ABOUT THE SPEAKER
Vilayanur Ramachandran - Brain expert
Neurologist V.S. Ramachandran looks deep into the brain’s most basic mechanisms. By working with those who have very specific mental disabilities caused by brain injury or stroke, he can map functions of the mind to physical structures of the brain.

Why you should listen

V.S. Ramachandran is a mesmerizing speaker, able to concretely and simply describe the most complicated inner workings of the brain. His investigations into phantom limb pain, synesthesia and other brain disorders allow him to explore (and begin to answer) the most basic philosophical questions about the nature of self and human consciousness.

Ramachandran is the director of the Center for Brain and Cognition at the University of California, San Diego, and an adjunct professor at the Salk Institute. He is the author of Phantoms in the Brain (the basis for a Nova special), A Brief Tour of Human Consciousness and The Man with the Phantom Twin: Adventures in the Neuroscience of the Human Brain.

More profile about the speaker
Vilayanur Ramachandran | Speaker | TED.com
TED2007

VS Ramachandran: 3 clues to understanding your brain

ویلایانور راماچاندران در مورد ذهن می‌گوید

Filmed:
5,019,899 views

ویلایانور راماچاندران با استفاده از مثال زدن سه توهم حیرت آور به ما خواهد گفت که آسیب‌های مغزی چه چیزهایی را در مورد ارتباط بین بافت مغزی و ذهن می‌توانند آشکار کنند.
- Brain expert
Neurologist V.S. Ramachandran looks deep into the brain’s most basic mechanisms. By working with those who have very specific mental disabilities caused by brain injury or stroke, he can map functions of the mind to physical structures of the brain. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:25
Well, as Chrisکریس pointedخاطر نشان out, I studyمطالعه the humanانسان brainمغز,
0
0
4000
خوب، همانطور که کریس اشاره کرد، من مغز انسان --
00:29
the functionsتوابع and structureساختار of the humanانسان brainمغز.
1
4000
2000
و کارکردهایش و ساختار مغز انسان را مطالعه می‌کنم.
00:31
And I just want you to think for a minuteدقیقه about what this entailsمستلزم.
2
6000
4000
و من فقط می‌خواهم که شما برای یه دقیقه فکر کنید که این شامل چی می‌شود.
00:35
Here is this massجرم of jellyژله, three-poundسه پوند massجرم of jellyژله
3
10000
4000
اینجا ما این جرم ژله‌ای مانند را داریم که حدود یک و نیم کیلوگرم است.
00:39
you can holdنگه دارید in the palmنخل of your handدست,
4
14000
3000
می‌تونید اون رو کف دست‌تون بگیرید،
00:42
and it can contemplateاندیشیدن the vastnessگستردگی of interstellarدر میان ستارگان spaceفضا.
5
17000
4000
جرمی که می‌تونه در مورد عظمت بین ستاره‌ای تعمق کنه.
00:46
It can contemplateاندیشیدن the meaningبه معنی of infinityبی نهایت
6
21000
2000
اون می‌تونه در مورد معنای بی‌نهایت تعمق کنه
00:48
and it can contemplateاندیشیدن itselfخودش contemplatingفکر کردن on the meaningبه معنی of infinityبی نهایت.
7
23000
5000
اون می‌تونه به اینکه خودش داره درمورد معنای بی‌نهایت تعمق می‌کنه، فکر کنه.
00:53
And this peculiarعجیب و غریب recursiveبازگشتی qualityکیفیت that we call self-awarenessخودآگاهی,
8
28000
5000
ما این توانایی بازگشتی (فکر کردن به تفکر خود) را خودآگاهی می‌نامیم.
00:58
whichکه I think is the holyمقدس grailقهوه ای of neuroscienceعلوم اعصاب, of neurologyعصب شناسی,
9
33000
4000
که من فکر می‌کنم این توانایی، هدف نهایی نوروساینس و نورولوژیست.
01:02
and hopefullyخوشبختانه, somedayروزی, we'llخوب understandفهمیدن how that happensاتفاق می افتد.
10
37000
2000
و ما امیدواریم که روزی بفهمیم چگونه فرآیند خودآگاهی اتفاق می‌افته.
01:05
OK, so how do you studyمطالعه this mysteriousمرموز organعضو?
11
40000
3000
شما چطور این عضو رمزآلود را مطالعه می‌کنید؟
01:08
I mean, you have 100 billionبیلیون nerveعصب cellsسلول ها,
12
43000
4000
منظورم اینه که شما ۱۰۰ بیلیون سلول عصبی دارید،
01:12
little wispswisps of protoplasmپروتوپلاسم, interactingتعامل with eachهر یک other,
13
47000
3000
رشته‌های باریکی از پروتوپلاسم که با همدیگه در حال تعامل هستند.
01:15
and from this activityفعالیت emergesظاهر می شود the wholeکل spectrumطیف of abilitiesتوانایی ها
14
50000
4000
و از این فعالیت تمام طیف گسترده‌ی توانایی‌ها ایجاد می‌شه
01:19
that we call humanانسان natureطبیعت and humanانسان consciousnessآگاهی.
15
54000
3000
توانایی‌هایی که ما اون‌ها رو سرشت انسانی و آگاهی انسانی می‌نامیم.
01:22
How does this happenبه وقوع پیوستن?
16
57000
1000
چطور این اتفاق می‌افته؟
01:23
Well, there are manyبسیاری waysراه ها of approachingنزدیک شدن the functionsتوابع of the humanانسان brainمغز.
17
58000
3000
خوب، روش‌های مختلفی برای بررسی کارکردهای مغز انسان وجود داره.
01:26
One approachرویکرد, the one we use mainlyبه طور عمده,
18
61000
3000
یه رویکرد که ما به طور عمده ازش استفاده می‌کنیم اینه که
01:29
is to look at patientsبیماران with sustainedپایدار damageخسارت to a smallکوچک regionمنطقه of the brainمغز,
19
64000
5000
بیمارانی که آسیب دائمی‌ای به یه قسمت کوچیک از مغزشون خورده رو مطالعه کنیم،
01:34
where there's been a geneticژنتیک changeتغییر دادن in a smallکوچک regionمنطقه of the brainمغز.
20
69000
2000
و یا ببینیم که وقتی یک تغییر ژنتیکی در یک قسمت کوچک مغز پیش اومده.
01:36
What then happensاتفاق می افتد is not an across-the-boardدر سراسر هیئت مدیره reductionکاهش
21
71000
4000
چیزی که اتفاق می افته یک ناتوانی و کمبود فراگیر
01:40
in all your mentalذهنی capacitiesظرفیت ها,
22
75000
2000
در همه توانایی های مغز یا کندی توانایی های شناختی مغز نیست.
01:42
a sortمرتب سازی of bluntingتند و تیز of your cognitiveشناختی abilityتوانایی.
23
77000
3000
در همه توانایی های مغز یا کندی توانایی های شناختی مغز نیست.
01:45
What you get is a highlyبه شدت selectiveانتخابی lossاز دست دادن of one functionعملکرد,
24
80000
3000
چیزی که اتفاق می افته یک فقدان و ناکارایی در یکی از تواناییهای مشخص مغزه
01:48
with other functionsتوابع beingبودن preservedحفظ شده است intactسالم,
25
83000
2000
درحالیکه بقیه عملکردهای اون سالم و طبیعی هستند.
01:50
and this givesمی دهد you some confidenceاعتماد به نفس in assertingادعا می کند
26
85000
2000
و این ما رو مطمئن می‌کنه که بتونیم ادعا کنیم
01:52
that that partبخشی of the brainمغز is somehowبه نحوی involvedگرفتار in mediatingواسطه that functionعملکرد.
27
87000
4000
اون قسمت از مغز یه جوری در اون عملکرد دخیله.
01:56
So you can then mapنقشه functionعملکرد ontoبه سوی structureساختار,
28
91000
2000
اون‌وقت شما می‌تونید کارکردها رو به جاهای مختلف ساختار مغز نسبت بدید،
01:58
and then find out what the circuitry'sمدار مدار doing
29
93000
3000
و می‌تونید بفهمید که مداربندی مغز چه می‌کنه
02:01
to generateتولید کنید that particularخاص functionعملکرد.
30
96000
2000
که اون کارکرد خاص رو ایجاد کنه.
02:03
So that's what we're tryingتلاش کن to do.
31
98000
2000
این کاریه که ما سعی می‌کنیم انجام بدیم.
02:05
So let me give you a fewتعداد کمی strikingقابل توجه، برجسته، موثر examplesمثال ها of this.
32
100000
3000
بگذارید چند تا مثال جالب براتون بزنم.
02:08
In factواقعیت, I'm givingدادن you threeسه examplesمثال ها, sixشش minutesدقایق eachهر یک, duringدر حین this talk.
33
103000
4000
درواقع در این سخنرانی براتون سه تا مثال می‌زنم که هرکدام‌شان ۶ دقیقه وقت می‌گیره.
02:12
The first exampleمثال is an extraordinaryخارق العاده syndromeسندرم calledبه نام Capgrasکاپگرا syndromeسندرم.
34
107000
4000
اولین مثال یک سندرم استثنایی که اسمش سندرم کاپگراس است.
02:16
If you look at the first slideاسلاید there,
35
111000
2000
اگر اولین اسلاید رو اون بالا ببینید،
02:18
that's the temporalموقتی lobesلوب ها, frontalجلو lobesلوب ها, parietalتریتیال lobesلوب ها, OK --
36
113000
5000
اون لوب‌های گیجگاهی و لوب‌های پیشانی و لوب‌های آهیانه‌ای است، خب--
02:23
the lobesلوب ها that constituteتشکیل می دهند the brainمغز.
37
118000
2000
این‌ها لوب‌هایی هستند که مغز رو تشکیل می‌دهند.
02:25
And if you look, tuckedبسته شدن away insideداخل the innerدرونی surfaceسطح of the temporalموقتی lobesلوب ها --
38
120000
4000
و اگه سطح داخلی لوب‌های گیجگاهی رو نگاه کنید
02:29
you can't see it there --
39
124000
2000
-- اونجا نمی‌تونید ببینیدش--
02:31
is a little structureساختار calledبه نام the fusiformfusiform gyrusگریش.
40
126000
2000
یه ساختار کوچکی هست که فیوزیفورم جایرس نام داره.
02:33
And that's been calledبه نام the faceصورت areaمنطقه in the brainمغز,
41
128000
3000
و اون منطقه چهره‌نگاری مغز است.
02:36
because when it's damagedآسیب دیده, you can no longerطولانی تر recognizeتشخیص people'sمردم facesچهره ها.
42
131000
3000
بخاطراینکه اگه صدمه ببینه، شما دیگه نمی‌تونید چهره‌های اشخاص رو تشخیص بدید.
02:39
You can still recognizeتشخیص them from theirخودشان voiceصدای
43
134000
2000
می‌تونید افراد رو از رو صداشون تشخصی بدید،
02:41
and say, "Oh yeah, that's Joeجو,"
44
136000
2000
و مثلا بگید که آره، اون فلانیه،
02:43
but you can't look at theirخودشان faceصورت and know who it is, right?
45
138000
3000
ولی نمی‌تونید دیگه به چهره‌شون نگاه کنید و بفهمید که اون کیه، درست؟
02:46
You can't even recognizeتشخیص yourselfخودت in the mirrorآینه.
46
141000
2000
اونوقت دیگه حتی نمی‌تونید خودتون رو داخل آینه بشناسید.
02:48
I mean, you know it's you because you winkچشمک and it winksچشمک زدن,
47
143000
3000
منظورم اینه که شما می‌دونید که اون شما هستید چون وقتی چشمک می‌زنید تصویرتون هم چشمک می‌زنه،
02:51
and you know it's a mirrorآینه,
48
146000
2000
و می‌دونید که اون یه آینه است،
02:53
but you don't really recognizeتشخیص yourselfخودت as yourselfخودت.
49
148000
3000
اما شما واقعا خودتون رو به عنوان خودتون نمی‌شناسید.
02:56
OK. Now that syndromeسندرم is well knownشناخته شده as causedباعث by damageخسارت to the fusiformfusiform gyrusگریش.
50
151000
4000
الان همه می‌دونند که علت این سندرم آسیب به فیزیفورم جایرس است.
03:00
But there's anotherیکی دیگر rareنادر syndromeسندرم, so rareنادر, in factواقعیت,
51
155000
3000
اما یک سندرم نادر دیگه هم وجود داره، سندرمی که حقیقتا خیلی نادره،
03:03
that very fewتعداد کمی physiciansپزشکان have heardشنیدم about it, not even neurologistsمتخصصان مغز و اعصاب.
52
158000
4000
تعداد خیلی کمی از پزشک‌ها و نورولوژیست‌ها در موردش شنیدند.
03:07
This is calledبه نام the Capgrasکاپگرا delusionتوهم,
53
162000
2000
اون «توهم کاپگرس» نام داره،
03:09
and that is a patientصبور, who'sچه کسی است otherwiseدر غیر این صورت completelyبه صورت کامل normalطبیعی,
54
164000
3000
اینجوریه که یک بیمار کاملا نرمال،
03:12
has had a headسر injuryصدمه, comesمی آید out of comaکاما,
55
167000
3000
که آسیب مغزی خورده، از کما بیرون میاد،
03:15
otherwiseدر غیر این صورت completelyبه صورت کامل normalطبیعی, he looksبه نظر می رسد at his motherمادر
56
170000
3000
اون از هرلحاظ دیگه سالمه ولی وقتی به مادرش نگاه می‌کنه
03:18
and saysمی گوید, "This looksبه نظر می رسد exactlyدقیقا like my motherمادر, this womanزن,
57
173000
3000
می‌گه: «اون زن دقیقا شبیه مادر منه،
03:21
but she's an impostorفساد.
58
176000
2000
او یه زن دیگه‌اس و داره وانمود می‌کنه مادر منه».
03:23
She's some other womanزن pretendingوانمود کردن to be my motherمادر."
59
178000
2000
او یه زن دیگه‌اس و داره وانمود می‌کنه مادر منه».
03:25
Now, why does this happenبه وقوع پیوستن?
60
180000
2000
حالا، چطور همچین چیزی می‌شه؟
03:27
Why would somebodyکسی -- and this personفرد is perfectlyکاملا lucidروشن است and intelligentباهوش - هوشمند
61
182000
3000
چرا یه نفر - درحالیکه از هرجهت دیگه کاملا هوشیار و عاقله -
03:30
in all other respectsاحترام می گذارد, but when he seesمی بیند his motherمادر,
62
185000
2000
وقتی مادرش رو می‌بینه
03:32
his delusionتوهم kicksلگد زدن in and saysمی گوید, it's not motherمادر.
63
187000
3000
توهمش عود می‌کنه که اون مادرش نیست؟
03:35
Now, the mostاکثر commonمشترک interpretationتفسیر of this,
64
190000
2000
متداول‌ترین تعبیری از این موضوع
03:37
whichکه you find in all the psychiatryروانپزشکی textbooksکتاب های درسی,
65
192000
2000
که ممکنه شما توی کتاب‌های روانپزشکی پیدا کنید
03:39
is a Freudianفروید viewچشم انداز, and that is that this chapچپ --
66
194000
4000
یه دیدگاه فرویدی است، و اون می‌گه که این مرد
03:43
and the sameیکسان argumentبحث و جدل appliesاعمال میشود to womenزنان, by the way,
67
198000
2000
البته همین بحث رو می‌شه به زن‌ها هم نسبت داد،
03:45
but I'll just talk about guys.
68
200000
2000
ولی من اینجا فقط در مورد مردها صحبت می‌کنم --
03:47
When you're a little babyعزیزم, a youngجوان babyعزیزم,
69
202000
3000
تعبیر اینه که، وقتی شما بچه‌ی کوچکی هستید
03:50
you had a strongقوی sexualجنسیت attractionجاذبه to your motherمادر.
70
205000
2000
یه جذبه‌ی جنسی قوی نسبت به مادرتون دارید.
03:52
This is the so-calledباصطلاح Oedipusادیپوس complexپیچیده of Freudفروید.
71
207000
2000
این همونه که به نام عقده ادیپ فروید شناخته می‌شه.
03:54
I'm not sayingگفت: I believe this,
72
209000
2000
من نمی‌گم که من این رو باور می‌کنم،
03:56
but this is the standardاستاندارد Freudianفروید viewچشم انداز.
73
211000
2000
اما این یک دیدگاه استاندارد فرویدی است.
03:58
And then, as you growرشد up, the cortexقشر developsتوسعه می یابد,
74
213000
3000
و وقتی که شما بزرگ می‌شید، قشر مغز توسعه پیدا می‌کنه
04:01
and inhibitsمهار می کند these latentپنهان sexualجنسیت urgesخواستار towardsبه سمت your motherمادر.
75
216000
4000
و جلوی این کشش‌های جنسی رو نسبت به مادرتون می‌گیره.
04:05
Thank God, or you would all be sexuallyجنسیت arousedتحریک شده when you saw your motherمادر.
76
220000
4000
خداروشکر، اگه اینجور نمی‌شد شما وقتی مادرتون رو می‌دیدید از لحاظ جنسی تحریک می‌شدید.
04:09
And then what happensاتفاق می افتد is,
77
224000
2000
و اونوقت
04:11
there's a blowفوت کردن، دمیدن to your headسر, damagingآسیب رساندن the cortexقشر,
78
226000
2000
اگه صدمه‌ای به سرتون بخوره که به این قشر مغز آسیب بزنه
04:13
allowingاجازه می دهد these latentپنهان sexualجنسیت urgesخواستار to emergeظهور,
79
228000
4000
باعث می‌شه که اون کشش‌های جنسی ظاهر بشند،
04:17
flamingشعله ور to the surfaceسطح, and suddenlyناگهان and inexplicablyغیر قابل توضیح است
80
232000
3000
به سطح بیاند و ناگهانی و غیرمنتظره
04:20
you find yourselfخودت beingبودن sexuallyجنسیت arousedتحریک شده by your motherمادر.
81
235000
3000
شما خودتون رو دربرابر مادرتون از لحاظ جنسی برانگیخته می‌یابید.
04:23
And you say, "My God, if this is my momمامان,
82
238000
2000
و به خودتون می‌گید: «اون خدای من اگه این مادر منه
04:25
how come I'm beingبودن sexuallyجنسیت turnedتبدیل شد on?
83
240000
2000
چطور ممکنه که من بهش کشش جنسی داشته باشم؟
04:27
She's some other womanزن. She's an impostorفساد."
84
242000
2000
اون لابد باید یه زن دیگه باشه، یه غریبه»
04:29
It's the only interpretationتفسیر that makesباعث می شود senseاحساس to your damagedآسیب دیده brainمغز.
85
244000
4000
این تنها تعبیریه که به نظر مغز آسیب دیده‌ منطقی به نظر می‌آید.
04:33
This has never madeساخته شده much senseاحساس to me, this argumentبحث و جدل.
86
248000
3000
ولی این استدلال هیچوقت به نظر من معقول و منطقی نیومده.
04:36
It's very ingeniousهوشمندانه, as all Freudianفروید argumentsاستدلال are --
87
251000
3000
این استدلال مثل بقیه تعابیر فرویدی خیلی تعبیر نبوغ‌آمیزیه--
04:39
(Laughterخنده)
88
254000
2000
(خنده حاضرین)
04:41
-- but didn't make much senseاحساس because I have seenمشاهده گردید the sameیکسان delusionتوهم,
89
256000
5000
-- اما خیلی معقول نیست چون من دقیقا همون توهم رو در مورد بیماری دیدم
04:46
a patientصبور havingداشتن the sameیکسان delusionتوهم, about his petحیوان خانگی poodleپودل.
90
261000
2000
که نسبت به سگ پودل خودش دچار توهم بود.
04:48
(Laughterخنده)
91
263000
1000
(خنده حاضرین)
04:49
He'llجهنم say, "Doctorدکتر, this is not Fifiفیفا. It looksبه نظر می رسد exactlyدقیقا like Fifiفیفا,
92
264000
5000
اون می‌گه: «دکتر، این فیفی نیست، دقیقا شبیه فیفیه،
04:54
but it's some other dogسگ." Right?
93
269000
2000
ولی یه سگ دیگه است» درست؟
04:56
Now, you try usingاستفاده كردن the Freudianفروید explanationتوضیح there.
94
271000
2000
حالا سعی کنید تعبیر فرویدی رو اونجا به کار بگیرید.
04:58
(Laughterخنده)
95
273000
1000
(خنده حاضرین)
04:59
You'llشما startشروع کن talkingصحبت کردن about the latentپنهان bestialityحیوانات in all humansانسان,
96
274000
4000
اونوقت مجبور می‌شید راجع به جانور خوئی همه انسانها صحبت کنید،
05:03
or some suchچنین thing, whichکه is quiteکاملا absurdچرند, of courseدوره.
97
278000
3000
یا یه چیزهایی از این نوع، که البته خیلی پوچ و یاوه‌اند.
05:06
Now, what's really going on?
98
281000
2000
حالا، واقعا جریان از چه قراره؟
05:08
So, to explainتوضیح this curiousکنجکاو disorderاختلال,
99
283000
2000
خب، برای توضیح این اختلال نادر،
05:10
we look at the structureساختار and functionsتوابع of the normalطبیعی visualبصری pathwaysمسیرها in the brainمغز.
100
285000
4000
ما ساختار و عملکردهای مسیرهای تصویری یک مغز سالم را بررسی می‌کنیم.
05:14
Normallyبه طور معمول, visualبصری signalsسیگنال ها come in, into the eyeballsچشم ها,
101
289000
3000
معمولا، سیگنال‌های تصویری وارد چشم‌ها می‌شوند،
05:17
go to the visualبصری areasمناطق in the brainمغز.
102
292000
2000
بعد به قسمت‌های تصویری مغز می‌روند.
05:19
There are, in factواقعیت, 30 areasمناطق in the back of your brainمغز concernedنگران with just visionچشم انداز,
103
294000
3000
در واقع در قسمت پشتی مغز شما 30 منطقه فقط مربوط به بینایی وجود داره.
05:22
and after processingدر حال پردازش all that, the messageپیام goesمی رود to a smallکوچک structureساختار
104
297000
3000
و بعد از پردازش آنها، سیگنال به سمت ساختار کوچکی به اسم
05:25
calledبه نام the fusiformfusiform gyrusگریش, where you perceiveدرک facesچهره ها.
105
300000
5000
فوزیفورم جایروس میره که شما اونجا چهره ها رو تشخیص می‌دید.
05:30
There are neuronsنورون ها there that are sensitiveحساس to facesچهره ها.
106
305000
2000
نورونهایی هستند که به چهره‌ها حساس‌اند.
05:32
You can call it the faceصورت areaمنطقه of the brainمغز, right?
107
307000
3000
میشه به اون قسمت گفت منطقه چهره‌ی مغز، درسته؟
05:35
I talkedصحبت کرد about that earlierقبلا.
108
310000
2000
قبلا راجع بهش صحبت کردم.
05:37
Now, when that area'sمناطق damagedآسیب دیده, you loseاز دست دادن the abilityتوانایی to see facesچهره ها, right?
109
312000
4000
حالا وقتی که این منطقه آسیب ببینه، شما قدرت تشخیص چهره‌ها رو از دست می‌دید، درسته؟
05:41
But from that areaمنطقه, the messageپیام cascadesآبشارها
110
316000
3000
ولی سیگنال‌ها از اون منطقه،
05:44
into a structureساختار calledبه نام the amygdalaآمیگدالا in the limbicلنزیک systemسیستم,
111
319000
3000
به ساختاری به اسم آمیگدالا که در بخش لیمبیک قرار داره انتشار پیدا می‌کنن،
05:47
the emotionalعاطفی coreهسته of the brainمغز,
112
322000
2000
هسته احساسی مغز،
05:49
and that structureساختار, calledبه نام the amygdalaآمیگدالا,
113
324000
2000
و اون ساختار، معروف به امیگدالا
05:51
gaugesسنج ها the emotionalعاطفی significanceاهمیت of what you're looking at.
114
326000
2000
اهمیت احساسی چیزی که بهش نگاه می‌کنید رو اندازه می‌گیره.
05:53
Is it preyطعمه? Is it predatorشکارچی? Is it mateرفیق?
115
328000
4000
که اون شکاره؟ شکارچیه؟ دوست و همدمه؟
05:57
Or is it something absolutelyکاملا trivialبدیهی, like a pieceقطعه of lintکتانی,
116
332000
2000
یا یه چیز کاملا معمولی مثل یه تیکه پارچه‌اس،
05:59
or a pieceقطعه of chalkگچ, or a -- I don't want to pointنقطه to that, but --
117
334000
4000
یه تیکه گچه، یا یه -- نمیخوام بهش اشاره کنم --
06:03
or a shoeکفش, or something like that? OK?
118
338000
2000
یا یه کفش یا چیزی شبیه به اونه. خب؟
06:05
Whichکدام you can completelyبه صورت کامل ignoreچشم پوشی.
119
340000
2000
چیزی که کاملا میشه ندیده گرفتش.
06:07
So if the amygdalaآمیگدالا is excitedبرانگیخته, and this is something importantمهم,
120
342000
3000
خب اگه آمیگدالا هیجان زده شده و یه چیز مهم در کاره،
06:10
the messagesپیام ها then cascadeآبشار into the autonomicاتوکمی nervousعصبی systemسیستم.
121
345000
3000
سیگنال به سمت آتونومیک اعصاب منتشر می‌شه.
06:13
Your heartقلب startsشروع می شود beatingكتك زدن fasterسریعتر.
122
348000
2000
قلب شما شروع می‌کنه به تندتر زدن،
06:15
You startشروع کن sweatingتعریق to dissipateاز بین بردن the heatحرارت that you're going to
123
350000
3000
شما شروع می‌کنید به عرق کردن برای اینکه حرارت بوجود اومده توسط بکارگیری عضله ها رو از دست بدید--
06:18
createايجاد كردن from muscularعضلانی exertionاعمال.
124
353000
2000
شما شروع می‌کنید به عرق کردن برای اینکه حرارت بوجود اومده توسط بکارگیری عضله ها رو از دست بدید--
06:20
And that's fortunateخوش شانسی, because we can put two electrodesالکترود on your palmنخل
125
355000
4000
و این مایه‌ی خوشبختیه، چون ما میتونیم دوتا الکترود روی کف دستان شما بزاریم
06:24
and measureاندازه گرفتن the changeتغییر دادن in skinپوست resistanceمقاومت producedتولید شده by sweatingتعریق.
126
359000
4000
و تغییرات مقاومتی که در نتیجه عرق کردن دست شما بوجود اومده رو اندازه بگیریم.
06:28
So I can determineتعیین کنید, when you're looking at something,
127
363000
2000
بنابراین وقتی شما دارین به چیزی نگاه می‌کنید،
06:30
whetherچه you're excitedبرانگیخته or whetherچه you're arousedتحریک شده, or not, OK?
128
365000
4000
من میتونم بفهمم که شما هیجانی یا تحریک شدید یا نه، خب؟
06:34
And I'll get to that in a minuteدقیقه.
129
369000
2000
یک مقدار جلوتر توضیع خواهم داد.
06:36
So my ideaاندیشه was, when this chapچپ looksبه نظر می رسد at an objectشی, when he looksبه نظر می رسد at his --
130
371000
4000
بنابراین ایده من این بود که وقتی این جوان به شی‌ای چیزی نگاه می‌کنه--
06:40
any objectشی for that matterموضوع, it goesمی رود to the visualبصری areasمناطق and,
131
375000
4000
سیگنال اون چیز به مناطق بصری‌اش میرسه و --
06:44
howeverبا این حال, and it's processedفرآوری شده in the fusiformfusiform gyrusگریش,
132
379000
3000
به هرحال در فوزیفرم جایروس تحلیل می‌شه--
06:47
and you recognizeتشخیص it as a peaنخود plantگیاه, or a tableجدول,
133
382000
3000
و بعدش اون رو به عنوان یه گیاه یا یه میز، یا اصلا مادرتون شناسایی می‌کنید خب؟
06:50
or your motherمادر, for that matterموضوع, OK?
134
385000
2000
و بعدش اون رو به عنوان یه گیاه یا یه میز، یا اصلا مادرتون شناسایی می‌کنید خب؟
06:52
And then the messageپیام cascadesآبشارها into the amygdalaآمیگدالا,
135
387000
3000
و بعدش سیگنال به سمت آمیگدالا انتشار پیدا می‌کنه،
06:55
and then goesمی رود down the autonomicاتوکمی nervousعصبی systemسیستم.
136
390000
2000
و بعدش به سمت سیستم عصبی اتونومیک.
06:57
But maybe, in this chapچپ, that wireسیم that goesمی رود from the amygdalaآمیگدالا to the limbicلنزیک systemسیستم,
137
392000
5000
ولی ممکنه مدار ارتباطی‌ای که از آمیگدالا به سمت سیستم لیمبیک
07:02
the emotionalعاطفی coreهسته of the brainمغز, is cutبرش by the accidentتصادف.
138
397000
3000
که هسته احساسیه مغزه میره -- به دلیل تصادف قطع شده باشه.
07:05
So because the fusiformfusiform is intactسالم,
139
400000
2000
پس چون بخش فوزیفرم سالمه،
07:07
the chapچپ can still recognizeتشخیص his motherمادر,
140
402000
3000
این جوان می‌تونه مادرش رو بشناسه،
07:10
and saysمی گوید, "Oh yeah, this looksبه نظر می رسد like my motherمادر."
141
405000
2000
و بگه که "آره، این شبیه مادرمه."
07:12
But because the wireسیم is cutبرش to the emotionalعاطفی centersمراکز,
142
407000
3000
ولی چون مدار به سمت مرکز احساسی مغز بریده شده،
07:15
he saysمی گوید, "But how come, if it's my motherمادر, I don't experienceتجربه a warmthگرما?"
143
410000
4000
به خودش میگه، "ولی اگر این مادرمه، چرا من احساس گرمی و راحتی نمی‌کنم؟"
07:19
Or terrorترور, as the caseمورد mayممکن است be? Right?
144
414000
2000
یا، بعضی وقت‌ها، احساس ترس؟ درست؟
07:21
(Laughterخنده)
145
416000
1000
(خنده حاضرین)
07:22
And thereforeاز این رو, he saysمی گوید, "How do I accountحساب for this inexplicableغیر قابل توضیح است lackعدم of emotionsاحساسات?
146
417000
6000
بعدش میگه: "چه چیزی می‌تونه جوابگوی این بی احساسی و سردی غیرقابل انکار باشه؟
07:28
This can't be my motherمادر.
147
423000
2000
این نمی‌تونه مادر من باشه.
07:30
It's some strangeعجیب womanزن pretendingوانمود کردن to be my motherمادر."
148
425000
2000
این فقط یه غریبه‌اس که می‌خواد خودشو جای مادر من جا بزنه"
07:32
How do you testتست this?
149
427000
2000
چطوری میشه این رو تست کرد؟
07:34
Well, what you do is, if you take any one of you here, and put you in frontجلوی of a screenصفحه نمایش,
150
429000
2000
خب، اینطوریه که، اگر هرکدام از شما رو جلوی یک نمایشگر قرار بدیم
07:36
and measureاندازه گرفتن your galvanicگالوانیک skinپوست responseواکنش,
151
431000
3000
و مقدار مقاومت الکتریکی پوست شما رو اندازه بگیریم،
07:39
and showنشان بده picturesتصاویر on the screenصفحه نمایش,
152
434000
2000
و یک سری عکس روی صفحه نمایش نشان بدهیم،
07:41
I can measureاندازه گرفتن how you sweatعرق when you see an objectشی,
153
436000
3000
من میتونم مقدار عرق کردن شما وقتی دارید عکسی میبینید رو اندازه بگیرم،
07:44
like a tableجدول or an umbrellaچتر. Of courseدوره, you don't sweatعرق.
154
439000
3000
خب البته وقتی که شما یه چتر یا میز رو میبینید عرق نمیکنید.
07:47
If I showنشان بده you a pictureعکس of a lionشیر نر, or a tigerببر, or a pinupپینوشت, you startشروع کن sweatingتعریق, right?
155
442000
5000
ولی اگر به شما عکس یه شیر یا ببر یا یه پوستر از یه آدم معروف و جذاب نشون بدم شما شروع به عرق کردن میکنید، درسته؟
07:52
And, believe it or not, if I showنشان بده you a pictureعکس of your motherمادر --
156
447000
3000
و باور کنید یا نه، اگر به شما عکس مادرتون رو نشون بدم--
07:55
I'm talkingصحبت کردن about normalطبیعی people -- you startشروع کن sweatingتعریق.
157
450000
2000
دارم راجع به افراد معمولی صحبت میکنم -- شما شروع به عرق کردن میکنید.
07:57
You don't even have to be Jewishیهودی.
158
452000
2000
اصلا لازم نیست یهودی باشید.
07:59
(Laughterخنده)
159
454000
2000
(خنده حاضرین)
08:01
Now, what happensاتفاق می افتد if you showنشان بده this patientصبور?
160
456000
4000
حالا چه اتفاقی می‌افته اگه شما اینا رو به این بیمار نشون بدین؟
08:05
You take the patientصبور and showنشان بده him picturesتصاویر on the screenصفحه نمایش
161
460000
4000
شما عکس رو روی صفحه نمایش به اون نشون میدین
08:09
and measureاندازه گرفتن his galvanicگالوانیک skinپوست responseواکنش.
162
464000
2000
و مقاومت الکتریکی پوست اون رو اندازه می‌گیرین.
08:11
Tablesجداول and chairsصندلی ها and lintکتانی, nothing happensاتفاق می افتد, as in normalطبیعی people,
163
466000
5000
میز و صندلی و تکه پارچه مثل افراد سالم هیچ تغییری براش بوجود نمیاره،
08:16
but when you showنشان بده him a pictureعکس of his motherمادر,
164
471000
2000
ولی وقتی عکس مادرش رو بهش نشون می‌دید،
08:18
the galvanicگالوانیک skinپوست responseواکنش is flatتخت.
165
473000
2000
عکس‌العمل مقاومت الکتریکی پوستی‌اش بدون تغییره.
08:20
There's no emotionalعاطفی reactionواکنش to his motherمادر,
166
475000
2000
هیچ عکس‌العمل احساسی نسبت به مادرش نشون نمیده
08:22
because that wireسیم going from the visualبصری areasمناطق to the emotionalعاطفی centersمراکز is cutبرش.
167
477000
5000
بخاطر اینکه مدار مغزی بخش بصری به بخش احساسی قطع شده.
08:27
So his visionچشم انداز is normalطبیعی because the visualبصری areasمناطق are normalطبیعی,
168
482000
3000
پس توانایی دیدن اون سالم و معمولیه چون بخش بصری اون سالمه،
08:30
his emotionsاحساسات are normalطبیعی -- he'llجهنم laughخنده, he'llجهنم cryگریه کردن, so on and so forthچهارم --
169
485000
3000
هیجانات و احساساتش هم سالم و معمولیه -- می‌خنده، گریه می‌کنه،
08:33
but the wireسیم from visionچشم انداز to emotionsاحساسات is cutبرش
170
488000
3000
ولی مدار مغزیش از قسمت بصری به قسمت هیجانات و احساسات قطع شده
08:36
and thereforeاز این رو he has this delusionتوهم that his motherمادر is an impostorفساد.
171
491000
3000
بنابراین اون توهم داره که مادرش یه زن غریبه‌اس.
08:39
It's a lovelyدوست داشتني exampleمثال of the sortمرتب سازی of thing we do:
172
494000
3000
این یه مثال قشنگه از کارایی که ما انجام می‌دیم،
08:42
take a bizarreعجیب و غریب, seeminglyظاهرا incomprehensibleغیر قابل درک, neuralعصبی psychiatricروانپزشکی syndromeسندرم
173
497000
4000
یه سندرم عصبی-روانی عجیب و غریب و غیرقابل فهم رو بررسی میکنیم
08:46
and say that the standardاستاندارد Freudianفروید viewچشم انداز is wrongاشتباه,
174
501000
2000
و ادعا میکنیم که تعبیر فرویدی راجع به اون اشتباهه،
08:48
that, in factواقعیت, you can come up with a preciseدقیق explanationتوضیح
175
503000
4000
در واقع با شناخت ساختمان عصبی مغز میتونیم به تفسیر دقیقی برسیم.
08:52
in termsاصطلاحات of the knownشناخته شده neuralعصبی anatomyآناتومی of the brainمغز.
176
507000
2000
در واقع با شناخت ساختمان عصبی مغز میتونیم به تفسیر دقیقی برسیم.
08:54
By the way, if this patientصبور then goesمی رود,
177
509000
2000
راستی، اگر مادر همین مریض از اتاق بغلی بهش تلفن بزنه
08:56
and motherمادر phonesتلفن ها from an adjacentمجاور roomاتاق -- phonesتلفن ها him --
178
511000
5000
راستی، اگر مادر همین مریض از اتاق بغلی بهش تلفن بزنه
09:01
and he picksمی بیند up the phoneتلفن, and he saysمی گوید, "Wowوای, momمامان, how are you? Where are you?"
179
516000
4000
و اون تلفن رو برداره، خواهد گفت: "مادر، چطوری؟ کجایی؟"
09:05
There's no delusionتوهم throughاز طریق the phoneتلفن.
180
520000
2000
توهمی از طریق تلفن وجود نداره.
09:07
Then, she approachesرویکردها him after an hourساعت, he saysمی گوید, "Who are you?
181
522000
2000
بعد اگر مادرش یک ساعت دیگه بیاد پیشش، اون مریض خواهد گفت: "تو کی هستی؟
09:09
You look just like my motherمادر." OK?
182
524000
2000
خیلی شبیه مادرم هستی." خب؟
09:11
The reasonدلیل is there's a separateجداگانه pathwayمسیر
183
526000
2000
دلیلش اینه که مسیر جداگانه ای برای اتصال مراکز شنوایی مغز به مراکز هیجانی وجود داره،
09:13
going from the hearingشنیدن centersمراکز in the brainمغز to the emotionalعاطفی centersمراکز,
184
528000
4000
دلیلش اینه که مسیر جداگانه ای برای اتصال مراکز شنوایی مغز به مراکز هیجانی وجود داره،
09:17
and that's not been cutبرش by the accidentتصادف.
185
532000
2000
و اونا توی تصادف قطع نشده.
09:19
So this explainsتوضیح می دهد why throughاز طریق the phoneتلفن he recognizesبه رسمیت می شناسد his motherمادر, no problemمسئله.
186
534000
5000
به همین دلیل اون صدای مادرش رو پشت تلفن بدون مشکلی تشخیص میده.
09:24
When he seesمی بیند her in personفرد, he saysمی گوید it's an impostorفساد.
187
539000
3000
ولی وقتی مادرش رو می‌بینه، میگه این یه زن غریبه‌اس.
09:27
OK, how is all this complexپیچیده circuitryمدار مدار setتنظیم up in the brainمغز?
188
542000
4000
خب، این همه مداربندی پیچیده چطوری توی مغز بوجود اومده؟
09:31
Is it natureطبیعت, genesژن ها, or is it nurtureپرورش دهید?
189
546000
3000
آیا ذاتیه، ژنتیکیه یا پرورشی-تربیتیه؟
09:34
And we approachرویکرد this problemمسئله
190
549000
2000
و ما برای حل کردن این مشکل یه سندرم نادر دیگه به اسم عضو خیالی رو می‌سنجیم.
09:36
by consideringبا توجه به anotherیکی دیگر curiousکنجکاو syndromeسندرم calledبه نام phantomفانتوم limbاندام.
191
551000
4000
و ما برای حل کردن این مشکل یه سندرم نادر دیگه به اسم عضو خیالی رو می‌سنجیم.
09:40
And you all know what a phantomفانتوم limbاندام is.
192
555000
2000
و همه شما میدونید عضو خیالی چیه.
09:42
When an armبازو is amputatedقطع شده, or a legپا is amputatedقطع شده, for gangreneگانگرن,
193
557000
3000
وقتی یه دست یا پا قطع میشه، بخاطر قانقاریا،
09:45
or you loseاز دست دادن it in warجنگ -- for exampleمثال, in the Iraqعراق warجنگ,
194
560000
2000
یا بخاطر جنگ، برای مثال جنگ عراق--
09:47
it's now a seriousجدی problemمسئله --
195
562000
2000
که الان مشکل جدی‌ایه--
09:49
you continueادامه دهید to vividlyبه وضوح feel the presenceحضور of that missingگم شده armبازو,
196
564000
4000
حس موجود بودن دست قطع شده بصورت کاملا شفاف ادامه داره،
09:53
and that's calledبه نام a phantomفانتوم armبازو or a phantomفانتوم legپا.
197
568000
3000
و به اون میگن دست خیالی یا پای خیالی.
09:56
In factواقعیت, you can get a phantomفانتوم with almostتقریبا any partبخشی of the bodyبدن.
198
571000
2000
در واقع همه عضوهای بدن میتونن تبدیل به عضو خیالی بشن.
09:58
Believe it or not, even with internalداخلی visceraعلف هرز.
199
573000
3000
باور کنید یا نه، حتی اعضای درونی.
10:01
I've had patientsبیماران with the uterusرحم removedحذف شده -- hysterectomyهیسترکتومی --
200
576000
4000
من بیمارهایی داشته‌ام که رحم اونها با عمل جراحی برداشته شده بود
10:05
who have a phantomفانتوم uterusرحم, includingشامل phantomفانتوم menstrualقاعدگی crampsگرفتگی عضلات
201
580000
5000
که رحم خیالی، و در زمانهای مشخصی در ماه، گرفتگی‌های عضله‌ای قاعدگی داشتند.
10:10
at the appropriateمناسب time of the monthماه.
202
585000
2000
که رحم خیالی، و در زمانهای مشخصی در ماه، گرفتگی‌های عضله‌ای قاعدگی داشتند.
10:12
And in factواقعیت, one studentدانشجو askedپرسید: me the other day,
203
587000
2000
و در واقع یه روز یه دانشجو از من پرسید اونا PMS خیالی هم میگیرن؟
10:14
"Do they get phantomفانتوم PMSPMS?"
204
589000
2000
و در واقع یه روز یه دانشجو از من پرسید اونا PMS خیالی هم میگیرن؟
10:16
(Laughterخنده)
205
591000
1000
(خنده حاضرین)
10:17
A subjectموضوع ripeرسیده for scientificعلمی enquiryپرس و جو, but we haven'tنه pursuedدنبال that.
206
592000
4000
موضوعیه که برای بررسی علمی آماده‌اس، ولی ما پیگیری نکردیمش.
10:21
OK, now the nextبعد questionسوال is,
207
596000
3000
خب، حالا سوال بعدی اینه که،
10:24
what can you learnیاد گرفتن about phantomفانتوم limbsاندام ها by doing experimentsآزمایشات?
208
599000
3000
با انجام آزمایش، چه چیزایی درباره اعضای خیالی می‌تونیم یاد بگیریم؟
10:27
One of the things we'veما هستیم foundپیدا شد was,
209
602000
2000
یکی از چیزایی که ما متوجه شدیم این بود که،
10:29
about halfنیم the patientsبیماران with phantomفانتوم limbsاندام ها
210
604000
2000
تقریبا نصف بیمارهایی که اعضای خیالی داشتند
10:31
claimادعا that they can moveحرکت the phantomفانتوم.
211
606000
2000
ادعا می‌کردند که می‌تونن اون رو تکون بدن.
10:33
It'llاین خواهد شد patپات his brotherبرادر on the shoulderشانه,
212
608000
2000
میتونن باهاش روی شونه‌ی برادرشون بزنن،
10:35
it'llآن خواهد شد answerپاسخ the phoneتلفن when it ringsحلقه, it'llآن خواهد شد waveموج goodbyeخداحافظ.
213
610000
2000
میتونن باهاش تلفن رو جواب بدن وقتی زنگ می‌زنه، و میتونن باهاش دست خداحافظی تکون بدن.
10:37
These are very compellingمتقاعد کننده, vividزنده sensationsاحساسات.
214
612000
3000
این‌ها احساسات شفاف و جالبی هستند.
10:40
The patient'sبیماران not delusionalفریبکارانه.
215
615000
2000
بیمار دچار توهم نیست.
10:42
He knowsمی داند that the armبازو is not there,
216
617000
2000
میدونه که دست‌اش سر جای خودش نیست
10:44
but, neverthelessبا این اوصاف, it's a compellingمتقاعد کننده sensoryحسی experienceتجربه for the patientصبور.
217
619000
3000
ولی از این گذشته، برای بیمار تجربه احساسی غیرقابل انکاریه.
10:47
But howeverبا این حال, about halfنیم the patientsبیماران, this doesn't happenبه وقوع پیوستن.
218
622000
3000
ولی بهرحال، این اتفاق برای نیمی از مریض‌ها نمی‌افته.
10:50
The phantomفانتوم limbاندام -- they'llآنها خواهند شد say, "But doctorدکتر, the phantomفانتوم limbاندام is paralyzedفلج شده.
219
625000
4000
اونا میگن، ولی دکتر دست خیالی من فلجه.
10:54
It's fixedدرست شد in a clenchedبسته بندی شده spasmاسپاسم and it's excruciatinglyخجالت آور painfulدردناک.
220
629000
3000
اون بصورت مشت بیحرکت دراومده و خیلی دردناکه.
10:57
If only I could moveحرکت it, maybe the painدرد will be relievedتسکین دهنده."
221
632000
3000
اگر میشد تکونش می‌دادم، شاید دردش از بین می‌رفت.
11:00
Now, why would a phantomفانتوم limbاندام be paralyzedفلج شده?
222
635000
3000
حالا، چرا یه دست خیالی فلج میشه؟
11:03
It soundsبرای تلفن های موبایل like an oxymoronاکسیمورون.
223
638000
2000
یک چیز خود متناقض به نظر می‌رسه،
11:05
But when we were looking at the caseمورد sheetsورق, what we foundپیدا شد was,
224
640000
3000
ولی وفتی ما داشتیم موارد رو بررسی می‌کردیم، متوجه این شدیم که،
11:08
these people with the paralyzedفلج شده phantomفانتوم limbsاندام ها,
225
643000
2000
این افراد با دست‌های فلج خیالی،
11:10
the originalاصلی armبازو was paralyzedفلج شده because of the peripheralپیرامونی nerveعصب injuryصدمه.
226
645000
4000
دست واقعی‌شون بدلیل آسیب دیدن اعصاب فلج بوده،
11:14
The actualواقعی nerveعصب supplyingتهیه the armبازو was severedقطع شد,
227
649000
3000
اعصاب اصلی بازو از بین رفته بودند،
11:17
was cutبرش, by say, a motorcycleموتورسیکلت accidentتصادف.
228
652000
2000
بطور مثال در یک تصادف موتورسیکلت قطع شده بودند.
11:19
So the patientصبور had an actualواقعی armبازو, whichکه is painfulدردناک,
229
654000
3000
پس بیمار یه دست واقعی داشته، که خیلی درد داشته،
11:22
in a slingزنجیر for a fewتعداد کمی monthsماه ها or a yearسال, and then,
230
657000
4000
و برای چند ماه یا یک سال توی گردن آویز بوده، بعد
11:26
in a misguidedاشتباه attemptتلاش کنید to get ridخلاص شدن از شر of the painدرد in the armبازو,
231
661000
3000
در یک تلاش نادرست برای رهایی از درد دست،
11:29
the surgeonجراح amputatesamputates the armبازو,
232
664000
2000
جراح دست رو قطع می‌کنه،
11:31
and then you get a phantomفانتوم armبازو with the sameیکسان painsدرد, right?
233
666000
4000
و اونوقت دست خیالی با همان درد بوجود میاد، درست؟
11:35
And this is a seriousجدی clinicalبالینی problemمسئله.
234
670000
2000
و این یه مشکل جدیه پزشکیه.
11:37
Patientsبیماران becomeتبدیل شدن به depressedافسرده.
235
672000
2000
بیمارها افسرده می‌شوند.
11:39
Some of them are drivenرانده to suicideخودکشی کردن, OK?
236
674000
2000
بعضی از اونها به سمت خودکشی میرن، خب؟
11:41
So, how do you treatدرمان شود this syndromeسندرم?
237
676000
2000
خب چطوری میشه این مرض رو شفا داد؟
11:43
Now, why do you get a paralyzedفلج شده phantomفانتوم limbاندام?
238
678000
2000
حالا چرا عضو خیالی بوجود میاد؟
11:45
When I lookedنگاه کرد at the caseمورد sheetورق, I foundپیدا شد that they had an actualواقعی armبازو,
239
680000
4000
وقتی من به موارد نگاه می‌کردم متوجه شدم که اونها یه دست واقعی داشتن،
11:49
and the nervesاعصاب supplyingتهیه the armبازو had been cutبرش,
240
684000
3000
و اعصاب دست اونها قطع شده،
11:52
and the actualواقعی armبازو had been paralyzedفلج شده,
241
687000
3000
و دست واقعی‌شون فلج شده،
11:55
and lyingدروغ گویی in a slingزنجیر for severalچند monthsماه ها before the amputationقطع عضو,
242
690000
4000
و این دست واقعی قبل از قطع شدن ماه‌ها در گردن‌آویز بوده،
11:59
and this painدرد then getsمی شود carriedانجام over into the phantomفانتوم itselfخودش.
243
694000
6000
حالا این درد به عضو خیالی منتقل شده.
12:05
Why does this happenبه وقوع پیوستن?
244
700000
2000
چرا اینطوری می‌شه؟
12:07
When the armبازو was intactسالم, but paralyzedفلج شده,
245
702000
2000
وقتی که دست سر جاش ولی فلج بوده،
12:09
the brainمغز sendsمی فرستد commandsدستورات to the armبازو, the frontجلوی of the brainمغز, sayingگفت:, "Moveحرکت,"
246
704000
3000
مغز به دست فرمان می‌فرستاده، قسمت جلویی مغز می‌گفته: "حرکت کن"
12:12
but it's gettingگرفتن visualبصری feedbackبازخورد sayingگفت:, "No."
247
707000
2000
ولی مغز چیزی رو که می‌دیده "نمی‌تونم" بوده.
12:14
Moveحرکت. No. Moveحرکت. No. Moveحرکت. No.
248
709000
4000
حرکت کن. نمی‌تونم. حرکت کن. نمی‌تونم. حرکت کن. نمی‌تونم.
12:18
And this getsمی شود wiredسیمی into the circuitryمدار مدار of the brainمغز,
249
713000
3000
و این داخل مداربندی مغز میشه،
12:21
and we call this learnedیاد گرفتم paralysisفلج, OK?
250
716000
3000
و ما به این «فلجی آموخته‌شده» میگیم، خب؟
12:24
The brainمغز learnsیاد میگیرد, because of this Hebbianحبیبی, associativeوابسته linkارتباط دادن,
251
719000
4000
مغز می‌آموزه، بخاطر این پیوند ارتباطی "هبیان"،
12:28
that the mereصرفا commandفرمان to moveحرکت the armبازو
252
723000
3000
که خود فرمان برای حرکت دادن دست
12:31
createsایجاد می کند a sensationاحساسات of a paralyzedفلج شده armبازو.
253
726000
2000
حس فلج بودن دست رو بوجود میاره،
12:33
And then, when you've amputatedقطع شده the armبازو,
254
728000
2000
و وقتی که دست قطع میشه،
12:35
this learnedیاد گرفتم paralysisفلج carriesحمل می کند over into your bodyبدن imageتصویر
255
730000
4000
این علم به فلج بودن، به برداشت طرف از بدن خودش منتقل میشه
12:39
and into your phantomفانتوم, OK?
256
734000
3000
و به عضو خیالی‌اش، خب؟
12:42
Now, how do you help these patientsبیماران?
257
737000
2000
حالا چطوری میشه به این بیمارها کمک کرد؟
12:44
How do you unlearnبی اعتنایی the learnedیاد گرفتم paralysisفلج,
258
739000
2000
چطوری میشه فلجی آموخته‌شده رو از ذهن پاک کرد
12:46
so you can relieveاز بین بردن him of this excruciatingتعجب آور است, clenchingclenching spasmاسپاسم
259
741000
4000
که بشه او رو از درد مشقت بار اسپاسم مشت شدن عضو خیالی رها کرد؟
12:50
of the phantomفانتوم armبازو?
260
745000
2000
که بشه او رو از درد مشقت بار اسپاسم مشت شدن عضو خیالی رها کرد؟
12:52
Well, we said, what if you now sendارسال the commandفرمان to the phantomفانتوم,
261
747000
5000
خب، ما میگیم، چطوره فرمان رو به عضو خیالی بفرستیم،
12:57
but give him visualبصری feedbackبازخورد that it's obeyingاطاعت his commandفرمان, right?
262
752000
4000
ولی بازخورد بصری بهش برگردونیم که عضو خیالیش داره از دستورات پیروی می‌کنه، خب؟
13:01
Maybe you can relieveاز بین بردن the phantomفانتوم painدرد, the phantomفانتوم crampگرفتگی.
263
756000
3000
شاید بشه اینطوری درد و گرفتگی خیالی رو از بین برد.
13:04
How do you do that? Well, virtualمجازی realityواقعیت.
264
759000
2000
چطوری میشه اینکار رو کرد؟ خوب، واقعیت مجازی.
13:06
But that costsهزینه ها millionsمیلیون ها نفر of dollarsدلار.
265
761000
2000
ولی اون میلیونها دلار هزینه برمیداره.
13:08
So, I hitاصابت on a way of doing this for threeسه dollarsدلار,
266
763000
3000
پس من یه راهی برای انجام این پیدا کردم که بشه با سه دلار انجامش داد،
13:11
but don't tell my fundingمنابع مالی agenciesآژانس ها.
267
766000
2000
ولی به سرمایه‌گزارای من اینو نگید.
13:13
(Laughterخنده)
268
768000
1000
(خنده حاضرین)
13:14
OK? What you do is you createايجاد كردن what I call a mirrorآینه boxجعبه.
269
769000
4000
خب، من یه چیزی ساختم که بهش میگم جعبه آینه.
13:18
You have a cardboardمقوا boxجعبه with a mirrorآینه in the middleوسط,
270
773000
2000
یه جعبه مقواییه با یک آینه در وسطش،
13:20
and then you put the phantomفانتوم -- so my first patientصبور, Derekدرک, cameآمد in.
271
775000
4000
و بعدش عضو خیالی رو روبروش قرار میدید-- خب اولین بیمار من، دریک، اومد.
13:24
He had his armبازو amputatedقطع شده 10 yearsسالها agoپیش.
272
779000
3000
10 سال پیش دستش رو قطع کرده بودن.
13:27
He had a brachialپرچین avulsionاخراج, so the nervesاعصاب were cutبرش
273
782000
3000
بازوش کشیده شده بود، بنابراین اعصاب دستش بریده شده بودند
13:30
and the armبازو was paralyzedفلج شده, lyingدروغ گویی in a slingزنجیر for a yearسال, and then the armبازو was amputatedقطع شده.
274
785000
4000
و بازوش فلج شده بود و یک سال به گردنش آویزون بود، بعدش اونو بریدند.
13:34
He had a phantomفانتوم armبازو, excruciatinglyخجالت آور painfulدردناک, and he couldn'tنمی توانستم moveحرکت it.
275
789000
2000
اون یه دست خیالی داشت، با دردی شکنجه مانند، و نمیتونست تکونش بده.
13:36
It was a paralyzedفلج شده phantomفانتوم armبازو.
276
791000
2000
یه بازوی خیالی فلج بود.
13:38
So he cameآمد there, and I gaveداد him a mirrorآینه like that, in a boxجعبه,
277
793000
4000
پس او اومد اونجا و من بهش یه آیینه مثل اون که تعریف کردم دادم، داخل یه جعبه،
13:42
whichکه I call a mirrorآینه boxجعبه, right?
278
797000
3000
که من بهش میگم جعبه آینه، درست؟
13:45
And the patientصبور putsقرار می دهد his phantomفانتوم left armبازو,
279
800000
3000
و بیمار دست چپ خیالی خودش رو که مشت شده و درد داره در قسمت چپ آینه قرار میده،
13:48
whichکه is clenchedبسته بندی شده and in spasmاسپاسم, on the left sideسمت of the mirrorآینه,
280
803000
2000
و بیمار دست چپ خیالی خودش رو که مشت شده و درد داره در قسمت چپ آینه قرار میده،
13:50
and the normalطبیعی handدست on the right sideسمت of the mirrorآینه,
281
805000
2000
و دست سالمش رو سمت راست آینه قرار میده،
13:52
and makesباعث می شود the sameیکسان postureاستقرار, the clenchedبسته بندی شده postureاستقرار,
282
807000
4000
و دقیقا همون حالت مشت شده رو میگیره،
13:56
and looksبه نظر می رسد insideداخل the mirrorآینه. And what does he experienceتجربه?
283
811000
3000
و داخل آینه نگاه میکنه، چه چیزی تجربه میکنه؟
13:59
He looksبه نظر می رسد at the phantomفانتوم beingبودن resurrectedاحیانا,
284
814000
3000
به عضو خیالی نگاه میکنه که انگار دوباره سرجاش برگشته،
14:02
because he's looking at the reflectionانعکاس of the normalطبیعی armبازو in the mirrorآینه,
285
817000
4000
چون داره به انعکاس تصویر دست سالمش در آینه نگاه میکنه،
14:06
and it looksبه نظر می رسد like this phantomفانتوم has been resurrectedاحیانا.
286
821000
2000
و انگار که دست خیالیش دوباره سرجاش برگشته.
14:08
"Now," I said, "now, look, wiggleتکان دادن your phantomفانتوم --
287
823000
3000
من بهش گفتم: "حالا دست خیالیت --
14:11
your realواقعی fingersانگشتان, or moveحرکت your realواقعی fingersانگشتان while looking in the mirrorآینه."
288
826000
4000
انگشتان واقعیت رو تکون بده وقتی داری توی آینه نگاه میکنی."
14:15
He's going to get the visualبصری impressionاحساس؛ عقیده؛ گمان that the phantomفانتوم is movingدر حال حرکت, right?
289
830000
4000
اون احساس میکنه که انگار عضو خیالیش داره تکون میخوره، درست؟
14:19
That's obviousآشکار, but the astonishingشگفت آور thing is,
290
834000
2000
این بدیهیه، ولی اتفاق عجیبی که می‌افته اینه که،
14:21
the patientصبور then saysمی گوید, "Oh my God, my phantomفانتوم is movingدر حال حرکت again,
291
836000
3000
بیمار میگه، "خدای من، عضو خیالی من داره دوباره تکون میخوره،
14:24
and the painدرد, the clenchingclenching spasmاسپاسم, is relievedتسکین دهنده."
292
839000
2000
و درد و اسپاسم مشت شدن بازوم، از بین رفته."
14:26
And rememberیاد آوردن, my first patientصبور who cameآمد in --
293
841000
3000
و یادتون باشه، اولین بیمار من که وارد شد--
14:29
(Applauseتشویق و تمجید)
294
844000
1000
(تشویق حاضرین)
14:30
-- thank you. (Applauseتشویق و تمجید)
295
845000
4000
-- ممنون. (تشویق حاضرین)
14:34
My first patientصبور cameآمد in, and he lookedنگاه کرد in the mirrorآینه,
296
849000
3000
اولین بیمار من وارد شد، و به آینه نگاه کرد،
14:37
and I said, "Look at your reflectionانعکاس of your phantomفانتوم."
297
852000
3000
بعد من گفتم، "به تصویر انعکاسی عضو خیالیت نگاه کن."
14:40
And he startedآغاز شده gigglingگیج کردن, he saysمی گوید, "I can see my phantomفانتوم."
298
855000
2000
بعد اون شروع کرد به خندیدن و گفت، "من میتونم عضو خیالیم رو ببینم."
14:42
But he's not stupidاحمق. He knowsمی داند it's not realواقعی.
299
857000
2000
ولی اون احمق نیست، میدونه که واقعی نیست.
14:44
He knowsمی داند it's a mirrorآینه reflectionانعکاس,
300
859000
2000
میدونه که اون تصویر انعکاسی آینه‌اس،
14:46
but it's a vividزنده sensoryحسی experienceتجربه.
301
861000
2000
ولی این یه تجربه واضح حسیه.
14:48
Now, I said, "Moveحرکت your normalطبیعی handدست and phantomفانتوم."
302
863000
3000
حالا، من گفتم، "دست واقعی و خیالیت رو تکون بده."
14:51
He said, "Oh, I can't moveحرکت my phantomفانتوم. You know that. It's painfulدردناک."
303
866000
2000
او گفت، "اوه، نمیتونم دست خیالیم رو تکون بدم. خودت میدونی. دردآوره."
14:53
I said, "Moveحرکت your normalطبیعی handدست."
304
868000
2000
بهش گفتم، "دست واقعی‌ات رو تکون بده."
14:55
And he saysمی گوید, "Oh my God, my phantomفانتوم is movingدر حال حرکت again. I don't believe this!
305
870000
2000
بعدش اون گفت، "اوه خدای من، دست خیالیم داره دوباره تکون میخوره، باور نکردنیه!
14:57
And my painدرد is beingبودن relievedتسکین دهنده." OK?
306
872000
3000
دردم هم از بین رفته." خب؟
15:00
And then I said, "Closeنزدیک your eyesچشم ها."
307
875000
1000
بعدش بهش گفتم، "چشماتو ببند."
15:01
He closesبسته می شود his eyesچشم ها.
308
876000
2000
چشماشو بست.
15:03
"And moveحرکت your normalطبیعی handدست."
309
878000
1000
"و دست واقعیت رو تکون بده."
15:04
"Oh, nothing. It's clenchedبسته بندی شده again."
310
879000
1000
"اوه، نمیشه-- دوباره مشت شده."
15:05
"OK, openباز کن your eyesچشم ها."
311
880000
2000
"خب، چشماتو باز کن."
15:07
"Oh my God, oh my God, it's movingدر حال حرکت again!"
312
882000
1000
"اوه خدای من، خدای من، دوباره تکون میخوره!"
15:08
So, he was like a kidبچه in a candyآب نبات storeفروشگاه.
313
883000
2000
او مثل یه بچه توی فروشگاه آب‌نبات بود.
15:10
So, I said, OK, this provesثابت می کند my theoryتئوری about learnedیاد گرفتم paralysisفلج
314
885000
5000
پس من گفتم، خب پس این نظریه من رو راجع فلجی آموخته‌شده ثابت میکنه
15:15
and the criticalبحرانی roleنقش of visualبصری inputورودی,
315
890000
2000
و نقش مهم ورودی‌های تصویری،
15:17
but I'm not going to get a Nobelنوبل Prizeجایزه
316
892000
2000
ولی بخاطر این به من جایزه نوبل نمیدن
15:19
for gettingگرفتن somebodyکسی to moveحرکت his phantomفانتوم limbاندام.
317
894000
2000
که تونستم کمک کنم یکی بتونه عضو خیالی‌اش رو تکون بده.
15:21
(Laughterخنده)
318
896000
1000
(خنده حاضرین)
15:22
(Applauseتشویق و تمجید)
319
897000
1000
(تشویق حاضرین)
15:23
It's a completelyبه صورت کامل uselessبلا استفاده abilityتوانایی, if you think about it.
320
898000
3000
این یه توانایی کاملا بیهوده‌اس، وقتی راجع بهش فکر کنی.
15:26
(Laughterخنده)
321
901000
1000
(خنده حاضرین)
15:27
But then I startedآغاز شده realizingتحقق, maybe other kindsانواع of paralysisفلج
322
902000
4000
ولی بعد از اون من متوجه شدم، شاید بشه انواع دیگه‌ فلج
15:31
that you see in neurologyعصب شناسی, like strokeسکته مغزی, focalکانال dystoniasدیستونیوس --
323
906000
5000
که در عصب‌شناسی می‌بینید، مثل سکته یا فوکال دیستونیاس --
15:36
there mayممکن است be a learnedیاد گرفتم componentجزء to this,
324
911000
2000
ممکنه بخشی از اون آموخته‌شده باشه
15:38
whichکه you can overcomeغلبه بر with the simpleساده deviceدستگاه of usingاستفاده كردن a mirrorآینه.
325
913000
3000
که می‌تونید با وسیله ساده‌ای مثل آینه درمانش کنید.
15:41
So, I said, "Look, Derekدرک" --
326
916000
2000
پس من بهش گفتم، "ببین، دریک"--
15:43
well, first of all, the guy can't just go around carryingحمل کردن a mirrorآینه to alleviateتسکین his painدرد --
327
918000
3000
خب، اول از همه اینکه مریض نمیتونه برای تسکین دردش همش یه آینه با خودش حمل کنه--
15:46
I said, "Look, Derekدرک, take it home and practiceتمرین with it for a weekهفته or two.
328
921000
4000
بهش گفتم، دریک، با خودت ببرش خونه و یکی دو هفته‌ای باهاش تمرین کن.
15:50
Maybe, after a periodدوره زمانی of practiceتمرین,
329
925000
2000
شاید بعد از یه مدتی تمرین،
15:52
you can dispenseتوزیع with the mirrorآینه, unlearnبی اعتنایی the paralysisفلج,
330
927000
2000
بتونی فلج بودن دست خیالیت رو از یاد ببری و از آینه خلاص بشی
15:54
and startشروع کن movingدر حال حرکت your paralyzedفلج شده armبازو,
331
929000
2000
و بتونی دست خیالی فلجت رو تکون بدی،
15:56
and then, relieveاز بین بردن yourselfخودت of painدرد."
332
931000
2000
و بعدش بتونی خودتو از درد نجات بدی."
15:58
So he said OK, and he tookگرفت it home.
333
933000
2000
خب اونم گفت باشه، و دستگاه رو با خودش به خونه برد.
16:00
I said, "Look, it's, after all, two dollarsدلار. Take it home."
334
935000
2000
بهش گفتم، "ببین از همه اینا گذشته این همش دو دلار میارزه. با خودت ببرش خونه."
16:02
So, he tookگرفت it home, and after two weeksهفته ها, he phonesتلفن ها me,
335
937000
3000
خب اونم با خودش به خونه برد، و بعد از دو هفته بهم تلفن زد،
16:05
and he said, "Doctorدکتر, you're not going to believe this."
336
940000
2000
بهم گفت، "دکتر، نمیتونی اینو باور کنی."
16:07
I said, "What?"
337
942000
1000
گفتم: "چیو؟"
16:08
He said, "It's goneرفته."
338
943000
2000
بهم گفت، "از بین رفت."
16:10
I said, "What's goneرفته?"
339
945000
1000
گفتم، "چی از بین رفت؟"
16:11
I thought maybe the mirrorآینه boxجعبه was goneرفته.
340
946000
2000
فکر کردم شاید جعبه آینه از بین رفته.
16:13
(Laughterخنده)
341
948000
1000
(خنده حاضرین)
16:14
He said, "No, no, no, you know this phantomفانتوم I've had for the last 10 yearsسالها?
342
949000
3000
گفت، "نه، نه، نه، میدونی دست خیالیم که 10 سال باهام بود، ناپدید شده."
16:17
It's disappearedناپدید شد."
343
952000
2000
گفت، "نه، نه، نه، میدونی دست خیالیم که 10 سال باهام بود، ناپدید شده."
16:19
And I said -- I got worriedنگران, I said, my God,
344
954000
2000
و من گفتم -- من نگران شده بودم، گفتم، خدای من،
16:21
I mean I've changedتغییر کرد this guy'sپسر bodyبدن imageتصویر,
345
956000
2000
من تصویر ذهنی اون رو از بدنش تغییر دادم،
16:23
what about humanانسان subjectsفاعل، موضوع, ethicsاخلاق and all of that?
346
958000
3000
موضوعات انسانی،اخلاقیات و مسائل اینچنینی، چی میشه؟
16:26
And I said, "Derekدرک, does this botherزحمت you?"
347
961000
2000
بعد من گفتم، "دریک، آیا این اذیتت میکنه؟"
16:28
He said, "No, last threeسه daysروزها, I've not had a phantomفانتوم armبازو
348
963000
3000
گفت "نه، سه روزه که دست خیالیم از بین رفته
16:31
and thereforeاز این رو no phantomفانتوم elbowآرنج painدرد, no clenchingclenching,
349
966000
3000
بنابراین درد دست خیالی و اسپاسم مشت شدن،
16:34
no phantomفانتوم forearmساعد painدرد, all those painsدرد are goneرفته away.
350
969000
3000
درد قسمت جلویی بازوی خیالی و غیره همه از بین رفتن.
16:37
But the problemمسئله is I still have my phantomفانتوم fingersانگشتان danglingآویزان from the shoulderشانه,
351
972000
4000
ولی مشکل اینجاست که هنوز انگشتای خیالی من از بازوم آویزون هستند،
16:41
and your boxجعبه doesn't reachنائل شدن."
352
976000
2000
و جعبه شما اونا رو نمیتونه به من نشون بده."
16:43
(Laughterخنده)
353
978000
1000
(خنده حاضرین)
16:44
"So, can you changeتغییر دادن the designطرح and put it on my foreheadپیشانی,
354
979000
3000
"میتونید طراحی اون رو عوض کنید و اون رو روی سرم بزارین
16:47
so I can, you know, do this and eliminateاز بین بردن my phantomفانتوم fingersانگشتان?"
355
982000
3000
که بتونم با اینکار انگشتان خیالی‌ام رو حذف کنم؟"
16:50
He thought I was some kindنوع of magicianجادوگر.
356
985000
2000
فکر میکرد من یه جورایی شعبده‌باز هستم.
16:52
Now, why does this happenبه وقوع پیوستن?
357
987000
1000
حالا این چرا پیش میاد؟
16:53
It's because the brainمغز is facedدر مواجهه with tremendousفوق العاده sensoryحسی conflictدرگیری.
358
988000
3000
بخاطر اینه که مغز با کشمکش حسی عظیمی روبرو میشه.
16:56
It's gettingگرفتن messagesپیام ها from visionچشم انداز sayingگفت: the phantomفانتوم is back.
359
991000
3000
اون از چشم پیام‌هایی میگیره که میگن عضو خیالی برگشته.
16:59
On the other handدست, there's no appropriateمناسب receptionپذیرش,
360
994000
2000
از طرف دیگه گیرایی مناسبی وجود نداره،
17:01
muscleماهیچه signalsسیگنال ها sayingگفت: that there is no armبازو, right?
361
996000
4000
عضله‌ها پیام میدن که بازویی وجود نداره، خب؟
17:05
And your motorموتور commandفرمان sayingگفت: there is an armبازو,
362
1000000
2000
و فرمان موتوری مغز میگه که بازویی وجود نداره،
17:07
and, because of this conflictدرگیری, the brainمغز saysمی گوید, to hellجهنم with it,
363
1002000
3000
و بخاطر همین کشمکش، مغز میگه، بی‌خیالش،
17:10
there is no phantomفانتوم, there is no armبازو, right?
364
1005000
3000
عضو خیالی وجود نداره، بازوی واقعی هم وجود نداره، درست؟
17:13
It goesمی رود into a sortمرتب سازی of denialانکار -- negatesنفی می کند the signalsسیگنال ها.
365
1008000
2000
مغز یه جورایی میره توی حالت تکذیب و انکار-- سرسری از پیام‌ها میگذره.
17:15
And when the armبازو disappearsناپدید می شود, the bonusجایزه is, the painدرد disappearsناپدید می شود
366
1010000
4000
و وقتی که بازو ناپدید میشه، پاداشش اینه که درد ناپدید میشه
17:19
because you can't have disembodiedغیرمستقیم painدرد floatingشناور out there, in spaceفضا.
367
1014000
4000
چون نمیشه درد تجزیه شده شناور در هوا رو احساس کرد.
17:23
So, that's the bonusجایزه.
368
1018000
2000
و این پاداششه.
17:25
Now, this techniqueتکنیک has been triedتلاش کرد on dozensده ها of patientsبیماران
369
1020000
2000
حالا، این تکنیک روی تعداد زیادی از مریض‌ها از طرف گروه‌های دیگه در هلسینکی امتحان شده
17:27
by other groupsگروه ها in Helsinkiهلسینکی,
370
1022000
2000
حالا، این تکنیک روی تعداد زیادی از مریض‌ها از طرف گروه‌های دیگه در هلسینکی امتحان شده
17:29
so it mayممکن است proveثابت كردن to be valuableبا ارزش as a treatmentرفتار for phantomفانتوم painدرد,
371
1024000
3000
بنابراین ممکنه ثابت بشه که روش با ارزشیه برای درمان درد عضو خیالی،
17:32
and indeedدر واقع, people have triedتلاش کرد it for strokeسکته مغزی rehabilitationتوانبخشی.
372
1027000
2000
و حقیقتا، کسانی هم اون رو برای توانبخشی سکته امتحان کرده‌اند.
17:34
Strokeسکته مغزی you normallyبه طور معمول think of as damageخسارت to the fibersالیاف,
373
1029000
3000
معمولا به سکته به عنوان آسیب رسیدن به فیبرها فکر می‌کنیم،
17:37
nothing you can do about it.
374
1032000
2000
راجع بهش کاری نمیشه کرد.
17:39
But, it turnsچرخش out some componentجزء of strokeسکته مغزی paralysisفلج is alsoهمچنین learnedیاد گرفتم paralysisفلج,
375
1034000
5000
ولی اونطوری که مشخص شده بعضی از بخش‌های فلج سکته‌ای هم فلجی آموخته‌شده هستند
17:44
and maybe that componentجزء can be overcomeغلبه بر usingاستفاده كردن mirrorsآینه.
376
1039000
3000
و ممکنه اون جزء رو بشه از طریق آینه‌ها درمان کرد.
17:47
This has alsoهمچنین goneرفته throughاز طریق clinicalبالینی trialsآزمایش های,
377
1042000
2000
این هم الان در مرحله آزمایشات بیمارستانیه،
17:49
helpingکمک lots and lots of patientsبیماران.
378
1044000
2000
و به مریض‌های زیادی کمک کرده.
17:51
OK, let me switchسوئیچ gearsدنده ها now to the thirdسوم partبخشی of my talk,
379
1046000
4000
خب، اجازه بدید که من به بخش سوم صحبتم برم،
17:55
whichکه is about anotherیکی دیگر curiousکنجکاو phenomenonپدیده calledبه نام synesthesiaسینتسه.
380
1050000
4000
که درباره یک پدیده نادر دیگه به اسم هم‌حسی (سیناستسیا) است.
17:59
This was discoveredکشف شده by Francisفرانسیس Galtonگالتون in the nineteenthنوزدهم centuryقرن.
381
1054000
3000
که توسط فرانسیس گالتون در قرن 19 کشف شده.
18:02
He was a cousinعمو زاده of Charlesچارلز Darwinداروین.
382
1057000
2000
اون پسر عموی چارلز داروین بوده.
18:04
He pointedخاطر نشان out that certainمسلم - قطعی people in the populationجمعیت,
383
1059000
2000
او اشاره کرد که افراد خاصی در یک جمعیت،
18:06
who are otherwiseدر غیر این صورت completelyبه صورت کامل normalطبیعی, had the followingذیل peculiarityخاصیت:
384
1061000
4000
که از هر نظر کاملا معمولی هستند، یه مشخصه خاص دارن --
18:10
everyهرکدام time they see a numberعدد, it's coloredرنگی.
385
1065000
3000
هروقت که اونا یه عدد رو میبینن، رنگیه.
18:13
Fiveپنج is blueآبی, sevenهفت is yellowرنگ زرد, eightهشت is chartreuseشطرنج,
386
1068000
4000
پنج آبیه، هفت زرده، هشت فسفریه،
18:17
nineنه is indigoنارنجی, OK?
387
1072000
2000
نه نیلی رنگه، خب؟
18:19
Bearخرس in mindذهن, these people are completelyبه صورت کامل normalطبیعی in other respectsاحترام می گذارد.
388
1074000
3000
یادتون باشه که اینا از هر نظر دیگه کاملا معمولی و نرمال هستن.
18:22
Or C sharpتیز -- sometimesگاه گاهی, tonesتن evokeتحریک کردن colorرنگ.
389
1077000
3000
یا سی شارپ، بعضی وقتا نواها رنگ را به خاطر می‌آورند.
18:25
C sharpتیز is blueآبی, F sharpتیز is greenسبز,
390
1080000
3000
سی شارپ آبیه، اف شارپ سبزه،
18:28
anotherیکی دیگر toneلحن mightممکن be yellowرنگ زرد, right?
391
1083000
3000
یه نوای دیگه ممکنه زرد باشه، درست؟
18:31
Why does this happenبه وقوع پیوستن?
392
1086000
2000
چرا اینطوری میشه؟
18:33
This is calledبه نام synesthesiaسینتسه. Galtonگالتون calledبه نام it synesthesiaسینتسه,
393
1088000
2000
این به هم‌حسی (سیناستسیا) معروفه -- گالتون این اسم رو روش گذاشته،
18:35
a minglingآمیختن of the sensesاحساسات.
394
1090000
2000
آمیختگی حس‌ها.
18:37
In us, all the sensesاحساسات are distinctمتمایز.
395
1092000
2000
در ما، همه حس‌ها از هم متمایز هستند.
18:39
These people muddleسردرگمی up theirخودشان sensesاحساسات.
396
1094000
2000
ولی حس‌های این افراد در هم قاطیه.
18:41
Why does this happenبه وقوع پیوستن?
397
1096000
1000
چطوری این پیش میاد؟
18:42
One of the two aspectsجنبه های of this problemمسئله are very intriguingجذاب.
398
1097000
2000
یکی از دو جنبه این مشکل خیلی جالبه.
18:44
SynesthesiaSyneshesia runsاجرا می شود in familiesخانواده ها,
399
1099000
2000
هم‌حسی بصورت ارثی منتقل میشه،
18:46
so Galtonگالتون said this is a hereditaryارثی basisپایه, a geneticژنتیک basisپایه.
400
1101000
3000
همونطور که گالتون گفته این ارثی و ژنتیکیه.
18:49
Secondlyدوم اینکه, synesthesiaسینتسه is about -- and this is what getsمی شود me to my pointنقطه
401
1104000
4000
جنبه دومش -- این قسمتش خیلی مربوط به موضوع من در این سخنرانیه که مربوط به خلاقیته --
18:53
about the mainاصلی themeموضوع of this lectureسخنرانی, whichکه is about creativityخلاقیت --
402
1108000
3000
جنبه دومش -- این قسمتش خیلی مربوط به موضوع من در این سخنرانیه که مربوط به خلاقیته --
18:56
synesthesiaسینتسه is eightهشت timesبار more commonمشترک amongدر میان artistsهنرمندان, poetsشاعران, novelistsرماننویسها
403
1111000
5000
راجع به اینه که این موضوع در میان هنرمندان، شاعران، نویسندگان
19:01
and other creativeخلاقانه people than in the generalعمومی populationجمعیت.
404
1116000
3000
و دیگر آفرینندگان آثار هشت برابر بیشتر از بقیه مردم پیش میاد.
19:04
Why would that be?
405
1119000
1000
چرا اینطوریه؟
19:05
I'm going to answerپاسخ that questionسوال.
406
1120000
2000
می‌خام که جواب این سوال رو بدم.
19:07
It's never been answeredجواب داد before.
407
1122000
2000
در گذشته پاسخی براش نبوده.
19:09
OK, what is synesthesiaسینتسه? What causesعلل it?
408
1124000
1000
خب، هم‌حسی چیه؟ عامل بوجود آورنده‌اش چیه؟
19:10
Well, there are manyبسیاری theoriesنظریه ها.
409
1125000
1000
بسیار خوب، نظریه‌های زیادی وجود داره.
19:11
One theoryتئوری is they're just crazyدیوانه.
410
1126000
2000
یه نظریه اینه که اونا مجنون هستن.
19:13
Now, that's not really a scientificعلمی theoryتئوری, so we can forgetفراموش کردن about it.
411
1128000
3000
حالا این نظریه علمی نیست و می‌تونیم فراموشش کنیم.
19:16
Anotherیکی دیگر theoryتئوری is they are acidاسید junkiesجنجالی and potheadsسرده, right?
412
1131000
4000
نظریه دیگه اینه که اونا مواد مخدر مصرف میکنن، خب؟
19:20
Now, there mayممکن است be some truthحقیقت to this,
413
1135000
2000
حالا ممکنه این یک مقداری درست باشه
19:22
because it's much more commonمشترک here in the Bayخلیج Areaحوزه than in Sanسان Diegoدیگو.
414
1137000
2000
چون هم‌حسی خیلی اینجا توی بخش خلیج رایج‌تره تا سان دیگو.
19:24
(Laughterخنده)
415
1139000
1000
(خنده حاضرین)
19:25
OK. Now, the thirdسوم theoryتئوری is that --
416
1140000
3000
خب، حالا نظریه سوم اینه که --
19:28
well, let's askپرسیدن ourselvesخودمان what's really going on in synesthesiaسینتسه. All right?
417
1143000
5000
خب، بیاین این سوال رو از خودمون بپرسیم که اصلا جریان هم‌حسی چیه؟ خب؟
19:33
So, we foundپیدا شد that the colorرنگ areaمنطقه and the numberعدد areaمنطقه
418
1148000
3000
خب ما پیدا کرده‌ایم که منطقه رنگی و منطقه اعداد
19:36
are right nextبعد to eachهر یک other in the brainمغز, in the fusiformfusiform gyrusگریش.
419
1151000
3000
در مغز دقیقا کنار هم هستند، در قسمت فازیفرم جایروس مغز.
19:39
So we said, there's some accidentalتصادفی crossصلیب wiringسیم کشی
420
1154000
2000
بنابراین گفتیم که مقداری از مداربندی قسمت رنگی و عددی مغز روی هم افتاده.
19:41
betweenبین colorرنگ and numbersشماره in the brainمغز.
421
1156000
3000
بنابراین گفتیم که مقداری از مداربندی قسمت رنگی و عددی مغز روی هم افتاده.
19:44
So, everyهرکدام time you see a numberعدد, you see a correspondingمتناظر colorرنگ,
422
1159000
3000
بنابراین هروقت یه عدد دیده میشه، رنگ مربوط به اون هم دیده میشه،
19:47
and that's why you get synesthesiaسینتسه.
423
1162000
2000
و بخاطر همین طرف هم‌حسی داره.
19:49
Now rememberیاد آوردن -- why does this happenبه وقوع پیوستن?
424
1164000
2000
حالا یادتون باشه-- چرا اینطوری میشه؟
19:51
Why would there be crossedعبور کرد wiresسیم ها in some people?
425
1166000
2000
چرا باید مداربندی مغز یه سری از افراد روی هم افتاده باشه؟
19:53
Rememberیاد آوردن I said it runsاجرا می شود in familiesخانواده ها?
426
1168000
2000
یادتونه گفتم ارثیه؟
19:55
That givesمی دهد you the clueسرنخ.
427
1170000
2000
این بهتون سرنخ رو میده.
19:57
And that is, there is an abnormalغیر طبیعی geneژن,
428
1172000
2000
و اون اینه که یه ژن غیر طبیعی وجود داره،
19:59
a mutationجهش in the geneژن that causesعلل this abnormalغیر طبیعی crossصلیب wiringسیم کشی.
429
1174000
3000
یه جهش ژنتیکی، که باعث این برهم افتادگی غیرعادی میشه.
20:02
In all of us, it turnsچرخش out
430
1177000
2000
مشخص شده که، ما وقتی که به دنیا اومدیم درون مغزمون همه قسمت‌ها به هم ربط داشتن.
20:04
we are bornبدنیا آمدن with everything wiredسیمی to everything elseچیز دیگری.
431
1179000
4000
مشخص شده که، ما وقتی که به دنیا اومدیم درون مغزمون همه قسمت‌ها به هم ربط داشتن.
20:08
So, everyهرکدام brainمغز regionمنطقه is wiredسیمی to everyهرکدام other regionمنطقه,
432
1183000
3000
بنابراین هر قسمت از مغز به قسمت دیگه مربوط بوده،
20:11
and these are trimmedترمیم شده down to createايجاد كردن
433
1186000
2000
و اینا از هم جدا میشن که مشخصه سازمان یک مغز بالغ رو بسازن.
20:13
the characteristicمشخصه modularمدولار architectureمعماری of the adultبالغ brainمغز.
434
1188000
3000
و اینا از هم جدا میشن که مشخصه سازمان یک مغز بالغ رو بسازن.
20:16
So, if there's a geneژن causingباعث می شود this trimmingپیرایش
435
1191000
2000
بنابراین اگر یک ژن مسوول این جدا شدن باشه و این ژن جهش پيدا کنه،
20:18
and if that geneژن mutatesجهش,
436
1193000
2000
بنابراین اگر یک ژن مسوول این جدا شدن باشه و این ژن جهش پيدا کنه،
20:20
then you get deficientدارای کمبود trimmingپیرایش betweenبین adjacentمجاور brainمغز areasمناطق.
437
1195000
3000
بنابراین در کار جداسازی منطقه‌های مغز کاستی پیش میاد،
20:23
And if it's betweenبین numberعدد and colorرنگ, you get number-colorشماره رنگ synesthesiaسینتسه.
438
1198000
3000
اگر بین اعداد و رنگ باشه، هم‌حسی عددی-رنگی پیش میاد.
20:26
If it's betweenبین toneلحن and colorرنگ, you get tone-colorتن رنگ synesthesiaسینتسه.
439
1201000
3000
اگر بین نوا و رنگ باشه، هم‌حسی نوا-رنگی پیش میاد.
20:29
So farدور, so good.
440
1204000
2000
تا اینجا همه چی خوبه.
20:31
Now, what if this geneژن is expressedبیان everywhereدر همه جا in the brainمغز,
441
1206000
2000
حالا اگر این ژن همه جای مغز خودشو نشون بده، مداربندی همه جای مغز به هم متصل میشه؟
20:33
so everything is cross-connectedمتقابل متصل?
442
1208000
1000
حالا اگر این ژن همه جای مغز خودشو نشون بده، مداربندی همه جای مغز به هم متصل میشه؟
20:34
Well, think about what artistsهنرمندان, novelistsرماننویسها and poetsشاعران have in commonمشترک,
443
1209000
6000
خیلی خب، درباره کاری که هنرمندان، نویسندگان و شاعران عموما انجام میدن فکر کنید،
20:40
the abilityتوانایی to engageمشغول کردن in metaphoricalاستعاره thinkingفكر كردن,
444
1215000
3000
توانایی اونها در بکارگرفتن استعاره در فکر کردن،
20:43
linkingربط دادن seeminglyظاهرا unrelatedغیر مرتبط ideasایده ها,
445
1218000
2000
و به هم ارتباط دادن ایده‌هایی که به ظاهر به هم مربوط نیستند،
20:45
suchچنین as, "It is the eastشرق, and Julietژولیت is the Sunآفتاب."
446
1220000
3000
مثل، "این مشرقه، و جولیت خورشیده."
20:48
Well, you don't say, Julietژولیت is the sunآفتاب,
447
1223000
2000
خب، وقتی میگین جولیت خورشیده، آیا منظورتون اینه که اون یه توپ آتیشه؟
20:50
does that mean she's a glowingدرخشان ballتوپ of fireآتش?
448
1225000
2000
خب، وقتی میگین جولیت خورشیده، آیا منظورتون اینه که اون یه توپ آتیشه؟
20:52
I mean, schizophrenicsاسکیزوفرنیا do that, but it's a differentناهمسان storyداستان, right?
449
1227000
3000
منظورم اینه که، شیزوفرنی‌ها اینطورین، ولی اون یه موضوع دیگه‌اس، درست؟
20:55
Normalطبیعی people say, she's warmگرم like the sunآفتاب,
450
1230000
3000
مردم معمولی میگن اون مثل خورشید گرمه،
20:58
she's radiantتابش آفتاب like the sunآفتاب, she's nurturingپرورش دادن like the sunآفتاب.
451
1233000
2000
اون مثل خورشید درخشنده‌اس، اون مثل خورشید بارورنده‌اس.
21:00
Instantlyفورا, you've foundپیدا شد the linksلینک ها.
452
1235000
2000
فورا پیوندها رو پیدا میکنید.
21:02
Now, if you assumeفرض that this greaterبزرگتر crossصلیب wiringسیم کشی
453
1237000
3000
حالا، اگه این ارتباط بین مناطق مغز و مفهوم‌ها رو در قسمت های مختلف مغز فرض کنید
21:05
and conceptsمفاهیم are alsoهمچنین in differentناهمسان partsقطعات of the brainمغز,
454
1240000
3000
حالا، اگه این ارتباط بین مناطق مغز و مفهوم‌ها رو در قسمت های مختلف مغز فرض کنید
21:08
then it's going to createايجاد كردن a greaterبزرگتر propensityگرایش
455
1243000
3000
اونوقت این باعث تمایل بیشتری به سمت خلاقیت و فکرکردن بصورت استعاره‌ای
21:11
towardsبه سمت metaphoricalاستعاره thinkingفكر كردن and creativityخلاقیت
456
1246000
3000
اونوقت این باعث تمایل بیشتری به سمت خلاقیت و فکرکردن بصورت استعاره‌ای
21:14
in people with synesthesiaسینتسه.
457
1249000
2000
در افراد دارای هم‌حسی میشه.
21:16
And, henceاز این رو, the eightهشت timesبار more commonمشترک incidenceوقوع of synesthesiaسینتسه
458
1251000
3000
بنابراین، رخ دادنش هشت برابر در میان شاعران، هنرمندان و نویسندگان بیشتره.
21:19
amongدر میان poetsشاعران, artistsهنرمندان and novelistsرماننویسها.
459
1254000
2000
بنابراین، رخ دادنش هشت برابر در میان شاعران، هنرمندان و نویسندگان بیشتره.
21:21
OK, it's a very phrenologicalفیزیولوژی viewچشم انداز of synesthesiaسینتسه.
460
1256000
3000
خب، این نگاه بیشتر از جنبه جمجمه‌شناسی به هم‌حسی است.
21:24
The last demonstrationتظاهرات -- can I take one minuteدقیقه?
461
1259000
2000
آخرین بخش -- میتونم یه دقیقه بیشتر داشته باشم؟
21:26
(Applauseتشویق و تمجید)
462
1261000
2000
(تشویق حاضرین)
21:28
OK. I'm going to showنشان بده you that you're all synesthetesسینتست ها, but you're in denialانکار about it.
463
1263000
5000
خب، میخوام بهتون نشون بدم که همتون هم‌حسی دارین، ولی انکارش میکنید.
21:33
Here'sاینجاست what I call Martianمریخ alphabetالفبا. Just like your alphabetالفبا,
464
1268000
4000
این چیزیه که من بهش میگم الفبای مارشیان، مثل الفبای شما،
21:37
A is A, B is B, C is C.
465
1272000
3000
آ هست آ، ب هست ب، س هست س،
21:40
Differentناهمسان shapesشکل ها for differentناهمسان phonemesفونز, right?
466
1275000
3000
شکل‌های مختلف برای آواهای مختلف، درست؟
21:43
Here, you've got Martianمریخ alphabetالفبا.
467
1278000
2000
این الفبای مارشیانه.
21:45
One of them is Kikiکیکی, one of them is Bubaبوبا.
468
1280000
2000
یکیشون کیکی‌یه، یکیشون بوبا.
21:47
Whichکدام one is Kikiکیکی and whichکه one is Bubaبوبا?
469
1282000
2000
کدومشون کیکیه، کدومشون بوبا؟
21:49
How manyبسیاری of you think that's Kikiکیکی and that's Bubaبوبا? Raiseبالا بردن your handsدست ها.
470
1284000
2000
چندتا از شما فکر میکنه که اون کیکیه و اون یکی بوبا؟ دستتون رو بالا ببرید.
21:51
Well, it's one or two mutantsجهش.
471
1286000
2000
خب، یکی دو تایی جهش ژنتیکی توی جمع هست.
21:53
(Laughterخنده)
472
1288000
1000
(خنده حاضرین)
21:54
How manyبسیاری of you think that's Bubaبوبا, that's Kikiکیکی? Raiseبالا بردن your handsدست ها.
473
1289000
2000
چندتا از شما فکر میکنه که اون بوباست، اون یکی کیکی؟ دستتون رو بالا ببرید.
21:56
Ninety-nineنود و نه percentدرصد of you.
474
1291000
2000
99 درصد از شما.
21:58
Now, noneهیچ کدام of you is a Martianمریخ. How did you do that?
475
1293000
2000
حالا، هیچکدومتون مارشیان نیستین، چطوری تونستین انجامش بدین؟
22:00
It's because you're all doing a cross-modelمدل متقابل synestheticسینتستیک abstractionانتزاع - مفهوم - برداشت,
476
1295000
5000
بخاطر اینه که شما همتون دارید از متصل بودن مناطق -- انتزاع هم‌حسی -- استفاده می‌کنید
22:05
meaningبه معنی you're sayingگفت: that that sharpتیز inflectionانفعال -- ki-kiکی کی,
477
1300000
4000
به این معنیه، وقتی شما می‌گید اونی که انحنای تیزی داره کیکی است،
22:09
in your auditoryشنوایی cortexقشر, the hairمو cellsسلول ها beingبودن excitedبرانگیخته -- Kikiکیکی,
478
1304000
5000
در قشر شنوایی، نورون‌های شنوایی تحریک میشن، کیکی
22:14
mimicsتقلید کردن the visualبصری inflectionانفعال, suddenناگهانی inflectionانفعال of that jaggedزنجیر shapeشکل.
479
1309000
3000
انحنای تصویری اون شکل دندانه‌دار رو -- انحنای ناگهانی -- مجسم می‌کنه.
22:17
Now, this is very importantمهم, because what it's tellingگفتن you
480
1312000
3000
حالا این خیلی مهمه، چون چیزی که مشخص میکنه اینه که
22:20
is your brainمغز is engagingجذاب in a primitiveاولیه --
481
1315000
2000
مغز شما درگیر یک فرایند اولیه‌اس--
22:22
it's just -- it looksبه نظر می رسد like a sillyاحمقانه illusionتوهم,
482
1317000
2000
دقیقا مثل یه وهم و خیال احمقانه‌اس،
22:24
but these photonsفوتون ها in your eyeچشم are doing this shapeشکل,
483
1319000
4000
ولی فوتون‌های چشم دارن این شکل رو می‌سازن،
22:28
and hairمو cellsسلول ها in your earگوش are excitingهیجان انگیز the auditoryشنوایی patternالگو,
484
1323000
3000
و سلولهای مویی شنوایی در گوش دارن الگوهای شنوایی رو تحریک میکنن،
22:31
but the brainمغز is ableتوانایی to extractاستخراج کردن the commonمشترک denominatorمخرج.
485
1326000
5000
ولی مغز قادره که نتیجه مشترک این بین رو استخراج کنه.
22:36
It's a primitiveاولیه formفرم of abstractionانتزاع - مفهوم - برداشت,
486
1331000
2000
این یه فرم ابتدایی از استعاره‌اس،
22:38
and we now know this happensاتفاق می افتد in the fusiformfusiform gyrusگریش of the brainمغز,
487
1333000
5000
و ما الان میدونیم که این در قسمت فوزیفرم جایروس مغز اتفاق می‌افته
22:43
because when that's damagedآسیب دیده,
488
1338000
1000
بخاطر اینکه وقتی اون قسمت آسیب میبینه،
22:44
these people loseاز دست دادن the abilityتوانایی to engageمشغول کردن in Bubaبوبا Kikiکیکی,
489
1339000
4000
این افراد قدرت تشخیص بوبا و کیکی رو از دست میدهند،
22:48
but they alsoهمچنین loseاز دست دادن the abilityتوانایی to engageمشغول کردن in metaphorاستعاره.
490
1343000
2000
ولی همچنین اونها قابلیت بکارگیری استعاره رو هم از دست میدن.
22:50
If you askپرسیدن this guy, what -- "all that glittersزرق و برق دار is not goldطلا,"
491
1345000
4000
وقتی ازش میپرسی، "همه اون درخشش‌ها و برق‌ها طلا نیستند" یعنی چی؟
22:54
what does that mean?"
492
1349000
2000
وقتی ازش میپرسی، "همه اون درخشش‌ها و برق‌ها طلا نیستند" یعنی چی؟
22:56
The patientصبور saysمی گوید, "Well, if it's metallicفلزی and shinyبراق, it doesn't mean it's goldطلا.
493
1351000
2000
بیمار جواب میده، "خوب دلیل نمیشه که چون فلزی و براقه، طلا باشه".
22:58
You have to measureاندازه گرفتن its specificخاص gravityجاذبه زمین, OK?"
494
1353000
3000
باید چگالی مخصوصش اندازه گرفته بشه، خب؟
23:01
So, they completelyبه صورت کامل missاز دست دادن the metaphoricalاستعاره meaningبه معنی.
495
1356000
3000
بنابراین اونها کلا معنی استعاره‌ای و کنایه‌آمیز رو از دست میدن.
23:04
So, this areaمنطقه is about eightهشت timesبار the sizeاندازه in higherبالاتر --
496
1359000
3000
خب، اندازه این منطقه در انسانها نسبت به پستانداران رده پایین حدودا هشت برابر بزرگتره،
23:07
especiallyبه خصوص in humansانسان -- as in lowerپایین تر primatesاولیها.
497
1362000
3000
خب، اندازه این منطقه در انسانها نسبت به پستانداران رده پایین حدودا هشت برابر بزرگتره،
23:10
Something very interestingجالب هست is going on here in the angularزاویه ای gyrusگریش,
498
1365000
3000
یه اتفاق خیلی جالب داره توی منطقه انگولار جایرس میفته،
23:13
because it's the crossroadsتقاطع ها betweenبین hearingشنیدن, visionچشم انداز and touchدست زدن به,
499
1368000
3000
چون چهارراهیه بین شنوایی، بینایی و حس لامسه،
23:16
and it becameتبدیل شد enormousعظیم in humansانسان. And something very interestingجالب هست is going on.
500
1371000
4000
و اندازه‌اش در انسانها بزرگتر شده-- و یه اتفاق جالب داره اونجا میفته.
23:20
And I think it's a basisپایه of manyبسیاری uniquelyمنحصر به فرد humanانسان abilitiesتوانایی ها
501
1375000
3000
و من فکر میکنم اون منشا خیلی از توانایی‌های منحصر به فرد انسانها مثل انتزاع، استعاره و خلاقیته.
23:23
like abstractionانتزاع - مفهوم - برداشت, metaphorاستعاره and creativityخلاقیت.
502
1378000
3000
و من فکر میکنم اون منشا خیلی از توانایی‌های منحصر به فرد انسانها مثل انتزاع، استعاره و خلاقیته.
23:26
All of these questionsسوالات that philosophersفیلسوفان have been studyingدر حال مطالعه for millenniaهزاره,
503
1381000
3000
همه این سوالها که فیلسوف‌ها برای هزاران سال اونها رو مطالعه می‌کردند،
23:29
we scientistsدانشمندان can beginشروع to exploreکاوش کنید by doing brainمغز imagingتصویربرداری,
504
1384000
4000
ما دانشمندان با عکس برداری از مغز،
23:33
and by studyingدر حال مطالعه patientsبیماران and askingدرخواست the right questionsسوالات.
505
1388000
2000
مطالعه بیماران و پرسیدن سوالات بجا کشف کنیم.
23:35
Thank you.
506
1390000
2000
متشکرم.
23:37
(Applauseتشویق و تمجید)
507
1392000
1000
(تشویق حاضرین)
23:38
Sorry about that.
508
1393000
1000
بخاطرش متاسفم.
23:39
(Laughterخنده)
509
1394000
1000
(خنده حاضرین)
Translated by Bidel Akbari
Reviewed by Farzad Sekhavati

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Vilayanur Ramachandran - Brain expert
Neurologist V.S. Ramachandran looks deep into the brain’s most basic mechanisms. By working with those who have very specific mental disabilities caused by brain injury or stroke, he can map functions of the mind to physical structures of the brain.

Why you should listen

V.S. Ramachandran is a mesmerizing speaker, able to concretely and simply describe the most complicated inner workings of the brain. His investigations into phantom limb pain, synesthesia and other brain disorders allow him to explore (and begin to answer) the most basic philosophical questions about the nature of self and human consciousness.

Ramachandran is the director of the Center for Brain and Cognition at the University of California, San Diego, and an adjunct professor at the Salk Institute. He is the author of Phantoms in the Brain (the basis for a Nova special), A Brief Tour of Human Consciousness and The Man with the Phantom Twin: Adventures in the Neuroscience of the Human Brain.

More profile about the speaker
Vilayanur Ramachandran | Speaker | TED.com