ABOUT THE SPEAKER
Michele L. Sullivan - Social innovator
Michele L. Sullivan is known for her sustainable and collaborative approach to philanthropic investing.

Why you should listen

Michele L. Sullivan has held various globally influential leadership positions at Caterpillar during her 29-year career. She currently is Caterpillar's Director of Corporate Social Innovation and President of the Caterpillar Foundation, the philanthropic arm of Caterpillar Inc.

Throughout Sullivan's career, she has dramatically grown the reach, influence and impact of each role. Her time with the Caterpillar Foundation is no different. She has taken the Caterpillar Foundation from a transactional Foundation into a global and strategic Foundation. She has moved the Foundation from Corporate Social Responsibility into Corporate Social Innovation. This strategy places the human need first, not as an afterthought of profit. Sullivan is well known for her global expertise and sustainable and collaborative approach to philanthropic investing.

Sullivan strongly believes monumental and sustainable change in our largest global challenges can only happen through partnerships and collaboration between public, private and non-profit entities. This strategy resulted in the Caterpillar Foundation's transformation into one of the most influential corporate foundations and, ultimately, the launch of the Foundation's collaborative impact platform, Together.Stronger.

Determination and resilience have been present throughout Sullivan;s life. She endured many years of orthopedic surgeries and other challenges. She provided leadership starting in the Little Prairie Chapter of Little People of America as a teenager. She was named by Inside Philanthropy as one of the 50 most powerful women in philanthropy and she served as a US delegate to the United Nations Commission on the Status of Women. She is a member of the ONE board of directors and chairs the Greater Peoria Local Initiatives Support Corporation (LISC) Advisory Board. She earned her MBA from Bradley University, and she is the first woman to be President of the Caterpillar Foundation.

More profile about the speaker
Michele L. Sullivan | Speaker | TED.com
TEDWomen 2016

Michele L. Sullivan: Asking for help is a strength, not a weakness

میشل ال. سالیوان: تقاضای کمک توانایی است، نه نقطه ضعف

Filmed:
1,604,468 views

همه ما دچار چالش‌هایی میشویم -- به قول میشل ال. سالیوان بعضی از ما این چالش‌ها را می‌بینیم و بعضی نه. در صحبتی در باب دیدگاه افراد، سالیوان داستان هایی پر از خرد و مزاح را تعریف می‌کند تا به همه ما یادآوری کند که بخشی از سیستم حمایتی همدیگر هستیم. به گفته او 《فقط می‌توانیم پا توی کفش خودمان کنیم. 》با همدردی، شجاعت و درک همدیگر می‌توانیم درکنار همدیگر و پیشرفت کنیم.
- Social innovator
Michele L. Sullivan is known for her sustainable and collaborative approach to philanthropic investing. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
We all have milestonesنقاط عطف in life
that we rememberیاد آوردن so vividlyبه وضوح.
0
560
4416
همه ما در زندگی لحظه‌های مهمی داریم
که به وضوح اونها رو به خاطر میاریم.
00:17
The first one for me
was when I was enteringورود kindergartenمهد کودک.
1
5000
3616
اولین بار برای من زمانی بود
که وارد مهد کودک شدم.
00:20
My bigبزرگ brotherبرادر was in schoolمدرسه,
and by gollyباهوش, it was my time.
2
8640
3440
برادر بزرگترم به مدرسه رفته بود
و در کمال تعجب، حالا نوبت من بود.
00:25
And I wentرفتی trottin'تروتین down that hallwayراهرو.
3
13000
2256
آن راهرو را دوان دوان رفتم.
00:27
I was so excitedبرانگیخته, I almostتقریبا wetمرطوب myselfخودم.
4
15280
2480
آنقدر هیجان زده بودم که
تقریباً خودم را خیس کردم.
00:30
And I go to the doorدرب,
5
18520
1576
و به سمت در رفتم،
00:32
and there was the teacherمعلم
with a warmگرم welcomeخوش آمدی,
6
20120
2616
و معلم به گرمی از من استقبال کرد
00:34
and she tookگرفت me into the classroomکلاس درس,
7
22760
2136
و من را به داخل کلاس برد،
00:36
showedنشان داد me my little cubbyholecubbyhole --
8
24920
1576
و کمد مخصوصم را نشانم داد...
00:38
we all rememberیاد آوردن those
little cubbyholescubbyholes, don't we --
9
26520
2616
اون کمدهای کوچک را یادتونه، نه.
00:41
and we put our stuffچیز in there.
10
29160
1440
که وسایلمون را می ذاشتیم اونجا
00:43
And then she said, "Go over to the circleدایره
11
31240
1976
و بعد گفت، «برو اونجا توی دایره
00:45
and playبازی with the kidsبچه ها
untilتا زمان classکلاس startsشروع می شود."
12
33240
2280
و تا وقتی کلاس شروع
بشه با بچه‌ها بازی کن.»
00:48
So I wentرفتی over there
and ploppedپلوتون down like I ownedمتعلق به the placeمحل,
13
36160
3456
پس منم رفتم اونجا و همچین نشستم
که انگار صاحب اونجام
00:51
and I'm playingبازی کردن,
14
39640
1416
و مشغول بازی بودم که،
00:53
and all of a suddenناگهانی, the boyپسر nextبعد to me,
15
41080
1905
یکهو پسر بغل دستی‌ام،
00:55
he was wearingپوشیدن a whiteسفید shirtپیراهن
with blueآبی shortsشلوار کوتاه.
16
43009
3047
لباس سفید و شلوارک آبی پوشیده بود.
00:58
I rememberیاد آوردن it like it was yesterdayدیروز.
17
46080
1720
انقدر واضح یادمه که انگار دیروز بود.
01:00
Suddenlyناگهان he stoppedمتوقف شد playingبازی کردن and he said,
18
48840
2656
یکهو دست از بازی برداشت و گفت،
01:03
"Why are you so shortکوتاه?"
19
51520
1600
«چرا تو انقدر کوتاهی؟»
01:05
And I just keptنگه داشته شد playingبازی کردن.
I didn't think he was talkingصحبت کردن to me.
20
53920
2896
و منم داشتم به بازی ادامه می‌دادم.
فکر نمی‌کردم با من باشه.
01:08
(Laughterخنده)
21
56840
1016
(خنده حضار)
01:09
And in a louderبلندتر voiceصدای, he said,
22
57880
1816
و اونم با صدای بلندتر گفت،
01:11
"Hey, why are you so shortکوتاه?"
23
59720
2280
«هی، چرا تو انقدر کوتاهی؟»
01:14
So I lookedنگاه کرد up and I said,
24
62600
1416
پس منم سرم رت آوردم بالا
و گفتم
01:16
"What are you talkingصحبت کردن about?
Let's just playبازی. We're happyخوشحال.
25
64040
3696
«داری در مورد چی حرف میزنی؟
بیا فقط بازی کنیم. ما خوشحالیم.
01:19
I've been waitingدر انتظار for this."
26
67760
1360
من خیلی منتظر این روز بودم
01:21
And so we playedبازی کرد,
and about a minuteدقیقه laterبعد,
27
69920
2176
پس ما هم به بازی ادامه دادیم
و حدود یه دقیقه بعد
01:24
the girlدختر nextبعد to him,
in a whiteسفید shirtپیراهن and a pinkرنگ صورتی skirtدامن,
28
72120
3656
دختری که با لباس سفید و
دامن صورتی کنارش وایساده بود،
01:27
stoodایستاد up, put her handsدست ها on her hipsلگن,
29
75800
1736
وایساد، دستاشو گذاشت رو کمرش
01:29
and said, "Yeah,
why do you look so differentناهمسان?"
30
77560
3040
و گفت: «آره، چرا تو انقدر متفاوت
بنظر میای؟»
01:33
And I wentرفتی, "What are you talkingصحبت کردن about?
31
81560
2896
منم گفتم: «داری در مورد چی حرف میزنی؟
01:36
I don't look differentناهمسان. I'm not shortکوتاه.
Again, let's just playبازی."
32
84480
3360
من متفاوت نیستم. کوتاهم نیستم.
بازم گفتم، بیایید فقط بازی کنیم.»
01:40
About this time, I lookedنگاه کرد
all around the circleدایره I was in,
33
88520
3496
همون موقعها بود که دور تا دور دایره‌ای
که توش بودم را نگاه کردم
01:44
and all the kidsبچه ها had stoppedمتوقف شد playingبازی کردن
and they were all looking at me.
34
92040
3360
و همه بچه‌ها بازی را کنار گذاشته بودند
و داشتند به من نگاه می‌کردند
01:48
And I'm thinkingفكر كردن --
35
96120
1576
و منم فکر می‌کردم...
01:49
in today'sامروزه languageزبان,
it would be "OMGآه خدای من" or "WTFWTF."
36
97720
3776
به زبون امروزی‌ها
"خدای من" یا اینکه "این دیگه چه وضعیه"
01:53
(Laughterخنده)
37
101520
2640
(خنده حضار)
01:57
What just happenedاتفاق افتاد?
38
105880
1200
چه اتفاقی افتاده؟
02:00
So all the confidenceاعتماد به نفس
that I wentرفتی in with that morningصبح
39
108240
3616
پس تموم اون اعتماد به نفسی که
صبح باهاش وارد کلاس شدم
02:03
was witheringاز دست دادن away as the morningصبح wentرفتی on
40
111880
3336
با ادامه همون صبح نابود شد
02:07
and the questionsسوالات keptنگه داشته شد comingآینده.
41
115240
1680
و همه ازم سوال می‌پرسیدند.
02:09
And at the endپایان of the morningصبح,
before I wentرفتی home,
42
117640
2536
و آخر صبح، قبل از اینکه برم خونه،
02:12
the teacherمعلم had us in a circleدایره,
43
120200
1936
معلم توی یه دایره جمعمون کرد،
02:14
and I actuallyدر واقع foundپیدا شد myselfخودم
outsideخارج از of the circleدایره.
44
122160
2696
و من دیدم که بیرون دایره‌ام.
02:16
I couldn'tنمی توانستم look at anybodyهر شخصی.
45
124880
1336
نمی‌تونستم به کسی نگاه کنم.
02:18
I could not understandفهمیدن what just happenedاتفاق افتاد.
46
126240
2640
نمی‌تونستم بفهمم الان چه اتفاقی افتاد.
02:22
And over the nextبعد fewتعداد کمی yearsسالها,
47
130039
1897
و طی سالهای بعد،
02:23
I hatedمتنفر بود to go out in publicعمومی.
48
131960
2096
از رفتن توی جمع متنفر بودم.
02:26
I feltنمد everyهرکدام stareخیره شدن, everyهرکدام giggleخندیدن,
49
134080
2896
تمام خیره شدنها و خنده‌ها را حس می‌کردم،
02:29
everyهرکدام pointedخاطر نشان fingerانگشت,
50
137000
1656
هر انگشتی که به سمتم اشاره می‌رفت،
02:30
not the fingerانگشت,
51
138680
1416
نه خود انگشت را،
02:32
but everyهرکدام pointedخاطر نشان fingerانگشت,
52
140120
1936
اما می‌فهمیدم که توجهشون به سمت منه،
02:34
and I hatedمتنفر بود it.
53
142080
1256
و از این مسئله متنفر بودم.
02:35
I would hideپنهان شدن behindپشت my parents'والدین' legsپاها
like nobodyهيچ كس could see me.
54
143360
2920
پشت پاهای پدر و مادرم قایم می‌شدم
تا کسی نتونه من را ببینه.
02:39
And as a childکودک,
55
147200
1376
و به عنوان یک بچه
02:40
you can't understandفهمیدن
anotherیکی دیگر child'sفرزند curiosityکنجکاوی,
56
148600
3336
نمی‌تونید کنجکاوی یک بچه دیگه،
02:43
norنه an adult'sبزرگسالان ignoranceجهل.
57
151960
1760
یا بی‌عقلی بزرگترها را متوجه بشید.
02:46
It becameتبدیل شد very apparentآشکار to me
that the realواقعی worldجهان was not builtساخته شده
58
154680
4336
کاملا برام مشخص شده بود که
دنیای واقعی
02:51
for someoneکسی of my sizeاندازه,
bothهر دو literallyعینا or figurativelyتصور ناپذیر.
59
159040
4000
برای کسی به سایز من ساخته نشده،
ظاهرا و باطنا مشخص بود.
02:56
And so I have no anonymityناشناس بودن,
as you can probablyشاید tell,
60
164200
5576
و همون طور که احتمالا می‌تونید حدس بزنید،
من همه جا شناخته شده بودم،
03:01
and while you can see my sizeاندازه,
61
169800
1736
و همین طور که می‌تونید سایز من را ببینید،
03:03
we all go throughاز طریق manyبسیاری challengesچالش ها
throughاز طریق our lifetimeطول عمر.
62
171560
3496
همه ما در طول زندگیمون
با چالشهای زیادی روبرو میشیم
03:07
And some you can see, like mineمال خودم.
63
175080
2976
و بعضی از شماها مثل من می‌تونید
اون چالشها را ببینید،
03:10
Mostاکثر you can't.
64
178080
1576
بیشترتون نمی‌تونید.
03:11
You can't tell if someone'sکسی هست dealingمعامله
with a mentalذهنی illnessبیماری,
65
179680
4976
شما نمی‌تونید بفهمید که کسی مشکل
ذهنی داره یا نه،
03:16
or they're strugglingمبارزه می کنند
with theirخودشان genderجنسیت identityهویت,
66
184680
2576
یا اینکه کسی با هویت جنسیش
مشکل داره یا نه،
03:19
they're caringمراقبت for an agingپیری parentوالدین,
67
187280
2536
نگهداری از یکی از والدین کهنسالشون
توی خونه،
03:21
they're havingداشتن financialمالی difficultyمشکل.
68
189840
1736
یا مشکل مالی دارند،
03:23
You can't see that kindنوع of stuffچیز.
69
191600
1920
شما نمی‌تونید این جور مسائل رو ببینید.
03:26
So while you can see
70
194560
1816
خب پس حالا که می‌تونید ببینید،
03:28
one of my challengesچالش ها is my sizeاندازه,
71
196400
2816
یکی از چالشهای من سایزمه،
03:31
seeingدیدن does not mean you understandفهمیدن
72
199240
2336
اینکه من را ببینید دلیل نمیشه
که بتونید من را درک کنید
03:33
what it's trulyبراستی to be me on a dailyروزانه basisپایه,
or what I go throughاز طریق.
73
201600
4816
اینکه یه روز توی موارد روتین زندگی جای من باشید
یا مسائلی که پشت سر می ذارم را بفهمید
03:38
And so I'm here to debunkدفع کردن a mythاسطوره.
74
206440
2456
منم اینجام تا این داستان را براتون باز کنم
03:40
I do not believe you can
walkراه رفتن in someoneکسی else'sچیز دیگری است shoesکفش,
75
208920
4136
من باور ندارم که شما بتونید خودتونون
را جای کس دیگری قرار بدید،
03:45
and because of that, we mustباید adoptاتخاذ کردن
a newجدید way of givingدادن of ourselvesخودمان.
76
213080
4616
و بخاطر این، ما باید راه‌های دیگه‌ای
را برای وفق دادن خودمون پیدا کنیم.
03:49
Simplyبه سادگی statedاظهار داشت, I will never know
what it's like to be you
77
217720
3896
ساده‌تر بگم، من هیچ وقت
نمی‌فهمم بودن در جای شما چطوریه
03:53
and you will never know
what it's like to be me.
78
221640
2816
و شما هم هیچ وقت نمی‌فهمید
جای من بودن چطوریه.
03:56
I cannotنمی توان faceصورت your fearsترس
or chaseتعقیب your dreamsرویاها,
79
224480
2776
من نمی‌تونم با ترسهای شما روبرو بشم
یا به دنبال آرزوهاتون برم،
03:59
and you can't do that for me,
80
227280
1856
و شما هم نمی‌تونید
این کار را برای من بکنید،
04:01
but we can be supportiveحمایتی of eachهر یک other.
81
229160
2520
اما ما می‌تونیم حامی همدیگه باشیم.
04:04
Insteadبجای of tryingتلاش کن to walkراه رفتن
in eachهر یک other'sدیگران shoesکفش,
82
232360
2616
به جای اینکه سعی کنیم جای همدیگه
قرار بگیریم،
04:07
we mustباید adoptاتخاذ کردن a newجدید way
of givingدادن of ourselvesخودمان.
83
235000
3240
ما باید راه‌های دیگه‌ای
را برای وفق دادن خودمون پیدا کنیم.
04:11
I learnedیاد گرفتم at an earlyزود ageسن
84
239440
1856
من در سن کم یاد گرفتم که
04:13
that I did have to do some things
differentناهمسان than mostاکثر people,
85
241320
3856
باید یک کارهایی را متفاوت با دیگران
انجام بدم،
04:17
but I alsoهمچنین learnedیاد گرفتم there were things
I was on equalبرابر footingپایه with,
86
245200
3456
اما همینطور یاد گرفتم که در مورادی هم
من با دیگران برابرم،
04:20
and one of those was the classroomکلاس درس.
87
248680
2136
و یکی از اونها کلاس درس بود.
04:22
Hehخدایا, hehهه, hehهه. I was equalبرابر.
88
250840
1960
اره. من اونجا با بقیه برابر بودم.
04:25
As a matterموضوع of factواقعیت,
I excelledفوق العاده است in the classroomکلاس درس.
89
253960
2936
در حقیقت، توی کلاس عالی بودم.
04:28
This was vitallyحیاتی importantمهم,
I discoveredکشف شده as I grewرشد کرد olderمسن تر
90
256920
3575
این مورد خیلی مهم بود، موقع بزرگتر شدن متوجه این موضوع شدم
04:32
and realizedمتوجه شدم I wasn'tنبود going to be ableتوانایی
to do a physicalفیزیکی jobکار.
91
260519
3297
و متوجه شدم که قادر به انجام کار فیزیکی نیستم.
04:35
I neededمورد نیاز است an educationتحصیلات.
92
263840
1840
به تحصیلات احتیاج داشتم.
04:38
So I wentرفتی on and got a universityدانشگاه degreeدرجه,
93
266240
2936
پس پیش رفتم و یه مدرک دانشگاهی گرفتم،
04:41
but I feltنمد to be one stepگام aheadدر پیش
of everyoneهر کس for employmentاستخدام,
94
269200
3776
اما حس می کردم که برای استخدام
باید یه قدم جلوتر از بقیه باشم،
04:45
I neededمورد نیاز است to have
an advancedپیشرفته universityدانشگاه degreeدرجه,
95
273000
3216
پس لازم بود که یه مدرک پیشرفته
دانشگاهی هم داشته باشم،
04:48
so I wentرفتی aheadدر پیش and got that.
96
276240
1416
پس پیش رفتم و اونم گرفتم.
04:49
Now I'm readyآماده for my interviewمصاحبه.
97
277680
1896
حالا برای مصاحبه استخدامیم آماده بودم.
04:51
Rememberیاد آوردن your first interviewمصاحبه?
What am I going to wearپوشیدن?
98
279600
2856
اولین مصاحبتون را به یاد میارید؟
به فکر این هستید که چی بپوشین.
04:54
What questionsسوالات?
99
282480
1216
چه سوالاتی می‌پرسند؟
04:55
And don't forgetفراموش کردن that firmشرکت handshakeدستشویی.
100
283720
1800
و یادت نره که محکم دست بدی.
04:58
I was right there with you.
101
286040
1736
منم مثل شما همین‌ها را حس کردم
04:59
So 24 hoursساعت ها before my interviewمصاحبه,
102
287800
2016
پس ۲۴ ساعت قبل مصاحبه،
05:01
a friendدوست of mineمال خودم
who I've knownشناخته شده all my life
103
289840
2536
یکی از دوستام که
یک عمره می‌شناسمش
05:04
calledبه نام and said, "Micheleمیشل,
the buildingساختمان you're going in has stepsمراحل."
104
292400
4296
صدام کرد و گفت:
《میشل اون ساختمونی که داری میری پله داره.》
05:08
And she knewمی دانست I couldn'tنمی توانستم climbبالا رفتن stepsمراحل.
105
296720
2176
و می‌دونست که نمیتونم از پله بالا برم
05:10
So suddenlyناگهان, my focusتمرکز changedتغییر کرد.
106
298920
1856
پس یکدفعه، تمرکزم از جایی که بود
تغییر کرد
05:12
In my shoesکفش, I was worriedنگران
about how am I going to get there?
107
300800
3440
از دیدم خودم، نگران این بودم که
چطوری برم اونجا؟
05:17
So I wentرفتی earlyزود and foundپیدا شد a loadingبارگذاری dockاسکله
and got in and had a great interviewمصاحبه.
108
305120
5456
پس زود رفتم و محل جابجایی بار را پیدا کردم
که از اونجا تو برم و مصاحبه خوبی هم داشتم.
05:22
They had no ideaاندیشه what I wentرفتی throughاز طریق
for the day and that's OK.
109
310600
2960
اونها نمی‌دونستند من اون روز چه
سختی‌هایی کشیدم و ایرادی هم نداره
05:26
You're probablyشاید thinkingفكر كردن my greatestبزرگترین
challengeچالش that day was the interviewمصاحبه,
110
314480
3496
احتمالا فکر می‌کنید اون روز
بزرگ ترین چالش من مصاحبه بوده
05:30
or gettingگرفتن in the buildingساختمان.
111
318000
1896
یا وارد شدن به ساختمون.
05:31
In realityواقعیت, my biggestبزرگترین challengeچالش that day
112
319920
2616
در واقعیت، اون روز بزرگترین چالشم
05:34
was gettingگرفتن throughاز طریق the loadingبارگذاری dockاسکله
withoutبدون gettingگرفتن runاجرا کن over.
113
322560
2905
ورود به محوطه جابجایی بار
بدون له شدن بود.
05:38
I am very vulnerableآسیب پذیر
in certainمسلم - قطعی situationsموقعیت ها:
114
326200
2960
من در شرایط خاص به شدت
آسیب پذیرم
05:42
airportsفرودگاه ها, hallwaysراهروها, parkingپارکینگ lots,
115
330000
4296
فرودگاه‌ها، راهروها، پارکینگ‌ها
05:46
loadingبارگذاری docksاسکله ها.
116
334320
1200
محوط جابجایی بار.
05:48
And so I have to be very carefulمراقب باشید.
117
336080
2016
پس باید خیلی مراقب باشم.
05:50
I have to anticipateپیش بینی کنید and be flexibleقابل انعطاف
118
338120
2936
باید پیش بینی کنم و انعطاف پذیر باشم
05:53
and moveحرکت as quicklyبه سرعت as I can sometimesگاه گاهی.
119
341080
2320
و گاهی اوقات با تمام سرعت جابجا بشم.
05:56
So I got the jobکار,
120
344680
2016
در نهایت کار را گرفتم،
05:58
and in my currentجاری roleنقش
I travelمسافرت رفتن quiteکاملا a bitبیت.
121
346720
3056
و در سمت شغلی فعلیم
یکم سفر می‌کنم.
06:01
And travelمسافرت رفتن is a challengeچالش
for all of us these daysروزها.
122
349800
2880
این روز ها هم سفر کردن برای همه ما
یک جور چالشه
06:05
And so you probablyشاید get to the airportفرودگاه,
runاجرا کن throughاز طریق securityامنیت, get to the gateدروازه.
123
353280
4336
و احتمالا شما میرید سمت فرودگاه،
می‌دوید سمت حراست وبعد از اون گیت.
06:09
Did I get my aisleراهرو seatصندلی or my windowپنجره seatصندلی?
Did I get my upgradeارتقاء?
124
357640
3680
به این فکرید که صندلی کنار راهرو یا کنار پنجرم را گرفتم؟
اون ارتقاء صندلیم چی شد؟
06:14
Me, first of all,
I don't runاجرا کن throughاز طریق anything.
125
362080
2296
حالا من، اول از همه چی،
من به سمت هیچی نمیدوم.
06:16
(Laughterخنده)
126
364400
1176
(خنده حضار)
06:17
And I especiallyبه خصوص don't runاجرا کن throughاز طریق the TSATSA
127
365600
2056
مخصوصا به سمت حراست نمیدوم.
06:19
because I get to experienceتجربه
the personalشخصی patdownپنهان کردن.
128
367680
2840
بخاطر تجربه‌ای که در زمینه بازرسی بدنی
توی حراست دارم.
06:23
I won'tنخواهد بود commentاظهار نظر on that.
129
371560
1776
حرفی در موردش نمی‌زنم.
06:25
And then I make my way to the gateدروازه,
130
373360
1976
بعدش میرم سمت گیت،
06:27
and with my giftهدیه of gabگچ
that my parentsپدر و مادر said I was bornبدنیا آمدن with,
131
375360
3776
و با هدیه ی خدادایم که وراجی کردنه و
پدر و مادرم میگن باهاش بدنیا اومدم،
06:31
I talk to the gateدروازه agentعامل, and then I say,
"By the way, my scooterروروک مخصوص بچه ها weighsوزن دارد this much,
132
379160
4616
با مامور گیت صحبت می کنم و میگم
《راستی وزن اسکوتر من اینقدر هست،
06:35
I have a dryخشک cellسلول batteryباتری,
133
383800
1616
یه باتری خشک هم دارم،
06:37
and I can driveراندن it down
to the doorدرب of the planeسطح."
134
385440
2400
و میتونم تا در هواپیما اون را برونم.》
06:40
Alsoهمچنین, the day before, I had calledبه نام
the cityشهر where I'm travelingمسافرت to
135
388640
3376
همینطور روز قبل سفر، به شهر
مقصدم زنگ زدم
06:44
to find out where I could rentاجاره a scooterروروک مخصوص بچه ها
in caseمورد mineمال خودم getsمی شود brokenشکسته شده on the way.
136
392040
5160
تا بفهمم در صورتی خرابی اسکوترم توی راه
کجا میتونم یکی دیگه پیدا کنم.
06:49
So in my shoesکفش,
it's a little bitبیت differentناهمسان.
137
397680
2160
پس از دید من،
کارها یکم متفاوت‌تره.
06:52
When I get ontoبه سوی the planeسطح,
138
400480
1256
وقتی میرم داخل هواپیما،
06:53
I use my giftهدیه of gabگچ to askپرسیدن the ladyخانم
to put my bagکیسه up, and they graciouslyبا مهربانی do.
139
401760
4440
از نعمت وراجیم استفاده می کنم تا از یک خانوم
بخوام کیفم رو بذاره بالا و اونم با لطف این کار رو می کنه.
06:58
I try not to eatخوردن or drinkنوشیدن on a planeسطح
140
406800
1736
سعی می‌کنم اونجا چیزی نخورم
07:00
because I don't want to have to
get up and walkراه رفتن on the planeسطح,
141
408560
2896
چون نمی‌خوام مجبور بشم پاشم و توی
هواپیما راه برم،
07:03
but natureطبیعت has its ownخودت scheduleبرنامه,
142
411480
1576
اما طبیعت هم برنامه خودش را داره،
07:05
and not long agoپیش,
it knockedزدم and I answeredجواب داد.
143
413080
2576
و یک مدت پیش
طبیعت اومد سراغم.
07:07
So I walkedراه می رفت up to the frontجلوی of the planeسطح
144
415680
2376
پس پاشدم برم سمت جلوی هواپیما
07:10
and gabbedخراب شده with the flightپرواز attendantهمراهی,
145
418080
2016
و با خدمه هواپیما صحبت کردم،
07:12
and said, "Can you watch the doorدرب?
I can't reachنائل شدن the lockقفل کردن."
146
420120
3320
بهش گفتم: 《می‌تونی مراقب در توالت باشی؟
من دستم به قفلش نمی‌رسه
07:16
So I'm in there doing my businessکسب و کار,
and the doorدرب fliesمگس ها openباز کن.
147
424640
3776
پس منم داشتم اونجا کارم را می کردم،
و در یکهو باز شد
07:20
And there's a gentlemanنجیب زاده there
148
428440
1560
و آقایی اونجا بود
07:22
with a look of horrorوحشت on his faceصورت.
149
430880
2536
با قیافه وحشت زده.
07:25
I'm sure I had the sameیکسان look.
150
433440
1381
مطمئنم اون لحظه منم همون شکلی شده بودم.
07:27
As I cameآمد out, I noticedمتوجه شدم
that he was sittingنشسته right acrossدر سراسر from me,
151
435880
4320
وقتی اومدم بیرون متوجه شدم
اون اقا درست بغل من نشسته،
07:33
and he's in totalجمع, completeتکمیل embarrassmentخجالت.
152
441520
2880
اون هم کاملا شرمنده بود.
07:37
So I walkراه رفتن up to him and I quietlyبی سر و صدا go,
153
445120
2696
پس رفتم سمتش و به آرومی گفتم،
07:39
"Are you going to rememberیاد آوردن this
as much as I am?"
154
447840
2296
《تو هم مثل من این ماجرا رو یادت می مونه؟》
07:42
(Laughterخنده)
155
450160
2680
(خنده حضار)
07:48
And he goesمی رود, "I think so."
156
456120
1976
اونم گفت: «فکر کنم.»
07:50
(Laughterخنده)
157
458120
1656
(خنده حضار)
07:51
Now, while he's probablyشاید
not talkingصحبت کردن about it publiclyبه طور عمومی, I am.
158
459800
3296
در حالی که احتمالا اون در مورد این ماجرا
توی جمع صحبتی نمی‌کنه، من این کار را می‌کنم.
07:55
(Laughterخنده)
159
463120
1816
(خنده حضار)
07:56
But we talkedصحبت کرد for the restباقی مانده of the flightپرواز,
160
464960
2776
اما ما بقیه پرواز را حرف زدیم،
07:59
and we got to know eachهر یک other,
our familiesخانواده ها, sportsورزش ها, work,
161
467760
3896
و در مورد همدیگه، کار، خانواده
و ورزش بیشتر حرف زدیم و هم را شناختیم،
08:03
and when we landedفرود آمد, he said,
162
471680
1696
و وقتی فرود اومدیم گفت،
08:05
"Micheleمیشل, I noticedمتوجه شدم
someoneکسی put your bagکیسه up.
163
473400
2176
میچل، متوجه شدم یکی کیفت را
گذاشت بالا.
08:07
Can I get that for you?"
164
475600
1216
میتونم برات بیارمش؟
08:08
And I said, "Of courseدوره, thank you."
165
476840
1680
منم گفتم: «البته، ممنونم»
08:11
And we wishedآرزو کرد eachهر یک other well,
166
479440
2136
و با همدیگه خداحافظی کردیم،
08:13
and the mostاکثر importantمهم thing that day
167
481600
1896
و مهم ترین چیز در اون روز
08:15
was that he was not going to leaveترک کردن
with that embarrassmentخجالت,
168
483520
3776
این بود که اون دیگه قرار نبود با
اون حس شرمندگی بره،
08:19
that experienceتجربه of embarrassmentخجالت.
169
487320
2416
اون تجربه شرمناک،
08:21
He won'tنخواهد بود forgetفراموش کردن it, and neitherنه will I,
170
489760
2416
نه اون و نه من فراموشش نمی‌کنیم،
08:24
but I think he will rememberیاد آوردن more
171
492200
2256
اما فکر کنم اون بیشتر دیدگاه‌های
متفاوتمون
08:26
our chatچت and our differentناهمسان perspectivesدیدگاه ها.
172
494480
2720
و صحبت هامون را یادش بمونه.
08:30
When you travelمسافرت رفتن internationallyبین المللی,
173
498240
1976
در حقیقت وقتی دارید سفر بین المللی میرید،
08:32
it can be even more challengingچالش برانگیز
in certainمسلم - قطعی waysراه ها.
174
500240
2576
می تونه سفری چالش برانگیزتر براتون باشه.
08:34
A fewتعداد کمی yearsسالها agoپیش, I was in Zanzibarزانزیبار,
175
502840
2736
چند سال پیش، رفته بودم زنگبار،
08:37
and I come wheelingچرخیدن in,
176
505600
1616
و با صندلی چرخدارم وارد اونجا شدم،
08:39
and think about that.
177
507240
1200
و داشتم به این فکر می‌کردم.
08:41
Shortکوتاه, whiteسفید, blondبور womanزن in a chairصندلی.
178
509440
4455
یک زن بلوند، قد کوتاه و سفید پوست
روی صندلی چرخدار.
08:45
That doesn't probablyشاید happenبه وقوع پیوستن everyهرکدام day.
179
513919
1961
این اتفاق همیشه برای آدم نمی افته.
08:49
So I go up, and with my giftهدیه of gabگچ,
I startشروع کن to talk to the agentعامل.
180
517360
3576
پس رفتم و با موهبت پر حرفیم،
شروع کردم با مامور اونجا صحبت کنم.
08:52
So friendlyدوستانه, and I askپرسیدن
about theirخودشان cultureفرهنگ and so forthچهارم,
181
520960
3416
خیلی دوستانه در مورد
فرهنگ و مسائل دیگه صحبت کردم
08:56
and I noticeاطلاع there wasn'tنبود a jetجت bridgeپل.
182
524400
2816
و متوجه شدم جت پل ندارند،
08:59
So I had to kindنوع of say,
183
527240
1936
پس خیلی ملایم پرسیدم،
09:01
"Not only do you have to liftبلند کردن my chairصندلی,
184
529200
2056
«کسی را دارید که صندلی
منو بلند کنه؟
09:03
I could use some help
gettingگرفتن up the stepsمراحل."
185
531280
2240
و برای بالا رفتن از پله ها هم
یکم کمک می‌خوام.»
09:05
So we got to spendخرج کردن about an hourساعت togetherبا یکدیگر
while we waitedمنتظر for the flightپرواز,
186
533920
3856
و تا زمان انتظار برای پرواز هم
یک ساعتی باهم صحبت کردیم،
09:09
and it was the mostاکثر magnificentباشکوه hourساعت.
187
537800
1856
و اون یک ساعت خیلی عالی بود.
09:11
Our perspectiveچشم انداز changedتغییر کرد
for bothهر دو of us that day.
188
539680
3456
اون روز دیدگاه جفتمون تغییر کرد.
09:15
And onceیک بار I got on the flightپرواز,
189
543160
1416
و وقتی که سوار هواپیما شدم،
09:16
he pattedپته me on the back
and wishedآرزو کرد me well,
190
544600
2936
اون یکی زد پشتم و برام
ارزوی موفقیت کرد،
09:19
and I thankedمتشکرم him so much.
191
547560
2216
منم خیلی ازش تشکر کردم.
09:21
And again, I think he's going
to rememberیاد آوردن that experienceتجربه more
192
549800
4456
و بازم فکر کنم اون این تجربه
را بیشتر از
09:26
than when I first cameآمد in,
and there was a bitبیت of hesitationتردید.
193
554280
3560
بار اول که من را دید و توی دلش
تردید بود، بیاد بیاره.
09:31
And as you noticeاطلاع, I get a lot of help.
194
559440
2416
و همون طور که متوجه شدید
من کمکهای زیادی گرفتم.
09:33
I would not be where I am todayامروز
195
561880
1936
اگر بخاطر خانواده، دوستان،
09:35
if it was not for my familyخانواده,
my friendsدوستان, my colleaguesهمکاران
196
563840
4336
و همکارانم نبود،
جایی که امروز هستم نبودم
09:40
and the manyبسیاری strangersغریبه ها
197
568200
1696
و همین غریبه‌های زیادی که
09:41
that help me everyهرکدام singleتنها day of my life.
198
569920
3280
که هر روز زندگی من بهم کمک کردند.
09:46
And it's importantمهم
that we all have a supportحمایت کردن systemسیستم.
199
574040
3816
و این مهمه که همه ما
یه سیستم حمایتی داشته باشیم.
09:49
Askingدرخواست for help is a strengthاستحکام,
200
577880
2616
کمک خواستن نقطه قوت است
09:52
not a weaknessضعف.
201
580520
1216
و نه ضعف.
09:53
(Applauseتشویق و تمجید)
202
581760
1560
(تشویق)
10:00
We all need help throughoutدر سراسر our lifetimeطول عمر,
203
588880
2896
همه ما در حین زندگیمون
به کمک احتیاج داریم،
10:03
but it is just as importantمهم
204
591800
2416
ولی این به همون قدر مهمه
10:06
that we are partبخشی
of other people'sمردم supportحمایت کردن systemsسیستم های.
205
594240
3416
که ما هم جزوی از سیستم حمایتی
دیگران هستیم.
10:09
We mustباید adoptاتخاذ کردن that way of givingدادن back.
206
597680
3176
ما باید خودمون رو جوری تطبیق
بدیم که به دیگران کمک کنیم.
10:12
We all obviouslyبدیهی است have a roleنقش to playبازی
in our ownخودت successesموفقیت ها,
207
600880
3880
مسلما همه ما در موفقیتمون نقش داریم،
10:17
but think about the roleنقش we have to playبازی
in other people'sمردم successesموفقیت ها,
208
605600
3576
ولی به نقشی که در موفقیت دیگران هم
داریم فکر کنید،
10:21
just like people do for me
everyهرکدام singleتنها day.
209
609200
3680
مثل همون کاری که مردم هر روز
برای من می‌کنند.
10:26
It's vitallyحیاتی importantمهم
that we help eachهر یک other,
210
614000
3536
خیلی مهمه که به همدیگر کمک کنیم،
10:29
because societyجامعه is increasinglyبه طور فزاینده
placingقرار دادن people in silosسیلیس
211
617560
5320
چون در اجتماع افراد بشدت دارند
منزوی‌تر میشند
10:36
basedمستقر on biasesتعصب ها and ideologiesایدئولوژی ها.
212
624040
2520
بر اساس ایدئولوژی‌ها و گرایش‌ها.
10:39
And we mustباید look pastگذشته the surfaceسطح
213
627600
2520
و ما باید عمیق‌تر به این موضوع نگاه کنیم
10:43
and be confrontedمقابله با with the truthحقیقت
214
631080
2136
و با این حقیقت روبرو بشیم که
10:45
that noneهیچ کدام of us are what you can see.
215
633240
2856
ما اون چیزی نیستیم که می‌بینید.
10:48
There's more to us than that,
216
636120
2096
ما چیزی فراتر هستیم،
10:50
and we're all dealingمعامله with things
that you cannotنمی توان see.
217
638240
3280
و همگی با مسائلی سر و کار داریم که
شما نمی‌تونید ببینید.
10:55
So livingزندگي كردن a life freeرایگان of judgmentداوری
218
643240
2976
پس یک زندگی بدون قضاوت
10:58
allowsاجازه می دهد all of us to shareاشتراک گذاری
those experiencesتجربیات togetherبا یکدیگر
219
646240
4336
بهمون اجازه میده تا تجربیاتمون را
با همدیگه به اشتراک بذاریم
11:02
and have a totallyکاملا differentناهمسان perspectiveچشم انداز,
220
650600
3056
و دیدگاه متفاوتی هم داشته باشیم،
11:05
just like the coupleزن و شوهر of people
I mentionedذکر شده earlierقبلا in my storiesداستان ها.
221
653680
3680
مثل همون آدمهایی که تا الان
بهشون اشاره کردم.
11:11
So rememberیاد آوردن, the only shoesکفش
222
659280
2296
پس یادتون باشه،
11:13
you trulyبراستی can walkراه رفتن in are your ownخودت.
223
661600
2480
فقط می‌تونید پاتون رو توی کفش خودتون کنید.
11:16
I cannotنمی توان walkراه رفتن in yoursشما.
224
664840
1840
من نمیتونم پام را توی کفش شما کنم.
11:19
I know you can't walkراه رفتن in my sizeاندازه 1s --
225
667280
2976
می‌دونم که شما پاتون توی کفش من
که سایزش یک هست نمیره.
11:22
(Laughterخنده)
226
670280
1096
(خنده)
11:23
but you can try.
227
671400
1200
اما می‌تونید سعی کنید.
11:26
But we can do something better than that.
228
674080
2360
می‌تونیم بجاش یک کار بهتر کنیم.
11:28
With compassionمحبت,
courageشجاعت and understandingدرك كردن,
229
676920
3856
با همدردی، شجاعت
و درک همدیگه،
11:32
we can walkراه رفتن sideسمت by sideسمت
230
680800
2696
می‌تونیم در کنار همدیگر حرکت کنیم
11:35
and supportحمایت کردن one anotherیکی دیگر,
231
683520
2056
و همدیگر را حمایت کنیم،
11:37
and think about how societyجامعه can changeتغییر دادن
232
685600
2656
و به این فکر کنیم که اگر همه همین کار
11:40
if we all do that
233
688280
1656
را کنیم چطور جامعه تغییر می‌کنه،
11:41
insteadبجای of judgingقضاوت
on only what you can see.
234
689960
3440
بجای اینکه تنها از روی دیده‌هامون
قضاوت کنیم.
11:45
Thank you.
235
693960
1216
ممنونم.
11:47
(Applauseتشویق و تمجید)
236
695200
5680
(تشویق)
11:52
Thank you.
237
700920
1360
ممنون.
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Michele L. Sullivan - Social innovator
Michele L. Sullivan is known for her sustainable and collaborative approach to philanthropic investing.

Why you should listen

Michele L. Sullivan has held various globally influential leadership positions at Caterpillar during her 29-year career. She currently is Caterpillar's Director of Corporate Social Innovation and President of the Caterpillar Foundation, the philanthropic arm of Caterpillar Inc.

Throughout Sullivan's career, she has dramatically grown the reach, influence and impact of each role. Her time with the Caterpillar Foundation is no different. She has taken the Caterpillar Foundation from a transactional Foundation into a global and strategic Foundation. She has moved the Foundation from Corporate Social Responsibility into Corporate Social Innovation. This strategy places the human need first, not as an afterthought of profit. Sullivan is well known for her global expertise and sustainable and collaborative approach to philanthropic investing.

Sullivan strongly believes monumental and sustainable change in our largest global challenges can only happen through partnerships and collaboration between public, private and non-profit entities. This strategy resulted in the Caterpillar Foundation's transformation into one of the most influential corporate foundations and, ultimately, the launch of the Foundation's collaborative impact platform, Together.Stronger.

Determination and resilience have been present throughout Sullivan;s life. She endured many years of orthopedic surgeries and other challenges. She provided leadership starting in the Little Prairie Chapter of Little People of America as a teenager. She was named by Inside Philanthropy as one of the 50 most powerful women in philanthropy and she served as a US delegate to the United Nations Commission on the Status of Women. She is a member of the ONE board of directors and chairs the Greater Peoria Local Initiatives Support Corporation (LISC) Advisory Board. She earned her MBA from Bradley University, and she is the first woman to be President of the Caterpillar Foundation.

More profile about the speaker
Michele L. Sullivan | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee