ABOUT THE SPEAKER
Colin Grant - Author, historian
Colin Grant is an author and historian whose works focus on larger-than-life figures of the African diaspora.

Why you should listen
Colin Grant is an English historian and son of black Jamaican immigrants who explores the legacy of slavery and its effect on modern generations of the African diaspora. In Negro with a Hat: The Rise and Fall of Marcus Garvey Grant chronicles the life of the controversial Jamaican politician and his obsession with a "redeemed" Africa; in I & I: The Natural Mystics, Marley, Tosh and Wailer he explores the struggles faced by now legendary Rastafarian reggae artists the Wailers; and in his most recent book, Bageye at the Wheel, Grant confronts his own father in a memoir about his lifelong inner conflict with the immigrant experience.
Grant is also an Associate Fellow in the Centre for Caribbean Studies at the University of Warwick and a producer for BBC Radio.
More profile about the speaker
Colin Grant | Speaker | TED.com
TEDxBrighton

Colin Grant: How our stories cross over

کالین گرنت: فرزند یک پدر سخت‌گیر

Filmed:
933,193 views

کالین گرنت یک عمر را برای شناسایی شکاف عاطفی بین دنیای خودش و پدرش سپری کرده است. او در انگلیس متولد شده و اصالتا جاماییکاییست. او داستانش را از تجربیات زندگی در جامعه مهاجر و اینکه چگونه توانست پدری که او را رها کرده بود ببخشد، بیان می دارد.
- Author, historian
Colin Grant is an author and historian whose works focus on larger-than-life figures of the African diaspora. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
This is a photographعکس
0
937
1696
این عکس مردی که
00:14
of a man whomچه کسی for manyبسیاری yearsسالها
1
2633
2816
سالها پیش
00:17
I plottedطراحی شده to killکشتن.
2
5449
3721
برای کشتنش نقشه می کشیدم.
00:21
This is my fatherپدر,
3
9170
3020
اون پدرم.
00:24
Clintonکلینتون Georgeجورج "Bageyeباگیه" Grantاعطا کردن.
4
12190
3737
کلینتن جرج گرنتِ چشم پفی!
00:27
He's calledبه نام Bageyeباگیه because he has
5
15927
2271
بهش میگفتن چشم پفی چون
00:30
permanentدائمی bagsکیسه underزیر his eyesچشم ها.
6
18198
4160
همیشه زیر چشماش پف داشت.
00:34
As a 10-year-oldساله, alongدر امتداد with my siblingsخواهران و برادران,
7
22358
2776
وقتی ده سالم بودم همراه با خواهر و برادرام
00:37
I dreamtرویای of scrapingخراش دادن off the poisonسم
8
25134
4116
این خیال رو داشتم که سم حشره کش رو کِش برم و
00:41
from fly-killerپرواز قاتل paperکاغذ into his coffeeقهوه,
9
29250
3950
بریزم توی قهوه اش.
00:45
groundedمبتنی بر down glassشیشه and sprinklingآبیاری کردن it
10
33200
1855
شیشه خرد و خاکشیر شده
00:47
over his breakfastصبحانه,
11
35055
2989
رو بریزم تو صبحانش،
00:50
looseningسست کردن the carpetفرش on the stairsپله ها
12
38044
1710
فرش کف اتاق رو قُر کنم تا
00:51
so he would tripسفر and breakزنگ تفريح his neckگردن.
13
39754
3728
پاش بگیره بهش و بیفته و چونَش بشکنه.
00:55
But come the day, he would always
14
43482
1627
ولی همیشه اون قسمت قُر شده فرش رو
00:57
skipجست و خیز that looseشل stepگام,
15
45109
2252
رد می داد،
00:59
he would always bowتعظیم out of the houseخانه
16
47361
1829
اون همیشه خونه رو ول میکرد و میرفت
01:01
withoutبدون so much as a swigجیغ کشیدن of coffeeقهوه
17
49190
1840
بدون اینکه حتی یه جرعه عمیق قهوه بنوشه
01:03
or a biteگاز گرفتن to eatخوردن.
18
51030
2788
یا حتی یه تیکه غذا بخوره.
01:05
And so for manyبسیاری yearsسالها,
19
53818
1286
به همین دلیل سالیان سال،
01:07
I fearedترسید that my fatherپدر would dieمرگ
20
55104
1960
این نگرانی رو داشتم که
01:09
before I had a chanceشانس to killکشتن him.
21
57064
2074
قبل از اینکه شانس کشتنش رو داشته باشم بمیره!
01:11
(Laughterخنده)
22
59138
4592
(خنده)
01:15
Up untilتا زمان our motherمادر askedپرسید: him to leaveترک کردن
23
63730
2991
از وقتی که مادرم ازش خواست که خونه رو
01:18
and not come back,
24
66721
1657
ترک کنه و دیگه بر نگرده
01:20
Bageyeباگیه had been a terrifyingوحشتناک ogreجادوگر.
25
68378
4256
چشم پفی تبدیل به یه غول وحشتناک شد
01:24
He teeteredمتشکرم permanentlyدائمی on the vergeلبه of rageخشم,
26
72634
3585
که همیشه توی قلمرو خودش با عصبانیت رفت و آمد میکرد
01:28
ratherنسبتا like me, as you see.
27
76219
3608
همونطور که می بینید مثل خودم.
01:31
He workedکار کرد nightsشب ها at VauxhallVauxhall Motorsموتورها in Lutonلوتون
28
79827
3300
او شبها در واکسهال موتورز در لوتون کار میکرد
01:35
and demandedخواستار totalجمع silenceسکوت throughoutدر سراسر the houseخانه,
29
83127
3159
و انتطار سکوت مطلق در هنگام روز و توی خونه رو داشت،
01:38
so that when we cameآمد home from schoolمدرسه
30
86286
2672
به همین دلیل وقتی ساعت ۳ و نیم عصر
01:40
at 3:30 in the afternoonبعد از ظهر, we would huddleهجوم آوردن
31
88958
2040
از مدرسه به خونه میرسیدیم
01:42
besideدر كنار the TVتلویزیون, and ratherنسبتا like safe-crackersکیکرهای امن,
32
90998
3250
دور تلویزیون خیمه میزدیم و مثل دزدای گاو صندوق
01:46
we would twiddleپیچ و تاب with the volumeحجم controlکنترل knobدستگیره
33
94248
2486
اونقدر شستی صدای تلویزیون رو دستکاری میکردیم
01:48
on the TVتلویزیون so it was almostتقریبا inaudibleقابل شنیدن نیست.
34
96734
2793
که تقریبا بی صدا شه
01:51
And at timesبار, when we were like this,
35
99527
2311
و یه دفعه، وقتی که اینطوری میشدیم
01:53
so much "Shhhشیخ," so much "Shhhشیخ"
36
101838
2432
همش صدای ششش! همش هیسسسس!
01:56
going on in the houseخانه
37
104270
1865
توی خونه میپیچید.
01:58
that I imaginedتصور us to be like
38
106135
1975
فکر میکنم چیزی شبیه
02:00
the Germanآلمانی crewخدمه of a U-boatقایق U
39
108110
3500
خدمه آلمانی یک زیر دریایی میشدیم
02:03
creepingخزنده alongدر امتداد the edgeلبه - تیزی of the oceanاقیانوس
40
111610
2492
که توی اقیانوسهای دوردست فرو رفته اند
02:06
whilstدر حالی که up aboveدر بالا, on the surfaceسطح,
41
114102
1816
و برای یک لحظه که روی آب میان
02:07
HMSHMS Bageyeباگیه patrolledگشت زنی کرد
42
115918
3745
یک شکارچی زیردریایی آماده است تا
02:11
readyآماده to dropرها کردن deathمرگ chargesاتهامات
43
119663
2127
مهمات کشنده اش رو روی سرشون خالی کنه،
02:13
at the first soundصدا of any disturbanceاختلال.
44
121790
3987
همینکه اولین سروصدا رو بشنوه.
02:17
So that lessonدرس was the lessonدرس that
45
125777
2935
خوب اولین درس این بود که:
02:20
"Do not drawقرعه کشی attentionتوجه to yourselfخودت
46
128712
1448
«توجهات را به خودت جلب نکن
02:22
eitherیا in the home or outsideخارج از of the home."
47
130160
2264
هم توی خونه و هم بیرون»
02:24
Maybe it's a migrantمهاجر lessonدرس.
48
132424
2686
شاید این یه درس مهاجرتی بود.
02:27
We were to be belowدر زیر the radarرادار,
49
135110
3170
ما باید از دید رادارها مخفی میماندیم
02:30
so there was no communicationارتباطات, really,
50
138280
1495
برای همین در واقع هیچ ارتباطاتی نباید صورت میگرفت،
02:31
betweenبین Bageyeباگیه and us and us and Bageyeباگیه,
51
139775
3161
بین چشم پفی و ما و ما و چشم پفی
02:34
and the soundصدا that we mostاکثر lookedنگاه کرد forwardرو به جلو to,
52
142936
2608
و صدایی که بیشترین امید را به شنیدنش داشتیم
02:37
you know when you're a childکودک and you want
53
145544
1754
همونطور که میدونید در دوران کودکی وقتی بخواهید
02:39
your fatherپدر to come home
and it's all going to be happyخوشحال
54
147298
3438
پدرتون به خونه بیاد و همه با هم شاد باشید
02:42
and you're waitingدر انتظار for that soundصدا of the doorدرب openingافتتاح.
55
150736
1754
و منتظر میشینید تا صدای بازشدن در رو بشنوید
02:44
Well the soundصدا that we lookedنگاه کرد forwardرو به جلو to
56
152490
1256
ولی صدایی که ما خیلی برای شنیدنش مشتاق بودیم،
02:45
was the clickکلیک of the doorدرب closingبسته شدن,
57
153746
1893
صدای کلیک بسته شدن در بود،
02:47
whichکه meantبه معنای he'dاو می خواهد goneرفته and would not come back.
58
155639
4708
که به این معنا بود که اون خونه رو ترک میکنه و دیگه برنمیگرده.
02:52
So for threeسه decadesچند دهه,
59
160347
3459
برای ۳دهه،
02:55
I never laidگذاشته eyesچشم ها on my fatherپدر, norنه he on me.
60
163806
3041
نه چشم من به پدرم افتاد و نه چشم اون به من.
02:58
We never spokeصحبت کرد to eachهر یک other for threeسه decadesچند دهه,
61
166847
1768
ما برای ۳ دهه با هم صحبت نکردیم،
03:00
and then a coupleزن و شوهر of yearsسالها agoپیش, I decidedقرار بر این شد
62
168615
1801
تا چند سال پیش که تصمیم گرفتم
03:02
to turnدور زدن the spotlightنور افکن on him.
63
170416
4271
تا چراغ جستجو رو به طرفش بگیرم و
03:06
"You are beingبودن watchedتماشا کردم.
64
174687
1888
بگم حواسم به کارات هست!
03:08
Actuallyدر واقع, you are.
65
176575
1856
آره! تو، خود تو
03:10
You are beingبودن watchedتماشا کردم."
66
178431
2064
دارم میبینم چه کار میکنی!
03:12
That was his mantraمارتا to us, his childrenفرزندان.
67
180495
2664
این تکیه کلامی بود که اون همیشه در مورد ما بکار میبرد.
03:15
Time and time again he would say this to us.
68
183159
1673
بارها و بارها اینو به بچه هاش میگفت.
03:16
And this was the 1970s, it was Lutonلوتون,
69
184832
3103
این مربوط به دهه ۱۹۷۰میشه که در شهر لوتون بود،
03:19
where he workedکار کرد at VauxhallVauxhall Motorsموتورها,
70
187935
1629
همون جایی که واکسهال موتورز کار میکرد،
03:21
and he was a Jamaicanجامائیکا.
71
189564
1827
و در ضمن اهل جامائیکا بود.
03:23
And what he meantبه معنای was,
72
191391
1059
و بدین معنی بود که
03:24
you as a childکودک of a Jamaicanجامائیکا immigrantمهاجر
73
192450
2111
تو به عنوان یه بچه مهاجر جامائیکایی
03:26
are beingبودن watchedتماشا کردم
74
194561
1918
تحت نظر هستی
03:28
to see whichکه way you turnدور زدن, to see whetherچه
75
196479
1657
تا ببینن که از چه راهی میری و
03:30
you conformمطابق با to the hostمیزبان nation'sملت stereotypeکلیشه of you,
76
198136
4119
اینکه آیا کلیشه های جامعه میزبان رو در مورد خودت پذیرفتی یا خیر،
03:34
of beingبودن fecklessبیخوابی, work-shyکار خجالتی,
77
202255
2600
بی خاصیت و گوشه گیر و
03:36
destinedمقصد for a life of crimeجرم.
78
204855
2561
محکوم به زندگی خلافکارانه.
03:39
You are beingبودن watchedتماشا کردم,
79
207416
1734
تو تحت نظری،
03:41
so confoundگمشده theirخودشان expectationsانتظارات of you.
80
209150
4343
پس اونهارو در مورد آینده و سرنوشتت گیج کن.
03:45
To that endپایان, Bageyeباگیه and his friendsدوستان,
81
213493
4278
در نهایت، چشم پفی و بقیه دوستانش که
03:49
mostlyاغلب Jamaicanجامائیکا,
82
217771
1655
اکثرا جامائیکایی بودن
03:51
exhibitedبه نمایش گذاشته a kindنوع of Jamaicanجامائیکا bellaبلا figuraشمشیر:
83
219426
3754
یه جور گردهمایی جامائیکایی میگرفتن:
03:55
Turnدور زدن your bestبهترین sideسمت to the worldجهان,
84
223180
2614
بهترین وجهتون رو به دنیا نشون بدین،
03:57
showنشان بده your bestبهترین faceصورت to the worldجهان.
85
225794
2274
بهترین چهرتون رو به دنیا نشون بدین.
04:00
If you have seenمشاهده گردید some of the imagesتصاویر
86
228068
1774
اگر شما چندتا از عکسها رو ببینید
04:01
of the Caribbeanکارائیب people arrivingرسیدن
87
229842
2136
از مردمان اهل کارائیبی که میومدن
04:03
in the '40s and '50s,
88
231978
1652
در دهه های ۴۰ و ۵۰
04:05
you mightممکن have noticedمتوجه شدم that a lot of the menمردان
89
233630
1396
احتمالا متوجه خواهید شد که بسیاری از اونها
04:07
wearپوشیدن trilbiesسه گانه.
90
235026
1889
نوعی کلاه غربی به سر دارن.
04:08
Now, there was no traditionسنت
of wearingپوشیدن trilbiesسه گانه in Jamaicaجامائیکا.
91
236915
3641
خب هیچ رسمی برای به سر کردن چنین کلاهی در جامائیکا نداریم.
04:12
They inventedاختراع شده است that traditionسنت for theirخودشان arrivalورود here.
92
240556
2943
اونها این رسم رو با رسیدن به اینجا اختراع کردند.
04:15
They wanted to projectپروژه themselvesخودشان in a way
93
243499
1767
اونها میخواستند به صورتی دیده بشن که
04:17
that they wanted to be perceivedدرک شده,
94
245266
2334
خودشون دلشون میخواست.
04:19
so that the way they lookedنگاه کرد
95
247600
1431
برای همین جوری که به نظر میرسیدند و
04:21
and the namesنام ها that they gaveداد themselvesخودشان
96
249031
2943
نامهایی که به خودشون داده بودن
04:23
definedتعریف شده است them.
97
251974
1672
اونها رو تعریف میکرد.
04:25
So Bageyeباگیه is baldبدون مو and has baggyکیسه ای eyesچشم ها.
98
253646
5489
خب، «چشم پفی» تاس بود و زیرچشمهاش پف داشت
04:31
Tidyمرتب Bootsچکمه is very fussyایراد گیر about his footwearکفش.
99
259135
4012
«چکمه پوش» خیلی در مورد کفشهاش حساس بود.
04:35
Anxiousمشتاق is always anxiousمشتاق.
100
263147
2712
«نگران» در کل خیلی نگران بود.
04:37
Clockساعت has one armبازو longerطولانی تر than the other.
101
265859
2729
یکی ازآستینهای « کلاک» (ساعت دیواری) همیشه بلندتر.
04:40
(Laughterخنده)
102
268588
3648
(خنده)
04:44
And my all-timeهمیشه favoriteمورد علاقه was the
guy they calledبه نام Summerwearتابستان.
103
272236
3374
وجالبترین فردشون از نظر من «سبک پوش» بود
04:47
When Summerwearتابستان cameآمد to this countryکشور
104
275610
1834
وقتی سبک پوش در اوایل دهه ۶۰ از جامائیکا
04:49
from Jamaicaجامائیکا in the earlyزود '60s, he insistedاصرار
105
277444
2119
به این کشور آمد، اصرار داشت که
04:51
on wearingپوشیدن lightسبک summerتابستان suitsمناسب,
106
279563
2377
پیراهن خنک تابستانی بپوشه
04:53
no matterموضوع the weatherهوا,
107
281940
1656
و آب و هوا هم براش مهم نبود
04:55
and in the courseدوره of researchingتحقیق theirخودشان livesزندگی می کند,
108
283596
1338
در راه تحقیق در مورد زندگی اونها
04:56
I askedپرسید: my momمامان, "Whateverهر چه
becameتبدیل شد of Summerwearتابستان?"
109
284934
2976
از مادرم پرسیدم که سرنوشت سبک پوش چه شد؟
04:59
And she said, "He caughtگرفتار a coldسرماخوردگی and diedفوت کرد." (Laughterخنده)
110
287910
4827
اونم جواب داد: سرما خورد و مُرد!(خنده)
05:04
But menمردان like Summerwearتابستان
111
292737
1856
ولی مردانی مثل سبک پوش
05:06
taughtتدریس کرد us the importanceاهمیت of styleسبک.
112
294593
1462
به ما اهمیت استایل(ظاهر) رو آموختن.
05:08
Maybe they exaggeratedاغراق آمیز است theirخودشان styleسبک
113
296055
2122
شاید اونا تو ظاهرشون اغراق کردن
05:10
because they thought that they were not consideredدر نظر گرفته شده
114
298177
3216
به این دلیل که آموخته بودند که کسی اونها رو
05:13
to be quiteکاملا civilizedمتمدن,
115
301393
2104
خیلی متمدن به حساب نمیاره،
05:15
and they transferredمنتقل شده that generationalنسلی attitudeنگرش
116
303497
2816
و اونها به این صورت این نگرش رو به نسلهای بعد هم منتقل کردند
05:18
or anxietyاضطراب ontoبه سوی us, the nextبعد generationنسل,
117
306313
2600
و همینطور نگرانی رو به نسل بعدی یعنی ماها هم منتقل کردند
05:20
so much so that when I was growingدر حال رشد up,
118
308913
2187
دراین حد که وقتی بزرگتر شدم
05:23
if ever on the televisionتلویزیون newsاخبار or radioرادیو
119
311100
2373
اگر توی اخبار رادیو تلویزیون
05:25
a reportگزارش cameآمد up about a blackسیاه personفرد
120
313473
1508
گزارشی در مورد یک شخص سیاه پوست
05:26
committingمرتکب شدن some crimeجرم
121
314981
1684
که یک سری خلافکاری رو ترتیب داده -
05:28
a muggingگم شدن, a murderآدم کشی, a burglaryسرقت
122
316665
3664
جیب بری، خفت کردن و قتل -
05:32
we wincedپیچیدگی alongدر امتداد with our parentsپدر و مادر,
123
320329
3552
ما هم به همراه پدر و مادرمون چهره در هم میکشیدیم
05:35
because they were lettingاجازه دادن the sideسمت down.
124
323881
2664
زیرا باعث میشد وجهه ما خراب بشه.
05:38
You did not just representنمایندگی yourselfخودت.
125
326545
1453
شما فقط نماینده خودتون نیستید
05:39
You representedنمایندگی the groupگروه,
126
327998
1742
شما نماینده یک گروه هستید،
05:41
and it was a terrifyingوحشتناک thing to come to termsاصطلاحات with,
127
329740
4508
و این چیز ترسناکیه که باید باهاش کنار بیایید،
05:46
in a way, that maybe you were going
128
334248
2264
از یک نظر ممکنه شما
05:48
to be perceivedدرک شده in the sameیکسان lightسبک.
129
336512
4144
با این قضیه همنوایی کنید
05:52
So that was what neededمورد نیاز است to be challengedبه چالش کشیده شد.
130
340656
3772
که این چیزی که باید باهاش مبازره کرد.
05:56
Our fatherپدر and manyبسیاری of his colleaguesهمکاران
131
344428
4281
پدر ما و بسیاری از هم قطارانش
06:00
exhibitedبه نمایش گذاشته a kindنوع of transmissionانتقال but not receivingدریافت.
132
348709
3461
نوعی انتقال رو انجام میدادن ولی دریافتی درکار نبود.
06:04
They were builtساخته شده to transmitفرستادن but not receiveدريافت كردن.
133
352170
2222
اونها سعی میکردن که انتقال بدن ولی نپذیرند.
06:06
We were to keep quietساکت.
134
354392
2851
ما باید ساکت میماندیم.
06:09
When our fatherپدر did speakصحبت to us,
135
357243
1353
وقتی که پدرمون با ما صحبت میکرد
06:10
it was from the pulpitخلع سلاح of his mindذهن.
136
358596
2865
که درحقیقت نوعی منبر رفتن بود.
06:13
They clungچسبیده to certaintyیقین in the beliefاعتقاد
137
361461
1588
اونها به قطعیت باورها توسل پیدا میکردند
06:15
that doubtشک would undermineتضعیف them.
138
363049
4129
که آن شبهه میتونست پرده از چهرشون برداره.
06:19
But when I am workingکار کردن in my houseخانه
139
367178
3591
ولی وقتی که من در منزلم کار میکردم
06:22
and writingنوشتن, after a day'sروزها writingنوشتن, I rushهجوم بردن downstairsطبقه پایین
140
370769
3851
و مینوشتم، بعد از یک روز نویسندگی، از پله ها پایین آمدم و
06:26
and I'm very excitedبرانگیخته to talk about
Marcusمارکوس Garveyگاروی or Bobباب Marleyمارلی
141
374620
3306
و خیلی هیجان زده بودم تا در مورد مارکوس گاروی یا باب مارلی صحبت کنم
06:29
and wordsکلمات are trippingترک کردن out of my mouthدهان like butterfliesپروانه ها
142
377926
2864
و کلمات مثل پروانه هایی از دهانم خارج میشدند
06:32
and I'm so excitedبرانگیخته that my childrenفرزندان stop me,
143
380790
2496
و هیجان زده تر از چیزی بودم که فرزندانم بتوانند جلویم را بگیرند،
06:35
and they say, "Dadبابا, nobodyهيچ كس caresمراقب باش."
144
383286
3680
و بگن:«بابایی، کسی اهمیت نمیده!»
06:38
(Laughterخنده)
145
386966
3990
(خنده)
06:42
But they do careاهميت دادن, actuallyدر واقع.
146
390956
1914
ولی در اصل اونها اهمیت میدادن.
06:44
They crossصلیب over.
147
392870
1563
اونها گذر کردند.
06:46
Somehowبه نحوی they find theirخودشان way to you.
148
394433
2507
هرطوری بود اونها راهشون به سمت شمارو پیدا کردند.
06:48
They shapeشکل theirخودشان livesزندگی می کند accordingبا توجه
to the narrativeروایت of your life,
149
396940
3604
اونها زندگیشون رو بر مبنای روایت شما از زندگی شکل دادند،
06:52
as I did with my fatherپدر and my motherمادر, perhapsشاید,
150
400544
4026
شاید به همون صورتی که من در مورد پدر و مادرم انجام دادم.
06:56
and maybe Bageyeباگیه did with his fatherپدر.
151
404570
2614
و شاید چشم پفی هم در مورد پدرش انجام داد.
06:59
And that was clearerواضح تر to me
152
407184
1642
و وقتی برام واضح تر شد که
07:00
in the courseدوره of looking at his life
153
408826
2958
در مورد زندگیش تحقیق کردم
07:03
and understandingدرك كردن, as they say,
154
411784
3056
و فهمیدم همونطور که اونها میگن
07:06
the Nativeبومی Americansآمریکایی ها say,
155
414840
1312
آمریکاییهای بومی میگن
07:08
"Do not criticizeانتقاد کنید the man untilتا زمان you can walkراه رفتن
156
416152
1629
«تا وقتی که نتونستی خوتو جای کسی قرار بدی
07:09
in his moccasinsمدال ها."
157
417781
2312
ازش انتقاد نکن».
07:12
But in conjuringالتماس دعا his life, it was okay
158
420093
2899
ولی وقتی خودتو جای اون قرار بدی، هیچ مشکلی نداره
07:14
and very straightforwardساده to portrayتصویر کشیدن
159
422992
3268
و خیلی هم تصویر عادیه که
07:18
a Caribbeanکارائیب life in Englandانگلستان in the 1970s
160
426260
2980
در سالهای ۱۹۷۰ در انگلیس یه زندگی کاراییبی داشته باشی
07:21
with bowlsکاسه of plasticپلاستیک fruitمیوه,
161
429240
4984
با سبدهای پلاستیکی میوه
07:26
polystyreneپلی استایرن ceilingسقف tilesکاشی,
162
434224
3064
و کفپوشهای پلی استایرنی
07:29
setteesجادوگر permanentlyدائمی sheathedغلاف
163
437288
2288
و مبلهایی با پوشش دائمی شفاف
07:31
in theirخودشان transparentشفاف coversپوشش می دهد
that they were deliveredتحویل داده شده in.
164
439576
3372
که با همانها آورده شدند.
07:34
But what's more difficultدشوار to navigateحرکت کن
165
442948
1852
ولی چیزی که روبرو شدن با آن سخت تر است
07:36
is the emotionalعاطفی landscapeچشم انداز
166
444800
1492
در افق احساسی
07:38
betweenبین the generationsنسل ها,
167
446292
1970
بین نسلها
07:40
and the oldقدیمی adageادای احترام that with ageسن comesمی آید wisdomحکمت
168
448262
4738
و با افزایش سن خردمندی به وجود می آید
07:45
is not trueدرست است.
169
453000
2045
درست نیست.
07:47
With ageسن comesمی آید the veneerروکش of respectabilityاحترام
170
455045
3483
سالیان عمر لایه لایه پشت هم می آیند
07:50
and a veneerروکش of uncomfortableناراحت truthsحقایق.
171
458528
3368
و حقایق تلخ را میپوشانند.
07:53
But what was trueدرست است was that my parentsپدر و مادر,
172
461896
2772
چیزی که حقیقت دارد و پدرو مادرم
07:56
my motherمادر, and my fatherپدر wentرفتی alongدر امتداد with it,
173
464668
2476
مدت زیادی با آن کنار آمدند
07:59
did not trustاعتماد the stateحالت to educateآموزش me.
174
467144
2768
این بود که به این کشور برای آموزش من امیدی نداشته باشند.
08:01
So listen to how I soundصدا.
175
469912
2490
خب به چگونگی صدای من توجه کنید.
08:04
They determinedمشخص that they would
sendارسال me to a privateخصوصی schoolمدرسه,
176
472402
4282
اونا پیش خودشون حساب کردن که منو به یک مدرسه خصوصی بفرستن
08:08
but my fatherپدر workedکار کرد at VauxhallVauxhall Motorsموتورها.
177
476684
1757
ولی پدرم برای واکسهال موتورز کار میکرد
08:10
It's quiteکاملا difficultدشوار to fundسرمایه a privateخصوصی schoolمدرسه educationتحصیلات
178
478441
3791
واقعا مشکل بود که از پس هزینه مدرسه خصوصی بربیاد
08:14
and feedخوراک his armyارتش of childrenفرزندان.
179
482232
2640
و در کنارش هزینه های یک لشکر بچه رو هم تامین کنه.
08:16
I rememberیاد آوردن going on to the schoolمدرسه
180
484872
1984
یادم میاد که به مدرسه رفتم
08:18
for the entranceورود examامتحان, and my fatherپدر said
181
486856
2124
تا در آزمون ورودی شرکت کنم و پدرم
08:20
to the priestکشیش — it was a Catholicکاتولیک schoolمدرسه
182
488980
3600
به کشیش-یک مدرسه کاتولیک بود- گفت
08:24
he wanted a better "heducationآموزش و پرورش" for the boyپسر,
183
492580
4227
که میخواد ‍پسرش سوات! بهتری داشته باشه
08:28
but alsoهمچنین, he, my fatherپدر,
184
496807
2928
همینطور پدرم
08:31
never even managedاداره می شود to passعبور wormsکرم ها,
185
499735
2640
که حتی تو انتقال کرم هم موفق نبود
08:34
never mindذهن entranceورود examsامتحانات.
186
502375
2620
اصلا به آزمون ورودی اهمیتی نمیداد.
08:36
But in orderسفارش to fundسرمایه my educationتحصیلات,
187
504995
1945
ولی برای تامین هزینه تحصیل من
08:38
he was going to have to do some dodgyخجالتی stuffچیز,
188
506940
2723
تصمیم داشت یک سری کارهای همراه ریسک انجام بده
08:41
so my fatherپدر would fundسرمایه my educationتحصیلات
189
509663
3102
و به این صورت هزینه تحصیل من تامین شد
08:44
by tradingتجارت in illicitقاچاق goodsکالاها from the back of his carماشین,
190
512765
3604
با تجارت محصولات غیر مجاز در عقب ماشینش
08:48
and that was madeساخته شده even more trickyروی حیله و تزویر because
191
516369
1432
که حتی از اون هم پر کلک تر شد،
08:49
my fatherپدر, that's not his carماشین by the way.
192
517801
2160
زیرا در حقیقت اون ماشین یه جورایی مال خود پدرم نبود.
08:51
My fatherپدر aspiredآرزو کرد to have a carماشین like that,
193
519961
1808
پدرم تصور میکرد که چنین ماشینی داره
08:53
but my fatherپدر had a beaten-upضرب و شتم Miniمینی,
194
521769
2076
ولی پدرم یه مینی تصادف کرده داشت
08:55
and he never, beingبودن a
Jamaicanجامائیکا comingآینده to this countryکشور,
195
523845
4498
و اون هیچوقت یه جاماییکایی نبود که به کشور وارد شده باشه،
09:00
he never had a drivingرانندگی licenseمجوز,
196
528343
2353
اون اصلا گواهینامه رانندگی نداشت،
09:02
he never had any insuranceبیمه or roadجاده taxمالیات or MOTMOT.
197
530696
3564
هیچ نوع بیمه ای نشده بود، مالیات راه یا MOT پرداخت نکرده بود.
09:06
He thought, "I know how to driveراندن;
198
534260
1939
فکر میکرد که «من میدونم چطور بایست رانندگی کرد؛
09:08
why do I need the state'sایالت ها validationاعتبار سنجی?"
199
536199
3080
برای چی به تاییدیه ایالتی نیاز دارم؟»
09:11
But it becameتبدیل شد a little trickyروی حیله و تزویر when
we were stoppedمتوقف شد by the policeپلیس,
200
539279
2232
ولی وقتی پلیس جلوی مارو میگرفت این قضایا یکم نیرنگ آمیز میشد
09:13
and we were stoppedمتوقف شد a lot by the policeپلیس,
201
541511
2213
و مدت زیادی معطل پلیس میشدیم،
09:15
and I was impressedتحت تاثیر قرار by the way
202
543724
1217
و یه طورایی خیلی تحت تاثیر قرار میگرفتم
09:16
that my fatherپدر dealtرسیدگی کرد with the policeپلیس.
203
544941
1899
وقتی که پدرم با پلیس معامله میکرد.
09:18
He would promoteترویج the policemanپلیس immediatelyبلافاصله,
204
546840
2808
او به سرعت به پلیس ترفیع میداد
09:21
so that P.C. Bloggsوبلاگ ها becameتبدیل شد Detectiveکاراگاه Inspectorبازرس Bloggsوبلاگ ها
205
549648
4087
و یه گروهبان جناب سروان میشد
09:25
in the courseدوره of the conversationگفتگو
206
553735
1184
هم در صحبت با پلیس و هم
09:26
and waveموج us on merrilyخوشحال.
207
554919
1984
و با خوشحالی هم به ما اعلام میکرد.
09:28
So my fatherپدر was exhibitingنمایشگاه what we in Jamaicaجامائیکا
208
556903
1868
در حقیقت پدرم کاری رو انجام میداد که در جاماییکا
09:30
calledبه نام "playingبازی کردن foolاحمق to catchگرفتن wiseعاقل."
209
558771
4182
«بازی نقش یک احمق برای گیر انداختن عاقل» نامیده میشود.
09:34
But it lentقرض گرفت alsoهمچنین an ideaاندیشه
210
562953
3369
البته یک معنای دیگر هم داشت
09:38
that actuallyدر واقع he was beingبودن diminishedکاسته
211
566322
1806
اینکه در حقیقت پلییس او را
09:40
or belittledبی اعتنایی by the policemanپلیس
212
568128
2304
خوار و کوچک کرده بود-
09:42
as a 10-year-oldساله boyپسر, I saw that —
213
570432
1817
من وقتی یک بچه ۱۰ ساله بودم اینو فهمیدم-
09:44
but alsoهمچنین there was an ambivalenceدیوانگی towardsبه سمت authorityقدرت.
214
572249
2571
ولی در عین حال یک ریاکاری در مقابل قدرت هم بود.
09:46
So on the one handدست, there was
215
574820
1645
از یک سو
09:48
a mockingمسخره of authorityقدرت,
216
576465
1627
مسخره کردن قدرت بود،
09:50
but on the other handدست, there was a deferenceاحترام
217
578092
2316
ولی از سوی دیگر تن در دادن به
09:52
towardsبه سمت authorityقدرت,
218
580408
1821
قدرت هم بود.
09:54
and these Caribbeanکارائیب people
219
582229
1955
این مردم کاراییبی
09:56
had an overbearingغلبه بر obedienceاطاعت towardsبه سمت authorityقدرت,
220
584184
4137
تسلیم محض قدرت بودند،
10:00
whichکه is very strikingقابل توجه، برجسته، موثر, very strangeعجیب in a way,
221
588321
2208
که از یک سو خیلی عجیب و زننده بود
10:02
because migrantsمهاجران are very courageousشجاع people.
222
590529
3104
زیرا مهاجران{عموما} مردم خیلی با جراتی هستند
10:05
They leaveترک کردن theirخودشان homesخانه ها. My fatherپدر and my motherمادر
223
593633
2760
اونها خونشون رو ترک میکنند. پدرو مادرم
10:08
left Jamaicaجامائیکا and they traveledسفر کرد 4,000 milesمایل,
224
596393
3927
جاماییکا رو ترک کردن و حدود ۶٫۵۰۰ کیلومتر سفر کردند
10:12
and yetهنوز they were infantilizedinfantilized by travelمسافرت رفتن.
225
600320
3824
و هنوز هم مثل بچه ها بودند،
10:16
They were timidترسو,
226
604144
1768
کمرو و خجالتی بودند،
10:17
and somewhereجایی alongدر امتداد the lineخط,
227
605912
1449
و جایی در طول مسیر
10:19
the naturalطبیعی است orderسفارش was reversedمعکوس.
228
607361
1841
نظم طبیعی برعکس شد.
10:21
The childrenفرزندان becameتبدیل شد the parentsپدر و مادر to the parentوالدین.
229
609202
3487
بچه ها والدین پدرو مادر شدند.
10:26
The Caribbeanکارائیب people cameآمد to
this countryکشور with a five-yearپنج سال planطرح:
230
614646
2497
کاراییبیها با یک برنامه پنج ساله وارد این کشور شدند
10:29
they would work, some moneyپول, and then go back,
231
617143
1999
قرار بود کار کنند، کمی پول جمع کنند و برگردند،
10:31
but the fiveپنج yearsسالها becameتبدیل شد 10, the 10 becameتبدیل شد 15,
232
619142
2823
ولی ۵ سال شد ۱۰ سال و ۱۰ سال شد ۱۵ سال،
10:33
and before you know it,
you're changingتغییر دادن the wallpaperتصویر زمینه,
233
621965
2345
و قبل از اینکه خودتون متوجه بشید، کاغذ دیواریها رو عوض می کنید،
10:36
and at that pointنقطه, you know you're here to stayاقامت کردن.
234
624310
3632
و در این لحظه میفهمید که آمده اید که بمانید.
10:39
Althoughبا اينكه there's still the kindنوع of temporarinessموقت
235
627942
2464
با این حال هنوز هم نوعی حس زندگی موقتی
10:42
that our parentsپدر و مادر feltنمد about beingبودن here,
236
630406
2447
در ذهن والدین ما در مورد زندگی در اینجا وجود دارد،
10:44
but we childrenفرزندان knewمی دانست that the gameبازی was up.
237
632853
4187
ولی ما بچه ها میدونستیم بازی تمومه.
10:49
I think there was a feelingاحساس that
238
637040
2758
فکر میکنم نوعی احساس بود مبنی بر اینکه
10:51
they would not be ableتوانایی to continueادامه دهید with the idealsایده آل ها
239
639798
5350
اونها قادر نیستن با ایده آلهاشون زندگی رو
10:57
of the life that they expectedانتظار می رود.
240
645148
2007
به اون صورتی که انتظار دارن پیش ببرند.
10:59
The realityواقعیت was very much differentناهمسان.
241
647155
1982
واقعیت بسیار متفاوت بود.
11:01
And alsoهمچنین, that was trueدرست است of the realityواقعیت
242
649137
2074
و همین درستی واقعیت بود که
11:03
of tryingتلاش کن to educateآموزش me.
243
651211
1418
میخواست به من آموزش دهد.
11:04
Havingداشتن startedآغاز شده the processروند,
my fatherپدر did not continueادامه دهید.
244
652629
4062
کاری رو شروع کردم که پدرم ادامه نداد
11:08
It was left to my motherمادر to educateآموزش me,
245
656691
2728
اون آموزش منو به مادرم سپرد،
11:11
and as Georgeجورج Lammingلامینگ would say,
246
659419
2721
و همونطور که جورج لمینگ میگفت،
11:14
it was my motherمادر who fatheredپدر me.
247
662140
3779
مادرم بود که برایم پدری کرد.
11:17
Even in his absenceغیبت, that oldقدیمی mantraمارتا remainedباقی مانده است:
248
665919
2342
حتی در غیابش تکیه کلامش وجود داشت:
11:20
You are beingبودن watchedتماشا کردم.
249
668261
1687
تو تحت نظری!
11:21
But suchچنین ardentمشتاق watchfulnessمراقب بودن can leadسرب to anxietyاضطراب,
250
669948
3202
ولی چنین مراقبتهای وسواس گونه به اضطراب منجر میشود،
11:25
so much so that yearsسالها laterبعد, when I was investigatingتحقیق
251
673150
2249
به اندازه ای که سالها بعد وقتی بررسی میکردم
11:27
why so manyبسیاری youngجوان blackسیاه menمردان
252
675399
1314
که چرا بسیاری مردان جوان سیاه پوست
11:28
were diagnosedتشخیص داده شده with schizophreniaجنون جوانی,
253
676713
2131
از جنون جوانی رنج میبرند،
11:30
sixشش timesبار more than they oughtباید to be,
254
678844
2507
۶ برابر چیزی که باید باشد
11:33
I was not surprisedغافلگیر شدن to hearشنیدن the psychiatristروانپزشک say,
255
681351
3272
برایم غیرمنتظره نبود که روانپزشکان بگویند
11:36
"Blackسیاه people are schooledتحصیل کرده in paranoiaپارانویا."
256
684623
4458
سیاه پوستان پارانویا را آموزش میبینند.
11:41
And I wonderتعجب what Bageyeباگیه would make of that.
257
689081
3871
از چیزی که چشم پفی ساخته بود تعجب میکردم.
11:44
Now I alsoهمچنین had a 10-year-oldساله sonفرزند پسر,
258
692952
2527
حالا منم یک پسر ۱۰ ساله دارم
11:47
and turnedتبدیل شد my attentionتوجه to Bageyeباگیه
259
695479
2849
و توجهم را به چشم پفی برگردانده ام
11:50
and I wentرفتی in searchجستجو کردن of him.
260
698328
1376
و در جستجوی او هستم.
11:51
He was back in Lutonلوتون, he was now 82,
261
699704
3602
اون توی لوتون هست و حالا ۸۲ سالشه
11:55
and I hadn'tتا به حال نیست seenمشاهده گردید him for 30-odd-فرد yearsسالها,
262
703306
3640
و من اون رو برای ۳۰ سال مسخره ندیدم
11:58
and when he openedافتتاح شد the doorدرب,
263
706946
1598
و هنگامی که در رو باز کرد،
12:00
I saw this tinyکوچک little man with lambentلامنت, smilingخندان eyesچشم ها,
264
708544
3904
یه مرد ریزه میزه رو با چشمهایی خندان دیدم
12:04
and he was smilingخندان, and I'd never seenمشاهده گردید him smileلبخند.
265
712448
2343
و لبخند هم میزد که تا به حال ندیده بودم
12:06
I was very disconcertedمخوف by that.
266
714791
3048
خیلی برایم غیرمنتظره بود.
12:09
But we satنشسته down, and he had
a Caribbeanکارائیب friendدوست with him,
267
717839
3061
ولی وقتی با دوست کاراییبیش دور هم نشستیم
12:12
talkingصحبت کردن some oldقدیمی time talk,
268
720900
2555
در مورد بحثهای قدیمی حرف زدیم
12:15
and my fatherپدر would look at me,
269
723455
2474
و پدرم به من نگاه کرد
12:17
and he lookedنگاه کرد at me as if I would
270
725929
1654
به صورتی نگاه کرد که
12:19
miraculouslyمعجزه آسا disappearناپدید می شوند as I had arisenمنجر شد.
271
727583
3644
معجزه وار از صحنه روزگار محو شدم.
12:23
And he turnedتبدیل شد to his friendدوست, and he said,
272
731227
2236
بعدش رو به دوستش کرد،
12:25
"This boyپسر and me have a deepعمیق, deepعمیق connectionارتباط,
273
733463
2960
این پسره و من رابطه خیلی عمیقی داریم
12:28
deepعمیق, deepعمیق connectionارتباط."
274
736423
2960
رابطه خیلی خیلی عمیق.
12:31
But I never feltنمد that connectionارتباط.
275
739383
1397
ولی من که هیچ وقت این رابطه رو احساس نکردم.
12:32
If there was a pulseنبض, it was very weakضعیف
276
740780
2779
اگر هم علایمی بود یا خیلی ضعیف بود
12:35
or hardlyبه سختی at all.
277
743559
2824
یا به سختی وجود داشت.
12:38
And I almostتقریبا feltنمد in the courseدوره of that reunionتجدید دیدار
278
746383
1840
تقریبا داشتم احساس میکردم که در حال بازگشت به جمعی هستم که در آن
12:40
that I was auditioningتست to be my father'sپدر sonفرزند پسر.
279
748223
4617
نقش من این بود که پسر پدرم باشم.
12:44
When the bookکتاب cameآمد out,
280
752840
1992
وقتی که کتاب بیرون اومد،
12:46
it had fairنمایشگاه reviewsبررسی ها in the nationalملی papersاوراق,
281
754832
1736
نقدهای منصفانه ای در روزنامه های ملی داشت،
12:48
but the paperکاغذ of choiceانتخابی in Lutonلوتون is not The Guardianنگهبان,
282
756568
3272
ولی روزنامه ای که در لوتون خوانده میشود گاردین نیست.
12:51
it's the Lutonلوتون Newsاخبار,
283
759840
2287
لوتون نیوز.
12:54
and the Lutonلوتون Newsاخبار ranفرار کرد the headlineعنوان about the bookکتاب,
284
762127
3776
و لوتون نیوز یک تیتر اصلی در مورد کتاب زده بود
12:57
"The Bookکتاب That Mayممکن است Healشفا دادن a 32-Year-Oldسال نو Riftبریدگی."
285
765903
5219
«کتابی که ممکن است یک شکاف قدیمی ۳۰ ساله را پر کند»
13:03
And I understoodفهمید that could alsoهمچنین representنمایندگی
286
771122
3312
و من فهمیدم که میتواند به این صورت باشد که
13:06
the riftبریدگی betweenبین one generationنسل and the nextبعد,
287
774434
1903
شکاف بین دو نسل
13:08
betweenبین people like me and my father'sپدر generationنسل,
288
776337
4004
بین نسل من و نسل پدرم
13:12
but there's no traditionسنت in Caribbeanکارائیب life
289
780341
2248
ولی در سنت زندگی کاراییبی
13:14
of memoirsخاطرات or biographiesبیوگرافی ها.
290
782589
2104
هیچ خاطره نویسی یا زندگی نامه جایی نداشت.
13:16
It was a traditionسنت that you didn't
chatچت about your businessکسب و کار in publicعمومی.
291
784693
4084
سنت این بود که در جمع از امورات خودت صحبت نکن.
13:20
But I welcomedاستقبال شد that titleعنوان, and I thought actuallyدر واقع, yes,
292
788777
4656
ولی من به این موارد بله گفتم
13:25
there is a possibilityامکان پذیری that this
293
793433
1896
چرا که این احتمال میرفت که باعث گشودن
13:27
will openباز کن up conversationsگفتگو
that we'dما می خواهیم never had before.
294
795329
4193
باب گفنگو در مورد مسائلی شود که تا به حال نداشته ایم.
13:31
This will closeبستن the generationنسل gapشکاف, perhapsشاید.
295
799522
4204
که شاید شکاف بین نسلها را کاهش دهد.
13:35
This could be an instrumentابزار of repairتعمیر.
296
803726
2527
میتونست مثل یک ابزار برای تعمیر باشد.
13:38
And I even beganآغاز شد to feel that this bookکتاب
297
806253
2401
حتی احساس کردم که این کتاب
13:40
mayممکن است be perceivedدرک شده by my fatherپدر
298
808654
2888
ممکن است توسط پدرم پذیرفته شود
13:43
as an actعمل کن of filialشاخه devotionتعلق خاطر.
299
811542
4176
به عنوان یک عشق و علاقه فرزندوار.
13:47
Poorفقیر, deludedفریب خورده foolاحمق.
300
815718
3735
احمق بیچاره.
13:51
Bageyeباگیه was stungخسته شدم by what he perceivedدرک شده to be
301
819453
4041
چشم پفی چیزی رو که میخواست باشه پذیرفته بود و
13:55
the publicعمومی airingپخش of his shortcomingsکاستی ها.
302
823494
2859
اونو به عنوان دلیل همه ناکامیهاش علم کرد.
13:58
He was stungخسته شدم by my betrayalخیانت,
303
826353
2901
اون از خیانت و افشاگری من زخم خورده بود
14:01
and he wentرفتی to the newspapersروزنامه ها the nextبعد day
304
829254
2072
و روز بعد به دفتر روزنامه رفت و
14:03
and demandedخواستار a right of replyپاسخ,
305
831326
1184
فرصتی برای پاسخ خواست
14:04
and he got it with the headlineعنوان
306
832510
2232
و اونو دریافت کرد و تیتر روزنامه شد:
14:06
"Bageyeباگیه Bitesگزش Back."
307
834742
3160
«چشم پفی باز از پشت خنجر خورد»
14:09
And it was a coruscatingcoruscating accountحساب of my betrayalخیانت.
308
837902
2968
که بازتاب دهنده خیانت من بود.
14:12
I was no sonفرزند پسر of his.
309
840870
2878
من پسر او نبودم.
14:15
He recognizedشناسایی شده in his mindذهن that his colorsرنگ ها
310
843748
2081
اون پیش خودش تشخیص داده بود که
14:17
had been draggedکشید throughاز طریق the
mudگل و لای, and he couldn'tنمی توانستم allowاجازه دادن that.
311
845829
2368
نامش لکه دار شده و نمیتونه این اجازه رو بده تا این اتفاق بیفته.
14:20
He had to restoreبازگرداندن his dignityکرامت, and he did so,
312
848197
2585
اون میخواست که اعاده حیثیت کنه و موفق هم شد
14:22
and initiallyدر ابتدا, althoughبا اينكه I was disappointedناامید,
313
850782
2428
و در ابتدا نا امیدم کرد
14:25
I grewرشد کرد to admireتحسین that stanceحالت.
314
853210
1680
ولی وسعت دیدم را افزایش دادم و این حالت را تحسین کردم.
14:26
There was still fireآتش bubblingحباب throughاز طریق his veinsرگه ها,
315
854890
3403
هنوز آتش درون رگهاش جاری بود
14:30
even thoughگرچه he was 82 yearsسالها oldقدیمی.
316
858293
3617
حتی با وجود ۸۲ سال سن.
14:33
And if it meantبه معنای that we would now returnبرگشت
317
861910
2562
و اگر منظور من این بود که به
14:36
to 30 yearsسالها of silenceسکوت,
318
864472
3231
۳۰ سال سکوت برگردیم
14:39
my fatherپدر would say, "If it's so, then it's so."
319
867703
5960
پاسخ پدرم این بود که « اگر اینو میخوای باشه»
14:45
Jamaicansجامائیکا will tell you that
there's no suchچنین thing as factsحقایق,
320
873663
3192
جاماییکاییها چنینی چیزهایی حقیقت نیستند،
14:48
there are only versionsنسخه ها.
321
876855
2025
فقط و فقط یک سری داستانند.
14:50
We all tell ourselvesخودمان the versionsنسخه ها of the storyداستان
322
878880
2481
ما اون نوع داستانی رو بیان میکنیم
14:53
that we can bestبهترین liveزنده with.
323
881361
2855
که بهتر میتونیم باش زندگی کنیم.
14:56
Eachهر یک generationنسل buildsمی سازد up an edificeعمارت
324
884216
2527
هر نسل بنایی رو میسازه
14:58
whichکه they are reluctantبی میل or sometimesگاه گاهی unableناتوان
325
886743
2067
و تمایلی نداره یا نمیتونه
15:00
to disassembleپیاده کردن,
326
888810
2308
که خرابش کنه.
15:03
but in the writingنوشتن, my versionنسخه of the storyداستان
327
891118
3646
ولی در نوشتن نسخه داستان خودم
15:06
beganآغاز شد to changeتغییر دادن,
328
894764
2068
شروع کردم به تغییر دادن
15:08
and it was detachedجدا from me.
329
896832
3994
و {اون بنا} دوباره توسط من گسسته شد.
15:12
I lostکم شده my hatredنفرت of my fatherپدر.
330
900826
2929
نفرتم رو از پدرم از دست دادم.
15:15
I did no longerطولانی تر want him to dieمرگ or to murderآدم کشی him,
331
903755
4484
دیگر نمیخواستم اورا بکشم یا اینکه بمیرد
15:20
and I feltنمد freeرایگان,
332
908239
4244
احساس آزادی میکردم
15:24
much freerآزادتر than I'd ever feltنمد before.
333
912483
4864
بسیار بیشتر از چیزی که تا به حال احساس میکردم.
15:29
And I wonderتعجب whetherچه that freednessآزادی
334
917347
1880
میخواستم ببینم که این آزادی
15:31
could be transferredمنتقل شده to him.
335
919227
2915
میتواند به او هم منتقل شود.
15:36
In that initialاولیه reunionتجدید دیدار,
336
924218
4352
در بازگشت اولیه به اون جمع
15:40
I was struckرخ داد by an ideaاندیشه that I had
337
928570
2376
درگیر فکری بودم که داشتم
15:42
very fewتعداد کمی photographsعکس ها of myselfخودم
338
930946
3444
اینکه تصاویر کمی از خودم داشتم
15:46
as a youngجوان childکودک.
339
934390
2374
وقتی که بچه بودم.
15:48
This is a photographعکس of me,
340
936764
2190
این عکسی از من است
15:50
nineنه monthsماه ها oldقدیمی.
341
938954
2317
نه ماهه.
15:53
In the originalاصلی photographعکس,
342
941271
1922
در تصویر اصلی
15:55
I'm beingبودن heldبرگزار شد up by my fatherپدر, Bageyeباگیه,
343
943193
2953
من توسط پدرم، چشم پفی نگه داشته شده ام
15:58
but when my parentsپدر و مادر separatedجدا از هم, my motherمادر
344
946146
2244
ولی وقتی والدینم از هم جدا شدند، مادرم
16:00
excisedحذف شده him from all aspectsجنبه های of our livesزندگی می کند.
345
948390
2770
اون رو از همه جنبه های زندگیمون حذف کرد
16:03
She tookگرفت a pairجفت of scissorsقیچی and cutبرش
him out of everyهرکدام photographعکس,
346
951160
4064
اون قیچی رو برداشت و اون رو از همه عکسامون جدا کرد
16:07
and for yearsسالها, I told myselfخودم
the truthحقیقت of this photographعکس
347
955224
3542
و در تمام این سالها به خودم میگفتم که حقیقت این عکس این که
16:10
was that you are aloneتنها,
348
958766
3004
تو تنهایی.
16:13
you are unsupportedپشتیبانی نشده است.
349
961770
2800
تو بی پناهی
16:16
But there's anotherیکی دیگر way of looking at this photographعکس.
350
964570
2272
ولی میشد از جنبه دیگری هم به این عکس نگاه کرد.
16:18
This is a photographعکس that has the potentialپتانسیل
351
966842
2576
عکسی بود که این قابلیت رو داشت که دوباره
16:21
for a reunionتجدید دیدار,
352
969418
2504
به هم پیوند بخوره،
16:23
a potentialپتانسیل to be reunitedدوباره متحد شد with my fatherپدر,
353
971922
2788
پتانسیلی که میتوانست من و پدرم را دوباره به هم نزدیک کند،
16:26
and in my yearningاشتیاق to be heldبرگزار شد up by my fatherپدر,
354
974710
4064
و اینکه دوست داشتم از طرف پدرم بغل شوم
16:30
I heldبرگزار شد him up to the lightسبک.
355
978774
2500
در روز روشن اورا بغل میکردم.
16:33
In that first reunionتجدید دیدار,
356
981274
2936
در اون بازگشت اولیه
16:36
it was very awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب and tenseسفت momentsلحظات,
357
984210
2302
لحظات خیلی بد و سخت گذشت
16:38
and to lessenکاهش دادن the tensionتنش,
358
986512
1342
و برای کاهش تنش
16:39
we decidedقرار بر این شد to go for a walkراه رفتن.
359
987854
3338
تصمیم گرفتیم که پیاده روی کنیم.
16:43
And as we walkedراه می رفت, I was struckرخ داد
360
991192
2001
در حین پیاده روی در عذاب این بودم که
16:45
that I had revertedبازگشت to beingبودن the childکودک
361
993193
2271
دوباره به وضع بچگی ام برگشتم
16:47
even thoughگرچه I was now toweringبالا بردن aboveدر بالا my fatherپدر.
362
995464
3493
حتی با اینکه از پدرم هم بلندتر شده بودم.
16:50
I was almostتقریبا a footپا tallerبلندتر than my fatherپدر.
363
998957
2251
من تقریبا یک فوت بلندتر از پدرم بودم.
16:53
He was still the bigبزرگ man,
364
1001208
2608
ولی هنوز آدم بزرگه بود
16:55
and I triedتلاش کرد to matchهمخوانی داشتن his stepگام.
365
1003816
4721
و سعی میکردم پا به پای او راه بروم.
17:00
And I realizedمتوجه شدم that he was walkingپیاده روی
366
1008537
1577
متوجه شدم که او به صورتی راه میرود
17:02
as if he was still underزیر observationمشاهده,
367
1010114
2776
که معلوم است هنوز فکر میکند تحت نظر است،
17:04
but I admiredتحسینش کرد his walkراه رفتن.
368
1012890
2911
ولی من راه رفتن او را تحسین میکردم.
17:07
He walkedراه می رفت like a man
369
1015801
2328
او مثل مردی راه میرفت که
17:10
on the losingاز دست دادن sideسمت of the F.A. Cupجام حذفی Finalفینال
370
1018129
2871
بازنده فینال جام حذفی انگلیس شده
17:13
mountingنصب the stepsمراحل to collectجمع کن his condolenceتسلیت medalمدال.
371
1021000
3952
و قدم برمیداره تا به عنوان همدردی به او مدالی اهدا بشه.
17:16
There was dignityکرامت in defeatشکست.
372
1024952
3624
وجهه ای در باخت بود.
17:20
Thank you.
373
1028576
2417
سپاسگذارم.
17:22
(Applauseتشویق و تمجید)
374
1030993
878
(تشویق)
Translated by Amin Behshad
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Colin Grant - Author, historian
Colin Grant is an author and historian whose works focus on larger-than-life figures of the African diaspora.

Why you should listen
Colin Grant is an English historian and son of black Jamaican immigrants who explores the legacy of slavery and its effect on modern generations of the African diaspora. In Negro with a Hat: The Rise and Fall of Marcus Garvey Grant chronicles the life of the controversial Jamaican politician and his obsession with a "redeemed" Africa; in I & I: The Natural Mystics, Marley, Tosh and Wailer he explores the struggles faced by now legendary Rastafarian reggae artists the Wailers; and in his most recent book, Bageye at the Wheel, Grant confronts his own father in a memoir about his lifelong inner conflict with the immigrant experience.
Grant is also an Associate Fellow in the Centre for Caribbean Studies at the University of Warwick and a producer for BBC Radio.
More profile about the speaker
Colin Grant | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee