ABOUT THE SPEAKER
Nathaniel Kahn - Filmmaker
Nathaniel Kahn is an Oscar- and Emmy-nominated maker of documentary films. His journey to understand his distant father -- the legendary modern architect Louis Kahn -- became the film "My Architect."

Why you should listen

The architect Louis Kahn was known for formally brilliant modern buildings, but his personal life was utterly baroque: married with one child, he had two other children by two other women. His only son, Nathaniel, met him rarely; Louis died when Nathaniel was only 11. Nathaniel grew up to become a playwright and documentary filmmaker -- he worked on such award-winning films as 1996's My Father's Garden and Canary of the Ocean

His 2002 film My Architect traveled the world to uncover the mysteries of his father, looking for clues in Louis Kahn's body of work, in his work relationships and his personal ones. It's a film with meaning to anyone who seeks to understand the relationship between art and love. After My Architect, Kahn directed the Oscar- and Emmy-nominated 2004 documentary Two Hands, about the pianist Leon Fleischer, and produced a mockumental look at the director M. Night Shyamalan.

More profile about the speaker
Nathaniel Kahn | Speaker | TED.com
TED2002

Nathaniel Kahn: Scenes from "My Architect"

ناتانیل کان: صحنه‌هایی از فیلم «معمار من» (درباره زندگی لویی کان)

Filmed:
393,267 views

ناتانیل کان کلیپ کوتاهی از مستند خود به نام «معمار من» در مورد تلاشش برای درک پدرش، معمار افسانه‌ای «لویی کان»، به اشتراک می‌گذارد. این فیلمی بامعنا برای کسانی است که به دنبال درک رابطه بین هنر و عشق‌اند.
- Filmmaker
Nathaniel Kahn is an Oscar- and Emmy-nominated maker of documentary films. His journey to understand his distant father -- the legendary modern architect Louis Kahn -- became the film "My Architect." Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
One thing I wanted to say about filmفیلم makingساخت is -- about this filmفیلم --
0
0
3000
چیزی که می‌خواستم درباره
ساختِ فیلم بگویم-- درباره این فیلم --
00:15
in thinkingفكر كردن about some of the wonderfulفوق العاده talksگفتگو we'veما هستیم heardشنیدم here,
1
3000
4000
با درنظر گرفتن برخی از گفتگوهای
شگفت‌انگیزی که در اینجا شنیده‌ایم،
مایکل موشِن و برخی از
سخنرانیها درباره موسیقی،
00:19
Michaelمایکل MoschenMoschen, and some of the talksگفتگو about musicموسیقی,
2
7000
2000
00:21
this ideaاندیشه that there is a narrativeروایت lineخط,
3
9000
3000
این ایده که یک خط روایی وجود دارد،
00:24
and that musicموسیقی existsوجود دارد in time.
4
12000
3000
و موسیقی در زمان جاری است.
00:27
A filmفیلم alsoهمچنین existsوجود دارد in time; it's an experienceتجربه
5
15000
3000
فیلم هم در واقع در زمان جاری‌ است؛
این تجربه‌ای است
که شما باید از طریق
احساسی با آن روبرو شوید.
00:30
that you should go throughاز طریق emotionallyعاطفی.
6
18000
3000
و در ساخت این فیلم، حس کردم
که بسیاری از فیلم‌های مستندی که دیده‌ام
00:33
And in makingساخت this filmفیلم I feltنمد that so manyبسیاری of the documentariesفیلم مستند I've seenمشاهده گردید
7
21000
2000
00:35
were all about learningیادگیری something,
8
23000
3000
همه به نوعی درباره یادگیری چیزی
00:38
or knowledgeدانش, or drivenرانده by talkingصحبت کردن headsسر, and drivenرانده by ideasایده ها.
9
26000
4000
یا دانش، یا به نوعی سخنگویی،
و مبتنی بر ایده‌ها هستند.
00:42
And I wanted this filmفیلم to be drivenرانده by emotionsاحساسات,
10
30000
3000
و می‌خواستم این فیلم با
احساسات هدایت شود
00:45
and really to followدنبال کردن my journeyسفر.
11
33000
2000
و واقعا دنبال کننده سفرم باشد.
پس به جای یک بند حرف زدن،
فیلم از صحنه‌هایی تشکیل شده‌،
00:47
So insteadبجای of doing the talkingصحبت کردن headسر thing, insteadبجای it's composedتشکیل شده of scenesصحنه های,
12
35000
3000
00:50
and we meetملاقات people alongدر امتداد the way.
13
38000
2000
و ما افراد را در طول مسیر ملاقات می‌کنیم.
00:52
We only meetملاقات them onceیک بار.
14
40000
2000
فقط یک‌بار آن‌ها را می‌بینیم.
00:54
They don't come back severalچند timesبار, so it really chroniclesلفظ a journeyسفر.
15
42000
3000
آن‌ها چندین بار بر نمی‌گردند‌،
پس واقعا یک سفر را شرح می‌دهد.
00:57
It's something like life, that onceیک بار you get in it
16
45000
3000
چیزی شبیه زندگی است
که وقتی با آن رابطه برقرار کردید
دیگر نمی‌توانید از آن شانه خالی کنید.
01:00
you can't get out.
17
48000
2000
01:02
There are two clipsکلیپ های I want to showنشان بده you,
18
50000
2000
دو کلیپ هست که
می‌خواهم به شما نشان دهم،
01:04
the first one is a kindنوع of hodgepodgeحجاب,
19
52000
3000
اولی به نوعی درهم و برهم است،
01:07
its just threeسه little momentsلحظات, fourچهار little momentsلحظات
20
55000
3000
فقط سه لحظه کوتاه، چهار لحظه کوتاه،
با سه نفر
01:10
with threeسه of the people who are here tonightامشب.
21
58000
2000
از افرادی که امشب اینجا حضور دارند.
01:12
It's not the way they occurبه وقوع پیوستن in the filmفیلم,
22
60000
2000
از این رو نیست که آن‌ها در فیلم باشند،
زیرا بخشی از
‌صحنه‌های بسیار بزرگ‌تری هستند.
01:14
because they are partبخشی of much largerبزرگتر scenesصحنه های.
23
62000
2000
01:16
They playبازی off eachهر یک other in a wonderfulفوق العاده way.
24
64000
3000
آن‌ها به شیوه‌ای عالی
با یکدیگر بازی می‌کنند.
01:19
And that endsبه پایان می رسد with a little clipکلیپ of my fatherپدر, of Louلو,
25
67000
2000
و با کلیپ کوچکی از پدرم، لو،
01:21
talkingصحبت کردن about something that is very dearعزیزم to him,
26
69000
2000
و درباره چیزی که خیلی
برایش عزیز است صحبت می‌کند
01:23
whichکه is the accidentsحوادث of life.
27
71000
2000
که «رویدادهای زندگی» است،
01:25
I think he feltنمد that the greatestبزرگترین things in life were accidentalتصادفی,
28
73000
3000
به نظر من، او احساس می‌کرد که
بزرگ‌ترین چیزهای زندگی تصادفی است،
01:28
and perhapsشاید not plannedبرنامه ریزی شده at all.
29
76000
3000
و شاید هیچ برنامه‌ای در کار نباشد.
01:31
And those threeسه clipsکلیپ های will be followedدنبال شد by a sceneصحنه of
30
79000
4000
و این سه کلیپ به دنبال صحنه‌ای است که
شاید از نظر من، در واقع
بزرگ‌ترین ساختمان او باشد
01:35
perhapsشاید what, to me, is really his greatestبزرگترین buildingساختمان
31
83000
2000
01:37
whichکه is a buildingساختمان in Dhakaداکا, Bangladeshبنگلادش.
32
85000
2000
که ساختمانی در داکا در بنگلادش است.
01:39
He builtساخته شده the capitalسرمایه، پایتخت over there.
33
87000
3000
او پایتخت را آنجا بنا کرد.
و فکر کنم شما از این ساختمان لذت می‌برید،
هرگز دیده نشده --
01:42
And I think you'llشما خواهید بود enjoyلذت بردن this buildingساختمان, it's never been seenمشاهده گردید --
34
90000
2000
01:44
it's been still photographedعکسبرداری, but never photographedعکسبرداری by a filmفیلم crewخدمه.
35
92000
5000
از آن عکس گرفته‌شده، اما هرگز توسط
یک تیم حرفه‌ای عکاسی، عکاسی نشده است.
01:49
We were the first filmفیلم crewخدمه in there.
36
97000
3000
ما اولین گروه فیلمبرداری در آنجا بودیم.
01:52
So you'llشما خواهید بود see imagesتصاویر of this remarkableقابل توجه buildingساختمان.
37
100000
3000
بنابراین تصاویر این ساختمان
قابل‌توجه را خواهید دید.
01:55
A coupleزن و شوهر of things to keep in mindذهن when you see it,
38
103000
2000
دو چیز را وقتی دیدید، به خاطر داشته باشید،
01:57
it was builtساخته شده entirelyبه طور کامل by handدست,
39
105000
2000
کاملا با دست ساخته شده‌است،
01:59
I think they got a craneجرثقیل the last yearسال.
40
107000
4000
من فکر می‌کنم که آن‌ها سال پیش
یک جرثقیل داشتند.
02:03
It was builtساخته شده entirelyبه طور کامل by handدست off bambooبامبو scaffoldingداربست,
41
111000
3000
این ساختمان به طور کامل
با چوب بامبو داربست شده‌ بود،
افرادی که این سبدهای بتن را
روی سرشان حمل می‌کردند
02:06
people carryingحمل کردن these basketsسبد خرید of concreteبتن on theirخودشان headsسر,
42
114000
2000
02:08
dumpingدمیدن them in the formsتشکیل می دهد.
43
116000
2000
و آن‌ها را با اَشکالی پرتاب می‌کردند.
02:10
It is the capitalسرمایه، پایتخت of the countryکشور,
44
118000
2000
اینجا پایتخت کشور است،
02:12
and it tookگرفت 23 yearsسالها to buildساختن,
45
120000
3000
و ۲۳ سال طول کشید تا ساخته شود،
02:15
whichکه is something they seemبه نظر می رسد to be very proudمغرور of over there.
46
123000
3000
که به نظر می‌رسد بسیار هم
به آن افتخار می‌کنند.
02:18
It tookگرفت as long as the Tajتاج Mahalماهال.
47
126000
2000
ساختن آن به اندازه تاج‌محل طول کشید.
02:20
Unfortunatelyمتاسفانه it tookگرفت so long that Louلو never saw it finishedتمام شده.
48
128000
3000
متأسفانه آن قدر طول کشید که
لو تمام شدنش را هرگز ندید.
02:23
He diedفوت کرد in 1974.
49
131000
3000
او در سال ۱۹۷۴ بدرود حیات گفت.
02:26
The buildingساختمان was finishedتمام شده in 1983.
50
134000
3000
و ساختِ بنا در ۱۹۸۳ به پایان رسید.
02:29
So it continuedادامه یافت on for manyبسیاری yearsسالها
51
137000
2000
بنابراین سال‌های بسیاری
02:31
after he diedفوت کرد.
52
139000
3000
پس از مرگ او ادامه داشت.
به این فکر کنید که
وقتی آن ساختمان را می‌بینید،
02:34
Think about that when you see that buildingساختمان,
53
142000
2000
02:36
that sometimesگاه گاهی the things we striveتلاش کن for so hardسخت in life we never get to see finishedتمام شده.
54
144000
4000
گاهی اوقات چیزهایی که در زندگی برای آن
سخت تلاش می‌کنیم هرگز به پایان نمی‌رسند.
02:40
And that really struckرخ داد me about my fatherپدر,
55
148000
4000
و این موضوع واقعا مرا به یاد پدرم انداخت،
به این معنا که او چنین اعتقادی داشت،
02:44
in the senseاحساس that he had suchچنین beliefاعتقاد
56
152000
2000
02:46
that somehowبه نحوی, doing these things
57
154000
2000
به نوعی با انجام این کارها،
به روشی که او ارائه داده است،
این که خروجی خوبی خواهد داشت،
02:48
givingدادن in the way that he gaveداد, that something good would come out of it,
58
156000
3000
حتی در میانه یک جنگ،
یک جنگ با پاکستان در یک نقطه وجود داشت،
02:51
even in the middleوسط of a warجنگ, there was a warجنگ with Pakistanپاکستان at one pointنقطه,
59
159000
2000
02:53
and the constructionساخت و ساز stoppedمتوقف شد totallyکاملا and he keptنگه داشته شد workingکار کردن,
60
161000
3000
ساخت‌وساز متوقف شده بود
و او به کار ادامه داد،
02:56
because he feltنمد, "Well when the warجنگ is doneانجام شده
61
164000
2000
زیرا احساس می‌کرد، «خوب وقتی جنگ تمام شود،
02:58
they'llآنها خواهند شد need this buildingساختمان."
62
166000
3000
آن‌ها به این ساختمان نیاز خواهند داشت.»
بنابراین، این دو کلیپی است
که قصد نمایش آن را دارم.
03:01
So, those are the two clipsکلیپ های I'm going to showنشان بده.
63
169000
2000
03:03
Rollرول that tapeنوار.
64
171000
3000
نوار را بگذارید.
03:06
(Applauseتشویق و تمجید)
65
174000
7000
(تشویق)
03:14
Richardریچارد Saulساول Wurmanوورمن: I rememberیاد آوردن hearingشنیدن him talk at Pennپن.
66
182000
3000
ریچارد سول وِرمن: یادم می‌آید که
که داشت در پِن حرف می‌زد.
03:17
And I cameآمد home and I said to my fatherپدر and motherمادر,
67
185000
3000
و من به خانه برگشتم
و به پدرم و مادرم گفتم:
03:20
"I just metملاقات کرد this man: doesn't have much work,
68
188000
3000
«تازه با این مرد آشنا شدم:
زیاد کار نمی‌کند،
03:23
and he's sortمرتب سازی of uglyزشت, funnyخنده دار voiceصدای,
69
191000
4000
و او فردی زشت با صدایی مضحک است
03:27
and he's a teacherمعلم at schoolمدرسه.
70
195000
2000
و او معلمِ مدرسه است.
می‌دانم که هرگز چیزی از او نشنیده‌اید،
اما همین امروز را به‌خاطر داشته باشید،
03:29
I know you've never heardشنیدم of him, but just markعلامت this day
71
197000
3000
03:32
that somedayروزی you will hearشنیدن of him,
72
200000
3000
که روزی از او خواهید شنید،
چون او واقعا مرد فوق‌العاده‌ای است.»
03:35
because he's really an amazingحیرت آور man."
73
203000
3000
03:38
Frankصریح Gehryگری: I heardشنیدم he had some kindنوع of a flingپرت کردن with Ingridاینگرید Bergmanبرگمن. Is that trueدرست است?
74
206000
6000
فرانک گری: شنیده‌ام که با
اینگرید برگمن سَر و سِری داشته حقیقت دارد؟
ناتانیل کان: اگر داشته که
خیلی خوش‌شانس بوده.
03:44
Nathanielناتانیل Kahnکان: If he did he was a very luckyخوش شانس man.
75
212000
2000
03:46
(Laughterخنده)
76
214000
2000
(خنده)
03:48
NKNk: Did you hearشنیدن that, really?
77
216000
1000
ن.ک: واقعا درباره‌اش چیزی شنیدی؟
03:49
FGFG: Yeah, when he was in Romeرم.
78
217000
3000
ف.گ: آره، وقتی توی رم بود.
03:52
Mosheموش Safdieصفدی: He was a realواقعی nomadعروسک.
79
220000
3000
موشه سفدی: او یک خانه‌به‌دوش واقعی بود.
می‌دانی، از وقتی در دفتر کار می کردم،
می‌شناختمش،
03:55
And you know, when I knewمی دانست him when I was in the officeدفتر,
80
223000
2000
03:57
he would come in from a tripسفر, and he would be in the officeدفتر
81
225000
2000
به محض برگشت از سفر،
در دفتر کارش بود
03:59
for two or threeسه daysروزها intenselyشدیدا, and he would packبسته up and go.
82
227000
3000
برای دو یا سه روز به شدت کار می‌کرد
و دوباره بار سفر می‌بست و می‌رفت.
04:02
You know he'dاو می خواهد be in the officeدفتر tillتا threeسه in the morningصبح workingکار کردن with us
83
230000
4000
می‌دانی که او تا
ساعت سه صبح با ما کار می‌کرد
04:06
and there was this kindنوع of senseاحساس of the nomadعروسک in him.
84
234000
2000
و این نوع احساس خانه به دوشی
در او وجود داشت.
04:08
I mean as tragicغم انگیز as his deathمرگ was in a railwayراه آهن stationایستگاه,
85
236000
6000
منظورم آن است که مرگ او
در یک ایستگاه راه‌آهن،
04:14
it was so consistentاستوار with his life, you know?
86
242000
2000
خیلی با زندگی او سازگار است، می‌دانی؟
04:16
I mean I oftenغالبا think I'm going to dieمرگ in a planeسطح,
87
244000
2000
یعنی اغلب فکر می‌کنم در
هواپیما می‌میرم،
04:18
or I'm going to dieمرگ in an airportفرودگاه,
88
246000
2000
یا در فرودگاه،
04:20
or dieمرگ joggingپیاده روی withoutبدون an identificationشناسایی on me.
89
248000
3000
یا در حال پیاده‌روی تند
بدون این که کسی مرا شناسایی کند می‌میرم.
04:23
I don't know why I sortمرتب سازی of carryحمل that
90
251000
2000
نمی‌دانم چرا چنین چیزی را
04:25
from that memoryحافظه of the way he diedفوت کرد.
91
253000
3000
از خاطره مرگ او به یاد می‌آورم.
04:28
But he was a sortمرتب سازی of a nomadعروسک at heartقلب.
92
256000
5000
اما او به نوعی ذاتا خانه‌به‌دوش بود.
04:33
Louisلوئیس Kahnکان: How accidentalتصادفی our existencesموجودات are really
93
261000
3000
لویی کان: چقدر وجود ما تصادفی است واقعا
04:36
and how fullپر شده of influenceنفوذ by circumstanceچگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح.
94
264000
4000
و چقدر مملو از تاثیر رویدادها هستیم.
(رودخانه گنگ، بنگلادش)
مرد: ما کارگرانی هستیم که
صبح‌ها همیشه به اینجا می‌آییم،
05:56
Man: We are the morningصبح workersکارگران who come, all the time, here
95
344000
5000
06:01
and enjoyلذت بردن the walkingپیاده روی, city'sشهرستان beautyزیبایی and the atmosphereاتمسفر
96
349000
4000
و از پیاده‌روی، زیبایی شهر
و فضا لذت می‌بریم.
06:05
and this is the nicestبهترین placeمحل of Bangladeshبنگلادش.
97
353000
4000
و اینجا بهترین جای بنگلادش است.
06:09
We are proudمغرور of it.
98
357000
2000
به آن افتخار می‌کنیم.
ن.ک: به آن افتخار می‌کنید؟
06:11
NKNk: You're proudمغرور of it?
99
359000
2000
مرد: بله، این تصویرملی بنگلادش است.
06:13
Man: Yes, it is the nationalملی imageتصویر of Bangladeshبنگلادش.
100
361000
3000
06:16
NKNk: Do you know anything about the architectمعمار?
101
364000
3000
ن.ک: چیزی از معمار آن می‌دانید؟
مرد: معمار؟ درباره‌اش شنیده‌ام،
از معماران رده بالا بوده است.
06:19
Man: Architectمعمار? I've heardشنیدم about him; he's a top-rankingرتبه بالا architectمعمار.
102
367000
7000
06:26
NKNk: Well actuallyدر واقع I'm here because I'm the architect'sمعمار sonفرزند پسر,
103
374000
3000
ن.ک: خُب راستش من اینجا هستم
چون پسر همان معمارم،
06:29
he was my fatherپدر.
104
377000
2000
او پدرم بود.
06:31
Man: Oh! Dadبابا is Louisلوئیس Farrakhanفراخان?
105
379000
2000
مرد: اوه، پدرت لویی فرخ‌خان بود؟
06:33
NKNk: Yeah. No not Louisلوئیس Farrakhanفراخان, Louisلوئیس Kahnکان.
106
381000
3000
ن.ک: بله. نه لویی فرخ‌خان، لویی کان.
06:36
Man: Louisلوئیس Kahnکان, yes!
107
384000
3000
(خنده)
06:39
(Laughterخنده)
108
387000
2000
06:41
Man: Your fatherپدر, is he aliveزنده است?
109
389000
2000
مرد: پدر شما، آیا در قید حیات هستند؟
06:43
NKNk: No, he's been deadمرده for 25 yearsسالها.
110
391000
3000
ن.ک: نه، ۲۵ سال است که بدرود حیات گفته.
06:46
Man: Very pleasedخوشحال to welcomeخوش آمدی you back.
111
394000
3000
مرد: بسیار خوشحالیم، بسیار خوش آمدید.
06:49
NKNk: Thank you.
112
397000
1000
ن.ک: متشکرم.
ن.ک: اوهیچ‌وقت تمام شدن بنا را ندید، بابا.
07:30
NKNk: He never saw it finishedتمام شده, Popپاپ.
113
438000
2000
07:32
No, he never saw this.
114
440000
3000
مرد: ندید؟
ن.ک: نه، هیچ‌وقت این را ندید.
07:57
Shamsulشمسول Waresاجناس: It was almostتقریبا impossibleغیرممکن است, buildingساختمان for a countryکشور like oursما.
115
465000
4000
شمسول وارز: ساختِ چنین بنایی برای کشوری
مثل کشورما تقریبا غیرممکن بود.
08:01
In 30, 50 yearsسالها back, it was nothing, only paddyدستمال مرطوب fieldsزمینه های,
116
469000
4000
در ۳۰، ۵۰ سال پیش، اینجا چیزی نبود
جز مزارع برنج،
08:05
and sinceاز آنجا که we invitedدعوت کرد him here,
117
473000
3000
و از آنجا که ما او را به اینجا دعوت کردیم
08:08
he feltنمد that he has got a responsibilityمسئوليت.
118
476000
2000
او احساس کرد که مسئولیتی دارد.
او می‌خواست که موسای اینجا باشد،
او به ما دموکراسی داد.
08:10
He wanted to be a Mosesموسی here, he gaveداد us democracyدموکراسی.
119
478000
3000
08:13
He is not a politicalسیاسی man,
120
481000
2000
او سیاسی نبود،
08:15
but in this guiseپوشش he has givenداده شده us
121
483000
2000
اما در این لباس، نظام دموکراسی را به ما
داده‌است و از آنجا می‌توانیم ترقی کنیم.
08:17
the institutionموسسه for democracyدموکراسی, from where we can riseبالا آمدن.
122
485000
3000
08:20
In that way it is so relevantمربوط.
123
488000
4000
با این اوصاف است که
این موضوع بسیار مرتبط است.
او به این مساله اهمیت نمی‌داد که
این کشور چقدر پول دارد،
08:24
He didn't careاهميت دادن for how much moneyپول this countryکشور has,
124
492000
2000
08:26
or whetherچه he would be ableتوانایی to ever finishپایان دادن this buildingساختمان,
125
494000
3000
یا اینکه آیا قادر خواهد بود که
این ساختمان را به پایان برساند،
08:29
but somehowبه نحوی he has been ableتوانایی to do it, buildساختن it, here.
126
497000
3000
اما به طریقی توانست این کار را بکند،
اینجا را بسازد.
08:32
And this is the largestبزرگترین projectپروژه he has got in here, the poorestفقیرترین countryکشور in the worldجهان.
127
500000
5000
و این بزرگ‌ترین پروژه‌ای است که او
اینجا به دست آورده‌است، فقیرترین کشور دنیا
ن.ک: این به قیمت زندگی‌اش تمام شد.
08:37
NKNk: It costهزینه him his life.
128
505000
2000
س.و: بله، او زندگیش را
برای این کار هزینه کرد،
08:39
SWSW: Yeah, he paidپرداخت شده. He paidپرداخت شده his life for this,
129
507000
3000
08:42
and that is why he is great and we'llخوب rememberیاد آوردن him.
130
510000
4000
و به همین خاطر است که او بزرگ است
و ما او را اینجا به نیکی یاد می‌کنیم.
اما اوهمچنین انسان بود.
08:46
But he was alsoهمچنین humanانسان.
131
514000
2000
08:48
Now his failureشکست to satisfyبرآورده the familyخانواده life,
132
516000
5000
حالا نتیجه شکست او
در تامین رضایت زندگی خانوادگی‌اش،
08:53
is an inevitableاجتناب ناپذیر associationاتحادیه of great people.
133
521000
3000
ایجاد اجتماعی اجتناب‌ناپذیر
از مردمانی بزرگ است.
08:56
But I think his sonفرزند پسر will understandفهمیدن this,
134
524000
3000
و فکر می‌کنم که پسرش این را درک کند،
و به نظر من هیچ حس کینه
08:59
and will have no senseاحساس of grudgeناراحتی,
135
527000
2000
09:01
or senseاحساس of beingبودن neglectedغفلت, I think.
136
529000
3000
و یا درکی از اهمال در او نخواهد داشت.
09:04
He caredمراقب باشید in a very differentناهمسان mannerشیوه,
137
532000
3000
او با مَنِشی بسیار متفاوت اهمیت می‌داد،
اما زمان زیادی می‌برد تا آن را درک کنیم.
09:07
but it takes a lot of time to understandفهمیدن that.
138
535000
2000
09:09
In socialاجتماعی aspectجنبه of his life
139
537000
4000
از جنبه اجتماعی زندگی او،
09:13
he was just like a childکودک, he was not at all maturedبالغ شده است.
140
541000
2000
او به مانند کودکی بود،
به بلوغ کامل نرسیده بود.
09:15
He could not say no to anything,
141
543000
2000
او نمی‌توانست به چیزی «نه» بگوید،
09:17
and that is why, that he cannotنمی توان say no to things,
142
545000
3000
و به همین دلیل که او نتوانست
به چیزها «نه» بگوید،
09:20
we got this buildingساختمان todayامروز.
143
548000
3000
امروزه ما چنین بنایی داریم.
می‌دانی، تنها راهی که می‌توانی درکش کنی
این است که او را درک کنی.
09:23
You see, only that way you can be ableتوانایی to understandفهمیدن him.
144
551000
3000
09:26
There is no other shortcutمیانبر,
145
554000
3000
هیچ راه میانبر دیگری نیست،
هیچ راه دیگری برای درک کردن او نیست.
09:29
no other way to really understandفهمیدن him.
146
557000
3000
اما فکر می‌کنم که او
این ساختمان را به ما داده‌است
09:32
But I think he has givenداده شده us this buildingساختمان
147
560000
8000
و ما همیشه او را احساس می‌کنیم،
09:40
and we feel all the time for him,
148
568000
2000
به همین دلیل است که
او به ما عشق ورزیده است.
09:42
that's why, he has givenداده شده love for us.
149
570000
3000
09:45
He could not probablyشاید give the right kindنوع of love for you,
150
573000
3000
شاید او نتوانسته آن عشق مناسب شما را
به شما بدهد،
09:48
but for us, he has givenداده شده the people the right kindنوع of love,
151
576000
3000
اما برای ما، او به مردم
نوع درست عشق را داده‌است،
09:51
that is importantمهم.
152
579000
2000
که مهم است.
09:53
You have to understandفهمیدن that.
153
581000
2000
تو باید این را درک کنی.
09:55
He had an enormousعظیم amountمیزان of love,
154
583000
2000
او عشق عظیمی داشت،
09:57
he lovedدوست داشتنی everybodyهمه.
155
585000
2000
و همه را دوست می‌داشت.
09:59
To love everybodyهمه, he sometimesگاه گاهی did not see
156
587000
4000
برای عشق ورزیدن و دوست داشتن همه، شاید او
گاهی نزدیک‌ترین آدم‌های زندگی‌اش را ندید،
10:03
the very closestنزدیکترین onesآنهایی که,
157
591000
3000
10:06
and that is inevitableاجتناب ناپذیر for menمردان of his statureقد بلند.
158
594000
5000
و این امر برای مردانی در سطح و اندازه او
اجتناب‌ناپذیراست.
10:15
(Applauseتشویق و تمجید)
159
603000
7000
(تشویق)
Translated by Hajar Almasi
Reviewed by Saeid Saadattalab

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Nathaniel Kahn - Filmmaker
Nathaniel Kahn is an Oscar- and Emmy-nominated maker of documentary films. His journey to understand his distant father -- the legendary modern architect Louis Kahn -- became the film "My Architect."

Why you should listen

The architect Louis Kahn was known for formally brilliant modern buildings, but his personal life was utterly baroque: married with one child, he had two other children by two other women. His only son, Nathaniel, met him rarely; Louis died when Nathaniel was only 11. Nathaniel grew up to become a playwright and documentary filmmaker -- he worked on such award-winning films as 1996's My Father's Garden and Canary of the Ocean

His 2002 film My Architect traveled the world to uncover the mysteries of his father, looking for clues in Louis Kahn's body of work, in his work relationships and his personal ones. It's a film with meaning to anyone who seeks to understand the relationship between art and love. After My Architect, Kahn directed the Oscar- and Emmy-nominated 2004 documentary Two Hands, about the pianist Leon Fleischer, and produced a mockumental look at the director M. Night Shyamalan.

More profile about the speaker
Nathaniel Kahn | Speaker | TED.com