ABOUT THE SPEAKER
BJ Miller - Palliative care physician
Using empathy and a clear-eyed view of mortality, BJ Miller shines a light on healthcare’s most ignored facet: preparing for death.

Why you should listen

Palliative care specialist BJ Miller helps patients face their own deaths realistically, comfortably, and on their own terms. Miller is cultivating a model for palliative care organizations around the world, and emphasizing healthcare’s quixotic relationship to the inevitability of death. He is a hospice and palliative medicine physician and sees patients and families at the UCSF Helen Diller Family Comprehensive Cancer Center.

Miller’s passion for palliative care stems from personal experience -- a shock sustained while a Princeton undergraduate cost him three limbs and nearly killed him. But his experiences form the foundation of a hard-won empathy for patients who are running out of time.

More profile about the speaker
BJ Miller | Speaker | TED.com
TED2015

BJ Miller: What really matters at the end of life

بی جی میلر: چه چیزی در انتهای زندگی اهمیت دارد؟

Filmed:
10,470,704 views

در پایان زندگیمان بزرگترین آرزوی ما چیست؟ برای بسیاری فقط آرامش، احترام و عشق اهمیت دارد. بی جی میلر پزشکی است که به بیماران علاج ناپذیر و رو به مرگ کمک می‌کند و عمیقاً به اینکه چگونه برای بیمارانش پایانی با عزت و آبرو بیافریند می‌اندیشد. از شنیدن این سخنرانی برانگیزنده که سوالات مهمی درباره نحوه نگرش ما به مرگ و زندگی با افتخار می‌پرسد لذت ببرید.
- Palliative care physician
Using empathy and a clear-eyed view of mortality, BJ Miller shines a light on healthcare’s most ignored facet: preparing for death. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
Well, we all need a reasonدلیل to wakeاز خواب بیدار up.
0
1999
3009
ما همه به دلیلی نیاز داریم
تا بیدار شویم.
00:18
For me, it just tookگرفت 11,000 voltsولت.
1
6898
2373
برای من فقط ۱۱هزار ولت احتیاج بود.
00:23
I know you're too politeبا ادب to askپرسیدن,
2
11068
1674
میدانم که ادب حکم میکند که نپرسید،
00:24
so I will tell you.
3
12766
1635
بنابراین خودم به شما میگویم.
00:27
One night, sophomoreسال دوم yearسال of collegeکالج,
4
15354
2223
یک شب، سال دوم کالج،
00:29
just back from Thanksgivingشکرگذاری holidayتعطیلات,
5
17601
3698
تازه از تعطیلات عید شکرگزاری برگشته بودیم،
00:33
a fewتعداد کمی of my friendsدوستان and I
were horsingاسب سواری around,
6
21323
2652
من و چند تا از دوستام داشتیم
بازی می‌کردیم،
00:35
and we decidedقرار بر این شد to climbبالا رفتن atopبالا
a parkedپارک شده commuterرفت و آمد trainقطار.
7
23999
3565
تصمیم گرفتیم که از یک قطار شهری
که پارک شده بود بالا بریم.
00:40
It was just sittingنشسته there,
with the wiresسیم ها that runاجرا کن overheadدر بالای سر.
8
28167
3114
قطار اونجا ساکن بود،
و سیم‌ها از بالای سرش رد می‌شدند.
00:43
Somehowبه نحوی, that seemedبه نظر می رسید
like a great ideaاندیشه at the time.
9
31305
3102
یک جورایی، در آن موقع ایده
خوبی بنظر می‌رسید.
00:46
We'dما می خواهیم certainlyقطعا doneانجام شده stupiderستایش things.
10
34804
2482
البته قبلاً کارهای احمقانه‌تر
هم انجام داده بودیم.
00:50
I scurriedفریاد کشید up the ladderنردبان on the back,
11
38270
3021
من سریع از نردبان پشتی بالا رفتم،
00:53
and when I stoodایستاد up,
12
41315
1722
و وقتی صاف ایستادم،
00:55
the electricalالکتریکی currentجاری enteredوارد شد my armبازو,
13
43061
3582
جریان برق وارد دستم شد،
00:58
blewوزید down and out my feetپا,
and that was that.
14
46667
2540
پاهام رو متلاشی کرد و کَند،
و تمام.
01:03
Would you believe that watch still worksآثار?
15
51699
2589
باور می‌کنید که آن ساعت مچی
هنوز کار می‌کند؟
01:08
Takes a lickingلیس زدن!
16
56216
1207
جون سخته.
01:09
(Laughterخنده)
17
57447
1031
(خنده)
01:10
My fatherپدر wearsمی پوشد it now in solidarityهمبستگی.
18
58502
2309
پدرم الان برای همدردی آن را روی دستش
می‌بندد.
01:15
That night beganآغاز شد my formalرسمی relationshipارتباط
with deathمرگ -- my deathمرگ --
19
63295
6023
آن شب رابطه رسمی من با مرگ شروع شد
--مرگ خودم--
01:21
and it alsoهمچنین beganآغاز شد
my long runاجرا کن as a patientصبور.
20
69342
3808
و دوره طولانی من به عنوان بیمار هم آغاز شد
01:25
It's a good wordکلمه.
21
73174
1154
کلمه خوبی هست.
01:26
It meansبه معنای one who suffersرنج می برد.
22
74352
1727
یعنی کسی که رنج می‌کشد.
01:28
So I guessحدس بزن we're all patientsبیماران.
23
76825
1441
پس گمان می‌کنم که ما همه بیمار هستیم.
01:31
Now, the Americanآمریکایی healthسلامتی careاهميت دادن systemسیستم
24
79607
2366
نظام سلامت آمریکا
01:33
has more than its fairنمایشگاه shareاشتراک گذاری
of dysfunctionاختلال عملکرد --
25
81997
3121
مطمئنا بیش از آنچه سزاوار استعدادش است
01:37
to matchهمخوانی داشتن its brillianceدرخشان, to be sure.
26
85142
2060
ناکارآمد هست،
01:39
I'm a physicianپزشک now,
a hospiceبیمارستان and palliativeتسکین دهنده medicineدارو docاسناد,
27
87750
4452
الان من پزشک هستم، پزشک متخصص
مراقبت از بیماران علاج ناپذیر و دکتر مراقبتهای تسکینی،
01:44
so I've seenمشاهده گردید careاهميت دادن from bothهر دو sidesدو طرف.
28
92226
2246
بنابراین خدمات درمانی را از هر دو
سمت نگاه کرده‌ام.
01:47
And believe me: almostتقریبا everyoneهر کس
who goesمی رود into healthcareمراقبت های بهداشتی
29
95076
3899
و باور کنید تقریباً هر کسی که وارد
نظام بهداشت می‌شود
01:50
really meansبه معنای well -- I mean, trulyبراستی.
30
98999
3137
نیت خوبی دارد، واقعاً میگم
01:54
But we who work in it
are alsoهمچنین unwittingناخواسته agentsعاملان
31
102874
3933
ولی ما هم که در این سیستم کار می‌کنیم
کارمندهای ناآگاهی هستیم برای
01:58
for a systemسیستم that too oftenغالبا
does not serveخدمت.
32
106831
4244
نظامی که خیلی مواقع
وظیفه‌اش را انجام نمی‌دهد.
02:03
Why?
33
111999
1157
چرا؟
02:05
Well, there's actuallyدر واقع a prettyبسیار easyآسان
answerپاسخ to that questionسوال,
34
113624
3381
خب، یک جواب خیلی ساده به این سوال
وجود دارد،
02:09
and it explainsتوضیح می دهد a lot:
35
117029
2248
که خیلی روشنگر هست:
02:11
because healthcareمراقبت های بهداشتی was designedطراحی شده
with diseasesبیماری ها, not people, at its centerمرکز.
36
119301
5958
چون هسته خدمات درمانی بر اساس بیماری‌ها
طراحی شده، نه بر اساس مردم.
02:18
Whichکدام is to say, of courseدوره,
it was badlyبدی designedطراحی شده.
37
126419
2906
که باید گفت بد طراحی شده.
02:22
And nowhereهیچ جایی are the effectsاثرات
of badبد designطرح more heartbreakingدلهره آور
38
130158
6052
و هیچ جا اثرات طرح‌ریزی بد،
اندوه‌آور‌تر
02:28
or the opportunityفرصت
for good designطرح more compellingمتقاعد کننده
39
136234
3335
و فرصت طرح‌ریزی مناسب واجب‌تر از
02:31
than at the endپایان of life,
40
139593
2141
انتهای زندگی نیست،
02:33
where things are so distilledریخته گری
and concentratedمتمرکز شده.
41
141758
3356
زمانی که همه‌ی چیزها ناب و
در هم فشرده هستند.
02:38
There are no do-oversانجام دادن.
42
146234
1786
فرصت دوباره‌ای وجود ندارد.
02:42
My purposeهدف todayامروز is
to reachنائل شدن out acrossدر سراسر disciplinesرشته ها
43
150073
4491
هدفم امروز این هست که دست کمک
به سمت گرایش‌های مختلف دراز کنم
02:46
and inviteدعوت designطرح thinkingفكر كردن
into this bigبزرگ conversationگفتگو.
44
154588
4367
و تفکر در زمینه طرح‌ریزی را
به این بحث مهم دعوت کنم.
02:51
That is, to bringآوردن intentionقصد and creativityخلاقیت
45
159495
5357
یعنی وارد کردن انگیزه و خلاقیت
02:56
to the experienceتجربه of dyingدر حال مرگ.
46
164876
2769
به تجربه‌ی مردن.
03:01
We have a monumentalبسیار بزرگ و مهم
opportunityفرصت in frontجلوی of us,
47
169235
4033
ما فرصت مهمی در پیش روی خود داریم،
03:05
before one of the fewتعداد کمی universalجهانی است issuesمسائل
48
173292
4341
یکی از معدود مسائل جهانی،
مقابل ما به عنوان
03:09
as individualsاشخاص حقیقی as well as a civilمدنی societyجامعه:
49
177657
3310
فرد و همچنین جامعه متمدن هست:
03:12
to rethinkدوباره فکر کن and redesignطراحی مجدد how it is we dieمرگ.
50
180991
3916
که بازاندیشی و بازطراحی کنیم که
چگونه می‌میریم.
03:19
So let's beginشروع at the endپایان.
51
187489
2590
بگذارید از آخر شروع کنیم.
03:23
For mostاکثر people, the scariestترسناک thing
about deathمرگ isn't beingبودن deadمرده,
52
191611
3935
برای بیشتر مردم ترسناک‌ترین چیز درباره
مرگ، مرده بودن نیست،
03:27
it's dyingدر حال مرگ, sufferingرنج کشیدن.
53
195570
1819
مردن است، رنج کشیدن است.
03:29
It's a keyکلیدی distinctionفرق - تمیز - تشخیص.
54
197809
1375
این یک تفاوت کلیدی است.
03:32
To get underneathدر زیر this,
it can be very helpfulمفید است
55
200461
2168
دقیق شدن در این موضوع
می‌تواند خیلی کمک کند
03:34
to teaseکسی را دست انداختن out sufferingرنج کشیدن
whichکه is necessaryلازم است as it is,
56
202653
4354
به جدا کردن مفهوم رنجی که
بودنش اجتناب ناپذیر است از
03:39
from sufferingرنج کشیدن we can changeتغییر دادن.
57
207031
2665
رنجی که می‌توانیم آن را تغییر دهیم.
03:42
The formerسابق is a naturalطبیعی است,
essentialضروری است partبخشی of life, partبخشی of the dealمعامله,
58
210317
5236
اولی طبیعی هست، بخش اساسی زندگی است،
قانون است،
03:47
and to this we are calledبه نام
to make spaceفضا, adjustتنظیم کنید, growرشد.
59
215577
5114
و از ما خواسته شده که بهش فضا بدهیم،
با آن منطبق شویم و رشد کنیم.
03:55
It can be really good
to realizeتحقق بخشیدن forcesنیروها largerبزرگتر than ourselvesخودمان.
60
223013
5346
خیلی خوب میشه که قدرت‌هایی که
از ما بزرگتر هستند را بشناسیم.
04:01
They bringآوردن proportionalityتناسب,
61
229098
3124
آنها تناسب به همراه می‌آورند،
04:04
like a cosmicکیهانی right-sizingدرست اندازه.
62
232246
2319
مثل به‌اندازه فهم در‌آوردن کیهان.
04:08
After my limbsاندام ها were goneرفته,
63
236779
2434
بعد از اینکه اعضای بدنم از دست رفتند،
04:11
that lossاز دست دادن, for exampleمثال,
becameتبدیل شد factواقعیت, fixedدرست شد --
64
239237
4586
این فقدان، به عنوان مثال،
تبدیل به یک واقعیت همیشگی تبدیل شد--
04:15
necessarilyلزوما partبخشی of my life,
65
243847
3313
بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی من،
04:19
and I learnedیاد گرفتم that I could no more
rejectرد کنید this factواقعیت than rejectرد کنید myselfخودم.
66
247184
6116
و یاد گرفتم که نخواهم توانست این واقعیت را
بدون انکار خودم طرد کنم.
04:27
It tookگرفت me a while,
but I learnedیاد گرفتم it eventuallyدر نهایت.
67
255173
2621
برای من زمان برد ولی بالاخره
یاد گرفتم.
04:30
Now, anotherیکی دیگر great thing
about necessaryلازم است sufferingرنج کشیدن
68
258572
2444
نکته خوب دیگر درباره رنج اجتناب‌ناپذیر
04:33
is that it is the very thing
69
261040
3508
این است که این دقیقا چیزی است که
04:36
that unitesمتحد می شود caregiverمراقب and careاهميت دادن receiverگیرنده --
70
264572
5403
مددجو و مددرسان را به هم پیوند می‌دهد--
04:41
humanانسان beingsموجودات.
71
269999
1253
انسان‌ها را.
04:45
This, we are finallyسرانجام realizingتحقق,
is where healingشفا دادن happensاتفاق می افتد.
72
273089
3814
بالاخره داریم می‌فهمیم که این
همان نقطه‌ای هست که بهبودی حاصل می‌شود.
04:49
Yes, compassionمحبت -- literallyعینا,
as we learnedیاد گرفتم yesterdayدیروز --
73
277673
3520
بله! مهربانی --
همانطور که دیروز یادگرفتیم--
04:53
sufferingرنج کشیدن togetherبا یکدیگر.
74
281217
1428
در کنار هم رنج کشیدن!
04:56
Now, on the systemsسیستم های sideسمت,
on the other handدست,
75
284672
3338
از طرف دیگر در سوی نظام (بهداشتی)،
05:00
so much of the sufferingرنج کشیدن
is unnecessaryغیر ضروری, inventedاختراع شده است.
76
288034
3858
بسیاری از درد کشیدن‌ها لازم نیستند،
ساخته شده‌اند.
05:04
It servesخدمت no good purposeهدف.
77
292376
2274
برای هدف خیر خدمت نمی‌کند.
05:06
But the good newsاخبار is,
sinceاز آنجا که this brandنام تجاری of sufferingرنج کشیدن is madeساخته شده up,
78
294674
4301
ولی نکته مثبت این است که، از آنجایی
که این گونه درد کشیدن ساختگی است
05:10
well, we can changeتغییر دادن it.
79
298999
1484
میتوانیم آن را تغییر دهیم.
05:13
How we dieمرگ is indeedدر واقع
something we can affectتاثیر می گذارد.
80
301681
2654
قطعاً چگونه مردنمان را می‌توانیم
تغییر دهیم.
05:18
Makingساخت the systemسیستم sensitiveحساس
to this fundamentalاساسی distinctionفرق - تمیز - تشخیص
81
306446
4053
حساس کردن نظام (سلامت) به این
تفاوت اساسی...
05:22
betweenبین necessaryلازم است
and unnecessaryغیر ضروری sufferingرنج کشیدن
82
310523
3452
میان رنج بردن اجتناب ناپذیر
و درد کشیدن قابل اجتناب...
05:25
givesمی دهد us our first of threeسه
designطرح cuesنشانه for the day.
83
313999
3690
به ما اولین راهنما از راهنماهای سه‌گانه
برای طرح‌ریزی ارائه می‌دهد.
05:30
After all, our roleنقش as caregiversنگهبانان,
as people who careاهميت دادن,
84
318299
4529
بالاخره، نقش ما به عنوان مددکار،
به عنوان افرادی که اهمیت می‌دهند،
05:34
is to relieveاز بین بردن sufferingرنج کشیدن --
not addاضافه کردن to the pileشمع.
85
322852
4662
این است که رنج را التیام دهیم،
نه اینکه به انبوه آنها اضافه کنیم.
05:42
Trueدرست است to the tenetsفرضیه ها of palliativeتسکین دهنده careاهميت دادن,
86
330292
1871
در وفاداری به باورهای
مراقبت تسکین‌دهنده،
05:44
I functionعملکرد as something
of a reflectiveبازتابنده advocateمدافع,
87
332187
3673
من مثل یک حامی دانا عمل می‌کنم
05:47
as much as prescribingتجویز physicianپزشک.
88
335884
2119
به همان اندازه که یک
پزشک نسخه‌نویس هستم.
05:51
Quickسریع asideگذشته از: palliativeتسکین دهنده careاهميت دادن -- a very
importantمهم fieldرشته but poorlyضعیف understoodفهمید --
89
339177
6021
اشاره‌ای گذرا: مراقبت تسکینی
--که رشته‌ای مهم اما کم شناخته شده است--
05:57
while it includesشامل می شود, it is not
limitedمحدود to endپایان of life careاهميت دادن.
90
345222
2954
در حالی‌که به مراقبت‌های پایان زندگی
می‌پردازد، ولی به آن محدود نمی‌شود.
06:00
It is not limitedمحدود to hospiceبیمارستان.
91
348200
1841
منحصر به مراقبت از بیماران علاج ناپذیر
نیست.
06:02
It's simplyبه سادگی about comfortراحتی
and livingزندگي كردن well at any stageمرحله.
92
350811
3457
در حقیقت به آرامش و خوب زندگی کردن
در هر مرحله‌ای می‌پردازد.
06:06
So please know that you don't
have to be dyingدر حال مرگ anytimeهر زمان soonبه زودی
93
354999
3039
پس خواهش می‌کنم بدانید که
شما نباید در حال مرگ باشید تا
06:10
to benefitسود from palliativeتسکین دهنده careاهميت دادن.
94
358062
1687
از مراقبت تسکین‌دهنده بهره ببرید.
06:13
Now, let me introduceمعرفی کنید you to Frankصریح.
95
361450
2280
اجازه بدهید شما را به فرانک معرفی کنم.
06:17
Sortمرتب سازی of makesباعث می شود this pointنقطه.
96
365768
1215
به نوعی منظور من را می‌رساند.
06:19
I've been seeingدیدن Frankصریح now for yearsسالها.
97
367007
2030
من سالهاست که فرانک را ملاقات می‌کنم.
06:21
He's livingزندگي كردن with advancingپیشبرد prostateپروستات cancerسرطان
on topبالا of long-standingطولانی مدت HIVاچ آی وی.
98
369061
4194
او با سرطان پروستاتِ در حال گسترش و مهمتر
از آن سالهاست که با HIV زندگی می‌کند.
06:26
We work on his boneاستخوان painدرد and his fatigueخستگی,
99
374197
1986
ما برای استخوان درد و خستگی
او تلاش می‌کنیم،
06:28
but mostاکثر of the time we spendخرج کردن thinkingفكر كردن
out loudبا صدای بلند togetherبا یکدیگر about his life --
100
376207
4714
اما بیشتر اوقات وقتمان را با هم صرف
ابراز افکارمان درباره زندگی او می‌کنیم،
06:32
really, about our livesزندگی می کند.
101
380945
1365
در واقع درباره زندگی هر دو مان.
06:35
In this way, Frankصریح grievesگول زدن.
102
383071
1660
اینطوری، فرانک غصه می‌خورد.
06:37
In this way, he keepsنگه می دارد up with
his lossesضرر و زیان as they rollرول in,
103
385207
3779
اینطوری، او همپای آنچه از دست می‌دهد
پیش می‌رود،
06:41
so that he's readyآماده to take in
the nextبعد momentلحظه.
104
389010
3149
پس او آماده قبول لحظه بعدی است.
06:45
Lossاز دست دادن is one thing,
but regretپشيمان شدن, quiteکاملا anotherیکی دیگر.
105
393524
4171
از دست‌دادن، یک چیز است،
افسوس اما، چیزی کاملاً متفاوت است.
06:51
Frankصریح has always been an adventurerماجراجو --
106
399243
1957
فرانک همیشه یک ماجراجو بوده،
06:53
he looksبه نظر می رسد like something
out of a Normanنورمن Rockwellراکول paintingرنگ آمیزی --
107
401224
2841
او مثل یک چیزی است که از
نقاشی نورمن راکوِل بیرون آمده،
06:56
and no fanپنکه of regretپشيمان شدن.
108
404089
1564
و اهل افسوس و پشیمانی نیست.
06:58
So it wasn'tنبود surprisingشگفت آور
when he cameآمد into clinicدرمانگاه one day,
109
406566
2681
به همین خاطر عجیب نبود که یک روز
به درمانگاه آمد،
07:01
sayingگفت: he wanted to raftقایق
down the Coloradoکلرادو Riverرودخانه.
110
409271
2736
می‌گفت که می‌خواهد در مسیر رود کلرادو
قایق‌سواری کند.
07:05
Was this a good ideaاندیشه?
111
413142
1675
این ایده خوبی بود؟
07:07
With all the risksخطرات to his safetyایمنی
and his healthسلامتی, some would say no.
112
415268
4204
با توجه به همه خطرات برای سلامتی و
امنیت او بعضی می‌گویند نه.
07:11
Manyبسیاری did, but he wentرفتی for it,
while he still could.
113
419496
3566
خیلی‌ها هم گفتند، ولی او رفت دنبالش،
زمانی که هنوز می‌توانست.
07:15
It was a gloriousشکوهمند, marvelousشگفت آور tripسفر:
114
423999
3611
سفر با شکوه و درخشانی بود:
07:20
freezingانجماد waterاب, blisteringتاول dryخشک heatحرارت,
scorpionsعقرب ها, snakesمارها,
115
428928
5322
آب سرد، گرمای سوزان، عقرب‌ها، مارها،
07:26
wildlifeحیات وحش howlingجولیا off the flamingشعله ور wallsدیوارها
of the Grandگراند Canyonکانیون --
116
434274
5431
صدای طبیعت از دیوارهای سوزان
گرندکَنیون منعکس می‌شد،
07:31
all the gloriousشکوهمند sideسمت of the worldجهان
beyondفراتر our controlکنترل.
117
439729
3544
تمام بخش با شکوه جهان که ورای
فرمان ماست.
07:36
Frank'sفرانک decisionتصمیم گیری, while maybe dramaticنمایشی,
118
444492
1890
تصمیم فرانک که شاید احساسی بود،
07:38
is exactlyدقیقا the kindنوع
so manyبسیاری of us would make,
119
446406
2287
دقیقاً همانی هست که خیلی
از ما شاید می‌گرفتیم
07:40
if we only had the supportحمایت کردن to figureشکل out
what is bestبهترین for ourselvesخودمان over time.
120
448717
6197
تنها اگر پشتیبانی داشتیم که تشخیص می‌داد
چه چیزی در طول زمان برایمان بهترین است.
07:49
So much of what we're talkingصحبت کردن about todayامروز
is a shiftتغییر مکان in perspectiveچشم انداز.
121
457291
3369
بیشتر آنچه که امروز درباره‌اش صحبت می‌کنیم
تغییر دیدگاه است.
07:54
After my accidentتصادف,
when I wentرفتی back to collegeکالج,
122
462723
2252
پس از حادثه‌ای که من داشتم،
وقتی به کالج برگشتم،
07:56
I changedتغییر کرد my majorعمده to artهنر historyتاریخ.
123
464999
2366
رشته خودم را به تاریخ هنر تغییر دادم.
08:00
Studyingدر حال مطالعه visualبصری artهنر, I figuredشکل گرفته
I'd learnیاد گرفتن something about how to see --
124
468095
4300
با خواندن هنرهای تصویری، متوجه شدم که
چیزی درباره طرز نگاه خواهم آموخت،
08:05
a really potentقوی lessonدرس
for a kidبچه who couldn'tنمی توانستم changeتغییر دادن
125
473705
3374
درس مهمی بود برای بچه‌ای که
نمی‌توانست آنچه را که می‌دید
08:09
so much of what he was seeingدیدن.
126
477103
2041
زیاد تغییر بدهد.
08:12
Perspectiveچشم انداز, that kindنوع of alchemyکیمیاگری
we humansانسان get to playبازی with,
127
480602
3738
دیدگاه، همان کیمیایی که ما انسان‌ها
باید با آن سرگرم باشیم،
08:16
turningچرخش anguishغم و اندوه into a flowerگل.
128
484364
2510
اضطراب را به یک گل تبدیل می‌کند.
08:21
Flashفلاش forwardرو به جلو: now I work
at an amazingحیرت آور placeمحل in Sanسان Franciscoفرانسیسکو
129
489999
3792
به جلو بریم: من اکنون در یک جای فوق العاده
در سن فرانسیسکو کار می‌کنم به نام
08:25
calledبه نام the Zenذن Hospiceبیمارستان Projectپروژه,
130
493815
2239
پروژه مراقبت از بیماران
علاج ناپذیر به شیوه ذِن،
08:28
where we have a little ritualمراسم
that helpsکمک می کند with this shiftتغییر مکان in perspectiveچشم انداز.
131
496078
3620
که در آنجا یک سنت کوچک
برای کمک به تغییر دیدگاه داریم.
08:32
When one of our residentsساکنان diesمیمیرد,
132
500405
3061
وقتی که یکی از ساکنینِ مرکز ما می‌میرد،
08:35
the mortuaryمهمانی menمردان come, and as we're
wheelingچرخیدن the bodyبدن out throughاز طریق the gardenباغ,
133
503490
4470
ماموران تدفین می‌آیند، و همینطور که
بدن مرده را از میان باغ بیرون می‌بریم،
08:39
headingعنوان for the gateدروازه, we pauseمکث.
134
507984
2030
در حال رفتن به سمت دروازه، توقف می‌کنیم.
08:42
Anyoneهر کسی who wants --
135
510038
2185
هر کسی که می‌خواهد،
08:44
fellowهمکار residentsساکنان, familyخانواده,
nursesپرستاران, volunteersداوطلبان,
136
512247
2724
ساکنین، خانواده، پرستاران، داوطلبین و
08:46
the hearseچرت زدن driversرانندگان too, now --
137
514995
2444
اخیراً رانندگان ماشین حمل جنازه،
08:49
sharesسهام a storyداستان or a songترانه or silenceسکوت,
138
517463
4427
داستان یا آهنگ و یا سکوت را با دیگران
تقسیم می‌کند،
08:53
as we sprinkleبپاشید the bodyبدن
with flowerگل petalsگلبرگ.
139
521914
2788
در حالی‌که ما بدن مرده را گلباران می‌کنیم.
08:57
It takes a fewتعداد کمی minutesدقایق;
140
525282
2304
چند دقیقه طول می‌کشد؛
08:59
it's a sweetشیرین, simpleساده partingجدا شدن imageتصویر
to usherراننده in griefغم و اندوه with warmthگرما,
141
527610
5365
تصویری شیرین و ساده از مشارکت است
برای استقبال کردن از اندوه به گرمی،
09:04
ratherنسبتا than repugnanceنفرت انگیز.
142
532999
1711
به جای نفرت.
09:08
Contrastتضاد that with the typicalمعمول experienceتجربه
in the hospitalبیمارستان settingتنظیمات,
143
536060
5046
تفاوت را مقایسه کنید با تجربه معمول
در ساختار بیمارستان،
09:13
much like this -- floodlitسقوط roomاتاق
linedپوشش داده شده with tubesلوله ها and beepingبوق machinesماشین آلات
144
541130
4864
اتاق، شبیه اینجا با نور زیاد روشن شده و با
لوله‌ها و دستگاه‌هایی که بیپ بیپ می‌کنند تقسیم شده
09:18
and blinkingچشمک زدن lightsچراغ ها that don't stop
even when the patient'sبیماران life has.
145
546018
4168
و نورهای چشمک‌زن که حتی وقتی زندگی بیمار
متوقف شده هم توقف نمی‌کنند.
09:23
Cleaningتمیز کردن crewخدمه swoopsswoops in,
the body'sجسد whiskedویسکی away,
146
551419
3026
نظافتچی‌ها برای تمیز کردن سریع وارد
می‌شوند، جنازه را به سرعت بیرون برده‌ شده،
09:26
and it all feelsاحساس می کند as thoughگرچه that personفرد
had never really existedوجود داشت.
147
554469
5028
و این حس را دارد که انگار آن فرد
هرگز وجود نداشته است.
09:33
Well-intendedبه خوبی در نظر گرفته شده است, of courseدوره,
in the nameنام of sterilityبی روح بودن,
148
561070
2623
البته این کار هدف خوبی دارد،
جهت استرلیزه کردن،
09:35
but hospitalsبیمارستان ها tendگرایش داشتن to assaultحمله our sensesاحساسات,
149
563717
3496
ولی بیمارستان‌ها به احساسات ما
هجوم می‌برند،
09:39
and the mostاکثر we mightممکن hopeامید for
withinدر داخل those wallsدیوارها is numbnessبی حسی --
150
567237
5504
و بیشترین چیزی که می‌توانیم میان آن
دیوارها به آن امید داشته باشیم کرختی است،
09:44
anestheticبی حس کننده, literallyعینا
the oppositeمخالف of aestheticزیبایی شناسی.
151
572765
4242
نداشتن حس! که در واقع مقابل داشتن
حس زیبایی شناسی قرار دارد.
09:50
I revereاحترام hospitalsبیمارستان ها for what they can do;
I am aliveزنده است because of them.
152
578499
4305
من به بیمارستان‌ها برای کاری که می‌کنند
احترام می‌گزارم، من بخاطر آنها زنده‌ام.
09:56
But we askپرسیدن too much of our hospitalsبیمارستان ها.
153
584096
2117
ولی ما خیلی از بیمارستان‌هایمان توقع داریم
09:59
They are placesمکان ها for acuteحاد traumaتروما
and treatableقابل درمان است illnessبیماری.
154
587436
3593
بیمارستان‌ها جایی هستند برای آسیب‌های شدید
و بیماری‌های درمان پذیر.
10:03
They are no placeمحل to liveزنده and dieمرگ;
that's not what they were designedطراحی شده for.
155
591053
4025
آنجا جایی برای زندگی کردن و مردن نیست،
آنها برای این منظور طراحی نشده‌اند.
10:10
Now mindذهن you -- I am not
givingدادن up on the notionایده
156
598078
2300
از طرف دیگر، من از این فکر
صرف‌نظر نمی‌کنم که
10:12
that our institutionsمؤسسات
can becomeتبدیل شدن به more humaneانسانی.
157
600402
3210
سازمان‌های ما میتوانند مهربان‌تر باشند.
10:16
Beautyزیبایی can be foundپیدا شد anywhereهر جا.
158
604057
2381
زیبایی را هر جایی می‌توان یافت.
10:21
I spentصرف شده a fewتعداد کمی monthsماه ها in a burnسوزاندن unitواحد
159
609092
2272
من چند ماهی در بخش سوختگی بودم
10:23
at Stسنت. Barnabasبارنابا Hospitalبیمارستان
in Livingstonلیوینگستون, Newجدید Jerseyجرسی,
160
611388
2748
در بیمارستان سَنت بارناباس، در لیوینگزتن
در ایالت نیوجرزی
10:26
where I got really
great careاهميت دادن at everyهرکدام turnدور زدن,
161
614160
4157
جایی که در همه مواقع مراقبت خوبی از من شد،
10:30
includingشامل good
palliativeتسکین دهنده careاهميت دادن for my painدرد.
162
618341
2197
از جمله مراقبت تسکینی برای دردهایم.
10:33
And one night, it beganآغاز شد to snowبرف outsideخارج از.
163
621415
2845
یک شب، بیرون برف شروع شد.
10:37
I rememberیاد آوردن my nursesپرستاران
complainingشکایت میکنم about drivingرانندگی throughاز طریق it.
164
625426
3915
یادم هست که پرستارهای من از رانندگی
در این برف شکایت داشتند.
10:42
And there was no windowپنجره in my roomاتاق,
165
630103
2184
و هیچ پنجره‌ای در اتاق من نبود،
10:44
but it was great to just imagineتصور کن it
comingآینده down all stickyچسبنده.
166
632311
3306
ولی فقط تصور پایین آمدن این برف،
فوق‌العاده بود.
10:49
Nextبعد day, one of my nursesپرستاران
smuggledقاچاق in a snowballگلوله برفی for me.
167
637299
3934
روز بعد، یکی از پرستارهای من
یک گلوله برفی را پنهانی برایم آورد.
10:53
She broughtآورده شده it in to the unitواحد.
168
641257
1633
گلوله برفی را آورد داخل بخش.
10:56
I cannotنمی توان tell you the raptureجذابیت I feltنمد
holdingبرگزاری that in my handدست,
169
644731
5408
نمی‌توانم وجد و شادی‌ای که از در دست
گرفتن آن احساس کردم را برای شما توضیح دهم،
11:02
and the coldnessسردی drippingچکیدن
ontoبه سوی my burningسوزش skinپوست;
170
650163
3049
و سرمایی که روی پوست سوزان من می‌چکید
11:05
the miracleمعجزه of it all,
171
653236
2310
همه‌ی معجزه‌ای که داشت،
11:07
the fascinationشیفتگی as I watchedتماشا کردم it meltذوب شدن
and turnدور زدن into waterاب.
172
655570
3759
افسونِ دیدنِ آب شدنش.
11:15
In that momentلحظه,
173
663293
2131
در آن لحظه،
11:17
just beingبودن any partبخشی of this planetسیاره
in this universeجهان matteredمهم است more to me
174
665448
4488
همین که بخشی از این سیاره در این جهان باشم
برای من مهمتر از این بود که
11:21
than whetherچه I livedزندگی می کرد or diedفوت کرد.
175
669960
2099
زنده باشم یا مرده.
11:24
That little snowballگلوله برفی packedبسته بندی شده
all the inspirationالهام بخش I neededمورد نیاز است
176
672083
3123
آن گلوله برف کوچک مجموع همه انگیزه‌ای بود
که من نیاز داشتم تا
11:27
to bothهر دو try to liveزنده
and be OK if I did not.
177
675230
3205
تلاش کنم زنده بمانم یا اگر سالم نیستم،
تلاش کنم که سلامت باشم.
11:31
In a hospitalبیمارستان, that's a stolenبه سرقت رفته momentلحظه.
178
679176
2884
در بیمارستان،
این لحظه‌ گم شده است.
11:36
In my work over the yearsسالها,
I've knownشناخته شده manyبسیاری people
179
684356
3389
در کار من، افراد زیادی
را در طول سال‌ها می شناختم
11:39
who were readyآماده to go, readyآماده to dieمرگ.
180
687769
1827
که آماده رفتن بودند، آماده مردن.
11:43
Not because they had foundپیدا شد
some finalنهایی peaceصلح or transcendenceتعالی,
181
691192
4783
نه به خاطر اینکه آرامش نهایی یا
حیات معنوی را یافته بودند،
11:47
but because they were so repulsedدفع شده
by what theirخودشان livesزندگی می کند had becomeتبدیل شدن به --
182
695999
4309
بلکه به این خاطر که از آنچه زندگیشان
به آن تبدیل شده بوده روی گردان شده بودند--
11:54
in a wordکلمه, cutبرش off, or uglyزشت.
183
702553
4549
در یک کلام، تمام‌شده، زشت.
12:03
There are alreadyقبلا recordرکورد numbersشماره of us
livingزندگي كردن with chronicمزمن and terminalپایانه illnessبیماری,
184
711394
6086
تعداد زیادی از ما از گذشته با بیماری‌های
مزمن و درمان ناپذیر زندگی می‌کنیم،
12:09
and into ever olderمسن تر ageسن.
185
717504
1452
و پیر می‌شویم.
12:11
And we are nowhereهیچ جایی nearنزدیک readyآماده
or preparedآماده شده for this silverنقره tsunamiسونامی.
186
719947
4800
و به هیچ وجه آماده این
پیریِ متوسط سن جامعه نیستیم.
12:19
We need an infrastructureزیر ساخت
dynamicپویا enoughکافی to handleرسیدگی
187
727335
3261
به زیرساختی به اندازه کافی
پویا احتیاج داریم
12:22
these seismicلرزه ای shiftsتغییرات in our populationجمعیت.
188
730620
4064
تا این تغییرات اساسی در جمعیت
را اداره کند.
12:27
Now is the time to createايجاد كردن
something newجدید, something vitalحیاتی.
189
735637
3020
اکنون زمانِ خلق چیزی نوین است،
چیزی که اساسی باشد.
12:30
I know we can because we have to.
190
738681
2360
می‌دانم که می‌توانیم، چون مجبوریم.
12:33
The alternativeجایگزین is just unacceptableغیر قابل قبول است.
191
741065
2022
جایگزینی وجود ندارد.
12:35
And the keyکلیدی ingredientsعناصر are knownشناخته شده:
192
743651
1882
و عناصر آن مشخص است:
12:37
policyسیاست, educationتحصیلات and trainingآموزش,
193
745557
3674
خط مشی، تحصیل و آموزش،
12:41
systemsسیستم های, bricksآجر and mortarملات.
194
749255
2062
نظام و تاسیسات فیزیکی.
12:44
We have tonsتن of inputورودی
for designersطراحان of all stripesراه راه to work with.
195
752642
3806
نیازهایِ ورودی زیادی از انواع مختلف داریم.
12:49
We know, for exampleمثال, from researchپژوهش
196
757123
1881
به عنوان مثال از طریق تحقیقات می‌دانیم
12:51
what's mostاکثر importantمهم to people
who are closerنزدیک تر to deathمرگ:
197
759028
3486
که مهمترین نیاز افرادی که به مرگ نزدیک
هستند چیست:
12:54
comfortراحتی; feelingاحساس unburdenedبی نظیر
and unburdeningتسویه حساب to those they love;
198
762538
6965
آسایش؛ احساس اینکه باری بر دوش ندارند و
به کسانی که دوستشان دارند آرامش می‌دهند،
13:01
existentialوجودی peaceصلح; and a senseاحساس
of wondermentشگفتی and spiritualityمعنویت.
199
769527
5242
آرامشِ وجودی، احساس شگفتی و معنویت.
13:08
Over Zenذن Hospice'sبیمارستان nearlyتقریبا 30 yearsسالها,
200
776896
3758
در طول نزدیک به ۳۰ سال
مراقبت از بیماران علاج‌ناپذیر به شیوه ذِن
13:12
we'veما هستیم learnedیاد گرفتم much more
from our residentsساکنان in subtleنامحسوس detailجزئیات.
201
780678
3643
ما از ساکنین‌مان چیزهای زیادی
به تفصیل یاد گرفته‌ایم.
13:17
Little things aren'tنه so little.
202
785662
2465
چیزهای کوچک، واقعا بی اهمیت نیستند.
13:21
Take Janetteجانت.
203
789499
1174
به عنوان مثال جَنِت!
13:22
She findsپیدا می کند it harderسخت تر to breatheتنفس کنید
one day to the nextبعد dueناشی از to ALSALS.
204
790697
3487
او به خاطر بیماری ALS هر روز سخت‌تر
از دیروز نفس می‌کشد.
13:26
Well, guessحدس بزن what?
205
794208
1150
خب، در موردش چی حدس می‌زنید؟
13:28
She wants to startشروع کن smokingسیگار کشیدن again --
206
796121
3378
قصد دارد سیگار کشیدن را دوباره شروع کند
13:31
and Frenchفرانسوی cigarettesسیگار, if you please.
207
799523
2928
آن هم سیگارهای فرانسوی. اگر لطف کنید!
13:36
Not out of some self-destructiveخود مخرب است bentخم شده,
208
804786
2223
نه به قصد از بین بردن خودش،
13:39
but to feel her lungsریه ها filledپر شده
while she has them.
209
807033
3959
بلکه تا احساس کند ریه‌هایش پر شده‌اند
وقتی هنوز آنها را دارد.
13:44
Prioritiesاولویت های changeتغییر دادن.
210
812786
1197
اولویت‌ها عوض می‌شوند.
13:47
Or Kateکیت -- she just wants to know
211
815556
2471
یا کِیت، او فقط می‌خواهد بداند که
13:50
her dogسگ Austinآستین is lyingدروغ گویی
at the footپا of her bedبستر,
212
818051
4035
سگش، آستین، پایین تختش دراز کشیده،
13:54
his coldسرماخوردگی muzzleپوزه againstدر برابر her dryخشک skinپوست,
213
822110
3717
و پوزه‌ سردش به پوست خشک او می‌خورد،
13:57
insteadبجای of more chemotherapyشیمیدرمانی
coursingفرماندهی throughاز طریق her veinsرگه ها --
214
825851
2723
به جای اینکه شیمی درمانی بیشتر در رگ‌هایش
جریان داشته باشد.
14:00
she's doneانجام شده that.
215
828598
1181
(شیمی درمانی را) قبلا انجام داده.
14:02
Sensuousحساس, aestheticزیبایی شناسی gratificationلذت بردن,
where in a momentلحظه, in an instantفوری,
216
830849
5016
لذت‌های احساسی، خشنودی از زیبایی‌ها،
چیزهایی هستند، که در یک لحظه،
14:07
we are rewardedپاداش داده شده for just beingبودن.
217
835889
3352
ما فقط به خاطرِ بودن،
از آنها پاداش می‌گیریم.
14:15
So much of it comesمی آید down to
lovingبا محبت our time by way of the sensesاحساسات,
218
843373
4282
بسیاری از اوقات، ما از لحظات‌مان
از راه احساسات لذت می‌بریم،
14:19
by way of the bodyبدن -- the very thing
doing the livingزندگي كردن and the dyingدر حال مرگ.
219
847679
5292
از راه بدن‌مان، درست همان چیزی که
زنده بودن و مردن را انجام می‌دهد.
14:26
Probablyشاید the mostاکثر poignantتکان دهنده roomاتاق
220
854258
1559
احتمالا تلخ‌ترین اتاق در
14:27
in the Zenذن Hospiceبیمارستان guestمهمان houseخانه
is our kitchenآشپزخانه,
221
855841
2253
مرکز مراقبت از بیماران علاج ناپذیر
به شیوه‌ی ذِن، آشپزخانه‌ی ما هست
14:30
whichکه is a little strangeعجیب when you realizeتحقق بخشیدن
222
858118
2037
که کمی عجیب به نظر می‌رسد وقتی
می‌فهمید که
14:32
that so manyبسیاری of our residentsساکنان
can eatخوردن very little, if anything at all.
223
860179
3813
بسیاری از ساکنین ما خیلی کم می‌توانند
بخورند، اگر اصلا بتوانند.
14:36
But we realizeتحقق بخشیدن we are providingفراهم آوردن
sustenanceتغذیه on severalچند levelsسطوح:
224
864016
5870
اما فکر می‌کنیم که سطوح مختلفی را
تغذیه می‌کنیم:
14:41
smellبو, a symbolicنمادین planeسطح.
225
869910
3066
بویایی، یک واقعیت نمادین.
14:46
Seriouslyبه طور جدی, with all the heavy-dutyوظیفه ی سنگین stuffچیز
happeningاتفاق می افتد underزیر our roofسقف,
226
874356
4917
واقعا، با تمام چیزهای سختی که در
مرکز ما اتفاق می‌افتد،
14:51
one of the mostاکثر triedتلاش کرد and trueدرست است
interventionsمداخلات we know of,
227
879297
3734
یکی از جلسه‌هایی که امتحان خودش را به خوبی
پس داده تا به بیماران کمک کند،
14:55
is to bakeپختن cookiesبیسکویت ها.
228
883055
3493
پختن شیرینی است.
15:10
As long as we have our sensesاحساسات --
229
898144
1604
تا زمانی که ما حس‌هایمان را داریم
15:11
even just one --
230
899772
2012
حتی یکی
15:13
we have at leastکمترین
the possibilityامکان پذیری of accessingدسترسی به
231
901808
3409
حداقل، توان دسترسی به آنچه
15:17
what makesباعث می شود us feel humanانسان, connectedمتصل.
232
905241
3168
از ما انسان می‌سازد را داریم:
در ارتباط بودن.
15:22
Imagineتصور کن the ripplesموج دار of this notionایده
233
910999
2786
اثرات این مفهوم را برای
15:25
for the millionsمیلیون ها نفر of people
livingزندگي كردن and dyingدر حال مرگ with dementiaزوال عقل.
234
913809
2785
میلیون‌ها انسانی که با فراموشی زندگی
می‌کنند و می‌میرند تصور کنید.
15:29
Primalابتدایی sensorialحسگر delightsلذت ها that say
the things we don't have wordsکلمات for,
235
917554
4265
لذت‌های حسیِ اولیه که چیزهایی را
بیان می‌کنند که برایشان کلمه‌ای نداریم،
15:33
impulsesانگیزه ها that make us stayاقامت کردن presentحاضر --
236
921843
2874
لذت‌های لحظه‌ای که به ما حس در لحظه
زندگی کردن می‌دهند،
15:36
no need for a pastگذشته or a futureآینده.
237
924741
2805
و به گذشته و حال احتیاج ندارند.
15:42
So, if teasingاذیت کردن unnecessaryغیر ضروری sufferingرنج کشیدن out
of the systemسیستم was our first designطرح cueنشانه,
238
930280
6194
بنابراین اگر جدا کردن رنجِ غیرضروری
از نظام (سلامت) اولین راهکار باشد،
15:50
then tendingبه دنبال to dignityکرامت
by way of the sensesاحساسات,
239
938559
2704
پس حفظ ارزش (بیماران) از طریق
حواس،
15:53
by way of the bodyبدن --
the aestheticزیبایی شناسی realmقلمرو --
240
941287
3792
از طریق بدن، که جایگاه زیبایی شناسی
است،
15:57
is designطرح cueنشانه numberعدد two.
241
945103
1857
راهکار دوم خواهد بود.
15:59
Now this getsمی شود us quicklyبه سرعت to the thirdسوم
and finalنهایی bitبیت for todayامروز;
242
947944
3806
این نکته ما را به سومین و آخرین
بخش امروز می‌رساند
16:03
namelyاز جمله, we need to liftبلند کردن our sightsمناظر,
to setتنظیم our sightsمناظر on well-beingتندرستی,
243
951774
6864
به طور خاص، ما باید اهداف‌مان را بالاتر
ببریم و بر مبنای سلامت قرار دهیم،
16:10
so that life and healthسلامتی and healthcareمراقبت های بهداشتی
244
958662
3313
بدین ترتیب زندگی و سلامت و نظام سلامت
16:13
can becomeتبدیل شدن به about makingساخت life
more wonderfulفوق العاده,
245
961999
2385
می‌توانند زندگی را شگفت انگیزتر کنند
16:16
ratherنسبتا than just lessکمتر horribleناگوار.
246
964408
2444
به جای اینکه فقط دردناک بودن
آن را کمتر کنند.
16:20
Beneficenceسود رسانی.
247
968196
1156
نیکی و سود رساندن!
16:22
Here, this getsمی شود right at the distinctionفرق - تمیز - تشخیص
248
970999
2135
این درست همان مقصد ماست یعنی
16:25
betweenبین a disease-centeredبیماری محور and a patient-صبور-
or human-centeredانسان محور modelمدل of careاهميت دادن,
249
973158
5134
شکلی از خدمات درمانی که بیماری محور است
و شکلی که بیمار یا انسان محور است،
16:30
and here is where caringمراقبت
becomesتبدیل می شود a creativeخلاقانه, generativeمولد,
250
978316
3461
و اینجاست که مراقبت به عملی خلاقانه،
سازنده و
16:33
even playfulبازیگوش actعمل کن.
251
981801
1842
حتی مثل بازی تبدیل شود.
16:36
"Playبازی" mayممکن است soundصدا like a funnyخنده دار wordکلمه here.
252
984657
2000
"بازی" در اینجا ممکن است کلمه
خنده داری به نظر بیاید.
16:39
But it is alsoهمچنین one of our
highestبالاترین formsتشکیل می دهد of adaptationانطباق.
253
987687
2904
ولی در ضمن یکی از بهترین روش‌های ما
برای سازگاری است.
16:42
Considerدر نظر گرفتن everyهرکدام majorعمده compulsoryاجباری effortتلاش
it takes to be humanانسان.
254
990615
4659
همه تلاش‌های اجباری ما به واسطه
انسان بودن را در نظر بگیرید.
16:47
The need for foodغذا has birthedتولد cuisineغذا.
255
995298
2503
آشپزی از نیاز به غذا متولد شد.
16:49
The need for shelterپناه
has givenداده شده riseبالا آمدن to architectureمعماری.
256
997825
2588
نیاز به سرپناه منجر به معماری شد.
16:52
The need for coverپوشش, fashionمد.
257
1000437
2206
نیاز به پوشش، مُد را ساخت.
16:54
And for beingبودن subjectedتحت تعقیب to the clockساعت,
258
1002667
2731
و چون در قید زمان بودیم،
16:57
well, we inventedاختراع شده است musicموسیقی.
259
1005422
3527
موسیقی ساختیم.
17:03
So, sinceاز آنجا که dyingدر حال مرگ
is a necessaryلازم است partبخشی of life,
260
1011766
3209
بنابراین، از آنجا که مردن بخش
اساسی زندگی است،
17:06
what mightممکن we createايجاد كردن with this factواقعیت?
261
1014999
2631
بر این اساس چه چیزی می‌توانیم بسازیم؟
17:12
By "playبازی" I am in no way suggestingپیشنهاد میکنم
we take a lightسبک approachرویکرد to dyingدر حال مرگ
262
1020054
3376
منظور از "بازی" به هیچ وجه در پیش گرفتن
راهی آسان به سوی مردن نیست
17:15
or that we mandateمجوز
any particularخاص way of dyingدر حال مرگ.
263
1023454
2639
یا اینکه راه خاصی برای مردن را حکم کنیم.
17:18
There are mountainsکوه ها of sorrowغم و اندوه
that cannotنمی توان moveحرکت,
264
1026117
2858
کوه‌های اندوه در آنجا بی حرکت ایستاده‌اند،
17:20
and one way or anotherیکی دیگر,
we will all kneelزانو زدن there.
265
1028999
3067
و از هر راهی برویم، همه ما تسلیم خواهیم شد.
17:24
Ratherنسبتا, I am askingدرخواست that we make spaceفضا --
266
1032999
3501
به جای آن، من درخواست می‌کنم که فضایی
بسازیم،
17:28
physicalفیزیکی, psychicروانی roomاتاق, to allowاجازه دادن life
to playبازی itselfخودش all the way out --
267
1036524
5743
(فضای) فیزیکی، فضای روحی، تا به زندگی
فرصت رشد و تعالی بدهیم،
17:34
so that ratherنسبتا than just
gettingگرفتن out of the way,
268
1042291
3357
پس به جای اینکه فقط آن را به پایان ببریم،
17:37
agingپیری and dyingدر حال مرگ can becomeتبدیل شدن به
a processروند of crescendocrescendo throughاز طریق to the endپایان.
269
1045672
4817
پیر شدن و مردن می‌تواند (مثل موسیقی)،
صدایی باشد که به سوی پایانش اوج می‌گیرد.
17:44
We can't solveحل for deathمرگ.
270
1052931
3841
ما نمی‌توانیم برای مرگ جوابی بیابیم.
17:50
I know some of you are workingکار کردن on this.
271
1058283
2307
می‌دانم که بعضی از شما برای این کار
تلاش می‌کنید.
17:52
(Laughterخنده)
272
1060614
3675
(خنده حضار)
17:57
Meanwhileدر همین حال, we can --
273
1065003
1812
در این فرصت(که مشغول یافتن جواب هستیم)،
می‌توانیم
17:58
(Laughterخنده)
274
1066839
2016
(خنده حضار)
18:00
We can designطرح towardsبه سمت it.
275
1068879
2306
می‌توانیم که برای یافتن این جواب
طرح‌ریزی کنیم.
18:04
Partsقطعات of me diedفوت کرد earlyزود on,
276
1072042
1375
بخشی از من، پیشتر، مرد،
18:05
and that's something we can all say
one way or anotherیکی دیگر.
277
1073441
2764
همه ما می‌توانیم به نحوی این را بگوییم.
18:08
I got to redesignطراحی مجدد my life
around this factواقعیت,
278
1076583
2641
من مجبور بودم زندگی‌ام را گرد این
واقعیت دوباره طرح بریزم،
18:11
and I tell you it has been a liberationآزادی
279
1079248
3340
و باید بگویم که این یک آزادی بود
18:14
to realizeتحقق بخشیدن you can always find
a shockشوکه شدن of beautyزیبایی or meaningبه معنی
280
1082612
3155
برای اینکه بفهمم همیشه می‌توان از
زیبایی و معنای
18:17
in what life you have left,
281
1085791
2267
آنچه زندگی برایم باقی گذاشته یکّه بخورم
18:20
like that snowballگلوله برفی lastingماندنی
for a perfectکامل momentلحظه,
282
1088082
2764
مثل گلوله برفی که لحظه‌ای عالی دوام آورد
18:22
all the while meltingذوب شدن away.
283
1090870
2298
در حالی که داشت آب می‌شد.
18:26
If we love suchچنین momentsلحظات ferociouslyبی رحمانه,
284
1094700
6019
اگر چنین لحظه‌ای را دیوانه وار دوست داریم
18:32
then maybe we can learnیاد گرفتن to liveزنده well --
285
1100743
2272
آنگاه شاید بتوانیم یاد بگیریم که خوب
زندگی کنیم،
18:35
not in spiteببخشید of deathمرگ,
286
1103039
2087
نه بر ضد مرگ،
18:37
but because of it.
287
1105150
1586
بلکه به خاطر آن.
18:42
Let deathمرگ be what takes us,
288
1110520
2176
بگذارید مرگ آن چیزی باشد که ما را
با خود می‌برد،
18:44
not lackعدم of imaginationخیال پردازی.
289
1112720
2862
و نه نبودِ تصورات زیبا.
18:48
Thank you.
290
1116868
1152
متشکرم.
18:50
(Applauseتشویق و تمجید)
291
1118044
7920
(تشویق حضار)
Translated by Amin Rasoul'of
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
BJ Miller - Palliative care physician
Using empathy and a clear-eyed view of mortality, BJ Miller shines a light on healthcare’s most ignored facet: preparing for death.

Why you should listen

Palliative care specialist BJ Miller helps patients face their own deaths realistically, comfortably, and on their own terms. Miller is cultivating a model for palliative care organizations around the world, and emphasizing healthcare’s quixotic relationship to the inevitability of death. He is a hospice and palliative medicine physician and sees patients and families at the UCSF Helen Diller Family Comprehensive Cancer Center.

Miller’s passion for palliative care stems from personal experience -- a shock sustained while a Princeton undergraduate cost him three limbs and nearly killed him. But his experiences form the foundation of a hard-won empathy for patients who are running out of time.

More profile about the speaker
BJ Miller | Speaker | TED.com