ABOUT THE SPEAKER
Ismael Nazario - Prison reform advocate
Prison reform advocate Ismael Nazario helps former inmates from New York's Rikers Island jail reenter society.

Why you should listen
At the Fortune Society, Ismael Nazario helps former inmates from New York's Rikers Island jail reintegrate into society after their release. The issue is close to home for Nazario: When he was just shy of eighteen he was arrested for robbery and sent to Rikers Island, where he spent 300 days in solitary confinement before he was ever convicted of a crime. Now as part of the I-CAN (Individualized Correction Achievement Network) program, he helps those at high risk for recidivism get jobs and stay out of jail and prison.
More profile about the speaker
Ismael Nazario | Speaker | TED.com
TEDxNewYork

Ismael Nazario: What I learned as a kid in jail

اسماعیل نظریو: آنچه من به عنوان یک نوجوان در زندان آموختم

Filmed:
1,502,715 views

اسماعیل نظریو وقتی هنوز نوجوانی بیش نبود به زندان نیویورک در جزیره ریکرز افتاد، جاییکه او _حتی پیش از محکوم شدن_ ۳۰۰ روز را در سلول انفرادی گذراند. حال، او به عنوان یکی از طرفداران اصلاح قوانین زندانها تلاش می کند تا فرهنگ مراکز اصلاح و تربیت و زندانهایی که در آنجا جوانان به دفعات تحت خشونتی غیر قابل تصور هستند را تغییر دهد. نظریو، از داستان تکان دهنده اش در زندان می گوید و راههایی را پیشنهاد می کند تا به جای آسیب رساندن به نوجوانان در زندان، به آنها کمک کنند.
- Prison reform advocate
Prison reform advocate Ismael Nazario helps former inmates from New York's Rikers Island jail reenter society. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
We need to changeتغییر دادن the cultureفرهنگ
in our jailsزندان ها and prisonsزندان,
0
833
4180
فرهنگ زندان و مراکز اصلاح و تربیت ما
باید تغییر کنند،
00:17
especiallyبه خصوص for youngجوان inmatesزندانیان.
1
5013
2507
خصوصا برای زندانیان نوجوان.
00:19
Newجدید Yorkیورک stateحالت is one
of only two in the U.S.
2
7520
2322
ایالت نیویورک تنها یکی از دو ایالتی است،
00:21
that automaticallyبطور خودکار arrestsدستگیر شد and triesتلاش می کند
16- to 17-year-oldsسالمندان as adultsبزرگسالان.
3
9842
4498
که به صورت خودکار افراد ۱۶ تا ۱۷ سال رو
در رده بزرگسالان زندانی می کنه.
00:26
This cultureفرهنگ of violenceخشونت
takes these youngجوان people
4
14950
2347
این فرهنگ خشن افراد رو
00:29
and putsقرار می دهد them in a hostileخصومت آمیز environmentمحیط,
5
17297
2042
پس از دستگیری در محیطی پر تنش قرار می ده،
00:31
and the correctionalاصلاحی officersافسران prettyبسیار much
allowاجازه دادن any and everything to go on.
6
19339
4042
در این مراکز افسران اصلاح و تربیت
مسئول اداره کل امور هستند.
00:35
There's not really much
for these youngجوان people to do
7
23381
2807
این محیط در واقع برای جوانان
00:38
to actuallyدر واقع enhanceافزایش دادن theirخودشان talentاستعداد
and actuallyدر واقع rehabilitateبازسازی them.
8
26188
3530
زمینه ای را برای شکوفایی استعداد
و یا حتی اصلاح آنها فراهم نمی کنه.
00:43
Untilتا زمان we can raiseبالا بردن the ageسن
of criminalجنایی responsibilityمسئوليت to 18,
9
31038
3246
تا زمانیکه که سن محکومیت قضایی
تا ۱۸ سال افزایش نیافته،
00:46
we need to focusتمرکز on changingتغییر دادن
the dailyروزانه livesزندگی می کند of these youngجوان people.
10
34284
3251
مجبوریم بر تغییر روند زندگی روزمره
این جوانان تمرکز کنیم.
00:50
I know firsthandدست اول.
11
38155
1574
این مورد را من شخصا تجربه کردم.
00:52
Before I ever turnedتبدیل شد 18,
12
40329
1579
هنوز ۱۸ سالم نشده بود،
00:53
I spentصرف شده approximatelyتقریبا
400 daysروزها on Rikersریکرز Islandجزیره,
13
41908
3947
که تقریبا ۴۰۰ روز را
در زندان جزیره ریکرز گذروندم،
00:57
and to addاضافه کردن to that
14
45855
1254
و اضافه کنم
00:59
I spentصرف شده almostتقریبا 300 daysروزها
in solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت,
15
47109
3854
که تقریبا ۳۰۰ روزش را در سلول انفرادی بودم،
01:02
and let me tell you this:
16
50963
1697
بذارید بهتون بگم:
01:05
Screamingجیغ زدن at the topبالا of your lungsریه ها
all day on your cellسلول doorدرب
17
53680
3088
هر روز با تمام توان در سلولی دربسته
فریاد زدن
01:08
or screamingجیغ زدن at the topبالا
of your lungsریه ها out the windowپنجره,
18
56768
2577
و یا با تمام توان از پنجره
به بیرون فریاد زدن
01:11
it getsمی شود tiringخسته کننده.
19
59345
1922
دیوانه کننده است.
01:13
Sinceاز آنجا که there's not much for you to do
while you're in there,
20
61267
2797
از آنجایی که در سلول کار زیادی
برای انجام دادن ندارید
01:16
you startشروع کن pacingقدم زدن
back and forthچهارم in your cellسلول,
21
64064
2283
شروع می کنید به مدام
این طرف و اون طرف رفتن
01:18
you startشروع کن talkingصحبت کردن to yourselfخودت,
22
66347
2136
و با خودتون صحیت کردن،
01:20
your thoughtsاندیشه ها startشروع کن runningدر حال اجرا wildوحشی,
23
68483
1997
ذهنتون به حالت آشفته ای بهم میریزه
01:22
and then your thoughtsاندیشه ها
becomeتبدیل شدن به your ownخودت worstبدترین enemyدشمن.
24
70480
3483
اونوقت بدترین دشمن شما میشه ذهنتون.
01:25
Jailsزندان are actuallyدر واقع supposedقرار است
to rehabilitateبازسازی a personفرد,
25
73963
2995
زندان در اصل باید فرد را اصلاح کنه،
01:28
not causeسبب می شود him or her
to becomeتبدیل شدن به more angryخشمگین,
26
76958
2693
نه اینکه شخص را عصبی تر
01:31
frustratedناامید, and feel more hopelessنومید.
27
79651
2740
آشفته تر و ناامید تر کنه.
01:34
Sinceاز آنجا که there's not a dischargeتخلیه planطرح
put in placeمحل for these youngجوان people,
28
82391
3903
از آنجایی که هیچ برنامه ای برای
دوران آزادی این جوانان وجود نداره،
01:38
they prettyبسیار much
reenterدوباره وارد شوید societyجامعه with nothing.
29
86294
3595
آنها این بار با دستانی خالی تر
به جامعه بر میگردند.
01:43
And there's not really much for them to do
to keep them from recidivatingتجدید حیات.
30
91168
3805
در اصل برنامه ای نیست که آنها را
از ارتکاب دوباره جرم دور کنه.
01:47
But it all startsشروع می شود with the C.O.s.
31
95823
2182
قدم اول، اصلاح افسران اصلاح و تربیت است.
01:50
It's very easyآسان for some people
32
98545
1968
اینکه مثل خیلی از افراد
01:52
to look at these correctionalاصلاحی officersافسران
as the good guys
33
100513
2694
افسران تربیتی را افراد خوب تلقی کنیم
01:55
and the inmatesزندانیان as the badبد guys,
34
103207
2275
و زندانیان را افراد بد، کار راحتی است،
01:57
or viceمعاون versaبرعکس for some,
35
105482
1696
و یا در مواردی برعکس.
01:59
but it's a little more than that.
36
107178
1671
ولی به این سادگی نیست.
02:00
See, these C.O.s are normalطبیعی,
everydayهر روز people.
37
108849
2995
این افسران تربیتی افراد عادی هستند.
02:03
They come from the sameیکسان neighborhoodsمحله ها
as the populationجمعیت they "serveخدمت."
38
111844
5041
آنها از دل همان افرادی در می آیند
که به آنها خدمت می کنند.
02:09
They're just normalطبیعی people.
39
117725
1872
آنها فقط افراد عادی هستند.
02:11
They're not robotsروبات ها, and there's
nothing specialویژه about them.
40
119597
3664
نه ربات هستند و نه از ذاتی جدا.
02:15
They do prettyبسیار much everything
anybodyهر شخصی elseچیز دیگری in societyجامعه does.
41
123261
3762
آنها هم همان کارهایی را انجام می دهند
که دیگر افراد جامعه انجام می دهند.
02:19
The maleنر C.O.s want to talk
and flirtتلنگر with the femaleزن C.O.s.
42
127023
3899
مثلا افسران اصلاح و تربیت مرد دوست دارند
با افسران زن تیک بزنند.
02:22
They playبازی the little highبالا schoolمدرسه
kidبچه gamesبازی ها with eachهر یک other.
43
130922
2809
با همدیگه بازی های بچه گانه می کنند.
02:25
They politicسیاسی with one anotherیکی دیگر.
44
133731
1904
یا از سیاست حرف میزنند.
02:27
And the femaleزن C.O.s gossipشایعات بی اساس to eachهر یک other.
45
135635
4319
و یا افسران زن مدام غیبت میکنند.
02:31
So I spentصرف شده numerousچندین amountsمقادیر of time
with numerousچندین amountsمقادیر of C.O.s,
46
139954
5990
من ساعات زیادی را با تعداد بیشماری
از این افسران اصلاح و تربیت گذراندم،
02:37
and let me tell you about
this one in particularخاص namedتحت عنوان Monroeمونرو.
47
145944
2912
بذارید درباره یکی از آنها
به نام مونرو بهتون بگم.
02:40
One day he pulledکشیده me
in betweenبین the A and B doorsدرب ها
48
148856
2498
یه بار اون منو بین ورودی A و B
02:43
whichکه separateجداگانه the northشمال
and southجنوب sidesدو طرف of our housingمسکن unitواحد.
49
151354
3319
کشید که بخش شمالی و جنوبی بند ما رو
جدا میکرد.
02:46
He pulledکشیده me there because I had
a physicalفیزیکی altercationجهش
50
154673
2597
چون من درگیری فیزیکی
با یکی دیگه از هم بندی هام داشتم
02:49
with anotherیکی دیگر youngجوان man in my housingمسکن unitواحد,
51
157270
2020
منو اونجا می کشید،
02:51
and he feltنمد, sinceاز آنجا که there was
a femaleزن officerافسر workingکار کردن on the floorکف,
52
159290
3483
از آنجایی که یکی از افسران خانم
اون اطراف کار می کرد،
02:54
that I violatedنقض شد his shiftتغییر مکان.
53
162773
2485
فکر میکرد قوانین شیفت اونو زیر پا گذاشتم.
02:57
So he punchedپانچ me in my chestقفسه سینه.
54
165258
1997
برای همین با مشت کوبید توی سینه ام.
02:59
He kindنوع of knockedزدم the windباد out of me.
55
167255
2136
جوری که نفسم بالا نمی اومد.
03:01
I wasn'tنبود impulsiveتحریک کننده,
I didn't reactواکنش نشان می دهند right away,
56
169391
2857
کفری نشدم و واکنش آنی نشون ندادم.
03:04
because I know this is theirخودشان houseخانه.
57
172248
2648
چون که می دونستم اونجا خانه اونهاست.
03:06
I have no winsبرنده می شود.
58
174896
1850
هیچ شانسی ندارم.
03:08
All he has to do is pullکشیدن his pinپین
and backupپشتیبان گیری will come immediatelyبلافاصله.
59
176746
5428
تنها کاری که باید کرد "سکوت"
و اینجوری سریع جواب میده.
03:15
So I just gaveداد him a look in his eyesچشم ها
60
183084
2561
برای همین فقط توچشماش نگاه کردم
03:17
and I guessحدس بزن he saw the angerخشم
and frustrationنا امیدی just burningسوزش,
61
185645
3259
و حدس میزنم آتش خشم و آشفتگی را
در چشمانم دید
03:20
and he said to me,
62
188904
1965
بهم گفت:
03:22
"Your eyesچشم ها are going to get you
in a lot of troubleمشکل,
63
190869
2462
"این نگاهت برات دردسر سازتره،
03:25
because you're looking
like you want to fightمبارزه کردن."
64
193331
2506
جوری نگاه میکنی که انگار میخواهی دعوا کنی."
03:27
So he commencedآغاز شد
to takingگرفتن off his utilityابزار beltکمربند,
65
195837
2369
برای همین شروع کرد به باز کردن فانوسخش
03:30
he tookگرفت off his shirtپیراهن and his badgeنشان,
66
198206
2091
لباس و درجه هاش رو در آورد.
03:32
and he said, "We could fightمبارزه کردن."
67
200297
2037
و گفت: "یالا، بیا جلو."
03:34
So I askedپرسید: him, "You gonna holdنگه دارید it down?"
68
202334
2817
ازش پرسیدم: "دهنت چفته؟"
03:37
Now, that's a termدوره that's
commonlyمعمولا used on Rikersریکرز Islandجزیره
69
205151
2913
این یه اصطلاح رایج تو ریکرزه.
03:40
meaningبه معنی that you're not
going to say anything to anybodyهر شخصی,
70
208064
2667
یعنی که چیزی به کسی نمیگی،
03:42
and you're not going to reportگزارش it.
71
210731
2227
و یا این کار رو گزارش نمیکنی.
03:44
He said, "Yeah, I'm gonna holdنگه دارید it down.
You gonna holdنگه دارید it down?"
72
212958
3777
گفت: آره چفته. تو ام دهنت چفته؟
03:48
I didn't even respondپاسخ دادن.
73
216735
1671
حتی اینم جواب ندادم
03:50
I just punchedپانچ him right in his faceصورت,
74
218406
1925
فقط با مشت گذاشتم تو صورتش
03:52
and we beganآغاز شد fightingدعوا کردن
right then and there.
75
220331
2696
و به جون هم افتادیم
03:55
Towardsبه سمت the endپایان of the fightمبارزه کردن,
he slammedگرفتار شد me up againstدر برابر the wallدیوار,
76
223027
4320
آخراش بود که منو گذاشت بیخ دیوار
و گفت:
03:59
so while we were tussledتسبیح up,
he said to me, "You good?"
77
227347
3505
خوبی؟
04:02
as if he got the bestبهترین of me,
78
230852
1765
فکر میکرد منو شکست داده
04:04
but in my mindذهن, I know
I got the bestبهترین of him,
79
232617
2624
ولی می دونستم که شکست خورده
04:07
so I repliedپاسخ داد very cockyاز خود راضی,
80
235241
2003
برای همین با غرور گفتم:
04:09
"Oh, I'm good, you good?"
81
237244
2128
من خوبم، تو خوبی؟
04:11
He said, "Yeah, I'm good,
I'm good."
82
239372
1994
گفت: آره..خوبم...خوبم
04:13
We let go, he shookتکان داد my handدست,
said he gaveداد me my respectتوجه,
83
241366
4166
جداشدیم. بهم دست داد،
باهام با احترام رفتار کرد
04:17
gaveداد me a cigaretteسیگار and sentارسال شد me on my way.
84
245532
3371
یه سیگار بهم داد و راهی ام کرد.
04:21
Believe it or not, you come acrossدر سراسر
some C.O.s on Rikersریکرز Islandجزیره
85
249723
3741
باور کنید یا نه در ریکرز
با افسرانی روبرو میشید
04:25
that'llکه میگه fightمبارزه کردن you one-on-oneیک به یک.
86
253464
2576
که تک به تک باهاتون مبارزه می کنند.
04:28
They feel that they understandفهمیدن how it is,
87
256040
2207
اونها روش زندانیان رو میدونند،
04:30
and they feel that I'm going
to meetملاقات you where you're at.
88
258247
2808
و میخوان از همان مسیری برن
که ما در آن هستیم
04:33
Sinceاز آنجا که this is how you commonlyمعمولا
handleرسیدگی your disputesاختلافات,
89
261055
2496
وقتی شما اختلافتون رو اینجوری
حل می کنید،
04:35
we can handleرسیدگی it in that mannerشیوه.
90
263551
2079
پس ما هم همینجوری حلش می کنیم.
04:37
I walkراه رفتن away from it like a man,
you walkراه رفتن away from it like a man,
91
265630
3274
اینجوری هم من و هم تو مثل یک مرد
میریم سراغ کارمون.
04:40
and that's it.
92
268904
1421
همین.
04:42
Some C.O.s feel that
they're jailingزندان with you.
93
270325
2152
بعضی از اونا حس میکنند
که مثل شما زندانی اند.
04:44
This is why they have that mentalityذهنیت
and that attitudeنگرش
94
272477
2570
رفتار و کردار آنها
04:47
and they go by that conceptمفهوم.
95
275047
2031
بر طبق همین برداشت است.
04:49
In some instancesنمونه ها, we're in it
togetherبا یکدیگر with the C.O.s.
96
277078
3465
در بعضی موارد ما هم مثل همون افسران اصلاح و تربیت هستیم.
04:52
Howeverبا این حال, institutionsمؤسسات need to give
these correctionalاصلاحی officersافسران
97
280543
3074
ولی موسسه های مربوط باید به این افسران
04:55
properمناسب trainingsآموزش ها on how to properlyبه درستی dealمعامله
with the adolescentنوجوانان populationجمعیت,
98
283617
3378
نحوه برخورد درست با قشر جوان
04:58
and they alsoهمچنین need
to give them properمناسب trainingsآموزش ها
99
286995
2245
و همچنین با قشری که مشکلات روانی دارند را
05:01
on how to dealمعامله with
the mentalذهنی healthسلامتی populationجمعیت as well.
100
289240
3537
به شیوه ای مناسب آموزش دهند.
05:04
These C.O.s playبازی a bigبزرگ factorعامل
in these youngجوان people'sمردم livesزندگی می کند
101
292777
3309
این افسران نقش مهمی در زندگی
این جوانان دارند،
05:08
for x amountمیزان of time untilتا زمان a dispositionوضع
is reachedرسیده است on theirخودشان caseمورد.
102
296086
3358
آنهم برای زمانی طولانی تا وقتی که آنها
به خودشون بیان.
05:11
So why not try to mentorمربی
these youngجوان people while they're there?
103
299444
4657
پس چرا به ابن جوانان زمانی که زندانی اند
آموزش ندیم؟
05:16
Why not try to give them some typeتایپ کنید
of insightبینش، بصیرت، درون بینی to make a changeتغییر دادن,
104
304101
4221
چرا سعی نکنیم به آنها بینشی بدیم
برای ایجاد تغییر
05:20
so onceیک بار they reenterدوباره وارد شوید back into societyجامعه,
105
308322
3461
تا وقتی که دوباره به جامعه برگشتند
05:23
they're doing something positiveمثبت?
106
311783
3624
به کارهای مثبت دست بزنند؟
05:28
A secondدومین bigبزرگ thing to help our teensنوجوانان
in jailsزندان ها is better programmingبرنامه نويسي.
107
316217
5409
قدم مهم بعدی برای کمک به نوجوانان زندانی
برنامه ریزی درسته.
05:33
When I was on Rikersریکرز Islandجزیره,
the hugeبزرگ thing was solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت.
108
321626
4018
وقتی من در جزیره ریکرز بودم کابوس بزرگ
سلول انفرادی بود.
05:37
Solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت
was originallyدر اصل designedطراحی شده
109
325644
2729
سلول انفرادی در اصل برای
05:40
to breakزنگ تفريح a personفرد mentallyذهنی,
physicallyاز لحاظ جسمی and emotionallyعاطفی.
110
328373
3692
خرد کردن فرد از نظر جسمی و روحی
طراحی شده.
05:44
That's what it was designedطراحی شده for.
111
332065
2811
علت ساختش اینه.
05:47
The U.S. Attorneyوکیل Generalعمومی
recentlyبه تازگی releasedمنتشر شد a reportگزارش
112
335756
2468
دادستانی کل آمریکا اخیرا در گزارشی
05:50
statingاظهار داشت that they're going
to banممنوعیت solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت
113
338224
2525
در نیویورک لغو استفاده از سلول انفرادی
05:52
in Newجدید Yorkیورک stateحالت for teensنوجوانان.
114
340749
2419
برای نوجونان را عنوان کرد.
05:55
One thing that keptنگه داشته شد me saneعاقلانه while I
was in solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت was readingخواندن.
115
343698
4202
یکی از چیزهایی که در سلول انفرادی
آرامم می کرد، خواندن بود.
05:59
I triedتلاش کرد to educateآموزش myselfخودم
as much as possibleامکان پذیر است.
116
347900
2902
سعی می کردم تا اونجا که میشه یاد بگیرم.
06:02
I readخواندن any and everything
I could get my handsدست ها on.
117
350802
2625
هر چی به دستم می رسید می خوندم.
06:05
And asideگذشته از from that,
I wroteنوشت musicموسیقی and shortکوتاه storiesداستان ها.
118
353427
3691
به علاوه داستان کوتاه و موسیقی هم
می نوشتم.
06:09
Some programsبرنامه ها that I feel
would benefitسود our youngجوان people
119
357118
5076
برنامه های مشاوره ای به نظرم
خیلی زیاد می تونه
06:14
are artهنر therapyدرمان programsبرنامه ها
120
362194
3051
به این جوانان کمک کنه.
06:17
for the kidsبچه ها that like to drawقرعه کشی
and have that talentاستعداد,
121
365245
3065
برای بچه هایی که استعداد نقاشی دارند،
06:20
and what about the youngجوان individualsاشخاص حقیقی
that are musicallyموزیکال inclinedشیب دار?
122
368310
3942
یا جوانانی که در زمینه موسیقی مستعدند.
06:24
How about a musicموسیقی programبرنامه for them
that actuallyدر واقع teachesتدریس می کند them
123
372252
2887
یه برنامه موسیقی که به آنها واقعا
06:27
how to writeنوشتن and make musicموسیقی?
124
375139
2397
نت نویسی و آهنگ سازی رو یاد بده
06:29
Just a thought.
125
377536
1424
این نظر منه.
06:30
When adolescentsنوجوانان come to Rikersریکرز Islandجزیره,
126
378960
2069
جوانانی که به جزیره ریکرز فرستاده میشن،
06:33
C74, RNDCRNDC is the buildingساختمان
that they're housedمحل سکونت in.
127
381029
4114
در ساختمان RNDC در بند C74 زندان میشند.
06:37
That's nicknamedنام مستعار "gladiatorگلادیاتور schoolمدرسه,"
128
385143
3561
اونجا بهش میگن" مدرسه گلادیاتورها،"
06:40
because you have a youngجوان individualفردی
comingآینده in from the streetخیابان
129
388704
2882
چون که جوانها رو از خیابان گرفتند
06:43
thinkingفكر كردن that they're toughسخت است,
130
391586
1777
و فکر میکنند که آنها کله شقند
06:45
beingبودن surroundedاحاطه شده by a bunchدسته ای
of other youngجوان individualsاشخاص حقیقی
131
393363
3320
اونها رو بین بقیه افراد جوانی قرار میدن
06:48
from all of the fiveپنج boroughsشهرک ها,
and everybodyهمه feelsاحساس می کند that they're toughسخت است.
132
396683
3644
که از پنج ناحیه مختلف گرفتند و در دید همه
آنها یه مشت کله شقند.
06:52
So now you have a bunchدسته ای of youngجوان gentlemenآقایان
pokingتکان دادن theirخودشان chestsسینه ها out
133
400327
3995
در مقابل یه سری آدم متششخص دارید
که با غرور سرشون رو بالا گرفتن
06:56
feelingاحساس that I have to proveثابت كردن
I'm equallyبه همان اندازه as toughسخت است as you
134
404322
3390
و باید اثبات کنند
06:59
or I'm tougherسخت تر than you, you and you.
135
407712
2434
که من از تو یا تو سرسخت ترم.
07:02
But let's be honestصادقانه:
136
410146
1588
بذارید رک بهتون بگم:
07:03
That cultureفرهنگ is very dangerousخطرناک است
and damagingآسیب رساندن to our youngجوان people.
137
411734
4891
این فرهنگه خطرناکیه
و آسیب زیادی به جوانان میزنه.
07:08
We need to help institutionsمؤسسات
and these teensنوجوانان realizeتحقق بخشیدن
138
416625
2954
ما باید به موسسه ها و این نوحوانان
کمک کنیم تا بفهمند،
07:11
that they don't have to leadسرب
the previousقبلی lifestyleسبک زندگی that they led
139
419579
3295
که آنها نباید همان سبک زندگی خیابانی
07:14
when they were on the streetخیابان,
that they can actuallyدر واقع make a changeتغییر دادن.
140
422874
3437
که قبلا داشتن رو دنبال کنن
وقتی می تونن تغییر کنند.
07:18
It's sadغمگین to reportگزارش
that while I was in prisonزندان,
141
426311
3451
این خیلی ناراحت کننده است
که وقتی تو زندان بودم،
07:21
I used to hearشنیدن dudesdudes talkingصحبت کردن about
when they get releasedمنتشر شد from prisonزندان,
142
429762
4229
اغلب اوقات می شنیدم که بچه ها دور هم
07:25
what typeتایپ کنید of crimesجرایم
they're going to commitمرتکب شدن
143
433991
3088
از کارای خلافی حرف میزنن
07:29
when they get back in the streetخیابان.
144
437079
2624
که بعد آزادی میخواستند انجام بدن.
07:31
The conversationsگفتگو used to soundصدا
something like this:
145
439703
2693
حرفهای بین آنها چیزی شبیه این بود:
07:35
"Oh, when I hitاصابت the streetخیابان,
my brotherبرادر got this connectionارتباط
146
443616
2827
"وقتی برم بیرون برادرم رابط میشه،
07:38
for this, that and the thirdسوم,"
147
446443
1448
برای این دو سه تا کار".
07:39
or, "My man over here
got this connectionارتباط for the lowکم priceقیمت.
148
447891
2844
یا " یه نفر رابط دارم برای این کار
با قیمت کم کار میکنه.
07:42
Let's exchangeتبادل informationاطلاعات,"
149
450735
1407
بیا دربارش حرف بزنیم".
07:44
and, "When we hitاصابت the townشهر,
we're going to do it realواقعی bigبزرگ."
150
452142
2783
یا " بذار برگردیم ،
ترتیب یه کار بزرگ رو می دیم"
07:46
I used to hearشنیدن these conversationsگفتگو
and think to myselfخودم, "Wowوای,
151
454925
2859
وقتی اینا رو می شنیدم با خودم می گفتم
"وای"
07:49
these dudesdudes are really talkingصحبت کردن about
going back in the streetخیابان
152
457784
2932
اینا دارن واقعا درباره خلافهایی که
بعد آزادی
07:52
and committingمرتکب شدن futureآینده crimesجرایم."
153
460716
1532
میخوان انجام بدن حرف میزنن."
07:54
So I cameآمد up with a nameنام for that:
154
462248
1742
یه اسمی برای این کار به ذهنم رسید:
07:55
I calledبه نام it a go-back-to-jail-quickبازگشت به زندان سریع schemeطرح
155
463990
2949
"بازگشت به زندان با قطار سریع والسیر"
07:58
because really, how long
is that going to last?
156
466939
3584
چون واقعا آزادی شون چقدر طول می کشه؟
08:02
You get a retirementبازنشستگی planطرح with that?
157
470523
2360
با این زمان کم برنامه ای برای
دوران پیری دارید؟
08:04
Niceخوب little pensionحقوق بازنشستگی? 401(k)? 403(b)?
158
472883
3458
یا یه حقوق بازنشستگی؟
مثلا طرح 401(k) یا 403(b)؟
08:08
You get healthسلامتی insuranceبیمه? Dentalدندانی?
159
476341
3298
بیمه درمان می گیرید؟
مثلا برای دندان پزشکی؟
08:11
(Laughterخنده)
160
479639
1929
(خنده حضار)
08:13
But I will tell you this:
161
481568
1856
ولی من اینو بهتون میگم:
08:15
Beingبودن in jailزندان and beingبودن in prisonزندان,
162
483424
1742
در زندان یا کانون اصلاح و تربیت
08:17
I cameآمد acrossدر سراسر some of the mostاکثر
intelligentباهوش - هوشمند, brilliantدرخشان,
163
485166
3622
من بعضی از باهوش ترین و با استعداد ترین
08:20
and talentedبا استعداد people
that I would ever meetملاقات.
164
488788
2786
افراد عمرم رو دیدم.
08:23
I've seenمشاهده گردید individualsاشخاص حقیقی
take a potatoسیب زمینی chipتراشه bagکیسه
165
491574
2229
افرادی رو دیدم که با پاکت چیپس
08:25
and turnدور زدن it into the mostاکثر
beautifulخوشگل pictureعکس frameفریم.
166
493803
2631
زیباترین قاب عکس رو درست می کردند.
08:28
I've seenمشاهده گردید individualsاشخاص حقیقی take
the stateحالت soapصابون that's providedارائه شده for freeرایگان
167
496434
3112
افرادی رو دیدم با صابونی که
مجانی به بخشها داده می شد
08:31
and turnدور زدن them into
the mostاکثر beautifulخوشگل sculpturesمجسمه ها
168
499546
2379
مجسمه های زیبایی درست می کردند
درست شبیه
08:33
that would make Michelangeloمیکل آنژ
look like a kindergartnerدوستدار کودک madeساخته شده it.
169
501925
4292
مجسمه های میکل آنژی
که کودکستانی ها درست می کنند.
08:38
At the ageسن of 21, I was in
a maximum-securityحداکثر امنیت prisonزندان
170
506217
3087
در ۲۱ سالگی در زندانی تمام امنیتی
08:41
calledبه نام Elmiraالمیرا Correctionalاصلاحی Facilityامکانات.
171
509304
1803
به نام " کانون تربیتی المیرا" بودم.
08:43
I just cameآمد out of the weightوزن shackکلاه
from workingکار کردن out,
172
511107
2508
تازه از کار اجباری بیرون برگشته بودم
08:45
and I saw an olderمسن تر gentlemanنجیب زاده that I knewمی دانست
standingایستاده in the middleوسط of the yardحیاط
173
513615
3533
که مرد مسن با شخصیتی که می شناختمش
را دیدم وسط حیاط ایستاده و
08:49
just looking up at the skyآسمان.
174
517148
1305
داشت به آسمان نگاه می کرد.
08:50
Mindذهن you, this olderمسن تر gentlemenآقایان was servingخدمت
a 33-and-a-third-to-life- و یک سوم به زندگی sentenceجمله
175
518453
4196
اینم بگم که اون به ۳۳ سال و ۴ ماه به حبس محکوم بود
08:54
in whichکه he alreadyقبلا had servedخدمت کرده است
20 yearsسالها of that sentenceجمله.
176
522649
3432
و اون موقع ۲۰ سالش را گذرانده بود.
08:58
So I walkراه رفتن up to him and I said,
177
526081
1814
رفتم پیشش و گفتم:
08:59
"O.G., what's going on, man, you good?"
178
527895
1962
" چطوری مرد؟ خوبی؟ "
09:01
He lookedنگاه کرد at me, and he said,
"Yeah, I'm good, youngجوان bloodخون."
179
529857
2851
نگاهی بهم کرد و گفت :
"خوبم جوونک"...
09:04
I'm like, "So what are you looking
up at the skyآسمان for, man?
180
532708
2733
" چرا داری اینجوری به آسمان نگاه می کنی؟
09:07
What's so fascinatingشگفت انگیز up there?"
181
535441
1698
چه چیزی جالبی اونجاست؟"
09:09
He said, "You look up
and you tell me what you see."
182
537139
2678
گفت" تو نگاه کن و بهم بگو چی می بینی"
09:13
"Cloudsابرها." (Laughterخنده)
183
541087
3528
"ابر". ( خنده حضار)
09:16
He said, "All right.
What elseچیز دیگری do you see?"
184
544615
2907
گفت : "خب. دیگه چی می بینی؟"
09:19
At that time, it was a planeسطح passingگذراندن by.
185
547522
2501
اون موقع یه هواپیما داشت رد می شد.
09:22
I said, "All right, I see an airplaneهواپیما."
186
550023
2027
گفتم:" خب، یه هواپیما هم هست."
09:24
He said, "Exactlyدقیقا, and what's
on that airplaneهواپیما?" "People."
187
552050
4156
گفت" دقیقا. و چی تو اون هواپیماست؟"
" مردم"
09:28
"Exactlyدقیقا. Now where'sکجاست؟ that planeسطح
and those people going?"
188
556206
3877
"دقیقا. حالا اونا دارن کجا میرن؟"
09:32
"I don't know. You know?
189
560083
1486
" نمی دونم. تو می دونی؟"
09:33
Please let me know if you do.
Then let me get some lotteryبخت آزمایی numbersشماره."
190
561569
3247
اگه می دونی بهم بگو.
چند تا شماره بخت آزمایی هم برام بگیر".
09:38
He said, "You're missingگم شده
the bigبزرگ pictureعکس, youngجوان bloodخون.
191
566236
3158
گفت: " داری یه تصویر عظیم رو از دست میدی
جوونک."
09:41
That planeسطح with those people
is going somewhereجایی,
192
569394
2345
اون هواپیما و مسافراش دارن میرن به جایی،
09:43
while we're here stuckگیر.
193
571739
2578
درحالی که ما اینجا گیر افتادیم.
09:46
The bigبزرگ pictureعکس is this:
194
574317
1834
اون تصویر عظیم این است:
09:48
That planeسطح with those people
going somewhereجایی,
195
576151
2368
اون هواپیما و مسافراش به جایی میرن،
09:50
that's life passingگذراندن us by
while we behindپشت these wallsدیوارها, stuckگیر."
196
578519
4451
آن زندگی است که بر فراز سر ما "می گذرد"
در حالیکه ما پشت این دیوارها "مانده ایم."
09:58
Ever sinceاز آنجا که that day,
197
586252
2066
از اون موقع تا حالا
10:00
that sparkedجرقه زد something in my mindذهن
and madeساخته شده me know I had to make a changeتغییر دادن.
198
588318
4179
اون حرف این جرقه را در ذهنم زد که
"باید تغییر کنم".
10:04
Growingدر حال رشد up, I was always
a good, smartهوشمندانه kidبچه.
199
592497
3297
از کودکی، بچه باهوش و خوبی بودم.
10:07
Some people would say
I was a little too smartهوشمندانه for my ownخودت good.
200
595794
4949
بعضی ها می گفتند،
برای خوب بودنم یه کم زیادی باهوشم.
10:12
I had dreamsرویاها of becomingتبدیل شدن به
an architectمعمار or an archaeologistباستان شناس.
201
600743
5547
دوست داشتم مهندس معمار یا باستان شناس بشم.
10:18
Currentlyدر حال حاضر, I'm workingکار کردن
at the Fortuneفورچون Societyجامعه,
202
606290
2183
الان در انجمن بازپروری اقبال مشغولم.
10:20
whichکه is a reentryبازگرداندن programبرنامه,
203
608473
1749
که برنامه بازگشت دوباره به جامعه است،
10:22
and I work with people as a caseمورد managerمدیر
that are at highبالا riskخطر for recidivismتجدید حیات.
204
610222
4543
در آنجا من با افرادی که احتمال ارتکاب
دوباره جرم آنها بالاست کار می کنم.
10:26
So I connectاتصال them
with the servicesخدمات that they need
205
614765
2406
من آنها را به خدماتی که نیاز دارن
وصل می کنم،
10:29
onceیک بار they're releasedمنتشر شد from jailزندان and prisonزندان
206
617171
2029
تا وقتی که از زندان آزاد شدند
10:31
so they can make a positiveمثبت transitionگذار
back into societyجامعه.
207
619200
3126
بتونند برای جامعه مثبت باشند.
10:34
If I was to see my 15-year-oldساله selfخود todayامروز,
208
622326
2795
اگه قرار بود امروز
۱۵ سالگی خودم رو ببینم،
10:37
I would sitنشستن down and talk to him
and try to educateآموزش him
209
625121
2971
باهاش می نشستم و صحبت می کردم
و سعی می کردم بهش آموزش بدم و
10:40
and I would let him know,
"Listen, this is me. I'm you.
210
628092
3945
می گذاشتم بدونه:
" من از خودتم. من هم مثل توام.
10:44
This is us. We are one.
211
632037
2394
این ما هستیم. ما یکی هستیم.
10:46
Everything that you're about to do,
I know what you're gonna do
212
634431
3042
هرکاری که قرار است انجام بدی
رو من از قبل می دونم
10:49
before you do it because I alreadyقبلا did it,
213
637473
2624
چونکه قبلا انجامش دادم،
10:52
and I would encourageتشويق كردن him
not to hangآویزان شدن out with x, y and z people.
214
640097
3637
تشویقش می کردم که مثلا با این گروه
از افراد در جامعه نگرده.
10:55
I would tell him not to be
in such-and-suchفلان وفلان placeمحل.
215
643734
2806
یا مثلا به یه همچین جاهایی نره.
10:58
I would tell him,
keep your behindپشت in schoolمدرسه, man,
216
646540
2376
بهش می گفتم برگرد مدرسه ات مرد،
11:00
because that's where you need to be,
217
648916
1920
چون اونجا جاییکه باید باشی،
11:02
because that's what's going
to get you somewhereجایی in life.
218
650836
2704
چون اونجا در آینده جایگاهی را
در زندگی بهت میده.
11:05
This is the messageپیام
that we should be sharingبه اشتراک گذاری
219
653540
2163
این پیامی است که ما باید
با زنان و مردان جوان
11:07
with our youngجوان menمردان and youngجوان womenزنان.
220
655703
1873
به اشتراک بگذاریم.
11:09
We shouldn'tنباید be treatingدرمان them as adultsبزرگسالان
and puttingقرار دادن them in culturesفرهنگ ها of violenceخشونت
221
657576
3928
نباید با آنها مانند بزرگسالان برخود کنیم
و یا آنها را در فرهنگ خشنی قرار دهیم
11:13
that are nearlyتقریبا impossibleغیرممکن است
for them to escapeدر رفتن.
222
661504
2699
که گریز از آن برایشان تقریبا
غیر ممکن است.
11:16
Thank you.
223
664203
2065
ممنونم.
11:18
(Applauseتشویق و تمجید)
224
666268
3854
( تشویق حضار)
Translated by Mohammad Reza Minoosepehr
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Ismael Nazario - Prison reform advocate
Prison reform advocate Ismael Nazario helps former inmates from New York's Rikers Island jail reenter society.

Why you should listen
At the Fortune Society, Ismael Nazario helps former inmates from New York's Rikers Island jail reintegrate into society after their release. The issue is close to home for Nazario: When he was just shy of eighteen he was arrested for robbery and sent to Rikers Island, where he spent 300 days in solitary confinement before he was ever convicted of a crime. Now as part of the I-CAN (Individualized Correction Achievement Network) program, he helps those at high risk for recidivism get jobs and stay out of jail and prison.
More profile about the speaker
Ismael Nazario | Speaker | TED.com