ABOUT THE SPEAKER
Mary Maker - Teacher
Mary Maker believes in the power of education to build peace and rebuild lives.

Why you should listen

A refugee from South Sudan's civil war, Mary Maker found solace and hope through education. She has lived in Kakuma refugee camp for several years, where she worked as a school teacher to a class of 120 students. She is now student again, attending a scholarship program in Rwanda, putting her on a path to university.

More profile about the speaker
Mary Maker | Speaker | TED.com
TEDxKakumaCamp

Mary Maker: Why I fight for the education of refugee girls (like me)

مری میکر: دلیل آن که من برای آموزش دختران پناهنده (مثل خودم) مبارزه می‌کنم

Filmed:
1,354,417 views

پس از فرار جنگ سودان جنوبی به عنوان یک کودک، مری میکر، امنیت و امید را در مدرسه ای در اردوگاه پناهندگان کاکوما کنیا پیدا کرد. در حال حاضر معلم پناهندگان جوان است، او آموزش را به عنوان یک ابزار ضروری برای بازسازی زندگی می‌داند و توانایی نسل دخترانی که اغلب از ورود به کلاس درس محروم شده‌اند. میکر می‌گوید: «برای کودک جنگ، آموزش می‌تواند اشک‌های از دست دادن را به اشتیاق برای صلح تبدیل کند.»
- Teacher
Mary Maker believes in the power of education to build peace and rebuild lives. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
We do not chooseانتخاب کنید where to be bornبدنیا آمدن.
0
962
2966
ما انتخاب نمی‌کنیم کجا بدنیا بیایم.
00:17
We do not chooseانتخاب کنید who our parentsپدر و مادر are.
1
5070
3145
ما انتخاب نمی‌کنیم
پدر و مادرمان چه کسانی باشند.
00:21
But we do chooseانتخاب کنید how we are going
to liveزنده our livesزندگی می کند.
2
9264
4235
اما انتخاب می‌کنیم چطور زندگی کنیم.
00:26
I did not chooseانتخاب کنید to be bornبدنیا آمدن
in Southجنوب Sudanسودان,
3
14810
2717
من انتخاب نکردم در
سودان جنوبی بدنیا بیایم،
00:29
a countryکشور rifeنفاق with conflictدرگیری.
4
17551
2136
کشوری مملو از کشمکش‌ها.
00:32
I did not chooseانتخاب کنید my nameنام --
5
20511
2023
من اسمم را انتخاب نکردم --
00:35
NyiriakNyiriak,
6
23304
1538
نیریاک،
00:36
whichکه meansبه معنای "warجنگ."
7
24866
1482
که به معنی «جنگ» است.
00:39
I've always rejectedرد شد it
8
27308
1963
همیشه این اسم را رد ‌کرده‌ام
00:41
and all the legacyمیراث it was bornبدنیا آمدن into.
9
29295
3435
و تمام میراثی که در آن متولد شده بود.
00:44
I chooseانتخاب کنید to be calledبه نام Maryمريم.
10
32754
2219
من اسم مری را انتخاب کردم.
00:48
As a teacherمعلم, I've stoodایستاد
in frontجلوی of 120 studentsدانش آموزان,
11
36154
3683
به عنوان یک معلم،
در مقابل ۱۲۰ دانشجو ایستاده‌ام،
00:51
so this stageمرحله does not intimidateترساندن me.
12
39861
2999
برای همین این صحنه من را نمی‌ترساند.
00:55
My studentsدانش آموزان come from war-tornجنگ زده countriesکشورها.
13
43996
3549
دانش آموزان من از کشورهای
جنگ‌زده آمده‌اند.
01:00
They're so differentناهمسان from eachهر یک other,
14
48101
2537
آن‌ها خیلی متفاوت از یکدیگر هستند،
01:02
but they have one thing in commonمشترک:
15
50662
2818
اما یک چیز مشترک دارند:
01:05
they fledفرار کرد theirخودشان homesخانه ها
in orderسفارش to stayاقامت کردن aliveزنده است.
16
53504
3865
آن‌ها برای زنده ماندن
از خانه‌های خود فرار کردند.
01:10
Some of them belongتعلق داشتن to parentsپدر و مادر
back home in Southجنوب Sudanسودان
17
58616
3511
بعضی از آن‌ها متعلق به والدینی
از سودان جنوبی هستند
01:14
who are killingکشتن eachهر یک other
18
62151
1322
که همدیگر را می‌کشند
01:15
because they belongتعلق داشتن to a differentناهمسان tribeقبیله
or they have a differentناهمسان beliefاعتقاد.
19
63497
4450
چون آن‌ها متعلق به قبیله‌های مختلف
هستند یا اعتقاد متفاوت دارند.
01:20
Othersدیگران come from other Africanآفریقایی countriesکشورها
devastatedویران by warجنگ.
20
68922
4287
سایربن از کشور‌های آفریقایی
ویران شده توسط جنگ می‌آیند.
01:25
But when they enterوارد my classکلاس,
they make friendsدوستان,
21
73823
3035
اما زمانی که وارد کلاس من می‌شوند،
با هم دوست می‌شوند،
01:28
they walkراه رفتن home togetherبا یکدیگر,
22
76882
1637
با هم به خانه تا می‌روند،
01:31
they do theirخودشان homeworkمشق شب togetherبا یکدیگر.
23
79149
1901
تکالیفشان را با هم انجام می‌دهند.
01:33
There is no hatredنفرت allowedمجاز in my classکلاس.
24
81711
3028
هیچ نفرتی در کلاس من مجاز نیست.
01:38
My storyداستان is like that
of so manyبسیاری other refugeesپناهندگان.
25
86078
4133
داستان من مثل بسیاری از
پناهندگان دیگر است.
01:43
The warجنگ cameآمد when I was still a babyعزیزم.
26
91063
2074
جنگ زمانی شروع شد
که هنوز یک کودک بودم.
01:46
And my fatherپدر,
27
94131
1217
و پدر من،
01:47
who had been absentغایب
in mostاکثر of my earlyزود childhoodدوران کودکی,
28
95372
2855
که در اکثر دوران کودکی من غایب بود،
01:50
was doing what other menمردان were doing:
29
98251
2576
کاری انجام می‌داد
که بقیه مرد‌ها انجام می‌دادند:
01:52
fightingدعوا کردن for the countryکشور.
30
100851
1727
برای کشورش می‌جنگید.
01:55
He had two wivesهمسران and manyبسیاری childrenفرزندان.
31
103283
3120
او دو زن و چندین فرزند داشت.
02:00
My motherمادر was his secondدومین wifeهمسر,
32
108459
2329
مادر من همسر دوم پدرم بود،
02:02
marriedمتاهل to him at the ageسن of 16.
33
110812
2279
در ۱۶ سالگی با او ازدواج کرده بود.
02:05
This is simplyبه سادگی because my motherمادر
cameآمد from a poorفقیر backgroundزمینه,
34
113588
4022
فقط به این خاطر این که مادرم
از خانواده فقیری بود،
02:10
and she had no choiceانتخابی.
35
118279
1800
و هیچ انتخابی نداشت.
02:12
My fatherپدر, on the other handدست, was richثروتمند.
36
120103
2942
پدرم، از طرف دیگر، ثروتمند بود.
02:15
He had manyبسیاری cowsگاوها.
37
123069
1333
او گاو‌های زیادی داشت.
02:18
Gunshotsتیراندازی were the orderسفارش of the day.
38
126987
3187
شلیک گلوله‌ها
عادت روزانه بود.
02:24
My communityجامعه was constantlyبه طور مداوم underزیر attackحمله.
39
132713
2892
جامعه من دائما تحت حمله بود.
02:28
Communitiesجوامع would fightمبارزه کردن eachهر یک other
as they tookگرفت waterاب alongدر امتداد the Nileنیل.
40
136526
4640
جوامع در حا آب برداشتن در امتداد
رود نیل با یکدیگر در می‌جنگند.
02:33
But that was not all.
41
141190
1292
اما این همهٔ ماجرا نیست.
02:35
Planesهواپیما would dropرها کردن the spinningحال چرخش
and terrifyingوحشتناک bombsبمب
42
143257
3904
هواپیماها بمب‌های وحشتناکی را رها می‌کنند
02:39
that choppedخرد شده off people'sمردم limbsاندام ها.
43
147185
2226
که بدن‌های مردم را تکه تکه می‌کند.
02:41
But the mostاکثر terrifyingوحشتناک thing
for everyهرکدام singleتنها parentوالدین
44
149435
3276
اما بدترین چیز برای هر پدر و مادری
02:44
was to see theirخودشان childrenفرزندان beingبودن abductedربوده شد
and turnedتبدیل شد into youngجوان soldiersسربازان.
45
152735
6214
دیدن فرزندانشان است که ربوده می‌شوند
و بعد تبدیل به کودک سرباز می‌شوند.
02:51
My motherمادر dugریختن a trenchترانشه
46
159877
2321
مادر من گودالی حفر کرد
02:54
that soonبه زودی becameتبدیل شد our home.
47
162222
2149
که به زودی خانه ما شد.
02:57
But yetهنوز, we did not feel protectedحفاظت شده.
48
165150
2353
با این حال احساس امنیت نمی‌کردیم.
03:00
She had to fleeفرار کن in searchجستجو کردن
of a safeبی خطر placeمحل for us.
49
168455
3950
او مجبور شد برای جستجوی
یک مکان امن برای ما فرار کند.
03:04
I was fourچهار yearsسالها oldقدیمی,
and my youngerجوانتر sisterخواهر was two.
50
172429
3422
من چهار سال سن داشتم
و خواهر کوچکترم دو ساله بود.
03:09
We joinedپیوست a hugeبزرگ massجرم of people,
51
177267
2013
ما به توده عظیمی از مردم پیوستیم،
03:11
and togetherبا یکدیگر we walkedراه می رفت
for manyبسیاری agonizingتکان دهنده daysروزها
52
179304
3916
و همگی ما برای روزهای مدید
دردناکی به دنبال جایی امن
03:15
in searchجستجو کردن of a secureامن است placeمحل.
53
183244
1922
راه رفتیم.
03:17
But we could barelyبه سختی restباقی مانده
54
185190
1673
به سختی می‌توانستیم استراحت کنیم
03:19
before we were attackedحمله کرد again.
55
187954
2909
قبل از این که دوباره به ما حمله بشود.
03:24
I rememberیاد آوردن my motherمادر was pregnantباردار,
56
192159
2444
یادم هست مادرم باردار بود،
03:26
when she would take turnsچرخش
to carryحمل me and my youngerجوانتر sisterخواهر.
57
194627
3051
وقتی نوبتی من
و خواهر کوچکترم را حمل می کر.
03:30
We finallyسرانجام madeساخته شده it acrossدر سراسر
the Kenyanکنیایی borderمرز, yes.
58
198362
2874
ما بالاخره خودمان را
به مرز کنیا رساندیم، بله.
03:33
But that was the longestطولانی ترین journeyسفر
that I have ever had in my wholeکل life.
59
201887
5147
اما این طولانی‌ترین سفر من بود که
تا به حال در تمام عمرم داشتم.
03:40
My feetپا were rawخام with blistersتلگراف.
60
208028
3523
پاهایم تاول زده بود.
03:45
To our surpriseتعجب,
61
213630
1556
در کمال تعجب،
03:47
we foundپیدا شد other familyخانواده membersاعضا
who had fledفرار کرد into the campاردوگاه earlierقبلا on,
62
215210
3311
ما دیگر اعضای خانواده را که قبلا
به اردوگاه فرار کرده بودند، پیدا کردیم،
03:50
where you all are todayامروز,
63
218545
1667
جایی که همه شما امروز هستید،
03:52
the KakumaKakuma campاردوگاه.
64
220236
1706
اردوگاه کاکوما.
03:53
Now, I want you all to be very quietساکت
just for a momentلحظه.
65
221966
3680
اکنون، من می‌خواهم شما برای
لحظه‌ای خیلی ساکت باشید.
04:00
Do you hearشنیدن that?
66
228574
1579
آیا این صدا را می‌شنوید؟
04:04
The soundصدا of silenceسکوت.
67
232022
3184
صدای سکوت را.
04:08
No gunshotsتیراندازی.
68
236268
1374
صدای تیرانداری نمی‌آید.
04:11
Peaceصلح, at last.
69
239157
2343
بالاخره، صلح.
04:14
That was my first memoryحافظه of this campاردوگاه.
70
242279
3455
این نخستین خاطره من از اردوگاه بود.
04:19
When you moveحرکت from a warجنگ zoneمنطقه
71
247154
2353
وقتی از منطقه جنگی هجرت می‌کنید
04:21
and come to a secureامن است placeمحل like KakumaKakuma,
72
249531
2523
و به مکانی امن مثل اردوگاه کاکوما میاید،
04:24
you've really goneرفته farدور.
73
252078
1451
دیگر راه بازگشتی نیست.
04:27
I only stayedماند in the campاردوگاه
for threeسه yearsسالها, thoughگرچه.
74
255655
2901
با این حال، من تنها
سه سال در اردوگاه ماندم.
04:30
My fatherپدر, who had been absentغایب
in mostاکثر of my earlyزود childhoodدوران کودکی,
75
258580
3064
پدرم که در بیشتر دوران کودکی من حاضر نبود،
04:33
cameآمد back into my life.
76
261668
1387
به زندگی من بازگشت.
04:35
And he organizedسازمان یافته است for me
to moveحرکت with my uncleدایی
77
263697
3389
و او هماهنگ کرد که با عمویم به نزد
فامیل‌مان
04:39
to our familyخانواده in Nakuruناکورو.
78
267110
1560
در ناکورو بروم.
04:41
There, I foundپیدا شد my father'sپدر first wifeهمسر,
79
269328
2443
در آنجا، اولین همسر پدرم،
04:43
my halfنیم sistersخواهران and my halfنیم brothersبرادران.
80
271795
3581
خواهران ناتنی و برادران ناتنی‌ام را دیدم.
04:47
I got enrolledثبت نام کرد in schoolمدرسه.
81
275400
2079
من در مدرسه ثبت نام شدم.
04:49
I rememberیاد آوردن my first day in schoolمدرسه --
I could singآواز خواندن and laughخنده again --
82
277503
4578
من اولین روز مدرسه را به یاد می‌آورم --
دوباره می‌توانستم بخوانم و بخندم --
04:54
and my first setتنظیم of schoolمدرسه
uniformsلباس, you betشرط.
83
282105
3298
و اولین سری یونیفرم لباس مدرسه‌ام، قطعا
04:58
It was amazingحیرت آور.
84
286317
1361
عالی بود.
05:01
But then I cameآمد to realizeتحقق بخشیدن
85
289360
2405
اما بعدا متوجه شدم
05:04
that my uncleدایی did not find it fitمناسب
for me to go to schoolمدرسه,
86
292622
4262
که عموی من دوست ندارد که مدرسه بروم،
05:10
simplyبه سادگی because I was a girlدختر.
87
298194
2679
فقط به خاطر اینکه دختر بودم.
05:14
My halfنیم brothersبرادران were his first priorityاولویت.
88
302649
2941
برادران ناتنی من در اولویت اول بودند.
05:18
He would say, "Educatingآموزش a girlدختر
is a wasteدور ریختنی of time."
89
306622
3761
او می گفت، «تحصیل برای دختر
وقت تلف کردن است.»
05:22
And for that reasonدلیل, I missedاز دست رفته
manyبسیاری daysروزها of schoolمدرسه,
90
310773
4961
به خاطر چنین دلیل‌هایی من خیلی از
روزهای مدرسه را از دست دادم،
05:27
because the feesهزینه ها were not paidپرداخت شده.
91
315758
1977
چون شهریه پرداخت نمی‌شد.
05:31
My fatherپدر steppedگام برداشت in
92
319364
1917
پدرم مداخله کرد
05:33
and organizedسازمان یافته است for me
to go to boardingپانسیون schoolمدرسه.
93
321305
3123
و ترتیبی داد تا به مدرسه شبانه روزی بروم.
05:37
I rememberیاد آوردن the faithایمان that he put in me
over the coupleزن و شوهر of yearsسالها to come.
94
325253
4060
به یاد می‌آورم ایمانی را
که در این سال‌ها به من داشت.
05:41
He would say, "Educationتحصیلات is an animalحیوانات
that you have to overcomeغلبه بر.
95
329337
5663
او می گفت، «تحصیل حیوانی است
که باید بر آن غلبه کنی.
05:47
With an educationتحصیلات, you can surviveزنده ماندن.
96
335779
3322
با تحصیل، می‌توانی نجات پیدا کنی.
05:51
Educationتحصیلات shallباید be your first husbandشوهر."
97
339838
4086
تحصیل شوهر اولت خواهد بود.»
05:56
And with these wordsکلمات cameآمد in
his first bigبزرگ investmentسرمایه گذاری.
98
344557
5076
و با این کلمات اولین سرمایه‌گذاری
بزرگ خودش را انجام داد.
06:01
I feltنمد luckyخوش شانس!
99
349657
1275
من خوش شانس بودم!
06:03
But I was missingگم شده something:
100
351627
3179
اما چیزی را کم داشتم:
06:08
my motherمادر.
101
356462
1151
مادرم.
06:11
My motherمادر had been left
behindپشت in the campاردوگاه,
102
359064
2491
مادرم در اردوگاه جا مانده بود،
06:14
and I had not seenمشاهده گردید her sinceاز آنجا که I left it.
103
362511
2513
و از زمان ترک آنجا او را ندیده بودم.
06:18
Sixشش yearsسالها withoutبدون seeingدیدن her
was really long.
104
366197
4619
شش سال ندیدن او واقعاً مدت طولانی بود.
06:24
I was aloneتنها,
105
372245
1243
در مدرسه،
06:26
in schoolمدرسه,
106
374178
1239
تنها بودم،
06:28
when I heardشنیدم of her deathمرگ.
107
376117
1618
وقتی که خبر مرگ او را شنیدم.
06:32
I've seenمشاهده گردید manyبسیاری people back in Southجنوب Sudanسودان
108
380128
2576
من بسیاری از مردم را
در سودان جنوبی دیده بودم
06:36
loseاز دست دادن theirخودشان livesزندگی می کند.
109
384316
1661
که جانشان را از دست دادند.
06:38
I've heardشنیدم from neighborsهمسایه ها
110
386001
1923
از همسایه‌ها می‌شنیدم
06:39
loseاز دست دادن theirخودشان sonsپسران, theirخودشان husbandsشوهران,
111
387948
2477
که پسرشان و همسرشان،
06:43
theirخودشان childrenفرزندان.
112
391159
1276
و بچه‌هایشان را از دست می‌دادند.
06:45
But I never thought that that
would ever come into my life.
113
393104
3469
اما هرگز فکر نمی‌کردم چنین
اتفاقی وارد زندگی من شود.
06:49
A monthماه earlierقبلا, my stepmotherنامادری,
114
397840
3556
یک ماه پیش‌تر، نامادری من،
06:53
who had been so good to me
back in Nakuruناکورو, diedفوت کرد first.
115
401420
4019
زنی که با من خیلی خوب بود
در ناکورو اول مرد.
06:59
Then I cameآمد to realizeتحقق بخشیدن that
after givingدادن birthتولد to fourچهار girlsدختران,
116
407764
5438
بعداً متوجه شدم که پس از زایمان چهار دختر،
07:05
my motherمادر had finallyسرانجام
givenداده شده birthتولد to something
117
413226
3315
مادرم بالاخره چیزی را به دنیا آورد
07:08
that could have madeساخته شده her
be acceptedپذیرفته شده into the communityجامعه --
118
416565
3711
که او را در جامعه خودش
مورد پذیرش قرار می‌داد --
07:12
a babyعزیزم boyپسر,
119
420300
1547
یک پسر بچه،
07:13
my babyعزیزم brotherبرادر.
120
421871
1580
برادر عزیز من.
07:16
But he, too,
121
424731
1987
اما او هم،
07:18
joinedپیوست the listفهرست of the deadمرده.
122
426742
2612
به جمع مردگان پیوست.
07:23
The mostاکثر hurtingصدمه زدن partبخشی for me
123
431982
1909
دردناک‌ترین قسمت برای من
07:27
was the factواقعیت that I wasn'tنبود ableتوانایی
to attendمراجعه كردن my mother'sمادر burialخاکسپاری.
124
435409
3940
زمانی بود که من نتوانستم
در مراسم دفن مادرم شرکت کنم.
07:31
I wasn'tنبود allowedمجاز.
125
439984
1286
من اجازه نداشتم.
07:34
They said her familyخانواده did not find it fitمناسب
126
442654
4700
آن‌ها گفتند که خانواده‌اش مناسب نمی‌دانند
07:39
for her childrenفرزندان, who are all girlsدختران,
to attendمراجعه كردن her burialخاکسپاری,
127
447378
3784
فرزندانش، که همه دخترهستند،
در مراسم خاکسپاری شرکت کنند،
07:44
simplyبه سادگی because we were girlsدختران.
128
452016
1748
فقط به خاطر اینکه ما دختر هستیم.
07:46
They would lamentگول زدن to me and say,
129
454806
2029
در حالت سوگواری و غم به من می‌گویند،
07:49
"We are sorry, Maryمريم, for your lossاز دست دادن.
130
457634
1996
«ما متاسفیم، مری، برای فقدانش.
07:52
We are sorry that your parentsپدر و مادر
never left behindپشت any childrenفرزندان."
131
460689
5159
ما متاسفیم که والدینت
هیچ بچه‌ای به جا نگذاشتند.»
07:59
And I would wonderتعجب:
132
467415
1435
و من در کمال تعجب:
08:01
What are we?
133
469792
1184
پس ما چی هستیم؟
08:04
Are we not childrenفرزندان?
134
472061
1324
ما بچه نیستیم؟
08:06
In the mentalityذهنیت of my communityجامعه,
135
474858
2902
در ذهنیت جامعه من،
08:09
only the boyپسر childکودک countedشمارش شده.
136
477784
1906
تنها فرزند پسر شمرده می‌شود.
08:13
And for that reasonدلیل,
I knewمی دانست this was the endپایان of me.
137
481419
3287
و به همین دلیل، می‌دانستم
این پایان من است.
08:19
But I was the eldestبزرگترین girlدختر.
138
487606
1636
اما من بزرگترین دختر بودم.
08:21
I had to take careاهميت دادن of my siblingsخواهران و برادران.
139
489794
1936
مجبور بودم از برادر
و خواهرهایم مراقبت کنم.
08:23
I had to ensureاطمینان حاصل کنید they wentرفتی to schoolمدرسه.
140
491754
2036
باید از مدرس رفتن آن‌ها
اطمینان پیدا می‌کردم.
08:26
I was 13 yearsسالها oldقدیمی.
141
494674
2504
من ۱۳ ساله بودم.
08:29
How could I have madeساخته شده that happenبه وقوع پیوستن?
142
497745
2272
چگونه می‌توانستم آن را انجام دهم؟
08:33
I cameآمد back to the campاردوگاه
to take careاهميت دادن of my siblingsخواهران و برادران.
143
501208
3603
به اردوگاه برگشتم تا از
خواهرها و برادرم مراقبت کنم.
08:36
I've never feltنمد so stuckگیر.
144
504835
1555
من هرگز در چنین وضعیتی نبودم.
08:39
But then, one of my auntsخاله, Auntieخاله OkoiOkoi,
145
507800
4377
اما بعدا یکی از عمه‌هایم، عمه اوکوی،
08:44
decidedقرار بر این شد to take my sistersخواهران.
146
512201
1789
تصمیم گرفت خواهرهایم را نگه دارد.
08:46
My fatherپدر sentارسال شد me moneyپول from Jubaجوبا
for me to go back to schoolمدرسه.
147
514643
3349
پدرم برای من پول از جوبا برای
بازگشت به مدرسه فرستاد.
مدرسه شبانه روزی بهشت بود،
اما خیلی هم سخت بود.
08:50
Boardingشبانه روزی schoolمدرسه was heavenبهشت,
but it was alsoهمچنین so hardسخت.
148
518829
3690
08:55
I rememberیاد آوردن duringدر حین the visitingبازدید daysروزها
when parentsپدر و مادر would come to schoolمدرسه,
149
523154
3573
یادم میاید در طول روز‌های بازدید که والدین
به مدرسه می‌آمدند،
08:58
and my fatherپدر would missاز دست دادن.
150
526751
1404
و پدر من نمی‌آمد.
09:00
But when he did come,
151
528179
1710
اما وقتی بالاخره آمد،
09:01
he repeatedمکررا the sameیکسان faithایمان in me.
152
529913
1787
ایمانی که به من داشت را تکرار کرد.
09:03
This time he would say,
153
531724
1306
این بار می‌گفت،
09:05
"Maryمريم, you cannotنمی توان go astrayگمراه,
154
533054
2709
«مری، تو نمی‌توانی به بی‌راهه بروی،
09:07
because you are the futureآینده
of your siblingsخواهران و برادران."
155
535787
3202
زیرا تو آینده خواهران
و برادرت خودت هستی.»
09:12
But then, in 2012,
156
540142
3622
اما در سال ۲۰۱۲،
09:15
life tookگرفت away the only thing
that I was clingingچسبیده on.
157
543788
3974
زندگی تنها چیزی را که به آن
دل بسته بودم از من گرفت.
09:20
My fatherپدر diedفوت کرد.
158
548395
1326
پدرم فوت کرد.
09:23
My gradesدرجات in schoolمدرسه startedآغاز شده to collapseسقوط - فروپاشی - اضمحلال,
159
551783
2236
نمرات من در مدرسه
شروع کردند به پایین آمدن،
09:27
and when I satنشسته for my finalنهایی
highبالا schoolمدرسه examsامتحانات in 2015,
160
555643
5981
و وقتی برای امتحانات نهایی
دبیرستانم در سال ۲۰۱۵ نشستم،
09:33
I was devastatedویران to receiveدريافت كردن a C gradeمقطع تحصیلی.
161
561648
3592
آنقدر بهم ریخته بودم که نمره C گرفتم.
09:37
OK, I keep tellingگفتن studentsدانش آموزان in my classکلاس,
162
565264
2301
خب، من مرتباٌ به دانش آموزان
در کلاس می‌گویم،
09:39
"It's not about the A'sمانند;
it's about doing your bestبهترین."
163
567589
3369
«مسئله تنها گرفتن نمره A نیست؛
بلکه این است که تمام تلاش‌تان را کنید.»
09:43
That was not my bestبهترین.
164
571461
1179
آن تمام سعی من نبود.
09:45
I was determinedمشخص.
165
573887
1265
من مصمم بودم.
09:47
I wanted to go back and try again.
166
575176
2380
می‌خواستم به عقب برگردم
و دوباره امتحان کنم.
09:50
But my parentsپدر و مادر were goneرفته.
167
578664
1631
اما پدر و مادر من دیگر نبودند.
09:52
I had no one to take careاهميت دادن of me,
168
580972
1555
هیچ کس را نداشتم
که از من مراقبت کند،
09:54
and I had no one to payپرداخت that feeهزینه.
169
582551
1894
و هیچ کس را برای
پرداخت شهریه نداشتم.
09:56
I feltنمد so hopelessنومید.
170
584863
1519
احساس ناامیدی می‌کردم.
10:00
But then, one of my bestبهترین friendsدوستان,
171
588412
2150
اما بعد، یکی از بهترین دوستانم،
10:02
a beautifulخوشگل Kenyanکنیایی ladyخانم, Estherاستر KaechaKaecha,
172
590586
3353
بانوی زیبای کنیایی، استر کائچا،
10:05
calledبه نام me duringدر حین this devastatingویرانگر momentلحظه,
173
593963
2064
در این لحظه ویرانگر، صدایم زد،
10:08
and she was like, "Maryمريم,
you have a strongقوی will.
174
596051
3361
و او اینطوری بود،
«مری، تو اراده‌ای قوی داری.
10:11
And I have a planطرح,
and it's going to work."
175
599436
2249
و یک نقشه دارم، و مطمئنم جواب می‌دهد.»
10:14
OK, when you're in those devastatingویرانگر
momentsلحظات, you acceptقبول کردن anything, right?
176
602261
3997
خوب درسته است که وقتی در شرایط بد هستید
هر چیزی را قبول می‌کنید، نه؟
10:18
So the planطرح was, she organizedسازمان یافته است
some travelمسافرت رفتن moneyپول
177
606282
3111
بنابراین برنامه این طوری بود، او
پول سفر ما
10:21
for us to travelمسافرت رفتن to
AnesterAnester Victoryپیروزی Girlsدختران Highبالا Schoolمدرسه.
178
609417
3111
به دبیرستان دخترانه ویکتوری آنستر
را ساماندهی کرد.
10:25
I rememberیاد آوردن that day so well.
179
613262
1431
آن روز را خوب یادم می‌آید.
10:26
It was rainingباران when we enteredوارد شد
the principal'sمدیر اصلی officeدفتر.
180
614717
3457
باران در حال باریدن بود وقتی
وارد به دفتر مدیر شدیم.
10:30
We were shakingتکان دادن like two chickensجوجه ها
that had been rainedباران on,
181
618198
3096
مثل دو تا موش آب کشیده می‌لرزیدیم،
10:33
and we lookedنگاه کرد at him.
182
621318
1174
و به او نگاه می‌کردیم.
10:34
He was askingدرخواست, "What do you want?"
183
622516
1897
پرسید، «چه می‌خواهید؟»
10:36
And we lookedنگاه کرد at him with the catگربه faceصورت.
184
624890
2218
و ما مثل گربه به او نگاه کردیم.
10:39
"We just want to go back to schoolمدرسه."
185
627132
2101
«ما فقط می‌خواهیم به مدرسه برگردیم.»
10:41
Well, believe it or not,
he not only paidپرداخت شده our schoolمدرسه feesهزینه ها
186
629257
4339
خوب، باور کنید یا نه، او نه تنها
هزینه‌های مدرسه را پرداخت کرد
10:45
but alsoهمچنین our uniformلباس فرم
and pocketجیب moneyپول for foodغذا.
187
633620
4113
بلکه پول لباس مدرسه
و پول تو جیبی برای غذا را هم داد.
10:49
Clapکلاب for him.
188
637757
1223
برایش دست بزنید.
10:51
(Applauseتشویق و تمجید)
189
639004
1823
(تشویق)
10:53
When I finishedتمام شده my highبالا schoolمدرسه careerحرفه,
190
641766
2082
وقتی دبیرستان را تمام کردم،
10:55
I becameتبدیل شد the headسر girlدختر.
191
643872
1533
به عنوان سر گروه انتخاب شدم.
10:57
And when I satنشسته for the KCSEKCSE
for a secondدومین time,
192
645984
3365
وقتی برای بار دوم
سر امتحان نهایی کنیا نشستم،
11:01
I was ableتوانایی to receiveدريافت كردن a B minusمنهای. Clapکلاب.
193
649373
2650
توانستم B منفی بگیرم. دست بزنید.
11:04
(Applauseتشویق و تمجید)
194
652047
2240
(تشویق)
11:06
Thank you.
195
654311
1155
تشکر می‌کنم.
11:07
So I really want to say thank you
to AnesterAnester Victoryپیروزی, Mrآقای. GatimuGatimu
196
655490
4410
بنابراین واقعاً می‌خواهم
از مدرسه و آقای گاتیمو تشکر کنم
11:11
and the wholeکل AnesterAnester fraternityبرادری
for givingدادن me that chanceشانس.
197
659924
3683
و از همه انجمن آنستر برای اینکه
به من فرصت دادند.
11:17
From time to time,
198
665084
1659
بعضی اوقات،
11:18
membersاعضا of my familyخانواده will insistاصرار کن
that my sisterخواهر and I should get marriedمتاهل
199
666767
4803
اعضای خانواده‌ام اصرار می‌کردند که
من و خواهرم باید ازدواج کنیم
11:23
so that somebodyکسی will take careاهميت دادن of us.
200
671594
2098
تا کسی از ما مراقبت کند.
11:26
They will say,
201
674722
1303
آن‌ها می‌گفتند،
11:28
"We have a man for you."
202
676049
1348
«ما یک مرد برای شما داریم.»
11:30
I really hateنفرت the factواقعیت that people
tookگرفت us as propertyویژگی ratherنسبتا than childrenفرزندان.
203
678153
5440
من واقعاً از این حقیقت متنفرم که مردم
به ما به عنوان دارایی نگاه می‌کنند تا بچه.
11:36
Sometimesگاهی they will jokinglyشوخی کردن say,
204
684092
1995
گاهی اوقات آن‌ها به شوخی می‌گویند،
11:38
"You are going to loseاز دست دادن your marketبازار valueارزش
205
686111
2112
«شما دارید ارزش خود را
در بازار از دست می‌دهید،
11:40
the more educatedتحصیل کرده you becomeتبدیل شدن به."
206
688247
1678
هر چقدر تحصیل کرده‌تر می‌شوید.»
11:42
But the truthحقیقت is,
207
690457
1982
اما حقیقت این است که،
11:44
an educatedتحصیل کرده womanزن is fearedترسید
in my communityجامعه.
208
692463
3429
در جامعه من از یک زن تحصیل کرده می‌ترسند.
11:47
But I told them, this is not what I want.
209
695916
1999
اما من به آن‌ها گفتم، این چیزی
نیست که من می‌خواهم.
11:51
I don't want to get kidsبچه ها at 16
like my motherمادر did.
210
699056
2993
من نمی‌خواهم بچه‌ها در سن ۱۶
سالگی مادر باشند، مانند مادر من.
11:55
This is not my life.
211
703494
1597
این زندگی من نیست.
11:57
Even thoughگرچه my sistersخواهران
and I are sufferingرنج کشیدن,
212
705528
2076
با وجود اینکه من و خواهرانم
رنج می‌بریم،
11:59
there's no way we are
headingعنوان in that directionجهت.
213
707628
2528
امکان ندارد که در آن مسیر حرکت کنیم.
12:02
I refuseامتناع to repeatتکرار historyتاریخ.
214
710528
2436
از تکرار تاریخ امتناع می‌کنم.
12:06
Educatingآموزش a girlدختر will createايجاد كردن
equalبرابر and stableپایدار societiesجوامع.
215
714094
5148
آموزش یک دختر باعث ایجاد
جوامع برابر و پایدار خواهد شد.
12:11
And educatedتحصیل کرده refugeesپناهندگان will be the hopeامید
216
719266
4303
پناهندگان تحصیل کرده امیدوار خواهند بود
12:15
of rebuildingبازسازی theirخودشان countriesکشورها somedayروزی.
217
723593
2865
تا روزی دوباره کشور خود را بسازند.
12:18
Girlsدختران and womenزنان have
a partبخشی to playبازی in this
218
726956
3753
دختران و زنان هم در این
نقشی برای بازی کردن دارند
12:22
just as much as menمردان.
219
730733
1821
درست مثل مردان.
12:24
Well, we have menمردان in my familyخانواده
that encourageتشويق كردن me to moveحرکت on:
220
732578
3681
خوب، ما مردانی در خانواده داریم
که به ادامه دادن تشویق می‌کنند:
12:28
my halfنیم brothersبرادران and alsoهمچنین my halfنیم sistersخواهران.
221
736283
2956
برادران ناتنی‌ام و همچنین
خواهران ناتنی‌ام.
12:32
When I finishedتمام شده my highبالا schoolمدرسه careerحرفه,
222
740726
1918
وقتی دبیرستان را تمام کردم،
12:35
I movedنقل مکان کرد my sistersخواهران to Nairobiنایروبی,
where they liveزنده with my stepsisterstepsister.
223
743285
5517
خواهرانم را به نایروبی نقل مکان دادم،
جایی که با خواهر ناتنی‌ام زندگی می‌کنند.
12:41
They liveزنده 17 people in a houseخانه.
224
749411
2093
در یک خانه ۱۷ نفر زندگی می‌کنند.
12:44
But don't pityتاسف us.
225
752138
1195
اما دلتان برای ما نسوزد.
12:45
The mostاکثر importantمهم thing
is that they all get a decentنجیب educationتحصیلات.
226
753935
5428
مهمترین چیز این است که همه آن‌ها یک
آموزش مناسب و معقول را دریافت می‌کنند.
12:53
The winnersبرندگان of todayامروز
227
761534
1546
برندگان امروز
12:56
are the losersبازنده ها of yesterdayدیروز,
228
764090
1907
بازندگان دیروز هستند،
12:58
but who never gaveداد up.
229
766557
1580
کسانی که هرگز تسلیم نشدند.
13:00
And that is who we are,
230
768820
1889
و این ما هستیم،
13:02
my sistersخواهران and I.
231
770733
1393
من و خواهرانم.
13:04
And I'm so proudمغرور of that.
232
772150
2001
و واقعاً به این افتخار می‌کنم.
13:06
My biggestبزرگترین investmentسرمایه گذاری in life --
233
774175
1781
بزرگترین سرمایه‌گذاری من در زندگی --
13:07
(Applauseتشویق و تمجید)
234
775980
1040
(تشویق)
13:09
is the educationتحصیلات of my sistersخواهران.
235
777044
2879
آموزش خواهرانم است.
13:12
Educationتحصیلات createsایجاد می کند an equalبرابر and fairنمایشگاه chanceشانس
for everyoneهر کس to make it.
236
780868
4668
تحصیلات ایجاد شانس برابر
و عادلانه برای همه ایجاد می‌کند.
13:18
I personallyشخصا believe educationتحصیلات
is not all about the syllabusسرفصل دروس.
237
786128
3291
من شخصا اعتقاد دارم تحصیلات فقط
در مورد برنامه درسی نیست.
13:21
It's about friendshipدوستی.
238
789841
1347
در مورد دوستی است.
13:23
It's about discoveringکشف our talentsاستعدادها.
239
791746
2235
در مورد کشف استعداد‌های ما است.
13:26
It's about discoveringکشف our destinyسرنوشت.
240
794005
3233
این در مورد کشف سرنوشت ما است.
13:29
I will, for exampleمثال, not forgetفراموش کردن
the joyشادی that I had
241
797914
2554
به عنوان مثال، من شادی که
داشتم را فراموش نمی‌کنم
13:32
when I first had singingآواز خواندن
lessonsدرس ها in schoolمدرسه,
242
800492
2238
وقتی اولین بار در مدرسه آواز خواندم،
13:34
whichکه is still a passionشور of mineمال خودم.
243
802754
1643
که هنوز شور و شوق من است.
13:36
But I wouldn'tنمی خواهم have gottenدریافت کردم that
244
804421
2057
اما هیچ جای دیگر
13:38
anywhereهر جا elseچیز دیگری.
245
806502
1257
آن را به دست نمی‌آوردم.
13:41
As a teacherمعلم, I see
my classroomکلاس درس as a laboratoryآزمایشگاه
246
809061
4407
به عنوان یک معلم، کلاسم را
به عنوان یک آزمایشگاه می‌بینم
13:45
that not only generatesتولید می کند
skillsمهارت ها and knowledgeدانش
247
813492
2945
که نه تنها مهارت‌ها و دانش را تولید می‌کند
13:48
but alsoهمچنین understandingدرك كردن and hopeامید.
248
816461
2854
بلکه همچنین درک و امید.
13:51
Let's take a treeدرخت.
249
819881
1285
یک درخت را فرض کنید.
13:53
A treeدرخت mayممکن است have its branchesشاخه ها cutبرش,
250
821894
2045
درخت ممکن است شاخه‌هایش را قطع کنند،
13:57
but give it waterاب, and it will
growرشد newجدید branchesشاخه ها.
251
825022
4429
اما به آن آب بدهید،
شاخه‌های جدیدی رشد می‌کنند.
14:01
For the childکودک of warجنگ,
252
829475
1603
برای کودک جنگ،
14:03
an educationتحصیلات can turnدور زدن theirخودشان tearsاشک ها of lossاز دست دادن
into a passionشور for peaceصلح.
253
831102
6027
آموزش می‌تواند اشک‌های از دست دادن را
به اشتیاق برای صلح تبدیل کند.
14:09
And for that reasonدلیل, I refuseامتناع to give up
on a singleتنها studentدانشجو in my classکلاس.
254
837153
5010
و به همین دلیل، نمی‌پذیرم که حتی در مورد
یک دانش‌آموز هم در کلاسم تسلیم شوم.
14:14
(Applauseتشویق و تمجید)
255
842187
2316
(تشویق)
14:16
Educationتحصیلات healsبهبود می یابد.
256
844527
1442
آموزش دوای هر دردی است.
14:19
The schoolمدرسه environmentمحیط
257
847079
2026
محیط مدرسه
14:21
givesمی دهد you a focusتمرکز to focusتمرکز aheadدر پیش.
258
849129
3041
به شما تمرکز می‌دهد تا تمرکز کنید.
14:25
Let's take it this way:
259
853245
1323
بیایید به این ترتیب عمل کنیم:
14:26
when you're busyمشغول solvingحل کردن
mathematicalریاضی equationsمعادلات,
260
854592
2463
زمانی که شما مشغول حل معادلات ریاضی هستید،
14:29
and you are memorizingحفظ کردن poetryشعر,
261
857079
2285
و در حال حفظ شعر هستید،
14:31
you forgetفراموش کردن the violenceخشونت
that you witnessedشاهد back home.
262
859388
4071
شما خشونتی که در خانه
شاهد آن بودید را فراموش می‌کنید.
14:35
And that is the powerقدرت of educationتحصیلات.
263
863931
3485
و این قدرت آموزش است.
14:39
It createsایجاد می کند this placeمحل for peaceصلح.
264
867440
2850
این مکان را برای صلح ایجاد می‌کند.
14:42
KakumaKakuma is teemingپرتقال with learnersزبان آموزان.
265
870856
1969
کاکوما مملو از دانش‌آموز است.
14:44
Over 85,000 studentsدانش آموزان
are enrolledثبت نام کرد in schoolsمدارس here,
266
872849
5177
بیش از ۸۵٫۰۰۰ دانش آموز در این
مدارس ثبت نام کردند،
14:50
whichکه makesباعث می شود up 40 percentدرصد
of the refugeeپناهنده populationجمعیت.
267
878050
3547
که ۴۰ درصد از جمعیت
پناهندگان را تشکیل می‌دهد.
14:54
It includesشامل می شود childrenفرزندان who lostکم شده yearsسالها
of educationتحصیلات because of the warجنگ back home.
268
882040
6905
این شامل بچه‌هایی می‌شود که سال‌های
تحصیلات خود را به خاطر جنگ از دست دادند.
15:01
And I want to askپرسیدن you a questionسوال:
269
889584
1895
و من می‌خواهم از شما یک سوال بپرسم:
15:04
If educationتحصیلات is about
buildingساختمان a generationنسل of hopeامید,
270
892568
4354
اگر آموزش در مورد ایجاد نسلی از امید است،
15:09
why are there 120 studentsدانش آموزان
packedبسته بندی شده in my classroomکلاس درس?
271
897754
4644
چرا ۱۲۰ نفر باید در یک کلاس جمع باشند؟
15:16
Why is it that only sixشش percentدرصد
of the primaryاولیه schoolمدرسه studentsدانش آموزان
272
904288
4019
چرا این تنها شش درصد از
دانش آموزان ابتدایی هستند
15:20
are makingساخت it to highبالا schoolمدرسه,
273
908331
1736
که به دبیرستان می‌رسند،
15:22
simplyبه سادگی because we do not have
enoughکافی placesمکان ها for them?
274
910091
3663
حقیقتاٌ به این دلیل که ما
مکان کافی برای آن‌ها نداریم؟
15:26
And why is it that only one percentدرصد
of the secondaryثانوی schoolمدرسه graduatesفارغ التحصیلان
275
914376
5059
و چرا تنها یک درصد
فارغ التحصیلان مدارس متوسطه
15:31
are makingساخت it to universityدانشگاه?
276
919459
1661
موفق می‌شوند به دانشگاه بروند؟
15:34
I beganآغاز شد by sayingگفت: that I am a teacherمعلم.
277
922458
2375
شروع صبحتم با گفتن اینکه معلم هستم بود.
15:37
But onceیک بار again, I have becomeتبدیل شدن به a studentدانشجو.
278
925692
3318
اما بار دیگر،
به یک دانش آموز تبدیل شده‌ام.
15:42
In Marchمارس, I movedنقل مکان کرد to Rwandaرواندا
279
930247
2066
در ماه مارس من به رواندا نقل مکان کردم
15:45
on a scholarshipبورس تحصیلی programبرنامه
calledبه نام "Bridgeپل2Rwandaرواندا."
280
933192
3583
روی یک برنامه تحقیق می کردیم
به نام «پلی به رواندا.»
15:49
It preparesتهیه می کند scholarsعالمان for universitiesدانشگاه ها.
281
937503
2988
که دانش پژوهان را
برای دانشگاه آماده می‌کند.
15:53
They are ableتوانایی to get a chanceشانس to competeرقابت کن
for universitiesدانشگاه ها abroadخارج از کشور.
282
941173
4350
آن‌ها می‌توانند فرصت رقابت در
دانشگاه‌های خارج از کشور داشته باشند.
15:57
I am now havingداشتن teachersمعلمان
tellingگفتن me what to do,
283
945961
2811
اکنون معلمانی دارم
که به من می‌گویند چکار کنم،
16:00
insteadبجای of the other way roundدور.
284
948796
2049
به جای اینکه برعکس باشد.
16:02
People are onceیک بار again investingسرمایه گذاری in me.
285
950869
3638
مردم بار دیگر روی من سرمایه‌گذاری می‌کنند.
16:07
So I want to askپرسیدن you all
to investسرمایه گذاری in youngجوان refugeesپناهندگان.
286
955587
4541
بنابراین از همه شما می‌خواهم
بر روی پناهندگان جوان سرمایه‌گذاری کنید.
16:12
Think of the treeدرخت
that we mentionedذکر شده earlierقبلا.
287
960818
2276
به درختی که قبلا در موردش
صحبت کردیم فکر کنید.
16:15
We are the generationنسل to plantگیاه it,
288
963995
2664
ما نسلی هستیم که آن را باید بکاریم،
16:19
so that the nextبعد generationنسل can waterاب it,
289
967422
3488
تا نسل بعدی آن را آب دهند،
16:23
and the one that followsبه دنبال آن است
will enjoyلذت بردن the shadeسایه.
290
971498
4096
و نسل بعد از سایه آن لذت ببرند.
16:28
They will reapدرو کردن the benefitsمنافع.
291
976360
1882
آن‌ها فواید را به دست خواهند آورد.
16:31
And the greatestبزرگترین benefitسود of them all
292
979016
2441
و بزرگترین مزیت همه آن‌ها
16:34
is an educationتحصیلات that will last.
293
982263
3219
آموزشی ماندگار خواهد بود.
16:38
Thank you.
294
986084
1230
متشکرم.
16:39
(Applauseتشویق و تمجید)
295
987648
6103
(تشویق)
Translated by Mehdi Salim kheder
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Mary Maker - Teacher
Mary Maker believes in the power of education to build peace and rebuild lives.

Why you should listen

A refugee from South Sudan's civil war, Mary Maker found solace and hope through education. She has lived in Kakuma refugee camp for several years, where she worked as a school teacher to a class of 120 students. She is now student again, attending a scholarship program in Rwanda, putting her on a path to university.

More profile about the speaker
Mary Maker | Speaker | TED.com