می خواهم امروز از همه شما بپرسم این است که
04:08
is are you guys all coolسرد with that ideaاندیشه?
74
236182
2992
آیا همه شما با این مساله راحت هستید؟
04:11
Are you comfortableراحت with that?
75
239174
2207
شما مشکلی با این مساله ندارید؟
04:14
Because you look at it even from an inchاینچ away and, you know ...
76
241381
2951
چون حتی اگر یک اینچ هم از این مساله دور شویم و به آن نگاه کنیم،
04:17
I'm not at all comfortableراحت with that assumptionفرض.
77
244332
3200
می دانید من به هیچ وجه با این فرض راحت نیستم.
04:20
I think it's odiousعصبانی.
78
247532
1486
فکر می کنم این فرض خیلی خیلی چندش آور است.
04:21
And I alsoهمچنین think it's dangerousخطرناک است,
79
249018
1953
ضمنا فکر می کنم این فرض خیلی خطرناکی هم هست.
04:23
and I don't want to see it perpetuatedماندگار into the nextبعد centuryقرن.
80
250971
2767
من دلم نمی خواهد که این فکر به قرن بعدی هم انتشار پیدا بکند.
04:26
I think it's better if we encourageتشويق كردن our great creativeخلاقانه mindsذهنها to liveزنده.
81
253738
4036
من فکر می کنم بهتر است ما سعی کنیم ذهنهای خلاق و با ارزش جامعه را تشویق کنیم که زندگی بکنند
04:30
And I definitelyقطعا know that, in my caseمورد -- in my situationوضعیت --
82
257774
5775
و من در مورد خودم مطمئن هستم که
04:36
it would be very dangerousخطرناک است for me to startشروع کن sortمرتب سازی of leakingنشت down that darkتاریک است pathمسیر
83
263549
5163
برای من خطرناک است که پا در این مسیر تاریک بگذارم.
04:41
of assumptionفرض, particularlyبه خصوص givenداده شده the circumstanceچگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح
84
268712
3471
مخصوصا در این شرایطی که به لحاظ شغلی
04:44
that I'm in right now in my careerحرفه.
85
272183
1903
من الان دارم.
04:46
Whichکدام is -- you know, like checkبررسی it out,
86
274086
2539
که -- آخر من رو ببینید.
04:49
I'm prettyبسیار youngجوان, I'm only about 40 yearsسالها oldقدیمی.
87
276625
1599
من خیلی جوان هستم. من فقط حدود چهل سالم است.
04:51
I still have maybe anotherیکی دیگر fourچهار decadesچند دهه of work left in me.
88
278224
3910
یعنی شاید حدود چهار دهه دیگر توان کار داشته باشم.
04:54
And it's exceedinglyفوق العاده likelyاحتمال دارد that anything I writeنوشتن from this pointنقطه forwardرو به جلو
89
282134
4517
و خیلی احتمال دارد که هر چیزی که از این به بعد بنویسم
04:59
is going to be judgedقضاوت شده by the worldجهان as the work that cameآمد after
90
286651
2883
از نظر دنیا کارهایی باشد که بعد از آن
05:02
the freakishعجیب و غریب successموفقیت of my last bookکتاب, right?
91
289534
3417
موفقیت عجیب و غریب کتاب آخر من انجام شده است.
05:05
I should just put it bluntlyببخشید, because we're all sortمرتب سازی of friendsدوستان here now --
92
292951
3962
من باید این را واضح بگویم چون که حالا ما دیگر اینجا همه با هم دوست هستیم.
05:09
it's exceedinglyفوق العاده likelyاحتمال دارد that my greatestبزرگترین successموفقیت is behindپشت me.
93
296913
4281
خیلی احتمال دارد که من بزرگترین موفقیتم را پشت سر گذاشته باشم.
05:13
So Jesusعیسی, what a thought!
94
301194
2200
خدایا این چه فکریه!
05:16
That's the kindنوع of thought that could leadسرب a personفرد
95
303394
2315
این از آن فکرهاست که می تواند باعث بشود کسی،
05:18
to startشروع کن drinkingنوشیدن ginجین at nineنه o'clockساعت in the morningصبح,
96
305709
2628
شروع به نوشیدن جین صبح ساعت نه بکند.
05:21
and I don't want to go there.
97
308337
3052
می دانید من نمی خواهم که به این مساله دچار بشوم.
05:24
(Laughterخنده)
98
311389
858
(خنده)
05:25
I would preferترجیح می دهند to keep doing this work that I love.
99
312247
2306
من ترجیح می دهم به انجام این شغلی که دوستش دارم ادامه بدم.
05:27
And so, the questionسوال becomesتبدیل می شود, how?
100
314553
3686
سوالی که پیش می آید این است که، چطوری؟
05:31
And so, it seemsبه نظر می رسد to me, uponبر a lot of reflectionانعکاس,
101
318239
2884
و پس از فکر کردن های زیاد اینطور به نظرم رسیده که
05:33
that the way that I have to work now, in orderسفارش to continueادامه دهید writingنوشتن,
102
321123
3365
روشی که باید برای کار کردنم از این به بعد پیش بگیرم این طور باشد که
05:37
is that I have to createايجاد كردن some sortمرتب سازی of protectiveمحافظ psychologicalروانشناسی constructساختن, right?
103
324488
3801
یک ساختار محافظت روانی برای خودم درست بکنم. متوجه هستید؟
05:41
I have to sortمرتب سازی of find some way to have a safeبی خطر distanceفاصله
104
328289
3533
باید راهی پیدا بکنم که فاصله امنی بین من
05:44
betweenبین me, as I am writingنوشتن, and my very naturalطبیعی است anxietyاضطراب
105
331822
4885
بین من نویسنده و نگرانی ها و اضطرابهای طبیعی
05:49
about what the reactionواکنش to that writingنوشتن is going to be, from now on.
106
336707
3865
که این کار به همراه دارد ایجاد بکنم.
05:53
And, as I've been looking over the last yearسال for modelsمدل ها for how to do that
107
340572
4268
این یک سال گذشته من همینطور که به دنبال مدلهایی برای این که چطور این کار را انجام بدهم می گشتم
05:57
I've been sortمرتب سازی of looking acrossدر سراسر time,
108
344840
2148
به گذشته های دور نگاه کردم
05:59
and I've been tryingتلاش کن to find other societiesجوامع
109
346988
2102
و سعی کردم جوامع دیگری را پیدا کنم
06:01
to see if they mightممکن have had better and sanerخوشبختی ideasایده ها than we have
110
349090
3750
و ببینم که آیا کسانی در گذشته بوده اند که برای این مساله
06:05
about how to help creativeخلاقانه people, sortمرتب سازی of manageمدیریت کردن
111
352840
2965
برای اینکه به افراد خلاق کمک بکنند که به نوعی این خطرات عاطفی
06:08
the inherentذاتی emotionalعاطفی risksخطرات of creativityخلاقیت.
112
355805
3068
که ذاتا در کارهای خلاق هست را تحمل بکنند - کمک بکنند و راه حلی داشته باشند؟
06:11
And that searchجستجو کردن has led me to ancientباستانی Greeceیونان and ancientباستانی Romeرم.
113
358873
5015
من در این تحقیقات به یونان باستان و رم باستان رسیدم.
06:16
So stayاقامت کردن with me, because it does circleدایره around and back.
114
363888
2601
با من بمانید چون این مساله دومرتبه به خودمان بر می گردد.
06:19
But, ancientباستانی Greeceیونان and ancientباستانی Romeرم --
115
366489
2246
در یونان و رم باستان
06:21
people did not happenبه وقوع پیوستن to believe that creativityخلاقیت
116
368735
2566
مردم باور داشتند که
06:24
cameآمد from humanانسان beingsموجودات back then, O.K.?
117
371301
2418
خلاقیت منشاء انسانی ندارد.
06:26
People believedمعتقد that creativityخلاقیت was this divineالهی attendantهمراهی spiritروح
118
373719
4459
باور مردم در آن زمان این بود که خلاقیت روحی الهی است
06:30
that cameآمد to humanانسان beingsموجودات from some distantدور and unknowableقابل تشخیص نیست sourceمنبع,
119
378178
4001
که از یک منشاء مجزا و غیر قابل شناسایی به انسانها وارد می شود
06:34
for distantدور and unknowableقابل تشخیص نیست reasonsدلایل.
120
382179
2449
و دلیل این اتفاق هم دور از ذهن و نادانسته است.
06:37
The Greeksیونانیان famouslyمعروف calledبه نام these divineالهی attendantهمراهی spiritsارواح of creativityخلاقیت "daemonsدیمون ها."
121
384628
5251
معروف است که یونانی ها این نفخه های الهی را «دیمن» می نامیدند.
06:42
Socratesسقراط, famouslyمعروف, believedمعتقد that he had a daemonدلم
122
389879
3100
معروف است که سقراط باور داشته که او هم یک دیمن دارد
06:45
who spokeصحبت کرد wisdomحکمت to him from afarدور.
123
392979
2457
که کلمات حکمت آموز را از ماورا بر او می خواند.
06:48
The Romansرومیان had the sameیکسان ideaاندیشه,
124
395436
1617
رومی ها هم باور های مشابه داشته اند
06:49
but they calledبه نام that sortمرتب سازی of disembodiedغیرمستقیم creativeخلاقانه spiritروح a geniusنابغه.
125
397053
4610
ولی آنها به این روح «نابغه» می گفته اند.
06:54
Whichکدام is great, because the Romansرومیان did not actuallyدر واقع think
126
401663
2560
که این خیلی عالی است. چون رومی ها فکر نمی کرده اند که
06:57
that a geniusنابغه was a particularlyبه خصوص cleverباهوش individualفردی.
127
404223
2973
نابغه یک فردی است که اختصاصا خیلی باهوش است.
06:59
They believedمعتقد that a geniusنابغه was this, sortمرتب سازی of magicalجادویی divineالهی entityنهاد,
128
407196
3683
بلکه فکر می کرده اند که نابغه این موجود الهی و جادویی است
07:03
who was believedمعتقد to literallyعینا liveزنده in the wallsدیوارها
129
410879
4182
که درون در و دیوارهای استودیوی هنری آن هنرمندان زندگی می کرده است.
07:07
of an artist'sهنرمند studioاستودیو, kindنوع of like Dobbyدابی the houseخانه elfالف,
130
415061
3684
مثل دابی خدمتکار خانه!
07:11
and who would come out and sortمرتب سازی of invisiblyنامرئی assistکمک کن the artistهنرمند with theirخودشان work
131
418745
4033
که از دیوار بیرون می آمده و به شکل ناپیدایی هنرمند را در کارش حمایت می کرده است
07:15
and would shapeشکل the outcomeنتیجه of that work.
132
422778
2600
و این منشاء هنرمندی آن هنرمند بوده است.
07:18
So brilliantدرخشان -- there it is, right there, that distanceفاصله that I'm talkingصحبت کردن about --
133
425378
3551
خیلی عالی است، این همان فاصله ای است که من از آن صحبت می کنم.
07:21
that psychologicalروانشناسی constructساختن to protectمحافظت you from the resultsنتایج of your work.
134
428929
4533
این همان سازه روانی است که شما را از نتیجه کارتان محافظت می کند.
07:26
And everyoneهر کس knewمی دانست that this is how it functionedکار می کرد, right?
135
433462
3608
همه در آن زمان می دانستند که هنرمندی این طوری است.
07:29
So the ancientباستانی artistهنرمند was protectedحفاظت شده from certainمسلم - قطعی things,
136
437070
2608
به این شکل هنرمندان قدیم از خیلی از آفات در امان بودند،
07:32
like, for exampleمثال, too much narcissismخودشیفتگی, right?
137
439678
2484
مثلا اینکه دچار خود شیفتگی شدید بشوند.
07:34
If your work was brilliantدرخشان you couldn'tنمی توانستم take all the creditاعتبار for it,
138
442162
2994
چون اگر شما اثر خیلی درخشانی خلق می کردید همه اش به حساب خود شما نوشته نمی شد
07:37
everybodyهمه knewمی دانست that you had this disembodiedغیرمستقیم geniusنابغه who had helpedکمک کرد you.
139
445156
3940
چون همه می دانستند که آن نابغه ی لامکان به شما کمک کرده است.
07:41
If your work bombedبمب گذاری شده, not entirelyبه طور کامل your faultعیب, you know?
140
449096
3369
اگر کار شما بد از آب در می آمد خوب همه اش تقصیر شما نبوده است.
07:45
Everyoneهر کس knewمی دانست your geniusنابغه was kindنوع of lameلنگ.
141
452465
2769
چون همه می دانسته اند که نابغه ی شما تنبل و بی خاصیت بوده است.
07:48
And this is how people thought about creativityخلاقیت in the Westغرب for a really long time.
142
455234
5461
سالها در مغرب زمین مردم به این شکل به خلاقیت نگاه می کرده اند.
07:53
And then the Renaissanceرنسانس cameآمد and everything changedتغییر کرد,
143
460695
2300
اما بعد رنسانس رخ داد و همه چیز عوض شد.
07:55
and we had this bigبزرگ ideaاندیشه, and the bigبزرگ ideaاندیشه was
144
462995
2183
و ما این ایده بزرگ را داشتیم و فکر بزرگ این بود که
07:57
let's put the individualفردی humanانسان beingبودن at the centerمرکز of the universeجهان
145
465178
3451
بیایید انسان را در مرکز عالم بگذاریم
08:01
aboveدر بالا all godsخدایان and mysteriesاسرار, and there's no more roomاتاق
146
468629
2256
به جای همه خدایان و راز و رمزهای عالم. خوب دیگر جایی برای
08:03
for mysticalعرفانی creaturesموجودات who take dictationدیکته from the divineالهی.
147
470885
3110
موجودات افسانه ای که خدا به آنها دیکته بگوید باقی نماند.
08:06
And it's the beginningشروع of rationalگویا humanismانسانیت,
148
473995
2335
این آغاز انسان گرایی منطقی بود
08:09
and people startedآغاز شده to believe that creativityخلاقیت
149
476330
1949
و مردم شروع به قبول این مساله کردند که خلاقیت
08:11
cameآمد completelyبه صورت کامل from the selfخود of the individualفردی.
150
478279
2682
کاملا از وجود شخص ناشی می شود.
08:13
And for the first time in historyتاریخ,
151
480961
2250
برای اولین بار در تاریخ
08:16
you startشروع کن to hearشنیدن people referringاشاره to this or that artistهنرمند as beingبودن a geniusنابغه
152
483211
5111
در این مقطع است که شما می شونید که مردم به یک هنرمند بگویند که نابغه است
08:21
ratherنسبتا than havingداشتن a geniusنابغه.
153
488322
1841
به جای اینکه بگویند او یک نابغه دارد.
08:22
And I got to tell you, I think that was a hugeبزرگ errorخطا.
154
490163
3324
من باید به شما بگویم که به نظر من این اشتباه بسیار بزرگی بوده است.
08:26
You know, I think that allowingاجازه می دهد somebodyکسی, one mereصرفا personفرد
155
493487
4246
به نظر من اینکه ما به یک انسان اجازه بدهیم
08:30
to believe that he or she is like, the vesselکشتی,
156
497733
2763
که فکر کند که ظرف و مجرا
08:33
you know, like the fontفونت and the essenceذات and the sourceمنبع
157
500496
2249
و منشاء و عصاره ی
08:35
of all divineالهی, creativeخلاقانه, unknowableقابل تشخیص نیست, eternalابدی mysteryرمز و راز
158
502745
3700
همه رازهای ازلی و ابدی نشناخته الهی است،
08:39
is just a smidgesmidge too much responsibilityمسئوليت to put on one fragileشکننده, humanانسان psycheروحیه.
159
506445
6085
این فشار و مسوولیت خیلی خیلی زیادی برای یک روان انسانی است.
08:45
It's like askingدرخواست somebodyکسی to swallowبلع the sunآفتاب.
160
512530
3515
مثل این است که از کسی بخواهیم که خورشید را ببلعد.
08:48
It just completelyبه صورت کامل warpsوارپس and distortsتحریف می شود egosegos,
161
516045
2651
این کار کاملا روح افراد را مچاله و پاره پاره می کند.
08:51
and it createsایجاد می کند all these unmanageableغیر قابل کنترل expectationsانتظارات about performanceکارایی.
162
518696
3550
و باعث حجم بالایی از انتظارات در مورد توانایی های افراد می شود.
08:55
And I think the pressureفشار of that
163
522246
1999
و من فکر می کنم این فشاری است که
08:57
has been killingکشتن off our artistsهنرمندان for the last 500 yearsسالها.
164
524245
3217
در پانصد سال گذشته هنرمندان ما را کشته است.
09:00
And, if this is trueدرست است,
165
527462
2665
و اگر این نظر درست باشد
09:02
and I think it is trueدرست است,
166
530127
1586
و عقیده من این طور است،
09:04
the questionسوال becomesتبدیل می شود, what now?
167
531713
2865
سوال این خواهد بود که حالا چکار کنیم؟
09:07
Can we do this differentlyمتفاوت است?
168
534578
1869
آیا ما می توانیم کار دیگری بکنیم؟
09:09
Maybe go back to some more ancientباستانی understandingدرك كردن
169
536447
3396
مثلا شاید بتوانیم به درک قدیمی از هنر برگردیم
09:12
about the relationshipارتباط betweenبین humansانسان and the creativeخلاقانه mysteryرمز و راز.
170
539843
4501
همان ارتباط هنرمندان و واقعیت خلاق رمز آلود.
09:17
Maybe not.
171
544344
1353
شاید نه.
09:18
Maybe we can't just eraseپاک کردن 500 yearsسالها of rationalگویا humanisticانسانی thought
172
545697
3882
شاید ما نتوانیم پانصد سال سابقه تفکر منطقی بشر را
09:22
in one 18 minuteدقیقه speechسخنرانی - گفتار.
173
549579
2158
در یک سخنرانی هیجده دقیقه ای پاک کنیم.
09:24
And there's probablyشاید people in this audienceحضار
174
551737
2709
و احتمالا افرادی در بین شما هستند که
09:27
who would raiseبالا بردن really legitimateمشروع scientificعلمی suspicionsسوء ظنها
175
554446
4115
خدشه های علمی کاملا معتبری در مورد
09:31
about the notionایده of, basicallyاساسا fairiesپریا
176
558561
2379
ادعای من در مورد وجود پری هایی که دنبال افراد می دوند
09:33
who followدنبال کردن people around rubbingمالش fairyپری juiceآب میوه on theirخودشان projectsپروژه ها and stuffچیز.
177
560940
4988
و پروژه های مردم را با آب جادو تقویت می کنند وارد بکنند.
09:38
I'm not, probablyشاید, going to bringآوردن you all alongدر امتداد with me on this.
178
565928
4317
و من احتمالا نمی توانم همه شما را به دنبال خودم در این راه بکشم.
09:43
But the questionسوال that I kindنوع of want to poseژست is --
179
570245
2785
ولی سوالی که من می خواهم با شما مطرح بکنم
09:45
you know, why not?
180
573030
2197
این است که «چرا که نه؟»
09:48
Why not think about it this way?
181
575227
1922
چرا ما در این مورد به این شکل فکر نکنیم.
09:49
Because it makesباعث می شود as much senseاحساس as anything elseچیز دیگری I have ever heardشنیدم
182
577149
4112
چون که این حرفها همانقدر قابل قبول هستند که
09:54
in termsاصطلاحات of explainingتوضیح دادن the utterمطلقا maddeningدیوانه شدن capriciousnessجادوگری
183
581261
3956
هر توضیح دیگری که من درباره ماهیت دیوانه کننده ی
09:58
of the creativeخلاقانه processروند.
184
585217
1545
خلاقیت شنیده ام.
09:59
A processروند whichکه, as anybodyهر شخصی who has ever triedتلاش کرد to make something --
185
586762
2879
فرآیند خلاقیت همان فرآیندی است که هرکسی که یک بار سعی کرده باشد چیزی بسازد،
10:02
whichکه is to say basicallyاساسا everyoneهر کس here ---
186
589641
2426
یعنی همه شما که اینجا هستید،
10:04
knowsمی داند does not always behaveرفتار كردن rationallyمنطقی.
187
592067
3111
آن را تجربه کرده اید، می داند که همیشه رفتاری منطقی نیست،
10:07
And, in factواقعیت, can sometimesگاه گاهی feel downrightدرست است paranormalماوراء الطبیعه.
188
595178
4583
بلکه بعضی وقتها کاملا فرا طبیعی به نظر می رسد.
10:12
I had this encounterرویارویی recentlyبه تازگی where I metملاقات کرد the extraordinaryخارق العاده Americanآمریکایی poetشاعر Ruthروت Stoneسنگ,
189
599761
5485
من اخیرا این تجربه کاملا خارق العاده برایم پیش آمد که با یک شاعر آمریکایی به نام روت ستون ملاقات بکنم
10:18
who'sچه کسی است now in her 90s, but she's been a poetشاعر her entireکل life
190
605246
2835
او الان در دهه نود زندگی اش است و تمام عمر شاعر بوده است.
10:20
and she told me that when she was growingدر حال رشد up in ruralروستایی Virginiaویرجینیا,
191
608081
3230
برای من از خاطراتش تعریف می کرد که وقتی در روستاهای ویرجینیا بزرگ می شده،
10:24
she would be out workingکار کردن in the fieldsزمینه های,
192
611311
1601
روی زمین های کشاورزی کار می کرد است.
10:25
and she said she would feel and hearشنیدن a poemشعر
193
612912
3157
او می گفت که حس می کرده و می شنیده است که
10:28
comingآینده at her from over the landscapeچشم انداز.
194
616069
2007
یک شعر دارد از دور دست به سمت او می آید.
10:30
And she said it was like a thunderousرعد و برق trainقطار of airهوا.
195
618076
3157
و می گفت که او شعر را به شکل یک قطار طوفانی هوا درک می کرده که شتابان به سمت او می آمده است.
10:34
And it would come barrelingبله down at her over the landscapeچشم انداز.
196
621233
2328
وقتی که او حس می کرده یک شعر دارد می آید،
10:36
And she feltنمد it comingآینده, because it would shakeلرزش the earthزمین underزیر her feetپا.
197
623561
3602
زمین شروع به لرزیدن زیر پایش می کرده است.
10:39
She knewمی دانست that she had only one thing to do at that pointنقطه,
198
627163
3099
او می دانسته است که تنها یک کار باید بکند
10:43
and that was to, in her wordsکلمات, "runاجرا کن like hellجهنم."
199
630262
2151
و آن اینکه به قول خودش با تمام قوا به سمت خانه بدود
10:45
And she would runاجرا کن like hellجهنم to the houseخانه
200
632413
1732
و شروع به دویدن می کرده
10:46
and she would be gettingگرفتن chasedتعقیب شد by this poemشعر,
201
634145
1686
و شعر با سرعت تعقیبش می کرده است
10:48
and the wholeکل dealمعامله was that she had to get to a pieceقطعه of paperکاغذ and a pencilمداد
202
635831
3130
و او باید هر چه زودتر خودش را به یک قلم و کاغذ می رسانده است
10:51
fastسریع enoughکافی so that when it thunderedرعد و برق throughاز طریق her, she could collectجمع کن it
203
638961
3068
تا وقتی که آن طوفان به او می رسید، بتواند آن را دریافت کند
10:54
and grabگرفتن it on the pageصفحه.
204
642029
1501
و روی کاغذ ثبتش کند.
10:56
And other timesبار she wouldn'tنمی خواهم be fastسریع enoughکافی,
205
643530
1955
بعضی وقتها پیش می آمده که به اندازه کافی سریع نمی دویده است
10:58
so she'dاو می خواهد be runningدر حال اجرا and runningدر حال اجرا and runningدر حال اجرا, and she wouldn'tنمی خواهم get to the houseخانه
206
645485
3327
و از شعر عقب می افتاده و به موقع به خانه نمی رسیده
11:01
and the poemشعر would barrelبشکه throughاز طریق her and she would missاز دست دادن it
207
648812
2838
و شعر از او جلو می افتاده و رد می شده است
11:04
and she said it would continueادامه دهید on acrossدر سراسر the landscapeچشم انداز,
208
651650
2288
و شعر همچنان به مسیر خودش ادامه می داده و در افق محو می شده است.
11:06
looking, as she put it "for anotherیکی دیگر poetشاعر."
209
653938
2964
و به قول خودش شعر می رفته تا یک شاعر دیگر را پیدا کند
11:09
And then there were these timesبار --
210
656902
2370
و بعضی وقتها هم
11:12
this is the pieceقطعه I never forgotیادم رفت --
211
659272
2379
من این قسمت را هیچ وقت فراموش نمی کنم
11:14
she said that there were momentsلحظات where she would almostتقریبا missاز دست دادن it, right?
212
661651
3199
او می گفت که پیش می آمده وقتهایی که شعر تقریبا از او جلو می زده است.
11:17
So, she's runningدر حال اجرا to the houseخانه and she's looking for the paperکاغذ
213
664850
2351
و او هنگامی که به خانه می رسیده و به دنبال قلم و کاغذ می گشته است
11:20
and the poemشعر passesعبور می کند throughاز طریق her,
214
667201
2100
و شعر در جلوی او بوده است
11:22
and she grabsچنگ زدن a pencilمداد just as it's going throughاز طریق her,
215
669301
2934
و همین که او قلم به دست می گرفته شعر در حال گذر از او بوده است،
11:25
and then she said, it was like she would reachنائل شدن out with her other handدست
216
672235
2568
دست دیگرش را دراز می کرده
11:27
and she would catchگرفتن it.
217
674803
1707
و شعر را می گرفته است.
11:29
She would catchگرفتن the poemشعر by its tailدم,
218
676510
2281
می گفت دم شعر را می گرفتم
11:31
and she would pullکشیدن it backwardsعقب into her bodyبدن
219
678791
2778
و آن را می کشیدم عقب به درون بدن خودم
11:34
as she was transcribingترجمه کردن on the pageصفحه.
220
681569
1860
و در همین حال با دست دیگرم روی کاغذ ثبتش می کردم
11:36
And in these instancesنمونه ها, the poemشعر would come up on the pageصفحه perfectکامل and intactسالم
221
683429
4855
و در این مواقع می توانستم همه شعر را بنویسم
11:41
but backwardsعقب, from the last wordکلمه to the first.
222
688284
3405
ولی شعر از آخر به اول نوشته می شد.
11:44
(Laughterخنده)
223
691689
1712
(خنده)
11:46
So when I heardشنیدم that I was like -- that's uncannyغیر طبیعی,
224
693401
4717
وقتی من این را شنیدم با خودم گفتم این خیلی عجیبه
11:50
that's exactlyدقیقا what my creativeخلاقانه processروند is like.
225
698118
2501
این دقیقا عین فرآیند خلاقیت من است.
11:53
(Laughterخنده)
226
700619
3613
(خنده)
11:57
That's not at all what my creativeخلاقانه processروند is -- I'm not the pipelineخط لوله!
227
704232
3066
نه این اصلا شبیه من نیست. من مجرای اتصال به آسمان نیستم
12:00
I'm a muleمویل, and the way that I have to work
228
707298
1854
می دانید من مثل یک قاطر هستم،
12:01
is that I have to get up at the sameیکسان time everyهرکدام day,
229
709152
1667
من باید هر روز سر ساعت از خواب بیدار بشوم و کار کنم
12:03
and sweatعرق and laborنیروی کار and barrelبشکه throughاز طریق it really awkwardlyناخوشایند.
230
710819
2797
کار کنم و عرق بریزم و قدم به قدم جلو بروم.
12:06
But even I, in my mulishnessملایمت,
231
713616
3000
ولی حتی من با همه قاطر بودنم،
12:09
even I have brushedمسواک زدن up againstدر برابر that thing, at timesبار.
232
716616
3868
گاهی به آن چیز برخورده ام.
12:13
And I would imagineتصور کن that a lot of you have too.
233
720484
1959
و فکر می کنم خیلی از شما ها هم برخورده باشید.
12:15
You know, even I have had work or ideasایده ها come throughاز طریق me from a sourceمنبع
234
722443
3609
می دانید حتی من هم برایم پیش آمده که ایده هایی از منبعی به ذهنم رسیده است
12:18
that I honestlyصادقانه cannotنمی توان identifyشناسایی.
235
726052
2511
که برای منبع آن برایم قابل شناسایی نبوده است.
12:21
And what is that thing?
236
728563
1596
این منبع چیست؟
12:22
And how are we to relateمربوط بودن to it in a way that will not make us loseاز دست دادن our mindsذهنها,
237
730159
4038
ما چطور باید با آن منبع مرتبط باشیم ولی در عین حال دیوانه هم نشویم؟
12:26
but, in factواقعیت, mightممکن actuallyدر واقع keep us saneعاقلانه?
238
734197
2886
شاید این کار در حقیقت ما را از دیوانگی حفظ کند.
12:29
And for me, the bestبهترین contemporaryامروزی exampleمثال that I have of how to do that
239
737083
3779
برای من بهترین نمونه ای که در دنیای معاصر دارم
12:33
is the musicianنوازنده Tomتام Waitsمنتظر,
240
740862
2332
تام ویت موسیقیدان است،
12:35
who I got to interviewمصاحبه severalچند yearsسالها agoپیش on a magazineمجله assignmentوظیفه.
241
743194
4541
که من چندین سال پیش با او مصاحبه ای برای یک مجله انجام دادم
12:40
And we were talkingصحبت کردن about this,
242
747735
1249
و ما داشتیم در مورد این موضوع صحبت می کردیم
12:41
and you know, Tomتام, for mostاکثر of his life he was prettyبسیار much the embodimentتجسم
243
748984
3713
و می دانید تام در سراسر عمرش نمادی از
12:45
of the tormentedعذاب آور است contemporaryامروزی modernمدرن artistهنرمند,
244
752697
1924
هنرمند زجر کشیده معاصر بوده است
12:47
tryingتلاش کن to controlکنترل and manageمدیریت کردن and dominateتسلط داشتن
245
754621
2623
و همیشه در حال درگیری برای کنترل و مدیریت
12:50
these sortمرتب سازی of uncontrollableغیر قابل کنترل creativeخلاقانه impulsesانگیزه ها
246
757244
2474
این سائق های خلاق
12:52
that were totallyکاملا internalizedداخلی.
247
759718
1887
در درون خودش بوده است.
12:54
But then he got olderمسن تر, he got calmerآرام تر,
248
761605
2005
اما کم کم با بالا رفتن سنش آرام تر شده
12:56
and one day he was drivingرانندگی down the freewayبزرگراه in Losلوس Angelesآنجلس he told me,
249
763610
2923
و به من گفت که یک روز داشته توی یک بزرگراه توی لس آنجلس رانندگی می کرده
12:59
and this is when it all changedتغییر کرد for him.
250
766533
1840
و آن روز این مساله برای همیشه برایش عوض شده است.
13:01
And he's speedingسرعت بالا alongدر امتداد, and all of a suddenناگهانی
251
768373
1991
او داشته با سرعت رانندگی می کرده و ناگهان
13:03
he hearsمیشن this little fragmentقطعه of melodyملودی,
252
770364
3741
صدایی به گوشش می رسد یک قطعه کوچک از یک ملودی که
13:06
that comesمی آید into his headسر as inspirationالهام بخش oftenغالبا comesمی آید, elusiveگریزان and tantalizingترسناک,
253
774105
4029
در گوشش می شنیده است. همانطور که همیشه الهام ها روشن و اغوا گر هستند.
13:10
and he wants it, you know, it's gorgeousزرق و برق دار,
254
778134
2128
و تام این را دوست داشته، این ملودی را می خواسته، خیلی ملودی زیبایی بوده است.
13:13
and he longsطولانی for it, but he has no way to get it.
255
780262
2071
این ملودی را می خواسته ولی هیچ وسیله ای برای ثبتش نداشته است.
13:15
He doesn't have a pieceقطعه of paperکاغذ, he doesn't have a pencilمداد,
256
782333
1868
نه کاغذی داشته، نه ضبط صوتی.
13:17
he doesn't have a tapeنوار recorderضبط کننده.
257
784201
1451
و شروع می کند دومرتبه مضطرب شدن
13:18
So he startsشروع می شود to feel all of that oldقدیمی anxietyاضطراب startشروع کن to riseبالا آمدن in him
258
785652
2968
و دستپاچه شدن و این فکر که
13:21
like, "I'm going to loseاز دست دادن this thing,
259
788620
1991
من دوباره این ملودی را از دست خواهم داد
13:23
and then I'm going to be hauntedخالی از سکنه by this songترانه foreverبرای همیشه.
260
790611
1920
و دیگر به یادم نخواهد آمد و تا آخر عمر در حسرت این ملودی خواهم بود.
13:25
I'm not good enoughکافی, and I can't do it."
261
792531
1771
من به اندازه کافی توانمند نیستم که آن را به خاطر بیاورم. من از پس این کار بر نخواهم آمد.
13:27
And insteadبجای of panickingترساندن, he just stoppedمتوقف شد.
262
794302
2392
ولی ناگهان به جای ترس و وحشت
13:29
He just stoppedمتوقف شد that wholeکل mentalذهنی processروند
263
796694
1748
این فرآیند ذهنی و این افکار را متوقف می کند
13:31
and he did something completelyبه صورت کامل novelرمان.
264
798442
2155
و یک کار کاملا جدید می کند.
13:33
He just lookedنگاه کرد up at the skyآسمان, and he said,
265
800597
2722
تام به بالا به آسمان نگاه می کند و می گوید
13:36
"Excuseبهانه me, can you not see that I'm drivingرانندگی?"
266
803319
3014
ببخشید تو متوجه نیستی که من دارم رانندگی می کنم؟
13:39
(Laughterخنده)
267
806333
3701
(خنده)
13:42
"Do I look like I can writeنوشتن down a songترانه right now?
268
810034
2734
به نظر تو من الان می توانم یک آهنگ را بنویسم؟
13:45
If you really want to existوجود دارد, come back at a more opportuneمناسب momentلحظه
269
812768
3845
اگر می خواهی واقعا وجود داشته باشی یک وقت مناسب تر بیا سراغم،
13:49
when I can take careاهميت دادن of you.
270
816613
1662
یک وقت که من بتوانم به تو رسیدگی کنم.
13:51
Otherwiseدر غیر این صورت, go botherزحمت somebodyکسی elseچیز دیگری todayامروز.
271
818275
3077
در غیر این صورت امروز برو یک نفر دیگر را آزار بده.
13:54
Go botherزحمت Leonardلئونارد Cohenکوهن."
272
821352
3296
برو لئونارد کوهن را اذیت بکن.
13:57
And his wholeکل work processروند changedتغییر کرد after that.
273
824648
3132
و از آن روز فرآیند کاری تام کلا عوض می شود.
14:00
Not the work, the work was still oftentimesاغلب اوقات as darkتاریک است as ever.
274
827780
3608
البته حاصل کارهاش تغییری نمی کند و همان قدر سیاه باقی می ماند ولی فرآیند عوض می شود.
14:04
But the processروند, and the heavyسنگین anxietyاضطراب around it
275
831388
3059
و اضطراب شدیدی که همیشه او رو احاطه کرده بوده برطرف می شود.
14:07
was releasedمنتشر شد when he tookگرفت the genieجن, the geniusنابغه out of him
276
834447
2986
این فشار وقتی برطرف می شود که آن جن یا آن نابغه ای که درونش بوده را بیرون می آورد.
14:10
where it was causingباعث می شود nothing but troubleمشکل, and releasedمنتشر شد it kindنوع of back where it cameآمد from,
277
837433
3371
و آزادش می کند که برود به همان جایی که باید باشد.
14:13
and realizedمتوجه شدم that this didn't have to be this internalizedداخلی, tormentedعذاب آور است thing.
278
840804
3556
و می فهمد که نیازی نیست که این چیز آزار دهنده در درون او باشد.
14:17
It could be this peculiarعجیب و غریب, wondrousشگفت آور, bizarreعجیب و غریب collaborationهمکاری
279
844360
3744
بلکه می تواند به شکل یک همکاری و مکالمه عجیب و غریب و غیر طبیعی
14:20
kindنوع of conversationگفتگو betweenبین Tomتام and the strangeعجیب, externalخارجی thing
280
848104
4132
بین تام و این موجود خارجی باشد،
14:25
that was not quiteکاملا Tomتام.
281
852236
2376
که کاملا خود تام نیست.
14:27
So when I heardشنیدم that storyداستان it startedآغاز شده to shiftتغییر مکان a little bitبیت
282
854612
2706
من این داستان را که شنیدم کمی در روش کار خودم هم تغییر ایجاد شد
14:30
the way that I workedکار کرد too, and it alreadyقبلا savedذخیره me onceیک بار.
283
857318
2629
و این ایده حداقل یک بار من را نجات داد.
14:32
This ideaاندیشه, it savedذخیره me when I was in the middleوسط of writingنوشتن "Eatخوردن, Prayنماز خواندن, Love,"
284
859947
3331
من اواسط نوشتن «بخور عبادت کن عشق بورز» بودم
14:36
and I fellسقوط into one of those, sortمرتب سازی of pitsچاله ها of despairناامیدی
285
863278
2588
و درون یکی از آن چاله های بیچارگی افتاده بودم
14:38
that we all fallسقوط into when we're workingکار کردن on something and it's not comingآینده
286
865866
3341
که همه ما وقتی روی یک چیزی کار می کنیم که گیر کرده و پیش نمی رود به آن گرفتار می شویم،
14:42
and you startشروع کن to think this is going to be a disasterفاجعه,
287
869207
2242
و فکر می کنیم که این کار افتضاح خواهد شد.
14:44
this is going to be the worstبدترین bookکتاب ever writtenنوشته شده است.
288
871449
1761
این کتاب بدترین کتابی خواهد شد که تا حالا نوشته شده است.
14:46
Not just badبد, but the worstبدترین bookکتاب ever writtenنوشته شده است.
289
873210
2147
نه فقط کتاب بدی می شود، بلکه بدترین کتابی می شود که تا حالا کسی نوشته است
14:48
And I startedآغاز شده to think I should just dumpزباله this projectپروژه.
290
875357
3962
و به این فکر افتاده بودم که کلا این پروژه را متوقف کنم
14:52
But then I rememberedبه یاد داشته باشید Tomتام talkingصحبت کردن to the openباز کن airهوا
291
879319
3075
ولی یک مرتبه به یاد تام افتادم و اینکه با هوا صحبت کرده بود
14:55
and I triedتلاش کرد it.
292
882394
2048
و گفتم که من هم این را امتحان کنم.
14:57
So I just liftedبالا بردن my faceصورت up from the manuscriptنسخه خطی
293
884442
2492
و سرم را از روی نوشته هام بلند کردم
14:59
and I directedجهت دار my commentsنظرات to an emptyخالی cornerگوشه of the roomاتاق.
294
886934
2930
و به یک گوشه خالی اتاق رو کردم و بلند گفتم:
15:02
And I said aloudبا صدای بلند, "Listen you, thing,
295
889864
3578
هی - تو - چیز - گوش بده.
15:06
you and I bothهر دو know that if this bookکتاب isn't brilliantدرخشان
296
893442
3198
هم من و هم تو می دانیم که اگر این کتاب خیلی عالی نشود،
15:09
that is not entirelyبه طور کامل my faultعیب, right?
297
896640
1801
این فقط تقصیر من نیست درسته؟
15:11
Because you can see that I am puttingقرار دادن everything I have into this,
298
898441
3327
چون تو می بینی که من همه ی توانم را دارم اینجا صرف می کنم.
15:14
I don't have any more than this.
299
901768
1368
من هیچ چیز بیشتری ندارم.
15:15
So if you want it to be better, then you've got to showنشان بده up and do your partبخشی of the dealمعامله.
300
903136
3226
پس اگر تو می خواهی که کتاب بهتری از آب در بیاد باید سر کارت حاضر بشوی و سهم خودت را انجام بدهی.
15:19
O.K. But if you don't do that, you know what, the hellجهنم with it.
301
906362
2994
اما اگر تو اینکار را نکنی - به جهنم - نکن
15:22
I'm going to keep writingنوشتن anywayبه هر حال because that's my jobکار.
302
909356
2936
ولی من از رو نمی روم من همچنان به نوشتن ادامه می دهم چون این شغل من است.
15:25
And I would please like the recordرکورد to reflectمنعکس کننده todayامروز
303
912292
1899
و بدان که من امروز سرکارم حاضر شدم
15:26
that I showedنشان داد up for my partبخشی of the jobکار."
304
914191
2300
و سهم خودم را انجام می دادم.
15:29
(Laughterخنده)
305
916491
3698
(خنده)
15:32
Because --
306
920189
2087
چونکه
15:35
(Applauseتشویق و تمجید)
307
922276
2074
(خنده)
15:37
in the endپایان it's like this, O.K. --
308
924350
2172
آخر کار این طور خواهد بود.
15:39
centuriesقرن ها agoپیش in the desertsبیابان ها of Northشمال Africaآفریقا,
309
926522
2401
قرنها پیش در صحراهای آفریقای شمالی
15:41
people used to gatherجمع آوری for these moonlightمهتاب dancesرقص of sacredمقدس danceرقص and musicموسیقی
310
928923
4667
مردم عادت داشتند که شبها برای رقص و موسیقی مقدس دور هم جمع بشوند
15:46
that would go on for hoursساعت ها and hoursساعت ها, untilتا زمان dawnسپیده دم.
311
933590
2704
و ساعتهای متمادی این رقص ها ادامه داشته - تا سحر
15:49
And they were always magnificentباشکوه, because the dancersرقاصان were professionalsحرفه ای ها
312
936294
3027
و همیشه این رقص ها عالی بوده اند چون این رقاص ها حرفه ای بوده اند
15:52
and they were terrificفوق العاده, right?
313
939321
1174
و کارشان رو خوب انجام می داده اند.
15:53
But everyهرکدام onceیک بار in a while, very rarelyبه ندرت, something would happenبه وقوع پیوستن,
314
940495
3818
ولی هر از چندی خیلی به ندرت یک اتفاقی رخ می داده
15:57
and one of these performersهنرمندان would actuallyدر واقع becomeتبدیل شدن به transcendentمتعالی.
315
944313
3512
و یکی از این هنرمندها واقعا فرا مادی می شده است.
16:00
And I know you know what I'm talkingصحبت کردن about,
316
947825
2284
و من می دانم که شما می فهمید من چه دارم می گویم.
16:02
because I know you've all seenمشاهده گردید, at some pointنقطه in your life, a performanceکارایی like this.
317
950109
3954
چون مطمئن هستم شما هم تا حالا یک موقعی توی زندگی تان یک اجرای هنری این طوری دیده اید.
16:06
It was like time would stop,
318
954063
2095
انگار که زمان متوقف شده باشد
16:08
and the dancerرقصنده would sortمرتب سازی of stepگام throughاز طریق some kindنوع of portalپورتال
319
956158
2375
و آن رقاص پا درون یک درگاهی گذاشته باشد
16:11
and he wasn'tنبود doing anything differentناهمسان than he had ever doneانجام شده, 1,000 nightsشب ها before,
320
958533
4491
و بدون این که شخصاً کاری متفاوت از هزار شب قبل انجام بدهد،
16:15
but everything would alignتراز کردن.
321
963024
1751
انگار که همه چیز با هم جفت و جور بشود
16:17
And all of a suddenناگهانی, he would no longerطولانی تر appearبه نظر می رسد to be merelyصرفا - فقط humanانسان.
322
964775
3032
و یک دفعه انگار که اون دیگر انسان نیست
16:20
He would be litروشن است from withinدر داخل, and litروشن است from belowدر زیر
323
967807
2534
و انگار که از درون متعالی شده باشد و از زمین بلند شده باشد
16:23
and all litروشن است up on fireآتش with divinityالوهیت.
324
970341
3790
و انگار که نورانی شده باشد و نور الهی به او تابیده باشد
16:26
And when this happenedاتفاق افتاد, back then,
325
974131
2145
و هر موقع چنین چیزی رخ می داد،
16:29
people knewمی دانست it for what it was, you know, they calledبه نام it by its nameنام.
326
976276
4216
مردم آن زمان این مساله را می شناختند و درک می کردند و برای این پدیده اسم داشتند
16:33
They would put theirخودشان handsدست ها togetherبا یکدیگر and they would startشروع کن to chantآواز خواندن,
327
980492
2632
مردم شروع می کردند دست زدن و آواز خواند:
16:35
"Allahالله, Allahالله, Allahالله, God, God, God."
328
983124
4100
الله، الله، الله، خدا، خدا، خدا،
16:40
That's God, you know.
329
987224
3102
این خدا است. می بیند؟
16:43
Curiousعجیب و غریب historicalتاریخی footnoteپاورقی --
330
990326
2680
پاورقی جالب تاریخی،
16:45
when the Moorsمورها invadedتهاجمی southernجنوب Spainاسپانیا, they tookگرفت this customسفارشی with them
331
993006
4841
وقتی که مورها به جنوب اسپانیا حمله کردند این رسم و رسوم را با خودشان به آنجا آوردند
16:50
and the pronunciationتلفظ changedتغییر کرد over the centuriesقرن ها
332
997847
2245
و تلفظ درطی قرنها از
16:52
from "Allahالله, Allahالله, Allahالله," to "Olاولé, olOLé, olOLé,"
333
1000092
2865
الله، الله، الله، الله عوض شد و تبدیل شد به هولی، هولی، هولی
16:55
whichکه you still hearشنیدن in bullfightsگاو نر and in flamencoفلامنکو dancesرقص.
334
1002957
3174
که شما هنوز در مراسم گاوبازی و رقص های فلامنکو می شنوید.
16:58
In Spainاسپانیا, when a performerبازیگر has doneانجام شده something impossibleغیرممکن است and magicشعبده بازي,
335
1006131
3653
در اسپانیا هر موقع که رقاص کاری ناممکن و جادویی انجام می دهد
17:02
"Allahالله, olOLé, olOLé, Allahالله, magnificentباشکوه, bravoبراوو,"
336
1009784
3149
الله، هولی، هولی، الله، بی نظیر، براوو
17:05
incomprehensibleغیر قابل درک, there it is -- a glimpseنظر اجمالی of God.
337
1012933
3404
غیر قابل توصیف، این است، یک جلوه از خدا
17:09
Whichکدام is great, because we need that.
338
1016337
2172
خوب این خیلی خوب است. چون ما به این نیاز داریم.
17:11
But, the trickyروی حیله و تزویر bitبیت comesمی آید the nextبعد morningصبح,
339
1018509
3851
اما مشکل فردا صبح برای آن رقاص بروز می کند.
17:15
for the dancerرقصنده himselfخودت, when he wakesبیدار می شود up
340
1022360
2925
وقتی که از خواب بیدار می شود
17:18
and discoversکشف می کند that it's Tuesdayسهشنبه at 11 a.m., and he's no longerطولانی تر a glimpseنظر اجمالی of God.
341
1025285
3949
و می بیند که سه شنبه صبح ساعت یازده است و دیگر او جلوه ای از خدا نیست
17:22
He's just an agingپیری mortalفانی with really badبد kneesزانو,
342
1029234
3492
و فقط یک انسان میرای رو به پیری است که تازه زانو درد هم دارد
17:25
and maybe he's never going to ascendصعود to that heightارتفاع again.
343
1032726
4240
و شاید دیگر هیچ وقت به آن مقام دست پیدا نکند
17:29
And maybe nobodyهيچ كس will ever chantآواز خواندن God'sخدایا nameنام again as he spinsچرخش,
344
1036966
3727
و شاید دیگر هیچ کس وقتی او می چرخد نام خدا را به آواز نخواند.
17:33
and what is he then to do with the restباقی مانده of his life?
345
1040693
2858
حالا باید بقیه عمرش را چه بکند؟
17:36
This is hardسخت.
346
1043551
1382
این سخت است.
17:37
This is one of the mostاکثر painfulدردناک reconciliationsمصالحه to make
347
1044933
2842
این از دردناک ترین چیزهایی است که باید
17:40
in a creativeخلاقانه life.
348
1047775
2091
در یک زندگی خلاق با آن کنار آمد.
17:42
But maybe it doesn't have to be quiteکاملا so fullپر شده of anguishغم و اندوه
349
1049866
3183
ولی شاید راهی برای گریز از این همه درد و رنج وجود داشته باشد.
17:45
if you never happenedاتفاق افتاد to believe, in the first placeمحل,
350
1053049
3267
اگر هیچ وقت از اول باور شما این نباشد
17:49
that the mostاکثر extraordinaryخارق العاده aspectsجنبه های of your beingبودن cameآمد from you.
351
1056316
4105
که منشا جنبه های خارق العاده زندگی شما خود شما هستید.
17:53
But maybe if you just believedمعتقد that they were on loanوام to you
352
1060421
2861
بلکه باور شما این باشد که اینها از یک منبع غیر قابل تصور
17:56
from some unimaginableغیر قابل تصور است sourceمنبع for some exquisiteنفیس portionبخشی of your life
353
1063282
3806
به شما قرض داده می شود و فقط مدت کوتاهی از زندگی تان واجد این خصوصیات هستید
17:59
to be passedگذشت alongدر امتداد when you're finishedتمام شده, with somebodyکسی elseچیز دیگری.
354
1067088
3844
و بعد این خصوصیات به نفر بعدی داده خواهد شد .
18:03
And, you know, if we think about it this way it startsشروع می شود to changeتغییر دادن everything.
355
1070932
4884
اگر ما به این شکل به قضیه نگاه کنیم همه چیز عوض خواهد شد.
18:08
This is how I've startedآغاز شده to think,
356
1075816
1634
این سبک جدید برخورد من با مساله است
18:10
and this is certainlyقطعا how I've been thinkingفكر كردن in the last fewتعداد کمی monthsماه ها
357
1077450
3349
در چند ماه گذشته من اینطور به این قضایا نگاه کرده ام.
18:13
as I've been workingکار کردن on the bookکتاب that will soonبه زودی be publishedمنتشر شده,
358
1080799
2841
در این مدتی که دارم روی یک کتاب جدید کار می کنم که به زودی قرار است منتشر بشود
18:16
as the dangerouslyخطرناک, frighteninglyترسناک over-anticipatedبیش از حد پیش بینی شده followدنبال کردن up
359
1083640
3643
به عنوان کتابی که به طور خطرناک و ترسناکی مردم منتظر انتشارش هستند
18:20
to my freakishعجیب و غریب successموفقیت.
360
1087283
2660
که ادامه موفقیت عجیب و غریب قبلی ام باشد.
18:22
And what I have to, sortمرتب سازی of keep tellingگفتن myselfخودم
361
1089943
2923
و من مجبورم که مدام به خودم تذکر بدهم،
18:25
when I get really psychedروحانی out about that,
362
1092866
2025
وقتهایی که تحت فشار روانی هستم،
18:27
is, don't be afraidترسیدن.
363
1094891
2175
که نترس،
18:29
Don't be dauntedناامید.
364
1097066
1366
جا نزن،
18:31
Just do your jobکار.
365
1098432
1983
تو کار خودت را بکن.
18:33
Continueادامه هید to showنشان بده up for your pieceقطعه of it, whateverهر چه that mightممکن be.
366
1100415
2975
مدام سر کارت و برای انجام سهم خودت هر چه که هست حاضر شو.
18:36
If your jobکار is to danceرقص, do your danceرقص.
367
1103390
2910
اگر کار تو این است که برقصی، خوب، برقص.
18:39
If the divineالهی, cockeyedکوکی geniusنابغه assignedاختصاص داده to your caseمورد
368
1106300
3965
اگر اون نابغه الهی که به تو اختصاص داده شده
18:43
decidesتصمیم میگیرد to let some sortمرتب سازی of wondermentشگفتی be glimpsedچشم انداز, for just one momentلحظه
369
1110265
5084
تصمیم بگیرد که جلوه ای، فقط برای لحظه ای،
18:48
throughاز طریق your effortsتلاش ها, then "Olاولé!"
370
1115349
2000
از مجرای زحمات تو بروز کند، پس هولی!
18:50
And if not, do your danceرقص anyhowدر هر صورت.
371
1117349
3639
و اگر هم نه، تو سهم خودت را به هر حال انجام بده،
18:53
And "Olاولé!" to you, nonethelessبا این وجود.
372
1120988
1681
و باز هم هولی به تو!
18:55
I believe this and I feel that we mustباید teachتدریس کنید it.
373
1122669
2000
من به این باور دارم و فکر می کنم ما باید این را آموزش بدهیم.
18:57
"Olاولé!" to you, nonethelessبا این وجود,
374
1124669
1788
به هر حال هولی به شما!
18:59
just for havingداشتن the sheerخالص humanانسان love and stubbornnessاستبداد
375
1126457
3313
فقط به خاطر این عشق انسانی،
19:02
to keep showingنشان دادن up.
376
1129770
1845
و مداومتی که برای سر کار حاضر شدن دارید.
19:04
Thank you.
377
1131615
1675
متشکرم.
19:06
(Applauseتشویق و تمجید)
378
1133290
2075
(تشویق)
19:08
Thank you.
379
1135365
1491
متشکرم.
19:09
(Applauseتشویق و تمجید)
380
1136856
3114
(تشویق)
19:12
Juneژوئن Cohenکوهن: Olاولé!
381
1139970
1833
جوان کوهن: هولی!
19:14
(Applauseتشویق و تمجید)
382
1141803
3700
(تشویق)
Translated by Ali Moeeny
Reviewed by Hasan Moeeni

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Elizabeth Gilbert - Writer
The author of 'Eat, Pray, Love,' Elizabeth Gilbert has thought long and hard about some big topics. Her fascinations: genius, creativity and how we get in our own way when it comes to both.

Why you should listen

Elizabeth Gilbert faced down a premidlife crisis by doing what we all secretly dream of -- running off for a year. Her travels through Italy, India and Indonesia resulted in the megabestselling and deeply beloved memoir Eat, Pray, Love, about her process of finding herself by leaving home.

She's a longtime magazine writer -- covering music and politics for Spin and GQ -- as well as a novelist and short-story writer. Her books include the story collection Pilgrims, the novel Stern Men (about lobster fishermen in Maine) and a biography of the woodsman Eustace Conway, called The Last American Man. Her work has been the basis for two movies so far (Coyote Ugly, based on her own tale of working at the famously raunchy bar in New York City), and Eat, Pray, Love, with the part of Gilbert played by Julia Roberts. Not bad for a year off.

In 2010, Elizabeth published Committed, a memoir exploring her ambivalent feelings about the institution of marriage. And her 2013 novel, The Signature of All Things, is "a sprawling tale of 19th century botanical exploration."

Gilbert also owns and runs the import shop Two Buttons in Frenchtown, New Jersey.

More profile about the speaker
Elizabeth Gilbert | Speaker | TED.com