TED2013
Joshua Prager: In search of the man who broke my neck
جاشوا پراگر: در جستجوی مردی که گردنم را شکست
Filmed:
Readability: 3.5
1,498,218 views
هنگامی که جاشوا پراگر ۱۹ سال داشت، یک تصادف اتوبوس ویران کننده او را ازگردن به پایین فلج کرد. او بیست سال بعد به اسرائیل بازگشت تا راننده‌ای که دنیاش را واژگون کرده بود را پیدا کند. در داستان مسحور کننده ملاقات آن دو، پراگر به کاوش درباره پرسشهای ژرفی در باب طبیعت، تربیت، خود‌فریبی و سرنوشت می‌پردازد.
Joshua Prager - Journalist
Joshua Prager’s journalism unravels historical secrets -- and his own. Full bio
Joshua Prager’s journalism unravels historical secrets -- and his own. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:18
One year ago, I rented a car in Jerusalem
0
6463
3019
يك سال پيش ، ماشينى در بيت المقدس كرايه كردم
00:21
to go find a man I'd never met
1
9482
2192
تا مردى را پیدا كنم كه هرگز ملاقات نكرده بودم
00:23
but who had changed my life.
2
11674
2136
او كسى بود كه زندگيم را تغيير داده بود.
00:25
I didn't have a phone number to call to say I was coming.
3
13810
2745
شماره تلفنى نداشتم تا با او تماس بگيرم و بگويم که دارم می‌آيم.
00:28
I didn't have an exact address,
4
16555
2501
آدرس دقيقى هم نداشتم،
00:31
but I knew his name, Abed,
5
19056
2615
اما نامش را مى‌دانستم، عابد،
00:33
I knew that he lived in a town of 15,000, Kfar Kara,
6
21671
4652
مى‌دانستم كه او در شهر ١٥٠٠٠ نفرى كفركارا زندگى می‌كرد،
00:38
and I knew that, 21 years before, just outside this holy city,
7
26323
4811
و مى‌دانستم كه، ٢١ سال قبل، درست بيرون از اين شهر مقدس،
00:43
he broke my neck.
8
31134
2221
گردنم را شكست.
00:45
And so, on an overcast morning in January, I headed north
9
33355
4264
و اينكه، در صبحى ابرى در ژانويه، راهى شمال شدم
00:49
off in a silver Chevy to find a man and some peace.
10
37619
4706
با يك شورلت نقره اى تا با پیدا کردن یک مرد، كمى هم آرامش بگیرم.
00:54
The road dropped and I exited Jerusalem.
11
42325
2872
جاده تمام شد و بيت المقدس را ترك كردم.
00:57
I then rounded the very bend where his blue truck,
12
45197
2640
سپس آن پيچ را دور زدم كه كاميون آبى‌اش،
00:59
heavy with four tons of floor tiles,
13
47837
2326
با محموله ٤ تنى از كاشى هاى كف،
01:02
had borne down with great speed onto the back left corner
14
50163
2818
با سرعتی زياد به گوشه سمت چپ مينى بوس در
01:04
of the minibus where I sat.
15
52981
3138
جايى كه نشسته بودم، بطرز وحشتناكى نزديك شده بود.
01:08
I was then 19 years old.
16
56119
2654
آنموقع ١٩ ساله بودم.
01:10
I'd grown five inches and done some 20,000 pushups
17
58773
3327
پنج اينچ بلندتر شده بودم و تو هشت ماه حدود ٢٠٫٠٠٠
01:14
in eight months, and the night before the crash,
18
62100
2944
تا شنا رفته بودم، و شب قبل از سانحه،
01:17
I delighted in my new body,
19
65044
2166
در بدن جديدم خوشحال بودم،
01:19
playing basketball with friends
20
67210
2141
تا ساعتهاى اوليه صبحى در ماه مى
01:21
into the wee hours of a May morning.
21
69351
2106
با دوستانم بسكتبال بازى كردم.
01:23
I palmed the ball in my large right hand,
22
71457
2695
با كف بزرگ دست راستم توپ را نگه داشتم،
01:26
and when that hand reached the rim, I felt invincible.
23
74152
4345
و موقعيكه دست به حلقه رسيد، احساس نامرئى بودن كردم.
01:30
I was off in the bus to get the pizza I'd won on the court.
24
78497
3846
توى اتوبوس فكرم به اين بود پيتزايى را كه در زمين برده بودم بگيرم.
01:34
I didn't see Abed coming.
25
82343
2548
نديدم كه عابد داشت ميامد.
01:36
From my seat, I was looking up at a stone town
26
84891
2372
از صندلى‌ام، به شهر سنگى بالاى تپه اى نگاه مى‌كردم
01:39
on a hilltop, bright in the noontime sun,
27
87263
2986
در بالاى يك تپه، درخشان در خورشيد ظهر هنگام،
01:42
when from behind there was a great bang,
28
90249
2476
موقعى كه از پشت سر صداى ضربه محكمى آمد،
01:44
as loud and violent as a bomb.
29
92725
2917
به بلندى و وحشتناكى يك بمب.
01:47
My head snapped back over my red seat.
30
95642
2476
سرم از پشت روى صندلى قرمزم خورد.
01:50
My eardrum blew. My shoes flew off.
31
98118
3086
پرده گوشم پاره شد. كفشهايم به هوا رفتند.
01:53
I flew too, my head bobbing on broken bones,
32
101204
3254
خودم هم پرواز كردم، سرم روى استخوانهاى شكسته تلو مى‌خورد،
01:56
and when I landed, I was a quadriplegic.
33
104458
4216
و موقعيكه فرود آمدم، از گردن به پايين فلج بودم.
02:00
Over the coming months, I learned to breathe on my own,
34
108674
2421
در ماههاى پيش رو، ياد گرفتم خودم نفس بكشم،
02:03
then to sit and to stand and to walk,
35
111095
3005
سپس بنشينم و بيايستم و راه بروم،
02:06
but my body was now divided vertically.
36
114100
2468
اما اكنون بدنم عمودى وار تقسيم شده بود.
02:08
I was a hemiplegic, and back home in New York,
37
116568
3461
نيمه فلج بودم، در بازگشت به خانه ام در نيويورك،
02:12
I used a wheelchair for four years, all through college.
38
120029
4635
به مدت چهار سال از صندلى چرخ دار استفاده كردم، همه دوران كالج را.
02:16
College ended and I returned to Jerusalem for a year.
39
124664
3478
كالج تمام شد و به مدت يكسال به بيت المقدس برگشتم.
02:20
There I rose from my chair for good,
40
128142
2878
در آنجا از صندلى‌ام براى هميشه بلند شدم،
02:23
I leaned on my cane, and I looked back,
41
131020
2959
به عصايم تكيه دادم، و گذشته را نگاه كردم،
02:25
finding all from my fellow passengers in the bus
42
133979
2981
از طريق دوستانم كه سرنشين آن اتوبوس بودند و
02:28
to photographs of the crash,
43
136960
2791
عكسهاى سانحه به همه چيز پى بردم،
02:31
and when I saw this photograph,
44
139751
3011
و موقعيكه اين عكس را ديدم،
02:36
I didn't see a bloody and unmoving body.
45
144208
3361
يك بدن بى حركت و خونى را نديدم.
02:39
I saw the healthy bulk of a left deltoid,
46
147569
3747
توده‌ى سالمى از باقيمانده عضلات شانه سمت چپ را ديدم،
02:43
and I mourned that it was lost,
47
151316
2316
برای زندگیم که از دست رفته بود زاری کردم،
02:45
mourned all I had not yet done,
48
153632
2386
براى هر آنچه كه هنوز انجام نداده بودم زاری کردم،
02:48
but was now impossible.
49
156018
3892
و حالا دیگر غيرممكن بود.
02:55
It was then I read the testimony that Abed gave
50
163897
2377
و این پس از ان بود كه اظهارات عابد را در روز
02:58
the morning after the crash,
51
166274
2216
پس از سانحه خواندم،
03:00
of driving down the right lane of a highway toward Jerusalem.
52
168490
3882
اينكه از مسير سمت راست بزرگراه به سمت بيت المقدس در حال رانندگى بود.
03:04
Reading his words, I welled with anger.
53
172372
2955
موقع خواندن حرفهايش، سرشار از خشم شدم.
03:07
It was the first time I'd felt anger toward this man,
54
175327
3500
نخستين بارى بود كه نسبت به اين مرد احساس خشم مى‌كردم،
03:10
and it came from magical thinking.
55
178827
2823
و از جادوی پندارم ناشى مى شد.
03:13
On this xeroxed piece of paper,
56
181650
2123
روى اين تكه كاغذ زيراكسى،
03:15
the crash had not yet happened.
57
183773
3553
سانحه هنوز اتفاق نيفتاده بود.
03:19
Abed could still turn his wheel left
58
187326
2089
عابد مى‌توانست فرمانش را به چپ بچرخاند
03:21
so that I would see him whoosh by out my window
59
189415
3384
در نتيجه من او را مى‌ديدم كه از بيرون پنجره ام صفيركشان مى‌گذشت
03:24
and I would remain whole.
60
192799
2442
و من سالم مى‌ماندم.
03:27
"Be careful, Abed, look out. Slow down."
61
195241
3858
«مراقب باش، عابد، بپا. يواش برو.»
03:31
But Abed did not slow,
62
199099
2313
اما عابد يواش نكرد،
03:33
and on that xeroxed piece of paper, my neck again broke,
63
201412
3808
و روى آن تكه كاغذ زيراكسى، گردنم دوباره شكست،
03:37
and again, I was left without anger.
64
205220
4003
و دوباره، من باقی ماندم بدون عصبانيت.
03:41
I decided to find Abed,
65
209223
2400
تصميم گرفتم عابد را پيدا كنم،
03:43
and when I finally did,
66
211623
1740
وقتى سرانجام اين كار را كردم،
03:45
he responded to my Hebrew hello which such nonchalance,
67
213363
3553
او به سلام عبريم با چنان بيخيالى جواب داد كه
03:48
it seemed he'd been awaiting my phone call.
68
216916
2175
به نظرم آمد منتظر تماسم بوده است.
03:51
And maybe he had.
69
219091
2374
و شايد هم بود.
03:53
I didn't mention to Abed his prior driving record --
70
221465
3173
من براى عابد از سوابق قبلى رانندگيش نگفتم--
03:56
27 violations by the age of 25,
71
224638
3781
٢٧ تخلف تا قبل از سن ٢٥ سالگى،
04:00
the last, his not shifting his truck into a low gear on that May day —
72
228419
4691
آخريش، عوض نكردن دنده كاميونش به دنده اى پايين در آن روز از ماه مى بود--
04:05
and I didn't mention my prior record --
73
233110
2093
ومن برايش از سابقه قبلى ام نگفتم--
04:07
the quadriplegia and the catheters,
74
235203
1708
از گردن به پايين فلج بودن و لوله ها،
04:08
the insecurity and the loss —
75
236911
2521
آن عدم امنيت و فقدان--
04:11
and when Abed went on about how hurt he was in the crash,
76
239432
2692
و هنگامى كه عابد به صحبتش درباره اينكه چطور در سانحه آسيب ديده بود، ادامه داد
04:14
I didn't say that I knew from the police report
77
242124
2360
نگفتم كه از گزارش پليس مى‌دانستم
04:16
that he'd escaped serious injury.
78
244484
2703
كه از آسيب جدى جان به در برده بود.
04:19
I said I wanted to meet.
79
247187
3733
گفتم مى‌خواهم ملاقاتش كنم.
04:22
Abed said that I should call back in a few weeks,
80
250920
2643
عابد گفت كه بايد چند هفته ديگر دوباره زنگ بزنم،
04:25
and when I did, and a recording told me
81
253563
2576
و وقتى زنگ زدم، صداى ضبط شده اى به من گفت
04:28
that his number was disconnected,
82
256139
2273
كه شماره اش قطع شده بود،
04:30
I let Abed and the crash go.
83
258412
4976
گذاشتم عابد و تصادف فراموش شوند.
04:35
Many years passed.
84
263388
2230
سالهاى زيادى گذشت.
04:37
I walked with my cane and my ankle brace and a backpack
85
265618
4269
با عصا و اتل زانويم و يك كوله پشتى درسفرهايى
04:41
on trips in six continents.
86
269887
2670
در شش قاره راه رفتم.
04:44
I pitched overhand in a weekly softball game
87
272557
3439
در بازى هفتگى سافت بالى كه در سنترال پارك شروع كرده بودم
04:47
that I started in Central Park,
88
275996
2228
توپ را به سمت بالا پرت مى‌كردم،
04:50
and home in New York, I became a journalist and an author,
89
278224
2913
و توى خانه ام در نيويورك، خبرنگار و نويسنده شدم،
04:53
typing hundreds of thousands of words with one finger.
90
281137
4086
صدها هزار كلمه را با يك انگشت تايپ مى‌كردم.
04:57
A friend pointed out to me that all of my big stories
91
285223
2507
دوستى به من خاطر نشان كرد كه همه داستانهاى بزرگم
04:59
mirrored my own, each centering on a life
92
287730
2892
آينه خودم بودند، هر كدام روى زندگى اى متمركز بودند
05:02
that had changed in an instant,
93
290622
2360
كه در يك لحظه تغيير كرده بود،
05:04
owing, if not to a crash, then to an inheritance,
94
292982
2821
كه اگر بخاطر سانحه نبود، پس بخاطر بردن ارث ،
05:07
a swing of the bat, a click of the shutter, an arrest.
95
295803
2633
ضربه چوب، فشار دادن دكمه شاتر، دستگير شدن بود.
05:10
Each of us had a before and an after.
96
298436
3974
هر كدام از ما يك قبل و بعد داشتيم.
05:14
I'd been working through my lot after all.
97
302410
3103
آخرش روى اقبالم كار كرده بودم.
05:17
Still, Abed was far from my mind, when last year,
98
305513
4173
هنوز، عابد خيلى از ذهنم دور بود، وقتى سال گذشته،
05:21
I returned to Israel to write of the crash,
99
309686
2790
به اسرائيل برگشتم تا درباره سانحه بنويسم،
05:24
and the book I then wrote, "Half-Life,"
100
312476
2632
و كتابى كه بعداً نوشتم، "زندگى نصفه"،
05:27
was nearly complete when I recognized
101
315108
2948
تقريباً داشت تكميل مى شد كه تشخيص دادم
05:30
that I still wanted to meet Abed,
102
318056
2437
هنوز مى‌خواستم عابد را ملاقات كنم،
05:32
and finally I understood why:
103
320493
2907
و سرانجام فهميدم چرا:
05:35
to hear this man say two words: "I'm sorry."
104
323400
5329
تا ازاين مرد اين دو كلمه را بشنوم: "من متاسفم."
05:40
People apologize for less.
105
328729
2918
آدمها بخاطر كمتر از اين هم عذرخواهى مىكنند.
05:43
And so I got a cop to confirm that Abed still lived
106
331647
2812
و در نتيجه پليسى را پيدا كردم كه تاييد مى‌كرد عابد هنوز جايى
05:46
somewhere in his same town,
107
334459
2217
در همان شهر زندگى مى‌كرد،
05:48
and I was now driving to it with a potted yellow rose in the back seat,
108
336676
3072
و من حالا داشتم با گلدان رُزى زرد رنگی در صندلى عقب به آنجا رانندگى مى‌كردم،
05:51
when suddenly flowers seemed a ridiculous offering.
109
339748
3993
تا اينكه ناگهان گلها هديه مسخره اى به نظر رسيدند.
05:55
But what to get the man who broke your fucking neck?
110
343741
3382
اما براى آن مرد عوضى كه گردنت را شكسته بود چه چيزى بايد مى‌خريدى؟
05:59
(Laughter)
111
347123
4082
(خنده)
06:03
I pulled into the town of Abu Ghosh,
112
351205
2146
در شهر ابوغوش توقف كردم،
06:05
and bought a brick of Turkish delight:
113
353351
2059
يك بسته باقلواى تركى خريدم:
06:07
pistachios glued in rosewater. Better.
114
355410
4189
پسته هايى كه توى گلاب كش ميامد. بهتر.
06:11
Back on Highway 1, I envisioned what awaited.
115
359599
3413
در بازگشتم به بزرگراه ١، چيزى كه انتظار داشتم را مجسم كردم.
06:15
Abed would hug me. Abed would spit at me.
116
363012
4182
عابد بغلم مى‌كرد. عابد به رويم تف مى‌انداخت.
06:19
Abed would say, "I'm sorry."
117
367194
4197
عابد مى‌گفت، "من متاسفم."
06:23
I then began to wonder, as I had many times before,
118
371391
3026
سپس شروع كردم به فكر كردن، همانطور كه خيلى وقتها قبلاً كرده بودم،
06:26
how my life would have been different
119
374417
1238
چطورزندگى ام فرق داشت اگر
06:27
had this man not injured me,
120
375655
1406
اين مرد من را زخمى نكرده بود،
06:29
had my genes been fed a different helping of experience.
121
377061
3881
اگر ژنهاى من تجربه متفاوتى را مى‌گذراندند.
06:32
Who was I?
122
380942
2213
من چه كى بودم؟
06:35
Was I who I had been before the crash,
123
383155
2817
آيا همان آدم قبل از سانحه بودم،
06:37
before this road divided my life like the spine of an open book?
124
385972
4061
قبل از آن كه اين جاده زندگي ام را مانند عطف كتابى باز دو قسمت كند؟
06:42
Was I what had been done to me?
125
390033
2289
آيا من بلايى كه سرم آورده شده بود، بودم؟
06:44
Were all of us the results of things done to us, done for us,
126
392322
4393
آيا همه ما نتايج چيزهايى هستيم كه با ما شده است، براى ما شده است،
06:48
the infidelity of a parent or spouse,
127
396715
2340
بى وفايى يكى از والدين يا همسر،
06:51
money inherited?
128
399055
2187
پولى كه به ارث رسيده است؟
06:53
Were we instead our bodies, their inborn endowments and deficits?
129
401242
4138
آيا ما در عوض بدنمان، مواهب و قصورات ذاتى آنها بوديم؟
06:57
It seemed that we could be nothing more than genes and experience,
130
405380
2965
به نظر مى‌رسيد كه ما مى‌توانستيم چيزى بيش از ژنها و تجربه ها نباشيم،
07:00
but how to tease out the one from the other?
131
408345
3490
اما چطور مى‌شد اين دو را از هم تميز داد؟
07:03
As Yeats put that same universal question,
132
411835
2842
همانطور كه ویلیام باتلر ییتس (شاعری ایرلندی) پرسش جهانى یکسانی را مطرح مى‌كند،
07:06
"O body swayed to music, o brightening glance,
133
414677
3194
«آن بدنى كه با موسيقى تاب مى‌خورد، آن نگاهى كه روشنگر است،
07:09
how can we know the dancer from the dance?"
134
417871
6315
چگونه مى توانم رقاص را از رقص بازشناسيم؟»
07:16
I'd been driving for an hour
135
424186
2259
به مدت يكساعت رانندگى كرده بودم
07:18
when I looked in my rearview mirror and saw my own brightening glance.
136
426445
3727
موقعيكه به آينه عقبم نگاه كردم و نگاه روشنگر خودم را ديدم.
07:22
The light my eyes had carried for as long as they had been blue.
137
430172
3809
نورى كه چشمانم براى همه زمانى كه آبى بوده است، حمل كرده بود.
07:25
The predispositions and impulses that had propelled me
138
433981
2558
تحريكات و تمايلاتى كه مرا به جلو سوق داده بود
07:28
as a toddler to try and slip over a boat into a Chicago lake,
139
436539
3210
تا بعنوان كودكى نوپا تلاش كنم و روى قايقى در درياچه شيكاگو ليز بخورم،
07:31
that had propelled me as a teen
140
439749
1640
همان که من را بعنوان نوجوانى به جلو هل داده بود
07:33
to jump into wild Cape Cod Bay after a hurricane.
141
441389
4421
تا بعد از طوفان توى خليج وحشى كيپ كاد بپرم.
07:37
But I also saw in my reflection
142
445810
2590
اما من همچنين در انعكاس خودم مى‌ديدم كه
07:40
that, had Abed not injured me,
143
448400
1847
اگر عابد من را زخمى نكرده بود،
07:42
I would now, in all likelihood, be a doctor
144
450247
2987
الان، با هم احتمالات، يك پزشك
07:45
and a husband and a father.
145
453234
3523
و همسر و پدر بودم.
07:48
I would be less mindful of time and of death,
146
456757
2478
كمتر به وقت يا مرگ اهميت مى‌دادم،
07:51
and, oh, I would not be disabled,
147
459235
1821
و، آه، معلول نبودم،
07:53
would not suffer the thousand slings and arrows of my fortune.
148
461056
3508
از هزاران تيرو فلاخن تقدیر زندگیم رنج نمى بردم.
07:56
The frequent furl of five fingers, the chips in my teeth
149
464564
2655
جمع شدن مكرر پنج انگشتم، تراشه‌هاى توى دندان‌هايم
07:59
come from biting at all the many things
150
467219
2346
كه بخاطر به دندان كشيدن همه آن چيزهايى زيادى بود كه
08:01
a solitary hand cannot open.
151
469565
2781
تنها با يك دست نمى توانستم باز كنم.
08:04
The dancer and the dance were hopelessly entwined.
152
472346
5439
رقاص و رقص نوميدانه در هم مى‌تابيدند.
08:09
It was approaching 11 when I exited right
153
477785
2126
نزديك ساعت ١١ بود وقتى كه خروجی سمت راست را به سوی شهر آفولا
08:11
toward Afula, and passed a large quarry
154
479911
2159
گرفتم، و از كنار معدن سنگ بزرگى گذشتم
08:14
and was soon in Kfar Kara.
155
482070
2453
و به زودى در كفركارا بودم.
08:16
I felt a pang of nerves.
156
484523
2463
سوزش عصبى را احساس كردم.
08:18
But Chopin was on the radio, seven beautiful mazurkas,
157
486986
3803
اما موسیقی شوپن(آهنگساز لهستانی) از راديو پخش مى‌شد، مازوركاى زيباى شماره هفت،
08:22
and I pulled into a lot by a gas station
158
490789
2230
و توى پاركينگى در پمپ بنزين نگهداشتم
08:25
to listen and to calm.
159
493019
3341
تا آن را گوش دهم و آرام شوم.
08:28
I'd been told that in an Arab town,
160
496360
2232
به من گفته شده بود كه در يك شهرعربى،
08:30
one need only mention the name of a local
161
498592
2205
كافي‌ست تنها اسم فرد محلى را بگويى
08:32
and it will be recognized.
162
500797
2280
و شناسايى خواهد شد.
08:35
And I was mentioning Abed and myself,
163
503077
2010
و من اسم عابد و خودم را مى‌گفتم،
08:37
noting deliberately that I was here in peace,
164
505087
2358
عمداً تاكيد مى‌كردم كه براى آشتى اينجا بودم،
08:39
to the people in this town,
165
507445
2136
به مردم توى این شهر مى‌گفتم،
08:41
when I met Mohamed outside a post office at noon.
166
509581
3283
هنگامى كه محمد را سر ظهر بيرون اداره پست ديدم.
08:44
He listened to me.
167
512864
2442
او به من گوش داد.
08:47
You know, it was most often when speaking to people
168
515306
2824
مى‌دانيد، بيشتر وقتها هنگام حرف زدن با آدمها پيش ميامد
08:50
that I wondered where I ended and my disability began,
169
518130
3940
كه فكر كنم كجا من تمام شده بودم و معلوليتم آغاز شده بود،
08:54
for many people told me what they told no one else.
170
522070
2878
چون بسيارى از مردم چيزى را به من مى‌گفتند كه به كس ديگرى نمى‌گفتند.
08:56
Many cried.
171
524948
2306
بسيارى گريه مى‌كردند.
08:59
And one day, after a woman I met on the street did the same
172
527254
2644
و يك روز، پس از اينكه زنى را در خيابان ديدم كه همان كار را كرد
09:01
and I later asked her why,
173
529898
1896
و من بعداً از او دلیلش را پرسيدم ،
09:03
she told me that, best she could tell, her tears
174
531794
1974
به من گفت، بهترين حرفى بود كه مى توانست بگوید، اشكهايش
09:05
had had something to do with my being happy and strong,
175
533768
3276
چيزى داشت كه با خوشحال و قوى بودن من ارتباط داشت،
09:09
but vulnerable too.
176
537044
2687
اما آسيب پذير هم بود.
09:11
I listened to her words. I suppose they were true.
177
539731
2283
به حرفهايش گوش دادم. به گمانم حقيقت داشتند.
09:14
I was me,
178
542014
2262
من، من بودم،
09:16
but I was now me despite a limp,
179
544276
2154
اما حالا با وجود لنگی پایم ، من بودم
09:18
and that, I suppose, was what now made me, me.
180
546430
4162
و اين كه، به گمانم، چيزى بود كه الان از من، من را مى ساخت.
09:22
Anyway, Mohamed told me
181
550592
1802
بهرحال، محمد به من چيزى را گفت
09:24
what perhaps he would not have told another stranger.
182
552394
2781
كه شايد تا بحال به هيچ غريبه اى نگفته بود.
09:27
He led me to a house of cream stucco, then drove off.
183
555175
4111
من را به خانه اى از گچ كارى كرم رنگ داشت هدايت كرد، بعد رفت.
09:31
And as I sat contemplating what to say,
184
559286
2698
در حاليكه درباره اين كه چه بگويم ، فكركنان نشسته بودم،
09:33
a woman approached in a black shawl and black robe.
185
561984
3434
زنى با شال و لباس بلند مشكى نزديك شد.
09:37
I stepped from my car and said "Shalom,"
186
565418
2380
از ماشين پياده شدم و گفتم " سلام،"
09:39
and identified myself,
187
567798
2037
و خودم را معرفى كردم،
09:41
and she told me that her husband Abed
188
569835
1429
و او به من گفت كه شوهرش عابد
09:43
would be home from work in four hours.
189
571264
2852
چهار ساعت ديگر از سركار ميامد.
09:46
Her Hebrew was not good, and she later confessed
190
574116
2516
عبرى اش خوب نبود، و بعداً اعتراف كرد
09:48
that she thought that I had come to install the Internet.
191
576632
3140
كه فكر مى‌كرد براى نصب اينترنت آمده بودم.
09:51
(Laughter)
192
579772
3724
(خنده)
09:55
I drove off and returned at 4:30,
193
583496
3025
رفتم و ساعت ٤:٣٠ برگشتم،
09:58
thankful to the minaret up the road
194
586521
1276
به لطف مناره بالاى جاده
09:59
that helped me find my way back.
195
587797
2534
كه به من در پيدا كردن راه برگشتنم كمك كرد.
10:02
And as I approached the front door,
196
590331
2097
و موقعيكه به در جلو نزديك مى شدم،
10:04
Abed saw me, my jeans and flannel and cane,
197
592428
3425
عابد مرا با شلوار جين ، لباس پشمى و عصايمدید،
10:07
and I saw Abed, an average-looking man of average size.
198
595853
4786
ومن هم عابد را ديدم، مردى با چهره معمولى و هيكلى متوسط.
10:12
He wore black and white: slippers over socks,
199
600639
3023
مشكى و سفيد پوشيده بود: دمپايى با جوراب،
10:15
pilling sweatpants, a piebald sweater,
200
603662
2099
شلوار گرمكن، پوليور سياه و سفيد،
10:17
a striped ski cap pulled down to his forehead.
201
605761
3312
كلاه اسكى كه تا زير پيشانيش كشيده بود.
10:21
He'd been expecting me. Mohamed had phoned.
202
609073
2497
انتظارم را مى‌کشيد. محمد به او زنگ زده بود.
10:23
And so at once, we shook hands, and smiled,
203
611570
4283
و بنابراين يكهو، دست داديم، و لبخند زديم،
10:27
and I gave him my gift,
204
615853
2087
و من كادويم را به او دادم،
10:29
and he told me I was a guest in his home,
205
617940
1391
و او به من گفت كه در مهمان خانه او شوم،
10:31
and we sat beside one another on a fabric couch.
206
619331
3413
و كنار هم روى مبل پارچه اى نشستيم.
10:34
It was then that Abed resumed at once
207
622744
2761
آن عابد بود كه به يكمرتبه دوباره شروع كرد
10:37
the tale of woe he had begun over the phone
208
625505
1856
داستان بدبختى كه ١٦ سال قبل
10:39
16 years before.
209
627361
2964
از طريق تلفن شروع شده بود.
10:42
He'd just had surgery on his eyes, he said.
210
630325
3305
گفت، تازه چشمهايش را جراحى كرده بود.
10:45
He had problems with his side and his legs too,
211
633630
2197
مشكلاتى با پهلو و پاهايش نيز داشت،
10:47
and, oh, he'd lost his teeth in the crash.
212
635827
2542
و، آه، دندانهايش را در سانحه از دست داده بود.
10:50
Did I wish to see him remove them?
213
638369
2971
آيا آیا آرزو کرده بودم که دندانهاش بریزند ؟
10:53
Abed then rose and turned on the TV
214
641340
2530
عابد سپس برخاست و تلويزيون را روشن كرد
10:55
so that I wouldn't be alone when he left the room,
215
643870
2858
تا وقتى كه از اتاق خارج می‌شد، تنها نمانم،
10:58
and returned with polaroids of the crash
216
646728
2239
و با پولارايدهاى ازسانحه و
11:00
and his old driver's license.
217
648967
2610
گواهينامه قديمى اش برگشت.
11:03
"I was handsome," he said.
218
651577
3807
" خوش تيپ بودم،" گفت،
11:07
We looked down at his laminated mug.
219
655384
2178
به ليوان سفالى اش خيره شديم.
11:09
Abed had been less handsome than substantial,
220
657562
2756
عابد با آن موهاى مشكى پرپشت و صورت پُر و گردن باريك،
11:12
with thick black hair and a full face and a wide neck.
221
660318
3792
در واقع چندان هم خوش تيپ نبود.
11:16
It was this youth who on May 16, 1990,
222
664110
2937
اين جوانى بود كه در ١٦ مى، ١٩٩٠ ،
11:19
had broken two necks including mine,
223
667047
2149
دو گردن از جمله مال من را شكسته بود،
11:21
and bruised one brain and taken one life.
224
669196
3948
و به مغز يك نفر آسيب وارد كرد و جان يك نفر را گرفت.
11:25
Twenty-one years later, he was now thinner than his wife,
225
673144
2599
بيست و يك سال بعد، او حالا از زنش لاغرتر بود،
11:27
his skin slack on his face,
226
675743
1749
پوست صورتش آويزان بود،
11:29
and looking at Abed looking at his young self,
227
677492
2731
و به عابد نگاه مى‌كرد، به جوانى خودش نگاه مى‌كرد،
11:32
I remembered looking at that photograph of my young self
228
680223
2383
یاد نگاه کردن به آن عکس جوانی خودم افتادم
11:34
after the crash, and recognized his longing.
229
682606
4326
بعد از سانحه، و اشتیاقش را تشخیص دادم.
11:38
"The crash changed both of our lives," I said.
230
686932
4117
من گفتم، «آن سانحه زندگی هر دو ما را تغییر داد،»
11:43
Abed then showed me a picture of his mashed truck,
231
691049
2728
عابد سپس عکسی از کامیون له شده‌اش را نشانم داد،
11:45
and said that the crash was the fault of a bus driver
232
693777
2588
و گفت که آن سانحه تقصیر راننده اتوبوسی بود
11:48
in the left lane who did not let him pass.
233
696365
3173
که در مسیر چپ به او اجاز سبقت گرفتن را نداده بود.
11:51
I did not want to recap the crash with Abed.
234
699538
2722
نمی‌خواستم سانحه را با عابد ازسر تکرار کنم.
11:54
I'd hoped for something simpler:
235
702260
1769
چيزى ساده تری را آرزو می‌كردم:
11:56
to exchange a Turkish dessert for two words and be on my way.
236
704029
4805
دسر تركيه اى را با دو كلمه عوض كنم و به راهم برگردم.
12:00
And so I didn't point out that in his own testimony
237
708834
2589
و بنابراین اشاره ای به این نکردم که در اظهارات خودش
12:03
the morning after the crash,
238
711423
2046
در صبح پس از سانحه،
12:05
Abed did not even mention the bus driver.
239
713469
2385
عابد حتی از راننده اتوبوس حرفی نزده بود.
12:07
No, I was quiet. I was quiet because I had not come for truth.
240
715854
3364
نه، من ساکت بودم. ساکت بودم چون برای حقیقت نیامده بودم.
12:11
I had come for remorse.
241
719218
3008
دنبال پشیمانی آمده بودم.
12:14
And so I now went looking for remorse
242
722226
2156
و بنابراین حالا دنبال پشیمانی بودم
12:16
and threw truth under the bus.
243
724382
2285
و حقیقت را زیر اتوبوس انداختم.
12:18
"I understand," I said, "that the crash was not your fault,
244
726667
3126
«درک می‌کنم،» گفتم، «آن تصادف تقصیر تو نبود،
12:21
but does it make you sad that others suffered?"
245
729793
4389
اما این که دیگران رنج کشیدند، تو را غمگین می‌کند؟»
12:26
Abed spoke three quick words.
246
734182
2395
عابد سه کلمه را تند گفت.
12:28
"Yes, I suffered."
247
736577
3792
«بله، رنج کشیدم.»
12:32
Abed then told me why he'd suffered.
248
740369
2936
عابد سپس به من گفت که چرا رنج کشیده بود.
12:35
He'd lived an unholy life before the crash,
249
743305
3139
تا قبل از سانحه زندگی کفرآمیزی داشت،
12:38
and so God had ordained the crash,
250
746444
2329
و بنابراین خدا سانحه را برایش مقدر می‌کند،
12:40
but now, he said, he was religious, and God was pleased.
251
748773
3823
اما حالا، او می‌گفت که مذهبی بود، و خدا از او راضی بود.
12:44
It was then that God intervened:
252
752596
3141
پس از اینجا بود که خدا مداخله کرد:
12:47
news on the TV of a car wreck that hours before
253
755737
2774
اخبار توی تلویزیون درباره لاشه ماشینی بود که ساعتها قبل
12:50
had killed three people up north.
254
758511
2772
سه نفر را در طرف شمال کشته بود.
12:53
We looked up at the wreckage.
255
761283
2373
ما به لاشه نگاه کردیم.
12:55
"Strange," I said.
256
763656
3021
«عجیب است،» گفتم،
12:58
"Strange," he agreed.
257
766677
2785
«عجیب است،» موافقت کرد.
13:01
I had the thought that there, on Route 804,
258
769462
2695
به این فکر کردم که آنجا، در جاده ۸۰۴،
13:04
there were perpetrators and victims,
259
772157
2130
مقصران و قربانیانی وجود داشت،
13:06
dyads bound by a crash.
260
774287
1736
دو تاهایی که بواسطه سانحه بهم پیوند می‌خوردند.
13:08
Some, as had Abed, would forget the date.
261
776023
2461
برخی، آن تاریخ را فراموش می‌کردند، همانطور که عابد کرده بود.
13:10
Some, as had I, would remember.
262
778484
3210
برخی، بخاطر میاوردند، همانطور که من می‌کردم.
13:13
The report finished and Abed spoke.
263
781694
3125
گزارش تمام شد و عابد صحبت کرد.
13:16
"It is a pity," he said, "that the police
264
784819
2373
«حیف است،» عابد گفت، «که پلیس
13:19
in this country are not tough enough on bad drivers."
265
787192
4894
در این کشور با رانندگان بد سخت‌گیر نیست.»
13:24
I was baffled.
266
792086
3028
گیج شده بودم.
13:27
Abed had said something remarkable.
267
795114
2779
عابد حرف قابل توجهی زده بود.
13:29
Did it point up the degree to which he'd absolved himself of the crash?
268
797893
3466
آیا به درجه‌ای تاکید داشت که با آن خودش را از سانحه مبرا می‌کرد؟
13:33
Was it evidence of guilt, an assertion
269
801359
1902
آیا آن گواه جرم بود، تاکیدی
13:35
that he should have been put away longer?
270
803261
2383
که او باید مدت طولانی‌تری را زندانی می‌شد؟
13:37
He'd served six months in prison, lost his truck license for a decade.
271
805644
3612
او شش ماه را در زندان گذرانده بود، گواهینامه کامیونش را بمدت ده سال از دست داده بود.
13:41
I forgot my discretion.
272
809256
2026
احتیاط را فراموش کردم.
13:43
"Um, Abed," I said,
273
811282
3444
«اِم، عابد،» گفتم،
13:46
"I thought you had a few driving issues before the crash."
274
814726
4231
«من فکر می‌کردم قبل از سانحه تو چند مورد تخلف رانندگی داشتی؟»
13:50
"Well," he said, "I once went 60 in a 40."
275
818957
3961
«خب،» او گفت، «من یکبارمست رانندگی کردم و یکباردیگر هم باعث مرگ کسی در رانندگی شدم»
13:54
And so 27 violations --
276
822918
3401
و همینطور ۲۷ تخلف --
13:58
driving through a red light, driving at excessive speed,
277
826319
2705
عبور از چراغ قرمز، رانندگی با سرعت غیر مجاز،
14:01
driving on the wrong side of a barrier,
278
829024
1982
رانندگی در جهت نادرست یک مانع،
14:03
and finally, riding his brakes down that hill --
279
831006
2040
و بالاخره، سبقت گرفتن با در سراشیبی--
14:05
reduced to one.
280
833046
2458
در جاده یک خطی.
14:07
And it was then I understood that no matter how stark the reality,
281
835504
3487
پس از آن فهمیدم که مهم نیست که واقعیت چقدر خشن باشد،
14:10
the human being fits it into a narrative that is palatable.
282
838991
3115
بلکه انسان آن را در روایتی دلپذیر می‌گنجاند.
14:14
The goat becomes the hero. The perpetrator becomes the victim.
283
842106
3917
بُز قهرمان می‌شود. صیاد قربانی می‌شود.
14:18
It was then I understood that Abed would never apologize.
284
846023
6704
و سپس آن موقع بود که فهمیدم عابد هرگز معذرت نمی‌خواست.
14:24
Abed and I sat with our coffee.
285
852727
3296
من و عابد درحالی که قهوه‌هایمان را میخوردیم نشستیم
14:28
We'd spent 90 minutes together,
286
856023
2792
و نود دقیقه باهم وقت گذراندیم،
14:30
and he was now known to me.
287
858815
2362
و او حالا برایم شناخته شده بود.
14:33
He was not a particularly bad man
288
861177
2368
او دیگر بطور خاص مرد بدی
14:35
or a particularly good man.
289
863545
2333
و یا بطور خاص مرد خوبی بود.
14:37
He was a limited man
290
865878
2158
او مرد بسته‌ای بود
14:40
who'd found it within himself to be kind to me.
291
868036
3030
کسی که در وجودش نسبت به من مهربان بود.
14:43
With a nod to Jewish custom,
292
871066
1510
با تایید سر به نشانه سنت کلیمی‌ها،
14:44
he told me that I should live to be 120 years old.
293
872576
3947
به من گفت که من باید ۱۲۰ سال زندگی‌کنم.
14:48
But it was hard for me to relate to one who had
294
876523
1821
اما برای من سخت بود با کسی همصدا شوم که
14:50
so completely washed his hands of his own calamitous doing,
295
878344
3298
خودش را از عمل فاجعه‌باری که انجام داده بود، کاملا مبرا می‌دانست،
14:53
to one whose life was so unexamined that he said
296
881642
4364
با کسی که زندگی‌اش چنان ناآزموده بود که گفت
14:58
he thought two people had died in the crash.
297
886006
4775
فکر می‌کرد دو نفر در آن سانحه کشته شده بودند.
15:05
There was much I wished to say to Abed.
298
893012
3624
چیزهای بیشتری بود که می‌خواستم به عابد بگویم.
15:08
I wished to tell him that, were he to acknowledge my disability,
299
896636
3705
می‌خواستم به او بگویم که، اگر قبول می‌کرد که عامل معلولیت من بوده،
15:12
it would be okay,
300
900341
2175
موضوع تمام می‌شد،
15:14
for people are wrong to marvel
301
902516
1798
به جهت اینکه مردم از افرادی مثل من متعجب می‌شوند
15:16
at those like me who smile as we limp.
302
904314
3242
وقتی لبخند می‌زنیم باوجود اینکه می‌لنگیم .
15:19
People don't know that they have lived through worse,
303
907556
3936
مردم نمی‌دانند که آنها بدتر از آن را هم زندگی کرده‌اند،
15:23
that problems of the heart hit with a force greater than a runaway truck,
304
911492
3662
این که دل به درد آوردن ضربه محکم‌تری از یک کامیون فراری ( بر روح) وارد می‌کند،
15:27
that problems of the mind are greater still,
305
915154
2351
این که مشکلات ذهنی هنوز بزرگترهستند،
15:29
more injurious, than a hundred broken necks.
306
917505
4176
جراحت‌ها روحی، بدتر از یکصد گردن شکسته است.
15:33
I wished to tell him that what makes most of us who we are
307
921681
2850
می‌خواستم به او بگویم آن چیزی که بیشتر از همه، باعث می‌شود کسی باشیم که هستیم
15:36
most of all
308
924531
1501
بیشتر ازهمه
15:38
is not our minds and not our bodies
309
926032
2433
ذهن ما یا جسم ما نیست
15:40
and not what happens to us,
310
928465
1808
و آن چه که برایمان اتفاق می‌افتد هم نیست،
15:42
but how we respond to what happens to us.
311
930273
2862
بلکه نحوه واکنش مان به آنچهکه برایمان اتفاق می‌افتد است.
15:45
"This," wrote the psychiatrist Viktor Frankl,
312
933135
2578
ویکتور فرانکل روانپزشک نوشت،
15:47
"is the last of the human freedoms:
313
935713
1817
«نهایت آزادی بشر، این است:
15:49
to choose one's attitude in any given set of circumstances."
314
937530
4900
انتخاب نگرش و طرز برخورد فرد درهر موقعیت پیش امده.»
15:54
I wished to tell him that not only paralyzers
315
942430
2824
می‌خواستم به او بگویم که نه فقط فلج کننده
15:57
and paralyzees must evolve, reconcile to reality,
316
945254
3871
و فلج شده باید رشد کنند، با واقعیت سازگار شوند،
16:01
but we all must --
317
949125
1977
بلکه --
16:03
the aging and the anxious and the divorced and the balding
318
951102
4886
مُسن ها، مضطرب ها، مطلقه ها ، طاس ها
16:07
and the bankrupt and everyone.
319
955988
3845
ویا ورشکسته ها ، همه ما باید رشد کنیم.
16:11
I wished to tell him that one does not have to say
320
959833
2605
می‌خواستم به او بگویم که هیچ‌کس نباید بگوید
16:14
that a bad thing is good,
321
962438
2016
که یک چیز بد، خوب است،
16:16
that a crash is from God and so a crash is good,
322
964454
2548
این که بگوید یک سانحه از طرف خداست و بهمین خاطر خوب است،
16:19
a broken neck is good.
323
967002
1691
یک گردن شکسته خوب است.
16:20
One can say that a bad thing sucks,
324
968693
3260
یک نفر می‌تواند بگوید که یک چیز بد نفرت انگیز است،
16:23
but that this natural world still has many glories.
325
971953
4122
اما این دنیای طبیعی هنوز افتخارات زیادی دارد.
16:28
I wished to tell him that, in the end, our mandate is clear:
326
976075
5026
می‌خواستم به او بگویم که ، آخرسر، حکم ما روشن است:
16:33
We have to rise above bad fortune.
327
981101
3227
ما باید از اقبال بد فراتر رویم.
16:36
We have to be in the good and enjoy the good,
328
984328
3026
ما باید در خوب باشیم و از خوبی لذت ببریم،
16:39
study and work and adventure and friendship -- oh, friendship --
329
987354
5884
از مطالعه ، کار، کاوش‌گری و دوستی-- آه،
16:45
and community and love.
330
993238
3769
دوستی-- و جامعه و عشق لذت ببریم.
16:49
But most of all, I wished to tell him
331
997007
2759
اما بيشتر از همه، دلم می‌خواست به او چيزى را
16:51
what Herman Melville wrote,
332
999766
2369
بگويم كه هرمان ملويل ( رمان‌نویس، شاعر انگلیسی) نوشت،
16:54
that "truly to enjoy bodily warmth,
333
1002135
2927
اين كه «براى لذت بردن واقعی از گرماى بدنی،
16:57
some small part of you must be cold,
334
1005062
3057
قسمت كوچكى از آن بايد سرد باشد،
17:00
for there is no quality in this world
335
1008119
2303
زيرا هيچ خصوصيتى در اين جهان نيست
17:02
that is not what it is merely by contrast."
336
1010422
3292
كه صرفاً نقطه مقابل آن نباشد.»
17:05
Yes, contrast.
337
1013714
2441
بله، نقطه مقابل.
17:08
If you are mindful of what you do not have,
338
1016155
2339
اگر به آن چيزى كه نداريد آگاه باشيد،
17:10
you may be truly mindful of what you do have,
339
1018494
3228
شايد به راستى نسبت به آنچه كه داريد آگاه باشيد،
17:13
and if the gods are kind, you may truly enjoy what you have.
340
1021722
3894
و اگر خدايان مهربان باشند، شايد شما واقعاً از آنچه که داريد لذت ببريد.
17:17
That is the one singular gift you may receive
341
1025616
2429
آن تک هدیه‌ای باشد که ممکن است شما دریافت کنید
17:20
if you suffer in any existential way.
342
1028045
2971
اگر شما از شیوه های موجود رنج می‌برید.
17:23
You know death, and so may wake each morning
343
1031016
2329
شما مرگ را می‌شناسید، و بنابراین شاید هر روز صبح را
17:25
pulsing with ready life.
344
1033345
2030
با شیپورآماده باش زندگی، بیدار می‌شوید.
17:27
Some part of you is cold,
345
1035375
1595
بخشی از شما سرد است،
17:28
and so another part may truly enjoy what it is to be warm,
346
1036970
3499
و خب شاید بخش دیگرصادقانه از چیزی که قرار است که گرم باشد لذت می‌برد،
17:32
or even to be cold.
347
1040469
2922
یا حتی از سرد بودن لذت می‌برد.
17:35
When one morning, years after the crash,
348
1043391
2024
وقتى يك صبح، سالها پس از سانحه،
17:37
I stepped onto stone and the underside of my left foot
349
1045415
2783
روى سنگی قدم گذاشتم و زیر پای چپم
17:40
felt the flash of cold, nerves at last awake,
350
1048198
3463
لذت سرما را حس کردم، عصبها بالاخره بیدار شدند،
17:43
it was exhilarating, a gust of snow.
351
1051661
5287
نشاط بخش بود، خوشی از برف.
17:48
But I didn't say these things to Abed.
352
1056948
3236
اما اين چيزها را به عابد نگفتم.
17:52
I told him only that he had killed one man, not two.
353
1060184
4801
تنها به او گفتم كه او يك مرد را كشته بود، نه دو نفر.
17:56
I told him the name of that man.
354
1064985
4474
به او نام آن مرد را گفتم.
18:01
And then I said, "Goodbye."
355
1069459
3813
و سپس گفتم، "خداحافظ."
18:05
Thank you.
356
1073272
1917
متشكرم.
18:07
(Applause)
357
1075189
6735
(تشويق)
18:13
Thanks a lot.
358
1081924
2736
خيلى متشكرم.
18:16
(Applause)
359
1084660
4000
(تشويق)
ABOUT THE SPEAKER
Joshua Prager - JournalistJoshua Prager’s journalism unravels historical secrets -- and his own.
Why you should listen
Joshua Prager writes for publications including Vanity Fair, The New York Times and The Wall Street Journal, where he was a senior writer for eight years. George Will has described his work as "exemplary journalistic sleuthing."
His new book, 100 Years, is a list of literary quotations on every age from birth to one hundred. Designed by Milton Glaser, the legendary graphic designer who created the I ♥ NY logo, the book moves year by year through the words of our most beloved authors, revealing the great sequence of life.
His first book, The Echoing Green, was a Washington Post Best Book of the Year. The New York Times Book Review called it “a revelation and a page turner, a group character study unequaled in baseball writing since Roger Kahn’s Boys of Summer some three decades ago.”
His second book, Half-Life, describes his recovery from a bus crash that broke his neck. Dr. Jerome Groopman, staff writer at the New Yorker magazine, called it “an extraordinary memoir, told with nuance and brimming with wisdom.
Joshua was a Nieman fellow at Harvard in 2011 and a Fulbright Distinguished Chair at Hebrew University in 2012. He was born in Eagle Butte, South Dakota, grew up in New Jersey, and lives in New York. He is writing a book about Roe v. Wade.
Joshua Prager | Speaker | TED.com