ABOUT THE SPEAKER
Mihaly Csikszentmihalyi - Positive psychologist
Mihaly Csikszentmihalyi has contributed pioneering work to our understanding of happiness, creativity, human fulfillment and the notion of "flow" -- a state of heightened focus and immersion in activities such as art, play and work.

Why you should listen

Mihaly Csikszentmihalyi says creativity is a central source of meaning in our lives. A leading researcher in positive psychology, he has devoted his life to studying what makes people truly happy: "When we are involved in [creativity], we feel that we are living more fully than during the rest of life." He is the architect of the notion of "flow" -- the creative moment when a person is completely involved in an activity for its own sake.

Csikszentmihalyi teaches psychology and management at Claremont Graduate University, focusing on human strengths such as optimism, motivation and responsibility. He's the director the Quality of Life Research Center there. He has written numerous books and papers about the search for joy and fulfillment.

More profile about the speaker
Mihaly Csikszentmihalyi | Speaker | TED.com
TED2004

Mihaly Csikszentmihalyi: Flow, the secret to happiness

گفتگوی میهای چِکسِنتمیهایْ راجع به «فِلو» (لحظات فوق العادة نشاط انگیز).

Filmed:
5,809,721 views

میهای چِکسِنتمیهایْ میپرسد، «چه چیزی به زندگی ارزشِ زیستن میدهد؟» با ملاحظه بر اینکه ثروت نمیتواند ما را خوشحال کند، او توجه اش را به اشخاصی میدهد که خوشی ورضایتِ بادوام را، در فعالیتهایی که شرایط فِلو بوجود میاورند، پیدا کرده اند.
- Positive psychologist
Mihaly Csikszentmihalyi has contributed pioneering work to our understanding of happiness, creativity, human fulfillment and the notion of "flow" -- a state of heightened focus and immersion in activities such as art, play and work. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I grewرشد کرد up in Europeاروپا, and Worldجهان Warجنگ IIدوم caughtگرفتار me
0
0
5000
من در اروپا بزرگ شدم، و جنگ جهاني دوّم
00:17
when I was betweenبین sevenهفت and 10 yearsسالها oldقدیمی.
1
5000
4000
مرا، در بین سنینِ هفت و ده سالگی، دچار خود کرد.
00:21
And I realizedمتوجه شدم how fewتعداد کمی of the grown-upsبزرگسالان that I knewمی دانست
2
9000
7000
و اینرا دریافتم که، چطور تنها تعداد معدودی از بزرگسالانی را که میشناختم،
00:28
were ableتوانایی to withstandمقاومت کن the tragediesتراژدی that the warجنگ visitedملاقات کرد on them --
3
16000
10000
قابل تحمل فجایعی بودند که جنگ به زندگیشان وارد کرده بود --
00:38
how fewتعداد کمی of them could even resembleشبیه به a normalطبیعی, contentedدلسوز,
4
26000
8000
و اینکه چه تعداد معدودی از اونها می توانستند نمونه یک زندگی عادی، پُر محتوی،
00:46
satisfiedراضی, happyخوشحال life onceیک بار theirخودشان jobکار, theirخودشان home, theirخودشان securityامنیت
5
34000
9000
سرشار از رضایت و خوشی باشند، در حالی که جنگ شُغلشان، خانه هایشان و امنیتشان
00:55
was destroyedنابود by the warجنگ.
6
43000
2000
را ویران کرده بود.
00:57
So I becameتبدیل شد interestedعلاقه مند in understandingدرك كردن
7
45000
3000
از آنرو، من مایل به دانستن این شدم که،
01:00
what contributedکمک کرد to a life that was worthارزش livingزندگي كردن.
8
48000
5000
چه چیزی به زندگي که ارزشِ زیستن دارد، کمک میکند.
01:05
And I triedتلاش کرد, as a childکودک, as a teenagerنوجوان, to readخواندن philosophyفلسفه
9
53000
6000
و سعی کردم، در زمان کودکی و نوجوانی، فلسفه مطالعه کنم
01:11
and to get involvedگرفتار in artهنر and religionمذهب and manyبسیاری other waysراه ها
10
59000
8000
و خودم رو مشغول هنر و دین و راههای بسیار دیگری کنم
01:19
that I could see as a possibleامکان پذیر است answerپاسخ to that questionسوال.
11
67000
4000
تا بتوانم جواب آن سؤال را پیدا کنم.
01:23
And finallyسرانجام I endedبه پایان رسید up encounteringمواجهه psychologyروانشناسی by chanceشانس.
12
71000
9000
تا بالاخره، بطورِ تصادفی، با روانشناسی برخورد کردم.
01:32
I was at a skiاسکی resortرفت و آمد مکرر in Switzerlandسوئیس withoutبدون any moneyپول
13
80000
5000
در حقیقت، من در یک پیستِ اِسکی در سوئیس بودم، بدون هیچ پولی
01:37
to actuallyدر واقع enjoyلذت بردن myselfخودم, because the snowبرف had meltedذوب شده and
14
85000
8000
تا بتوانم خوش بگذرانم، چون برف آب شده بود --
01:45
I didn't have moneyپول to go to a movieفیلم سینما. But I foundپیدا شد that on the --
15
93000
5000
پولِ سینما رفتن را نداشتم، ولی
01:50
I readخواندن in the newspapersروزنامه ها that there was to be a presentationارائه
16
98000
5000
در یک روزنامه ای خواندم که قرار است یک کنفرانسی
01:55
by someoneکسی in a placeمحل that I'd seenمشاهده گردید in the centerمرکز of Zurichزوریخ,
17
103000
6000
بوسیلة شخصی در مکانی که من آنرا در مرکز زوریخ دیده بودم انجام شود،
02:01
and it was about flyingپرواز saucersبشقاب پرنده ها [that] he was going to talk.
18
109000
6000
و قرار بود در مورد بشقاب پرنده ها صحبت کند.
02:07
And I thought, well, sinceاز آنجا که I can't go to the moviesفیلم ها,
19
115000
2000
بخودم گفتم چون نمیتوانم سینما بروم،
02:09
at leastکمترین I will go for freeرایگان to listen to flyingپرواز saucersبشقاب پرنده ها.
20
117000
6000
اقلاً میروم به رایگان راجع به بشقاب پرنده ها چیزی بشنوم.
02:15
And the man who talkedصحبت کرد at that eveningشب lectureسخنرانی was very interestingجالب هست.
21
123000
9000
مردی که سخنگوی کنفرانس آن شب بود، خیلی شخصِ جالبی بود.
02:24
Insteadبجای of talkingصحبت کردن about little greenسبز menمردان,
22
132000
3000
و بجای آنکه راجع به آدم کوچولوهای سبز صحبت کند،
02:27
he talkedصحبت کرد about how the psycheروحیه of the Europeansاروپایی ها
23
135000
5000
در مورد این صحبت کرد که، چگونه روانِ اروپاییان
02:32
had been traumatizedآسیب دیده by the warجنگ, and now they're projectingطرح ریزی
24
140000
4000
بوسیلة جنگ ضربه خورده بود و حالا دارند
02:36
flyingپرواز saucersبشقاب پرنده ها into the skyآسمان.
25
144000
3000
بشقاب پرنده ها را به آسمان می تابانند، به عنوانِ -
02:40
He talkedصحبت کرد about how the mandalasmandalas of ancientباستانی Hinduهندو religionمذهب
26
148000
5000
او در مورد این صحبت کرد که، چگونه ماندالاهای دینِ باستانیِ هند
02:45
were kindنوع of projectedبرنامه ریزی شده، پیش بینی شده into the skyآسمان as an attemptتلاش کنید to regainبه دست آوردن مجدد
27
153000
7000
به قصدِ بازیافتنِ
02:52
some senseاحساس of orderسفارش after the chaosهرج و مرج of warجنگ.
28
160000
4000
نظم و ترتیب بعد از هرج و مرج جنگ، در آسمانها نمایان می شدند.
02:56
And this seemedبه نظر می رسید very interestingجالب هست to me.
29
164000
3000
این برای من بسیار جالب بنظر آمد.
02:59
And I startedآغاز شده readingخواندن his booksکتاب ها after that lectureسخنرانی.
30
167000
3000
بعد از آن سخنرانی، شروع کردم به خواندن کتابهایش.
03:02
And that was Carlکارل Jungیونگ, whoseکه nameنام or work I had no ideaاندیشه about.
31
170000
8000
و او، کارل یونگ بود، کسی که اسم و آثارش برایم ناشناخته بود.
03:10
Then I cameآمد to this countryکشور to studyمطالعه psychologyروانشناسی
32
178000
3000
آنگاه، به این کشور آمدم تا روانشناسی تحصیل کنم
03:13
and I startedآغاز شده tryingتلاش کن to understandفهمیدن the rootsریشه ها of happinessشادی.
33
181000
7000
وبنا کردم به جستجوي دریافتنِ جوهره های شادی.
03:20
This is a typicalمعمول resultنتيجه that manyبسیاری people have presentedارایه شده,
34
188000
5000
این یک نتیجة نوعی است که اشخاصِ بسیاری آن را عرضه کرده اند،
03:25
and there are manyبسیاری variationsتغییرات on it.
35
193000
3000
وصورت های بسیاری برای آن وجود دارد.
03:28
But this, for instanceنمونه, showsنشان می دهد that about 30 percentدرصد of the people
36
196000
4000
ولی این، بعنوان نمونه، نشان میدهد که ۳۰ درصدِ مردمی
03:32
surveyedمورد بررسی قرار گرفت in the Unitedیونایتد Statesایالت ها sinceاز آنجا که 1956
37
200000
4000
که از سال ۱۹۵۶ تا به حال در آمریکا بررسی شده اند
03:36
say that theirخودشان life is very happyخوشحال.
38
204000
4000
میگویند زندگيشان بسیار شاد و خوش است.
03:40
And that hasn'tنه changedتغییر کرد at all.
39
208000
2000
و این تا به حال هیج تغییری نکرده است.
03:42
Whereasدر حالیکه the personalشخصی incomeدرآمد,
40
210000
2000
در حالیکه درآمدِ شخصی،
03:44
on a scaleمقیاس that has been heldبرگزار شد constantثابت to accommodateتطبیق for inflationتورم,
41
212000
6000
به معیارِ ثابتی که تورم را تطبیق نماید،
03:50
has more than doubledدو برابر شد, almostتقریبا tripledسه برابر شده, in that periodدوره زمانی.
42
218000
4000
در این زمان، بیش از دو و حتی تقریباً سه برابر شده است.
03:54
But you find essentiallyاساسا the sameیکسان resultsنتایج,
43
222000
4000
ولی اساساً همان نتایج را دریافت خواهید کرد،
03:58
namelyاز جمله, that after a certainمسلم - قطعی basicپایه ای pointنقطه -- whichکه correspondsمطابق است more or lessکمتر
44
226000
5000
یعنی، بعد از یک نقطة معین و اساسي که کم و بیش مطابقت با
04:03
to just a fewتعداد کمی 1,000 dollarsدلار aboveدر بالا the minimumکمترین povertyفقر levelسطح --
45
231000
4000
چند هزار دلار بالایِ حد اقل سطحِ فلاکت دارد،
04:07
increasesافزایش in materialمواد well-beingتندرستی don't seemبه نظر می رسد to affectتاثیر می گذارد how happyخوشحال people are.
46
235000
7000
افزایشِ شرایط مادی، وانمود میکند که تاًثیری بر شادی مردم نداشته باشد.
04:14
In factواقعیت, you can find that the lackعدم of basicپایه ای resourcesمنابع,
47
242000
7000
و در اصل، میتوانید متوجه شوید که کمبود منابعِ بنیادی و مادی
04:21
materialمواد resourcesمنابع, contributesکمک می کند to unhappinessناامیدی,
48
249000
3000
از عوامل کاهنده خوشی و آرامش است،
04:24
but the increaseافزایش دادن in materialمواد resourcesمنابع does not increaseافزایش دادن happinessشادی.
49
252000
6000
لیکن، افزایشِ منابعِ مادی لزوما خوشی و شادی را افزایش نمیدهند.
04:30
So my researchپژوهش has been focusedمتمرکز شده است more on --
50
258000
5000
پس کانونِ تحقیقاتِ من بیشتر بر روی -
04:35
after findingیافته out these things that actuallyدر واقع correspondedمطابقت داشت
51
263000
7000
بعد از پیدایشِ این نمودها که عملآ به
04:42
to my ownخودت experienceتجربه, I triedتلاش کرد to understandفهمیدن:
52
270000
3000
تجربیاتِ شخصیِ خودم رابطه داشتند، سعی کردم که بفهمم
04:45
where -- in everydayهر روز life, in our normalطبیعی experienceتجربه --
53
273000
6000
در کجاي زندگي روزمره و تجربیات معموليمان،
04:51
do we feel really happyخوشحال?
54
279000
3000
خوشی و شادی را واقعاً حس میکنیم.
04:54
And to startشروع کن
55
282000
4000
و برای آغاز --
04:58
those studiesمطالعات about 40 yearsسالها agoپیش, I beganآغاز شد to look at creativeخلاقانه people --
56
286000
5000
حدودِ چهل سالِ پیش، شروع کردم به اشخاصِ خلاق توجه کردن --
05:03
first artistsهنرمندان and scientistsدانشمندان, and so forthچهارم -- tryingتلاش کن to understandفهمیدن
57
291000
6000
اول به هنرمندان و دانشمندان و به همین ترتیب -- تا بفهمم
05:09
what madeساخته شده them feel that it was worthارزش essentiallyاساسا spendingهزینه کردن theirخودشان life
58
297000
10000
چه چیزی را احساس کردند که بطورِ ضروری، ارزش اینرا داشته که تمام زندگیشان را
05:19
doing things for whichکه manyبسیاری of them didn't expectانتظار eitherیا fameشهرت or fortuneثروت,
59
307000
6000
صرفِ اعمالی کنند که اکثرشان انتظارِ شهرت یا ثروت از آنها را نداشتند
05:25
but whichکه madeساخته شده theirخودشان life meaningfulمعنی دار and worthارزش doing.
60
313000
5000
ولی اعمال با ارزشی که زندگیشان را معنی دار کرده است.
05:30
This was one of the leadingمنتهی شدن composersآهنگسازان of Americanآمریکایی musicموسیقی back in the '70s.
61
318000
6000
این شخص، یکی ازبرجسته ترین آهنگ سازانِ موسیقي آمریکایی در دهة ۷۰ بوده.
05:36
And the interviewمصاحبه was 40 pagesصفحات long.
62
324000
3000
و مصاحبه ام با او چهل صفحه بود.
05:39
But this little excerptگزیده ای is a very good summaryخلاصه
63
327000
4000
این برگزیدة جزئی، یک خلاصة بسیار خوب
05:43
of what he was sayingگفت: duringدر حین the interviewمصاحبه.
64
331000
4000
از صحبتهای او در طی مصاحبه است.
05:47
And it describesتوصیف how he feelsاحساس می کند when composingآهنگسازی is going well.
65
335000
5000
و احساسات او در زمانهایی که موسیقی ساختنش خوب پیش میرود را شرح میدهد.
05:52
And he saysمی گوید by describingتوصیف it as an ecstaticعصبانی stateحالت.
66
340000
4000
و او از آن به عنوان حالتِ «بِوَجد آمدن» نام می برد.
05:56
Now, "ecstasyاکستازی" in Greekیونانی meantبه معنای
67
344000
2000
وَجد، در زبان یونانی
05:58
simplyبه سادگی to standایستادن to the sideسمت of something.
68
346000
3000
بسادگی، معنیِ «در کنار چیزی قرار داشتن» را می داد.
06:01
And then it becameتبدیل شد essentiallyاساسا an analogyتقلید for a mentalذهنی stateحالت
69
349000
7000
سپس تبدیل شد به قیاسی برای یک حالتِ روانی
06:08
where you feel that you are not doing your ordinaryعادی everydayهر روز routinesکارهای روزمره.
70
356000
6000
که در آن، شخص احساس میکند کارهای عادي روزمره اش را انجام نمیدهد.
06:14
So ecstasyاکستازی is essentiallyاساسا a steppingقدم زدن into an alternativeجایگزین realityواقعیت.
71
362000
6000
پس وَجد، اساساً، قدم برداشتن بسویِ یک هستیِ جایگزین است.
06:20
And it's interestingجالب هست, if you think about it, how, when we think about
72
368000
5000
و خیلی جالب است، اگر توجه کنید، وقتی که ما در مورد
06:25
the civilizationsتمدن ها that we look up to as havingداشتن been pinnaclespinnacles of humanانسان achievementدستاورد --
73
373000
6000
تمدنهایی که آنها را راسِ موفقیتِ بشریت میشماریم فکر میکنیم --
06:31
whetherچه it's Chinaچين, Greeceیونان, the Hinduهندو civilizationتمدن,
74
379000
5000
خواه چین، یونان، هند
06:36
or the Mayasمایاها, or Egyptiansمصری ها -- what we know about them
75
384000
5000
مایا یا مصر باشد -- میبینیم که تمام چیزهایی را که در مورد آنها میدانیم
06:41
is really about theirخودشان ecstasiesاسهال, not about theirخودشان everydayهر روز life.
76
389000
5000
دراصل وَجد آنهاست، نه زندگي روزمرة آنها.
06:46
We know the templesمعابد they builtساخته شده, where people could come
77
394000
3000
ما از پَرستشگاههایی که آنها ساختن خبر داریم -- مکانی که مردم
06:49
to experienceتجربه a differentناهمسان realityواقعیت.
78
397000
2000
برای تجربه کردن واقعیتی متمایز به آنجا می امدند.
06:51
We know about the circusesسیرک ها,
79
399000
3000
ما از سیرکها
06:54
the arenasعرصه ها, the theatersتئاتر ها.
80
402000
3000
میدان ها و تئاترها خبر داریم
06:57
These are the remainsبقایای of civilizationsتمدن ها and they are the placesمکان ها that people wentرفتی
81
405000
8000
که آثارِ باقیماندة تمدنها هستند و مکانهایی اند که مردم به آنها می رفتند،
07:05
to experienceتجربه life in a more concentratedمتمرکز شده, more orderedدستور داد formفرم.
82
413000
9000
تا زندگی را در فرم متمرکز و منظمش تجربه کنند.
07:14
Now, this man doesn't need to go to a placeمحل like this,
83
422000
4000
حال، این مرد احتیاج به رفتن به همچنین جائی را ندارد،
07:18
whichکه is alsoهمچنین -- this placeمحل, this arenaعرصه, whichکه is builtساخته شده
84
426000
4000
که آن نیز همانند این مکان، این میدان، که مثل یک
07:22
like a Greekیونانی amphitheatreآمفی تئاتر, is a placeمحل for ecstasyاکستازی alsoهمچنین.
85
430000
4000
آمفی تاترِ یونانی است، مکانی است برای وَجد.
07:26
We are participatingشرکت کننده in a realityواقعیت that is differentناهمسان
86
434000
4000
ما داریم در واقعیتی شرکت میکنیم که با
07:30
from that of the everydayهر روز life that we're used to.
87
438000
3000
حالات روزمره ای که به آن عادت داریم، تفاوت دارد.
07:33
But this man doesn't need to go there.
88
441000
3000
ولی این مرد احتیاج به رفتن به آنجا را ندارد.
07:36
He needsنیاز دارد just a pieceقطعه of paperکاغذ where he can put down little marksعلائم,
89
444000
6000
او تنها یک تیکه کاغذ احتیاج دارد که بر رویش نقطه هایی را بنویسد،
07:42
and as he does that, he can imagineتصور کن soundsبرای تلفن های موبایل
90
450000
6000
و در حین این کار، او صدا هایی را تصوّر میکند که
07:48
that had not existedوجود داشت before in that particularخاص combinationترکیبی.
91
456000
4000
پیشتر در این ترکیبِ خاص، وجود نداشتند.
07:52
So onceیک بار he getsمی شود to that pointنقطه of beginningشروع to createايجاد كردن,
92
460000
6000
پس، هنگامی که به آن نقطة آغازین خلق کردن میرسد --
07:58
like Jenniferجنیفر did in her improvisationابتکار,
93
466000
3000
همانند جِنیفِر با بداهه نوازیش --
08:01
a newجدید realityواقعیت -- that is, a momentلحظه of ecstasyاکستازی --
94
469000
5000
یک واقعیت و هستي نو، که آن لحظة وَجد است، بوجود میآید.
08:06
he entersوارد می شود that differentناهمسان realityواقعیت.
95
474000
3000
او وارد آن واقعیت دیگری میشود.
08:09
Now he saysمی گوید alsoهمچنین that this is so intenseشدید an experienceتجربه
96
477000
4000
او نیز میگوید که این تجربه چنان قوی است
08:13
that it feelsاحساس می کند almostتقریبا as if he didn't existوجود دارد.
97
481000
3000
که حس میکند که خودش وجود ندارد.
08:16
And that soundsبرای تلفن های موبایل like a kindنوع of a romanticرومانتیک exaggerationاغراق.
98
484000
6000
این شبیح یک نوع اغراق رومانتیکی میماند.
08:22
But actuallyدر واقع, our nervousعصبی systemسیستم is incapableناتوان of processingدر حال پردازش
99
490000
4000
ولی در اصل، سیستم عصبی ما قابل به پردازشِ
08:26
more than about 110 bitsبیت of informationاطلاعات perدر هر secondدومین.
100
494000
5000
بیش از ۱۱۰ قطعه اطلاعاتی در ثانیه نیست.
08:31
And in orderسفارش to hearشنیدن me and understandفهمیدن what I'm sayingگفت:,
101
499000
4000
و برای شنیدن و فهمیدن سخنان من،
08:35
you need to processروند about 60 bitsبیت perدر هر secondدومین.
102
503000
4000
شما احتیاج به پردازش ۶۰ قطعه داده در ثانیه دارید.
08:39
That's why you can't hearشنیدن more than two people.
103
507000
3000
به این دلیل است که شما نمی توانید به دو نفر همزمان گوش بدهید.
08:42
You can't understandفهمیدن more than two people talkingصحبت کردن to you.
104
510000
3000
نمیتوانید حرفهای دو نفر که همزمان با شما صحبت میکنند را بفهمید.
08:45
Well, when you are really involvedگرفتار in this completelyبه صورت کامل engagingجذاب processروند
105
513000
11000
خوب، وقتی شما کاملاً غرقِ چنین جریانِ پیچیده ای
08:56
of creatingپدید آوردن something newجدید, as this man is,
106
524000
3000
برای اختراعِ چیزی نو میشوید، همانطوری که این مرد هست،
08:59
he doesn't have enoughکافی attentionتوجه left over to monitorمانیتور
107
527000
6000
برایش توجه کافي باقی نمیماند تا حواسش به
09:05
how his bodyبدن feelsاحساس می کند, or his problemsمشکلات at home.
108
533000
4000
احساسات بدنی یا مشکلاتِ خانگی اش باشد.
09:09
He can't feel even that he's hungryگرسنه or tiredخسته شدم.
109
537000
3000
حتی قادر نیست که ببیند خسته یا گرسنه است.
09:12
His bodyبدن disappearsناپدید می شود,
110
540000
3000
بَدنش ناپدید میشود،
09:15
his identityهویت disappearsناپدید می شود from his consciousnessآگاهی,
111
543000
5000
هویتش از حسِ آگاهش ناپدید میشود ،
09:20
because he doesn't have enoughکافی attentionتوجه, like noneهیچ کدام of us do,
112
548000
4000
زیرا او به اندازة کافی حواس ندارد، همانند تمامي ما،
09:24
to really do well something that requiresنیاز دارد a lot of concentrationتمرکز,
113
552000
6000
تا بتواند کاری که توجهِ بسیار لازم دارد را خوب انجام دهد،
09:30
and at the sameیکسان time to feel that he existsوجود دارد.
114
558000
2000
و همزمان احساسِ زیستن را داشته باشد.
09:32
So existenceوجود داشتن is temporarilyبه طور موقت suspendedمعلق.
115
560000
4000
پس به این ترتیب، هستی موقتاً موقوف میشود.
09:37
And he saysمی گوید that his handدست seemsبه نظر می رسد to be movingدر حال حرکت by itselfخودش.
116
565000
5000
و او میگوید که دستهایش خودبخود حرکت می کنند.
09:43
Now, I could look at my handدست for two weeksهفته ها, and I wouldn'tنمی خواهم feel
117
571000
8000
حال، من میتوانم برای دو هفته، به دستانم نگاه کنم، و هیچ احساسِ
09:51
any aweهیاهو or wonderتعجب, because I can't composeساختن. (Laughterخنده)
118
579000
4000
ابهت یا حیرت انگیزی را پیدا نکنم، چون قادر به آهنگسازی نیستم.
09:55
So what it's tellingگفتن you here
119
583000
2000
پس این به ما چه را نشان میدهد،
09:57
is that obviouslyبدیهی است this automaticاتوماتیک,
120
585000
7000
در جاههای دیگر مصاحبه مان، روشن است که این جریانِ خودکار و
10:04
spontaneousخود به خود processروند that he's describingتوصیف can only happenبه وقوع پیوستن to someoneکسی
121
592000
5000
خودانگیزی که او شرح می دهد می تواند فقط برای اشخاصی اتفاق بیافتد که
10:09
who is very well trainedآموزش دیده and who has developedتوسعه یافته techniqueتکنیک.
122
597000
4000
بقدر بسیار عالی تربیت یافته و تِکنیکی را توسعه داده اند.
10:13
And it has becomeتبدیل شدن به a kindنوع of a truismاصلاح طلبی in the studyمطالعه of creativityخلاقیت
123
601000
7000
و در تحقیقاتِ قدرتِ خلاقه، بسیار واضح است که
10:20
that you can't be creatingپدید آوردن anything with lessکمتر than 10 yearsسالها
124
608000
5000
شما نمیتوانید چیزی را اختراع کنید بدونِ دست کم ۱۰ سال
10:25
of technical-knowledgeاطلاعات فنی immersionغوطه وری in a particularخاص fieldرشته.
125
613000
6000
سابقة علمِ فنی در رشته ای بخوصوص.
10:31
Whetherچه it's mathematicsریاضیات or musicموسیقی, it takes that long
126
619000
5000
چه خواه ریاضیات یا موسیقی باشد -- آنقدر طول میکشد
10:36
to be ableتوانایی to beginشروع to changeتغییر دادن something in a way that it's better
127
624000
8000
تا بتوانید چیزی را بصورتی تعغییر دهید که از وضعیتِ
10:44
than what was there before.
128
632000
3000
قبلیش بهتر باشد.
10:47
Now, when that happensاتفاق می افتد,
129
635000
2000
خوب، وقتی که آن حال بوجود میاد،
10:49
he saysمی گوید the musicموسیقی just flowsجریان دارد out.
130
637000
2000
او میگوید که موسیقی عیناً جاری می شود.
10:51
And because all of these people I startedآغاز شده interviewingمصاحبه --
131
639000
4000
و بخاطر همچنین اشخاص بود که من تصمیم گرفتم مصاحباتم را شروع کنم --
10:55
this was an interviewمصاحبه whichکه is over 30 yearsسالها oldقدیمی --
132
643000
4000
این مصاحبه ایست که بیش از۳۰ سال قدمت دارد --
11:01
so manyبسیاری of the people describedشرح داده شده this as a spontaneousخود به خود flowجریان
133
649000
4000
اشخاصِ بسیاری این حالت را به عنوانِ جریان خودانگیز شرح دادند
11:05
that I calledبه نام this typeتایپ کنید of experienceتجربه the "flowجریان experienceتجربه."
134
653000
5000
که من این نوع تجربه را «تجربه جاری یا فِلو» نام داده ام.
11:10
And it happensاتفاق می افتد in differentناهمسان realmsقلمرو.
135
658000
3000
و آن درناحیه های متفاوت رخ میدهد.
11:13
For instanceنمونه, a poetشاعر describesتوصیف it in this formفرم.
136
661000
4000
برای مثال، یک شاعر آنرا به این نوع شرح میدهد.
11:17
This is by a studentدانشجو of mineمال خودم who interviewedمصاحبه شد
137
665000
3000
این مالِ یکی از شاگردان من است که با
11:20
some of the leadingمنتهی شدن writersنویسندگان and poetsشاعران in the Unitedیونایتد Statesایالت ها.
138
668000
3000
بهترین نویسندگان و شاعرانِ آمریکایی مصاحبه کرده است.
11:23
And it describesتوصیف the sameیکسان effortlessبدون دردسر, spontaneousخود به خود feelingاحساس
139
671000
6000
و همان احساسِ بدونِ تلاش و خودانگیز
11:29
that you get when you enterوارد into this ecstaticعصبانی stateحالت.
140
677000
3000
که در حالاتِ بوَجد آمدن بدست میاید را شرح میدهد.
11:32
This poetشاعر describesتوصیف it as openingافتتاح a doorدرب that floatsشناور است in the skyآسمان --
141
680000
5000
این شاعر، آنرا به دری که بسوی آسمان شناور میشود شرح داده است --
11:37
a very similarمشابه descriptionشرح to what Albertآلبرت Einsteinانیشتین gaveداد
142
685000
3000
شرحی بسیار شبیه به همانی که اَلبِرت اَنیشتَن ارائه داد
11:40
as to how he imaginedتصور the forcesنیروها of relativityنسبیت,
143
688000
6000
زمانی که قُوای فرضیة نسبی را
11:46
when he was strugglingمبارزه می کنند with tryingتلاش کن to understandفهمیدن how it workedکار کرد.
144
694000
4000
در طیِ کوششِ فهمیدن کاربرد آن، تصوّر میکرد.
11:50
But it happensاتفاق می افتد in other activitiesفعالیت ها.
145
698000
5000
ولی در فعالیتهای دیگر نیز این اتفاق می افتد.
11:55
For instanceنمونه, this is anotherیکی دیگر studentدانشجو of mineمال خودم,
146
703000
2000
برای مثال، این یکی از شاگردانِ دیگر من است،
11:57
Susanسوزان Jacksonجکسون from Australiaاسترالیا, who did work
147
705000
4000
سوزِن جَکسِن از اُسترالیا، که با بعضی از
12:01
with some of the leadingمنتهی شدن athletesورزشکاران in the worldجهان.
148
709000
4000
برجسته ترین ورزشکارانِ دنیا کار کرده است.
12:05
And you see here in this descriptionشرح of an Olympicالمپیک skaterاسکیت باز,
149
713000
4000
و می بینید اینجا در شرح یک اِسکیت بازِ اُلمپیک،
12:09
the sameیکسان essentialضروری است descriptionشرح of the phenomenologyپدیولوژی شناسی
150
717000
3000
همان شرحِ اساسي پدیده شناسي
12:12
of the innerدرونی stateحالت of the personفرد.
151
720000
2000
حالتِ درونیِ شخص.
12:14
You don't think; it goesمی رود automaticallyبطور خودکار,
152
722000
3000
شما فکر نخواهید کرد که اگر خود را با موسیقی و همانند آن ممزوج کنید،
12:17
if you mergeادغام yourselfخودت with the musicموسیقی, and so forthچهارم.
153
725000
4000
به صورت خودکار انجام خواهد شد.
12:21
It happensاتفاق می افتد alsoهمچنین, actuallyدر واقع, in the mostاکثر recentاخیر bookکتاب I wroteنوشت,
154
729000
4000
و آنرا نیز در آخرین کتابی که نوشته ام
12:25
calledبه نام "Good Businessکسب و کار," where I interviewedمصاحبه شد some of the CEOsمدیران اجرایی
155
733000
3000
بنام «تجارتِ خوب» می بینید، که در آن با بعضی ازCEOهایی که
12:28
who had been nominatedنامزد شده by theirخودشان peersهمسالان as beingبودن bothهر دو very successfulموفق شدن
156
736000
5000
بوسیلة همتاهای خود، به عنوان اشخاصی موفق،
12:33
and very ethicalاخلاقی, very sociallyاجتماعی responsibleمسئول.
157
741000
3000
اخلاق گرا و مسئولیت مدارِ از لحاظِ اجتماعی، کاندید شدند، مصاحبه کرده ام.
12:36
You see that these people defineتعريف كردن successموفقیت
158
744000
4000
می بینید که این اشخاص، موفقیت را،
12:40
as something that helpsکمک می کند othersدیگران and at the sameیکسان time
159
748000
5000
به معنای چیزی که دیگران را کمک می کند و درحین حال
12:45
makesباعث می شود you feel happyخوشحال as you are workingکار کردن at it.
160
753000
3000
خود شخص را خوشنود می سازد، تعریف کرده اند.
12:48
And like all of these successfulموفق شدن and responsibleمسئول CEOsمدیران اجرایی say,
161
756000
6000
و همانطوری که تمامي این CEOهای موفق و مسئول می گویند،
12:55
you can't have just one of these things be successfulموفق شدن
162
763000
5000
شما نمی توانید برای موفقیت فقط یکی از اینها را داشته باشید.
13:02
if you want a meaningfulمعنی دار and successfulموفق شدن jobکار.
163
770000
3000
اگر شما یک شُغلِ با معنی و موفق را می طلبید --
13:05
Anitaآنیتا Roddickرادیک is anotherیکی دیگر one of these CEOsمدیران اجرایی we interviewedمصاحبه شد.
164
773000
5000
اَنیتا رُدیک، یکی ازاین CEO ها است که ما با او مصاحبه کردیم.
13:10
She is the founderموسس of Bodyبدن Shopفروشگاه,
165
778000
4000
او بنیان گذارِ Body Shop ، موسسه زیبایی است،
13:14
the naturalطبیعی است cosmeticsلوازم آرایشی kingپادشاه.
166
782000
2000
یک پادشاه طبیعي فن آرایش و زیبایی.
13:16
It's kindنوع of a passionشور that comesمی آید
167
784000
2000
یک نوع اشتیاق وعلاقة شدید است،
13:18
from doing the bestبهترین and havingداشتن flowجریان while you're workingکار کردن.
168
786000
4000
که بوسیلة انجام دادن بهترین کار و داشتن «فِلو» در حین کار، بوجود میاید.
13:22
This is an interestingجالب هست little quoteنقل قول from Masaruماسارو Ibukaایباکا,
169
790000
4000
این یک نَقل قول جالب است از ماسارو ایبوکا
13:26
who was at that time startingراه افتادن out Sonyسونی withoutبدون any moneyپول,
170
794000
5000
که در زمانش، بدونِ پول، با کمپاني سُنی (Sony) شروع به کار کرد،
13:31
withoutبدون a productتولید - محصول -- they didn't have a productتولید - محصول,
171
799000
2000
بدونِ فراورده ای -- آنها هیچ محصولی نداشتند،
13:33
they didn't have anything, but they had an ideaاندیشه.
172
801000
3000
هیچ چیزی نداشتند، اما یک انگاره داشتند.
13:36
And the ideaاندیشه he had was to establishتاسيس كردن a placeمحل of work where engineersمهندسین
173
804000
5000
و آن انگارة او این بود که مکانی را بنیاد کند که در آنجا، مهندسین
13:41
can feel the joyشادی of technologicalتکنولوژیکی innovationنوآوری,
174
809000
4000
لذتِ نوآوری تکنولوژی را حس کنند،
13:45
be awareمطلع of theirخودشان missionماموریت to societyجامعه and work to theirخودشان heart'sقلب contentمحتوا.
175
813000
5000
و از ماموریت خود برای اجتماع آگاه باشند و برای خوشی جانشان کار کنند.
13:50
I couldn'tنمی توانستم improveبهتر کردن on this as a good exampleمثال
176
818000
4000
من قادر نیستم به همچنین مثالِ عالی
13:54
of how flowجریان entersوارد می شود the workplaceمحل کار.
177
822000
3000
در مورد وارد شدنِ «فِلو» به مکان کار، چیزی اضافه کنم.
13:57
Now, when we do studiesمطالعات --
178
825000
3000
حال، وقتی که ما تحقیقاتمان را انجام میدهیم،
14:00
we have, with other colleaguesهمکاران around the worldجهان,
179
828000
4000
با همکارانمان در سراسرِ دنیا،
14:04
doneانجام شده over 8,000 interviewsمصاحبه ها of people -- from Dominicanدومینیکن monksراهبان,
180
832000
5000
حدود بیش از ۸۰۰۰ مصاحبه با مردم انجام داده ایم -- از راهب های دومینیکن گرفته،
14:09
to blindنابینا nunsراهبه ها, to Himalayanهیمالیا climbersکوه نوردان, to Navajoناواهو shepherdsچوپانان --
181
837000
7000
تا راهبه های نابینا، کوه نوردانِ هیمالیا، چوپانهای ناواجو --
14:16
who enjoyلذت بردن theirخودشان work.
182
844000
2000
که از کارشان بسیار لذت می برند.
14:18
And regardlessبدون در نظر گرفتن of the cultureفرهنگ,
183
846000
2000
علیرغم فرهنگ،
14:20
regardlessبدون در نظر گرفتن of educationتحصیلات or whateverهر چه, there are these sevenهفت conditionsشرایط
184
848000
7000
آموزش و پرورش و غیره، هفت حالت مختلف وجود دارند
14:27
that seemبه نظر می رسد to be there when a personفرد is in flowجریان.
185
855000
4000
که نشان دهنده این هستند که شخص در حالِ «فِلو» است.
14:31
There's this focusتمرکز that, onceیک بار it becomesتبدیل می شود intenseشدید,
186
859000
4000
یک نقطة تمرکز وجود دارد، که وقتی قوت پیدا میکند،
14:35
leadsمنجر می شود to a senseاحساس of ecstasyاکستازی, a senseاحساس of clarityوضوح:
187
863000
4000
باعثِ احساساتِ وَجد و وضوح میشود،
14:39
you know exactlyدقیقا what you want to do from one momentلحظه to the other;
188
867000
3000
شما دقیقا خواهید دانست که از یک لحظه به لحظه بعد چه کاری را می خواهید انجام دهید،
14:42
you get immediateفوری feedbackبازخورد.
189
870000
2000
و بلافاصله، بازخورد دریافت خواهید کرد.
14:44
You know that what you need to do
190
872000
2000
خواهید دانست که کاری را که میخواهید انجام دهید
14:46
is possibleامکان پذیر است to do, even thoughگرچه difficultدشوار,
191
874000
3000
شدنی است، حتی اگر مشکل باشد،
14:49
and senseاحساس of time disappearsناپدید می شود, you forgetفراموش کردن yourselfخودت,
192
877000
3000
حس زمان ناپدید میشود، خود را فراموش میکنید،
14:52
you feel partبخشی of something largerبزرگتر.
193
880000
3000
و خود را پاره ای از چیزی وسیعتر و کاملتر حس خواهید کرد.
14:55
And onceیک بار the conditionsشرایط are presentحاضر,
194
883000
3000
و موقعی که این شرایط حاضر باشند،
14:58
what you are doing becomesتبدیل می شود worthارزش doing for its ownخودت sakeمنظور.
195
886000
5000
کاری را که انجام میدهید، به خاطر خودش، با ارزش خواهد بود.
15:03
In our studiesمطالعات, we representنمایندگی the everydayهر روز life of people in this simpleساده schemeطرح.
196
891000
6000
در تحقیقاتمان، ما زندگي روزمره مردم را با چینین طرحی ساده ارائه میکنیم.
15:09
And we can measureاندازه گرفتن this very preciselyدقیقا, actuallyدر واقع,
197
897000
4000
و ما میتوانیم آنرا دقیقاً اندازه بگیریم،
15:13
because we give people electronicالکترونیکی pagersپیمانکاران that go off 10 timesبار a day,
198
901000
4000
چون ما به اشخاص، پِیجِرهایِ الکترونیکی میدهیم که روزی ۱۰ بار زنگ میزنند،
15:17
and wheneverهر زمان که they go off you say what you're doing, how you feel,
199
905000
5000
و هروقت که زنگ زدند، شما بیان میکنید که چه کاری را دارید انجام میدهید، چه حسی را دارید،
15:22
where you are, what you're thinkingفكر كردن about.
200
910000
2000
کجا هستید و به چه چیزی دارید می اندیشید.
15:24
And two things that we measureاندازه گرفتن is the amountمیزان of challengeچالش
201
912000
3000
و دو چیزی را که ما اندازه میگیریم مقدارِ سختي که
15:27
people experienceتجربه at that momentلحظه and the amountمیزان of skillمهارت
202
915000
4000
اشخاص در آن لحظه تجربه می کنند است به علاوه مقدارِ مهارت هایی
15:31
that they feel they have at that momentلحظه.
203
919000
3000
که آنها حس میکنند در آن لحظه دارند.
15:34
So for eachهر یک personفرد we can establishتاسيس كردن an averageمیانگین,
204
922000
3000
پس برای هر فرد ما میتوانیم یک میانگین معین کنیم،
15:37
whichکه is the centerمرکز of the diagramنمودار.
205
925000
3000
که در مرکزِ نمودار است.
15:40
That would be your mean levelسطح of challengeچالش and skillمهارت,
206
928000
3000
و آن میزانِ میانگین سختی و مهارت خواهد بود،
15:43
whichکه will be differentناهمسان from that of anybodyهر شخصی elseچیز دیگری.
207
931000
3000
که با افراد دیگر فرق خواهد داشت.
15:46
But you have a kindنوع of a setتنظیم pointنقطه there, whichکه would be in the middleوسط.
208
934000
5000
ولی شما یک نوع نقطه معینی دارید که در وسط قرار خواهد داشت.
15:51
If we know what that setتنظیم pointنقطه is,
209
939000
2000
وقتی که ما بدانیم که آن نقطة دقیق چیست،
15:53
we can predictپیش بینی fairlyمنصفانه accuratelyبه درستی when you will be in flowجریان,
210
941000
5000
قادر به پیشگویي دقیقی هستیم که بدانیم کِی شما در «فِلو» خواهید بود،
15:58
and it will be when your challengesچالش ها are higherبالاتر than averageمیانگین
211
946000
3000
و آن موقعی خواهد بود که سختیها و مهارت های شما
16:01
and skillsمهارت ها are higherبالاتر than averageمیانگین.
212
949000
2000
فراتر از مُعدل باشند.
16:03
And you mayممکن است be doing things very differentlyمتفاوت است from other people,
213
951000
4000
ممکن است که شما دارید کارها را بسیار متفاوت از دیگران را انجام میدهید،
16:07
but for everyoneهر کس that flowجریان channelکانال, that areaمنطقه there,
214
955000
4000
ولی برای هر فرد، آن کانالِ « فِلو»، آن ناحیه،
16:11
will be when you are doing what you really like to do --
215
959000
4000
موقعی پیش میاید که مشغول به کارِ مورد علاقه و پر لذت خویش است --
16:15
playبازی the pianoپیانو, be with your bestبهترین friendدوست, perhapsشاید work,
216
963000
6000
همانند نواختن پیانو، یا محتملاً، بودن با دوستی صمیمي ، یا شغلِ ،
16:21
if work is what providesفراهم می کند flowجریان for you.
217
969000
4000
اگر شغلتان قادر به فراهم کردنِ «فِلو» باشد.
16:25
And then the other areasمناطق becomeتبدیل شدن به lessکمتر and lessکمتر positiveمثبت.
218
973000
4000
و بعد ناحیه های دیگری هستند، که کمتر و کمتر اثر مثبت خود را از دست می دهند.
16:29
Arousalانگیختگی is still good because you are over-challengedبیش از حد به چالش کشیدن there.
219
977000
5000
تحریک شدن هنوز خوب است، چون شما در آن حال، بیش از حد سختی میکشید.
16:34
Your skillsمهارت ها are not quiteکاملا as highبالا as they should be,
220
982000
2000
مهارتهای شما هنوز به حد کافی نرسیده اند،
16:36
but you can moveحرکت into flowجریان fairlyمنصفانه easilyبه آسانی
221
984000
3000
ولی می توانید به آسانی، بوسیله کمی توسعه دادنِ
16:39
by just developingدر حال توسعه a little more skillمهارت.
222
987000
3000
مهارتهای بیشتر، وارد «فِلو» بشوید.
16:42
So, arousalانگیختگی is the areaمنطقه where mostاکثر people learnیاد گرفتن from,
223
990000
4000
پس، تحریک ناحیه ای است که بیشتر افراد از آن چیز یاد میگیرند،
16:46
because that's where they're pushedتحت فشار قرار داد beyondفراتر theirخودشان comfortراحتی zoneمنطقه
224
994000
6000
زیرا در آنجاست که آنها مجبور میشوند که از حد معمول آسایش خویش فراتر بروند،
16:52
and to enterوارد that -- going back to flowجریان --
225
1000000
3000
وارد آن شوند -- بازگشت به فلو --
16:55
then they developتوسعه higherبالاتر skillsمهارت ها.
226
1003000
2000
و سپس مهارتهای برتری را فرا می گیرند.
16:57
Controlکنترل is alsoهمچنین a good placeمحل to be,
227
1005000
4000
کنترل نیز، وضع خوبی است
17:01
because there you feel comfortableراحت, but not very excitedبرانگیخته.
228
1009000
4000
چون در آنجا، شما راحتید ولی هیجان زده نیستید.
17:05
It's not very challengingچالش برانگیز any more.
229
1013000
3000
دیگر زیاد مشکل نیست.
17:08
And if you want to enterوارد flowجریان from controlکنترل,
230
1016000
2000
و اگر تصمیم دارید که بوسیله کنترل وارد «فِلو» بشوید،
17:10
you have to increaseافزایش دادن the challengesچالش ها.
231
1018000
3000
می بایست سختی ها و درگیری ها را بیافزایید.
17:13
So those two are idealایده آل and complementaryمکمل areasمناطق
232
1021000
4000
پس آن دو، ناحیه های ایده ال و مکمل هم هستند
17:17
from whichکه flowجریان is easyآسان to go into.
233
1025000
4000
برای ورودِ آسان به «فِلو».
17:21
The other combinationsترکیبات of challengeچالش and skillمهارت
234
1029000
3000
ترکیبِ های دیگرِ سختی ها و مهارت ها،
17:24
becomeتبدیل شدن به progressivelyبه تدریج lessکمتر optimalبهینه.
235
1032000
3000
تدریجاً کمتر بهینه می شوند.
17:27
Relaxationآرامش is fine -- you still feel OK.
236
1035000
2000
تمدد اعصاب بد نیست -- احساسِ خوبی میکنید.
17:29
Boredomخستگی beginsشروع می شود to be very aversiveخجالت آور
237
1037000
5000
دیدگاهتان به ملالت تبدیل میشود به یک حالت تنفر
17:34
and apathyبی تفاوتی becomesتبدیل می شود very negativeمنفی:
238
1042000
4000
و بی عاطفگی منفی بنظر خواهد آمد --
17:38
you don't feel that you're doing anything,
239
1046000
4000
شما حس نمی کنید که دارید کاری را انجام می دهید،
17:42
you don't use your skillsمهارت ها, there's no challengeچالش.
240
1050000
2000
شما مهارتهایتان را به کار نمی گیرید، سختي وجود ندارد.
17:44
Unfortunatelyمتاسفانه, a lot of people'sمردم experienceتجربه is in apathyبی تفاوتی.
241
1052000
5000
متأسفانه، بسیاری ازتجربیاتِ مردم در بی عاطفگی است.
17:49
The largestبزرگترین singleتنها contributorمشارکت کننده to that experienceتجربه
242
1057000
7000
بزرگترین کمک کننده به این تجربه
17:56
is watchingتماشا کردن televisionتلویزیون; the nextبعد one is beingبودن in the bathroomحمام, sittingنشسته.
243
1064000
6000
دیدن تلویزیون است، سپس دردستشویی بودن و نشستن.
18:02
Even thoughگرچه sometimesگاه گاهی watchingتماشا کردن televisionتلویزیون
244
1070000
6000
و بعد، ولواینکه گاهی دیدن تلویزیون
18:08
about sevenهفت to eightهشت percentدرصد of the time is in flowجریان,
245
1076000
4000
حدود هفت تا هشت درصد زمان در «فِلو» است،
18:12
but that's when you chooseانتخاب کنید a programبرنامه you really want to watch
246
1080000
3000
اما، آن موقع هنگامی است که شما برنامه ای را که علاقه دارید برای دیدن انتخاب می کنید
18:15
and you get feedbackبازخورد from it.
247
1083000
3000
و از آن بازخورد می گیرید.
18:18
So the questionسوال we are tryingتلاش کن to addressنشانی -- and I'm way over time --
248
1086000
6000
بنابراین سئوالی که ما می خواهیم به آن جواب دهیم -- و وقت من دارد به پایان میرسد --
18:24
is how to put more and more of everydayهر روز life in that flowجریان channelکانال.
249
1092000
6000
این است که چطور بیشترِ زندگي روزمره مان را در آن کانالِ «فِلو» بگذرانیم.
18:30
And that is the kindنوع of challengeچالش that we're tryingتلاش کن to understandفهمیدن.
250
1098000
5000
و آن، آن نوع کوشش سختی است که ما سعی به دانستنش داریم.
18:35
And some of you obviouslyبدیهی است know how to do that spontaneouslyبه خودی خود
251
1103000
3000
بعضی از شما قطعا میدانید چطوری آنرا خودبخود
18:38
withoutبدون any adviceمشاوره, but unfortunatelyمتاسفانه a lot of people don't.
252
1106000
4000
بدون هیچ پیشنهادی انجام دهید، ولی متأسفانه خیلی ها نمی دانند.
18:42
And that's what our mandateمجوز is, in a way, to do.
253
1110000
6000
و این رسالتی است که ما سعی در انجام آن داریم. خُب.
18:48
Thank you.
254
1116000
1000
بسیار متشکرم.
18:49
(Applauseتشویق و تمجید)
255
1117000
1000
(تشویق)
Translated by Pouria Montazeri
Reviewed by Amirali Sadeghi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Mihaly Csikszentmihalyi - Positive psychologist
Mihaly Csikszentmihalyi has contributed pioneering work to our understanding of happiness, creativity, human fulfillment and the notion of "flow" -- a state of heightened focus and immersion in activities such as art, play and work.

Why you should listen

Mihaly Csikszentmihalyi says creativity is a central source of meaning in our lives. A leading researcher in positive psychology, he has devoted his life to studying what makes people truly happy: "When we are involved in [creativity], we feel that we are living more fully than during the rest of life." He is the architect of the notion of "flow" -- the creative moment when a person is completely involved in an activity for its own sake.

Csikszentmihalyi teaches psychology and management at Claremont Graduate University, focusing on human strengths such as optimism, motivation and responsibility. He's the director the Quality of Life Research Center there. He has written numerous books and papers about the search for joy and fulfillment.

More profile about the speaker
Mihaly Csikszentmihalyi | Speaker | TED.com