ABOUT THE SPEAKER
Amy Purdy - Pro snowboarder
Amy Purdy became a professional snowboarder despite losing both her legs to meningitis. She encourages us to take control of our lives, and our limits.

Why you should listen
After bacterial meningitis took her legs, Amy Purdy struggled with depression, and only beat it when she learned to accept her new reality, but not any limitations.  After being unable to find prosthetics that would allow her to snowboard, she built her own. Today, she is a world champion female adaptive snowboarder. In 2005, she co-founded Adaptive Action Sports, a non-profit dedicated to introducing people with physical challenges to action sports.
More profile about the speaker
Amy Purdy | Speaker | TED.com
TEDxOrangeCoast

Amy Purdy: Living beyond limits

امی پوردی: زندگی کردن ورای محدودیت‌ها

Filmed:
2,027,535 views

وقتی ۱۹ ساله بود، امی پوردی هر دوپای خود را از پایین زانوها از دست داد. و حالا او یک اسنوبورد باز ماهر است. در این سخنرانی قدرتمند، او به ما یاد می دهد که چطور می توان از موانع زندگی الهام گرفت. (تصویربرداری شده در TEDxOrangeCoast)
- Pro snowboarder
Amy Purdy became a professional snowboarder despite losing both her legs to meningitis. She encourages us to take control of our lives, and our limits. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:04
If your life were a bookکتاب
0
1000
2000
اگر زندگی شما یک کتاب بود
00:06
and you were the authorنویسنده,
1
3000
4000
و شما نویسنده اش بودید،
00:10
how would you want your storyداستان to go?
2
7000
3000
دوست داشتید داستان شما چطور پیش برود؟
00:13
That's the questionسوال
that changedتغییر کرد my life foreverبرای همیشه.
3
10573
4429
این سوالیست که زندگی مرا
برای همیشه تغییر داد.
00:18
Growingدر حال رشد up in the hotداغ Last Vegasوگاس desertکویر,
4
15002
2998
من در بیابان های داغ لاس وگاس بزرگ شدم،
00:21
all I wanted was to be freeرایگان.
5
18000
2992
و همیشه می خواستم که آزاد باشم.
00:24
I would daydreamافکار پوچ about
travelingمسافرت the worldجهان,
6
21000
4000
یک رویای همیشگی برای سفر به دور دنیا داشتم،
00:28
livingزندگي كردن in a placeمحل where it snowedبرف,
7
25000
3000
زندگی در جایی که پر از برف بود،
00:31
and I would pictureعکس all of the storiesداستان ها
8
28000
3000
و من همه این داستانها رو تصور می کردم
00:34
that I would go on to tell.
9
31000
3000
والان می خواهم آنها را تعریف کنم.
00:37
At the ageسن of 19,
10
34000
2000
در سن ۱۹ سالگی
00:39
the day after I graduatedفارغ التحصیل شد highبالا schoolمدرسه,
11
36000
3000
روز بعد از فارع التحصیلی از دبیرستان
00:42
I movedنقل مکان کرد to a placeمحل where it snowedبرف
12
39000
3000
به یک منطقه برفی نقل مکان کردم
00:45
and I becameتبدیل شد a massageماساژ therapistدرمانگر.
13
42000
2000
و یک ماساژور شدم
00:47
With this jobکار all I neededمورد نیاز است were my handsدست ها
14
44000
3000
در این شغل
تنها چیزی که نیاز داشتم دستانم بود
00:50
and my massageماساژ tableجدول by my sideسمت
15
47000
3000
و تخت ماساژم که در کنارم بود
00:53
and I could go anywhereهر جا.
16
50000
3240
و من می تونستم به هر جایی برم
00:56
For the first time in my life,
17
53245
2755
برای اولین بار در زندکیم
00:59
I feltنمد freeرایگان, independentمستقل
18
56000
3530
احساس آزادی و استقلال کردم
01:02
and completelyبه صورت کامل in controlکنترل of my life.
19
59530
5044
و احساس کنترل کامل روی زندگیم
01:07
That is, untilتا زمان my life tookگرفت a detourانحراف.
20
64574
5436
تا اینکه تغییری در زندگی من بوجود آمد
01:13
I wentرفتی home from work earlyزود one day
21
70010
1990
یک روز زودتر از کار به خانه برگشتم
01:15
with what I thought was the fluآنفلوآنزا,
22
72000
2820
با حالی که فکر می کردم سرما خوردم
01:17
and lessکمتر than 24 hoursساعت ها laterبعد
23
74820
3168
و کمتر از ۲۴ ساعت بعد
01:21
I was in the hospitalبیمارستان
24
78000
2000
من در بیمارستان بودم
01:23
on life supportحمایت کردن
25
80000
2000
در بخش مراقبت های ویژه
01:25
with lessکمتر than a two percentدرصد chanceشانس of livingزندگي كردن.
26
82000
3010
با شانس کمتر از ۲ درصد برای زنده ماندن
01:28
It wasn'tنبود untilتا زمان daysروزها laterبعد
27
85010
2510
چند روز نگذشت که
01:30
as I layغیر روحانی in a comaکاما
28
87520
2480
به کما رفتم
01:33
that the doctorsپزشکان diagnosedتشخیص داده شده me
29
90000
2000
پزشکان تشخیص دادند
01:35
with bacterialباکتری meningitisمننژیت,
30
92000
3000
دچار مننژیت میکروبی شدم
01:38
a vaccine-preventableواکسن قابل پیشگیری است bloodخون infectionعفونت.
31
95000
4560
یک عفونت خونی ویروسی
01:42
Over the courseدوره of two and a halfنیم monthsماه ها
32
99563
2415
بعد از یک دوره دو و نیم ماهه
01:44
I lostکم شده my spleenطحال, my kidneysکلیه ها,
33
101978
3692
طحال و کلیه هایم را از دست دادم
01:48
the hearingشنیدن in my left earگوش
34
105670
2330
و شنوایی گوش چپم را
01:51
and bothهر دو of my legsپاها belowدر زیر the kneeزانو.
35
108000
5000
و همچنین هر دو پایم را از زانو به پایین.
01:56
When my parentsپدر و مادر
wheeledچرخ دار me out of the hospitalبیمارستان
36
113000
2824
والدینم با ویلچیر مرا از بیمارستان بردند
و من حس کردم دوباره به هم متصل شده ام
01:58
I feltنمد like I had been
piecedضعیف back togetherبا یکدیگر
37
115824
2858
مثل یه عروسک وصله پینه شده
02:01
like a patchworkکلاهبرداری dollعروسک.
38
118682
3326
02:05
I thought the worstبدترین was over
39
122008
1992
فکر کردم بدترین بخش تمام شده
02:07
untilتا زمان weeksهفته ها laterبعد when I saw my newجدید legsپاها
40
124607
2393
چند هفته بعد وقتی پاهای جدیدم رو دیدم
02:10
for the first time.
41
127000
2000
برای اولین بار
02:12
The calvesگوساله ها were bulkyبزرگ blocksبلوک ها of metalفلز
42
129000
4790
ساق پاهام یک تکه فلز سنگین بود
و لوله هایی به هم پیچ شده برای قوزک پاهایم
02:16
with pipesلوله های boltedپیچیده togetherبا یکدیگر for the anklesمچ پا
43
133792
3738
02:20
and a yellowرنگ زرد rubberلاستیک footپا
44
137530
2481
و یک پای پلاستیکی زرد رنگ
با یک نوار پلاستیکی برجسته از پنجه تا قوزک
02:23
with a raisedبالا بردن rubberلاستیک lineخط
from the toeپا to the ankleمچ پا
45
140011
3960
02:26
to look like a veinرگ.
46
143971
2029
که شبیه رگ بود
02:29
I didn't know what to expectانتظار,
47
146000
3000
نمی دونستم چه چیزی در انتظار منه
02:32
but I wasn'tنبود expectingمنتظر that.
48
149000
3000
اما من منتظر اون نبودم
02:35
With my momمامان by my sideسمت
49
152000
3000
با مادرم که کنارم بود
02:38
and tearsاشک ها streamingجریان down our facesچهره ها,
50
155000
5716
و اشکهایی که روی صورتمان سرازیر بود
02:43
I strappedبسته بندی شده on these chunkyچاک دار legsپاها
51
160716
3284
من اون پاهای چاق را پوشیدم
02:47
and I stoodایستاد up.
52
164000
2997
و ایستادم
02:50
They were so painfulدردناک and so confiningمحدود کردن
53
167000
4280
خیلی دردناک و محدود کننده بودن
02:54
that all I could think was,
54
171280
2730
همه اون چیزی که فکر می کردم این بود که
02:57
how am I ever going to travelمسافرت رفتن the worldجهان
55
174010
2700
دیگه چطوری می تونم به سفر دور دنیا برم؟
02:59
in these things?
56
176710
1290
با این پاها
03:01
How was I ever going to liveزنده
57
178000
2000
چطوری به زندگیم ادامه بدم؟
03:03
the life fullپر شده of adventureماجرا and storiesداستان ها,
58
180000
2728
زندگی ای پر از ماجراجویی و داستان
03:05
as I always wanted?
59
182728
2272
همانطوری که همیشه می خواستم؟
03:08
And how was I going to snowboardاسنوبرد again?
60
185000
4844
چطوری دوباره می تونم اسنوبورد بازی کنم؟
03:12
That day, I wentرفتی home, I crawledخزیدن into bedبستر
61
189844
3156
اون روز من رفنم خونه و خزیدم توی رختخوابم
03:16
and this is what my life lookedنگاه کرد like
62
193000
2000
و زندگی من این شکلی بود
03:18
for the nextبعد fewتعداد کمی monthsماه ها:
63
195000
2440
برای چند ماه بعدی
03:20
me passedگذشت out, escapingفرار کن from realityواقعیت,
64
197441
4199
ضعیف شدم، از واقعیت فرار می کردم
03:24
with my legsپاها restingاستراحت كردن by my sideسمت.
65
201640
4373
با پاهایم که کنارم استراحت می کردند
03:29
I was absolutelyکاملا physicallyاز لحاظ جسمی
and emotionallyعاطفی brokenشکسته شده.
66
206013
8277
من کاملا از لحاظ بدنی و روحی خرد شده بودم
ولی می دونستم که برای حرکت به جلو
03:37
But I knewمی دانست that in orderسفارش to moveحرکت forwardرو به جلو,
67
214290
3710
03:41
I had to let go of the oldقدیمی Amyامی
68
218000
5230
من مجبور بودم "امی" گذشته را رها کنم
03:46
and learnیاد گرفتن to embraceپذیرفتن the newجدید Amyامی.
69
223230
5790
و یاد بگیرم "امی" جدید رو بپذیرم
03:52
And that is when it dawnedسپیده دم on me
70
229020
3330
و این زمانی بود که چیزی در من طلوع کرد
03:55
that I didn't have to be five-foot-fiveپنج پا پنج anymoreدیگر.
71
232350
3730
اینکه دیگه مجبور نیستم ۱۶۵ سانتیمتری باشم
03:59
I could be as tallبلند قد as I wanted!
72
236080
2920
می تونستم هر اندازه که بخوام بلندتر باشم
04:02
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
73
239000
5680
(خنده) ( تشویق)
04:07
Or as shortکوتاه as I wanted,
dependingبستگی دارد on who I was datingدوستیابی.
74
244680
3331
یا کوتاه تر!
بستگی داشت با چه کسی قرار دارم
04:11
(Laughterخنده)
75
248011
1989
(خنده)
04:13
And if I snowboardedاسنوبورد again,
76
250000
2570
و اگه دوباره می خواستم اسنوبورد سواری کنم
04:15
my feetپا aren'tنه going to get coldسرماخوردگی.
77
252570
1860
پاهام دیگه یخ نمی کردن
04:17
(Laughterخنده)
78
254430
1784
(خنده)
04:19
And bestبهترین of all, I thought,
79
256214
2236
و بهتر از همه اینها، فکر می کنم
04:21
I can make my feetپا the sizeاندازه
of all the shoesکفش
80
258450
3726
می تونم پاهامو سایز همه کفش هایی کنم
04:25
that are on the salesحراجی rackدندانه دار کردن.
(Laughterخنده)
81
262176
2499
که در جا کفشی بودند
(خنده)
04:27
And I did!
82
264676
1914
و این کارو کردم!
04:29
So there were benefitsمنافع here.
83
266590
2410
پس مزایایی هم وجود داشت
04:32
It was this momentلحظه that I askedپرسید: myselfخودم
84
269000
2665
در این لحظه بود که از خودم
04:34
that life-definingتعریف زندگی questionسوال:
85
271665
2925
سوالی را پرسیدم که تعریف زندگی بود:
04:37
If my life were a bookکتاب
86
274592
2340
اکر زندگی من یک کتاب بود
04:39
and I were the authorنویسنده,
87
276932
3218
و من یک نویسنده بودم
04:43
how would I want the storyداستان to go?
88
280150
2810
دوست داشتم داستانم چطوری پیش بره؟
04:45
And I beganآغاز شد to daydreamافکار پوچ.
89
282960
2490
و شروع به خیال پردازی کردم
04:48
I daydreamedخیال بافی like I did as a little girlدختر
90
285450
2790
مثل یه دختر کوچک خیال پردازی کردم
04:51
and I imaginedتصور myselfخودم
91
288240
2760
و خودم رو تصور کردم
04:54
walkingپیاده روی gracefullyبا شکوه,
92
291000
3000
که خیلی با وقار راه می رم
04:57
helpingکمک other people throughاز طریق my journeyسفر
93
294000
2441
در حین سفرم به انسانها دیگه کمک می کنم
04:59
and snowboardingاسنوبورد again.
94
296441
2559
و دوباره اسنوبرد سواری می کنم
05:02
And I didn't just see myselfخودم
95
299000
2000
و من فقط خودم رو ندیدم
05:04
carvingحکاکی کردن down a mountainکوه of powderپودر,
96
301000
2000
که کوه برفی را با اسنوبوردم می تراشم
05:06
I could actuallyدر واقع feel it.
97
303000
3000
من واقعا این رو احساس می کردم
05:09
I could feel the windباد againstدر برابر my faceصورت
98
306000
3000
من باد رو روی صورتم احساس می کردم
05:12
and the beatضرب و شتم of my racingمسابقه heartقلب
99
309000
3000
و تپش شدید قلبم را
05:15
as if it were happeningاتفاق می افتد
in that very momentلحظه.
100
312000
5010
انگار دقیقا همین لحظه داشت اتفاق می افتاد
05:20
And that is when a newجدید chapterفصل
in my life beganآغاز شد.
101
317010
6390
و این زمانی بود که
فصلی جدید در زندگی من آغاز شد
05:26
Fourچهار monthsماه ها laterبعد
I was back up on a snowboardاسنوبرد,
102
323400
3430
چهار ماه بعد من روی اسنوبوردم بودم
05:29
althoughبا اينكه things didn't go
quiteکاملا as expectedانتظار می رود:
103
326830
2590
اگرچه همه چیز آنطور که انتظار داشتم پیش نمی رفت
05:32
My kneesزانو and my anklesمچ پا wouldn'tنمی خواهم bendخم شدن
104
329420
2580
زانوها و مچ پاهایم خم نمی شدند
05:35
and at one pointنقطه I traumatizedآسیب دیده
all the skiersاسکی بازان on the chairصندلی liftبلند کردن
105
332000
4710
و یکبار همه اسکی بازها را روی بالابر شوکه و ناراحت کردم
05:39
when I fellسقوط and my legsپاها,
106
336710
4360
وقتی که افتادم وپاهایم
05:44
still attachedمتصل شده to my snowboardاسنوبرد
107
341070
1930
هنوز به اسنوبورد چسبیده بود
05:46
(Laughterخنده) —
108
343000
4000
(خنده)
05:50
wentرفتی flyingپرواز down the mountainکوه,
109
347000
3000
پاهایم به سمت پایین کوه پرواز می کردند
05:53
and I was on topبالا of the mountainکوه still.
110
350000
3000
و خودم هنوز بالای کوه بودم
05:56
I was so shockedبهت زده,
111
353000
2000
من شوکه شده بودم
05:58
I was just as shockedبهت زده as everybodyهمه elseچیز دیگری,
and I was so discouragedدلسرد,
112
355000
4308
من درست به اندازه بقیه شوکه شده بودم و
خیلی نا امید بودم
06:02
but I knewمی دانست that if I could find the right pairجفت of feetپا
113
359308
3692
ولی میدونستم اگه یک جفت پای مناسب پیدا کنم
06:06
that I would be ableتوانایی to do this again.
114
363000
2000
می تونم دوباره این کار رو انجام بدم
06:08
And this is when I learnedیاد گرفتم
that our bordersمرز ها
115
365000
3000
و این زمانی بود که یاد گرفتم مرزهای ما
06:11
and our obstaclesموانع
can only do two things:
116
368000
4028
و موانع فقط می توانند دو کار انجام دهند:
06:15
one, stop us in our tracksآهنگ های
117
372028
2972
یک: ما را در مسیرمان متوقف کنند
06:18
or two, forceزور us to get creativeخلاقانه.
118
375000
4190
دو: ما را مجبور به خلاق شدن بکنند
06:22
I did a yearسال of researchپژوهش,
still couldn'tنمی توانستم figureشکل out
119
379190
2410
من یک سال تحقیق و جستجو کردم
و هنوز نفهمیده بودم
06:24
what kindنوع of legsپاها to use,
120
381600
1400
از چه نوع پاهایی استفاده کنم
06:26
couldn'tنمی توانستم find any resourcesمنابع
that could help me.
121
383000
2287
هیج منبعی پیدا نکردم که
بتونه بهم کمک کنه
06:28
So I decidedقرار بر این شد to make a pairجفت myselfخودم.
122
385287
3293
بنابراین تصمیم گرفتم
خودم یک جفت پا بسازم
06:31
My legپا makerسازنده and I
put randomتصادفی partsقطعات togetherبا یکدیگر
123
388580
3057
من و سازنده پاهایم چند قطعه رو
بطور اتفاقی کنار هم گذاشتیم
06:34
and we madeساخته شده a pairجفت of feetپا
that I could snowboardاسنوبرد in.
124
391637
3265
و بالاخره یک جفت پا ساختیم که
با آن می تونستم اسنبورد سواری کنم
06:37
As you can see,
125
394902
2098
همونطوریکه می بینین
06:40
rustedزنگ زده boltsپیچ و مهره, rubberلاستیک,
woodچوب and neonنئون pinkرنگ صورتی ductمجرا tapeنوار.
126
397000
7000
پیچ و مهره های زنگ زده، لاستیک، چوب
و نوارچسبی به رنگ صورتی شبرنگ
06:47
And yes, I can changeتغییر دادن my toenailدست و پنجه نرم کردن polishلهستانی.
127
404000
3000
بله، من می توانم رنگ لاک
ناخن های پاهایم را عوض کنم
06:50
It was these legsپاها
128
407000
2000
اینها اون پاها بودند
06:52
and the bestبهترین 21stخیابان birthdayروز تولد giftهدیه
I could ever receiveدريافت كردن
129
409000
3965
و بهترین هدیه تولدی که در ۲۱ سالگی گرفتم
06:55
a newجدید kidneyکلیه from my dadپدر
130
412965
2487
یک کلیه جدید از پدرم
06:58
that allowedمجاز me to followدنبال کردن my dreamsرویاها again.
131
415452
2548
که به من اجازه داد دوباره
به رویاهایم ادامه دهم
07:01
I startedآغاز شده snowboardingاسنوبورد,
132
418000
2000
من دوباره اسنوبرد سواری رو شروع کردم
07:03
then I wentرفتی back to work,
then I wentرفتی back to schoolمدرسه.
133
420000
2916
و به کارم و مدرسه برگشتم
07:05
Then in 2005 I cofoundedcofounded
a nonprofitغیر انتفاعی organizationسازمان
134
422916
3689
سپس در سال ۲۰۰۵ یک موسسه غیرانتفاعی
تاسیس کردم
07:09
for youthجوانان and youngجوان adultsبزرگسالان
with physicalفیزیکی disabilitiesمعلولیت
135
426605
2247
برای جوانانی که دچار
معلولیت جسمی بودند
07:11
so they could get involvedگرفتار
with actionعمل sportsورزش ها.
136
428852
3628
بر این اساس آنها می توانستند
به ورزشهای جنبشی مشغول شوند
07:15
From there, I had the opportunityفرصت to go to Southجنوب Africaآفریقا,
137
432480
3580
به همین خاطر برای من موقعیتی پیش اومد
که به آفریقای جنوبی سفر کنم
07:19
where I helpedکمک کرد to put shoesکفش
on thousandsهزاران نفر of children'sکودکان feetپا
138
436060
3195
جایی که به من امکان داد کمک کنم که
هزاران کودک کفش به پا کنند
07:22
so they could attendمراجعه كردن schoolمدرسه.
139
439255
2206
و سپس بتوانند به مدرسه بروند
07:24
And just this pastگذشته Februaryفوریه,
140
441461
2209
و در فوریه گذشته
07:26
I wonبرنده شد two back-to-backبرگشت به عقب
Worldجهان Cupجام حذفی goldطلا medalsمدالها
141
443670
4690
من دو مدال طلای پیاپی
در مسابقات جهانی گرفتم
07:31
(Applauseتشویق و تمجید) —
142
448360
5032
(تشویق)
07:40
whichکه madeساخته شده me
143
457156
1594
که من رو تبدیل کرد
07:41
the highestبالاترین rankedرتبه بندی شده
adaptiveتطبیقی femaleزن snowboardersnowboarder
144
458750
3363
به برترین اسنوبورد باز تطبیقی زن
07:45
in the worldجهان.
145
462113
1627
در جهان
07:46
Elevenیازده yearsسالها agoپیش, when I lostکم شده my legsپاها,
146
463759
3241
یازده سال پیش وقتی پاهایم را از دست دادم
07:50
I had no ideaاندیشه what to expectانتظار.
147
467000
3440
نمی دانستم چه چیزی در انتظارمه
07:53
But if you askپرسیدن me todayامروز,
148
470449
1551
اما اگر امروز از من بپرسید
07:55
if I would ever want to
changeتغییر دادن my situationوضعیت,
149
472000
2000
که آیا می خواهم که وضعیت خودم رو تغییر بدم
07:57
I would have to say no.
150
474000
3000
من خواهم گفت که نه
08:00
Because my legsپاها haven'tنه disabledمعلول me,
151
477000
2000
زیرا پاهایم مرا ناتوان نکرده
08:02
if anything they'veآنها دارند enabledفعال شده است me.
152
479000
2540
تنها چیز اینه که آنها مرا توانا کرده اند
08:04
They'veآنها دارند forcedمجبور شدم me to relyتکیه on my imaginationخیال پردازی
153
481540
3460
اونها باعث شدند من به تصوراتم تکیه کنم
08:08
and to believe in the possibilitiesامکانات,
154
485000
3000
و چیزهای ممکن را باور کنم
08:11
and that's why I believe
155
488000
1780
و این دلیلی است که معتقدم
08:12
that our imaginationsتصورات can be used as toolsابزار
156
489780
2220
تصورات ما به عنوان ابزار
می توانند مورد استفاده قرار گیرند
08:15
for breakingشکستن throughاز طریق bordersمرز ها,
157
492000
2000
برای شکستن مرزها و محدویت ها
08:17
because in our mindsذهنها,
we can do anything
158
494000
3000
برای اینکه ما در ذهنمان می توانیم
هر کاری انجام دهیم
08:20
and we can be anything.
159
497000
3000
و هر چیزی باشیم
08:23
It's believingباور کردن in those dreamsرویاها
160
500000
2000
ایمان به آن رویاها
08:25
and facingروبرو شدن our fearsترس head-onمستقیم، از جلو، با سر، رو در رو
161
502000
3000
و مواجهه با ترس هاست
08:28
that allowsاجازه می دهد us to liveزنده our livesزندگی می کند
162
505000
2570
که به ما اجازه میدهد زندگی را زندگی کنیم
08:30
beyondفراتر our limitsمحدودیت ها.
163
507570
2920
فراتر از محدویتهایمان
08:33
And althoughبا اينكه todayامروز is about
innovationنوآوری withoutبدون bordersمرز ها,
164
510490
3370
و با وجود اینکه امروز به معنای
نوآوری بدون مرز است
08:36
I have to say that in my life,
165
513860
3140
باید بگویم که در زندگی من
08:40
innovationنوآوری has only been possibleامکان پذیر است
166
517000
2428
فقط خلاقیت قابل امکان است
08:42
because of my bordersمرز ها.
167
519428
3172
به دلیل مرزهایم
08:45
I've learnedیاد گرفتم that bordersمرز ها are where the actualواقعی endsبه پایان می رسد,
168
522600
4405
من یاد گرفتم مرزها جایی هستند
که واقعیت پایان می یابد
08:50
but alsoهمچنین where the imaginationخیال پردازی
169
527005
2995
ولی همچنین جاییست که تصور
08:53
and the storyداستان beginsشروع می شود.
170
530000
2930
و خیال پردازی شروع می شود
08:55
So the thought that I would like
to challengeچالش you with todayامروز
171
532930
2986
پس تفکر اینکه من امروز میخواهم
شما رو به چالش بکشم
08:58
is that maybe insteadبجای of looking at
our challengesچالش ها and our limitationsمحدودیت ها
172
535916
4078
اینست که شاید بجای اینکه نگاه کردن به
چالش ها و محدودیتهایمان
09:03
as something negativeمنفی or badبد,
173
540000
3000
به عنوان چیزی منفی و بد
09:06
we can beginشروع to look at them as blessingsنعمت ها,
174
543000
3000
می توانیم به آنها به عنوان موهبت نگاه کنیم
09:09
magnificentباشکوه giftsهدیه that can be used
to igniteمشتعل شدن our imaginationsتصورات
175
546000
5525
هدیه های خارق العاده ای که
می توانند تصورات ما را شکوفا کنند
09:14
and help us go furtherبیشتر
than we ever knewمی دانست we could go.
176
551525
5490
و کمک کند فراتر از جایی برویم که
همیشه تصور می کردیم که می توانیم
09:20
It's not about breakingشکستن down bordersمرز ها.
177
557027
3973
موضوع شکستن مرزها نیست.
09:24
It's about pushingهل دادن off of them
178
561000
3330
موضوع عقب راندن آنهاست
09:27
and seeingدیدن what amazingحیرت آور placesمکان ها
179
564340
2660
و رفتن به جاهای شگفت انگیزی است
09:30
they mightممکن bringآوردن us.
180
567000
2000
که به ارمغان می آورند.
متشکرم.
09:32
Thank you.
181
569000
1540
Translated by Reza Sadraee
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Amy Purdy - Pro snowboarder
Amy Purdy became a professional snowboarder despite losing both her legs to meningitis. She encourages us to take control of our lives, and our limits.

Why you should listen
After bacterial meningitis took her legs, Amy Purdy struggled with depression, and only beat it when she learned to accept her new reality, but not any limitations.  After being unable to find prosthetics that would allow her to snowboard, she built her own. Today, she is a world champion female adaptive snowboarder. In 2005, she co-founded Adaptive Action Sports, a non-profit dedicated to introducing people with physical challenges to action sports.
More profile about the speaker
Amy Purdy | Speaker | TED.com