TEDxBoulder
Ash Beckham: We're all hiding something. Let's find the courage to open up
اَش بِکهام: همهی ما چیزی برای پنهان کردن داریم. بیایید جرأت آشکار کردن آنها را پیدا کنیم
Filmed:
Readability: 3
2,792,022 views
در این سخنرانی تأثیرگذار، "اَش بِکهام" روش تازهای را برای همدلی و ابراز عقیده پیشنهاد میکند. این روش با این درک آغاز میشود که همه، در جایی از زندگیشان، سختی را تجربه کردهاند. به نظر بِکهام، تنها راه رها شدن از این شرایط، جرأت برای نشان دادن ماهیت واقعی خود است.
Ash Beckham - Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy. Full bio
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:12
I'm going to talk to you tonight
0
580
1768
امشب میخواهم دربارهی موضوع «علنی کردن»
00:14
about coming out of the closet,
1
2348
1696
صحبت کنم،
00:16
and not in the traditional sense,
2
4044
1212
و منظورم تنها معنای رایج آن،
00:17
not just the gay closet.
3
5256
2312
یعنی علنی کردن همجنسگرا بودن نیست.
00:19
I think we all have closets.
4
7568
2054
به نظرم همگی ما به نحوی خودمان را پنهان میکنیم.
00:21
Your closet may be telling someone
5
9622
1892
شاید چیزی که شما پنهان میکنید
00:23
you love her for the first time,
6
11514
2222
گفتن "دوستت دارم" برای اولین بار به یک نفر،
00:25
or telling someone that you're pregnant,
7
13736
2146
یا گفتن این که باردار هستید،
00:27
or telling someone you have cancer,
8
15882
2532
یا گفتن این که سرطان دارید،
00:30
or any of the other hard conversations
9
18414
2031
یا گفتن چیزهای دشوار مشابهی باشد
00:32
we have throughout our lives.
10
20445
2266
که در طول زندگی انجام میدهیم.
00:34
All a closet is is a hard conversation,
11
22711
3670
تمامی پنهان کاریهای ما در یک مکالمهی دشوار خلاصه میشود،
00:38
and although our topics may vary tremendously,
12
26381
3054
و اگرچه موضوع ممکن است خیلی چیزها باشد،
00:41
the experience of being in
13
29435
1672
اما تجربهی پنهان کردن و بروز دادن آن
00:43
and coming out of the closet is universal.
14
31107
3331
در سراسر جهان یک جور است.
00:46
It is scary, and we hate it, and it needs to be done.
15
34438
5592
این تجربه ترسناک است، و ما از آن متنفریم، و این که بالأخره باید انجام شود.
00:52
Several years ago,
16
40030
1369
چند سال پیش،
00:53
I was working at the South Side Walnut Cafe,
17
41399
3771
من در "South Side Walnut Cafe"،
00:57
a local diner in town,
18
45170
2071
یک رستوران محلی در حومهی شهر کار میکردم،
00:59
and during my time there I would go through phases
19
47241
2715
و در زمانی که در آنجا کار میکردم
01:01
of militant lesbian intensity:
20
49956
3565
به شکلهای مختلف خودم را شبیه به یک همجنسگرای خشن نشان می دادم:
01:05
not shaving my armpits,
21
53521
1775
موهای زیر بغلم را کوتاه نمیکردم،
01:07
quoting Ani DiFranco lyrics as gospel.
22
55296
3549
و شعرهای "آنی دیفرانکو" (خوانندهی مستقل فعال حقوق زنان) را
مثل کتاب مقدس میخواندم.
مثل کتاب مقدس میخواندم.
01:10
And depending on the bagginess of my cargo shorts
23
58845
2255
و بسته به تعداد جیبهایی که شلوارک جیبیهایم داشتند
01:13
and how recently I had shaved my head,
24
61100
2700
و این که چند وقت پیش سرم را تراشیده بودم،
01:15
the question would often be sprung on me,
25
63800
1527
سؤالی، معمولاً توسط یک بچه،
01:17
usually by a little kid:
26
65327
2083
از من پرسیده میشد:
01:19
"Um, are you a boy or are you a girl?"
27
67410
5167
"تو پسری یا دختری؟"
01:24
And there would be an awkward silence at the table.
28
72577
2672
و معمولاً سکوت آزاردهندهای بر میز حکمفرما میشد.
01:27
I'd clench my jaw a little tighter,
29
75249
2423
سعی میکردم دهانم را بسته نگه دارم،
01:29
hold my coffee pot with a little more vengeance.
30
77672
3119
و دلم میخواست قوری قهوهام را توی سر طرف بکوبانم.
01:32
The dad would awkwardly shuffle his newspaper
31
80791
2837
پدر خانواده به طور شرمزدهای روزنامهاش را تکان میداد
01:35
and the mom would shoot a chilling stare at her kid.
32
83628
2318
و مادر خانواده نگاه ترسناکی به بچهاش میانداخت.
01:37
But I would say nothing,
33
85946
1704
ولی من چیزی نمیگفتم،
01:39
and I would seethe inside.
34
87650
2236
و همه چیز را داخل خودم میریختم.
01:41
And it got to the point where every time I walked up
35
89886
1648
و به جایی رسیدم که هر بار که سر میزی میرفتم
01:43
to a table that had a kid anywhere between
three and 10 years old, I was ready to fight.
three and 10 years old, I was ready to fight.
36
91534
4028
که بچهای در محدودهی سنی ۳ تا ۱۰ سال آنجا نشسته بود، آمادهی دعوا بودم.
01:47
(Laughter)
37
95562
1446
(خندهی حاضرین)
01:49
And that is a terrible feeling.
38
97008
2248
و این واقعاً حس بدی بود.
01:51
So I promised myself, the next
time, I would say something.
time, I would say something.
39
99256
3848
بنابراین به خودم قول دادم که دفعهی بعدی که چنین اتفاقی میافتد،
واکنشی نشان دهم.
واکنشی نشان دهم.
01:55
I would have that hard conversation.
40
103104
2368
بالأخره آن مکالمهی سخت را انجام دهم.
01:57
So within a matter of weeks, it happens again.
41
105472
2551
در عرض چند هفتهی بعدی، این اتفاق دوباره افتاد.
02:00
"Are you a boy or are you a girl?"
42
108023
2772
"تو پسری یا دختری؟"
02:02
Familiar silence, but this time I'm ready,
43
110795
3153
سکوت آشنا، اما این بار من آماده بودم،
02:05
and I am about to go all Women's Studies 101
44
113948
3951
و میخواستم تمام "اساسنامهی حقوق زنان" را
02:09
on this table. (Laughter)
45
117899
2338
سر آن میز بگویم. (خندهی حاضرین)
02:12
I've got my Betty Friedan quotes.
46
120237
2500
من میخواستم جملات قصار "بِتی فرایدِن" (نویسندهی فعال حقوق زنان) را بگویم.
02:14
I've got my Gloria Steinem quotes.
47
122737
1798
میخواستم جملات قصار "گلوریا اِستاینِم"
(فعال حقوق زنان و رهبر سیاسی جنبش آزادی زنان) را بگویم.
(فعال حقوق زنان و رهبر سیاسی جنبش آزادی زنان) را بگویم.
02:16
I've even got this little bit from
"Vagina Monologues" I'm going to do.
"Vagina Monologues" I'm going to do.
48
124535
3298
حتی میخواستم کمی از نمایشنامهی "دلگفتههای زنانگی"
(نمایشنامهای از "ایو اِنسلِر" دربارهی زنان) را هم بخوانم.
(نمایشنامهای از "ایو اِنسلِر" دربارهی زنان) را هم بخوانم.
02:19
So I take a deep breath and I look down
49
127833
3595
پس نفس عمیقی کشیدم و به پایین نگاه کردم
02:23
and staring back at me is a
four-year-old girl in a pink dress,
four-year-old girl in a pink dress,
50
131428
4379
و دیدم کسی که به من خیره شده است یک دختر چهار ساله
با لباسی صورتی است،
با لباسی صورتی است،
02:27
not a challenge to a feminist duel,
51
135807
2045
که چالش بزرگی برای یک فعال دو آتشهی حقوق زنان محسوب نمیشود،
02:29
just a kid with a question:
52
137852
2560
تنها بچهای است که یک سؤال دارد:
02:32
"Are you a boy or are you a girl?"
53
140412
2371
"تو پسری یا دختری؟"
02:34
So I take another deep breath,
54
142783
1645
پس نفس عمیق دیگری کشیدم،
02:36
squat down to next to her, and say,
55
144428
1367
کنارش زانو زدم و گفتم،
02:37
"Hey, I know it's kind of confusing.
56
145795
2122
"هی، میدونم یه کم گیجکنندهس.
02:39
My hair is short like a boy's,
57
147917
1762
موهام مثل پسرا کوتاهه،
02:41
and I wear boy's clothes, but I'm a girl,
58
149679
2032
و لباس پسرارو پوشیدم، اما من دخترم،
02:43
and you know how sometimes
you like to wear a pink dress,
you like to wear a pink dress,
59
151711
1967
دیدی خودت بعضی وقتا دوست داری لباس صورتی بپوشی،
02:45
and sometimes you like to
wear your comfy jammies?
wear your comfy jammies?
60
153678
2656
و بعضی وقتا دوست داری پیژامههای گَل و گشادتو بپوشی؟
02:48
Well, I'm more of a comfy jammies kind of girl."
61
156334
3692
خب، من یه دختریم که دوست داره بیشتر لباسای گَل و گشادشو بپوشه."
02:52
And this kid looks me dead in the eye,
62
160026
2088
و اون بچه توی چشمام نگاه کرد،
02:54
without missing a beat, and says,
63
162114
1631
و بدون این که لحظهای مکث کند، گفت،
02:55
"My favorite pajamas are purple with fish.
64
163745
1952
"پیژامهی مورد علاقهم بنفشه و روش ماهی داره.
02:57
Can I get a pancake, please?"
65
165697
1891
میتونم پَن کیک بخورم، لطفاً؟"
02:59
(Laughter)
66
167588
2721
(خندهی حاضرین)
03:02
And that was it. Just, "Oh, okay. You're a girl.
67
170309
3466
و قضیه به همین راحتی فیصله پیدا کرد. فقط گفت، "ها، فهمیدم. تو یه دختری.
03:05
How about that pancake?"
68
173775
2243
پَن کیک میاری برام؟"
03:08
It was the easiest hard conversation
69
176018
2482
این سادهترین مکالمهی دشواری بود
03:10
I have ever had.
70
178500
2392
که تا به حال داشتم.
03:12
And why? Because Pancake Girl and I,
71
180892
2662
میدانید چرا؟ چون آن دختر و من،
03:15
we were both real with each other.
72
183554
3361
هر دو با هم روراست بودیم.
03:18
So like many of us,
73
186915
1776
من هم مثل خیلی از شما،
03:20
I've lived in a few closets in my life, and yeah,
74
188691
2337
از چندین لحاظ پنهان کاری میکردم، و البته،
03:23
most often, my walls happened to be rainbow.
75
191028
2614
اغلب این پنهانکاری به همجنسگرایی من مربوط میشد.
03:25
But inside, in the dark,
76
193642
2024
اما در درونتان،
03:27
you can't tell what color the walls are.
77
195666
2168
واقعاً مهم نیست از چه لحاظی این کار را کردهاید.
03:29
You just know what it feels like to live in a closet.
78
197834
3410
شما تنها میدانید که دارید خودتان را پنهان میکنید.
03:33
So really, my closet is no different than yours
79
201244
3751
پس در واقع، پنهان کاریِ من
03:36
or yours or yours.
80
204995
2825
تفاوت چندانی با شما، یا شما، یا شما نمیکند.
03:39
Sure, I'll give you 100 reasons
81
207820
1744
البته، من برای شما ۱۰۰ دلیل ارائه میکنم
03:41
why coming out of my closet was
harder than coming out of yours,
harder than coming out of yours,
82
209564
2331
که چرا بروز دادن ماهیت در مورد من دشوارتر از چنین کاری برای شما است،
03:43
but here's the thing: Hard is not relative.
83
211895
2202
اما مسئلهی اصلی اینجاست: سخت بودن نسبی نیست.
03:46
Hard is hard.
84
214097
1993
سخت، سخت است.
03:48
Who can tell me that explaining to
someone you've just declared bankruptcy
someone you've just declared bankruptcy
85
216090
4143
چه کسی میتواند ادعا کند که توضیح دادن این که
شما ورشکست شدهاید برای چند نفر،
شما ورشکست شدهاید برای چند نفر،
03:52
is harder than telling someone
you just cheated on them?
you just cheated on them?
86
220233
2239
سختتر از گفتن این موضوع به آنهاست که
شما به آنها خیانت کردهاید؟
شما به آنها خیانت کردهاید؟
03:54
Who can tell me that his coming out story
87
222472
2587
چه کسی میتواند ادعا کند که علنی کردن همجنسگرایی
03:57
is harder than telling your five-year-old
you're getting a divorce?
you're getting a divorce?
88
225059
2869
سختتر از این است که فردی به فرزند پنج سالهاش بگوید که دارد طلاق میگیرد؟
03:59
There is no harder, there is just hard.
89
227936
3339
"سختتر" درست نیست، تنها چیزی که وجود دارد "سخت" است.
04:03
We need to stop ranking our hard
against everyone else's hard
against everyone else's hard
90
231275
3538
ما برای اینکه حس بهتر یا بدتری نسبت به پنهانکاریهایمان داشته باشیم
04:06
to make us feel better or worse about our closets
91
234813
2399
نباید مشکلات خودمان را با مشکلات دیگران مقایسه کنیم
04:09
and just commiserate on the
fact that we all have hard.
fact that we all have hard.
92
237212
4063
بلکه باید بخاطر اینکه همگی ما مشکلاتی در زندگیمان داریم با یکدیگر همدردی کنیم.
04:13
At some point in our lives, we all live in closets,
93
241275
3336
همگی ما در جایی از زندگیمان، پنهانکاری کردهایم،
04:16
and they may feel safe,
94
244611
1930
و شاید با این کار احساس امنیت پیدا کنیم،
04:18
or at least safer than what lies
on the other side of that door.
on the other side of that door.
95
246541
2947
یا حداقل احساس امنیت بیشتری از چیزی که در بروز دادن آن حس هست پیدا کردیم.
04:21
But I am here to tell you,
96
249488
1765
اما میخواهم به شما بگویم،
04:23
no matter what your walls are made of,
97
251253
2125
مهم نیست موضوع پنهانکاری شما چیست،
04:25
a closet is no place for a person to live.
98
253378
4568
اساسا پنهان کاری چیزی نیست که یک انسان بتواند تحمل کند.
04:29
Thanks. (Applause)
99
257946
2160
متشکرم. (تشویق حاضرین)
04:32
So imagine yourself 20 years ago.
100
260106
4228
خودتان را در ۲۰ سال پیش تصور کنید.
04:36
Me, I had a ponytail, a strapless dress,
101
264334
4808
من، موی دم اسبی داشتم، لباس باز میپوشیدم،
04:41
and high-heeled shoes.
102
269142
1958
و کفشهای پاشنه بلند به پا میکردم.
04:43
I was not the militant lesbian
103
271100
1895
من یک لزبین خشن
04:44
ready to fight any four-year-old
that walked into the cafe.
that walked into the cafe.
104
272995
3939
که آمادهی جنگیدن با بچههای چهار سالهی داخل کافه هست، نبودم.
04:48
I was frozen by fear, curled up in the corner
105
276934
3689
من از شدت ترس منجمد شده بودم، و در گوشهای تاریک از ذهنم
04:52
of my pitch-black closet
106
280623
2264
در خودم مچاله شده بودم
04:54
clutching my gay grenade,
107
282887
2255
و از همجنسگراییام بمبی ساخته بودم،
04:57
and moving one muscle is the scariest thing
108
285142
3632
و کوچکترین حرکت عضلاتم میتوانست وحشتناکترین کاری باشد
05:00
I have ever done.
109
288774
2313
که تا به حال انجام دادهام.
05:03
My family, my friends, complete strangers --
110
291087
2216
خانوادهام، دوستانم، کاملاً با من غریبه شده بودند --
05:05
I had spent my entire life
111
293303
1442
من در تمامی زندگیم تلاش کردم
05:06
trying to not disappoint these people,
112
294745
1624
تا آنها را ناامید نکنم،
05:08
and now I was turning the world upside down
113
296369
3616
و حالا داشتم از عمد،
05:11
on purpose.
114
299985
1624
همه چیز را خراب میکردم.
05:13
I was burning the pages of the script
115
301609
2118
من داشتم نمایشنامهای را میسوزاندم
05:15
we had all followed for so long,
116
303727
2227
که همگی ما برای مدتی طولانی آن را بازی میکردیم،
05:17
but if you do not throw that grenade, it will kill you.
117
305954
3643
اما اگر شما آن بمب را خنثی نکنید، شما را خواهد کشت.
05:21
One of my most memorable grenade tosses
118
309597
1878
یکی از به یادماندنیترین تلاشهایی که برای خنثی کردن بمب انجام دادم
05:23
was at my sister's wedding.
119
311475
2161
در مراسم عروسی خواهرم بود.
05:25
(Laughter)
120
313636
1910
(خندهی حاضرین)
05:27
It was the first time that many in attendance
121
315546
2695
این اولین باری بود که بسیاری از کسانی که با آنها روبهرو میشدم
05:30
knew I was gay, so in doing
my maid of honor duties,
my maid of honor duties,
122
318241
3171
میدانستند که من همجنسگرا هستم،
پس زمانی که داشتم به وظایف ساقدوشیم
پس زمانی که داشتم به وظایف ساقدوشیم
05:33
in my black dress and heels,
123
321412
2116
در لباس سیاه و کفش پاشنه بلندم میپرداختم،
05:35
I walked around to tables
124
323528
1805
دور میزها قدم میزدم و با حاضرین مراسم گَپ میزدم
05:37
and finally landed on a table of my parents' friends,
125
325333
2169
و در نهایت بر سر میزی که دوستان پدر و مادرم بودند نشستم،
05:39
folks that had known me for years.
126
327502
3168
آنها کسانی بودند که از سالها قبل مرا میشناختند.
05:42
And after a little small talk,
one of the women shouted out,
one of the women shouted out,
127
330670
3111
و بعد از صحبت کوتاهی، یکی از خانمها فریاد زد،
05:45
"I love Nathan Lane!"
128
333781
2502
"من عاشق "ناتان لِین" هستم! (بازیگر مشهور همجنسگرا)"
05:48
And the battle of gay relatability had begun.
129
336283
3088
و جنگی در مورد همجنسگراها شروع شد.
05:51
"Ash, have you ever been to the Castro?"
130
339371
1847
"اَش!، تا حالا به میخونهی «کاسترو» رفتی؟"
(سری میخانههای مخصوص همجنسگرایان در شهر سانفراسیسکو)
(سری میخانههای مخصوص همجنسگرایان در شهر سانفراسیسکو)
05:53
"Well, yeah, actually, we have
friends in San Francisco."
friends in San Francisco."
131
341218
2632
"راستش، آره، چطور بگم، ما در سان فراسیسکو چند تایی رفیق داریم."
05:55
"Well, we've never been there
but we've heard it's fabulous."
but we've heard it's fabulous."
132
343850
2535
"راستش ما هیچوقت اونجا نرفتیم ولی شنیدیم خیلی قشنگه."
05:58
"Ash, do you know my hairdresser Antonio?
133
346385
1861
"اَش، تو «آنتونیو»، آرایشگر منو میشناسی؟
06:00
He's really good and he has
never talked about a girlfriend."
never talked about a girlfriend."
134
348246
3149
اون مرد خیلی خوبیه و فکر نکنم دوستدختر داشته باشه."
06:03
"Ash, what's your favorite TV show?
135
351395
1638
"اَش، برنامهی تلویزیونی مورد علاقهت چیه؟
06:05
Our favorite TV show? Favorite: Will & Grace.
136
353033
2135
برنامهی تلویزیونی مورد علاقهی ما؟ "ویل و گرِیس".
(سریالی با موضوع تقابل همجنسگرایی و یهودیت)
(سریالی با موضوع تقابل همجنسگرایی و یهودیت)
06:07
And you know who we love? Jack.
137
355168
1603
و میدونی شخصیت مورد علاقهی ما کیه؟ "جَک". (شخصیت دوم همجنسگرای سریال)
06:08
Jack is our favorite."
138
356771
1825
"جَک" شخصیت مورد علاقهی ماست."
06:10
And then one woman, stumped
139
358596
2592
یکی از زنهایی که آنجا بود، دستپاچه شده بود
06:13
but wanting so desperately to show her support,
140
361188
2488
اما شدیداً میخواست حمایت خودش را نشان دهد،
06:15
to let me know she was on my side,
141
363676
2374
تا به من نشان دهد که طرف من است،
06:18
she finally blurted out,
142
366050
1880
نهایتاً از دهنش پرید،
06:19
"Well, sometimes my husband wears pink shirts."
143
367930
3346
"راستش، گاهی وقتا شوهرم لباسای صورتی میپوشه."
06:23
(Laughter)
144
371276
2563
(خندهی حاضرین)
06:25
And I had a choice in that moment,
145
373839
2079
و من در آن لحظه میتوانستم کاری کنم،
06:27
as all grenade throwers do.
146
375918
1928
که تمام کسانی که بمبی در درون خودشان دارند میکنند.
06:29
I could go back to my girlfriend
and my gay-loving table
and my gay-loving table
147
377846
3440
من میتوانستم به میز دوستدخترم و دیگر کسانی که از همجنسگرایی پشتیبانی میکنند برگردم
06:33
and mock their responses,
148
381286
1899
و پاسخهایشان را برای آنها تعریف و مسخره کنم،
06:35
chastise their unworldliness and their inability
149
383185
2374
و بیروحی و ناتوانیشان
06:37
to jump through the politically correct
gay hoops I had brought with me,
gay hoops I had brought with me,
150
385559
2909
از درک درست و بی چون و چرای سیاسی از حقانیت همجنسگرایی را به چالش بکشم،
06:40
or I could empathize with them
151
388477
2868
یا این که میتوانستم آنها را درک کنم
06:43
and realize that that was maybe one of
the hardest things they had ever done,
the hardest things they had ever done,
152
391345
3717
و بفهمم که این کار، شاید یکی از سختترین کارهایی بوده است
که تا به حال انجام دادهاند،
که تا به حال انجام دادهاند،
06:47
that starting and having that conversation
153
395062
3396
و این که شروع و انجام چنین مکالمهای
06:50
was them coming out of their closets.
154
398458
2369
برای آنها به نوعی بروز دادن ماهیتشان بوده است.
06:52
Sure, it would have been easy
to point out where they felt short.
to point out where they felt short.
155
400843
3268
البته، گیر انداختن آنها در بعضی موارد واقعاً کاری نداشت.
06:56
It's a lot harder to meet them where they are
156
404111
2255
اما وقتی میدانستم که آنها دارند برای ارتباط برقرار کردن تلاش میکنند
06:58
and acknowledge the fact that they were trying.
157
406366
2292
این کار واقعاً سختتر میشد.
07:00
And what else can you ask someone to do but try?
158
408658
4845
از دیگران غیر از تلاش کردن چه انتظاری میتوان داشت؟
07:05
If you're going to be real with someone,
159
413503
2073
اگر شما با کسی صادق باشید،
07:07
you gotta be ready for real in return.
160
415576
3570
انتظار برخورد صادقانهای از طرف او دارید.
07:11
So hard conversations are still not my strong suit.
161
419146
3399
اما من هنوز در مکالمات دشوار حرفهای نشدم.
07:14
Ask anybody I have ever dated.
162
422545
2021
میتوانید از دوستدخترهایی که داشتم بپرسید.
07:16
But I'm getting better, and I follow what I like to call
163
424566
3228
اما وضعیت من بهتر شد، و از قانونی پیروی میکنم
07:19
the three Pancake Girl principles.
164
427794
1637
که به آن "سه اصل دختر پَنکیکی" میگویم.
07:21
Now, please view this through gay-colored lenses,
165
429431
3772
به این اصول از دید همجنسگرایی نگاه کنید،
07:25
but know what it takes to come out of any closet
166
433203
3176
اما به خاطر داشته باشید که علنی کردن هر موضوعی در تمامی زمینهها
07:28
is essentially the same.
167
436379
1959
الزاماً مثل هم هستند.
07:30
Number one: Be authentic.
168
438338
2680
اصل اول: صادق و روراست باشید.
07:33
Take the armor off. Be yourself.
169
441018
1714
موضع دفاعیتان را رها کنید. خودتان باشید.
07:34
That kid in the cafe had no armor,
170
442732
1736
آن دختربچه در رستوران موضع دفاعی نداشت،
07:36
but I was ready for battle.
171
444468
2296
اما من آمادهی جنگیدن بودم.
07:38
If you want someone to be real with you,
172
446764
2589
اگر میخواهید کسی با شما صادق باشد،
07:41
they need to know that you bleed too.
173
449353
2984
باید بداند که شما هم میتوانید در این بحث آسیبپذیر باشید.
07:44
Number two: Be direct. Just
say it. Rip the Band-Aid off.
say it. Rip the Band-Aid off.
174
452337
3010
اصل دوم: رُک باشید. حرفتان را بزنید. محافظهکار نباشید.
07:47
If you know you are gay, just say it.
175
455347
2736
اگر میدانید همجنسگرایید، بیپرده بگویید.
07:50
If you tell your parents you might be gay,
176
458083
1868
اگر شما به والدینتان بگویید که احتمالاً همجنسگرا هستید،
07:51
they will hold out hope that this will change.
177
459951
1642
آنها امیدوارند که شاید تغییر کنید.
07:53
Do not give them that sense of false hope.
178
461593
2909
به آنها امید واهی ندهید.
07:56
(Laughter)
179
464502
1953
(خندهی حاضرین)
07:58
And number three, and most important --
180
466455
4607
و سومین و مهمترین اصل --
08:03
(Laughter)
181
471062
2324
(خندهی حاضرین)
08:05
Be unapologetic.
182
473386
3731
معذرتخواهی نکنید.
08:09
You are speaking your truth.
183
477117
2065
شما دارید ماهیت خودتان را ابراز میکنید.
08:11
Never apologize for that.
184
479182
3897
هرگز بابت آن معذرتخواهی نکنید.
08:15
And some folks may have gotten hurt along the way,
185
483079
2422
شاید بعضیها به خاطر این کار شما ناراحت شوند،
08:17
so sure, apologize for what you've done,
186
485501
2938
اما مطمئن باشید، بابت کاری که کردهاید معذرت بخواهید،
08:20
but never apologize for who you are.
187
488439
3504
اما هرگز بابت چیزی که هستید معذرت نخواهید.
08:23
And yeah, some folks may be disappointed,
188
491943
2744
و البته، شاید بعضیها از شما ناامید شوند،
08:26
but that is on them, not on you.
189
494687
2760
اما این مشکل آنهاست، نه شما.
08:29
Those are their expectations
of who you are, not yours.
of who you are, not yours.
190
497447
2472
این انتظارات آنها از شماست، نه انتظارات خودتان.
08:31
That is their story, not yours.
191
499919
4221
این داستان آنهاست، نه شما.
08:36
The only story that matters
192
504140
1786
تنها داستانی که واقعاً مهم است
08:37
is the one that you want to write.
193
505926
2716
داستانی است که شما میخواهید بنویسید.
08:40
So the next time you find yourself
194
508642
1843
پس دفعهی بعدی که خودتان را
08:42
in a pitch-black closet clutching your grenade,
195
510485
2220
در گوشهای تاریک از ذهنتان و در حال بازی با یک بمب دیدید،
08:44
know we have all been there before.
196
512705
3322
بدانید که همگی ما پیش از این در چنین موقعیتی بودهایم.
08:48
And you may feel so very alone, but you are not.
197
516027
3178
و شاید به شدت احساس تنهایی کنید، اما شما تنها نیستید.
08:51
And we know it's hard but we need you out here,
198
519205
3718
ما میفهمیم که سخت است اما باید بالأخره باید خود واقعیتان را نشان دهید،
08:54
no matter what your walls are made of,
199
522923
2681
مهم نیست مشکلات پیش روی شما چه چیزهایی هستند،
08:57
because I guarantee you there are others
200
525604
2014
چون من به شما تضمین میدهم که کسان دیگری هم هستند
08:59
peering through the keyholes of their closets
201
527618
1927
که دائم دور و برشان را میپایند تا فرد شجاع دیگری
09:01
looking for the next brave soul to
bust a door open, so be that person
bust a door open, so be that person
202
529545
4132
ماهیت خودش را بروز دهد، پس شما آن فرد باشید
09:05
and show the world that we
are bigger than our closets
are bigger than our closets
203
533677
3030
و به دنیا نشان دهید که ماهیت ما بزرگتر از مشکلات پیش روی ماست
09:08
and that a closet is no place for a person
204
536707
3392
و این که یک انسان نمیتواند ماهیت خودش را
09:12
to truly live.
205
540099
1740
برای همیشه پنهان کند.
09:13
Thank you, Boulder. Enjoy your night. (Applause)
206
541839
3272
متشکرم، "بولدِر" (شهر میزبان مراسم). از شبتان لذت ببرید. (تشویق حاضرین)
ABOUT THE SPEAKER
Ash Beckham - Equality advocateAsh Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy.
Why you should listen
Ash Beckham is no stranger to hard conversations. In her work, she shares how coming out as a lesbian helped her appreciate our common humanity and better understand the hardships that we all face. This equality advocate mixes personal experience and wisdom to help everyone bravely face their demons.
Ash Beckham | Speaker | TED.com