TED2011
Sarah Kay: If I should have a daughter ...
سارا کای: اگر قرار بود دختری داشته باشم ...
Filmed:
Readability: 3.2
14,428,001 views
"اگر قرار بود دختری داشته باشم,به جای مادر او من را نقطه دوم (B) صدا خواهد کرد..." سارا کی حرفهای خودرا با کلمه ای شروع کرد که دو تشویق متوالی در تد 2011 را در بر داشت. او از داستان دگرگونی خود می گوید--داستان زمانی که نوجوانی کنجکاو و غرق در فضای کلوب شعر Bowery نیویورک بود تا روزی که معلمی شد که بچه ها را با استفاده از قدرت خود بیانگری از طریق پروژه ای به نام V.O.I.C.E با هم متحد می کرد.--و در آخر هم دو نمایش خارق العاده از "B " و "هیروشیما" ارائه داد.
Sarah Kay - Poet
A performing poet since she was 14 years old, Sarah Kay is the founder of Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool. Full bio
A performing poet since she was 14 years old, Sarah Kay is the founder of Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
If I should have a daughter,
0
0
3000
اگر قرار بود دختری داشته باشم ,
00:18
instead of "Mom,"
1
3000
2000
به جای مادر,
00:20
she's gonna call me "Point B,"
2
5000
3000
او من را نقطه دوم (B) صدا خواهد کرد
00:23
because that way she knows that no matter what happens,
3
8000
3000
چون او می داند که جدا از هر اتفاقی که ممکنه بیفتد
00:26
at least she can always find her way to me.
4
11000
3000
او راه خود را به سوی من پیدا خواهد کرد
00:29
And I'm going to paint solar systems on the backs of her hands
5
14000
3000
و من نقاشی منظومه شمسی را بر پشت دستان او نقش خواهم زد
00:32
so she has to learn the entire universe
6
17000
3000
که او به این واسطه به دانش کل جهان مسلط شود
00:35
before she can say, "Oh, I know that like the back of my hand."
7
20000
3000
قبل از اینکه بگوید , "اوه,من آن رو مثل کف دستم ازحفظم."
00:38
And she's going to learn
8
23000
2000
و او یاد خواهد گرفت
00:40
that this life will hit you hard in the face,
9
25000
3000
که زندگی مشت محکمی به صورتت خواهد زد
00:43
wait for you to get back up just so it can kick you in the stomach.
10
28000
3000
و فقط آنقدر صبر می کند که دوباره بلند شوی و مشت دیگری روانه شکمت کند
00:46
But getting the wind knocked out of you
11
31000
2000
هر چند که نفس تازه کردن در آن شرایط برات سخته
00:48
is the only way to remind your lungs
12
33000
2000
اما اون تنها راهی است که به یاد شش ها ت بیاری که
00:50
how much they like the taste of air.
13
35000
2000
چقدر مزه هوا رو دوست دارند
00:52
There is hurt, here,
14
37000
2000
درد هایی هست
00:54
that cannot be fixed by Band-Aids or poetry.
15
39000
2000
که نمی شه با بانداژ و شعر اون رو درمان کرد
00:56
So the first time she realizes
16
41000
2000
و برای اولین باری که او می فهمد
00:58
that Wonder Woman isn't coming,
17
43000
2000
که از زن قهرمان قصه ها خبری نخواهدشد
01:00
I'll make sure she knows
18
45000
2000
من اطمینان کسب می کنم که او بدونه
01:02
she doesn't have to wear the cape all by herself
19
47000
2000
که مجبور نیست تمام کارها را یکه و تنها به دوش بگیره
01:04
because no matter how wide you stretch your fingers,
20
49000
2000
چون فرقی نمی کنه که چقدر بتونی انگشت هات رو کش بدی
01:06
your hands will always be too small
21
51000
2000
دستانت همیشه
01:08
to catch all the pain you want to heal.
22
53000
2000
برای در مشت گرفتن تمام درد هایی که می خواهی بر آنها مرهمی باشی کوچک خواهند ماند
01:10
Believe me, I've tried.
23
55000
2000
باور کن من امتحانش کردم
01:12
"And, baby," I'll tell her,
24
57000
2000
"و بهش می گویم ,دخترم
01:14
don't keep your nose up in the air like that.
25
59000
2000
سعی نکن مغرور باشی
01:16
I know that trick; I've done it a million times.
26
61000
2000
من هم می دونم که چطوری میشه مغرور بود و میلیون ها بار آن را انجام داده ام
01:18
You're just smelling for smoke
27
63000
2000
تو داری سوختگی ای رو استشمام می کنی
01:20
so you can follow the trail back to a burning house,
28
65000
3000
که بتونه تو رو به سمت خانه ی سوخته ای هدایت کنه
01:23
so you can find the boy who lost everything in the fire
29
68000
2000
که بتونی پسری رو پیدا کنی که همه چیزش رو در آتش از دست داده
01:25
to see if you can save him.
30
70000
2000
که ببینی آیا می تونی اون رو نجات بدی
01:27
Or else find the boy who lit the fire in the first place,
31
72000
4000
یا پسری رو پیدا کنی که آتش رو به پا کرده
01:31
to see if you can change him."
32
76000
2000
و ببینی که آیا می تونی اون رو تغییر بدی
01:33
But I know she will anyway,
33
78000
2000
اما من می دونم که اون یه روزی خواهد تونست.
01:35
so instead I'll always keep an extra supply
34
80000
2000
و من همیشه یک مقداری
01:37
of chocolate and rain boots nearby,
35
82000
2000
شکلات ویک جفت چکمه بارانی دم دست نگه خواهم داشت
01:39
because there is no heartbreak that chocolate can't fix.
36
84000
3000
چون هیچ قلب شکسته ای نیست که شکلات نتونه ترمیمش کنه
01:43
Okay, there's a few heartbreaks that chocolate can't fix.
37
88000
2000
البته یک دلشکستن هایی هم هست که شکلات نمی تونه مرهم اونا باشه
01:45
But that's what the rain boots are for,
38
90000
2000
که یک جفت چکمه بارانی مرهم اونهاست
01:47
because rain will wash away everything, if you let it.
39
92000
4000
چون اگر مشکلاتت رو رها کنی بارون همشون رو می شوره
01:51
I want her to look at the world
40
96000
2000
من از دخترم می خواهم که به دنیا
01:53
through the underside of a glass-bottom boat,
41
98000
2000
از پایین یک قایق شیشه ای نگاه کنه
01:55
to look through a microscope
42
100000
2000
از ورای یک میکروسکپ
01:57
at the galaxies that exist
43
102000
2000
به کهکشان هایی که وجود دارند
01:59
on the pinpoint of a human mind,
44
104000
2000
اشاره وار به ذهن انسان
02:01
because that's the way my mom taught me.
45
106000
2000
زیرا این راهی است که مادرم به من آموخته
02:03
That there'll be days like this.
46
108000
2000
روزهایی در پیش خواهند بود
02:05
♫ There'll be days like this, my momma said. ♫
47
110000
3000
♫ مادرم می گفت روزهایی در پیش خواهند بود.♫
02:08
When you open your hands to catch
48
113000
2000
که وقتی که دستانت را به واسطه گرفتن بگشایی
02:10
and wind up with only blisters and bruises;
49
115000
2000
و پایانی جز تاول ها و زخم هانیابی
02:12
when you step out of the phone booth and try to fly
50
117000
3000
زمانی که به قصد پرواز از درکیوسک تلفن بیرون بزنی
02:15
and the very people you want to save
51
120000
2000
و هر انسانی که می خواهی نجات دهی
02:17
are the ones standing on your cape;
52
122000
2000
همان کسی باشد که پا روی شنلت (استعاره از دست نجات دهنده تو) گذاشته
02:19
when your boots will fill with rain,
53
124000
2000
زمانی که چکمه هات پر از آب باران است
02:21
and you'll be up to your knees in disappointment.
54
126000
2000
و تو تا زانو در نا امیدی غرقی
02:23
And those are the very days you have all the more reason to say thank you.
55
128000
3000
و اون روزها زمان هایی اند که تو تمام دلایل دنیا رو برای تشکر کردن داری
02:26
Because there's nothing more beautiful
56
131000
2000
زیرا که هیچ چیزی زیباتر از
02:28
than the way the ocean refuses to stop kissing the shoreline,
57
133000
3000
راه و رسم اقیانوس نیست که از بوسه زدن به ساحل دست نمی کشد
02:31
no matter how many times it's sent away.
58
136000
3000
بدون توجه به هر باری که از آن دور می شود
02:34
You will put the wind in winsome, lose some.
59
139000
3000
شادی تو با گرفتن است و شادی بعضی با جدایی
02:37
You will put the star
60
142000
2000
تو ستاره ها رو در مسیر آغازی دوباره می چینی.
02:39
in starting over, and over.
61
144000
2000
تو ستاره ها رو در مسیر آغازی دوباره می چینی.
02:41
And no matter how many land mines erupt in a minute,
62
146000
3000
و مهم نیست که چند تا مین زمینی در هر لحظه منفجر بشه
02:44
be sure your mind lands
63
149000
2000
اما مطمئن شو که ذهن تو
02:46
on the beauty of this funny place called life.
64
151000
2000
بر روی این پدیده زیبا و ملس یعنی زندگی فرود میاد.
02:48
And yes, on a scale from one to over-trusting,
65
153000
3000
و بله من اگر بخواهم از 0 تا 100 به خودم از اعتماد نمره دهم
02:51
I am pretty damn naive.
66
156000
2000
باید اعتراف کنم در این زمینه حسابی ناشی ام
02:53
But I want her to know that this world is made out of sugar.
67
158000
3000
اما من می خواهم که دخترم بدونه که این دنیا از جنس شِکره و به آسونی می تونه فرو بریزه
02:56
It can crumble so easily,
68
161000
2000
اما من می خواهم که دخترم بدونه که این دنیا از جنس شِکره و به آسونی می تونه فرو بریزه
02:58
but don't be afraid to stick your tongue out and taste it.
69
163000
3000
اما با این وجود از شکنندگی آن نترس وزندگی را با تمام وجودت بچش
03:01
"Baby," I'll tell her, "remember, your momma is a worrier,
70
166000
3000
به او خواهم گفت : " دخترکم ,به یاد بسپار که مادرت یک غم خوار
03:04
and your poppa is a warrior,
71
169000
2000
و پدرت یک زرمی کار و جنگاور است
03:06
and you are the girl with small hands and big eyes
72
171000
2000
و تو دختری هستی با دستان کو چک و چشمانی درشت
03:08
who never stops asking for more."
73
173000
2000
که هیچ وقت به کم قانع نمی شود."
03:10
Remember that good things come in threes
74
175000
2000
به یاد بسپار که هر چیز خوبی به سه چیز خلاصه می شود
03:12
and so do bad things.
75
177000
2000
و چیزهای بد هم همین طور
03:14
And always apologize when you've done something wrong,
76
179000
2000
و همیشه وقتی کار بدی انجام دادی عذرخواهی کن
03:16
but don't you ever apologize
77
181000
2000
اما هیچ وقت برای
03:18
for the way your eyes refuse to stop shining.
78
183000
3000
چشمان پر نورت که از سو زدن نمی افتند پوزش نخواه
03:21
Your voice is small, but don't ever stop singing.
79
186000
3000
صدای تو محو و کوچک است اما از خواندن باز نمان
03:24
And when they finally hand you heartache,
80
189000
2000
و زمانی که آنها قلبت را آزردند
03:26
when they slip war and hatred under your door
81
191000
3000
و راه جنگ و تنفر را پیش رویت آوردند
03:29
and offer you handouts on street-corners
82
194000
2000
و به تو پیشنهاد بدبینی و شکست را دادند
03:31
of cynicism and defeat,
83
196000
2000
و به تو پیشنهاد بدبینی و شکست را دادند
03:33
you tell them that they really ought to meet your mother.
84
198000
5000
به آنها بگو که وقت آن است که مادرت را ملاقات کنند
03:39
Thank you. Thank you.
85
204000
4000
مرسی. ممنون
03:43
(Applause)
86
208000
2000
تشویق
03:45
Thank you.
87
210000
2000
مرسی
03:47
(Applause)
88
212000
3000
تشویق
03:50
Thanks.
89
215000
2000
متشکرم
03:52
(Applause)
90
217000
2000
تشویق
03:54
Thank you.
91
219000
2000
ممنون
03:56
(Applause)
92
221000
4000
تشویق
04:00
All right, so I want you to take a moment,
93
225000
3000
خوب ,حال از شما می خواهم که لحظه ای
04:03
and I want you to think of three things
94
228000
2000
به سه چیز که به درست بودن آن معتقدید فکر کنید
04:05
that you know to be true.
95
230000
2000
به سه چیز که به درست بودن آن معتقدید فکر کنید
04:07
They can be about whatever you want --
96
232000
2000
این سه چیز می توانند هر چیزی که شما می خواهید باشند
04:09
technology, entertainment, design,
97
234000
2000
تکنولوژی , سرگرمی ,طراحی
04:11
your family, what you had for breakfast.
98
236000
2000
خانواده تون , چیزی که برای صبحانه میل کردید
04:13
The only rule is don't think too hard.
99
238000
3000
تنها قانون اینه که زیاد بهش فکر نکنید
04:16
Okay, ready? Go.
100
241000
2000
خوب ,آماده اید؟ شروع می کنیم
04:24
Okay.
101
249000
2000
بسیارخوب
04:26
So here are three things I know to be true.
102
251000
2000
پس الان سه چیز هستند که می دانم که درست هستند
04:28
I know that Jean-Luc Godard was right
103
253000
2000
می دانم که حق با ژان-لوک گودارد بود
04:30
when he said that, "a good story
104
255000
2000
زمانی که او گفت که " یک داستان خوب
04:32
has a beginning, a middle and an end,
105
257000
2000
یک شروع ,میانه و پایان دارد
04:34
although not necessarily in that order."
106
259000
3000
که حتما هم نباید به همان ترتیب باشد."
04:37
I know that I'm incredibly nervous and excited to be up here,
107
262000
3000
می دونم که من خیلی از بودن در اینجا هیجان زده ام
04:40
which is greatly inhibiting my ability to keep it cool.
108
265000
2000
که مانع از این می شه که این اجرا رو بهتر ادا کنم
04:42
(Laughter)
109
267000
2000
(خنده)
04:44
And I know
110
269000
2000
و میدونم
04:46
that I have been waiting all week to tell this joke.
111
271000
2000
که من تمام هفته رو برای گفتن این جوک لحظه شماری کردم
04:48
(Laughter)
112
273000
2000
(خنده)
04:50
Why was the scarecrow invited to TED?
113
275000
3000
چرا مترسک به TED دعوت شده بود؟
04:53
Because he was out standing in his field.
114
278000
3000
چون او در زمینه کاری خود برجسته و ممتاز بود.
04:56
(Laughter)
115
281000
3000
(خنده)
04:59
I'm sorry.
116
284000
3000
منو باید ببخشید.
05:02
Okay, so these are three things I know to be true.
117
287000
3000
خوب ,سه چیز هستند که من به درست بودن آنها اعتقاد دارم.
05:05
But there are plenty of things I have trouble understanding.
118
290000
3000
اما خیلی از چیزها هستند که من در درک آنها مشکل دارم.
05:08
So I write poems to figure things out.
119
293000
4000
و به همین علته که با نوشتن شعر سعی در فهمدین آنها دارم
05:12
Sometimes the only way I know how to work through something
120
297000
2000
بعضی وقت ها تنها راهی که من را با نحوه انجام کاری آشنا می کنه
05:14
is by writing a poem.
121
299000
2000
نوشتن یک شعره
05:16
And sometimes I get to the end of the poem
122
301000
2000
و گاهی به آخر شعر که می رسم
05:18
and look back and go, "Oh, that's what this is all about,"
123
303000
2000
و به عقب که نگاه می کنم می گم " اوه این در مورد اون چیزه"
05:20
and sometimes I get to the end of the poem
124
305000
2000
و گاهی به آخر شعر که می رسم
05:22
and haven't solved anything,
125
307000
2000
در حالیکه هنوز به نتیجه خاصی نرسیدم
05:24
but at least I have a new poem out of it.
126
309000
2000
ولی در عین حال حداقل یک شعر جدید سروده ام
05:26
Spoken word poetry is the art of performance poetry.
127
311000
3000
دکلمه؛ هنر ارائه شعر است
05:29
I tell people it involves creating poetry
128
314000
2000
من به مردم می گم که دکلمه شامل آفرینش شعر هم می شه
05:31
that doesn't just want to sit on paper,
129
316000
2000
که فقط نمی خواد که روی کاغذ حضور داشته باشه
05:33
that something about it demands it be heard out loud
130
318000
3000
بلکه گاهی تقاضا دارد که به گوش دیگران هم رسیده شود
05:36
or witnessed in person.
131
321000
2000
یا فردی اونها رو شهادت دهد
05:38
When I was a freshman in high school,
132
323000
2000
زمانی که دانشجوی سال اول دانشگاه بودم
05:40
I was a live wire of nervous hormones.
133
325000
4000
مثل یک سیم زنده هورمون های عصبی بودم
05:44
And I was underdeveloped
134
329000
2000
جوان بودم و خیلی زود هیجان زده می شدم
05:46
and over-excitable.
135
331000
2000
جوان بودم و خیلی زود هیجان زده می شدم
05:48
And despite my fear
136
333000
2000
و جدا از ترس زیر نگاه دیگران بودن به مدت طولانی, که داشتم
05:50
of ever being looked at for too long,
137
335000
2000
و جدا از ترس زیر نگاه دیگران بودن به مدت طولانی, که داشتم
05:52
I was fascinated by the idea of spoken word poetry.
138
337000
3000
من شیفته ایده دکلمه شده بودم
05:55
I felt that my two secret loves, poetry and theatre,
139
340000
3000
من احساس می کنم که دو عشق پنهان من ,شاعری و تئاتر
05:58
had come together, had a baby,
140
343000
3000
به هم پیوسته اند و بچه ای به دنیا آورده اند
06:01
a baby I needed to get to know.
141
346000
2000
کودکی که من احتیاج دارم تا آن را بشناسم
06:03
So I decided to give it a try.
142
348000
2000
بنابراین سعی کردم که امتحانش کنم
06:05
My first spoken word poem,
143
350000
2000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:07
packed with all the wisdom of a 14-year-old,
144
352000
4000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:11
was about the injustice
145
356000
2000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:13
of being seen as unfeminine.
146
358000
2000
اولین دکلمه من پر از خرد یک آدم 14 ساله بود که به عنوان یک دکلمه ضد زن دیده شود
06:15
The poem was very indignant,
147
360000
2000
شعر خیلی متغیری بود و کاملا پر از استغراق
06:17
and mainly exaggerated,
148
362000
2000
شعر خیلی متغیری بود و کاملا پر از استغراق
06:19
but the only spoken word poetry that I had seen up until that point
149
364000
3000
اما تنها دکلمه ای که تا به حال دیده بودم
06:22
was mainly indignant,
150
367000
2000
هم کاملا متغیر بود
06:24
so I thought that that's what was expected of me.
151
369000
2000
و من فکر کردم که دکلمه من هم باید دارای این ویژگی باشد
06:26
The first time that I performed,
152
371000
2000
اولین باری که دکلمه اجرا کردم
06:28
the audience of teenagers hooted and hollered their sympathy,
153
373000
3000
با هو کردن وفریاد یک گروه نوجوان که رقت خود از اجرای من را نشان میدادند رو به رو شدم
06:31
and when I came off the stage I was shaking.
154
376000
3000
و وقتی از صحنه نمایش پایین آمدم آشکارا می لرزیدم
06:34
I felt this tap on my shoulder,
155
379000
2000
بعد یک ضربه آهسته رو روی شانه ام حس کردم
06:36
and I turned around to see
156
381000
2000
برگشتم دیدم
06:38
this giant girl in a hoodie sweatshirt emerge from the crowd.
157
383000
2000
یک دختر درشت اندام که گرمکن هودی پوشیده بود از جمعیت بیرون ایستاده
06:40
She was maybe eight feet tall
158
385000
2000
او به نظر 1.54m بلندا داشت
06:42
and looked like she could beat me up with one hand,
159
387000
2000
و به نظر می رسید که با یک دستش می تونه من رو لت وپار کنه
06:44
but instead she just nodded at me
160
389000
2000
اما برعکس انتظار من او برایم دست تکان داد
06:46
and said, "Hey, I really felt that. Thanks."
161
391000
3000
و گفت " هی من واقعا اون رو احساس کردم.مرسی."
06:49
And lightning struck.
162
394000
2000
و همون جا بود که جرقه زده شد
06:51
I was hooked.
163
396000
2000
من گرفتار شده بودم.
06:53
I discovered this bar on Manhattan's Lower East Side
164
398000
3000
یک بار مشروب فروشی رو در قسمت پایین و شرقی منهتن پیدا کردم
06:56
that hosted a weekly poetry open mic,
165
401000
3000
که یک برنامه هفتگی مشاعره داشت
06:59
and my bewildered, but supportive, parents took me
166
404000
3000
و خانواده سردرگم اما پشتیبانم من رو به اونجا بردند
07:02
to soak in every ounce of spoken word that I could.
167
407000
3000
تا در دکلمه خوانی آنها شرکت جویم
07:05
I was the youngest by at least a decade,
168
410000
3000
من حداقل 10 سال از آنها جوان تر بودم
07:08
but somehow the poets at the Bowery Poetry Club
169
413000
3000
اما یک جورایی شاعران کلوب شعرBowery
07:11
didn't seem bothered by the 14-year-old wandering about --
170
416000
3000
مشکلی با یک دختر 14 ساله سردرگم نداشتند
07:14
if fact, they welcomed me.
171
419000
2000
برعکس من را در جمع خود پذیرفتند.
07:16
And it was here, listening to these poets share their stories,
172
421000
2000
و اینجا بود که با شنیدن آن شاعر هایی که داستان های خود را بازگو می کردند
07:18
that I learned that spoken word poetry didn't have to be indignant,
173
423000
3000
آموختم که دکلمه حتما نباید متغیر باشد.
07:21
it could be fun or painful
174
426000
3000
دکلمه می تواند شاد و یا دردناک
07:24
or serious or silly.
175
429000
2000
جدی و یا احمقانه باشد
07:26
The Bowery Poetry Club became my classroom and my home,
176
431000
3000
کلوب شعر Bowery کلاس من و خانه ام شد
07:29
and the poets who performed
177
434000
2000
و شاعران آنجا
07:31
encouraged me to share my stories as well.
178
436000
2000
من را متقاعد کردند که داستان خودم را برای آنان بازگو کنم
07:33
Never mind the fact that I was 14 --
179
438000
2000
بدون توجه به این که 14 سال داشتم
07:35
they told me, "Write about being 14."
180
440000
3000
بهم گفتند که "در مورد 14 ساله بودن بنویس."
07:38
So I did and stood amazed every week
181
443000
2000
و من هم همین کار رو کردم و هر هفته شگفت زده می ایستادم
07:40
when these brilliant, grown-up poets
182
445000
3000
و به این آدم بزرگ ها ,این شاعران خارق العاده نگاه می کردم
07:43
laughed with me and groaned their sympathy
183
448000
2000
که با من می خندیدند و همدردی می کردند
07:45
and clapped and told me, "Hey, I really felt that too."
184
450000
3000
و دست می زدند و می گفتند "هی من هم آن را جدا احساس کردم."
07:49
Now I can divide my spoken word journey
185
454000
3000
هم اکنون من می توانم سفر دکلمه خوانی خود را
07:52
into three steps.
186
457000
2000
به سه مرحله تقسیم کنم
07:54
Step one was the moment I said,
187
459000
2000
اولین مرحله زمانی بود که من به خود گفتم
07:56
"I can. I can do this."
188
461000
2000
"من می توانم. من می توانم این کار را انجام دهم."
07:58
And that was thanks to a girl in a hoodie.
189
463000
2000
و این به لطف آن دختر گرمکن پوش فراهم شد
08:00
Step two was the moment I said,
190
465000
2000
مرحله دوم زمانی بود که به خودم گفتم "من ادامه خواهم داد.
08:02
"I will. I will continue.
191
467000
2000
مرحله دوم زمانی بود که به خودم گفتم "من ادامه خواهم داد.
08:04
I love spoken word. I will keep coming back week after week."
192
469000
3000
من دکلمه گویی را دوست دارم.پس هر هفته به اینجا خواهم آمد."
08:07
And step three began
193
472000
2000
و مرحله سوم
08:09
when I realized that I didn't have to write poems that were indignant,
194
474000
2000
زمانی بود که فهمیدم که لازم نیست شعر هایی بنویسم که حتما متغیر باشند
08:11
if that's not what I was.
195
476000
2000
اگر این سبک اون چیزی نیست که من هستم
08:13
There were things that were specific to me,
196
478000
2000
چیزهای دیگری هست که مخصوص من هستند
08:15
and the more that I focused on those things,
197
480000
3000
و هر چه بیشتر روی آنها تمرکز کردم
08:18
the weirder my poetry got,
198
483000
2000
اشعار من عجیب تر شدند
08:20
but the more that it felt like mine.
199
485000
2000
اما بیشتر احساس تعلق به این اشعار کردم
08:22
It's not just the adage "write what you know."
200
487000
3000
این فقط مثل این نیست که "هر چی را که می دونی رو بنویسی"
08:25
It's about gathering up all of the knowledge and experience
201
490000
3000
بلکه این در مورد گردآوری دانش و تجربه ای است
08:28
you've collected up to now
202
493000
2000
که تا هم اکنون اندوخته ای
08:30
to help you dive into the things you don't know.
203
495000
3000
تا به تو درپرداختن به چیزهای ناشناخته کمک کند
08:33
I use poetry to help me work through what I don't understand,
204
498000
2000
من از شعر برای فهمیدن چیزهای ناشناخته استفاده می کنم
08:35
but I show up to each new poem
205
500000
2000
اما در آفرینش هر شعر
08:37
with a backpack full
206
502000
2000
با کوله باری پر از
08:39
of everywhere else that I've been.
207
504000
2000
تجربه های نداشته ام شرکت می کنم.
08:41
When I got to university, I met a fellow poet
208
506000
3000
زمانی که به دانشگاه رفتم یک شاعر کهنه کار را دیدم
08:44
who shared my belief in the magic of spoken word poetry.
209
509000
3000
که با من در این که دکلمه یک پدیده سحر آمیز است هم عقیده بود
08:47
And actually, Phil Kaye and I
210
512000
2000
و در واقع فیل کی(Phil Kaye) و من
08:49
coincidentally also share the same last name.
211
514000
3000
به طور تصادفی یک نام فامیلی یکسان داریم.
08:52
When I was in high school I had created Project V.O.I.C.E.
212
517000
3000
زمانی که در دبیرستان بودم پروژه ای را ایجاد کردم به نام V.O.I.C.E
08:55
as a way to encourage my friends to do spoken word with me.
213
520000
3000
این راهی بود که دوستانم را ترغیب به دکلمه خوانی کنم
08:58
But Phil and I decided to reinvent Project V.O.I.C.E. --
214
523000
3000
فیل و من در دانشگاه تصمیم گرفتیم که این پروژه V.O.I.C.E را از دوباره راه بیندازیم
09:01
this time changing the mission
215
526000
2000
این بار برنامه فرق داشت
09:03
to using spoken word poetry as a way to entertain,
216
528000
3000
این بار ما از دکلمه برای راهی به منظور سرگرمی
09:06
educate and inspire.
217
531000
2000
آموزش و الهام بخشیدن استفاده می کردیم
09:08
We stayed full-time students, but in between we traveled,
218
533000
2000
ما دانش اموزان تمام وقت باقی ماندیم اما در این میان به مسافرت رفتیم
09:10
performing and teaching
219
535000
2000
اجرا کردیم و درس هم دادیم
09:12
nine-year-olds to MFA candidates,
220
537000
3000
ما به 9 ساله ها تا کاندید های MFA واز کالیفرنیا تا ایندیانا تا هند
09:15
from California to Indiana to India
221
540000
3000
ما به 9 ساله ها تا کاندید های MFA واز کالیفرنیا تا ایندیانا تا هند
09:18
to a public high school just up the street from campus.
222
543000
3000
و از یک دبیرستان عمومی که نزدیک مکان ما بود درس دادیم
09:21
And we saw over and over
223
546000
2000
و هر باره دیدیم که چگونه دکلمه خوانی قفل های بسته رو باز می کنه
09:23
the way that spoken word poetry
224
548000
2000
و هر باره دیدیم که چگونه دکلمه خوانی قفل های بسته رو باز می کنه
09:25
cracks open locks.
225
550000
2000
و هر باره دیدیم که چگونه دکلمه خوانی قفل های بسته رو باز می کنه
09:27
But it turns out sometimes,
226
552000
2000
اما گاهی هم شعر می تونه واقعا ترسناک باشه
09:29
poetry can be really scary.
227
554000
2000
اما گاهی هم شعر می تونه واقعا ترسناک باشه
09:31
Turns out sometimes,
228
556000
2000
گاهی اوقات هم
09:33
you have to trick teenagers into writing poetry.
229
558000
3000
شما مجبورید نوجوانان رو با حربه ای وادار به شعر نوشتن کنید
09:36
So I came up with lists. Everyone can write lists.
230
561000
3000
ویکی از این حربه ها تهیه لیست بود.من یک لیست تهیه کردم. هرکسی می تونه یک لیست رو بنویسه
09:39
And the first list that I assign
231
564000
2000
و اولین لیستی که ایجاد کردم
09:41
is "10 Things I Know to be True."
232
566000
3000
"10 چیزی که می دانم درست هستند" بود
09:44
And here's what happens, and here's what you would discover too
233
569000
3000
و این اون چیزی است که اتفاق افتاد, و همون چیزی است که شما قراره بدونید
09:47
if we all started sharing our lists out loud.
234
572000
2000
اگر همه ما لیست های خود را برای هم بازگو کنیم
09:49
At a certain point, you would realize
235
574000
2000
در یک جایی خواهیم فهمید
09:51
that someone has the exact same thing,
236
576000
3000
که شخص دیگری یک لیست مشابه شما دارد
09:54
or one thing very similar,
237
579000
2000
یا یکی از گزینه های لیست او
09:56
to something on your list.
238
581000
2000
شبیه یکی از گزینه های لیست شماست
09:58
And then someone else
239
583000
2000
و یا یک شخص دیگر هست
10:00
has something the complete opposite of yours.
240
585000
3000
که لیستی کاملا متفاوت از لیست شما دارد
10:03
Third, someone has something you've never even heard of before.
241
588000
3000
و سوم شخصی هست که لیستش را تا به حال نشنیده اید
10:06
And fourth, someone has something you thought you knew everything about,
242
591000
3000
و چهارم شخصی است که چیزی را در لیست خود بیان کرده که شما فکر می کرده اید کاملا به آن تسلط دارید
10:09
but they're introducing a new angle of looking at it.
243
594000
3000
اما او در لیست خود از زاویه دیگری به این موضوع نگریسته
10:12
And I tell people that this is where great stories start from --
244
597000
3000
و من به همه می گم این آنجایی است که داستان های بزرگ از آن سرچشمه می گیرند
10:15
these four intersections
245
600000
2000
این چهار تقاطعاست از چیزهایی که به آن علاقه مندید
10:17
of what you're passionate about
246
602000
2000
این چهار تقاطعاست از چیزهایی که به آن علاقه مندید
10:19
and what others might be invested in.
247
604000
2000
و چیزهایی که دیگران را وامی دارد که روی آن سرمایه گذاری کنند
10:21
And most people respond really well to this exercise.
248
606000
3000
و خیلی از مردم به این روش خوب جواب داده اند
10:24
But one of my students, a freshman named Charlotte,
249
609000
3000
اما یکی از دانش آموزان من یک دانشجوی سال اولی به نام شارلوت متقاعد نشد
10:27
was not convinced.
250
612000
2000
اما یکی از دانش آموزان من یک دانشجوی سال اولی به نام شارلوت متقاعد نشد
10:29
Charlotte was very good at writing lists, but she refused to write any poems.
251
614000
3000
شارلوت خیلی خوب مینوشت ولی از نوشتن شعر خودداری میکرد.
10:32
"Miss," she'd say, "I'm just not interesting.
252
617000
3000
اون می گفت :"خانم من هیچ علاقه ای به شعر نوشتن ندارم."
10:35
I don't have anything interesting to say."
253
620000
3000
"من هیچ چیز جالبی برای گفتن ندارم."
10:38
So I assigned her list after list,
254
623000
2000
من هم هر روز به او یک لیست جدید می دادم
10:40
and one day I assigned the list
255
625000
2000
تا این که یک روز لیستی را به او دادم
10:42
"10 Things I Should Have Learned by Now."
256
627000
2000
به نام "10 چیزی که تا الان باید یاد می گرفتم."
10:44
Number three on Charlotte's list was,
257
629000
2000
شماره سوم در لیست شارلوت این بود
10:46
"I should have learned not to crush on guys
258
631000
2000
"من باید یاد می گرفتم که به مردانی که 3 برابر سن من رو دارند علاقه مند نشوم."
10:48
three times my age."
259
633000
2000
"من باید یاد می گرفتم که به مردانی که 3 برابر سن من رو دارند علاقه مند نشوم."
10:50
I asked her what that meant,
260
635000
2000
من از او پرسیدم این چه معنی ای می ده
10:52
and she said, "Miss, it's kind of a long story."
261
637000
2000
و او گفت: " خانم داستانش طولانیه."
10:54
And I said, "Charlotte, it sounds pretty interesting to me."
262
639000
3000
و من گفتم: "شارلوت, این به نظرم جالب می آد."
10:57
And so she wrote her first poem,
263
642000
2000
و این جا بود که او اولین شعر خود را نوشت
10:59
a love poem unlike any I had ever heard before.
264
644000
3000
یک شعر عاشقانه که مثل هیچ شعر عاشقانه ای که قبلا خوانده بودم نبود
11:02
And the poem began,
265
647000
3000
و شعر این گونه شروع می شد
11:05
"Anderson Cooper is a gorgeous man."
266
650000
2000
"اندرسون کوپر یک مرد خوش سیما است."
11:07
(Laughter)
267
652000
2000
(خنده)
11:09
"Did you see him on 60 Minutes,
268
654000
2000
"آیا او را در 60 دقیقه دیده اید,
11:11
racing Michael Phelps in a pool --
269
656000
2000
وقتی که دارد دنبال مایکل پلپز در استخر می رود
11:13
nothing but swim trunks on --
270
658000
2000
در حالیکه هیچی جز لباس شنا بر تن ندارد
11:15
diving in the water, determined to beat this swimming champion?
271
660000
2000
به درون آب می پرد و قصد دارد که این قهرمان شنا را مغلوب کند؟
11:17
After the race, he tossed his wet, cloud-white hair
272
662000
3000
بعد از مسابقه ,او موهای خیس جو گندمی اش را به کناری می زند
11:20
and said, 'You're a god.'
273
665000
2000
و می گوید: 'تو خدا(محشر) هستی.'
11:22
No, Anderson, you're the god."
274
667000
2000
(اما من می گویم )نه اندرسون, تو خدا (محشر) هستی ."
11:24
(Laughter)
275
669000
2000
(خنده)
11:26
(Applause)
276
671000
4000
(تشویق)
11:30
Now I know that the number one rule to being cool
277
675000
3000
می دونم که اولین شرط باهال به نظر رسیدن اینکه
11:33
is to seem unfazed,
278
678000
2000
بی باک ونترس باشی
11:35
to never admit that anything scares you
279
680000
3000
و هیچ موقع بیان نکنی که چیزی می تونه تو رو بترسونه تحت تاثیر قرار بده و یا به هیجان بیاره
11:38
or impresses you or excites you.
280
683000
2000
و هیچ موقع بیان نکنی که چیزی می تونه تو رو بترسونه تحت تاثیر قرار بده و یا به هیجان بیاره
11:40
Somebody once told me
281
685000
2000
یه زمانی یکی بهم گفت
11:42
it's like walking through life like this.
282
687000
2000
این مثل این می مونه که همین جوری زندگی کنیم
11:44
You protect yourself
283
689000
2000
شما خودت رو از هر چیز بد پیش بینی نشده ویا دردی که می تونه ظهور پیدا کنه حفظ می کنی
11:46
from all the unexpected miseries or hurt that might show up.
284
691000
3000
شما خودت رو از هر چیز بد پیش بینی نشده ویا دردی که می تونه ظهور پیدا کنه حفظ می کنی
11:49
But I try to walk through life like this.
285
694000
2000
اما من خودم سعی کردم که اینجوری زندگی کنم
11:51
And yes, that means catching all of those miseries and hurt,
286
696000
3000
و بله, این به آن معنی است که تمام آن بیچارگی ها و بدبختی ها را حس کنیم
11:54
but it also means that when beautiful, amazing things
287
699000
3000
و در عین حال به این معنی است که وقتی چیزهای زیبا و شگفت انگیز اتفاق می افتند
11:57
just fall out of the sky,
288
702000
2000
و در عین حال به این معنی است که وقتی چیزهای زیبا و شگفت انگیز اتفاق می افتند
11:59
I'm ready to catch them.
289
704000
2000
من آماده حس کردن آنها هم هستم
12:01
I use spoken word to help my students
290
706000
2000
من از دکلمه استفاده میکنم تا به دانش آموزانم از این راه کمک کنم که
12:03
rediscover wonder,
291
708000
2000
شگفتی ها را دوباره کشف کنند
12:05
to fight their instincts to be cool and unfazed
292
710000
3000
که در برابر حسی که بهشون می گه که بیباک و خونسرد باشند مقاومت کنند
12:08
and, instead, actively pursue being engaged with what goes on around them,
293
713000
3000
و در عوض خودشان را در محیط اطراف خود غرق کنند
12:11
so that they can reinterpret and create something from it.
294
716000
3000
تا محیط خود را خوب بفهمند و چیزی از آن ایجاد کنند
12:14
It's not that I think that spoken word poetry
295
719000
2000
این طور نیست که من فکر کنم که فقط دکلمه گویی فرم ایده آل هنر است
12:16
is the ideal art form.
296
721000
2000
این طور نیست که من فکر کنم که فقط دکلمه گویی فرم ایده آل هنر است
12:18
I'm always trying to find the best way to tell each story.
297
723000
3000
بلکه من همیشه به دنبال بهترین راه هستم تا یک داستان رو بازگو کنم
12:21
I write musicals; I make short films alongside my poems.
298
726000
3000
من در کنار شاعری ,موزیکا ل می نویسم و فیلم کوتاه هم می سازم
12:24
But I teach spoken word poetry
299
729000
2000
اما به این خاطر دکلمه را تدریس می کنم
12:26
because it's accessible.
300
731000
2000
که در دسترس است
12:28
Not everyone can read music
301
733000
2000
هر کسی نمی تونه موزیک رو بخونه
12:30
or owns a camera,
302
735000
2000
یا یک دوربین داشته باشه
12:32
but everyone can communicate in some way,
303
737000
2000
اما همه از راه شعر می توانند با هم ارتباط برقرار کنن
12:34
and everyone has stories
304
739000
2000
و همه داستان خودشون رو دارن
12:36
that the rest of us can learn from.
305
741000
2000
که بقیه ما می تونیم از اونها درس بگیریم
12:38
Plus, spoken word poetry allows for immediate connections.
306
743000
3000
علاوه بر آن, دکلمه برای ایجاد یک رابطه آنی است
12:41
It's not uncommon for people to feel like they're alone
307
746000
2000
این یک حس مشترک در بین مردم است و اکثر آنها حس می کنن که تنها هستند
12:43
or that nobody understands them,
308
748000
2000
یا کسی اونها رو درک نمی کنه
12:45
but spoken word teaches
309
750000
2000
اما دکلمه این رو آموزش می ده
12:47
that if you have the ability to express yourself
310
752000
3000
که اگر تو می تونی خودت را بیان کنی
12:50
and the courage to present those stories and opinions,
311
755000
2000
و جرات بازگویی داستان ها و عقاید ت را داری
12:52
you could be rewarded
312
757000
2000
تو می تونی تشویق بشی
12:54
with a room full of your peers,
313
759000
2000
در یک اتاقی پر از دوستانت
12:56
or your community, who will listen.
314
761000
2000
و یا اعضای گروهت که به حرفات خوب گوش می دهند
12:58
And maybe even a giant girl in a hoodie
315
763000
2000
و شاید حتی یک دختر گرمکن پوش هم
13:00
will connect with what you've shared.
316
765000
2000
با اون چیزی که تو در میان گذاشتی هم ذات پنداری کند
13:02
And that is an amazing realization to have,
317
767000
3000
و این درک شگفت انگیزی است
13:05
especially when you're 14.
318
770000
2000
به خصوص زمانی که فقط 14 سالتان است
13:07
Plus, now with YouTube,
319
772000
2000
به علاوه هم اکنون با YouTube
13:09
that connection's not even limited to the room we're in.
320
774000
2000
ارتباطات فرارتر از اتاق های ما رفته است
13:11
I'm so lucky that there's this archive of performances
321
776000
3000
من خیلی خوش شانسم که آرشیوی از اجرا ها رو دارم که به دانش آموزانم نشان دهم
13:14
that I can share with my students.
322
779000
2000
من خیلی خوش شانسم که آرشیوی از اجرا ها رو دارم که به دانش آموزانم نشان دهم
13:16
It allows for even more opportunities
323
781000
2000
این فضا رو برای فرصت های بیشتری باز میکنه
13:18
for them to find a poet or a poem
324
783000
3000
و اونها می تونند شعر یا شاعری رو پیدا کنن
13:21
that they connect to.
325
786000
2000
و با اون حس نزدیکی پیدا کنند
13:23
It is tempting -- once you've figured this out --
326
788000
2000
این وسوسه انگیزه--زمانی که این رو فهمیدید--
13:25
it is tempting to keep writing the same poem,
327
790000
2000
این وسوسه انگیزه که یک شعر را دوباره نویسی کنیم
13:27
or keep telling the same story, over and over,
328
792000
3000
یا هر بار به جای داستانی تازه داستان قدیمی را بازگو کنیم
13:30
once you've figured out that it will gain you applause.
329
795000
2000
وقتی که می فهمی که اون شعر و داستان باعث تشویقت شده
13:32
It's not enough to just teach that you can express yourself.
330
797000
3000
این کافی نیست آموزش بدیم که فقط باید بتونی خودت را بیان کنی
13:35
You have to grow and explore
331
800000
2000
تو باید رشد کنی و چیزهای جدید را کشف کنی
13:37
and take risks and challenge yourself.
332
802000
2000
و ریسک ها رابپذیری و خودت را به چالش بکشی
13:39
And that is step three:
333
804000
3000
و این مرحله سوم است:
13:42
infusing the work you're doing
334
807000
2000
برانگیختن کاری که داری انجام میدهی
13:44
with the specific things that make you you,
335
809000
2000
از چیزهایی که تو را می سازند
13:46
even while those things are always changing.
336
811000
2000
هر چند که اون چیزها همیشه در حال تغییر اند
13:48
Because step three never ends.
337
813000
3000
زیرا مرحله سوم هیچ وقت به پایان نمی رسد
13:51
But you don't get to start on step three,
338
816000
2000
اما شما لازم نیست که از مرحله سوم شروع کنید
13:53
until you take step one first: I can.
339
818000
3000
تا زمانی که مرحله اول "من می توانم" را نرفته ای.
13:56
I travel a lot while I'm teaching,
340
821000
2000
من در زمان تدریس زیاد به سفر می روم
13:58
and I don't always get to watch all of my students reach their step three,
341
823000
3000
و من اکثر مواقع نمی تونم شاهد آن باشم که دانش آموزانم به مرحله سوم خود می رسند
14:01
but I was very lucky with Charlotte,
342
826000
2000
اما در مورد شارلوت من خیلی خوش شانس بودم
14:03
that I got to watch her journey unfold the way it did.
343
828000
3000
که راهی که او رفت را تا انتها دیدم.زمانی که تصمیم گرفت شعر خود را بنویسد
14:06
I watched her realize
344
831000
2000
من او را زمانی که به مرحله سوم رسید نظاره کردم
14:08
that, by putting the things that she knows to be true into the work she's doing,
345
833000
3000
که با گذاشتن چیزهایی در شعر خود که او به درستی آنها اعتقاد دارد
14:11
she can create poems that only Charlotte can write --
346
836000
3000
او می تونه شعری بنویسه که منحصر به فرد است
14:14
about eyeballs and elevators and Dora the Explorer.
347
839000
3000
در مورد کره چشم ها و آسانسورها و dora ی کاشف
14:17
And I'm trying to tell stories only I can tell --
348
842000
2000
اما من تلاش می کنم داستان های خودم را بازگو کنم
14:19
like this story.
349
844000
2000
مثل این داستان
14:21
I spent a lot of time thinking about the best way to tell this story,
350
846000
3000
من زمان زیادی را صرف این کردم که چگونه این داستان را به بهترین وجه بیان کنم
14:24
and I wondered if the best way
351
849000
2000
و در فکر بودم که اگر بهترین راه
14:26
was going to be a PowerPoint or a short film --
352
851000
2000
می توانست یک اسلاید در PowerPoint یا یک فیلم کوتاه باشه
14:28
and where exactly was the beginning or the middle or the end?
353
853000
2000
و دقیقا کجا باید آغاز باشه و کجا به پایان برسه؟
14:30
And I wondered whether I'd get to the end of this talk
354
855000
3000
و در این فکر بودم که آیا زمانی که به آخر حرفم رسیدم
14:33
and finally have figured it all out, or not.
355
858000
3000
آیا خواهم توانست از این حرف ها نتیجه ای هم بگیرم یا نه.
14:36
And I always thought that my beginning was at the Bowery Poetry Club,
356
861000
2000
من همیشه فکر می کردم شروع من در کلوب شعری Boweryرقم خورد
14:38
but it's possible that it was much earlier.
357
863000
3000
اما امکانش هست که زودتر از این ها بوده باشد
14:41
In preparing for TED,
358
866000
2000
در زمانی که برای سخنرانی در TED آماده می شدم
14:43
I discovered this diary page in an old journal.
359
868000
2000
من یک صفحه از دفتر خاطرات را در یک ژورنال قدیمی پیدا کردم
14:45
I think December 54th was probably supposed to be 24th.
360
870000
4000
فکر کنم دسامبر 54 باید 24 می شد
14:49
It's clear that when I was a child,
361
874000
2000
این پر واضح است که از زمان کودکی من احتمالا این گونه بوده ام
14:51
I definitely walked through life like this.
362
876000
2000
این پر واضح است که از زمان کودکی من احتمالا این گونه بوده ام
14:53
I think that we all did.
363
878000
2000
و فکر می کنم همه ما همین گونه ایم
14:55
I would like to help others rediscover that wonder --
364
880000
3000
من دوست دارم به دیگران در دوباره کشف کردن آن شگفتی گم شده کمک کنم
14:58
to want to engage with it, to want to learn,
365
883000
2000
آنها را وادارم تا درگیر آن شوند و آن را بیاموزند
15:00
to want to share what they've learned,
366
885000
2000
و آن چیزی را که یاد گرفته اند را با دیگران تقسیم کنند
15:02
what they've figured out to be true
367
887000
2000
چیزی که اون ها فهمیدند که درست است
15:04
and what they're still figuring out.
368
889000
2000
و همچنین چیزهایی که هم اکنون به درستی آنها پی می برند
15:06
So I'd like to close with this poem.
369
891000
3000
خوب من دوست دارم که این شعر را به پایان برسانم
15:09
When they bombed Hiroshima,
370
894000
3000
زمانی که اونها هیروشیما رو بمباران کردند
15:12
the explosion formed a mini-supernova
371
897000
3000
انفجار, ستاره منور کوچکی را ایجاد کرد
15:15
so every living animal, human or plant
372
900000
3000
که هر چیز زنده ای اعم از حیوانات ,انسان ها و گیاهان
15:18
that received direct contact
373
903000
2000
که اشعه را به صورت مستقیم دریافت کردند
15:20
with the rays from that sun
374
905000
2000
با لایه هایی از آفتاب همه را فورا تبدیل به خاکستر کرد
15:22
was instantly turned to ash.
375
907000
2000
با لایه هایی از آفتاب همه را فورا تبدیل به خاکستر کرد
15:24
And what was left of the city soon followed.
376
909000
2000
و همان چیزی هم که از شهر مانده بود ادامه پیدا کرد
15:26
The long-lasting damage of nuclear radiation
377
911000
2000
خرابی طولانی مدت ناشی از تشعشات رادیو اکتیو
15:28
caused an entire city and its population
378
913000
3000
باعث شد که کل یک شهر با مردمش به پودر تبدیل شوند
15:31
to turn into powder.
379
916000
3000
باعث شد که کل یک شهر با مردمش به پودر تبدیل شوند
15:34
When I was born, my mom says I looked around the whole hospital room
380
919000
3000
مادرم می گه زمانی که من به دنیا آمدم,به کل اتاق بیمارستان نگاهی انداختم
15:37
with a stare that said, "This? I've done this before."
381
922000
4000
با نگاهی که می گفت :"این؟ من قبلا اینجا بودم."
15:41
She says I have old eyes.
382
926000
2000
مادرم می گه من چشمانی کهن دارم
15:43
When my Grandpa Genji died, I was only five years old,
383
928000
3000
زمانی که پدربزرگ جنجی از دنیا رفت من فقط 5 سال داشتم
15:46
but I took my mom by the hand and told her,
384
931000
2000
اما من دست مادرم را گرفتم و گفتم
15:48
"Don't worry, he'll come back as a baby."
385
933000
3000
"نگران نباش, او دوباره در هیئت یک نوزاد تازه به دنیا آمده (تناسخ) بر می گرده "
15:51
And yet, for someone who's apparently done this already,
386
936000
3000
و هنوز ,برای کسی که این کار را قبلا انجام داده
15:54
I still haven't figured anything out yet.
387
939000
3000
من هنوز هم چیزی از آن نفهمیدم
15:57
My knees still buckle every time I get on a stage.
388
942000
3000
زانو هام هنوز هم هروقت که به سن برای سخنرانی می روم می لرزند
16:00
My self-confidence can be measured out
389
945000
2000
اعتماد به نفس من می تونه
16:02
in teaspoons mixed into my poetry,
390
947000
2000
با قاشق چای خوری های در اشعارم اندازه گیری بشه
16:04
and it still always tastes funny in my mouth.
391
949000
3000
و اون همیشه در دهان من طعمی بامزه داره
16:07
But in Hiroshima, some people were wiped clean away,
392
952000
3000
اما در هیروشیما ,یک عده از مردم از جهان هستی به کل پاک شدند
16:10
leaving only a wristwatch or a diary page.
393
955000
3000
و از خودشون شاید فقط یک ساعت مچی یا برگی خاطرات را بر جای گذاردند
16:13
So no matter that I have inhibitions to fill all my pockets,
394
958000
3000
مهم نیست که من چقدر سعی می کنم که احساسات درونی خود را بروز ندهم
16:16
I keep trying,
395
961000
2000
اما همیشه در تلاشم
16:18
hoping that one day I'll write a poem
396
963000
2000
به امید اینکه روزی شعری بنویسم که
16:20
I can be proud to let sit in a museum exhibit
397
965000
2000
جایی در موزه ای پیدا کنه و من را سرشار از افتخار کنه
16:22
as the only proof I existed.
398
967000
2000
که اون تنها چیزی است که و جود من رو بعداز مرگم اثبات می کنه
16:24
My parents named me Sarah,
399
969000
2000
والدینم اسم من را سارا گذاشتند
16:26
which is a biblical name.
400
971000
2000
سارا یک نام مذهبی است
16:28
In the original story, God told Sarah she could do something impossible
401
973000
3000
در داستان اصلی خداوند به سارا گفت او می تونه کار غیرممکنی رو انجام بده
16:31
and she laughed,
402
976000
3000
و سارا خندید
16:34
because the first Sarah,
403
979000
2000
چون اون سارا نمی دونست که با غیر ممکن چه کنه
16:36
she didn't know what to do with impossible.
404
981000
2000
چون اون سارا نمی دونست که با غیر ممکن چه کنه
16:38
And me? Well, neither do I,
405
983000
3000
و من؟ من هم نمی دونم
16:41
but I see the impossible every day.
406
986000
2000
اما من هرروز غیرممکن رو می بینم
16:43
Impossible is trying to connect in this world,
407
988000
3000
غیرممکن در تلاشه تا خود را به این دنیا متصل کنه
16:46
trying to hold onto others while things are blowing up around you,
408
991000
2000
تلاشی که به دیگران تکیه کنی وقتی همه چیز زندگی ات داره از دست می ره
16:48
knowing that while you're speaking,
409
993000
2000
با دونستن این که زمانی که داری صحبت می کنی
16:50
they aren't just waiting for their turn to talk -- they hear you.
410
995000
3000
اونها منتظر نوبت خود برای حرف زدن نیستند--در عوض اونها به تو گوش می دهند.
16:53
They feel exactly what you feel
411
998000
2000
اونها دقیقا احساس تو را درک می کنند
16:55
at the same time that you feel it.
412
1000000
2000
و آن احساس را در همان زمانی که تو تجربه اش کردی حس می کنند
16:57
It's what I strive for every time I open my mouth --
413
1002000
2000
این همان علتی است در تلاش های من برای حرف زدن ,برای هر باری که دهانم را باز می کنم
16:59
that impossible connection.
414
1004000
2000
این تماس غیرممکن
17:01
There's this piece of wall in Hiroshima
415
1006000
3000
یک تکه دیواری در هیروشیما هست
17:04
that was completely burnt black by the radiation.
416
1009000
3000
که توسط اشعه های رادیو اکتیو کاملا سیاه شده بود
17:07
But on the front step, a person who was sitting there
417
1012000
2000
اما در آن مکان جایی که شخصی در زمان وقوع حادثه در آنجا نشسته بود
17:09
blocked the rays from hitting the stone.
418
1014000
2000
راه اشعه ها را از فرود آمدن به بخشی از دیوار با بدن خود بسته بود
17:11
The only thing left now
419
1016000
2000
تنها چیزی که الان باقی مانده
17:13
is a permanent shadow of positive light.
420
1018000
2000
سایه سفیدی از بدن آن شخص روی آن دیوار سیاه است.لکه سفیدی که سایه ای از نور مثبت است.
17:15
After the A-bomb,
421
1020000
2000
بعد از یک بمب
17:17
specialists said it would take 75 years
422
1022000
2000
محققان گفتند که 75 سال
17:19
for the radiation-damaged soil of Hiroshima City
423
1024000
3000
آلودگی خاک شهر هیروشیما طول خواهد کشید
17:22
to ever grow anything again.
424
1027000
2000
تا زمانی که خاک هیروشیما دوباره بتونه بارور بشه و چیزی را درخود رشد دهد
17:24
But that spring, there were new buds popping up from the earth.
425
1029000
3000
اما در آن تابستان جوانه هایی سر از خاک در آوردند
17:27
When I meet you, in that moment,
426
1032000
2000
زمانی که من تو را در آن لحظه دیدم
17:29
I'm no longer a part of your future.
427
1034000
2000
من دیگر بخشی از آینده تو نیستم
17:31
I start quickly becoming part of your past.
428
1036000
2000
در همان لحظه من به بخشی از گذشته تو تبدیل می شوم
17:33
But in that instant, I get to share your present.
429
1038000
3000
اما در همان لحظه هم من حضور تو را تقسیم می کنم
17:36
And you, you get to share mine.
430
1041000
2000
و تو هم حضور من را
17:38
And that is the greatest present of all.
431
1043000
2000
و این بهترین حضور ممکن است
17:40
So if you tell me I can do the impossible,
432
1045000
2000
پس تو اگر به من بگویی که من می توانم غیرممکن را انجام دهم
17:42
I'll probably laugh at you.
433
1047000
2000
ممکنه من به تو بخندم
17:44
I don't know if I can change the world yet,
434
1049000
2000
من نمی دونم که آیا قادر به تغییر دنیا هستم یا نه
17:46
because I don't know that much about it --
435
1051000
2000
زیرا من چیز زیادی از اون نمی دونم
17:48
and I don't know that much about reincarnation either,
436
1053000
2000
و حتی در مورد تناسخ هم چیز زیادی نمی دونم
17:50
but if you make me laugh hard enough,
437
1055000
2000
اما اگر شما من رو از خنده روده بر کنید
17:52
sometimes I forget what century I'm in.
438
1057000
3000
گاهی یادم می ره که در کدوم قرن زندگی می کنم.
17:55
This isn't my first time here. This isn't my last time here.
439
1060000
3000
این اولین باری نیست که من در اینجا هستم.آخرین بار هم نیست.
17:58
These aren't the last words I'll share.
440
1063000
2000
این کلمات آخرین چیزهایی نیست که من با شما در میان می گذارم.
18:00
But just in case, I'm trying my hardest
441
1065000
3000
اما در این شرایط من تلاش خود را می کنم
18:03
to get it right this time around.
442
1068000
3000
که اون رو به نحو احسنت انجام بدهم
18:06
Thank you.
443
1071000
2000
ممنون
18:08
(Applause)
444
1073000
4000
تشویق
18:12
Thank you.
445
1077000
2000
متشکرم
18:14
(Applause)
446
1079000
2000
تشویق
18:16
Thank you.
447
1081000
2000
متشکرم
18:18
(Applause)
448
1083000
4000
تشویق
ABOUT THE SPEAKER
Sarah Kay - PoetA performing poet since she was 14 years old, Sarah Kay is the founder of Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool.
Why you should listen
Plenty of 14-year-old girls write poetry. But few hide under the bar of the famous Bowery Poetry Club in Manhattan’s East Village absorbing the talents of New York’s most exciting poets. Not only did Sarah Kay do that -- she also had the guts to take its stage and hold her own against performers at least a decade her senior. Her talent for weaving words into poignant, funny, and powerful performances paid off.
Sarah holds a Masters degree in the art of teaching from Brown University and an honorary doctorate in humane letters from Grinnell College. Her first book, B, was ranked the number one poetry book on Amazon.com. Her second book, No Matter the Wreckage, is available from Write Bloody Publishing.
Sarah also founded Project VOICE, an organization that uses spoken word poetry as a literacy and empowerment tool. Project VOICE runs performances and workshops to encourage people to engage in creative self-expression in schools and communities around the world.
Sarah Kay | Speaker | TED.com