TED2012
David Kelley: How to build your creative confidence
دیوید کلی: چگونه اعتماد به نفس خلاق را در خود بنا کنید؟
Filmed:
Readability: 3.2
5,317,375 views
آیا مدرسه و یا محل کارتان به دو بخش «خلاق» و عملگرا تقسیم شده؟ بله، قطعا، دیوید کلی نشان می دهد، خلاقیت تنها در سیطره‌ی افرادی برگزیده نیست. او با تعریف کردن داستان‌هایی از شغلِ طراحیِ افسانه‌ای و زندگیِ شخصی‌اش، راه هایی برای ایجاد اعتماد به نفس ارایه می‌کند تا به آفرینش دست بزنید... (از جلسه استودیو طراحی در TED2012، کاربر مهمان از سوی شی پرلمن و دیوید راکوِل).
David Kelley - Designer, educator
David Kelley’s company IDEO helped create many icons of the digital generation -- but what matters even more to him is unlocking the creative potential of people and organizations to innovate routinely. Full bio
David Kelley’s company IDEO helped create many icons of the digital generation -- but what matters even more to him is unlocking the creative potential of people and organizations to innovate routinely. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
I wanted to talk to you today
0
42
2504
امروز می خواهم با شما در مورد
00:18
about creative confidence.
1
2546
2242
اعتماد به نفس خلاقانه صحبت کنم.
00:20
I'm going to start way back in the third grade
2
4788
3254
برای شروع می خوام به سال سوم ابتدایی‌ام برگردم
00:23
at Oakdale School in Barberton, Ohio.
3
8042
2833
توی مدرسه‌ی اوکدِل در باربرتون اوهایو.
00:26
I remember one day my best friend Brian was working on a project.
4
10875
4417
یادم می‌یاد یه روز بهترین دوستم، برایان، داشت روی یه پروژه کار می کرد.
00:31
He was making a horse out of the clay
5
15292
2833
او داشت با رُسی که معلممون زیر دستشویی گذاشته بود یه اسب می‌ساخت.
00:34
that our teacher kept under the sink.
6
18125
2833
او داشت با رُسی که معلممون زیر دستشویی گذاشته بود یه اسب می‌ساخت.
00:36
And at one point, one of the girls who was sitting at his table,
7
20958
3417
تا اینکه یکی از دخترها که پشت میزش نشسته بود،
00:40
seeing what he was doing,
8
24375
1750
و داشت برایان رو درحال کار تماشا می‌کرد،
00:42
leaned over and said to him,
9
26125
2083
به جلو خم شد و بهش گفت،
00:44
"That's terrible. That doesn't look anything like a horse."
10
28208
3375
«این خیلی بده، اصلا هیچ شباهتی به اسب نداره.»
00:47
And Brian's shoulders sank.
11
31583
3792
و برایان با شنیدن این جمله حالش گرفته شد.
00:51
And he wadded up the clay horse and he threw it back in the bin.
12
35375
2625
آن اسب گلی رو لِه کرد و تکه گل رس رو پرتابش کرد تو سطل گل.
00:53
I never saw Brian do a project like that ever again.
13
38000
6000
من دیگه هیچ‌وقت برایان رو مشغول مجسمه سازی ندیدم.
00:59
And I wonder how often that happens.
14
44000
2673
و نمی‌دونم هرچند وقت یک‌باراین اتفاق می‌افته.
01:02
It seems like when I tell that story of Brian to my class,
15
46673
4708
به نظر می‌رسه که وقتی من داستان برایان رو تو کلاسم تعریف می‌کنم،
01:07
a lot of them want to come up after class
16
51381
3411
خیلی از افراد کلاس می خوان بعد از کلاس بیان پیش من
01:10
and tell me about their similar experience,
17
54792
1750
و از تجربه‌های مشابهشون برام بگن،
01:12
how a teacher shut them down
18
56542
1750
که چطور یه معلم انگیزه آنها رو ازشون گرفته
01:14
or how a student was particularly cruel to them.
19
58292
2041
یا چطور یکی از شاگردها باهاشون بیرحمانه برخورد می‌کرده.
01:16
And some opt out thinking of themselves
20
60333
3625
برخی ترجیح دادن دیگه به خودشون به چشم یک آدم خلاق نگاه نکنند.
01:19
as creative at that point.
21
63958
1750
برخی ترجیح دادن دیگه به خودشون به چشم یک آدم خلاق نگاه نکنند.
01:21
And I see that opting out that happens in childhood,
22
65708
4998
و من می‌بینم این صرف‌نظرکردن در کودکی اتفاق می‌افته،
01:26
and it moves in and becomes more ingrained,
23
70706
2252
و این به اعماق وجود آنها نفوذ می کنه و با سرشت آنها عجین می‌شه،
01:28
even by the time you get to adult life.
24
72958
3167
حتی زمانی که به بزرگسالی می رسند.
01:32
So we see a lot of this.
25
76125
4792
و زیاد مثل این مساله رو می‌بینیم.
01:36
When we have a workshop
26
80917
2625
وقتی که یه کارگاه داریم.
01:39
or when we have clients in to work with us side-by-side,
27
83542
1958
یا زمانی که در کارمان با کارفرماها و در کنار هم کار می‌کنیم،
01:41
eventually we get to the point in the process
28
85500
2935
سرانجام در حین کار به نقطه‌ای می‌رسیم
01:44
that's fuzzy or unconventional.
29
88435
2558
که مبهم و غیر متعارفه.
01:46
And eventually these bigshot executives whip out their Blackberries
30
90993
4176
و ناگهان این مدیران کله‌گنده موبایلشون رو با عجله در میارن
01:51
and they say they have to make really important phone calls,
31
95169
3101
و می‌گن که باید یه تماس خیلی مهم بگیرن،
01:54
and they head for the exits.
32
98270
1355
و راه خروج رو پیش می‌گیرن.
01:55
And they're just so uncomfortable.
33
99625
3281
و راستش اونها خیلی معذب هستند.
01:58
When we track them down and ask them what's going on,
34
102906
2094
وقتی که ما دنبالشون راه می‌افتیم و ازشون می‌پرسیم چه خبره،
02:00
they say something like, "I'm just not the creative type."
35
105000
3833
آنها چیزی شبیه این می‌گن که، «من از آن تیپ آدم‌های خلاق نیستم.»
02:04
But we know that's not true.
36
108833
2042
ولی ما می‌دونیم که این درست نیست.
02:06
If they stick with the process, if they stick with it,
37
110875
3425
اگه آنها روند کار رو پی بگیرن، اگر دوام بیارن،
02:10
they end up doing amazing things
38
114300
1806
نتایج حیرت‌آوری به دست میارن
02:12
and they surprise themselves just how innovative
39
116106
3274
و از اینکه چقدر خودشون و گروهشون مبتکرند به شگفتی می‌افتن.
02:15
they and their teams really are.
40
119380
1674
و از اینکه چقدر خودشون و گروهشون مبتکرند به شگفتی می‌افتن.
02:16
So I've been looking at this fear of judgment that we have.
41
121054
6544
به همین دلیل من ترسی که ما از قضاوت شدن داریم، بررسی کرده‌ام.
02:23
That you don't do things, you're afraid you're going to be judged.
42
127598
3277
اینکه کاری نمی‌کنید، چون می‌ترسید دیگران شما را قضاوت کنند.
02:26
If you don't say the right creative thing, you're going to be judged.
43
130875
4083
اگر حرف خلاقانه‌ی درستی نزنید٬ دیگران شما را قضاوت می‌کنند.
02:30
And I had a major breakthrough
44
134958
2436
و هنگام دیدار با آلبرت باندورا، روانشناس، کشف بزرگی کردم.
02:33
when I met the psychologist Albert Bandura.
45
137394
3648
و هنگام دیدار با آلبرت باندورا، روانشناس، کشف بزرگی کردم.
02:36
I don't know if you know Albert Bandura.
46
141042
2612
نمی‌دونم آیا آلبرت باندورا را می شناسید یا نه.
02:39
But if you go to Wikipedia,
47
143654
1346
ولی اگه برید تو ویکیپدیا،
02:40
it says that he's the fourth most important psychologist in history --
48
145000
3583
آنجا نوشته که او چهارمین روانشناس مهم تاریخه-
02:44
like Freud, Skinner, somebody and Bandura.
49
148583
4542
در کنار فروید، اسکینر، یه نفر دیگه و چهارمی باندورا ست.
02:49
Bandura's 86 and he still works at Stanford.
50
153125
4439
باندورا ۸۶ سالشه و هنوز تو استنفورد مشغول کاره.
02:53
And he's just a lovely guy.
51
157564
1728
و یه مرد خیلی دلنشینیه.
02:55
And so I went to see him
52
159292
2708
خلاصه من به دیدن او رفتم،
02:57
because he has just worked on phobias for a long time,
53
162000
3912
چون او خیلی وقته که فقط روی مساله ترسِ بیمارگونه کار می‌کنه،
03:01
which I'm very interested in.
54
165912
1945
موضوعی که برای من بسیار جذابه.
03:03
He had developed this way, this kind of methodology,
55
167857
5893
او شیوه‌ای را توسعه داده بود، یه نوع روش‌شناسی٬
03:09
that ended up curing people in a very short amount of time.
56
173750
3542
که نتیجه‌اش درمان افراد در زمان بسیار کوتاه‌ست.
03:13
In four hours he had a huge cure rate of people who had phobias.
57
177292
4816
او خیلی از مبتلایان به ترسِ بیمارگونه را در چهارساعت درمان می‌کنه.
03:18
And we talked about snakes. I don't know why we talked about snakes.
58
182108
2559
ما درباره مارها باهم صحبت کردیم. نمی‌دونم چرا از مارها حرف زدیم.
03:20
We talked about snakes and fear of snakes as a phobia.
59
184667
4333
ولی از مارها و هراس ازشون به‌عنوان ترسی بیمارگونه حرف زدیم.
03:24
And it was really enjoyable, really interesting.
60
189000
3625
و این صحبت بسیار لذت بخش و جذاب بود.
03:28
He told me that he'd invite the test subject in,
61
192625
5507
به من گفت که او سوژه آزمایش را به اتاق دعوت می‌کند،
03:34
and he'd say, "You know, there's a snake in the next room
62
198132
2578
و بهش می‌گه، «می دونی، تو اتاق کناری یه مار هست
03:36
and we're going to go in there."
63
200710
2208
و ما می خوایم بریم آنجا.»
03:38
To which, he reported, most of them replied,
64
202918
3374
حرفی که، بر اساس گزارش او، بیشتر افراد در پاسخش می‌گن،
03:42
"Hell no, I'm not going in there,
65
206292
1541
«امکان نداره، مطمئنا اگر در آن اتاق یه مار باشه من آنجا نمی‌رم.»
03:43
certainly if there's a snake in there."
66
207833
2625
«امکان نداره، مطمئنا اگر در آن اتاق یه مار باشه من آنجا نمی‌رم.»
03:46
But Bandura has a step-by-step process that was super successful.
67
210458
5132
ولی باندورا یه فرآیند گام به گام داره که فوق العاده موفق بوده.
03:51
So he'd take people to this two-way mirror
68
215590
2875
خب، او افراد رو میاره جلوی این آینه دوسویه
03:54
looking into the room where the snake was,
69
218465
1950
که می تونن ازش داخل اتاقی را که مار درآنجاست ببینن،
03:56
and he'd get them comfortable with that.
70
220415
2489
و او افراد را آرام می‌کنه.
03:58
And then through a series of steps,
71
222904
1721
و سپس مرحله به مرحله،
04:00
he'd move them and they'd be standing in the doorway with the door open
72
224625
3458
آنها رو حرکت می ده و توی آستانه در باز شده می‌ایستن
04:03
and they'd be looking in there.
73
228083
1750
و به داخل نگاه می‌کنن.
04:05
And he'd get them comfortable with that.
74
229833
1865
و باندورا کاری می‌کنه که در این شرایط آروم بشن.
04:07
And then many more steps later, baby steps,
75
231698
2427
و سپس گام به گام، با قدم‌های خیلی کوچک،
04:10
they'd be in the room, they'd have a leather glove like a welder's glove on,
76
234125
3917
آنها وارد اتاق می‌شن، یه دستکش چرمی مثل دستکش جوشکارها دستشونه،
04:13
and they'd eventually touch the snake.
77
238042
3403
و در نهایت مار رو لمس می‌کنن.
04:17
And when they touched the snake everything was fine. They were cured.
78
241445
5305
و وقتی که به مار دست زدن همه چی روبه‌راه بود، اونا درمان شده بودند.
04:22
In fact, everything was better than fine.
79
246750
2417
در واقع همه چیز بهتر از خوب بود.
04:25
These people who had life-long fears of snakes
80
249167
3496
این آدم‌هایی که در تمام طول عمر از مار می‌ترسیدند،
04:28
were saying things like,
81
252663
1703
چیزهایی می‌گفتند مثل
04:30
"Look how beautiful that snake is."
82
254366
2769
« نگاه کن چقدر این مار قشنگه.»
04:33
And they were holding it in their laps.
83
257135
3055
و مار را روی پاهاشون می‌ذاشتن.
04:36
Bandura calls this process "guided mastery."
84
260190
5060
باندورا اسم این فرآیند را «تسلط هدایت شده» گذاشته.
04:41
I love that term: guided mastery.
85
265250
2943
من عاشق این عبارتم: تسلط هدایت شده.
04:44
And something else happened,
86
268193
2557
و یه اتفاق دیگه افتاد،
04:46
these people who went through the process and touched the snake
87
270750
3417
افرادی که این مراحل را طی کردن و به مار دست زدن
04:50
ended up having less anxiety about other things in their lives.
88
274167
3041
از آن پس، نگرانی کمتری در مورد چیزهای دیگه تو زندگی‌شون دارن.
04:53
They tried harder, they persevered longer,
89
277208
4710
آنها سخت‌تر تلاش می کنن و استقامت بیشتری دارن.
04:57
and they were more resilient in the face of failure.
90
281918
2040
و در رویارویی با شکست‌ها خود را سریعتر باز می یابند و به فعالیت بر می‌گردند.
04:59
They just gained a new confidence.
91
283958
4000
آنها یه اعتماد به نفس جدید به دست آوردند.
05:03
And Bandura calls that confidence self-efficacy --
92
287958
5792
و باندورا به این اعتماد به نفس «خود بسندگی» می گه-
05:09
the sense that you can change the world
93
293750
2833
احساسی که تو می‌تونی جهان رو تغییر بدی
05:12
and that you can attain what you set out to do.
94
296583
3563
و می تونی اونچه را که می خواهی انجام بدی رو به دست بیاری.
05:16
Well meeting Bandura was really cathartic for me
95
300146
3867
آره، دیدار با باندورا واقعا ذهن مرا به کار انداخت،
05:19
because I realized that this famous scientist
96
304013
3357
به خاطر اینکه فهمیدم که این دانشمند معروف
05:23
had documented and scientifically validated
97
307370
2588
آنچه ما در ۳۰ سال گذشته دیده‌ایم رو، مستندسازی و به روش علمی اثبات کرده.
05:25
something that we've seen happen for the last 30 years.
98
309958
4125
آنچه ما در ۳۰ سال گذشته دیده‌ایم رو، مستندسازی و به روش علمی اثبات کرده.
05:29
That we could take people who had the fear that they weren't creative,
99
314083
3944
اینکه ما می‌تونیم مردم هراسان از نداشتن خلاقیت را واداریم
05:33
and we could take them through a series of steps,
100
318027
2827
که با یک روند گام به گام همراه بشن،
05:36
kind of like a series of small successes,
101
320854
3292
یه چیزی شبیه مجموعه‌ای از موفقیت های کوچک،
05:40
and they turn fear into familiarity, and they surprise themselves.
102
324146
5437
ترسشون رو به شناخت و آگاهی تبدیل کنن، و خودشون رو غافلگیر کنن.
05:45
That transformation is amazing.
103
329583
1167
و این دگرگونی شگفت‌انگیزه .
05:46
We see it at the d.school all the time.
104
330750
3208
ما همیشه شاهد آن در دانشکده‌ی طراحیِ استنفورد هستیم.
05:49
People from all different kinds of disciplines,
105
333958
1750
مردم از همه رشته‌ها و بخش‌های گوناگون،
05:51
they think of themselves as only analytical.
106
335708
3292
آنها فكر می‌كنن كه فقط افرادی تحليلگرند.
05:54
And they come in and they go through the process, our process,
107
339000
3917
آنها میان به مجموعه ما و گام به گام با فرآیند ما پيش میرن،
05:58
they build confidence and now they think of themselves differently.
108
342917
3083
آنها اعتماد رو پایه‌گذاری می‌کنن و ازآن پس جور دیگه‌ای به خودشون نگاه می‌کنند.
06:01
And they're totally emotionally excited
109
346000
3364
و اونا حسابی از نظر احساسی برانگیخته می‌شن
06:05
about the fact that they walk around
110
349364
1934
وقتی به این حقیقت می‌رسن که
06:07
thinking of themselves as a creative person.
111
351329
1838
حالا دارن به چشم یک آدم مبتکر به خودشون نگاه می‌کنند.
06:09
So I thought one of the things I'd do today
112
353167
3750
به همین دلیل با خودم فکر کردم یکی از کارهایی که امروز می‌کنم
06:12
is take you through and show you what this journey looks like.
113
356917
3416
این باشه که شما رو از نزدیک با این سفر درونی آشنا کنم.
06:16
To me, that journey looks like Doug Dietz.
114
360333
4750
این سفر من رو به یاد داگ دیتز می‌اندازه.
06:20
Doug Dietz is a technical person.
115
365083
4500
داگ دیتز مهارت فنی داره.
06:25
He designs medical imaging equipment,
116
369583
2500
او تجهیزات تصویربرداری پزشکی طراحی می‌کنه،
06:27
large medical imaging equipment.
117
372083
1250
تجهیزات بزرگ عکس برداری پزشکی.
06:29
He's worked for GE, and he's had a fantastic career.
118
373333
4240
او برای جنرال الکتریک کار می‌کرد، و اونجا شغل معرکه‌ای داشت.
06:33
But at one point he had a moment of crisis.
119
377573
3050
اما در مقطعی با بزنگاه بحرانی روبرو شد.
06:36
He was in the hospital looking at one of his MRI machines in use
120
380623
4031
او داشت در بیمارستان یکی از دستگاه‌های 'اِم آر آی' درحالِ کار رو بررسی می‌کرد
06:40
when he saw a young family.
121
384654
1950
که به خانواده جوانی برخورد.
06:42
There was a little girl,
122
386619
1339
یه دختر کوچولو اونجا بود،
06:43
and that little girl was crying and was terrified.
123
387958
3687
که ترسیده بود و داشت گریه می کرد.
06:47
And Doug was really disappointed to learn
124
391645
2866
و داگ خیلی دلسرد شد وقتی فهمید
06:50
that nearly 80 percent of the pediatric patients in this hospital
125
394527
4431
نزدیک ۸۰ درصد کودکان بیمار در این بیمارستان
06:54
had to be sedated in order to deal with his MRI machine.
126
398958
4138
برای اینکه با دستگاه‌های او کنار بیان باید از داروهای بیهوشی استفاده کنند.
06:58
And this was really disappointing to Doug,
127
403096
2779
و این برای داگ بسیار دلسردکننده بود.
07:01
because before this time he was proud of what he did.
128
405875
4083
چون تا حالا او خیلی به آنچه انجام داده بود افتخار می کرد.
07:05
He was saving lives with this machine.
129
409958
1750
او جان افراد رو با این دستگاه نجات می داد.
07:07
But it really hurt him to see the fear
130
411708
2625
ولی ترسناک بودنِ دستگاهش برای بچه‌ها براش رنج‌آور بود.
07:10
that this machine caused in kids.
131
414333
2750
ولی ترسناک بودن دستگاهش برای بچه‌ها براش رنج‌آور بود.
07:12
About that time he was at the d.school at Stanford taking classes.
132
417083
4527
در آن زمان او داشت در دانشکده‌ی طراحیِ استنفورد یه دوره می گذروند.
07:17
He was learning about our process
133
421610
1353
او داشت با فرآیند ما آشنا می‌شد،
07:18
about design thinking, about empathy,
134
422963
2596
و با تفکر طراحانه و همدلی کردن،
07:21
about iterative prototyping.
135
425559
2649
و با نمونه‌سازی‌های مداوم.
07:24
And he would take this new knowledge
136
428208
1750
و اودر شُرُف این بود که یافته‌های جديدش را به كار ببنده
07:25
and do something quite extraordinary.
137
429958
2459
و كار فوق‌العاده‌ای انجام بده.
07:28
He would redesign the entire experience of being scanned.
138
432417
5558
او می‌خواست كل تجربه اسكن پزشكی رو از نو طراحی كنه.
07:33
And this is what he came up with.
139
437975
2025
و اين نتيجه‌ای بود كه بهش رسيد.
07:35
He turned it into an adventure for the kids.
140
440000
3042
او فرايند عكسبرداری رو تبديل به يک ماجراجويی برای بچه‌ها كرد.
07:38
He painted the walls and he painted the machine,
141
443042
2458
او روی ديوارها و بدنه‌ی دستگاه رو نقاشی كرد.
07:41
and he got the operators retrained by people who know kids,
142
445500
2958
و متصدیان دستگاه را واداشت که توسط کارشناسان کودکان دوباره آموزش ببینند٬
07:44
like children's museum people.
143
448458
2209
درست مثل کارکنان موزه‌های كودكان.
07:46
And now when the kid comes, it's an experience.
144
450667
4125
و حالا وقتی بچه‌ها میان، این براشون یه تجربه‌ست.
07:50
And they talk to them about the noise and the movement of the ship.
145
454792
3616
آنها با بچه‌ها درباره تلق تلوق و حرکت کشتی صحبت می‌کنند.
07:54
And when they come, they say,
146
458408
1404
وقتی بچه‌ها میان، کارکنان بهشون می‌گن،
07:55
"Okay, you're going to go into the pirate ship,
147
459812
2290
«خب، الان می‌خوای سوار یک کشتی دزدان دریایی بشی،
07:58
but be very still because we don't want the pirates to find you."
148
462102
2856
اما خیلی بی‌حرکت بمون، چونکه نمی‌خوایم که دزدان دریایی پیدات کنند.»
08:00
And the results were super dramatic.
149
464958
4632
و نتایج بسیار چشمگیر بودند.
08:05
So from something like 80 percent of the kids needing to be sedated,
150
469590
4454
خُب، قبلا ۸۰ درصد کودکان نیاز به آرامبخش داشتند،
08:09
to something like 10 percent of the kids needing to be sedated.
151
474044
4195
و حالا چیزی حدود ۱۰ درصد از کودکان نیاز به آرامبخش دارند.
08:14
And the hospital and GE were happy too.
152
478239
2177
و بیمارستان و شرکت جنرال الکتریک هم خشنود هستند.
08:16
Because you didn't have to call the anesthesiologist all the time,
153
480416
3100
چونکه دیگه دیگر نیازی نبود متخصص بیهوشی را پشت‌سرهم احضار کنند،
08:19
they could put more kids through the machine in a day.
154
483516
1484
آنها می‌تونند کودکان بیشتری را در یک روز اسکن کنند.
08:20
So the quantitative results were great.
155
485000
2888
بنابراین نتایج کمّی بسیار خوب بودند.
08:23
But Doug's results that he cared about were much more qualitative.
156
487888
4049
اما نتایجی که داگ به آنها اهمیت می‌داد بیشتر کیفی بود.
08:27
He was with one of the mothers
157
491937
2276
او در کنار یکی از مادرانی ایستاده بود
08:30
waiting for her child to come out of the scan.
158
494213
2104
که منتظر بود فرزندش از اسکن بیرون بیاد.
08:32
And when the little girl came out of her scan,
159
496317
2554
وقتی که دختر کوچولو از اتاق اسکن بیرون آمد،
08:34
she ran up to her mother and said,
160
498871
2029
بطرف مادرش دوید و گفت،
08:36
"Mommy, can we come back tomorrow?"
161
500900
1921
«مامان، مامان، می‌تونیم فردا دوباره برگردیم؟»
08:38
(Laughter)
162
502821
2741
(خنده تماشاگران)
08:41
And so I've heard Doug tell the story many times,
163
505562
3382
و من بارها داستان داگ رو شنیدم،
08:44
of his personal transformation
164
508944
2696
داستان دگرگونی و تحول شخصی‌اش رو،
08:47
and the breakthrough design that happened from it,
165
511640
3487
و طراحی خیره‌کننده‌ای که براثر اون رخ داد،
08:51
but I've never really seen him tell the story of the little girl
166
515127
2358
ولی هرگز ندیدم که داستان این دختر بچه حکایت کنه
08:53
without a tear in his eye.
167
517500
2333
بدون اینکه اشک در چشمهاش حلقه بزنه.
08:55
Doug's story takes place in a hospital.
168
519833
1952
داستان داگ در یک بیمارستان اتفاق افتاد.
08:57
I know a thing or two about hospitals.
169
521785
3048
من یکی دو چیز درباره بیمارستان می‌دونم.
09:00
A few years ago I felt a lump on the side of my neck,
170
524833
4423
چند سال پیش در یک طرف گردنم یه توده احساس کردم،
09:05
and it was my turn in the MRI machine.
171
529287
3880
و نوبت من شد که روی دستگاه اِم آر آی بخوابم.
09:09
It was cancer. It was the bad kind.
172
533167
3418
توده سرطانی بود و۴۰ درصد احتمال داشت که زنده بمونم.
09:12
I was told I had a 40 percent chance of survival.
173
536585
3546
توده سرطانی بود و۴۰ درصد احتمال داشت که زنده بمونم.
09:16
So while you're sitting around with the other patients in your pajamas
174
540131
4451
خُب، درحالی که همراه بقیه بیمارها وقت‌کشی می‌کنی و پیژامه‌ات رو به تن داری
09:20
and everybody's pale and thin
175
544582
2001
و هرکس که می‌بینی لاغر و رنگ‌پریده است
09:22
and you're waiting for your turn to get the gamma rays,
176
546583
4125
و منتظری که نوبت تو بشه که به اتاق پرتودرمانی بری،
09:26
you think of a lot of things.
177
550708
1750
به چیزهای زیادی فکر می‌کنی.
09:28
Mostly you think about, Am I going to survive?
178
552458
2209
بیشتر از همه به این فکر می‌کنی که آیا از پسِ این بیماری بر میای؟
09:30
And I thought a lot about,
179
554667
2625
اما چیزی که من بیشتر بهش فکر می‌کردم این بود که،
09:33
What was my daughter's life going to be like without me?
180
557292
3387
زندگی دخترم بدون من چه قرار بود چه شکلی بشه؟
09:36
But you think about other things.
181
560679
3321
اما درباره چیزهای دیگه هم فکر می‌کنی.
09:39
I thought a lot about, What was I put on Earth to do?
182
564000
3948
من درباره این فکر می‌کردم، که از من بر روی زمین چی به جا می‌مونه؟
09:43
What was my calling? What should I do?
183
567948
2606
رسالت من چی بود؟ چی کار باید می‌کردم؟
09:46
And I was lucky because I had lots of options.
184
570554
2446
من خوشبخت بودم، زیرا گزینه های زیادی داشتم.
09:48
We'd been working in health and wellness,
185
573000
1750
ما در حال کار در بخش سلامتی و تندرستی
09:50
and K through 12, and the Developing World.
186
574750
3000
و از مهدکودک تا دیپلم و کشورهای در حال توسعه بودیم.
09:53
And so there were lots of projects that I could work on.
187
577750
1625
پس پروژه‌های زیادی بود که من میتونستم روی آنها کار کنم.
09:55
But I decided and I committed to at this point
188
579375
2792
اما من در اون هنگام عزمم رو برای انجام کاری که بیش از همه می‌خواستم جزم کردم-
09:58
to the thing I most wanted to do --
189
582167
1750
اما من در اون هنگام عزمم رو برای انجام کاری که بیش از همه می‌خواستم جزم کردم-
09:59
was to help as many people as possible
190
583917
5364
این کار کمک به مردم تا سرحد امکان بود
10:05
regain the creative confidence they lost along their way.
191
589281
3456
تا دوباره اعتماد خلاقانه‌ای را که در طول زندگی‌شون از دست داده بودند رو برگردانند.
10:08
And if I was going to survive, that's what I wanted to do.
192
592737
2930
و اگر زنده می‌موندم، این کاری بود که می‌خواستم انجام بدم.
10:11
I survived, just so you know.
193
595667
2333
و همانطور که می‌دونید من زنده موندم.
10:13
(Laughter)
194
598000
2250
(خنده تماشاگران)
10:16
(Applause)
195
600250
5167
(تشویق تماشاگران)
10:21
I really believe
196
605417
2625
من واقعا اعتقاد دارم
10:23
that when people gain this confidence --
197
608042
2333
که وقتی مردم اعتماد به نفسشان را بدست بیارن-
10:26
and we see it all the time at the d.school and at IDEO --
198
610375
2625
و ما همواره شاهد این در دانشکده‌ی طراحی استنفورد و موسسه آی دی ای او هستیم-
10:28
they actually start working on the things that are really important in their lives.
199
613000
5582
درواقع روی چیزی شروع بکار می‌کنند که در واقعا زندگی‌شان اهمیت دارد.
10:34
We see people quit what they're doing and go in new directions.
200
618582
3293
ما می‌بینیم که مردم کاری که داشتن را رها می‌کنند و به مسیر جدیدی میرن.
10:37
We see them come up with more interesting, and just more, ideas
201
621875
6708
ما می‌بینیم که ایده‌های جالب‌تر و بیشتر به ذهنشون می‌رسه.
10:44
so they can choose from better ideas.
202
628583
2625
بنابراین می‌تونن از بین ایده‌های بهتر یکی را انتخاب کنند.
10:47
And they just make better decisions.
203
631208
2375
وخیلی ساده تصمیم بهتری می‌گیرند.
10:49
So I know at TED you're supposed to have a change-the-world kind of thing.
204
633583
4073
می‌دونم که در TED، باید چیزهایی تو چنته داشته باشید که دنیا رو عوض کنه.
10:53
Everybody has a change-the-world thing.
205
637656
1761
همه این چیزِ تغییر دهنده رو دارند.
10:55
If there is one for me, this is it. To help this happen.
206
639417
3871
اگر من هم یکی داشته باشم، اینه: کمک به اینکه رویام به حقیقت بپیونده.
10:59
So I hope you'll join me on my quest --
207
643288
2432
خُب امیدوارم که شما هم در این ماجراجویی به من ملحق بشید-
11:01
you as thought leaders.
208
645720
2238
شما به عنوان رهبران فکری.
11:03
It would be really great if you didn't let people divide the world
209
647958
4302
واقعا عالی می‌شد اگر به کسی اجازه نمی‌دادید دنیا رو تقسیم کنه
11:08
into the creatives and the non-creatives, like it's some God-given thing,
210
652260
3448
به دو دسته خلاق و غیر خلاق، انگار که خلاقیت یک استعداد خدادادی باشه،
11:11
and to have people realize that they're naturally creative.
211
655708
4623
مردم رو وامی‌داشتید بفهمند که همه بطورطبیعی خلاق هستند.
11:16
And those natural people should let their ideas fly.
212
660331
3775
و این آدم‌های طبیعی باید اجازه بدن که ایده‌هاشان پرواز کند.
11:20
That they should achieve what Bandura calls self-efficacy,
213
664106
5559
و اینکه آنها باید به چیزی که باندارا اسمش رو خود بسندگی گذاشته دست پیدا کنند،
11:25
that you can do what you set out to do,
214
669680
3224
اینکه شما می‌تونید رویاتون رو تحقق ببخشید،
11:28
and that you can reach a place of creative confidence
215
672904
3315
و می‌تونید به جایگاه اعتماد به‌نفس خلاقانه برسید
11:32
and touch the snake.
216
676219
1656
و مار را لمس کنید.
11:33
Thank you.
217
677875
1708
سپاسگزارم.
11:35
(Applause)
218
679583
4642
(تشویق تماشاگران)
ABOUT THE SPEAKER
David Kelley - Designer, educatorDavid Kelley’s company IDEO helped create many icons of the digital generation -- but what matters even more to him is unlocking the creative potential of people and organizations to innovate routinely.
Why you should listen
As founder of legendary design firm IDEO, David Kelley built the company that created many icons of the digital generation -- the first mouse, the first Treo, the thumbs up/thumbs down button on your Tivo's remote control, to name a few. But what matters even more to him is unlocking the creative potential of people and organizations so they can innovate routinely.
David Kelley's most enduring contributions to the field of design are a methodology and culture of innovation. More recently, he led the creation of the groundbreaking d.school at Stanford, the Hasso Plattner Institute of Design, where students from the business, engineering, medicine, law, and other diverse disciplines develop the capacity to solve complex problems collaboratively and creatively.
Kelley was working (unhappily) as an electrical engineer when he heard about Stanford's cross-disciplinary Joint Program in Design, which merged engineering and art. What he learned there -- a human-centered, team-based approach to tackling sticky problems through design -- propelled his professional life as a "design thinker."
In 1978, he co-founded the design firm that ultimately became IDEO, now emulated worldwide for its innovative, user-centered approach to design. IDEO works with a range of clients -- from food and beverage conglomerates to high tech startups, hospitals to universities, and today even governments -- conceiving breakthrough innovations ranging from a life-saving portable defibrillator to a new kind of residence for wounded warriors, and helping organizations build their own innovation culture.
Today, David serves as chair of IDEO and is the Donald W. Whittier Professor at Stanford, where he has taught for more than 25 years. Preparing the design thinkers of tomorrow earned David the Sir Misha Black Medal for his “distinguished contribution to design education.” He has also won the Edison Achievement Award for Innovation, as well as the Chrysler Design Award and National Design Award in Product Design from the Smithsonian’s Cooper-Hewitt National Design Museum, and he is a member of the National Academy of Engineers.
David Kelley | Speaker | TED.com